پرش به محتوا

بحث:نقد قرآن

Page contents not supported in other languages.
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه است که توسط Bruno (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۰ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۰۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی داشته باشد.


آخرین نظر: ۸ سال پیش توسط Bruno در مبحث اسکیزوفرنی

خرافات

آیا مواردی چون جبرئیل، میکائیل و حتی خود حضرت باریتعالی را آقای دشتی میتوانند موضوعاتی عقلی بدانند. آیا مسیح و تولدش و رسالتش را با عقل در یافته ایم که از آوردن کلمه جن (به معنی موجوداتی که قابل دیدن با چشم نیستند) پی به بی اعتباری قرآن ببریم. افسوس که ایشان دیگر نیستند تا این ساده ترین ابهاماتشان را بر طرف نماییم؟ نظر كاربر (188.158.171.81) كه از متن مقاله به اين قسمت منتقل شد. Hoseynqolipour ‏۲۹ ژوئن ۲۰۱۰، ساعت ۰۹:۰۱ (UTC)پاسخ

نقد قران

با سلام . متاسفانه خیلی خیلی مغرضانه نوشته شده. شما می توانید با توجه به حقایق علمی موجود در قرآن که بعضی از آنها بتازگی ثابت شده ، متوجه بشین که قران کلام بشر نیست. حرکت کوهها، ریشه دار بودن کوهها ، نهایت عاقبت هستی که دقیقا با نظریات استفان هاوکینگ مطابق است. به نظر این نابغه انگلیسی بعد از اتساع جهان ، در نهایت دوباره تمامی هستی بصورت مارپیچ بر میگردد. و دقیقا عین همین آیه هم در قرآن هست : کما نطوی السما ... و صدها حقیقت علمی از جاذبه زمین تا گرد بودن زمین ، همگی موید این مسئله هست.

سلام. چنان که پیداست این مقاله بیشتر از نظریات آقای دشتی استفاده کرده و معلوم است که ایشان مخالف بوده است و بنابر این مقاله در تائید نظر آقای دشتی و تبیین عقاید ایشان است. معمولا در بررسی علمی نظرات موافق و مخالف در کنار هم آورده می شود و بنوعی مطرح می گردد که خوانند هم خود بتواند نتیجه گیری کند. به هرحال باید پذیرفت که نظرات موافقان الهی بودن قرآن هم همانند نظریات مخالفان آن با سابقه است و اشخاص بزرگی که بسیار مقبولتر و دانشمندتر از آقای دشتی یا صاحب نظران امروز بوده اند( از مسلمان یا غیرمسلمان ) در تاریخ وجود داشته اند که جدا معتقد به وحیانی بودن قرآن بوده اند که در این مقاله هیچ اثری از نام و عقاید ایشان نیست. بطور کلی به نظر می رسد اظهار نظر درباره متون دینی چه به عنوان متون آسمانی و چه به عنوان متون عرفانی چندان ساده نیست و محل اختلاف بسیار است و مخصوصا نگرش به آنها با دید علوم امروزی چنانکه در مقاله هم اشاره شده قابل قبول نیست چه شواهدی در تائید علوم جدید امروزی در آنها وجود دارد که معتقدان آنها را به عنوان معجزه تلقی می کنند و شواهدی هم در این متون هست که با دانش امروز مطابقت نمی کند و مخالفان آن را دلیل بر الهی نبودن این متون بیان می کنند. به نظر بنده بررسی غیر اعتقادی این موارد با نگاه تاریخی و اجتماعی بیطرفانه بیشتر نتیجه بخش باشد تا نگرش های علمی امروزی. (UTC)

نبود منبع

اولین پاراگراف فوق العاده مغرضانه بود و مضاف بر این منبع نداشت. برای همین تعدیل شد. در ثانی دوستان لطفا همت کنند و جواب های علمی علما را به این مطلب بیفزایند.

منبع نامعتبر

کی میگه منبع نداره!!تقریبا اصلی ترین منبع این مقاله کتاب آقای علی دشتیه که هیچ انتشارات معتبری اونو چاپ نکرده و اگه کسی که مطالب اون کتابو گذاشته ناشر معتبر و دیگر مشخصاتش رو نیاره هر کسی میتونه مطالب نقل شده از اون کتابو حذف کنه.--بهبود ‏۵ اکتبر ۲۰۱۰، ساعت ۰۸:۴۵ (UTC)پاسخ

نقدي بر مقاله : در اين نقد آمده است كه ابوالعلا معري شاعر نا بيناي عرب قرآن را از لحاظ فصاحت و بلاغت معجزه نمي داند ولي با اينكه از او در مورد اديان الهي و پيامبران بدگويي هايي نقل شده است ليكن اين گفته شما درمورد او درست نيست چرا كه وي در مورد اعجاز بلاغي قرآن در «رساله الغفران» تصریح می‌کند: «آنانکه به الحاد گراییده‌اند و آنانکه بر هدایت دست یافته‌اند و آنانکه از راه اعتدال به انحراف رفته‌اند و آنانکه (از راه‌یافتگان) پیروی کرده‌اند، همگی اتفاق نظر دارند این کتاب که محمد -صلى الله علیه وآله وسلم- آنرا آورده با اعجاز خود همه را مغلوب کرده است ... و به یک آیه از آن یا بخشی از آیه، هرگاه در میان فصیح ترین سخنان که آفریدگان بر آن توانایی دارند، قرار گیرد مانند شهابِ درخشنده‌ای است در پاره‌ای از ظلمت شب» «وأجمع ملحد ومهتد وناکب عن المحجة ومقتد أن هذا الکتاب الذی جاء به محمد صلی الله علیه وسلم کتاب بهر بالاعجاز ... وأن الآیة منه أو بعض الآیة لتعترض فی أفصح کلم یقدر علیه المخلوقون فتکون فیه کالشهاب المتلألی فی جنح غسق». (رساله الغفران، صفحه 472 و 473، چاپ مصر) حال نويسنده اين مقاله با چه منبعي به نقل اين مطلب پرداخته است ؟علاوه بر آن نقل يك سخن از يك شاعر و يا يك اديب اعجاز بلاغي قرآن را زير سوال نمي برد چرا كه رد و اثبات هر چيز متد وروش خاصي دارد و دانشمندان زيادي نيز وجود دارند كه دراعحاز بلاغي قرآن سخن گفته اند و در اعجاز بلاغي قرآن همين بس كه كسي نتوانسته است به تخدي قرآن در اين باره پاسخ دهد و تاريخ 1400 ساله قرآن بهترين داوري است كه پيروزي قرآن را تصدق ميكند و اما ابراهيم نظام كه از او ياد شده باز قرآن را به صرفه معجزه مي داند . در باره موارد ديگر در ايام آتي به نقد ها پاسخ مي دهم انشاءالله

اعجاز بلاغي قرآن رد نمي شود

نقدي بر مقاله : در اين نقد آمده است كه ابوالعلا معري شاعر نا بيناي عرب قرآن را از لحاظ فصاحت و بلاغت معجزه نمي داند ولي با اينكه از او در مورد اديان الهي و پيامبران بدگويي هايي نقل شده است ليكن اين گفته شما درمورد او درست نيست چرا كه وي در مورد اعجاز بلاغي قرآن در «رساله الغفران» تصریح می‌کند: «آنانکه به الحاد گراییده‌اند و آنانکه بر هدایت دست یافته‌اند و آنانکه از راه اعتدال به انحراف رفته‌اند و آنانکه (از راه‌یافتگان) پیروی کرده‌اند، همگی اتفاق نظر دارند این کتاب که محمد -صلى الله علیه وآله وسلم- آنرا آورده با اعجاز خود همه را مغلوب کرده است ... و به یک آیه از آن یا بخشی از آیه، هرگاه در میان فصیح ترین سخنان که آفریدگان بر آن توانایی دارند، قرار گیرد مانند شهابِ درخشنده‌ای است در پاره‌ای از ظلمت شب» «وأجمع ملحد ومهتد وناکب عن المحجة ومقتد أن هذا الکتاب الذی جاء به محمد صلی الله علیه وسلم کتاب بهر بالاعجاز ... وأن الآیة منه أو بعض الآیة لتعترض فی أفصح کلم یقدر علیه المخلوقون فتکون فیه کالشهاب المتلألی فی جنح غسق». (رساله الغفران، صفحه 472 و 473، چاپ مصر) حال نويسنده اين مقاله با چه منبعي به نقل اين مطلب پرداخته است ؟علاوه بر آن نقل يك سخن از يك شاعر و يا يك اديب اعجاز بلاغي قرآن را زير سوال نمي برد چرا كه رد و اثبات هر چيز متد وروش خاصي دارد و دانشمندان زيادي نيز وجود دارند كه دراعحاز بلاغي قرآن سخن گفته اند و در اعجاز بلاغي قرآن همين بس كه كسي نتوانسته است به تخدي قرآن در اين باره پاسخ دهد و تاريخ 1400 ساله قرآن بهترين داوري است كه پيروزي قرآن را تصدق ميكند و اما ابراهيم نظام كه از او ياد شده باز قرآن را به صرفه معجزه مي داند . در باره موارد ديگر در ايام آتي به نقد ها پاسخ مي دهم انشاءالله

دوست گرامی ام مورد ابوالعلاء را بنده در مقاله گنجانده ام از البته مصطفی طباطبائی ... از من است که همین مطلب شما را به نقل از کتاب " خیانت در گزارش تاریخ" آوردم. از اینکه در صفحه بحث با گذاشتن چهار علامت (~) در پایان نوشته تان امضا ننموده اید به نظر میرسد از اعضای جدید ویکی پدیا هستید. (اگر چنین نیست از سوء تفاهمم عذرخواهم.) اگر می خواهید اشتباهات مقاله را تصحیح کنید سعی کنید از یک منبع که سخنش مقابل سخن اشتباه مقاله ( به نظر شماست ) مطالب را نقل کنید .ضمنا حتما وپ:اولیه و وپ:ثانویه را بخوانید در ویکی پدیا نویسنده نتیجه گیری نمی کند . نتیجه گیری ای که قبلا کسی انجام داده را نقل می کند. این را تذکر می دهم که ان شاء الله ویرایشتان خنثی نشود. این واژه صرفه راهم کمی توضیح بدید چون خواننده متوجه نمیشه.موفق باشید --بهبود ‏۹ اکتبر ۲۰۱۰، ساعت ۰۸:۳۱ (UTC)پاسخ

کتاب طوفان نوح

جناب سیمرغ به کمک کاربر دیگری اصل کتاب پیدا شد . جمله ای که در این بخش آورده ایم خلاصه گونه ای از این کتاب است. کتاب را تورقی بکنید . مشخص است.

تحقیق دست اول

اینکه علی به عبدالله بن عباس پیش از جنگ نهروان توصیه می کند که با استناد به قرآن مناظره نکند ربطی به متناقض بودن قران ندارد. و یک تحقیق دست اول محسوب می شود.من آن را حذف کردم.--بهبود (بحث) ‏۲۰ نوامبر ۲۰۱۰، ساعت ۰۶:۵۴ (UTC) عبارت نقل شده از ابوهریره هم همینطور. --بهبود (بحث) ‏۲۰ نوامبر ۲۰۱۰، ساعت ۰۶:۵۷ (UTC)پاسخ

کی میگه ربطی نداره ... شجاع الدین شفا به همین موضوع تاکید کرده.— این پیام امضانشده را کاربر:Isa79 (بحثمشارکت‌ها) نوشته‌است.

علاوه ازاینکه متن شما هیچ ارجاعی به منبعی نداره . مصداق بارز این مورده که در وپ:تحقیق به عنوان یکی از انواع تحقیق دست اول منع شده :

«تحقیق‌دست اول همچنین شامل اصطلاح‌سازی‌های چاپ‌نشده و هرگونه تحلیل یا ترکیب مطالب چاپ‌شده به نحوی که به نظر آید که در راستای پیشبرد موضع خاصی‌است، می‌شود.»- در صفحات بحث امضا رو فراموش نکنید.--بهبود (بحث) ‏۲۱ نوامبر ۲۰۱۰، ساعت ۰۴:۵۳ (UTC)پاسخ

چون متن حذف شده چند منبع داشت، من به صورت موقت واگردانی کردم. لطفا سعی کنید بدون جنگ ویرایشی با یکدیگر، مسئله را حل کنید و با یکدیگر به توافق برسید. سندباد (بحث) ‏۲۱ نوامبر ۲۰۱۰، ساعت ۰۴:۵۵ (UTC)پاسخ
جناب سند باد دانشنامه جای جنگ و توافق و ... نیست. بی ربط بودن مطلب خیلی واضحه و توضیح قبل از گفتار نقل شده از نهج البلاغه هم به روشنی مصداق تحقیق دست اوله(بدون منبع معتبر و نظر شخصیه) پس نباید باشه.وپ:تحقیق کاملا دلایل منو تایید میکنه.یعنی علی بن ابطالب معتقد بود قرآن متناقضه عجب!--بهبود (بحث) ‏۲۱ نوامبر ۲۰۱۰، ساعت ۰۵:۱۰ (UTC)پاسخ

اصلاً دوست داری همه اش رو پاک کنیم ؟ چون همه اش تحقیق دست اول محسوب میشه --عیسی79 (بحث) ‏۲۳ نوامبر ۲۰۱۰، ساعت ۰۳:۵۹ (UTC)پاسخ

لطفا اگر اشکالی در بحث مطرح شده می بینید به صورت جدی و بدون کنایه پاسخ بدهید--بهبود (بحث) ‏۲۳ نوامبر ۲۰۱۰، ساعت ۰۵:۴۹ (UTC)پاسخ

تو هیچ ربطی به نهج البلاغه نمی بینی ، دلیلی بر بی ربط بودنش نداره ... چنین حرفی رو علی زده ، و منظورش هم واضحه ... جالبه اینجاست که مترجم ها هم اومدند و این سند رو بگونه ای ماسمالی کردند : قرآن بار های گوناگون داره !!!

ذُووُجُوه معنی 2 پهلوست ... ولی به سخن امیر! مومنان که میرسیم میشه بارهای گوناگون --عیسی79 (بحث) ‏۲۳ نوامبر ۲۰۱۰، ساعت ۱۲:۱۷ (UTC)پاسخ
عنوان مطلب که متناقض بودن آیاته و جمله «مجموعه آیات نه تنها با هم هماهنگ نیستند ، بلکه در بعضی یکدیگر را نقض می کنند» یعنی دو آیه با هم متناقض باشند نه اینکه در معنای یک آیه وجوه متفاوتی را بتوان گفت که برخی از اونها مورد نظر آیه نیست. مثل اینکه خوارج با عبارت "لا الحکم الا لله" که از آیه"ان الحکم الا لله" گرفته شده بود. جنگ را رها کردند و به جای پیروی از امامی که روز غدیر از طرف خدا تعیین شده بود خواستند قرآن را حاکم قرار بدند.

تذکر: در ادبیات فارسی با لفظ جمع مخاطب قرار دادن برای احترامه و طبعا با لفظ مفرد پاسخ دادن بی احترامی تلقی میشه. ضمنا در خلاصه هم مطالب صریح را به عنوان کنایه ننویسید. البته که اینجا مهد کودک نیست. اگه مطالب مغرضانه امثال شما نباشه شاید یک دانشنامه بتوان محسوبش کرد--بهبود (بحث) ‏۲۴ نوامبر ۲۰۱۰، ساعت ۱۰:۱۲ (UTC)پاسخ

اولاً کدوم امام ؟ دوماً کجا محمد در قدیر خم علی رو وصی خودش کرد ... سوماً این چه ربطی به لا حکم الا لله داره ؟ علی گفته قرآن 2 پهلوست ، نه آیه هاش ... همان طوری که خودش در ادامه می گه ، یه آیه در مقابل آیه دیگر به کار میره ... اینکه شما خوارج رو قبول نداری ، اصلاً مهم نیست ، مهم اینه که علی می دونست نمی تونه به استناد قرآن خوارج را در مناظره شکست بده ... واین میشه متناقض بودن قرآن --عیسی79 (بحث) ‏۲۴ نوامبر ۲۰۱۰، ساعت ۱۰:۳۴ (UTC)پاسخ

کجا گفته :یه آیه در مقابل آیه دیگر به کار میره؟ دقیقا مشکل همین جاست که شما متن رو هرجوری خودتون دوست دارید می خونید. و اصرار دارید که به عنوان شاهد بحث شما میشه ازش استفاده کرد. که این تحقیق دست اول که چه عرض کنم بافته دست اوله که تا حالا کسی به ذهنش نرسیده بود. شما اولی هستید.--بهبود (بحث) ‏۲۴ نوامبر ۲۰۱۰، ساعت ۱۱:۱۳ (UTC)پاسخ

به نظرت عبارت " تَقُولُ وَ يَقُولُونَ" در جمله   لاَ تُخَاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّ الْقُرْآنَ حَمَّالٌ ذُو وُجُوهٍ تَقُولُ وَ يَقُولُونَ به جی بر می گرده ؟عیسی79 (بحث) ‏۲۴ نوامبر ۲۰۱۰، ساعت ۱۱:۲۳ (UTC)پاسخ

گر چه میدونم این بحثها با شما به جایی نمیرسه ولی این رو برای خواننده این بحث می نویسم: اگه معنی حمال ذووجوه و تقول و یقولون رو میخوای درست بفهمی بهتر به خود نهج البلاغه یعنی کتاب قائل این سخن رجوع کنی. در خطبه 125 نهج البلاغه که پس از واقع شدن ماجرای حکمیت در مقابل خوارج ادا شده میگه: هذا القرآن هو خط مستور بین الدفتین،لاینطق بلسان،ولابد له من ترجمان. و انما ینطق عنه الرجال یعنی این قران زبان ندارد تا سخن بگوید،و نیازمند به کسی است که آن را تبیین کند، و انسانها از زبان او سخن میگویند (یعنی آیات قرآن را مصادره به مطلوب می کنند). الان دیگه برام مهم نیست که مطلبو شما رو واگردانی کنم. چون مقاله برچسب عدم بی طرفی و ارجاع به صفحه بحث داره و خواننده عاقل با وجود این بحث بین من و شما خودش به نتیجه درست میرسه--بهبود (بحث) ‏۲۴ نوامبر ۲۰۱۰، ساعت ۱۲:۰۴ (UTC)پاسخ

توماس ادیسون میگه : بحث و جدل کردن با کسى که به جاى تعقل و خردگرایى، دین را انتخاب کرده، مانند تجویز دارو به بدن یک مرده است. دین به طور تام و تمام پوچ و مهمل است!

در مورد عدم بی طرفی ، اصولاً هرگز نمیشه مسلمون ها را راضی نگه داشت ... ادیان ابراهیمی معمولاً همیشه جواب ها رو تو آستین هاشون دارند ، ولی نمی دونم چرا همیشه موقع سوال پرسیدن شمشیرشون رو بیرون می کشند ...

