پرش به محتوا

ویکی‌پدیا:گزیدن مقاله‌های برگزیده/سگ ولگرد (داستان کوتاه)

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

سگ ولگرد (داستان کوتاه)[ویرایش]

سگ ولگرد (داستان کوتاه) (ویرایشتاریخچهبحثپی‌گیری)

بحث زیر پایان یافته‌است و به‌زودی بایگانی خواهد شد.

با تشکر از زحمات بی وقفهٔ جناب MRG90، مقاله به خوبی سرانجام گرفته و خواندنی و بایسته از کار درآمده است. برگزیده شد

Roozitaa (بحث) ‏۲۴ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۲:۵۹ (UTC)[پاسخ]

نامزدکننده: MRG90 (بحثمشارکت‌ها) ‏۴ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۳۵ (UTC)[پاسخ]

در متن آمده است که «مطابق تعلیم‌های اسطوره‌ای و دینی زرتشتیان و مسلمانان، نباید به سگ غذای مسموم داد» اینکه در دین اسلام نباید سگ را با سم یا غذای مسموم کشت در کدام منبع دیگر آمده است؟ Roozitaa (بحث) ‏۷ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۱۲ (UTC)[پاسخ]

@Roozitaa: درود. من این مطلب را یافتم که در آن نوشته شده در اسلام به رعایت حقوق جانوران سفارش شده و به‌ویژه در بعضی از روایات، آزار سگ منع شده است.
البته نویسندگان مقاله‌ای که من استفاده کرده‌ام (شریفی ولدانی و چهارمحالی)، در متن مقاله هیچ اشاره‌ای نکرده‌اند که در کجای اسلام مسموم‌کردن سگ منع شده است (گویا خودشان از این‌که آزار سگ منع شده چنین نتیجه‌ای گرفته‌اند چون کمی بالاتر نوشته‌اند: «اسلام، سگ را حداکثر نجس می‌داند و نه سزاوار آزار و اذیت»)، هرچند که برای دین زرتشت به اوستا ارجاع داده‌اند. وهاب (گپ) ‏۷ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۴۴ (UTC)[پاسخ]
در [۱] که شما ارجاع داده‌اید در مورد کشتن سگ ولگرد نوشته شده است که «سگ‌های ولگرد، پیامبر صلی الله علیه و آله فقط دستور به کشتن سگهایی داده‌اند که سبب اذیت و آزار مردم می‌شوند. به خصوص سگهای ولگرد و وحشی که غالباً موجب ترساندن و اذیت مردمند، همانگونه که انسان‌های مزاحم و شرور از جامعه برچیده می‌شوند.» نکته اینجاست که در کدام منبع معتبر ذکر شده که کشتن سگ ولگرد نباید با سم انجام شود؟ Roozitaa (بحث) ‏۷ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۴۲ (UTC)[پاسخ]
@Roozitaa: در حال حاضر من هیچ منبعی که به «منع کشتن سگ‌های ولگرد با سم، در اسلام» اشاره کرده باشد را سراغ ندارم؛ و نمی‌دانم نویسندگان آن مقاله بر چه اساسی چنین ادعایی کرده‌اند. برای احتیاط این را افزودم. آیا لازم است که کلاً واژهٔ «اسلام» را از آن جمله حذف کنم؟ وهاب (گپ) ‏۷ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۱۲ (UTC)[پاسخ]
شما نمی‌توانید کلمه‌ای از جملهٔ مورد بحث را حذف کنید اما اگر از لحاظ معنی این موضوع صحت ندارد، بهتر است کلاً ذکر نشود زیرا به نقد داستان کمکی نخواهد کرد. Roozitaa (بحث) ‏۷ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۵۹ (UTC)[پاسخ]
@Roozitaa: حذفش کردم. اکنون خوب است؟ وهاب (گپ) ‏۷ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۴۳ (UTC)[پاسخ]
با توجه به سبک کارهای قبلی هدایت به نظر بخش اسطورهٔ این مقاله هنوز حرف برای گفتن دارد. برای مثال در این بخش آمده که دلیل دیگر ارائه شده توسط شریفی ولدانی و چهارمحالی، عنوان داستان است. به‌باور آن‌ها، «اگرچه در نگاه نخست به‌نظر می‌آید که هدایت عبارت «سگ ولگرد» را از زبان مردم کوچه و بازار گرفته است، ولی با توجه به آشنایی او با اوستا و نوشته‌های پهلوی، جنبهٔ اسطوره‌ای این نام را نباید از نظر دور داشت.» در مورد خود نام سگ داستان یعنی «پات» در دانشنامهٔ مزدیسنا آمده که «پات اسم مفعول است از مصدر پا که در اوستا و فارسی باستان به معنی نگاهداشتن و پاس داشتن و پناه دادن بسیار به کار رفته است. از همین ریشه است در پارسی فعل پائیدن. پاد که در واژه پادشاه به کار رفته به معنی پاسبان و نگهبان است. همچنین است که در آذرپاد (آذرپد، نگهبان آتش] به معنی اصل و خداوند و داماد و هر چیز که به سیر و صورت از امثال و اقران خود بهتر و بزرگتر باشد نیز هست.»Roozitaa (بحث) ‏۷ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۳۰ (UTC)[پاسخ]
@Roozitaa: من یک‌بار دیگر آن مقاله را خواندم و مطلب بیشتری از آن بیرون کشیدم (پیوند تفاوت). شوربختانه اکنون منبع دیگری که از منظر اسطوره‌ای داستان را بررسی کرده باشد را سراغ ندارم. وهاب (گپ) ‏۸ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۱۱ (UTC)[پاسخ]