در مورد حمال ذووجوه و تقول و یقولون ... ما بار ها با مسلمون ها در سایت ها درباره آیات خشونت طلب قرآن (مثل بریدن ضربدری دست و پای کافران ، گرفتن جزیه به قصد تحقیر اهل ذمه ، کمین کردن در راه ها و کشتن کافران و ...) باهاشون بحث می کنیم ، ولی بار ها آیات مکی می آورند تا آیات قرآنی رو آیاتی دموکراتیک نشون بدهند ... و البته ، تجربه خمینی ، برای ایرانیان مصداق بارز دورویی قرآن : اونجایی است که خمینی در نوفل لوشاتو وعده شیرین از آزادی میده ، اونجایی که خمینی در بهشت زهرا حرف از آبادانی و راحتی ، ولی بعد از اینکه قدرت رو از دست بنی صدر می گیره ، شروع می کنه به سرکوب دگراندیش ها ... آدم رو یاد حرف های دموکراتیک محمد در مکه ، و شمشیر کشی در مدینه می اندازه ...

البته این پایان ماجرا نیست ... علی میرفطروس از بیزاری محمد از بحث (های فلسفی) در مورد مسائل مختلف اسلام در کتاب اسلامشناسی 1 و 2 خودش می گه ، و حدیثی هم از کتاب اهل سنت به نقل از نهج الفصاحه ابولقاسم پاینده می آره ، که من با ذکر منبع دقیق اینجا آوردم

همان طور که گفتی ، هر آدم صاحب عقلی ، می تونه بفهمه که اینها ربطی متناقض بودن قرآن دارند یا نه ... ولی اگه بخوای ، آدرس دقیق کتاب این منتقدین رو هم می گذارم --عیسی79 (بحث) ‏۲۴ نوامبر ۲۰۱۰، ساعت ۱۲:۲۶ (UTC)پاسخ

اووه! شما عجب دل پر دردی داری! خوبه بالا سر صفحات بحث برچسب زدند که این صفحه فقط برای بهبود این مقاله اس وگرنه چقدر دیگه حرف برای گفتن داشتید. اینجا دانشنامه اس نه جای درد دل و آسمون و ریسمون بافتن برای این بحثها به سایتهای مرتبط رجوع کنید. حرفهاتون جوابهای خوبی داره ولی من قانون شکنی رو دوست ندارم.لکم دینکم و لی دین--بهبود (بحث) ‏۲۷ نوامبر ۲۰۱۰، ساعت ۰۴:۵۹ (UTC)پاسخ

ابوهریره فقط دو سال پیامبر را درک کرد ولی بیشترین تعداد احادیث از پیامبر را داره. این مطلب موجب تشکیک شدیدی در احادیث این شخصه.(این رو ببینیدضمن اینکه شیعه عمر را به عنوان خلیفه بعد از پیامبر به رسمیت نمیشناسه و طبعا رفتارهای او نمیتونه برای همه شناساننده شیوه اسلام باشه --بهبود (بحث) ‏۲۷ نوامبر ۲۰۱۰، ساعت ۰۵:۴۷ (UTC)پاسخ

من درد و دل نکردم ... مقایسه بین خمینی و محمد هست ... اینکه شما عمر رو قبول ندارید ، به من ربطی نداره ... از 1.5 میلیاردی که مسلمون ها همیشه به رخ دیگر ادیان می کشند ، 1.4 میلیارد آدمش سنی هستند ...

در ضمن ، از سفسطه های آخوند های شیعه هم برام بازگو نکن ... سنن ابی داوود از کتب احادیث معتبر سنی هاست ، و باید بگم این احادیث خیلی معتبرتر از احادیث بی سند و پایه شیعه مثل نهج البلاغه و بهارالانوار هستند

در مورد خطبه 125 که گفتی ، اگه الله عقل داشت ، آیات شبهه دار نازل نمی کرد که بعد ها در تفسیر و ترجمه اش بین مسلمین دعوا بشه --عیسی79 (بحث) ‏۳۰ نوامبر ۲۰۱۰، ساعت ۰۵:۵۴ (UTC)پاسخ

در مورد حرف ادیسون ... اگه خیلی بهت برخورد ، می تونی برق و الکتریسیته را تحریم کنی ، تا پاسخ دندان شکنی بهش داده باشی ... و البته اینترنت و کامپیوتر هم شامل این برق و الکتریستیه می شوند عیسی79 (بحث) ‏۳۰ نوامبر ۲۰۱۰، ساعت ۰۶:۳۶ (UTC)پاسخ

194.225.249.3 ‏۲۳ ژانویهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۹:۱۶ (UTC)== نقد آيات ==پاسخ

در فرهنگ لغات، مقابل واژه معجزه آورده شده: «امر خارق العاده اي كه ديگران از آوردن مثل آن عاجز باشند.»

در وجهه ايهامي و كنايت‌هايي كه در قرآن وجود دارد و كلا در مورد آرايه‌هاي ادبي بكار رفته در اين كتاب بحث كارشناسي، با علماي ادبيات. اما آنچه در قدر فهم نگارنده است آنكه كتب و داستان‌هايي بس زيباتر و جذاب‌تر از قرآن را ديده و خوانده‌ام كه انسان را ياراي زمين گذاردنشان نبوده تا سطر آخر را نخوانده است.


بعضي شايد بگويند كه قرآن به زبان عربي نازل شده و چون ما فارسي زبانان ترجمه اين كتاب را مي‌خوانيم از زيبايي بي‌بديل آن نا آگاهيم.


پاسخ به اين نظرات بسيار ساده است، كافي است ليست بلندبالايي از شاهكاراي ادبي كه توسط مترجمان به زبان فارسي ترجمه شده‌اند را شاهد بياوريم كه با وجود ترجمه بودن متن، از زيبايي و كشش و ايجاز جملات و كليات اثر كاسته نشده است.

قرآن را معجزه پيامبر مي‌خوانند، آنچه از معجزات سراغ داريم يد نوراني مسيح، شكافتن رودخانه توسط موسي، 

دم مسيحايي عيسي، عصاي ابراهيم و.... است كه نمود بيروني و اثر آن به وضوح مشخص است و تاثير اين اعمال خارق‌العاده در همان زمان و همان لحظه ديده شده و به عنوان يك معجزه تا به امروز باقي است. سوال مهم در مورد قرآن در همين جا پيش مي‌آيد كه قرآن را چه نسبتي است با تعريف معجزه؟


آنگاه كه متوني زيباتر و شيواتر از قرآن وجود دارد و مهم‌تر از همه جنبه عملي آن است كه مغفول مانده. قرآن به عنوان معجزه بايد كه نمود بارز بيروني داشته باشد. از پس اين يك‌هزارو چهارصد سال اين كتاب بر چه كساني تاثير معجزه گونه‌ای گذارده است؟


خوارج، كه همگي از حافظان قرآن بودند؟


يا نسلهاي ماضي چون وهابيان، طرفداران القائده، جندالله و يا همين هموطنان شيعه خودمان، مسئولاني چون سردار زارعي‌ها، رفيق دوست‌ها سعيد امامي‌ها و....


تاثير اين آيات كه معجزه خوانده مي‌شود بر سي ميليون دانش آموز نسل سوم كه هر روز و هر روز بر سر صف‌هاي مدرسه، اين آيات را نوش كرده‌اند چه بوده، كه امروز همين‌ها جزء سرسخت‌ترين ناقدان همان آياتند؟

قرآن در چند جا از جمله آیه 23 سوره بقره تحدی کرده است که کسی مثل آن را یا حتی مثل سوره ای از آن را بیاورد ولی تاکنون کسی موفق به این کار نشده. شما یک سوره بیاورید ما به ادیبان عرب زبان میدهیم ببینیم اگر با قران همتایی می کرد از اعتقاد به اعجاز قرآن دست برمیداریم--بهبود (بحث) ‏۱ مارس ۲۰۱۱، ساعت ۱۳:۳۸ (UTC)پاسخ

نمی دونم این بحث چه ربطی به مطالب صفحه نقد قرآن داره ، ولی این رو می گم چندین نفر در تاریخ به تحدی قرآن پاسخ دادند . از همون زمان محمد (به به دستور محمد ترور شدند) بگیر تا همین الانش که یکی یه کتاب داده بیرون به اسم الفرقان الحق نوشته الصفی که جواب الله و مسلمون ها رو داده عیسی79 (بحث) ‏۲ مارس ۲۰۱۱، ساعت ۱۵:۱۵ (UTC)پاسخ

شما خودت به اون کتاب که گفتی معتقدی؟--بهبود (بحث) ‏۵ مارس ۲۰۱۱، ساعت ۰۶:۳۱ (UTC)پاسخ

معتقدی یعنی چی ؟ یعنی دستورالعمل هاش رو اجرا کنم ؟ قرآن گفتی یه سوره مثل سوره های من بیاورین ، اون یارو هم آورده عیسی79 (بحث) ‏۶ مارس ۲۰۱۱، ساعت ۱۲:۳۷ (UTC)پاسخ

اینکه اون یاروه تونسته یه سوره مثلش بیاره فعلا یه ادعاست اون هم ادعای اون نیست ادعای شماست. جون اون به این قصد و نیت نیاورده اون میخواد بگه قرآنی که پیامبر اورده اشتباه گفته این که من آوردم درست میگه . شما که به الله اعتقاد نداری. باید هر دو آنها را منکر باشی چون اون هم تموم سوره هاش با بسم الله شروع میشه. شما عادتت اینه که وقتی توی تنگنا قرار میگیری به هر چیزی استناد میکنی . حتی اگه مثلا یکبار هم ندیده باشیدش مثل این مورد یا اون اشخاص تاریخی که معتقدید مثل قرآن آوردند. قرآن یه جمعیت میلیاردی رو معتقد به خودش کرد. فرقان الحق چند سال دیگه به سرنوشت همون متون تاریخی مبتلا میشه که دیگه حتی حامیانش هم زحمت چاپش رو به خودشون نمیدند--بهبود (بحث) ‏۶ مارس ۲۰۱۱، ساعت ۱۳:۱۵ (UTC)پاسخ

اینکه از نظر لفظی معجزه ایی است یا خیر من نظری نمی توانم بدهم فقط همینقدر می دانم که شما یک جمله ساده و حتی غیر واقعی ، مثلا" چرا فکر نمی کنید که زمین و ماه خواهران خورشیدند! " را به عربی ساده google ترجمه کنید می شود : " لماذا لا تعتقدون أن الشمس والقمر الأخوات " . اما از اینکه بگذریم چرا باید تفسیر جوادی آملی را باور کنیم که خضر را یک موجود غیر انسانی توجیه می کند در حالیکه در قرآن به صراحت گفته می شود که موسی به یکی از بندگان ما می رسد . از این دست آسمان ریسمان بافتنها در توجیه آیات زیاد است و حتما اینکه جهان در شش روز آفریده شد (که عینا در تورات هم آورده شده و البته در جایگاه اسطوره ها قابل اعتنا اما به عنوان یک واقعیت علمی ! نمی توان آنرا پذیرفت ) را نیز باید به شش مرحله تعبیر کنیم . که البته چگونه شش مرحله را با شروع کائنات تطبیق بدهیم هم خیلی نباید سخت باشد . از این دست آیات دیگری هم هستند . در جائی که ذوالقرنین ( که البته چه کسی بودن این فرد هم از اسکندر تا کوروش و ... داستانی دارد ) به جائی می رسد که خورشید را چنان می یابد که در چشمه گل آلود غروب می کند . آخر این چه توجیهی دارد ؟ و اصلا چرا باید خدا در قرآن اینگونه صحبتی داشته باشد که آدم را به شبهه بیافکند ؟ یا در جائی دیگر آورده می شود که آن گاه که ستارگان فرو می ریزند ( که به دلیل ذهن زمینی و بی اطلاع یک فرد عجیب نیست چنین گفته ایی که ستارگان را نقاط نورانی چسبیده به آسمان می بیند نه اجرامی که تا چندین میلیون برابر زمین هستند و اندکی به زمین نزدیک شوند زمین را با کل ساکنینش ذوب می کنند ! چرا باید این تناقضها را با توجیهات عجیب و غریب باور کنیم ؟ بهرام

ارزش ادبی

لزلی هزلتون، نویسنده معروف آمریكایی-انگلیسی كه بعضی از آثار او در لیست پرفروشترین ها قرار دارند اخیرا كتابی در دست تهیه دارد به نام زندگی نامه محمد. او در طی یك سخنرانی در تد به علل عدم درك زیبایی قرآن توسط مستشرقین اشاره می كند. از جمله می گوید:

((Part of the problem is I think we imagine, Quran can be read as we usually read a book. as if we can curl up with it in a rainy afternoon, with a bowl of pop-corn within reach. As if God was just another author on a best seller list. The fact is that so few people actually read the Quran))

به عنوان مثال به سوره فاتحه اشاره می كند و می گوید با اینكه این سوره ۲۹ كلمه بیشتر در عربی ندارد، ولی در ترجمه انگلیسی بین ۶۵ تا ۷۲ كلمه خواهد داشت. و با این حال هر چقدر كه اضافه می كنیم باز می بینم كه تا خود متن كم داریم. در ادامه او دلیل این امر را به خواص زبان عربی پیوند می دهد. بالاخص می گوید:

((Which is why Arabic has this incantatory almost hypnotic quality that begs to be heard rather than read; felt more than analyzed. It wants to be chanted out loud. Sounds its music on the tongue. So the Quran in English is a kind of shadow of itself ))

به طور خلاصه او می گوید قرآن را باید شنید. او در ذیل این مطلب به این نكته اشاره می كند كه در صحرای خاور میانه عشایر عرب شعرهای زیادی را از حفظ می خواندند و او هنگام حضورش در این صحرا این اشعار را شنیده است. و این ادعای او ناشی از این تجربه هاست و البته مطالعات او بر روی متن عربی و چهار ترجمه متفاوت قرآن. --Kazemita1 (بحث) ‏۱ مارس ۲۰۱۱، ساعت ۰۲:۳۰ (UTC)پاسخ

ناسخ و منسوخ

علامه طباطبایی در المیزان[۱] ذیل بحث نسخ آیات بیان می دارد كه نسخ آیات از جنس تناقض احكام نیست بلكه از نوع تكمیل است. به عنوان مثال می گوید:

((آيات منسوخه نوعا لحنى دارند كه بطور اشاره مى فهمانند كه بزودى نسخ خواهند شد و حكم در آن براى ابد دوام ندارد، مانند آيه : ((فاعفوا و اصفحوا حتى ياءتى اللّه بامره ))، (فعلا عفو كنيد و ناديده بگيريد تا خداوند امر خود را بفرستد)،كه بروشنى مى فهماند: حكم عفو و گذشت دائمى نيست و بزودى حكمى ديگر مى آيد، كه بعدها بصورت حكم جهاد آمد.و مانند حكم زنان بدكاره كه فرموده : ((فامسكو هن فى البيوت ، حتى يتوفيهن الموت اءو يجعل اللّه لهن سبيلا))، (ايشان را در خانه ها حبس كنيد تا مرگشان برسد و يا خدا راهى برايشان معين كند)، كه باز بوضوح مى فهماند حكم حبس موقتى است و همينطور هم شد و آيه شريفه با آيه تازيانه زدن بزناكاران نسخ گرديد، پس جمله : ((حتى ياءتى اللّه بامره )) در آيه اول و جمله ((او يجعل اللّه لهن سبيلا)) در آيه دوم خالى از اين اشعار نيستند كه حكم آيه موقتى است و بزودى دستخوش نسخ خواهند شد.))

ترجمه تفسير الميزان جلد 1 صفحه : 382 Kazemita1 (بحث) ‏۳ مارس ۲۰۱۱، ساعت ۰۴:۲۵ (UTC)پاسخ

کشتن نوجوانی به احتمال کفر در آینده

متن زیر از درس تفسیر عبدالله جوادی آملی  اقتباس شده است كه از [۲] قابل دانلود است.(به علاوه یك سری توضیحات شخصی خودم البته!)

خضر و موسی دو موجود كاملاً متفاوتند. موسی نمونه یك انسان عادی است و در عین حال پیامبر اولولعزم است كه كارش شریعت است. از آن طرف خضر همان طور كه در این آیات آمده اصلا موجودی عادی نیست. لطفا نگویید كه در این آیات شمایل انسانی برای او متصور شده اند و بنابراین انسان است چون در آیات دیگر قرآن به صراحت فرشتگان را به شكل انسان در آورده اند. خضر بر خلاف انسانهای عادی نیاز به پیروی از پیامبر عصر خود ندارد. همین مساله توضیح می دهد كه چه جور موجودی است.

قضیه این است كه موسی بر اساس شریعت فكر می كند و نظر می دهد. یعنی از نظر او كشتن انسان بی گناه غیر قابل توجیه است. برای انسان عادی همان طور كه خودتان اشاره كردید تكلیف این است كه تا ثابت نشد كار خطایی مرتكب شده نمی توان با او كاری كرد. این وظیفه ما و وظیفه موسی و همه انسانهای عادی دیگر است (از جمله پیامبر اسلام). موسی پس از این دیدار هم همچنان همین وظیفه را داشت.

ولی خضر -كه می تواند حتی نمایانگر یكی از نیروهای طبیعت باشد - كارش جبری است. یعنی وظیفه اش این است كه تا جایی كه می تواند در جهت خوب كردن اوضاع جهان فعالیت كند. حتما این مثال را شنیده اید كه نیروهای طبیعت به خوب ها بیشتر كمك می كنند تا بدها. این چیزی است كه حتی در آیین بودایی و هندو هم وجود دارد. خضر به نوعی مامور به اجرا در آوردن این قانون الهی است. لطفا توجه كنید كه استناد به این آیات به هیچ مسلمان (یا غیر مسلمان) اجازه تقلید از خضر را نمی دهد. و خود پیامبر اسلام كه نقل كننده این آیات هست از سنت موسی پیروی كرد و نه خضر.Kazemita1 (بحث) ‏۱۳ مارس ۲۰۱۱، ساعت ۰۵:۱۸ (UTC)پاسخ

سوره فاتحه و لحن متفاوت

علامه طباطبایی در المیزان در ذیل تفسیر آیات اول سوره حمد (فاتحه) چنین بیان می دارد كه قصد خالق از بیان این آیات یاد دادن چگونگی نیایش است. البته این مطلب -یعنی اینكه خالق چیزی را به مخلوق یاد دهد- در جاهای دیگر قرآن هم نمونه دارد، مثل اینكه خداوند اسما را به آدم آموخت و ... .:

((از سوى ديگر ظاهر سياق و به قرينه التفاتيكه در جمله : ((اياك نعبد))...، بكار رفته ، و ناگهان خداى سبحان مخاطب بندگان قرار گرفته ، چنين دلالت دارد كه سوره مورد بحث كلام بنده خداست ، به اين معنا كه خدايتعالى در اين سوره به بنده خود ياد مى دهد كه چگونه حمدش گويد، و چگونه سزاوار است ادب عبوديت را در مقامى كه مى خواهد اظهار عبوديت كند، رعايت نمايد، و اين ظاهر را جمله (الحمد لله ) نيز تاءييد ميكند.))

ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه ۳۲ قابل دسترسی در اینجا[۳]Kazemita1 (بحث) ‏۱۳ مارس ۲۰۱۱، ساعت ۱۵:۳۹ (UTC)پاسخ

بازتاب خرافات جاهلی

در مقاله(كه كپی برداری شده از مطلب كتاب نوشته دشتی است) صرفا به دو مورد "اجنه" و "سحر" اشاره شده است. این دو در تورات هم آمده اند كه نشان می دهد قضیه ارتباطی به اعراب دوران جاهلیت ندارد. بنابراین اطلاق عنوان "بازتاب خرافات جاهلی" فاقد اعتبار است. در مورد سحر (نیروی خارق عادت به مدد عفریت ها) در تورات و انجیل به اینجا[۴] مراجعه كنید.Kazemita1 (بحث) ‏۱۳ مارس ۲۰۱۱، ساعت ۱۵:۵۷ (UTC)پاسخ

کینهٔ محمد از ابولهب

در المیزان ذیل آیه مربوط به ابولهب نوشته اند: ((او همان كسى بود كه وقتى رسول خدا (صلى الله عليه و آله وسلم ) او و ساير عشيره اقربين خود را براى اولين بار دعوت كرد، با كمال بى شرمى در پاسخش گفت ((تبا لك - خسران و هلاكت بر تو باد)) و اين سوره نازل شد و گفتار او را به خودش رد كرد كه خسران و هلاكت بر او باد.))

یعنی آیه نازل شده فقط حرف ابولهب را به خودش باز گرداند.

ترجمه تفسير الميزان جلد 20 صفحه 665 قابل دسترسی در اینجا[۵]Kazemita1 (بحث) ‏۱۳ مارس ۲۰۱۱، ساعت ۱۶:۰۱ (UTC)پاسخ

خشونت علیه دیگر ادیان و «دشمنان»

لزلی هزلتون، نویسنده معروف آمریكایی-انگلیسی كه بعضی از آثار او در لیست پرفروشترین ها قرار دارند اخیرا كتابی در دست تهیه دارد به نام زندگی نامه محمد. او در طی یك سخنرانی در تد در باره برخی نكات در مورد قرآن كه به اشتباه فهمیده شده اند توضیح می دهد. به عنوان مثال آیه كشتن غیر مومنان اشاره می كند و می گوید:

((Or take for example the infamous verse of killing the unbelievers. Yes, it does say that but in a very specific context. The anticipated conquest of the sanctuary city Mecca, where fighting was usually forbidden. And the permission comes hedged about with qualifiers. Not you must kill unbelievers in Mecca but you can, you are allowed to but only after a grace period is over, and only if there's no other pact in place, and only if they tried to stop you getting to the Kaba, and only if they attack you first, and even then, God is merciful and forgiveness is supreme. and so essentially, better if you don't! This was perhaps the biggest surprise. [of] how flexible Quran is at least in the minds that are not inflexible.))

به طور خلاصه هزلتون می گوید مجوز كشتن كفار بسیار بسیار سخت است (هیچ قراردادی بین شما و آنها نباشد، آنها مانع رسیدن شما به كعبه شوند، آنها اول حمله كنند و ....). علاوه بر این خود قرآن سر آخر می گوید بخشش بالاتر است! و این از نظر او یعنی بهتر است اصلا این كار را انجام ندهید! البته او توضیح می دهد كه برای فهم انعطاف قرآن باید ذهن انسان غیر قابل انعطاف نباشد. Kazemita1 (بحث) ‏۱۳ مارس ۲۰۱۱، ساعت ۱۷:۳۵ (UTC)پاسخ

ادعای نقض حق تکثیر در مورد بحث ابن عربی

ظاهرا دیگر مشكلی با خود مطلب و منبع وجود ندارد. مشروح بحث را می توانید در صفحه بحث خودم بخوانید. جهت اطلاع من از خیلی قبل تر در گیر بحث تنزیه در عین تشبیه ابن عربی بوده ام[۶]. ولی برای اینكه هیچ بهانه ای در این زمینه نباشد متن را برای بار صدم بازنویسی خواهم كرد.Kazemita1 (بحث) ‏۱۳ مارس ۲۰۱۱، ساعت ۲۰:۲۶ (UTC)پاسخ

اصلاً مطمئنی این چیزهایی که از وبلاگ ها کپی می کنی ، دارای رفرنس و مرجع هستند ؟ می دونی اگه مطالب جعلی کپی کنی در ویکی پدیا و یکی مُچِت رو بگیره ، باهات برخورد قانونی میشه ؟ عیسی79 (بحث) ‏۱۴ مارس ۲۰۱۱، ساعت ۱۳:۰۱ (UTC)پاسخ

اگر دنبال گفتاورد هستید خودتان اینجا[۷] را بخوانید.Kazemita1 (بحث) ‏۱۴ مارس ۲۰۱۱، ساعت ۱۷:۲۸ (UTC)پاسخ

خدای محمد در خدمت محمد

((قرآن مشحون است از حکم‌هایی که تمتع‌های محمد از زنان را به انحای مختلف حلال می‌شمرد و همان تمتع‌ها را بر دیگران حرام.)) در مقابل آیاتی هم هستند كه از این نظر منعهایی برای او قایل می شوند: ((لا يحِلُّ لَك النِّساءُ مِن بَعْدُ وَ لا أَن تَبَدَّلَ بهِنَّ مِنْ أَزْوَجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَك حُسنهُنَّ)) بعد از آنچه برايت شمرديم ، ديگر هيچ زنى برايت حلال نيست ، و نيز حلال نيست كه همسرانت را به همسرى ديگر مبدل كنى ، هر چند كه از كمال وى خوشت آيد (احزاب ۵۲)Kazemita1 (بحث) ‏۱۶ مارس ۲۰۱۱، ساعت ۰۱:۰۴ (UTC)پاسخ

ضمنا تعداد كل آیات كه به نوعی به مسایل زناشویی مربوط می شوند آن قدر ها هم نیست.اگر خواستید می توانید در این وبسایت چك كنید:tanzil.net. بگذریم كه قریب به اتفاق آنها كل مسلمانان را خطاب قرار می دهند.

-از ریشه (ف ر ج) كه درباره مسایل مربوطه باشند: ۷ آیه

-از ریشه (ن ك ح) ۱۹ آیه از ریشه (ط ل ق) ۲۱ آیه كه كلا ۸ آیه از آنها یا معنی جدایی زن و شوهر را نمی دهند یا برخی هم مشترك با (ن ك ح ) هستندكه مجموعا می شود ۱۳ آیه

-از ریشه (ز و ج) ۱۲ آیه كه مربوط به مسایل زناشویی هستند و ریشه های شمرده شده پیشین در آنها نیامده اند.

-از ریشه ( ح ل ل) ۴ آیه كه در مورد مسایل زناشویی هستند و ریشه های (ف ر ج)، (ن ك ح)، (ط ل ق) و (ز و ج) در آنها نیامده است.

-از ریشه (ح ر م) ۱ آیه كه در مورد مسایل زناشویی است و ریشه های (ف ر ج)، (ن ك ح)، (ط ل ق) ، (ز و ج) و (ح ر م) در آنها نیامده است.

-از ریشه (ز ن ی) در مورد زنا ۴ آیه كه در آنها از ریشه های شمرده شده تا حالا یعنی ریشه های (ف ر ج)، (ن ك ح)، (ط ل ق) ، (ز و ج) و (ح ر م) در آنها نیامده است.

-از ریشه (ف ح ش) آیاتی كه معلوم است در مورد زنا صحبت می كند و ریشه های پیشین در آن نیامده است ۶ آیه

-از ریشه (ل و ط) و (د خ ل)‌ آیه ای كه تا حالا شمرده نشده باشد پیدا نشد.

-از ریشه (ح ص ن) ۳ آیه در مورد مسایل زناشویی كه ریشه های قبلی در آن نباشد

-از ریشه ( ه ج ر) و ( ض ج ع)‌ به معنای زناشویی كلا یك آیه (در بستر ها از آنها دوری كنید و ...)

-از ریشه (غ ش و) به معنای مسایل زناشویی هم فقط یك آیه (اعراف ۱۸۹)

-از ریشه (ق ر ب) به معنای مسایل زناشویی فقط یك آیه بود كه ریشه های قبلی در آن نیامده باشد.

-از ریشه ( م ت ع) به معنای مسایل زناشویی كه ریشه های پیشین در آنها ذكر نشده باشد فقط ۳ آیه.

-كلمه نسا كه در آن از ریشه های بالا استفاده نشده باشد آیه ای دیگر نبود.


کشتن تمام افراد قوم به علت کشتن یک شتر

قوم ثمود در ۲۵ آیه از قرآن ذکر شده‌است و پدید آمدن شتر صالح معجزه‌ای دانسته شده که کشتن آن، پس از هشدار به عذاب، حلقه پایانی زنجیره‌ای از جرائم آن قوم بوده‌است. (هود ۶۱ تا ۶۸ و اعراف ۷۳). [نه صرفا تنها گناه مرتكب شده توسط قوم ثمود]. (با تشكر از كاربر Nasiraei [۸] )

نوح قوم خود را از پرستش خدایان عرب‌ های زمان محمد نهی می‌کند

در توضیح آیه ۲۳ سوره نوح كه چرا قرآن مشركین عرب را از پرستش خدایان زمان نوح بر حذر می دارد از جعفر صادق نقل است كه در زمان نوح افرادی خداپرست وجود داشتند(ود ، سواع، یغوث ، یعوق و نسر ). پس از مرگ آنها قبیله شان برای رفع افسردگی و ناراحتی -ناشی از مرگ آنها- بتهایی به شكل این افراد درگذشته ساختند. رفته رفته رفتار آنها از شكل احترام و علاقه به عبادت این بتها تبدیل شد و بدین ترتیب بت پرستی در میانشان شایع گردید.علل الشرایع- جلد ۱ صفحه ۳۱ پس از طوفان نوح این بتها تا مدتها زیر خاك ماندند تا اینكه اعراب آنها را بیرون آوردند و خود به پرستش آنها روی آوردند. تفسیر قمی- جلد ۲ صفحه ۷۷۳ و تفسیر جامع جلد ۷ صفحه ۲۵۲ Kazemita1 (بحث) ‏۲۶ مارس ۲۰۱۱، ساعت ۰۵:۰۷ (UTC)پاسخ




1. از جعفر صادق نقل است كه در زمان نوح افرادی خداپرست وجود داشتند(ود ، سواع، یغوث ، یعوق و نسر ). پس از مرگ آنها قبیله شان برای رفع افسردگی و ناراحتی -ناشی از مرگ آنها- بتهایی به شكل این افراد درگذشته ساختند. -همه ی ما میدونیم که همیشه تو همه ی دوران با افراد خداپرست به چه شکل رفتار شده، (به شکلی بد، همانطور که لایق بودند) اونها همیشه افرادی منزوی و از آدم به دور بودند، حالا اینها چطوری برای قومشون عزیز شدند؟

2. رفته رفته رفتار آنها از شكل احترام و علاقه به عبادت این بتها تبدیل شد و بدین ترتیب بت پرستی در میانشان شایع گردید. -حداقل صدسال طول میکشه که یک شخصیت به بت تبدیل بشه، اونوقت چطوری اینا همون دوران نوح زندگی کردن، مردن، بعد ازشون بت ساختن و پرستیدن؟ اونهم رفته رفته

3. پس از طوفان نوح این بتها تا مدتها زیر خاك ماندند تا اینكه اعراب آنها را بیرون آوردند و خود به پرستش آنها روی آوردند. -عربها زیر خاک دونبال نفت میگشتن که به بت برخوردن، حالا فرض میگیریم که عربها این بتها رو در آوردن، اسم و داستان بتها رو از کجا میدونن؟ دیگه اونقدر هم احمق نبودند که هرچی گیر میارند بپرستن!


متن علل الشرایع این است:


باب سوّم سرّ پرستيده شدن بت‏ها حديث (1) (1) پدرم رحمة اللَّه عليه فرمود: سعد بن عبد اللَّه گفت احمد بن محمّد بن عيسى برايم نقل نمود كه محمّد بن خالد برقى چنين گفت: حمّاد بن عيسى از حريز بن عبد اللَّه سجستانى برايم نقل نمود كه حضرت جعفر بن محمّد عليهما السّلام در ذيل فرموده حقّ تعالى وَ قالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَ لا تَذَرُنَّ وَدًّا وَ لا سُواعاً وَ لا يَغُوثَ وَ يَعُوقَ وَ نَسْراً فرمودند: صلحاى «1» قوم پيوسته خداوند عزّ و جلّ را مى‏پرستيدند و نزد مردم معزّز و محبوب بودند تا آن كه جملگى فوت شدند، فقدان ايشان بر مردم گران و سخت آمد و آنها را به شيون و افغان آورد، در اين وقت ابليس ملعون فرصت غنيمت شمرد و نزدشان آمد و اظهار نمود: نگران نباشيد، در نظر گرفتم سنگهايى را به صورت و مثال ايشان تعبيه نموده تا به آنها نگريسته و انس پيدا كرده و خدا را عبادت نماييد، پس با اين حيله بت‏هايى چند به صورت و مثال آن مردان آماده كرد و در اختيار ايشان نهاد، مردم به آن بت‏ها نظر كرده و ياد آن مردان صالح را تازه نموده و با نشاط خداوند عزّ و جلّ را عبادت

                       علل الشرائع-ترجمه ذهنى تهرانى، ج‏1، ص: 39

مى‏كردند آن زمان گذشت و فصل زمستان و بارندگى فرا رسيد مردم بت‏ها را به داخل خانه‏ها آوردند و در آنجا مستقر كردند، پس از آن پيوسته خداوند عزّ و جلّ را پرستش مى‏كردند تا عصرشان منقضى شد و تمامشان از دنيا رفتند، نوبت به اولاد ايشان كه رسيد گفتند: پدران ما اين بت‏ها را مى‏پرستيدند لا جرم ايشان نيز به عبادت همان بت‏ها پرداخته و سفارش مى‏كردند كه عبادت اين معبودان را وامگذاريد و معناى آيه شريفه: وَ لا تَذَرُنَّ وَدًّا وَ لا سُواعاً همين است

نقد ادبی

(ممنون از كاربر Sonia Sevilla بابت افزودن این بخش، البته پیش از حذف شدن توسط مدیر!) شخصیت های ادبی شهیر در جهان نیز نظراتی در ارتباط با قرآن داده اند. گوته شاعر شهیر آلمانی، «لئون تولستوی» فیلسوف و ‌نویسنده شهیر روسی در این باب گفته هایی دارند. تولستوی می‌آورد: «هرکس بخواهد سادگی و بی پیرایه بودن اسلام را دریابد، باید قرآن مجید را مطالعه کند؛ در آنجا قوانین و تعلیماتی بر مبنای حقایق روشن و آشکار صادر و احکام آسان و ساده برای عموم بیان شده‌است». الکساندر سرگیویچ پوشکین (۱۷۹۹ ۱۹۳۷) شاعر مشهور اهل روسیه که لحظه بعثت را این گونه سروده:صدای خدا،/مرا فراخواند:برخیز، ای پیامبر!/و اراده مرا بنگر،/از دریاها و زمین ها بگذر./و دل های مردم را، با دعوت خود شعله ور ساز او در بخش دوم کتاب قبساتی از قرآن (۱۲) آیه هایی از سوره احزاب را این گونه به شعر سروده:

و اما شما، مهمانان او!/ زمانی که هستید در خوان او /گذارید دنیا و مافیه را/مبادا برنجد رسول خدا/رسولی که او خیرخواه شماست/همیشه نگاهش به راه شماست/نمی خواهد او یاوه گویید هیچ/ز دنیا بگویید و جویید هیچ. - [۱]

  1. روزنامه خراسان (۱۳۸۹). «اذعان پوشکین، گوته و تولستوی به عظمت قرآن و پیامبر(ص)». از پارامتر ناشناخته |ماه= صرف‌نظر شد (کمک)

غیر علمی بودن بخش "ابراهیم، اسماعیل و نژاد عرب"

این بخش زیر عنوان "علم و قرآن: تاریخ و قرآن" مطرح شده است. با این حال از نظر تاریخ غیر دینی (تاریخی که برمبنای نوشته های کتب مقدس نباشد) هیچ مدرکی بر وجود ابراهیم نیست (رجوع کنید به ابراهیم). مسلما اظهار نظر ها در این بخش بر اساس انطباق قرآن با کتب مقدس هستند و نه براساس یافته های باستان شناسی سکولار. لذا باید برچسب نقد علمی از آن برداشته شود.

در ضمن، در هیچ جای قرآن اشاره ای به اینکه اعراب فرزندان اسماعیل اند نشده است (احتمالا این مطلب در احادیث آمده است). جالب این است که کتاب پنجاهه ها اعراب را به وضوح از نسل اسماعیل می داند[۱]. به نظر می رسد این مبحث در خود کتب مقدس هم جای بحث دارد. --طاها (بحث) ‏۹ آوریل ۲۰۱۱، ساعت ۱۷:۲۹ (UTC)پاسخ

  1. کتاب پنجاهه‌ها ۲۰:۱۳

پیشنهاد جدی

اگر می خواهید به زودی سازمان فیلترینگ یه نیم نگاهی هم به ویکی پدیای فارسیِ یکی‌یه‌دونَمون بندازه در ویکی سازی این مدخل کوشا باشید برادران.

Omid-learner (بحث) ‏۷ مهٔ ۲۰۱۱، ساعت ۰۸:۱۲ (UTC)پاسخ
یعنی الان فیلتر هست ویكی فارسی در ایران؟Kazemita1 (بحث) ‏۷ مهٔ ۲۰۱۱، ساعت ۱۷:۴۲ (UTC)پاسخ

این مقاله در ایران فیلتر هست اما نه خود ویکی جون (البته فعلا) هرچند باراها طعم فیلتر شدن ویکی جاان را چشیده ایمOmid-learner (بحث) ‏۸ مهٔ ۲۰۱۱، ساعت ۱۶:۵۹ (UTC)پاسخ

از کفّار محترم خواهشمندیم بیخیال ویکی عزیزمان بشوند و دنبال دردسر نگردند. مطمئن باشید به ضرر ویکی تمام خواهد شد.Omid-learner (بحث) ‏۸ مهٔ ۲۰۱۱، ساعت ۱۷:۰۳ (UTC)پاسخ

اصول نقد

سلام به دوستان، دیدم گویا واگردانی‌های متوالی دوباره در این مقاله از سر گرفته شده، به همین دلیل خواستم یادآوری سخنان پیشین را بکنم که در این رابطه زده‌شده‌است!