@MRG90: «به‌گفتهٔ شریفی ولدانی و چهارمحالی، به‌ویژه اگر فرض کنیم که پات در انتهای داستان مسموم می‌شود (هرچند که هدایت به این موضوع اشاره‌ای نکرده است ولی به‌نظر آن‌ها مرگ پات بر اثر خوردن غذای سمی بوده است)، باید گفت که هدایت به جایگاه سگ در اسطوره و دین نظر داشته است.» اگر هدایت اشاره‌ای به سم خوردن سگ نکرده و مشخص نیست که برداشت وجود سم از کجا پیدا شده و همچنین اگر شریفی ولدانی و چهارمحالی توضیحی به جایگاه سگ در اسطوره و دین نداده‌اند بهتر است این دو خط حذف شوند چون چیزی با خواندن آن روشن نمی‌شود. Roozitaa (بحث) ‏۱۵ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۰:۳۸ (UTC)[پاسخ]

@Roozitaa: حق با شماست. حذفش کردم. وهاب (گپ) ‏۱۵ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۲۹ (UTC)[پاسخ]

@Roozitaa: خوش آمدید. فعالیت مجدد شما را تبریک می‌گویم. --سید (بحث) ‏۸ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۰۶ (UTC)[پاسخ]

نقد اولیه مطلب خوبی است و اگر در اصلاحش بکوشید برگزیده خواهد شد. فعلاً در یک نقد اجمالی موارد ذیل به نظرم می‌رسد.

--سید (بحث) ‏۸ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۲۴ (UTC)[پاسخ]