اصول نقد اين نيست كه فقط مخالفت كنيد. مخالفت با نقد تفاوت فاحش دارد (عيب مي جمله بگفتي هنرش نيز بگوي)

لطفا سعی کنید از القاب دوری کنید و به‌جای بکاربردن القاب به واقعیات تاریخی بپردازید. دوستدار شما--Ομιλία Sahim ‏۱۱ مهٔ ۲۰۱۱، ساعت ۱۴:۱۸ (UTC)پاسخ

بحث کاربر آرش

برای این که واقعیت مشخص بشه لطف کنید به صفحه بحث کاربر آرش بیایید و خودتون ملاحضه کنید حق در جاب کیه؟

محمّد مهدی (بحث) ‏۱۱ مهٔ ۲۰۱۱، ساعت ۱۴:۲۸ (UTC)پاسخ

معجزه های ریاضی قرآن

-كلمه یوم به صورت مفرد و بدون پسوند (مثل یومكم یا یومهم، یا یومئذ) دقیقا ۳۶۵ بار در قرآن آمده است: الْيَوْمَ (38) الْيَوْمُ (2) الْيَوْمِ (1) بِالْيَوْمِ (2) بِيَوْمِ (5) فَالْيَوْمَ (8) لِيَوْمٍ (4) لِيَوْمِ (4)وَالْيَوْمَ (2) وَالْيَوْمِ (21) وَبِالْيَوْمِ (1) وَيَوْمَ (44)يَوْمًا (16) يَوْمٌ (9) يَوْمٍ (28) يَوْمَ (133) يَوْمُ (16) يَوْمِ (31)


-كلمه شهر(به معنای ماه) به صورت مفرد دقیقا ۱۲ بار آمده است: الشَّهْرَ (2) الشَّهْرُ (1) الشَّهْرِ (1) بِالشَّهْرِ (1) شَهْرًا (2) شَهْرٌ (2) شَهْرٍ (1) شَهْرُ (1) وَالشَّهْرَ (1)


-كلمه یوم به صورت غیر مفرد مجموعا ۳۰ بار آمده است (۳ بار مثنی به صورت "یومین" و ۲۷ بار جمع به صورت "ایام")


برای شمارش كلمه یوم به شكل مفرد و بدون پسوند از روش زیر استفاده می كنیم. ابتدا كل تعداد را محاسبه و بعد موارد غیر مفرد یا با پسوند را حذف می كنیم. لینك زیر هر عبارت آیات مربوطه را نشان می دهد:

۴۷۵ مرتبه كلا از ریشه یوم استفاده شده است http://tanzil.net/#search/root/%D9%8A%D9%88%D9%85

۲۷ مرتبه كلمه أَيَّام http://tanzil.net/#search/quran/أَيّام

۳ مرتبه كلمه یومین http://tanzil.net/#search/quran/یومین

۵ مرتبه كلمه یومكم http://tanzil.net/#search/quran/یومكم

۵ مرتبه كلمه یومهم http://tanzil.net/#search/quran/یومهم

۷۰ مرتبه كلمه یومئذ http://tanzil.net/#search/quran/یومئذ

۴۷۵-۲۷-۳-۵-۵-۷۰=۳۶۵

پیروز باشید

خیلی غیر عاقلانه است

در بخش های زیادی از مقاله بیان معجزات پیامبران را دلیل بر غیر علمی بودن قرآن دانسته اند در حالی که طبق تعریف معجزه نباید به طور علمی و توسط انسانهای عادی قابل انجام باشد بلکه یک اعجاز و از روش هایی خارج از مجاری طبیعی رخ می دهد تا درستی دعوت پیامبران را ثابت کند لطفا اصلاح کنید یا اینکه من خودم دست به کار می شوم. 109.109.38.32 ‏۱۴ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۴۶ (UTC)پاسخ

نقد غیر علمی بودن تولد حضرت عیسی

مساله بکر زایی در علم از مسائل مسلم زیست شناسی به شمار میرود و به هیچ وجه خرافات به شمار نمیرود و امکان ان وجود دارد..— پیام امضانشدهٔ قبلی را 5.220.27.248 (بحثمشارکت‌ها) نوشته‌است.

@5.220.27.248: مطلبی که به آن اشاره کردید با منبع ذکر شده، و البته به خرافی یا غیر خرافی‌بودن این باور اشاره‌ای نکرده. اگر شما منبع معتبری در مورد مطلبی که می‌فرمایید دارد، آن را با ارجاع دقیق در مقاله اضافه کنید. --  آزادسرو  بحث ‏۱۰ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۰۰ (UTC)پاسخ

اینم منبع از سایت خودتون:https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%DA%A9%D8%B1%D8%B2%D8%A7%DB%8C%DB%8C — پیام امضانشدهٔ قبلی را 5.220.27.118 (بحثمشارکت‌ها) نوشته‌است.

ویکی‌پدیا منبع نیست.--  آزادسرو  بحث ‏۱۸ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۵۳ (UTC)پاسخ

مقاله نقد قران دارای اشکالات بسیاری است. درقسمت ترجمه این ایه به اشتباه از کلمه خوک استفاده شده

http://tadabbor.org/?page=tadabbor&SOID=5&AYID=57 طبق این ترجمه جایی اصلا در ترجمه به خوک شدن اشاره نشده. با توجه به این موضوع من موضوع خوک و تبدیل انسان به خوک را حذف میکنم. Poravaze (بحث) ‏۱۷ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۶:۰۲ (UTC)پاسخ

درخواست تغییر روند سبک نوشتار مقاله

سلام در صورت امکان به این صورت مقاله تغییر یابد اول هر مقاله طرح نقد باشد دوستانی که میخواهند پاسخ به نقد بدهند بنویسند پاسخ به نقد چون وقتی نقدی را میخوانیم به ناگه میبنمی که نوشته به تضاد با پارگراف قبلی تبدیل شده که علت پاسخ به ان نقد بوده برای اینکه کاربر مطالعه کننده بداند کدام طرح نقد و کدام پاسخ است بهتر است این تغییر اعمال یابد. در صورت مخالفت یا موافقت بفرمایید .Poravaze (بحث) ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۷:۱۳ (UTC)پاسخ

اصالت منبع

نوشته ای شگفت است چرا که کتابی را که نزد بیش از یک و نیم میلیارد نفر مقدس دانسته می شود، در حدی کمتر از یک نوشته روزنامه ای نقد کرده است. نقد، آداب و اسلوبی دارد. کسی که می خواهد قرآن را نقد کند روشن است باید با ادبیات عرب، تاریخ قرآن، و... مأنوس باشد و در نقل مطالب تاریخی منابع دست اول را معیار قرار دهد نه اینکه با استناد به کتابی که در قرن بیستم نوشته شده و نویسنده نیز با دید و معیاری خاص، قضایای موجود در کتب تاریخی را نقل کرده و شاخ و برگ داده است به بررسی و نقد بپردازد. هرچند ویکی پدیا بنایش بر منابع دست اول نیست اما واقعیت این است که در نقد آثار بزرگ دقتی بیش از بقیه موارد معمول شود تا خواننده مطلب، بی طرفی در نوشته حس کند. واقعیت این است که خواننده در حین خواندن این مقاله آن را بی طرفانه نمی یابد و این خلاف سیاست دیدگاه بی طرفی در ویکی پدیا است.--Jordaq (بحث) ‏۱۰ دسامبر ۲۰۱۴، ساعت ۲۰:۳۱ (UTC)پاسخ

مسائل همسران محمد (ص)

چرا از میان هزاران پیامبر الهی که برای هدایت بشر فرستاده شده‌اند، تعداد زیادی از آن‌ها کشته شده‌اند و در مواردی، سر آنان از بدنشان جدا شده است؟! چرا باید به پیامبران الهی تهمت زده شود؟انسان باید برای این جنایات هولناک که عده‌ای از دشمنان خدا مرتکب شده‌اند، خون گریه کند! متأسفانه یاوه‌های بسیار زننده‌ای در متن مقاله اظهار داشته شده است که در این ارتباط باید به نکاتی اشاره شود: قرآن کریم در سوره تحریم آیه «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ ...» را بیان می‌کند. با مطالعه متن مقاله ذیل بحث «مسائل همسران محمد (ص)» انسان به این نکته پی خواهد برد که آن‌چه در مقاله ادعا شده (که محمد، در واکنش به قضیه، ماریه را بر خود حرام کرد) و مسئله ای که قرآن متذکر شده است با یکدیگر تناقض دارند و در تضاد می‌باشد. در قرآن شما صحبت از «ما» می کنید که برای غیرعاقل است. لذا ذیل کلمه «ما»، مسئله ماریه را دوستان مد نظر نداشته باشند. در آيه بعد، شرح بيشترى پيرامون اين ماجرا داده شده است، می‌‏فرمايد: «(به خاطر بیاورید) هنگامی را که پیامبر یکی از رازهای خود را به بعضی از همسرانش گفت، ولی هنگامی که وی آن را افشا کرد و خداوند پیامبرش را از آن آگاه ساخت، قسمتی از آن را برای او بازگو کرد و از قسمت دیگر خودداری نمود.» اين چه رازى بود كه پيامبر (ص) به بعضى از همسران خود گفت كه او رازدارى نكرد؟ بر اساس روایاتی که در كتب تفسير و حديث و تاريخ شيعه و اهل سنت نقل شده است اين راز مشتمل بر دو مطلب بود: يكى نوشيدن عسل نزد همسرش زينب بنت جحش، و ديگری تحريم نوشيدن آن بر خود در آينده، و منظور از همسر غير رازدارش در اين آيه حفصه بود، كه عایشه می‌گوید قرار گذاشته بودند هر وقت پيامبر (ص) نزد يكى از آن‌ها آمد بگویند آيا صمغ مغافير خورده‏‌اى؟! ( مغافير صمغى بود كه يكى از درختان حجاز به نام عرفط تراوش می‌كرد و بوى نامناسبى داشت) حضرت فرمود: من مغافير نخورده‏‌ام، بلكه عسلى نزد زينب بنت جحش نوشيدم، و من سوگند ياد می‌‏كنم كه ديگر از آن عسل ننوشم (نكند زنبور آن عسل روى گياه نامناسبى و احتمالا مغافير نشسته باشد) و او اين سخن را شنيد و به عايشه بازگو كرد. نکته قابل توجه دیگر این است که بعضى از همسران پيامبر (ص) نه تنها او را با سخنان خود ناراحت می‌‏كردند، بلكه مساله رازدارى كه از مهم‌ترين شرائط يك همسر باوفا است نيز در آن‌ها نبود، اما به عكس، رفتار پيامبر (ص) با آن‌ها با تمام اين اوصاف چنان بزرگوارانه بود كه حتى حضرت حاضر نشد تمام رازى كه او افشا كرده بود به رخ او بكشد. 95.81.79.153 ‏۱۶ اوت ۲۰۱۵، ساعت ۰۴:۳۴ (UTC)پاسخ

تحقیق دست اول

@IranianNationalist: با تشکر از زحمات شما[۹] در بهبود مقاله چند نکته را در این مقاله و مقالات مرتبط مد نظر قرار دهید:

  1. مبهم ننویسید: عبارات نظیر محققان، دانشمندان و ... مبهم است. اگر فکت است و مورد اجماع می باشد که نیازی به ذکر آن نیست. در مواردی نظیر این مقاله که دیدگاه شخص یا گروه خاصی از پژوهشگران است باید مشخصا بیان شود منظور کیست.
  2. اشکال از جهت وپ:تحقیق در «مواردی از تناقضات آشکار قرآن» و «مواردی از موضوعات غیراخلاقی» مشخص نیست که آیا این ها برگرفته از منابع شما یعنی سالنامه پروس،H.Grimme، سال چاپ: ۱۹۱۷، صفحات ۴۲تا۵۴</ System der Koranischen Theologie Einleiitung in den koran,H.Grimme,Volume 1,pages 105-117</ref است یا شما مرتکب تحقیق اولیه شده اید. متن مقاله را روشن بفرمایید.

در ویرایش دیگر [۱۰] باز هم به نظر می رسد متنی را که اشکال تحقیق دست اول داشته است را شما آشکار کرده اید:

  1. ارجاع مستقیم به نهج البلاغه «در نهج البلاغه علی به عبدالله بن عباس پیش از جنگ نهروان توصیه می‌کند که با استناد به قرآن مناظره نکند:نهج البلاغه، سخنان علی بن ابی طالب، گرد آوری شده توسط سید رضی، نامه ۷۷:و من وصیة له ع لِعَبْدِ اللَه بْنِ الْعَباسِ لَمَا بَعَثَهُ لِلاْحْتِجاجَ عَلَی الْخَوارِج:لاَ تُخَاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّ الْقُرْآنَ حَمَّالٌ ذُو وُجُوهٍ تَقُولُ وَ یَقُولُونَ، وَ لَکِنْ خاصِمْهُمْ لابِالسُّنَّةِ فَإِنَّهُمْ لَنْ یَجِدُوا عَنْهَا مَحِیصا.» این موضوع توسط لاریسا واله یری در دانشنامه اسلام و مادلونگ در کتاب جانشینی پیامبر از دو منظر بررسی شده است و نیازی نیست مستقیما به نهج البلاغه ارجاع شود. البته هیچ یک از این دو محقق نیز تناقص قرآن را نتیجه گیری نکرده اند!
  2. ارجاع مستقیم به کتب اولیه سیره و روایات هم تحقیق دست اول محسوب می شود.

لطفا این موارد را اصلاح یا حذف بفرمایید. متشکر--سید (بحث) ‏۸ نوامبر ۲۰۱۵، ساعت ۰۵:۱۱ (UTC)پاسخ

@RAHA68: لطفا قبل از ویرایش سری به صفحه بحث بزنید و بخصوص برچسب را بدون بحث برندارید. تشکر--سید (بحث) ‏۸ نوامبر ۲۰۱۵، ساعت ۱۲:۱۳ (UTC)پاسخ

@Sa.vakilian: درود، اول اینکه این تحقیق دست اول نیست. لطفا گزینه منابع اولیه در این بخش از رهنمود را دقیق و مجدد بررسی نمایید که می‌گوید از منابع اولیه تفسیر ارائه نکنید اما می توانید از منابع اولیه (بدون ارائه منابع ثانویه) برای ارائه واقعیت‌هایی که هر شخص عاقل و تحصیل کرده‌ای با دسترسی به آن منبع اولیه بدون دانش اضافی می‌تواند به آن واقعیت‌ها پی ببرد استفاده نمایید.
این با فرض این است که این آیات و ترجمه‌هایشان را اگر منابع اولیه از متن‌های مقدس در نظر بگیریم(که نیست چون توسط مراجع دینی مانند تبیان و قرآن‌ها این ترجمه‌ها ارائه شده‌اند) متوجه می‌شویم که باز هم زبان عربی و انگلیسی پیش از دیپلم به همه تحصیلکرده‌ها آموخته شده است (همانطور که در بسیاری از مقالات هم از منابع عربی هم از منابع انگلیسی استفاده شده) استفاده از آیات قرآن حتی اگر منبع اولیه باشد باز هم در اینجا هیچ تفسیری برای آن استفاده نشده است و هر فرد تحصیل‌کرده‌ای معنی آیه را می‌فهمد.
اما فرض را بر این می‌گذاریم که همه به عربی آشنا نباشند، باز هم اصلا منبع اولیه نیست چون ما(به عنوان ویرایشگران ویکی) متن مقدس را تفسیر نکرده‌ایم و فقط ترجمه‌ها و تفسیرهای ارائه شده توسط همه قرآن‌ها و سایت تبیان (در اینجا) که می‌توانید به آن مراجعه نمایید را ارائه کرده(ارائه نه تفسیر) و مقایسه کردیم(مقایسه به معنی تفسیر نیست) آنچنان که طبق رهنمودهای ویکی مقایسه و ارائه همه دیدگاه‌های معتبر و منطقی مخالف و موافق و مقایسه آنها در ویکی هدف اصلی است. در این ویرایش موضوعات غیر مرتبط و مختلف از منابع اولیه مختلف به منظور واقعی جلوه دادن چیزی که واقعیت ندارد استفاده نشده‌اند بلکه آنچه واقعا توسط منابع ثانویه مانند تبیان ارائه شده اند را نشان داده‌ایم که هم توسط منبع اولیه که قرآن عربی باشد قابل بررسی ست هم توسط ترجمه‌ها و تفسیرهایی که توسط مراجع دینی مانند تبیان ارائه شده‌اند. (حقیقتا ارائه این همه صفحه از سایت تبیان برای هر آیه در مقاله غیر منطقی است و می توان به طور کلی به سایت تبیان ارجاع داد ولی ارجاع به قرآن به عنوان کتابی که بیش از یک قرن است که ترجمه می‌شود بهتر است زیرا این منبع کاملا آزاد همه جا در دسترس هست). --IranianNationalist (خوش‌آمدید) ‏۸ نوامبر ۲۰۱۵، ساعت ۱۲:۳۹ (UTC)پاسخ
@IranianNationalist: چیدن مطالب اولیه کنار هم به گونه‌ای که منظور خاصی القا کند، هرچند تفسیری ارائه نشود، نیز ناقض وپ:ترکیب است. در اوایل آنقدر این روش (بیشتر توسط مذهبیون مثلاً برای اثبات ولایت) استفاده می‌شد که تصمیم گرفته شده است از منابع اولیه، مادامی که در منبع ثانویهٔ معتبری اشاره نشده باشد، استفاده نشود. من تا مدتی صبر می‌کنم و پس از آن هرگونه ارجاع مستقیم به منابع اولیه را حذف می‌کنم.
وبلاگ « skepticsannotatedbible» وبلاگ آکادمیکی نیست و صرفاً ترشحات ذهن یک نویسنده است. کافی است سورهٔ حمد را در آن بخوانید و به سطحی بودن دانش قرآنی فرد پی‌ببرید؛ او حتی از داستان «سبع مثانی» هم بی‌خبر است! من هرگونه ارجاع به وبلاگ‌هایی مانند این و یا تبیان (که توافق شده کم اعتبار است) را نیز حذف خواهم کرد. لطفاً برای انتقادات از قرآن از نویسندگانی مثال بیاورید که دارای تحصیلاتی در زمینهٔ قرآن و اسلام باشند تا مطمئن شویم که حداقل طرف فهمیده چی نوشته. طاها (بحث) ‏۸ نوامبر ۲۰۱۵، ساعت ۱۶:۳۷ (UTC)پاسخ
درود، @طاها: ، @Sa.vakilian: خب چند مورد برای شفاف سازی هست :
  • اولا که skepticsannotatedbible وبلاگ نیست و از منابع معتبر در فهرست سفید ویکی انگلیسی است و برای نقد انجیل نیز استفاده شده است.
  • مواردی که از تناقضات قرآن آورده شده‌اند هیچ ارتباطی به اینکه ترجمه یا تفسیر فرقه‌های مختلف شیعه یا سنی باشد ندارند یعنی مثلا در شیعه درباره تعداد 8 و 6 روز خلقت به آسمان و زمین اشاره شده اما در ترجمه‌های وبگاه قرآن و دانشگاه جنوب کالیفرنیا به عنوان بهشت و زمین تفسیر شده. منابع بیشتری که برای موارد غیر اخلاقی هست وبگاه بنیاد خرد و دانش ریچارد داکینز (در این صفحه) است که او نیز از وبگاه قرآن منبع آورده است. پس آنچه مطرح می‌شود به هیچ عنوان تحقیق دست اول نیست.
  • همچنین درباره ترجمه قرآن و تفسیر شیعه و سنی کسی نگفت که تبیان منبع معتبر است و من مستقیم به قرآن‌هایی که در اختیار شما هستند در مقاله اشاره کردم نه به تبیان اما به شما پیشنهاد کردم که از هر منبع قرآنی که می‌خواهید(تبیان یا هر منبع دیگر) بررسی نمایید (آنچنان که در وپ:ترکیب(همان تحقیق دست اول ممنوع) گفته شده است که آنچه که چیز جدیدی نباشد و پیش‌تر در منابع معتبر دیگر مطرح شده باشد تحقیق دست اول نیست). از این رو پیشنهاد می‌کنم که منابع ترجمه از ترجمه‌های وبگاه قرآن آورده شود(من ترجمه‌های انگلیسی آن را به فارسی ترجمه می‌کنم و نه کپی‌کاری خواهد بود نه اینکه منبع دست اول گذشته از اینکه با توجه به منابعی که ارائه شده و در گزینه قبلی موارد بیشتری را اضافه کردم(داکینز)، استفاده از منبع دست اول هم اینجا چیز جدیدی را مطرح نمی‌کند و با وپ:ترکیب مغایرت ندارد).
  • اما پیشنهاد دیگری دارم. این صفحه نقد قرآن است نه صفحه بدگویی از قرآن پیشنهاد میکنم که شما سید و طاها از منابع معتبری که از شیعه و سنی سراغ دارید درباره پاسخ مسلمانان به این انتقادات در زیر هرگزینه پاسخ‌ها را (که شامل تفسیر آیات خواهند بود) به صورت خلاصه مطرح نمایید. مثلا درباره اینکه اول زمین آفریده شد یا آسمان(به بیان برخی بهشت یا بهشت‌ها) برخی تفسیر کرده بودند که ثمّ دو نوع کاربرد دارد.
  • و در پایان همانطور که قرار نیست در صفحه نقد قرآن صرفا تنها انتقادات غیر مسلمانان مطرح شود قرار هم نیست که تنها دیدگاه‌ها و توجیهات وابسته به مسلمانان بیان شود. امیدوارم منظور را به خوبی رسانده باشم که به جای حذف و نادیده گرفتن آنچه واقعیت است که در جهان مطرح شده پاسخ آنها را بیاورید. حذف این انتقادات که مطرح هستند و تحقیق دست اول نیستند معادل خرابکاری در جهت عقب مانده نگه داشتن ویکی است اما اگر استدلال‌ها و پاسخ مسلمانان آورده شوند مشکلی نخواهد بود.