@MRG90: شما که هنوز همه موارد فوق مثل منبع شناسی و نقدها را اعمال نکرده اید. هر وقت این موارد کلی اعمال شد، من نقد دقیق تری می نویسم.--سید (بحث) ‏۱۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۲۱ (UTC)[پاسخ]
@Sa.vakilian: درود. همهٔ موارد را انجام دادم. بی‌صبرانه منتظر نقد شما هستم. وهاب (گپ) ‏۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۲۹ (UTC)[پاسخ]
عجله نکنید. فرایند برگزیدگی زمان بر است و باید چند نفر مقاله را بازبینی کنند. اگر خوب پیش برویم برای نوروزمقاله به صفحه اصلی می رود.--سید (بحث) ‏۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۰۳ (UTC)[پاسخ]
  • چند نکته کوچک از ویکی‌مصطفا
  1. از به کار بردن اصطلاحاتی که نظر شخص خاصی را منعکس می‌کنند پرهیز کنید: «روان‌داستان» (psycho-fiction) واژه رایجی در دنیای ادبیات نیست و تقریبا فقط خود کاتوزیان به کارش می‌برد.
    @Wikimostafa: من این اصطلاح را به اعتبار ایرانیکا استفاده کرده‌ام. بنگرید به این مقاله. وهاب (گپ) ‏۱۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۱۳ (UTC)[پاسخ]
    ایرانیکا هم ظاهرا به خاطر کمبود منابع زیادی به کاتوزیان وزن داده، ولی به نظر من نمی‌شود واژه ای که رایج نیست (کافیست psycho-fiction را در انگلیسی جستجو کنید) و برگرفته از ادبیاتِ یک شخص خاص است را در جای‌جای مقاله استفاده کنیم، چون در این صورت نظر شخصی یک نفر را به صورت فکت نوشته ایم. برای یک مقاله‌ی برگزیده خوب نیست که از اصطلاحات نارایج و غریب ادبی استفاده کند چون گذر افراد ادبیات‌شناس هم به این مقاله خواهد افتاد؛ پیشنهادم همچنان این است که هرجا «روان-داستان» می آوریم به نقل از کاتوزیان باشد. Wikimostafa (بحث) ‏۱۲ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۱۸ (UTC)[پاسخ]
  2. نثر نیاز به برخی اصلاحات جزئیِ نگارشی دارد: «به‌گفتهٔ» ۲۹ بار در متن تکرار شده که برخی از آن‌ها پی‌درپی و خسته‌کننده است. می‌توانید ساختار جملات را تنوع ببخشید و مثلا «فلانی می‌نویسد» و «فلانی فلان چیز را فلان‌جور می‌داند» را استفاده کنید، ضمن این‌که برخی از این «به‌گفتهٔ»‌ها اساسا لازم نیستند (مثلا در جمله: "به‌گفتهٔ بهارلو نقطهٔ پایان «سگ ولگرد»، مانند بیش‌تر داستان‌های هدایت مرگ است").
    @Wikimostafa: متن را یک‌بار از اول تا آخر خواندم و ویرایشش کردم. سه تا از «به‌گفتهٔ»ها را هم حذف کردم. وهاب (گپ) ‏۱۲ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۱۸ (UTC)[پاسخ]
  3. بخش «سبک» خرد است و «درونمایه» به کلی در دل «نقدها» حل شده است. ضمنا تا آن‌جا که من می‌دانم رئالیسم بیشتر یک سبک و مکتب است تا یک «تکنیک»؛ همین‌طور سوررئالیسم. معمولا می‌گوییم فلانی فلان اثر را به شیوهٔ رئالیستی نوشته است و نمی‌گوییم از تکنیک رئالیسم استفاده کرده. تکنیک‌ها جزئی‌ترند و بیشتر در دل یک سبک خودشان را نشان می‌دهند؛ مثلا می‌گوییم فلانی در پرداختِ فلان موقعیت از تکنیک «دیالوگ‌های تودرتو» استفاده کرده، ولی سبک معمولا چیزی است که شیوهٔ حاکم بر کل اثر (یا فصل‌هایی از یک اثر) را نشان می‌دهد.
    @Wikimostafa: درود. واژهٔ تکنیک را از خودم ننوشتم. در منبع ایرانیکا که در آن بخش استفاده کرده‌ام این‌گونه نوشته شده است: «"Sag-e velgard" (Stray Dog) use realistic techniques in presenting psycho-fictional stories.». خودِ کاتوزیان هم در صفحهٔ ۷۵ این مقاله ترکیبِ مشابهی را استفاده کرده است: «بیشتر روان‌داستان‌های هدایت با همین تکنیک رئالیستی نوشته شده‌اند» وهاب (گپ) ‏۱۰ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۳۰ (UTC)[پاسخ]
    در نمونه نخست دقت کنید به s ِجمع (تکنیکهای رئالیستی با تکنیک رئالیسم دو چیز متفاوتند)، در نمونه دوم هم می گوید «همین» تکنیکِ رئالیستی (یعنی یک تکنیکِ خاصِ رئالیستی) که باز با «تکنیک رئالیسم» فرق دارد. Wikimostafa (بحث) ‏۱۲ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۲۴ (UTC)[پاسخ]
    @Wikimostafa: در مقالهٔ Realism (arts) در ویکی انگلیسی چنین نوشته شده است: «Realism has been prevalent in the arts at many periods, and is in large part a matter of technique and training» [تأکید از من]. کاتوزیان باز در همان صفحهٔ ۷۵ آن مقاله چنین نوشته است: «هدایت فقط در دو روان‌داستان به‌جای تکنیک رئالیستی، تکنیک مدرنیستی به کار برده، اول در «سه قطره خون» سپس در بوف کور.» [تأکید از من] وهاب (گپ) ‏۱۲ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۲۹ (UTC)[پاسخ]
    «تکنیک رئالیستی» با «تکنیک رئالیسم» فرق دارد، دومی نارایج است. Wikimostafa (بحث) ‏۱۱ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۵۷ (UTC)[پاسخ]
    @Wikimostafa: من «تکنیک واقع‌گرایی» را در پایگاه نور جستجو کردم و به‌نظر می‌آید آن‌قدرها هم نارایج نیست. ۱: «رمان‌ قرن نوزده فرمی است که تکنیک‌های‌ واقع‌گرایی کلاسیک را به کارمی‌برد»، ۲: «... تصویرساز در عین حال که به تکنیک واقع‌گرایی ...». من فکر می‌کنم چنانچه مانند ایرانیکا به‌صورت جمع بنویسم مشکل حل می‌شود. یعنی به‌جای «تکنیک واقع‌گرایی» بنویسم «تکنیک‌های واقع‌گرایی». نظرتان چیست ؟ وهاب (گپ) ‏۱۱ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۱۷ (UTC)[پاسخ]
    همان شکل جمع را استفاده کردم. وهاب (گپ) ‏۱۴ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۴۱ (UTC)[پاسخ]
  4. جلد کتاب را من همان روزهای اولی که ویرایش مقاله را شروع کردید بدون وسواس خاصی افزودم و فکر نمی‌کردم بناست مقاله به سمت برگزیده شدن برود. شاید حالا شما بخواهید نورش را در فتوشاپ تنظیم کنید یا از جلد بهتر (یا دیگری) استفاده کنید.
    @Wikimostafa: دستتان درد نکند. به‌نظر من که کیفیت نگارهٔ کنونی قابل قبول است. وهاب (گپ) ‏۱۰ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۳۰ (UTC)[پاسخ]
  5. بخش نچسبِ منبع‌شناسی همان ابتدای مقاله آمده و به نظر من از جذابیت آن کاسته است. آیا قاعدهٔ خاصی داریم که چنین بخشی اولا وجود داشته باشد و ثانیا همان ابتدای مقاله پس از دیباچه بیاید؟ من در مقاله‌های برگزیدهٔ انگلیسی (مثلا مقالات انگلیسی «خورشید همچنان می‌دمد» و «نشان سرخ دلیری» را ببینید) معمولا به جای چنین بخشی «پس‌زمینه» یا Background را دیده‌ام (که می‌تواند همان «تاریخچه نگارش» باشد در این‌جا).
    @Wikimostafa: در این‌باره جناب سید در پایین همین صفحه توضیحی نوشتند. وهاب (گپ) ‏۱۰ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۳۰ (UTC)[پاسخ]
  6. چیزی راجع به تعداد چاپ‌ها، تیراژ، میزان فروش و استقبال در گذشته و حال (و در ایران و خارج) ارائه نشده که در صورت وجود بهتر است ارائه شود. Wikimostafa (بحث) ‏۲۶ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۳۶ (UTC)[پاسخ]
    @Wikimostafa: من در منابع چیزی در این‌باره ندیدم. الآن هم در گوگل جستجو کردم و چیزی نیافتم. وهاب (گپ) ‏۱۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۱۳ (UTC)[پاسخ]
  7. یک نکته که الان به ذهنم رسید: آیا جایی رمان «دل سگ» بولگاکف با این داستان مقایسه شده؟ از این نظر می‌گویم که بخشهایی از آن رمان با داستان هدایت شباهتهایی دارد و حتا نام یک فصلش ظاهرا «سگ ولگرد» است و از زاویه دید سگ بیان می شود.. Wikimostafa (بحث) ‏۲۶ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۴۵ (UTC)[پاسخ]
    من چیزی نیافتم. وهاب (گپ) ‏۱۴ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۴۱ (UTC)[پاسخ]
  8. من در بحث خوب شدن مقاله این منبع را نشان دادم. آیا از این گفتگو با مترجم ژاپنی می توان نتیجه گرفت که سگ ولگرد به ژاپنی هم ترجمه شده است؟ Wikimostafa (بحث) ‏۲۶ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۳۴ (UTC)[پاسخ]
@Wikimostafa: در منبعی که قرار دادید چیزی دربارهٔ ترجمهٔ سگ ولگرد به ژاپنی ننوشته بود. من خودم هم در گوگل جستجو کردم و چیزی نیافتم. وهاب (گپ) ‏۲۷ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۵۵ (UTC)[پاسخ]
@Roozitaa: از این دو منبع استفاده کردم. سپاس. برای ترجمهٔ آلمانی هم منبع دیگری یافتم. ولی برای زبان‌های دیگر (عربی، کردی، روسی، اسپانیایی، و ژاپنی) در گوگل جستجو کردم و چیزی نیافتم. وهاب (گپ) ‏۲۷ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۵۵ (UTC)[پاسخ]
@Wikimostafa و MRG90: منبع شناسی می تواند اول یا آخر بیاید. Background در این مورد موضوعیت ندارد. یک بخش هم به تاریخچه اختصاص یافته است. --سید (بحث) ‏۲۸ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۱۱ (UTC)[پاسخ]
@Sa.vakilian و MRG90: سوال نخست این بود که اصلا چه لزومی هست بیاید؟ و بعد از کجا می توان مطمئن شد این بخش کامل است؟ Wikimostafa (بحث) ‏۱۲ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۳۰ (UTC)[پاسخ]
راستش من نمی توانم یک کار علمی را بدون منبع شناسی قبول کنم، ضمن آنکه وقتی ایشان زحمت منبع شناسی را کشیده اند، دلیلی ندارد با حذفش مقاله را ناقص کرد. البته می توان به انتها منتقلش کرد تا ایراد ساختاری شما هم رفع شود. در خصوص اطمینان از تکمیل بودن منبع شناسی، دو راه هست. یکی اتکا به تحقیقات دیگران، یعنی به روال ویکی پدیا ما فرض را بر آن می گذاریم که منابع معتبری که منبع شناسی کرده اند، کاری قابل قبول انجام داده اند. دوم، بر اساس خود متن مقاله، یعنی مثلا اگر در خلال متن عبارتی به منبع اولیه ای ارجاع دهد که در منبع شناسی نیامده باشد نشان دهنده نقص کار است. البته من فکر می کنم، این بخش نسبتا کامل است و ما حتی مواردی با سطح پایین تر را هم قبول کرده ایم مثل پروین اعتصامی.--سید (بحث) ‏۱۲ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۰۱ (UTC)[پاسخ]
بررسی دقیق و جمع بندی (سید)