همچنین @RAHA68: نیز با بنده هم نظر بود که ویرایش سید را واگردانی کرد از این رو پیش از اینکه او پاسخی بدهد درست نیست که چیزی از انتقادات حذف شود. --IranianNationalist (خوش‌آمدید) ‏۸ نوامبر ۲۰۱۵، ساعت ۲۰:۱۰ (UTC)پاسخ

@IranianNationalist: خیر بزرگوار.اینکه چه آیاتی از قرآن تناقض دارد یا ندارد را باید به یک منبع ثانویه مستند کرد و ارجاع مستقیم به آن عین تفسیر است. «Any interpretation of primary source material requires a reliable secondary source for that interpretation. » اینکه نوشته اید :«ارائه واقعیت‌هایی که هر شخص عاقل و تحصیل کرده‌ای با دسترسی به آن منبع اولیه بدون دانش اضافی می‌تواند به آن واقعیت‌ها پی ببرد استفاده نمایید.» عین تحقیق اولیه است و می توانید از هر یک از کاربران کارکشته ویکی پدیا پرسش کنید. رهنمود مربوط در ویکی انگلیسی هم بر این تصریح دارد «The Quran and the Hadith are considered to be primary sources, as defined in WP:PRIMARY. Therefore they should not be quoted to make an argument or imply a particular interpretation unless one can also cite a reliable secondary source that supports that usage. Primary sources may only be used on Wikipedia to make straightforward, descriptive statements of facts that can be verified by any educated person with access to the source but without further, specialized knowledge. But it's a good idea to quote the Quran and Hadith to explain a topic, if they are cited in reliable secondary sources. »[۱۱]
خود قرآن که نگفته است من آیاتم تناقض دارد. در واقع شما دارید با انتخاب آیاتی مدعی می شوید که تناقض وجود دارد و حتی اگر این تناقضات بنابر ادعای شما واضح باشد باز حق تحقیق اولیه ندارید. همان طور که ما نمی توانیم آثار کانت و هگل را برداریم و نقد خودمان را از آنها بنویسیم. شما می توانید با استفاده از منابع ثانویه معتبری که مدعی هستند که قرآن تناقضاتی دارد آن بخش ها را بازنویسی کنید. --سید (بحث) ‏۹ نوامبر ۲۰۱۵، ساعت ۰۵:۰۹ (UTC)پاسخ
  • من بعداً در مورد بقیهٔ حرف‌هایتان پاسخی می‌نویسم. اما همین دم‌دستی در مورد اولین استدلالتان: ابنکه ٖskepticsannotatedbible برای نقد انجیل به کار رفته به هیچ وجه نشان‌دهندهٔ اعتبار آن برای نقد قرآن نیست. من برایتان مثالی زدم که نشان‌دهندهٔ عدم آگاهی نویسنده از قرآن در همان اول کتاب است. طاها (بحث) ‏۹ نوامبر ۲۰۱۵، ساعت ۰۵:۳۴ (UTC)پاسخ
@Sa.vakilian: قسمت‌های شفاف از رهنمود را یادآوری می نمایم :The Quran and the Hadith are considered to be primary sources, as defined in WP:PRIMARY. Therefore they should not be quoted to make an argument or imply a particular interpretation unless one can also cite a reliable secondary source that supports that usage. Primary sources may only be used on Wikipedia to make straightforward, descriptive statements of facts that can be verified by any educated person with access to the source but without further, specialized knowledge. But it's a good idea to quote the Quran and Hadith to explain a topic, if they are cited in reliable secondary sources.

interpretation = تفسیر (کسی در اینجا تفسیر نکرده است بلکه تناقضات بر اساس تفاسیر و ترجمه‌های قرآن که توسط منابع دست دوم انجام شده‌اند بیان شده است و شفاف و بدون تفسیر است و هر فرد غیر متخصصی متوجه آن می شود)
رهنمود انگلیسی به صراحت شفاف می‌کند که استفاده از منابع دست اول فقط در موارد شفاف و بدون تفسیر بلامانع است گذشته از اینکه منبع دست دوم را هم افزوده‌ام (حداکثر می توان برچسب بهبود منبع به آن زد). توجه بفرمایید که ویکی‌پدیا حوزه علمیه نیست که نتوان تناقضاتی که توسط منتقدان غیر مسلمان گفته شده‌اند را مطرح کرد. هرچند دیدگاه و پاسخ مسلمانان درباره این تناقضات که قرن‌هاست مطرح هستند قابل افزودن به مقاله هست. من چند روزی وقتم پر است. در همین هفته پاسخ‌های مسلمانان به برخی از این موارد(تا جایی که اطلاع دارم) را با منابع معتبر خواهم افزود.
نکته : اگر این تحقیق دست اول است پس چطور پاسخ‌های این تناقضات را می توانید در مراجع دینی و مذهبی معتبر بیابید؟ --IranianNationalist (خوش‌آمدید) ‏۹ نوامبر ۲۰۱۵، ساعت ۰۷:۵۲ (UTC)پاسخ

@IranianNationalist: ظاهرا شما در اصلاحی که بر مقاله کرده اید آیات را مستند کرده اید به «Contradictions in the Quran» مستند کرده اید. در این صورت تحقیق دست اول نیست. هرچند متن بشدت مبهم و یکجانبه است. اما همچنان در برخی موارد دیگر نظیر نهج البلاغه و احادیث ، مشکل تحقیق اولیه پابرجاست.--سید (بحث) ‏۹ نوامبر ۲۰۱۵، ساعت ۱۱:۲۶ (UTC)پاسخ

@Sa.vakilian: کل متن بخشی که درباره علی میرفطروس و نهج‌البلاغه است پیش از اینکه من در این مقاله ویرایشی داشته باشم در مقاله وجود داشتند. من می‌توانم هزاران مورد آشکار در ویکی انگلیسی و ویکی فارسی به شما نشان دهم که حدیث از قول علی و عمر در کنار هم از منابع اولیه‌ای چون نهج‌البلاغه یا صحیح بخاری آمده است و اصلا تحقیق دست اول محسوب نمی‌شود مثلا در نوشتار انگلیسی مسیح الدجال. اگر قرار بر این باشد که هر آنچه که منبع دست اول در آن استفاده شده را تحقیق دست اول بنامیم که 75 درصد مقالات دینی و مذهبی ویکی‌پدیا را باید تمیزکاری، مطلب‌زدایی و منبع‌زدایی کرد زیرا بسیاری از نهج البلاغه یا صحیح بخاری استفاده کرده‌اند. این در حالی ست که بارها اشاره شده است که منابع اولیه بیشتر مورد اعتماد هستند به شرطی که تفسیر به رای از آنها نکنیم. در این مورد هم حدیثی که از علی درباره تناقض قرآن آمده است اصلا تفسیر نشده یا از آن سوءاستفاده(ترکیب) نشده است بلکه در حدیث نهج‌البلاغه آشکارا به این تناقضات اشاره شده است «با آنها به قرآن مناظره مکن، زیرا قرآن دو پهلو است.» و استفاده از این منبع دست اول به هیچ عنوان تحقیق دست اول نیست مگر اینکه شما نهج‌البلاغه را به عنوان منبع معتبر قبول نداشته باشید. اما بیان میر فطروس درباره اینکه در زمان عمر تفسیر قرآن نهی می‌شد این سوال را پیش می‌آورد که «مگر علی تفسیر قرآن را نهی نمی‌کرد؟» که به نظر من این موضوع که علی تفسیر قرآن را نهی می‌کرد یا نمی‌کرد می‌تواند از منابع معتبر غیر شیعه درباره علی بیان شود تا بی طرفی حفظ شود. در اینجا در کنار نهج‌البلاغه از ابو هریره حدیث آمده است اما به نظر من جای احادیث سنی به ویژه از عمر یا عثمان از صحیح بخاری خالی ست تا بی طرفی مقاله بیشتر حفظ شود. --IranianNationalist (خوش‌آمدید) ‏۹ نوامبر ۲۰۱۵، ساعت ۲۲:۵۲ (UTC)پاسخ

@IranianNationalist: من می توانم ده هزار مقاله نشان دهم که نقض حق مولف کرده اند. آیا این دلیل می شود!!! رهنمود کاملا روشن است. در مورد نهج البلاغه هم عرض کردم هم مادلونگ و هم واله یری موضوع را توضیح داده اند و من تا جایی که مقاله خلافت علی بن ابی طالب#پیدایش خوارج جا داشت بحث را در آنجا باز کردم. (ضمنا دوپهلو بودن به معنای متناقض بودن نیست. خود آیه 7 سوره آل عمران هم بر این دوپهلو بودن برخی آیات شهادت می دهد.) بنابراین هیچ توجیهی برای ارجاع به منبع اولیه وجود ندارد. دقیقا 75 درصد مقالات ویکی را باید تمیز کاری کرد. یک بحثی در ویکی انگلیسی درگرفت و من گفتم رهنمود را شفاف تر بنویسیم[۱۲] اما دیگران گفتند نیازی نیست و من پی ماجرا را نگرفتم. به هر حال ، حتی با متن فعلی رهنمود اجماع بر آن است که ما مستقیما به منابع اولیه ارجاع ندهیم. به حد کافی منابع ثانویه در این خصوص وجود دارد. (من خودم کسی بودم که زمانی مکررا به منابع دست اول حدیثی و قرانی ارجاع می دادم، اما بعدا فهمیدم این خلاف سیاست ویکی است و دیگر نمی دهم.) --سید (بحث) ‏۱۰ نوامبر ۲۰۱۵، ساعت ۰۵:۴۰ (UTC)پاسخ
@Sa.vakilian: آنچه فرمودید قیاس مع الفارق است. من نگفتم که می‌توانم ده هزار مقاله به شما نشان دهم که تحقیق دست اول باشند بلکه گفتم ده هزار مقاله به شما نشان دهم که از منابع دست اول در آنها استفاده شده باشد. برای بار چندم می‌گویم همانطور که در وپ:تدام گفته شده است استفاده از منابع دست اول به معنی تحقیق دست اول نیست. اگر قرار به تفسیر باشد گفته‌های عبدالبهاء را می‌توان تفسیر کرد.
همانطور که در منبع دست اول توضیح داده شده است و بر اساس آن در رهنمود نیز هشدار داده شده است منابع دست دوم از اطمینان و اعتبار کمتری نسبت به منابع دست اول برخوردار هستند چون آنها ممکن است از دید شخصی خودشان منبع دست اول را تفسیر نموده باشند. از این رو آنچه که در نهج‌البلاغه به عنوان منبع دست اول آشکارا بیان شده است «لاَ تُخَاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّ الْقُرْآنَ حَمَّالٌ ذُو وُجُوهٍ تَقُولُ وَ یَقُولُونَ، وَ لَکِنْ خاصِمْهُمْ لابِالسُّنَّةِ فَإِنَّهُمْ لَنْ یَجِدُوا عَنْهَا مَحِیصا.» و هر فرد تحصیلکرده‌ای می‌داند که قرآنی که چند وجه دارد و دوپهلو است به چه معنی ست. --IranianNationalist (خوش‌آمدید) ‏۱۱ نوامبر ۲۰۱۵، ساعت ۰۸:۱۱ (UTC)پاسخ
@IranianNationalist: اجازه دهید در همین کانتکست حدیث جواب بدهم. شما تقریبا له و علیه هر موضوعی که در صدر اسلام مطرح بوده می توانید در منابع حدیثی مطلب بیابید. کار دانشمندان علوم حدیث این است که از بین این انبوه احادیث، آنها را که معتبر است بیابند و تفسیر کنند. در چنین زمینه ای، هر انتخاب و گزینشی یک نوع تفسیر از جانب ما محسوب می شود. لذا تمام انتخاب ها باید مستند به منابع دست دوم و سوم بشود. قطعا منابع دست دوم از دید خودشان منابع دست اول را تفسیر کرده اند، کما اینکه ما هم این کار را می کنیم. اما به هر حال، آنها دانشمندانی در حوزه خودشان هستند که اگر فردی خواست از صحت و سقم کارشان مطلع شود، می تواند به اثر اصلی و نقدهای آن مراجعه کند. حال آنکه، ما ویکی پدین هایی بی نام و نشان هستیم. لذا حق نداریم مستقیما سراغ منابع دست اول در هیچ موضوعی برویم. این فهم من از سیاست ویکی پدیا است و اگر قبول ندارید می توانید از هر مدیری که خواستید درخواست کنید تا بیاید اینجا و نظر بدهد. (ضمنا اگر تفسیر شما درست باشد، به نفع من هم خواهد بود، چون در مقالاتی درباره امیرالمومنین علیه سلام لازم نیست بروم دانشنامه اسلام و کتاب مادلونگ و ... را زیر رو کنم و مستقیما به نهج البلاغه ارجاع می دهم.)--سید (بحث) ‏۱۱ نوامبر ۲۰۱۵، ساعت ۰۹:۱۱ (UTC)پاسخ

@Sa.vakilian: بخشی از سخن شما صحیح است و بخشی نیست. صحیح می‌فرمایید که برخی علما و مفسران برخی احادیث را معتبر نمی‌دانند (و این در موارد زیادی بین شیعه و سنی حتی ضد هم و مخالف هم است) حداکثر کاری که می‌توان انجام داد این است که در ضمن و کنار همین نوشتار (ذکر حدیث) یادآوری کرد که فلان علما این حدیث را معتبر نمی‌دانند نه اینکه از یک منبع اولیه تاریخی کاملا چشم پوشی کنیم به این خاطر که گروهی هر چند زیاد آن را معتبر نمی‌دانند، زیرا از آن طرف گروه زیادی هم آن حدیث را معتبر می‌دانند و این نمی‌تواند ملاک معتبر بودن یا نبودن یک منبع شود(آنچنان که در ویکی هم جای تمرین دموکراسی نیست). اما تنها وقتی می‌توان یک منبع شامل یک حدیث را از اعتبار ساقط دانست که یک منبع دست دوم بی طرف آکادمیک یا کلا معتبر بگوید که این حدیث فاقد اعتبار است و ما در مقاله آشکارا بگوییم که این حدیث معتبر نیست(نه اینکه آن را حذف کنیم). منظورم این است که اگر در باور گروهی این حدیث نامعتبر است می‌توان در مقاله گفت که مثلا علمای تسنن از جمله ... این حدیث را معتبر نمی‌دانند اما نمی‌توان گفت که این حدیث کلا معتبر نیست. --IranianNationalist (خوش‌آمدید) ‏۱۱ نوامبر ۲۰۱۵، ساعت ۰۹:۳۱ (UTC)پاسخ

@IranianNationalist: من عرض کردم که در بدو امر مثل شما فکر می کردم اما بعدا در خلال کار در ویکی به این نتیجه رسیدم که ما نمی توانیم مستقیما به منابع روایی مراجعه کنیم. به هر حال اگر تفسیر مرا درست نمی دانید می توانید از کاربران با سابقه نظیر جناب @Huji: بپرسید.--سید (بحث) ‏۱۳ نوامبر ۲۰۱۵، ساعت ۰۳:۳۷ (UTC)پاسخ

@IranianNationalist: بالاخره نظر شما چی شد؟ آیا می خواهید از کاربر باسابقه دیگری بپرسیم؟--سید (بحث) ‏۲۰ نوامبر ۲۰۱۵، ساعت ۰۵:۰۸ (UTC)پاسخ

@Sa.vakilian: درود، منتظر نظر جناب حجت بودم (پینگ نموده بودید). جناب حجت هم از مدیران هستند و مگر فرقی می‌کند که مدیر دیگری باشد؟ شاید سر ایشان شلوغ بوده (به شدت درگیر مسائل فنی هستند). جناب @ماني: هم هستند و تا همین دیروز 19 نوامبر هم در مقالات ویرایش داشته‌اند (احتمالا فرصت دارند). --IranianNationalist (خوش‌آمدید) ‏۲۰ نوامبر ۲۰۱۵، ساعت ۰۶:۴۶ (UTC)پاسخ
مشکلی نیست. @Mardetanha و آرش: هم می توانند.--سید (بحث) ‏۲۰ نوامبر ۲۰۱۵، ساعت ۰۷:۰۶ (UTC)پاسخ
این را به جهت ارتباط با موضوع از صفحه بحث خودم کپی می کنم:--سید (بحث) ‏۱۵ دسامبر ۲۰۱۵، ساعت ۰۷:۰۳ (UTC)پاسخ
درود. اون قسمت از مقاله که به موضوع تناقض قرآن می‌پردازد و استناد به نامه 77 نهج البلاغه می پردازد، کپی شده از کتاب 1400 سال شجاع الدین شفا است. شماره صفحه اش رو یادم رفته، ولی مطمئناً که در کتاب اون این مطلب رو خونده بودم. --2.177.247.90 ‏۱۴ دسامبر ۲۰۱۵، ساعت ۱۶:۰۵ (UTC)پاسخ
سلام. خب به اون کتاب باید ارجاع بدید و بگید این تفسیر شجاع الدین شفاست و در مقابل هم مادلونگ و واله یری چنین استباطی ندارند.--سید (بحث) ‏۱۵ دسامبر ۲۰۱۵، ساعت ۰۷:۰۰ (UTC)پاسخ

تجاوز به زن شوهردار اسیر

معنی تجاوز: اقدام به برقراری رابطه در حالی که طرف مقابل راضی نیست.

ازدواج: رابطه دو نفر که هر دو راضی هستند با اختیار.

با این حساب هر نوع برقراری رابطه که طرف مقابل راضی نباشه ( چه اسیر، چه غیر اسیر، چه کسی که میتونیم باهاش ازدواج بکینم) تجاوز محسوب میشه. در این صورت همه شامل میشن و نیازی نیست از زن اسیر یا هر زن دیگری اسم برده بشه. اما اینجا مساله زن اسیر در بخش ازدواج آورده شده، یعنی دو طرف باید با اختیار راضی باشن. مسلما اگر زن اسیری راضی نباشه ازدواجی صورت نمی گیره. این که چگونه و به چه دلیل یک زن شوهردار اسیر راضی بشود که ازدواج کند بحثی دیگر است. مطلبی که گفته می شود این است که آن زن هم حق دارد ازدواج کند. توجه کنید ازدواج...

اما اونایی که مخالف اسلام هستن و میخوان شبهه ایجاد کنن. این آیه رو مجوز تجاوز می دونن.

سوال اینجاست که چرا در مورد همه زنان قبل از زنان اسیر در این دو آیه از کلمه ازدواج استفاده میشه اما یهو به زنان اسیر که میرسه میشه تجاوز؟ مثل این می مونه که من در جمعی باشم که همه محرم من باشند و فقط یک نفر خانم غریبه باشد. من بگویم با این زنان نمی توانم ازدواج کنم به استثنای این خانم غریبه. آیا منظور تجاوز است؟ با استدلال مخالفین بله... اما با استدلال درست و منطقی نه... Arboc (بحث) ‏۱۲ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۱۶ (UTC)پاسخ
در ضمن آیه 11 نسا در مورد ارث است و ربطی به این موضوع ندارد. سوال این است که آیا ویکی پدیا جای برداشت های غلط افراد است؟ Arboc (بحث) ‏۱۲ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۱۸ (UTC)پاسخ

درباره آیه 11 درست است مربوط به ارث بود و در زمان تایپ به اشتباه آورده شده بود اما درباره آیه 24 زنان کنیز در قرآن با عنوان زنانی که مردان مالک آنها شده‌اند خطاب می شوند دقیقا همانطور که در آیه 3 نسا و آیه 6 مومنون هست و زمانی که در آیه 24 می گوید «زنان شوهردار بر شما حرام شده‌اند» سپس می گوید مگر آنها را که تصاحب کرده‌اید و مالک شده اید کاملا واضح است که درباره کنیزان صحبت می‌کند زیرا ازدواج همانطور که شما خودتان فرمودید با رضایت است بنابراین مالک شدن مشروط به رضایت نیست و زنان کنیز در اسلام زنانی هستند که در جنگ تصاحب شده‌اند یا در بازار فروخته شده‌اند که باز هم از جنگ آورده شده بودند و در اینجا به زنان کنیزی(تصاحب شده‌ای) اشاره می‌کند که شوهر دارند.--IranianNationalist (خوش‌آمدید) ‏۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۱۹ (UTC)پاسخ

@IranianNationalist: من هم که همین ها را گفتم. در آیه آمده است: «زنان شوهردار بر شما حرام شده‌اند». سوال این است: برای چه چیزی حرام شده اند؟ ازدواج یا تجاوز؟ مسلم است که مقصود ازدواج است. پس از آن می گوید: " به جز زنانی که ...". شما می گویید مقصود زنانی هستند که اسیر شده اند. من هم همین را می گویم. اما مساله این است که من می گویم موضوع ازدواج در میان است. آن زن اسیر است و نمی تواند به محل زندگی و پیش شوهر خود باز گردد اما حق دارد که ازدواج بکند (به هر دلیل). این آیه به مسلمانان اجازه می دهد تا با این زنان ازدواج کنند. مسلما اگر زنی نخواهد ازدواج بکند و منتظر بماند تا به محل زندگی خود و شوهرش بازگردد، دیگر این آیه موضوعیت پیدا نمی کند. فرموده بودید مالک شدن مشروط به رضایت نیست. درست است. اما ازدواج مشروط به رضایت است. جدای از تفاوت اعتقادات، انصافا این آیه به حقوق اجتماعی و انسانی اسیر توجه دارد. موضوع اسارت همیشه و در همه جا بوده و هست. اما اسیر هم حقوق اجتماعی دارد و نباید از آنها محروم شود که یکی از آنها ازدواج است. اتفاقا این آیه ضد تجاوز است. یعنی کسی حق ندارد به زن اسیر و تحت تملک خود تجاوز کند اما اگر او هم راضی باشد می تواند با او ازدواج کند. Arboc (بحث) ‏۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۳۹ (UTC)پاسخ

موارد غیر اخلاقی

با نوع جدیدی از وی کی پدیا روبرو هستیم.

جالب است که سلیقه ها و تفکرات شخصی افراد در ویکی پدیا که می توان گفت سخت ترین سخت گیری ها را نسبت به منبع دارد، راه یافته است.

در بخش موارد غیر اخلاقی، کشتن دشمن غیر اخلاقی دانسته شده است. در میدان جنگ چه چیز اخلاقی است؟ فرار؟ تسلیم؟ یا جانانه جنگیدن؟Arboc (بحث) ‏۱۲ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۴۲ (UTC) واقعا چه می توان گفت به این رویکرد دوگانه ویکی پدیا؟Arboc (بحث) ‏۱۲ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۲۵ (UTC)پاسخ

منابع دروغین

کاش ویرایشگران وی کی پدیا در حد بسیار جزئی هم که شده، سری به منابع ذکر شده می زدند تا از انتشار مطالبی که منابع دروغین برای آن ها می نویسند جلوگیری کنند. مثلا در قسمت "ابزار و آلت دست بودن برای خواسته‌های محمد" منبع این وراق صفحات 195 و 196 ذکر شده است اما این صفحات ابدا ربطی به این مطلب ندارد. نمی دانم این کوتاهی عمدی است و در مورد این مقاله که واضح است مغرضانه است و بی طرفانه نیست صورت می گیرد یا در مورد سایر مقالات هم چنین است. اگر صرفا در مورد این مقاله است که باید به حال این ویرایشگران تاسف خورد و اگر برای کل ویکی پدیاست که باید فاتحه ویکی را خواند. Arboc (بحث) ‏۱۲ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۳۰ (UTC)پاسخ

@Arboc: درود. سپاسگزارم که به جای ویرایش در مقاله در صفحه بحث نوشتید. دوست عزیز خواهش می‌کنم با نگاهی مثبت‌تر به ویرایشگران و دانشنامه بنگرید. اطمینان داشته باشید اگر ادعایی درست و اصولی داشته باشید و بتوانید آن را اثبات کنید، هیچ مقامی در دانشنامه نمی‌تواند مانع ویرایش شما شود. در مقابل نیز اگر کاربری احساسی و نادانشنامه‌ای رفتار کند، نمی‌تواند کاری از پیش ببرد. از شما سپاسگزارم که در اینجا نوشتید و خواهش می‌کنم با استدلال‌های قوی از صحبت خودتان دفاع کنید. پایدار باشید. مهرنگار (بحث) ‏۱۲ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۴۱ (UTC)پاسخ

@مهرنگار: متاسفانه برخوردهایی که از ویرایشگران می بینیم باعث این قضاوت شده است. من نمونه اش را در همین قسمت گفته ام. شما به صفحات 195 و 196 ابن وراق مراجعه نمایید تا درستی گفته من بر شما ثابت شود. پس از آن انتظار دارم مطلب مربوط به این بخش را که منبع دروغین نوشته است حذف نمایید. جالب اینجاست که من دیروز فقط به این مطلب " نیازمند منبع" بودن را اضافه کردم اما متاسفانه برداشته شد. در ضمن آیا رفتار من احساسی است یا نویسندگان این مطلب که برداشت ها و تفکرات شخصی خود را نوشته اند؟ Arboc (بحث) ‏۱۲ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۴۷ (UTC) Arboc (بحث) ‏۱۲ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۴۸ (UTC)پاسخ

@Arboc: چشم. اما امشب نمی‌توانم. به احتمال زیاد فردا بررسی می‌کنم. در رابطه با احساسی بودن نیز در یکی از ویرایش‌هایتان کمی احساسی شدید که البته ایرادی نیست. برای همه پیش می‌آید. سپاس از اینکه برای گفتگو ارزش قائل هستید. موفق باشید. مهرنگار (بحث) ‏۱۲ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۵۳ (UTC)پاسخ

@مهرنگار: ممنون از شما. منبعی که من چک کرده بودم با این منبع فرق داشت. منبع مورد نظر شما را پیدا کردم. Arboc (بحث) ‏۱۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۳۹ (UTC)پاسخ

@مهرنگار: سپاس از شما Arboc (بحث) ‏۱۲ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۵۷ (UTC)پاسخ

مدت زمان آفرینش زمین و آسمان ها

با توجه به آیات قرآن کاملا مشخص است که خداوند زمین و آسمانها و هر آنچه را در آنهاست در 6 دوره آفریده است:

در حقيقت پروردگار شما آن خدايى است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد سپس بر عرش استيلا يافت روز را به شب كه شتابان آن را مى طلبد مى‏پوشاند و خورشيد و ماه و ستارگان را كه به فرمان او رام شده‏اند، آگاه باش كه خلق و امر از آن اوست فرخنده خدايى است پروردگار جهانيان (اعراف 54)

پروردگار شما آن خدايى است كه آسمانها و زمين را در شش دوره آفريد سپس بر عرش استيلا يافت. كار را تدبير مى‏كند شفاعتگرى جز پس از اذن او نيست اين است‏خدا پروردگار شما پس او را بپرستيد آيا پند نمى‏گيريد (یونس ۳)


و اوست كسى كه آسمانها و زمين را در شش دوره آفريد و عرش او بر آب بود تا شما را بيازمايد كه كدام‏يك نيكوكارتريد و اگر بگويى شما پس از مرگ برانگيخته خواهيد شد قطعا كسانى كه كافر شده‏اند خواهند گفت اين جز سحرى آشكار نيست (هود 7)


همان كسى كه آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است در شش روز آفريد آنگاه بر عرش استيلا يافت، رحمتگر عام، در باره وى از خبره‏اى بپرس. (فرقان 59 )

از این آیات کاملا مشخص است که خداوند زمین و آسمانها و هر آنچه را در آنهاست در 6 دوره آفریده است. حتی یک کودک هم می تواند این موضوع را درک کند.

اما در آیات 9-12 فصلت، موضوع، آفرینش زمین (و نه زمین و آسمان) که در دو دوره انجام شده است و ساماندهی مواد خوراکی زمین است که خداوند فرموده است در چهار دوره انجام گرفته است. یعنی یک دوره آفرینش زمین و دوره بعد ساماندهی مواد خوراکی. واضح است که این آیات در مورد مدت زمان آفرینش زمین و آسمان نیست که نویسنده بخش مربوطه ادعای تناقض کرده است.

بگو آيا اين شماييد كه واقعا به آن كسى كه زمين را در دو هنگام آفريد كفر مى‏ورزيد و براى او همتايانى قرار مى‏دهيد اين است پروردگار جهانيان (9)

و در آن از فراز آن كوهها نهاد و در آن خير فراوان پديد آورد و مواد خوراكى آن را در چهار روز اندازه‏گيرى كرد براى خواهندگان ‏درست است (10)

سپس آهنگ آسمان كرد و آن بخارى بود پس به آن و به زمين فرمود خواه يا ناخواه بياييد آن دو گفتند فرمان‏پذير آمديم (11)

پس آنها را هفت آسمان در دو هنگام مقرر داشت و در هر آسمانى كار آن را وحى فرمود و آسمان دنيا را به چراغها آذين كرديم و نگاه داشتيم اين است اندازه‏گيرى آن نيرومند دانا (12)

می بینیم که در آیه 12، آفرینش آسمانها هم در دو دوره (مرحله) انجام شده است. Arboc (بحث) ‏۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۱۸ (UTC)پاسخ

درک این آیات خیلی سخت نیست و از عهده یک کودک هم بر می آید اما وقتی کسی بخواهد لجبازی کند و شبهه بیافریند، آنها را با میل خود تغییر می دهد.

طبق این توضیحات، قسمت مربوطه حذف می شود. Arboc (بحث) ‏۱۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۲۳ (UTC)Arboc (بحث) ‏۱۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۲۴ (UTC)پاسخ

@مهرنگار: لطفا توضیحات بالا را مطالعه فرمایید. عجیب است که صفحه ای که عنوان عدم رعایت بی طرفی خورده است قفل شده است تا نتوان آن را اصلاح کرد. از شما انتظار داریم موارد نادرست را حذف نمایید یا صفحه را از حالت قفل در بیاورید. با تشکر Arboc (بحث) ‏۱۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۳۲ (UTC)پاسخ

@Arboc: درود. موضوع قبل که راجع به آن بحث کردیم توسط کاربر گرامی آزادسرو بررسی شد و بالاتر توضیح ایشان آمده‌است. اما در رابطه با مطلب جدید باید عرض کنم مواردی که فرمودید، استدلال‌های شماست که از نظر دانشنامه به آن تحقیق دست اول می‌گویند. یعنی تحقیقی که توسط کاربر صورت پذیرفته باشد. از نظر سیاست‌های دانشنامه مجاز نیستیم تحقیقات دست اول را وارد مقالات کنیم. استدلال‌هایی نظیر اینکه درک این مسائل از عهده یک کودک بر هم بر می‌اید، دانشنامه‌ای نیست. اگر مایل باشید می‌توانم در صفحه بحث خودتان توضیح دهم که روش ویرایش مطلوب و اثبات موضوعات در دانشنامه چگونه است. در پایان اینکه باز کردن قفل صفحه فراتر از اختیارات من است. من هم مانند شما یک کاربر عادی هستم که سعی دارم دغدغه‌های شما را به شیوهٔ مطلوب دانشنامه‌ای حل کنم. مهرنگار (بحث) ‏۱۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۳۲ (UTC)پاسخ

@مهرنگار: سلام بر شما. چگونه است که اصل مطلب که طبق توضیحات بنده کاملا مغرضانه و بی طرفانه و غیر منطقی نوشته شده است، یک تحقیق دست اول محسوب نمی شود و وارد مقالات ویکی پدیا می شود اما مطلب من که کاملا مستند و مستدل و موثق است یک تحقیق دست اول محسوب می شود؟ آیا ویکی پدیا جای وارد کردن برداشت های غلط شخصی از مطالب یک کتاب (مثلا قرآن) است؟ Arboc (بحث) ‏۱۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۳۷ (UTC)Arboc (بحث) ‏۱۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۳۸ (UTC) @مهرنگار: حداقل به قوانین خود ویکی پدیا عمل کنید. بالای این مقاله آمده است:پاسخ

این مقاله احتمالاً حاوی تحقیق دست اول است. لطفاً با تأییدپذیر کردن ادعاهای موجود به وسیلهٔ ارجاع‌های درون‌خطی آن را بهبود دهید. عبارت‌هایی که تنها تحقیق دست اول باشند باید حذف شوند. Arboc (بحث) ‏۱۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۴۷ (UTC)پاسخ

  • اگر مواردی را دیدید که مدتها برچسب منبع دارد یا اشاره شده که مشکوک به تحقیق دست اول است و با بررسی دقیق اطمینان یافتید تحقیق دست اول است و هیچ منبع معتبری برای آن نیافتید، در هر مقاله‌ای که بود می‌توانید بزدایید. فقط یک خواهش دوستانه: همیشه بر اساس سیاست‌های دانشنامه ویرایش کنید و اجازه ندهید حتی یک لحظه، اعتقادات و احساسات شخصی شما در ویرایش‌هایتان نقش آفرینی کنند. پایدار باشید. مهرنگار (بحث) ‏۱۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۵۶ (UTC)پاسخ
@Arboc: پاسخ شما درباره آیه 24 سوره نسا را دادم. اما درباره مدت خلقت آسمان و زمین در آیات 9 تا 12 سوره فصلت می گوید : «بگو : آيا به کسی که زمين را در دو روز آفريده است کافر می شويد و برای او همتايان قرار می دهيد ? اوست پروردگار جهانيان، بر روی زمين کوهها پديد آورد و آن را پر برکت ساخت و به مدت چهار روز رزق همه را معين کرد ، يکسان برای همه سائلان، سپس به آسمان پرداخت و آن دودی بود پس به آسمان و زمين گفت : خواه يا ناخواه بياييد گفتند : فرمانبردار آمديم، آنگاه هفت آسمان را در دو روز پديد آورد و در هر آسمانی کارش را به آن ، وحی کرد و آسمان فرودين را به چراغهايی بياراستيم و محفوظش داشتيم اين است تدبير آن پيروزمند دانا»

همانطور که می‌بینید گفته شده است که زمین در دو روز آفریده شد و آسمان در 2 روز که می شود 4 روز نه 6 روز. اگر بخواهید مدت زمان 4 روزهء رزق و روزی روی زمین را به آن اضافه کنید می شود 8 روز و اگر بخواهید بگویید این 4 روز برای تعیین رزق روی زمین مدت زمان خلقت بوده که با دو روز آسمان بشود 6 روز آن وقت باید پاسخ دهید که چرا در آیه 9 گفه است که زمین در 2 روز آفریده شد و در آیه بعدی گفته در 4 روز آفریده شد؟ --IranianNationalist (خوش‌آمدید) ‏۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۳۷ (UTC)پاسخ

@IranianNationalist: دوست گرامی برای این که شما را متوجه اشتباهتان در برداشت از این آیات بکنم، شما را به دو نکته توجه می دهم: اول: خداوند در آیات متعدد هر جا خواسته است مدت زمان آفرینش مجموعه آسمان ها و زمین را بیان کند آنها را در کنار هم آورده است و مدت زمان 6 دوره (هنگام، مرحله، روز یا ...) را ذکر کرده است و این امر مسلم است و نیازی نیست برای چیزی که بارها بیان شده دست به دامن محاسبه و استخراج از آیاتی که موضوع دیگری را بیان می کند بشویم. دو: من یک مثال می زنم: می خواهیم یک لپ تاپ بسازیم که شامل سخت افزار و نرم افزار است. ساخت سخت افزار و نرم افزار کلا در 6 واحد زمانی انجام گرفته است. ساخت سخت افزار (زمین) در دو مرحله انجام گرفته است. تولید و نصب. تولید در 4 مرحله صورت گرفته که شامل طراحی، قالب سازی، اجرا و تست می باشد. مرحله نصب هم در دو مرحله صورت گرفته: مونتاژ، همگام سازی. پس از سخت افزار نوبت به نرم افزار (آسمان) می رسد که آن هم در دو مرحله درست شده است: طراحی، پیاده سازی. پس از آن باز مراحل دیگری داریم برای در کنار هم قرار دادن سخت افزار و نرم افزار. با این مثال متوجه می شوید که شما به این نکته توجه نمی کنید که مراحل آفرینش زمین جدای از مراحل آفرینش کل آسمان ها و زمین است و جمع کردن این مراحل و اعداد با هم اشتباه است. مراحل ساخت جدای از مدت زمان است. در ضمن من این مثال را خلاصه زدم. می دانید که هر کدام از مراحل ساخت هم خودش شامل چندین مرحله است. احتمالا دوره های مطرح در زمین شناسی و گیاه شناسی هم مرتبط با همین باشد. Arboc (بحث) ‏۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۱۸ (UTC)Arboc (بحث) ‏۲۶ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۴۵ (UTC)پاسخ