دیباچه

Х * در پاراگراف دوم دیباچه نوشته اید ««سگ ولگرد» داستانی کنایی و نمادین است» و چند خط پایین تر گفته اید «در آن‌ها از تکنیک واقع‌گرایی استفاده شده است.» چنانکه می دانم سمبلیسم و رئالیسم دو مکتب مختلف در ادبیات هستند. آیا این پاراگراف تناقض ندارد؟ به نظر می رسد واقع گرایی به بخشی از مجموعه سگ ولگرد بر می گردد که به این داستان ارتباطی ندارد و در ذیل پیشنهاد انتقالش را داده ام.

    • @Sa.vakilian: من فکر نمی‌کنم تناقضی باشد. داستان کوتاه «سگ ولگرد» همانطور که مثلاً کاتوزیان در این مقاله می‌گوید، ذاتاً و اساساً با تکنیک واقع‌گرایی نوشته شده است (برعکسِ بوف کور و «سه‌قطره‌خون» که با تکنیک سورئال نوشته شده‌اند). حال، اینکه تعدادی منتقد، نمادهایی را در این داستان مورد بررسی قرار داده‌اند، از نظر من که تضادی با تکنیک نوشته‌شدن داستان ندارد. وهاب (گپ) ‏۱۰ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۰۶ (UTC)[پاسخ]
در متن مقاله به حد کافی توضیح داده نشده است.--سید (بحث) ‏۱۰ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۲۷ (UTC)[پاسخ]
  • در آخر تاریخچه آمده است:«ترجمه و منتشر شده است. جهانگیر هدایت، این داستان را اولین اثر صادق هدایت به شمار آورده که به چهار زبان ترجمه شده است و اهمیت این امر را عرض احترامی به ادبیات کشورهای همسایه، ترکیه و ارمنستان دانسته است.» من متوجه عرض احترام به ترکیه و ارمنستان نمی شوم! ممکن است بیشتر توضیح دهید؟
    • @Sa.vakilian: من منبع را بررسی کردم. در آن هیچ توضیح اضافه‌ای وجود نداشت. تنها این جمله وجود داشت: «با ترجمه "سگ ولگرد" به زبان ترکی توانسته‌‏ایم احترام و ادب خود را به فرهنگ و زبان ترکی ابراز کنیم.». با توجه به مبهم بودن این اظهار نظر، حذفش کردم. وهاب (گپ) ‏۲۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۵۶ (UTC)[پاسخ]
  • در بخش سبک «با وجود کنایی یا نمادین بودن «سگ ولگرد» هیچ رمز و معمایی در آن وجود ندارد.» اظهار نظری عجیب است. ظاهرا خود سگ نماد است. یعنی چه هیچ رمزی در آن وجود ندارد؟
  • در بخش حذف مشکل این جمله چیست که مخفی شده: «حضور «منِ» نویسنده در داستان و به‌ویژه در تشبیه‌هایی که با هدف برانگیختن حساسیت خواننده گنجانده شده است، محسوس است. این «من» در لحن کلام نویسنده (کیفیت روانی سبک او) منعکس است.»
@MRG90: به نظر من جمله مشکلی نداشت و می توانست بماند. می خواهید شخصی را که قبلا طرح اشکال کرده بود پینگ کنید تا مجددا در اینجا درباره جمله نظر دهد.--سید (بحث) ‏۲۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۴۸ (UTC)[پاسخ]
@Kouhi: درود. ممکن است دیدگاهتان را دربارهٔ ماندن این مطلب بنویسید؟ شوربختانه من هنوز نتوانسته‌ام توضیحی برای اصطلاح «من نویسنده» بیابم. وهاب (گپ) ‏۲۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۵۷ (UTC)[پاسخ]
درود. به نظر من مانعی برای نگه داشتنش نیست و می‌تواند بماند، توضیح دادن در مورد آن اصطلاح هم به نظرم نیاز به منبع ندارد، اگر مایل بودید با لحن خودتان توضیحی کوتاه در خود متن یا در پانویس بیاورید که برای خواننده روشن‌تر باشد. -- کوهی (گفتگو) ‏۲۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۵۱ (UTC)[پاسخ]
من هم فکر می کنم بماند بهتر است.--سید (بحث) ‏۲۶ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۲۵ (UTC)[پاسخ]
مطلب را بازگرداندم و یادداشتی نیز برای آن قرار دادم. وهاب (گپ) ‏۲۶ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۳۵ (UTC)[پاسخ]

Х * در بخش سبک ادبی ««سگ ولگرد» در کنار داستان‌های کوتاهی چون «زنده‌به‌گور»، «بن‌بست»، و «تاریک‌خانه» از تکنیک واقع‌گرایی برای ارائهٔ یک روان‌داستان بهره می‌برد.» فکر می کنم این جمله به مجموعه سگ ولگردمرتبط است و باید به آن مقاله منتقل شود. البته کل این پاراگراف تا آخرش به نظر نامرتبط با این مقاله و مرتبط با مقاله صادق هدایت (سبک ادبی) است.