طوفان نوح

واقعا آدم از این همه کوتاهی اندیشه تعجب می کند. تعجب برانگیزتر از آن، این است که مطالبی که تماما ناشی از کوتاهی و یا شاید نبود اندیشه و توهمات و برداشت های شخصی افراد است (که حتی در سطحی پایین تر از تحقیق دست اول قرار می گیرد) وارد وی کی پدیا شده است و جالب این که تایید شده است و جالب تر این که قفل شده است تا نتوان آن ها را ویرایش یا حذف کرد. ما دلیل این امر را اشتراکات متعصبانه اعتقادی مدیران و ویرایشگران وی کی پدیا با نویسندگان این مطالب می دانیم چون صد البته کوتاهی اندیشه را نمی توان در مورد آنها درست دانست. بگذریم... تصور کنید شما فرماندار منطقه ای هستید. به شما خبر داده می شود که قرار است سیل بیاید. به شما دستور داده می شود از هر حیوانی یک جفت بردارید و به همراه اطرافیان خود سوار فلان کشتی شوید. حال سوال این است: اول: آیا وقتی منطقه شما را سیل فرا می گیرد یعنی کل جهان را سیل می گیرد؟ دوم: آیا وقتی در مورد حیوانات دستور صادر می شود، منظور کل حیوانات زمین است؟

واقعا اگر شخصی این گونه تصور کند، آیا نباید در عقل او شک کرد؟ تصور کنید در جواب دستوری که از بالا آمده است بگویید: "من چگونه کل حیوانات زمین را جمع کنم؟" آیا به سلامت عقل شما شک نمی کنند؟

در مورد داستان نوح هم همین است. کجای قرآن گفته سیل کل جهان را فرا می گیرد؟ مسلما نوح هم در منطقه ای محدود پیامبر بوده است و بارها در قرآن هم ذکر شده است: " به قوم خویش..." پس اگر دستوری هم دریافت می کند در مورد قوم خویش و منطقه خویش است و تصور ساخت یک کشتی برای جا دادن معدود حیوانات آن منطقه خیلی سخت نیست. به این نکته هم توجه داشته باشید که نیازی به جمع آوری همه حیوانات منطقه نیست. مثلا حیواناتی که می توانند شنا کنند یا پرواز کنند و امثال اینها که بتوانند خود را نجات دهند. در جایی خواندم که پرسیده بودند: نوح پنگوئن از کجا آورد؟ خنده به این کوته فکریها بهترین واکنش به این سوالات است.

در ضمن این یک داستان نمادین است تا توجه ما را به این نکته جلب کند که اگر به ظلم و کفر و دشمنی با خدا و فرستادگان او بپردازیم چه بسا ارزش ما از حیوانات پایین تر می آید به نحوی که آنها شایسته نجات هستند اما ما نه. کیست که اندیشه کند؟ Arboc (بحث) ‏۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۰۸ (UTC) @Ladsgroup: دوست گرامی از این که مطالبی را تایید و قفل کرده اید که حتی در سطحی پایین تر از تحقیق دست اول قرار می گیرند و صرفا توهمات و برداشت ها و تمایلات شخصی افراد و نتیجه کوتاهی یا نبود اندیشه است، به شما تبریک می گویم و از شما تشکر می کنم و امیدوارم همیشه پیروز باشید و جوایز وی کی پدیا را درو کنید. Arboc (بحث) ‏۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۱۵ (UTC)پاسخ

علی دشتی

کتاب 23 سال علی دشتی کتاب جالبی است اما برای رده سنی زیر 9 سال!!! چون هر شخص بالای 9 سال که ابتدایی ترین آشنایی را با زبان عربی داشته باشد با خواندن کتاب 23 سال متوجه می شود که علی دشتی سواد عربی در حد دبستان هم نداشته است اما آدم شجاعی بوده است که با سواد عربی در این سطح به خود جرات داده است در مورد قرآن نظر بدهد!!! به یک مثال توجه کنید تا موضوع برای شما روشن شود: قرآن در سوره شعرا آیه 198 می فرماید: "وَ لَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَى بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ" که معنی آن چنین است: " و اگر نازل می کردیم آن را بر برخی غیر عرب زبانان" اما علی دشتی در کتاب 23 سال صفحه 73 این آیه را چنین ترجمه کرده است: "کاش قرآن بر غیر عرب نازل شده بود"!!!!!!!

قضاوت بیشتر در مورد سطح سواد علی دشتی را به خوانندگان واگذار می کنم. همچنین کسانی را که به نوشته های علی دشتی در مورد قرآن استناد می کنند به این نکته توجه می دهم که سطح سواد آنها هم معادل (و حتی کمتر از) علی دشتی دانسته می شود. دیگر خود دانید. کاش دقت کنیم که بنای تفکرات خود را بر چه جیزی نهاده ایم تا خدای نکرده افرادی مثل علی دشتی عقل ما را به بازی نگیرند و به ما نخندند. کیست که اندیشه کند؟Arboc (بحث) ‏۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۲۸ (UTC)پاسخ

ایراد مواردی از تناقضات قرآن - شماره اول - 6 روز یا 8 روز

به نظر می آید بعضی از بند های این قسمت کمی دور از انصاف و بر پایه ی حدسیات و برداشت های نادرست فرد نویسنده است، به عنوان مثال: مورد ۱: متن ترجمه ی آیات ۹ الی ۱۲ سوره ی فصلت ترجمه از حجت الاسلام انصاریان 9) بگو: آیا شما به کسی که زمین را در دو روز آفرید ، کفر می ورزید ، و برای او همتایانی قرار می دهید؟! [ ساحت مقدسش از این پیرایه ها پاک است ] آن [ توانمندی که زمین را آفرید ] پروردگار جهانیان است. [ نظرات / امتیازها ] 10) و در روی زمین کوه های استواری پدید آورد ، و در آن منافع فراوانی آفرید و رزق [ روزی خوارانش ] را در آن به مدت چهار دوره [ بهار ، تابستان ، پاییز و زمستان ] تقدیر کرد [ آن هم ] یکسان و به اندازه برای خواهندگان. [ نظرات / امتیازها ] 11) آن گاه آهنگ آفرینش آسمان کرد ، در حالی که به صورت دود بود ، پس به آن و به زمین گفت: خواه یا ناخواه بیایید. آن دو گفتند: فرمانبردار آمدیم. [ نظرات / امتیازها ] 12) پس آنها را در دو روز به صورت هفت آسمان به انجام رسانید و محکم و استوار ساخت ، و در هر آسمانی کار آن را وحی کرد ، و آسمان دنیا را با چراغ هایی آرایش دادیم و [ از استراق سمع شیطان ها ] حفظ کردیم ، این است اندازه گیری توانای شکست ناپذیر و دانا. [ نظرات / امتیازها ]

در متن ادعا شده که قرآن در این آیات ۸ مرحله را ذکر کرده که اشتباه است نکات متن: الف)خداوند زمین را در ۲ دوره ی کلی آفریده است.

ب) آن ۲ دوره ی آفرینش زمین خود به ۴ دوره ی دیگر تقسیم میشوند، اینها به هم اضافه نمیشوند.

ج) از الف و ب این نتیجه به دست نمی آید که زمین در ۶ دوره آفریده شده، بلکه(برای تقریب به ذهن) از ۲ ابر دوره که خود شامل ۴ دوره است تشکیل شده. د) خداوند آسمان را در ۲ دوره آفریده. نتیجه: آفرینش زمین = ۲ دوره ی کلی یا ۴ دوره ی جزئی

ابر دوره ی ۱ {= دوره آ + دوره ب + دوره ج} + ابر دوره ی ۲ {= دوره د} = ۲ ابر دوره {۴ دوره} آفرینش آسمان = ۲ دوره ی کلی حاصل جمع این دو متناسب با فرض گرفتن ابر دوره های آفرینش زمین یا زیر دوره ها، یا ۴ دوره است یا ۶ دوره که در متن ۸ دوره نوشته شده. در صورت فرض گرفتن ۴ دوره ی جزئی تر آفرینش زمین هیچ تناقضی با آیات دیگر ندارد.188.211.187.166 ‏۱۹ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۱۸ (UTC)پاسخ


در مورد دفعی بودن (کن فیکون)نیز نقص و تناقضی نیست ترجمه ی آیه :پدیدآورنده آسمان ها و این زمین بدون داشتن نقشه است ، و چون فرمان وجود چیزی را بدهد جز این نیست که به آن می گوید: باش ، پس بی درنگ می باشد.

الله در قرآن موجودی غیر مادی تعریف میشود ک قوانین دنیای ماده (من جمله زمان) بر آن احاطه ندارد در آیه ی ۱۱۷ سوره ی بقره، اشاره ی کلام به سمت خداست پس منطقیست که درین مورد خداوند مراحل تکوین را نادیده میگیرد چرا که زمان بر خدا نمیگذرد. ولی بر ما (که وجودمان مادی است) زمان میگذرد. پس برای ما چه ۱ دوره چه ۱۰۰۰ دوره بگذرد آن برای خدا(مبنا بر فرض غیر مادی بودن) موضوعیت ندارد و تناقضی نیست188.211.187.166 ‏۱۹ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۳۴ (UTC)پاسخ

انسان از چه ساخته شد؟

لخته خون (سوره العلق(۹۶) آیات ۱–۲)، آب (سوره الانبیا(۲۱) آیه ۳۰، سوره النور(۲۴) آیه ۴۵، سوره الفرقان(۲۵) آیه ۵۴) «چیزی مانند سفال» (سوره ۳ آیه ۵۹، سوره ۳۰ آیه ۲۰، سوره ۳۵ آیه ۱۱).

طرح این تناقض کمی عجیب است! مثلا الف) موجوداتی قبلا مرده اند و الآن تبدیل به نفت شده اند.

ب) نفت در پالایشگاه تبدیل به قیر شده است. با درنظر گرفتن دو گزاره ی فوق: جاده از قیر ساخته شده صحیح است، چون اشاره جنس جاده در حال حاضر است. جاده از موجودات ماقبل تاریخ ساخته شده، از نظر منطقی باز هم صحیح است چون اشاره به منشأ اصلی میکند.

در قرآن عنصر اصلی سازنده ی جسم انسان خاک(تراب سوره ی ۳ آیه ۵۹) است. خلقت انسان از تین یا گل (آب + خاک) نامبرده میشود. جسم انسان به وسیله ی آب زنده است و به آن وابسته است و بدون آن محکوم به نابودی است. نطفه ی انسان در رحم قبل از تشکیل اعضا و جوارح مانند لخته ی خونی چسبیده به دیواره ی رحم است.

حال اشاره به هرکدام از اینها در تناقض با دیگری نیست بلکه در یک راستاست.


نکته ی بعدی سوره ی انبیا آیه ی ۳۰ : متن قسمت مورد نظر آیه :وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَيْ‏ءٍ حَيٍّ ترجمه : و از آب هر چیزی را زنده قراردادیم

اشاره به خلقت از آب نیستُ بلکه وابستگی حیات به آب استُ ولی در متن خلقت انسان را از آب دانسته که خالی از اشکال نیست.188.211.187.166 ‏۱۹ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۰۰ (UTC)پاسخ

شفاعت در قرآن

قرآن شفاعت را منطقاْ موقوف به اجازه ی الله میاند.(آیه الکرسی - مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ).

حال قرآن این موضوع را در آیات مختلف بازگو و دسته بندی مینماید:

بعضی از اشخاص و اشیا ابدا نمیتوانند شفاعت کنند و اجازه ی آن را ندارند (مانند بتها). بعضی از اشخاص میتوانند مانند صدیقین و شهدا. در بعضی از موارد شفاعت اشخاص دارای مجوز قبول نمی شود مثل شفاعت پیامبر در حق منافقان.

مثلا من در جایی میگویم: همه میتوانند از ایران به عنوان گردشگر بازدید کنند. و در جای دیگر میگویم : اشخاصی که به قصد جاسوسی به ایران بیایند حتی در قالب گردشگر، شناسایی و دستگیر میشوند.

این دو گزاره با هم تناقض ندارند، بلکه اولی در حالت کلی بیان شده و دومی حالت کلی را تفریع و دسته بندی میکند.188.211.187.166 ‏۱۹ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۰۹ (UTC)پاسخ

مقاله و صفحهٔ بحث آن

سلام خدمت دوستان؛ چنان که در الگوی بالای صفحه توضیح داده شده است، در صفحهٔ بحث قرار است دربارهٔ محتوای مقاله صحبت شود، یعنی اینکه آیا منابع معتبر هستند؛ آیا به دیدگاه‌های مختلف عرصه و مجال داده شده است و امثال این‌ها؛ اما نه دربارهٔ اینکه مطالب مستند تا چه حد درست یا نادرست‌اند. اما به هر روی اگر مطالبی که در مقاله آمده فاقد منابع معتبر هستند، صرف نظر از اینکه آن‌ها را درست بدانیم یا نادرست، قابل حذف هستند؛ نیازی هم نیست فرد خاصی در این دانش‌نامه قانع شود یا رضایت بدهد. در اینجا هم باید مطابق سیاست‌های ویکی‌پدیا در دیگرمقالات عمل شود. --Bruno (بحث) ‏۲۰ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۲۲ (UTC)پاسخ


حرف شما صحیح است ولی صرف نظر از منبع، صحت مطالب درج شده نیز باید مورد واکاوی قرار بگیرد تا شأنیت مقاله حفظ شود.

ویکیپدیا یک دانشنامه است و باید دانش و آگاهی عرضه کند، اگر مطلب عرضه شده یک جانبه نگر بود(مثل این مقاله) حتی با وجود منبع نیز باید نقد شود و تصحیح گردد و الّا هیچ فرقی با وبلاگ نویسی ندارد.

به گمان من هم لازم نیست شخص خاصی درینجا قانع شود بلکه باید جانب انصاف رعایت گردد. اگر مطلبی ثابت شد که نا صحیح است ولو اینکه از معتبر ترین کتاب عالم هم باشد باید از دانشنامه حذف یا تصحیح گردد.188.211.187.166 ‏۲۰ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۱۲ (UTC)پاسخ

بزرگوار دقت کنید؛ سیاست اثبات‌پذیری ویکی پدیا می‌گوید:

محک گنجاندن مطالب در ویکی‌پدیا قابل تأیید بودن آن‌ها است و نه حقیقت‌داشتن‌شان و درستی آن‌ها. به عبارت دیگر محک گنجایش مطالب این است که خوانندگان مقاله قادر باشند، مطالب اضافه شده به ویکی‌پدیا را از نظر منابع معتبر مورد بررسی قرار دهند، و نه‌اینکه نویسندگان مقاله به حقیقت و درستی آن‌ها معتقد باشند

در مورد درستی و نادرستی ویکی‌پدیا قدری نسبی‌گراست و معتقد است که درستی یا نادرستی مطالب همواره از منظر فردی خاص ادعا می‌شود و نه به طور مطلق یا از دیدگاه همه؛ زیرا نمی‌توان فرد خاصی را به عنوان مرجع درستی یا نادرستی سخنان معرفی کرد که مورد اجماع همه باشد. بنابراین گفتگوی شما دربارهٔ نادرستی مطلبی در اینجا وضعیت را تغییر نمی‌دهد؛ به جای این چند راه دیگر هست؛ مثلاً می‌توانید سعی کنید: ۱. نامعتبر بودن منبعی را که این قبیل مطالب در آن آمده نشان دهید. (مثلاً اینکه با توجه به پیشرفت هایی که اینک در زمینهٔ هرمنوتیک یا نظریهٔ تفسیر یا ... شده علی میرفطروس یا علی دشتی افراد معتبر و با صلاحیت کافی برای اظهار نظر در این زمینه‌ها نیستند و بنابراین آرائشان از مقاله قابل حذف است.)
۲. با استناد به منابع معتبر، (الف) مطالبی در مخالفت و رد دعاوی موجود در مقاله، یا (ب) دیدگاه‌هایی رقیب و جایگزین آنچه در مقاله هست بدان بیفزایید؛ مثلاً همین نکاتی را که خودتان در اینجا می‌فرمایید از زبان فردی سرشناس و دارای آثار مکتوب در مقاله بیاورید.--Bruno (بحث) ‏۲۰ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۳۷ (UTC)پاسخ


صحیح است، هرچند این رویه از نظر بنده ی حقیر کمی نامطلوب هست ولی حتما شر قلیل آن به خیر کثیر آن(که جلوگیری از هرج مرج و دیکته شدن نظرات عوامانه است) غالب نیست. سعی میکنم اگر وقت اجازه دهد رهنمون های جنابعالی را لحاظ کنم و این نتیجه گیری ها را از کتب افراد موجه اختیار کنم. ولی یک سوال دیگر آنهم برای شفاف تر شدن موضوع برای من، از آنجایی که قوانین ویکیپدیا بسیار مبهم نوشته شده این سوال را میپرسم


مطالب فوق صرفا بازخوانی ترجمه ی قرآن در آیات ادعا شده هست و هیچ گونه تفسیر و تاویلی در قبال معنا و مقابله (با منابع غیر از قرآن) ندارد، تحقیق هم نیست که دست اول باشد، در دسترس هم هست و هرکس میتواند قرآن را در خانه اش باز کند و بخواند، با این حال نگارندگان محترم مقاله احتیاج به نقل از شخص ثالث و کتابی به عنوان منبع دارند؟ این نیاز از سر قانون است یا سلیقه؟


یعنی اگر بدون منبع، ثابت شود که قسمتی از مقاله اشکال دارد (و اثبات هم به همین سادگی باشد که ارجاع مورد نظر خوانده شده و تناقض گفته شده موجود نبوده) باز هم منبع مکتوب مورد نیاز است؟ از مطالعه ی صفحه بحث این مقاله متوجه شدم که خیلی از دوستان این مسئله را نمیدانند و متاسفانه نگارش قوانین ویکیپدیا کمی گنگ و مبهم است. ممنون.