    • اگر قرار باشد این بخش حذف شود دیگر نامی از اصطلاح روان‌داستان در مقاله باقی نمی‌ماند. به‌نظرم این پاراگراف لازم است. چون نه‌تنها به درک خواننده کمک می‌کند، بلکه مقاله بدون آن ناقص خواهد شد. این اصطلاح روان داستان آنقدر جا افتاده است که در دانشنامهٔ ایرانیکا وقتی آثار هدایت را بررسی می‌کنند بخش قابل توجهی را به آن اختصاص می‌دهند. وهاب (گپ) ‏۱۰ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۰۶ (UTC)[پاسخ]
حتی اگر توضیح شما درست باشد متن نوشتار به حد کافی واضح نیست.--سید (بحث) ‏۱۰ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۲۳ (UTC)[پاسخ]
  • توضیحی درباره مفهوم «روان داستان» و تمایزش از دیگر آثار ارائه فرمایید.
    • در بخش «سبک» اشاره شده است. برای تمایز: «در روان‌داستان‌های هدایت ارزش و اهمیتِ داستانی، نسبت به داستان‌های دیگر او کم‌تر است. موضوع آن‌ها (یا وجوه عمده‌ای از آن) جهان‌شمول بوده و از این روی به زمان و مکان ویژه‌ای مقید نیستند.» و برای مفهوم روان‌داستان: «مهم‌ترین ویژگی روان‌داستان‌های صادق هدایت (چه داستان‌هایی که در آن‌ها از تکنیک واقع‌گرایی و چه داستان‌هایی که در آن‌ها از تکنیک فراواقع‌گرایی استفاده شده است)، این است که در آن‌ها مسائل فلسفی، هستی‌شناختی، روان‌شناختی، و تا اندازهٔ کم‌تری جامعه‌شناختی جایگاهی عمده دارند.» وهاب (گپ) ‏۱۰ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۰۶ (UTC)[پاسخ]
  • بخش نقد اجتماعی «هفته‌نامهٔ پنجره، برخلاف آنچه آل احمد نوشته است،» به جای اسم هفته نامه اسم نویسنده را بیاورید. ضمنا اکثر نشریات می نویسند مقالات لزوما دیدگاه آنها نیست. اما شما نوشته اید «از دیدگاه این هفته‌نامه»!
    • @Sa.vakilian: نام مجله را حذف کردم و نام نویسنده را نوشتم. این مشکل بخاطر این به‌وجود آمده بود که وب‌گاه آفتاب که این مقاله را منتشر کرده، نام نویسنده را ننوشته بود و به همین دلیل ما مجبور شدیم نام مجله را بنویسیم. ولی اکنون که بخش منبع‌شناسی گسترش یافته، برای نام نویسندهٔ مقاله منبعی درج شده است (اولین مقالهٔ اشاره شده در منبع‌شناسی همین مقالهٔ «نگاه جامعه شناختی به داستان سگ ولگرد و بن‌بست» کاتوزیان است). وهاب (گپ) ‏۲۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۵۵ (UTC)[پاسخ]
  • در بخش نقد فلسفی جای اگزیستانسیالیسم خالی است. البته در دو جای دیگر یعنی نقد تطبیقی و تأثیرپذیری آورده اید، اما اینجا هم باید باشد.
  • هرچند ما در اینجا منابع را نقد نمی کنیم، اما فکر می کنم در زمانی که هدایت این اثر را نوشته، سارتر هنوز آثار اگزیستانسیالیستی اش را ننوشته بود. در مقاله انگلیسی سارتر نوشته است «He was captured by German troops in 1940 in Padoux,[34] and he spent nine months as a prisoner of war—in Nancy and finally in Stalag XII-D (fr), Trier, where he wrote his first theatrical piece, Barionà, fils du tonnerre, a drama concerning Christmas. It was during this period of confinement that Sartre read Martin Heidegger's Being and Time, later to become a major influence on his own essay on phenomenological ontology. Because of poor health (he claimed that his poor eyesight and exotropia affected his balance) Sartre was released in April 1941. Given civilian status, he recovered his teaching position at Lycée Pasteur near Paris, settled at the Hotel Mistral. In October 1941 he was given a position at Lycée Condorcet in Paris, replacing a Jewish teacher who had been forbidden to teach by Vichy law.» که تقریبا می شود 1319. البته اولین اثر سارتر به 1936 برمی گرده [۳] اما باز هم تاثیرگذاریش بر هدایت محل تردیده. دست کم نمی توان در آن زمان از فلسفه اگزیستانسیالیسم سارتر سخن گفت.
    • @Sa.vakilian: رمان تهوع که شاید سنگ بنای اگزیستانسیالیسم سارتر باشد در سال ۱۹۳۸ منتشر شده است که حدوداً چهار سال پیش از انتشار سگ ولگرد بوده است. احتمال اینکه هدایت این کتاب را خوانده باشد بسیار بالاست چون هدایت نویسندهٔ متعهد و کوشایی بوده و به‌طور پیوسته مطالعه داشته است. اسنادی که امروزه به‌جا مانده است نشان می‌دهد که هدایت مرتباً با خارج از کشور در ارتباط بوده و برایش کتاب‌ها و مجلات ادبی تازه را می‌فرستادند یا خودش می‌خریده است (برای اطلاعات بیشتر مراجعه شود به کتاب آشنایی با صادق هدایت نوشتهٔ م. ف. فرزانه، و نامه‌های صادق هدایت به شهیدنورایی). وهاب (گپ) ‏۹ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۱۱ (UTC)[پاسخ]
من از بخش تاریخچه مقاله این طور برداشت کردم که این اثر باید زودتر نوشته شده باشد، چون در آنجا به « ۱۳۱۵ خورشیدی» اشاره شده است. به نظرم شواهد و قرائنی لازم است. آیا منبع دیگری هم هست که به تاثیرپذیری هدایت از سارتر اشاره کند. اگر صرفا یک منبع باشد می توان به استناد WP:UNDUE (نظر اقلیت) حذفش کرد.--سید (بحث) ‏۱۰ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۳۲ (UTC)[پاسخ]
در نامه‌های صادق هدایت به حسن شهیدنورائی/۷ ژانویه ۱۹۴۶ می نویسد: «L’Étranger، کتاب Camus را دکتر رضوی برایم فرستاد. به خوبی Sartre نیست. یکی دو تا کتاب هم راجع به سارتر، هویدا فرستاد که انتقاد او بود. کتاب Varouna چنگی به دل نمی‌زد. بیش از این‌ها از Green انتظار داشتم. کتاب‌های دیگر را هنوز فرصت خواندنش را نکرده‌ام. مثل ملانصرالدین که غربیل را تک چوب می‌گردانید، بند تنبانش باز شد و می‌گفت: کو فرصت؟» Wikimostafa (بحث) ‏۱۱ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۳۴ (UTC)[پاسخ]
@Wikimostafa: تشکر فراوان. من متقاعد شدم. فقط لحن من زیادی قاطعیت دارد. اگر کمی ملایم تر این ادعا طرح شود بهتر است. ضمنا اگر برایتان میسر است در سه مورد باقی مانده دیگر نیز کمک کنید تا مقاله گویا باشد.--سید (بحث) ‏۱۱ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۰۳ (UTC)[پاسخ]
@Sa.vakilian: کمی تغییر دادم. ممکن است دیدگاهتان را بنویسید؟ وهاب (گپ) ‏۱۲ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۵۲ (UTC)[پاسخ]