188.211.187.166 ‏۲۰ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۴۲ (UTC)پاسخ
بله تا جایی که من می‌دانم اگر آن مطالب منبع‌دار هستند باز هم لازم است. (و اگر منبع ندارند حتی اگر از نظر کاربران حقیقت روشن هستند قابل حذف‌اند.) اما این امکان را دارید که در صفحهٔ بحث بی‌اعتباری آن منابعی که ادعاهایشان به آسانی رد می‌شود نشان دهید و به این نحو آن‌ها را از مقاله خارج کنید. اینجا را ببینید: وپ:اعتبار از دیگر افراد مجرب و نیز مدیران هم می‌توانید درباب قوانین راهنمایی بخواهید.--Bruno (بحث) ‏۲۰ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۰۲ (UTC)پاسخ

اسکیزوفرنی

ذیل بخش اسکیزوفرنی مطالبی آمده که به نقد قرآن سخت نامربوط است. مثلاً سم هریس گفته «بنابر احادیث اگر کسی بگوید پیامبر اسلام اسکیزوفرنی داشته باید کشته شود»؛ این سخن چه ربطی به چه چیزی دارد؟ یا اینکه علی بن ابی طالب گفته با مخالفان با قرآن احتجاج نکن این چه ربطی به اسکیزوفرنی دارد؟ شاید ــ از دید کسی که شناختی از هرمنوتیک ندارد و تنها یک توضیح برای قرآن و این جملهٔ نهج‌البلاغه قايل است ــ این مطلب بتواند در جایی دیگر از مقاله بیاید اما چه ربطی به اسکیزوفرنی دارد؟ ممنون می‌شوم یکی از دوستان که بیشتر و پیش‌تر درگیر مقاله بوده این‌ها را اصلاح کند.--Bruno (بحث) ‏۲۰ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۴۱ (UTC)پاسخ

برای این جمله در متن ۳ منبع ذکر شده است:

وی می‌گوید بر اساس احادیث اگر کسی بگوید که محمد به بیماری اسکیزوفرنی مبتلا بود او در اسلام باید کشته شود و این شرحی از یک دین میانه رو نیست.[۱۷][۱۸][۱۶]

دو تا از منابع (۱۷ و ۱۸) یک نوشته هستند که در دو جا منتشر شده‌اند: یکی در سایت سم هریس و دیگری در هافینگتون پست. سومی یوتیوب است هنوز ندیده‌ام دقیقاً چه می‌گوید. --Bruno (بحث) ‏۱۰ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۰۷ (UTC)پاسخ

تحقیقات اولیه و منبرسازی مقاله

کاربر IranianNationalist موارد متعددی را به این مقاله و مقالهٔ نقد محمد افزوده که تحقیق اولیه بودنشان محرز است. برای مثال وی در اینجا به لینکی نامربوط استناد کرده و آن را به عنوان منبع برای اینکه شیعه و سنی درصدد حل تناقضات قرآن هستند آورده! در حالی که سیاست اثبات‌پذیری و پرهیز از تحقیق دست اول می گوید آنچه بدان استناد می‌شود باید صریحاً در متن آمده باشد.

منابع باید محتوای مقاله را به طور شفاف و مستقیم پوشش دهند. ترکیب کردن مطالب چند منبع مختلف و گرفتن نتیجه‌ای جدید که در هیچ‌کدام از آن‌ها مطرح نشده مصداق نقض سیاست ممنوعیت تحقیق دست اول است.

آنچه به نظر ایشان تناقض است در نظر معتقدانِ شیعه و سنی به عنوان اطلاق و تقیید یا عموم و تخصیص یا ناسخ و منسوخ یا .... است. به هر روی تحقیق اولیه بودن این موارد روشن‌تر از آن است که نیاز به گفت‌وگو داشته باشد.
در دیگر مواردی نیز باز بنابر دیدگاه خود چیزهایی را با ترکیب مطالب از منابع آورده است؛ مثلاً در اینجا آیهٔ ۵۰ سورهٔ احزاب را به عنوان یکی از احکام غیراخلاقی در قرآن آورده و منبعش را خود قرآن داده است! یعنی در خود قرآن گفته که این‌ها احکام غیراخلاقی این کتاب است!
همچنین لحن بی‌طرف را کنار گذاشته جملات را به عنوان حقیقت مطلق نگاشته است؛ مثلاً در همان لینک اول. در حالی که وپ:لحن می‌گوید

عقاید را به عنوان حقیقت ارائه نکنید. معمولاً مقاله‌ها حاوی اطلاعاتی راجع به اهمیت دیدگاه‌های ارائه شده راجع به موضوع مقاله هستند. این دیدگاه‌ها نباید به عنوان نظر ویکی‌پدیا راجع به آن موضوع بیان شوند. برعکس، این دیدگاه‌ها باید در متن به منابع مرتبط منتسب شوند یا، در موارد مناسب، به عنوان «دیدگاه عموم» مطرح شوند. به عنوان مثال، یک مقاله نباید بگوید که «کشتار دسته‌جمعی عملی شیطانی است»، بلکه باید بگوید که «کشتار دسته جمعی توسط فلانی به عنوان نمودی از رفتار شیطانی انسان‌ها توصیف شده است»

به هر حال از این موارد و موارد متعدد موجود در ویرایش‌های وی روشن است که از مقاله‌ها برای پیشبرد اهداف ایدئولوژیکش (منبرسازی) استفاده می‌کند. من درخواست دارم یکی از مدیران به این موارد رسیدگی کند تا جنگ ویرایشی و خنثی‌سازی‌های متعدد رخ ندهد. سپاس.--Bruno (بحث) ‏۴ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۱۰ (UTC)پاسخ

من قسمت‌هایی را با لحن بی‌طرف بازنویسی کردم و ادعای رسمی مسلمانان دربارهٔ نبود تناقض در قرآن را نیز با دو منبع به متن افزودم. در عین اینکه برای برخی از این ادعاهای فاقد مدرک درخواست مدرک کردم و ۵ روز منتظر خواهم ماند. لینکی که به عنوان منبع برای این ادعا آمده «در فقه، سعی می‌کنند که بواسطه تفسیر این تناقضات را حل کرده و آیات را منطبق یکدیگر نمایند و در موارد اجرایی گاه فقها چه شیعه و چه سنی یکدیگر را به تفسیر به رأی متهم می‌کنند و تفسیر خود را صحیح می‌دانند. مکارم شیرازی تفسیر به رأی را، تفسیر قرآن بر خلاف موازین علم لغت برای تطبیق دادن آن بر پندارها و خیالات باطل و تمایلات شخصی و گروهی تعریف می‌کند.» به صفحهٔ اول سایت حوزه می‌رسد که در آن چنین چیزی نیست. آن را نیز با عنوان لینک خالی است مشخص کردم. --Bruno (بحث) ‏۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۳:۰۵ (UTC)پاسخ

تحقیق دست اول و جانبدارانه

ویکی پدیا محل تبلیغات مذهبی یا ضدمذهبی نیست. همچنین محل گردآوری آیات و روایات با هر رویکردی نیست. (وپ:نیست)--سید (بحث) ‏۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۳۰ (UTC)پاسخ

در همین صفحه بحث سال 2015 بالاتر پاسخ شما داده شده بود. بر اساس رهنمود قرآن و حدیث در مقالات مرتبط به اسلام که خودتان ذکر کردید :

The Quran and the Hadith are considered to be primary sources, as defined in WP:PRIMARY. Therefore they should not be quoted to make an argument or imply a particular interpretation unless one can also cite a reliable secondary source that supports that usage. Primary sources may only be used on Wikipedia to make straightforward, descriptive statements of facts that can be verified by any educated person with access to the source but without further, specialized knowledge. But it's a good idea to quote the Quran and Hadith to explain a topic, if they are cited in reliable secondary sources.

وپ:اولیه :

یک منبع دست اول (بدون یک منبع دست دوم) فقط می‌تواند برای بیان توصیفی بی‌پرده و سرراست و بدون ارزیابی از واقعیت‌هایی به کار رود که هر فرد معقول و تحصیل کرده‌ای که به آن منبع دست اول دسترسی داشته باشد بدون دانش تخصصی ثانوی(اضافی) بتواند آن واقعیت‌ها را تأیید کند.

و وپ:ترکیب :

کنار هم گذاشتن و ترکیب زمانی اتفاق می‌افتد که یک ویرایشگر منابع مختلف را بگونه‌ای کنار هم قرار می‌دهد که به نتیجه‌ای جدید که در هیچکدام از منابع جدید نیامده‌است می‌رسد.

مقاله منابع ثانویه معتبر دارد همچنین قرآن منبع معتبر اولیه است و تفسیری انجام نشده و تنها ترجمه خود مسلمانان از یک منبع آورده شده است. کاربران پیش‌تر در مقاله حذف مطالب منبع‌دار توسط شما را واگردانی کردند و نهایتا مقاله محافظت شد. تکرار حذف مطالب پیش از رسیدن به نتیجه در بحث مقاله مصداق وپ:خرابکاری و وپ:اخلال است. --IranianNationalist (خوش‌آمدید) ‏۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۱۱ (UTC)پاسخ

اولا من به مواردی که منابع ثانویه دارد اصلا دست نزده ام و فقط آیات و روایاتی را که منبع ندارد حذف کرده ام. اینکه کدام آیات با هم تناقض دارد یا ندارد را شما خودتان دارید برداشت می کنید و قطعا مصداق وپ:تحقیق است. شما نمی توانید مستقیما به سراغ منابع اولیه بروید و از آنها برای مقصود خود گزینش و کنار هم چینش کنید. این قطعا برخلاف سیاست های ویکی پدیاست. قبلا هم بحث ما ر همین صفحه بی نتیجه خاتمه یافت. لطفا تا وقتی که بحث به نتیجه نرسید و من هیچ جا نگفتم که شما می توانید خودتان مطالب را گزینش و چینش کنید. لطفا تا خاتمه بحث از افزودن مطالب مناقشه برانگیز به مقاله بپرهیزید.--سید (بحث) ‏۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۱۸ (UTC)پاسخ
ضمنا من خوشحال می شوم شما حتما موضوع را به وپ:تام ببرید، چون معتقدم شما اساسا ویکی پدیا را با منبر تبلیغاتی اشتباه گرفته اید.--سید (بحث) ‏۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۲۹ (UTC)پاسخ

شما هم در مقاله نقد قرآن هم در مقاله نقد محمد حدیثی که از أبی هریرة و نقل از نهج البلاغه که در منبع ثانوی توسط میرفطورس استفاده شده را به طور مکرر حذف نمودید، این خرابکاری نیست؟ --IranianNationalist (خوش‌آمدید) ‏۶ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۴۵ (UTC)پاسخ

حذف قسمت‌هایی از تحقیق دست اول تناقضات

من قسمت‌هایی از تناقضات را که در منبع نبود حذف کردم. صرف اینکه این‌ها در منبع به عنوان تناقض نیامده است کافیست برای حذف شدنشان؛ زیرا بنابر وپ: تدام:

حقایقی که هنوز چاپ نشده‌اند، استدلال‌ها، گمانه زنی‌ها، ایده‌ها، هر گونه تحلیل به چاپ نرسیده از داده‌های خام، و همچنین کنار هم گذاشتن مطالب چاپ شده بگونه‌ای که در کنار همدیگر دیدگاه خاصی را پیش برده که هیچکدام از آن منابع به تنهایی و به وضوح از آن دیدگاه حمایت نکنند.

اما برای کسی که مایل به بحث حاشیه‌ای دربارهٔ قرآن است برای اینکه روشن شود چرا تناقض بودن این‌ها از منابع قابل دریافت نیست و نیاز به پیشفرض‌هایی اضافه دارد، توضیحی اضافه می‌کنم. مثلاً اینکه مردم در قیامت دو دسته می‌شوند یا سه دسته؛ این ممکن است چنین باشد که بگوییم دانشجویان به دو دسته تقسیم می‌شوند: دانشجویان کارشناسی و دانشجویان تحصیلات تکمیلی؛ بار دیگر بگوییم دانشجویان در سه مقطع تحصیل می‌کنند: کارشناسی، ارشد و دکتری.
یا می‌تواند چنین باشد که نزدیکی الله به بندگان از حیث معنوی باشد (مثل آنکه کسی که دور از دیگری است بگوید تو درقلب منی.) در عین حال دوری او (مثلاً) از حیث فیزیکی باشد! مجدداً ذکر می‌کنم نیازی به این توضیحات نیست؛ همین که این مطالب به عنوان «تناقض» در منابع مذکور نیامده کافیست برای اینکه تحقیق دست اول باشد.

منابع باید محتوای مقاله را به طور شفاف و مستقیم پوشش دهند. ترکیب کردن مطالب چند منبع مختلف و گرفتن نتیجه‌ای جدید که در هیچ‌کدام از آن‌ها مطرح نشده مصداق نقض سیاست ممنوعیت تحقیق دست اول است.

--Bruno (بحث) ‏۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۴۱ (UTC)پاسخ

کاربر مذکور مجدداً همان مطالب را بدون توضیحی افزوده و برای هر پاراگراف نیازمند منبعی غیراولیه را اضافه کرده است؛ در حالی که پیشتر مدعی بود نمی‌توان مقاله را از برچسب مدرک‌خواهی پر کرد. در عین حال برای پرهیز از جنگ ویرایشی من ۵ روز منتظر منابع غیراولیهٔ معتبر خواهم ماند. --Bruno (بحث) ‏۶ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۰۱ (UTC)پاسخ
نکته اول اینکه {{مدرک}} با {{اولیه}} دو مفهوم و کاربرد کاملا متفاوت دارند. الگوی مدرک را به مطلبی که منبع دارد نمی‌زنند. الگوی اولیه به معنی اعتبار ادعا است و نیازمندی آن به یافتن و افزودن منبع ثانویه و بررسی بیشتر نه به معنی حذف پس از 7 روز. زدن برچسب مدرک کنار یک منبع یا حذف کردن بایگانی یک منبع و زدن برچسب حذف مدرک--IranianNationalist (خوش‌آمدید) ‏۶ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۳۹ (UTC) کنار آن توسط شما به معنی اخلالگری است. زدن برچسب مدرک کنار منبع بی‌بی‌سی یا زدن فله‌ای مدرک به تمام مطالب با استفاده درست از هر برچسبی تفاوت دارد. با وجود اینکه دیده‌اید که منابع تفاسیر و پاسخ مسلمانان معتقد را در هر دو مقاله حفظ کردم اما به نیت‌یابی ادامه می‌دهید. از سفسطه کردن در بحث یا در خلاصه ویرایش مقاله اکیدا خودداری نمایید زیرا مصداق ادامه روند اخلالگری خواهد بود. --IranianNationalist (خوش‌آمدید) ‏۶ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۳۷ (UTC)پاسخ
حق خود را در مقابل عدم رعایت نزاکت و حمله‌های مکرر شخصی شما (مثل اتهام سفسطه، خرابکاری، اخلال) محفوظ می‌دارم تا زمان مقرر. اما توضیح پیرامون این موارد.
  1. هیچ یک از مطالبی که من حذف کرده‌ام منبع ندارد، نه اولیه و نه ثانویه. لازم است مراجعه کنید و معنای این اصطلاحات را در ویکی‌پدیا مرور کنید. اگر من ادعا کنم که مثلاً آیه‌الکرسی سخنی بسیار نامعقول یا غیراخلاقی است و بعد شمارهٔ آیه را به عنوان منبع آن بنویسم این به معنای داشتن منبع اولیه نیست. چون آنچه اینجا ادعا شده نامعقول یا غیراخلاقی بودن این آیه است. این ادعا تحقیق دست اول است و فاقد هرگونه مدرکی، نه مطلبی که منبع اولیه دارد و نیازمند منبع ثانویه است. مواردی که من بعد از ۷ روز زدوده‌ام مواردی از این دست بوده‌اند.
  2. ثانیاً به همین نحو شما به مناظرهٔ سروش و بازرگان در برنامهٔ پرگار بی‌بی‌سی ارجاع داده‌اید به عنوان منبعی برای اینکه مسلمانان شیوه‌هایی مختلفی برای رفع تناقض در قرآن به کار بسته‌اند. این ادعا در کجای آن مناظره و از سوی چه کسی ادعا شده است؟
  3. به مطلبی در سایت مکارم شیرازی ارجاع داده‌اید به این عنوان که فقه مسئول رفع تناقض‌های قرآن است و شیعه و سنی پیاپی همدیگر را به تفسیر به رأی متهم می‌کنند؛ کجای آن نوشته چنین دعاوی آمده است؟ آیا این برداشت خودتان از آن منابع بوده است؟ به دلیل مواردی از این قبیل بود که گفتم شما در دریافت رهنمودهای اصلی ویکی‌پدیا دچار اشتباه سیستماتیک شده‌اید. اشتباه سیستماتیک غیر از اشتباه سهوی و غیر از خرابکاری است. چه بسا رهنمودهای اصلی به انحاء مختلف قابل تفسیر و تعبیر باشند (همانند قرآن و همانند هر متن دیگر؛ دربارهٔ هرمنوتیک مطالعه‌ای کرده‌اید؟)؛ اما یک تفسیر آن مورد پذیرش ویکی‌پدیاست. هنگامی که عدهٔ مختلفی به شما تذکر می‌دهند که این رهنمود را نقض کرده‌اید به جای جروبحث باید از کاربران دیگر، از جمله مدیرانی که اصلاً در بحث شرکتی نداشته‌اند جویای تفسیر صحیح رهنمود مذکور شوید، نه آنکه پیاپی بر برداشت خود تأکید کنید و مکرراً نوشته‌های دیگران را خنثی کنید.
  4. همچنین در ویکی‌پدیا چیزی هست به نام فرض حسن نیت محتوای این رهنمود می‌گوید که «ممکن است اشتباهی با نیتی خیر رخ داده باشد، بر آن نام اخلال یا خرابکاری نگذارید». چنان که پیشتر هم اشاره کردم وقتی در خلاصهٔ ویرایش آن را خنثی‌سازی ویرایش من نام نهاده‌اید، من به گمان اینکه اینجا تنها ویرایش من را خنثی کرده‌اید آن را برگرداندم. اما هم شما و هم کاربر مهرنگار مرتکب نقض این رهنمود شده‌اید؛ متأسفانه شما همچنان این روند را ادامه می‌دهید. به همین نحو منبعی که مستقیماً به صفحهٔ اول سایت حوزه می‌رفت، بایگانی این در ارجاع درون‌صفحه دیده نمی‌شد و من به شکل سهوی آن را حذف کردم.
  5. از سوی دیگر به چه دلیل این ایده که در قرآن تناقض هست که مسلماً نزد مسلمانان ایده‌ای شاذ و مردود است و چه بسا قائل آن را مرتد بدانند به عنوان نظر مسلمانان می‌آورید و این را که تناقضی در قرآن نیست به عنوان نظر گروهی خاص مثل حسین الادری؟ در حالی که مطلب در سایت مکارم شیرازی آمده است. و مشابه آن در سایت رسیمی حوزه.
  6. بدون خواندن منابعی که بدان ارجاع داده‌ام به خودتان اجازه می‌دهید ویرایش‌های مرا تغییر دهید و منابع را بزدایید. در حالی که در منبع به تصریح این عبارت آمده که « توهم تناقض، ناشی از عدم فهم معناست». --Bruno (بحث) ‏۶ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۴۷ (UTC)پاسخ

ویکی‌پدیا:درخواست برای نظر/نقد قرآن

پیرو انکه در این صفحه به نتیجه نرسیدیم و من نوشتار این مقاله را نقض آشکار وپ:تحقیق می دانم، موضوع را برای دریافت نظرات دیگر کاربران در ویکی‌پدیا:درخواست برای نظر/نقد قرآن طرح کردم.--سید (بحث) ‏۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۴۶ (UTC)پاسخ