در پایان بسیار عالی و درخور برگزیدگی است. البته پس از بررسی موشکافانه جناب @Gire 3pich2005: (مقداد عزیز)--سید (بحث) ‏۲۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۳:۲۹ (UTC)[پاسخ]

گیر ۳پیچ۲۰۰۵

با سلام. در ابتدا می‌خوام از دوستان خوبم که زحمت کشیدند و این نامزدی را تا به اینجا، به مراحل پایانی نزدیک کردند، تشکر کنم و از جناب وهاب که در جهت بهبود مقاله کوشا است. البته بنده از ایشان و امیر و نوژن هنوز گلایه دارم که مقاله برتر ازدواج همجنسگرایان را تا برگزیدگی ادامه ندادند، علی‌رغم اینکه بنده پیش از نامزدی آن مقاله، مشخص کرده بودم که چه شرط‌هایی برای برگزیدگی نیاز است که برآورده شود و انصافا هم خواست‌های نابجایی نبود.

  • در ابتدا لازم می‌دانم درخواست کنم که یکی از رده‌های رده:آثار بر پایه سال (میلادی) را به مقاله بیفزایید.
  • در الگو:Infobox short story پارامتری است به نام | followed_by_italics = که در این مقاله، استفاده نشده. اگر می‌دانید که داستان کوتاه قبلی این نویسنده، کدامیکیشان است، حتما این پارامتر هم استفاده کنید.
  • با توجه ب اینکه این مقاله یک مقاله ادبی است، از نویسنده آن انتظار میره بیشتر از سایر مقالات برگزیده، قوانین نگارشی را رعایت کنه ولی علائم خوبی به چشم نمیاد! به عنوان مثاله، در عبارت «پات سگی معمولی نیست. او در آرزوی بازگشت به دوران کودکی می‌باشد و در ته چشم‌هایش روحی انسانی دیده می‌شود.» دوتا ایراد نگارشی به چشم می‌آید: بعد از کلمه نیست، نباید از نقطه استفاده کنید و باید از نقطه ویرگول استفاده کنید چون جمله بعدی، مکمل این جمله است که توضیح خاص بودن پات را بیان می‌کند. همچنین بعد از کلمه چشم‌هایش، باید از ویرگول استفاده می‌کردید که نکردید! بنده نمی‌توانم این مقاله را با این ایرادات نگارشی، برگزیده کنم.
لازم است که یک ویراستار، کلم قاله را از ابتدا تا انتها، از لحاظ کمبود و اضصلاح علائم نگارشی، ویرایش نماید.
مواردی که گفتید را انجام دادم. من پیش از این دو بار مقاله را ویرایش کرده بودم! فکر می‌کنم بهتر است کسی که دانشش از من بیشتر است برای آخرین بار این‌کار را انجام دهد. از جناب Hamid Hassani خواهش میکنم که در صورت امکان یک‌بار کل مقاله را خوانده و ویرایش نمایند. وهاب (گپ) ‏۱۴ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۴۱ (UTC)[پاسخ]
@MRG90: با درود و سپاس که بنده را قابل دانستید، به روی چشم. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۴ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۵۴ (UTC)[پاسخ]
چشمتان بی‌بلا و سپاس بسیار. پیشنهاد می‌کنم {{جا:ویرایش/روز}} را به بالای مقاله بچسبانید تا از تعارض‌های ویرایشی احتمالی جلوگیری شود. وهاب (گپ) ‏۱۴ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۰۷ (UTC)[پاسخ]
@MRG90: چون بیم دارم بدقول شوم، اجازه می‌خواهم چنین نکنم. مقاله و بحثِ حاضر را هم‌اینک به فهرست پیگیری‌هایم افزودم. در یکی ـ دو هفتهٔ آینده، مقاله را به‌مرور و به‌دقت خواهم خواند. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۴ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۲۴ (UTC)[پاسخ]
  • میشه توضیح بدید که فعل نوشته بوده است چه زمانی از زمانهای استاندارد فعل در زبان فارسی است؟
  • بنده نفهمیدم که ممنوع‌القلم در ویکی مادر دارای مقاله است یا خیر. اگر نیست، آن را از حالت لینک به در آرید.
  • آیا اطلاع دارید که این کتاب، در کدامیک از ماههای نیمه دوم سال 1321 منتشر شده؟
  • چرا عنوان داستان کوتاه میهن‌پرست را داخل پرانتز شکسته قرار داده‌اید؟
  • «جزو» درسته یا «جزء»؟
    • منظورتان در جملهٔ «مشخص نیست که آیا هشت داستان مجموعهٔ سگ ولگرد جزو بیست «نوول حاضر چاپ» بوده‌اند یا اینکه هدایت بعدها پاره‌ای از این هشت داستان را نوشته و در کتاب سگ ولگرد گنجانده است.» است؟ فکر كنم در اینجا جزو درست است. من در کتاب‌ها هم دیده‌ام که از این واژه استفاده شده است. اصلاً ما که در الفبای فارسی همزه نداریم. اجازه دهید دیدگاه جناب Hamid Hassani را نیز جویا شویم. وهاب (گپ) ‏۹ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۴۹ (UTC)[پاسخ]
جناب حسنی در اینجا پاسخ دادند و گفتند که ترجیح با جزو است. وهاب (گپ) ‏۹ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۱۱ (UTC)[پاسخ]
  • به نظرتون خواندن جملۀ «بیشتر داستان‌های مجموعهٔ سگ ولگرد پیش از ۱۳۲۰ خورشیدی نوشته شده بوده‌اند، ولی به دلیل وجود محدودیت، چاپ آن‌ها ممکن نبوده است.» که برای سومین بار، در تاپیک «تاریخچهٔ چاپ و ترجمه» تکرار شده است، ملال آور نیست؟
  • در خصوص چاپ مجموعه داستانی سگ ولگرد، بعد از انقلاب ۱۳۵۷ تا سال ۱۳۸۲، اطلاعاتی در تاپیک «تاریخچهٔ چاپ و ترجمه» نمی‌بینم. اگر این کتاب، بعد از ناقلاب هم چاپ شده، باید نام ناشران و سال نشر را ذکر کنید. همچنین یک بررسی بکنید که کدام ناشر در سال ۱۳۸۲، این داستان را تحریف کرده بوده و سبب اعتراض خانواده هدایت شده بوده؟
  • این مقاله یک بخش کم دارد و آن، بخش شخصیت‌ها (Characters) است که هر مقاله‌ای در حوزه آثار فرهنگی، باید یک بخش از آن را داشته باشد. درسته که شاید در این داستان، فقط کاراکتر پات وجود داشته باشد، ولی ما با خواندن صرفا خلاصه داستان که نمی‌توانیم به این سوال پاسخ دهیم و باید بخشی با این هدف وجود داشته باشد. اگر غیر از کاراکتر پات، کاراکتر دیگری هم در داستان نام برده شده، جا دارد که بخش شخصیت‌ها را ایجاد کنید.
    • درود بر همه. راستش پیشنهاد من این است که به همین شکل کنونی باقی بماند و داشتن بخش شخصیت‌ها شاید لزومی نداشته باشد، اگر منبعی وجود دارد که شخصیت‌ها را واکاوی کرده و دربارهٔ مثلاً صاحب پات توضیح داده و به تحلیل پرداخته، آنوقت می‌توان یک بخش شخصیت‌ها هم داشت، اما اگر منابع هم این کار را نکرده‌اند، نظر من یکی این است که در ویکی‌پدیا هم انجام شود. -- کوهی (گفتگو) ‏۹ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۲۸ (UTC)[پاسخ]
سپاسگزارم. من در منابع ندیدم که بیشتر از چیزی که اکنون در مقاله وجود دارد به شخصیت‌ها پرداخته باشند و بنابراین با شما همداستانم که نیازی به بخش جداگانه‌ای برای شخصیت‌ها نیست. وهاب (گپ) ‏۹ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۱۱ (UTC)[پاسخ]
  • من که نمی‌دونم کلمۀ بیگانۀ «الگوریک» چه معنی دارد! از شما تقاضا دارم با یک معادل مناسب، جایگزین شود.
  • بخش پانویس و منابع را مطالعه کردم. خیلی راضی‌کننده بود. تنها موردهایی که وجود داشت، یکی اصلاح تاریخ‌های پانویس 61 به شکل تاریخهای پانویس 63 بود - دیگری نام ناشر پانویس 26 بود که بجای آفتاب (خبرگزاری) نوشتید پنجره؟! - پانویس‌های 2، 3، 20، 21 و 22 هم نیاز به افزودن نسخه بایگانی و تکمیل پارامترهای از قلم افتاده دارند.
  • آقا تا یادم نرفته، چرا اولین عبارت این مقاله که همانا عنوان مقاله نیز هست را داخل پرانتز شکسته قرار دادید؟ بر اساس کدام دستورالعمل؟ در این موارد در ویکی مادر، از دابل کودیشن استفاده کرده‌اند. لطفا تعیین تکلیف کنید در ویکی فارسی چه راهی درست است.

نتیجه اینکه عمده مشکل مقاله، همون رعایت نکردن بجای علائم نگارشی است که لدفن با جدیت پیگیری نمایید. بقیه موارد شهین مهینه! :) موفق باشید.Gire 3pich2005 (بحث) ‏۲۸ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۵۲ (UTC)[پاسخ]

با درود به همهٔ دوستان، بله جناب وهاب، نوشتنِ «جزوِ» (حرف‌اضافه، به‌معنی در زمرهٔ و امثال آن) با «و» ترجیح دارد. خوب است از «جزء» به‌عنوان مترادف particle استفاده کنیم. با احترام، Hamid Hassani (بحث) ‏۹ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۱۷ (UTC)[پاسخ]
سپاسگزارم جناب حسنی. وهاب (گپ) ‏۹ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۱۱ (UTC)[پاسخ]
@MRG90: اینکه شما در اینجا توضیح بنویسید تا من یا کس دیگری متقاعد بشود خوب است اما کفایت نمی کند. مقاله باید به صورتی اصلاح شود که اگر کسی بی اطلاع از توضیحات شما آن را خواند نیز گویا باشد.--سید (بحث) ‏۱۱ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۵۷ (UTC)[پاسخ]
@Sa.vakilian: من تا این‌جا همهٔ موارد را پاسخ داده و تغییرات لازم را اعمال کرده‌ام. اگر احیاناً چیزی باقی مانده احتمالاً بخاطر این است که شخصی که ایراد را مطرح کرده، دقیقاً منظورش را به من منتقل نکرده است. وهاب (گپ) ‏۱۴ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۴۱ (UTC)[پاسخ]
@MRG90: من با برگزیدگی مقاله موافقم، اما فکر می کنم مشکل سبک ادبی حل نشده است. به نظرم نمی شود یک داستان همزمان کنایی و نمایی و در عین حال واقع گرایانه باشد. البته می شود منتقدان مختلف نظرات مختلفی داشته باشند. مثلا برخی داستان را نمایدن و برخی دیگر واقع گرایانه بدانند. اما نوشتار بخصوص در لید آن را به صورت فکت آورده است. دست کم می توانید بگویید برخی می گویند فلان و برخی بهمان.--سید (بحث) ‏۱۴ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۱۶ (UTC)[پاسخ]
@Sa.vakilian: برداشتتان چندان صحیح و دقیق نیست. قاعده ی کلی وجود ندارد. نمونه ی بارزش پیرمرد و دریا از همینگوی است که اثری رئالیستی و هم نمادین شمرده می شود. به خصوص آثار ادبی بزرگ (بدون اینکه بخواهم سگ ولگرد را ارزش گذاری کنم اینجا)، سخت تن به فرموله شدن می دهند و ممکن است برچسبهای زیادی به آنها بخورد بدون آنکه هیچیک بتوانند آنها را کاملا توصیف کنند. مهم این است که کورکورانه از این تعابیر استفاده نشود یعنی همانطور که بالاتر گفتم اولا رواج و عمومیت آنها در منابع در حد قابل قبول باشد، (مثلا به صرف اینکه کاتوزیان نوشت روان-داستان، ما مجاز نیستیم بگوییم این روان-داستان است مگر به نقل از کاتوزیان) و ثانیا ببینیم از هر یک از این برچسبها دقیقا در چه کانتکستی استفاده شده و به چه وجه (یا بخشی) از اثر نسبت داده شده است. از این رو است که اگزیستانسیالیستی بودنِ سگ ولگرد با رئالیستی بودنش منافاتی ندارد و با نمادین بودنش، به شرطی درست از این تعابیر در مقاله استفاده شده باشد. Wikimostafa (بحث) ‏۱۴ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۲۰ (UTC)[پاسخ]
خب من در کامنت آخر گفتم به صورت دیدگاه بیاورید و نه فکت، که فکر می کنم با نظر شما تفاوتی ندارد.--سید (بحث) ‏۱۵ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۲۹ (UTC)[پاسخ]
دیدگاهی که عمومیت داشته باشد (دیدگاه غالب) می تواند به صورت فکت نوشته شود.Wikimostafa (بحث) ‏۱۵ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۵۶ (UTC)[پاسخ]
به نظرم در این مورد این طور نیست.--سید (بحث) ‏۱۵ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۰۱ (UTC)[پاسخ]

با سلام. بنده، مقاله را از نظر نگارشی، تصحیح کردم و به گمانم، مشکل دیگری وجود نداشته باشد. اما 2 نکته به نظمر آمد:

1-در متن مقاله، چندین بار، نام محمدعلی کاتوزیان به صورت لینک نوشته شده که کار اشتباهی است. تنها کافی است که مرتبه اول، نام را به صورت کامل و لینک بنویسید و در دفعات بعدی، صرف نوشتن کاتوزیان، کفایت می‌کند.

@Sarbaze naja: درود. پیوندهای اضافه را حذف کردم. اکنون تنها دو پیوند از کاتوزیان وجود دارد. یکی در بخش منبع‌شناسی و یکی پس از نقل قول مستقیمی از وی که داخل کادر آمده است. وهاب (گپ) ‏۲۱ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۰۶ (UTC)[پاسخ]

2-آیا دستورالعملی در دانشنامه وجود دارد که به ما توصیه کند که پیوندهای یادداشت‌ها و پانویس‌ها را به چه صورت در کنار هم قراردهیم؟ به عنوان مثال، در این مورد: ([۳۳][یادداشت ۸][۳۴]) نمی‌بایست در ابتدا پیوند یادداشت را بنویسیم و سپس پیوندهای پانویس را بنویسیم؟ حداقل دو مورد از این نحوه چینش، در مقاله دیده می‌شود که باید تعیین تکلیف شود.

پانویس‌هایی که بلافاصله پس از یادداشت آمده‌اند منبع آن یادداشت‌اند. من این را در تمام مقاله رعایت کرده‌ام و به‌نظرم فایده‌اش در آینده این خواهد بود که اگر کسی خواست بداند منبع یادداشت کدام پانویس بوده است، راحت به اولین پانویس پس از آن مراجعه کند. وهاب (گپ) ‏۲۱ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۰۶ (UTC)[پاسخ]

3-چهارده لینک قرمز در مقاله دیده می‌شود که برای یک مقاله برگزیده، زیاد است. توصیه می‌کنم این تعداد را حداکثر به 5 مورد برسانید که قابل قبولتر باشد. بیشتر لینکهای قرمز در ویکی مادر دارای مقاله هستند و می‌توانید از آنها شروع کنید ...Sarbaze naja (بحث) ‏۱۹ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۵۸ (UTC)[پاسخ]

آبی کردن پیوندها در حال انجام... وهاب (گپ) ‏۲۱ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۰۶ (UTC)[پاسخ]

@Roozitaa: سلام. این مقاله به حد کافی بررسی شده است. بزرگواری بفرمایید و آن را جمع بندی کنید.--سید (بحث) ‏۲۴ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۲:۰۶ (UTC)[پاسخ]