جنگ بریدیان و حمدانیان: تفاوت میان نسخهها
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
== منابع == |
== منابع == |
||
{{چپچین}} |
{{چپچین}} |
||
* {{cite book|editor1-last=Amedroz|editor1-first=Henry F.|editor1-link= |
* {{cite book|editor1-last=Amedroz|editor1-first=Henry F.|editor1-link=هنری فردریک امدروز|editor2-last=Margoliouth|editor2-first=David S.|title=The Eclipse of the 'Abbasid Caliphate. Original Chronicles of the Fourth Islamic Century, Vol. V: The concluding portion of The Experiences of Nations by Miskawaihi, Vol. II: Reigns of Muttaqi, Mustakfi, Muzi and Ta'i|publisher=Basil Blackwell|location=Oxford|year=1921|url=https://archive.org/details/eclipseofabbasid05ameduoft|oclc=13341177}} |
||
* {{EI2 | volume=9 | last = Bianquis | first = | title=Sayf al-Dawla | pages = 103–110 | url = https://dx.doi.org/10.1163/1573-3912_islam_COM_1010}} |
* {{EI2 | volume=9 | last = Bianquis | first = | title=Sayf al-Dawla | pages = 103–110 | url = https://dx.doi.org/10.1163/1573-3912_islam_COM_1010}} |
||
* {{cite book | first = Harold | last = Bowen | title = The Life and Times of ʿAlí Ibn ʿÍsà: The Good Vizier | year = 1928 | location = Cambridge | publisher = Cambridge University Press | url = https://archive.org/details/in.ernet.dli.2015.499033 | oclc = 386849}} |
* {{cite book | first = Harold | last = Bowen | title = The Life and Times of ʿAlí Ibn ʿÍsà: The Good Vizier | year = 1928 | location = Cambridge | publisher = Cambridge University Press | url = https://archive.org/details/in.ernet.dli.2015.499033 | oclc = 386849}} |
نسخهٔ ۲۷ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۳۵
جنگ بریدیان و حمدانیان | |||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
نقشهٔ عراق در قرون نهم و دهم میلادی (قرن چهارم هجری) | |||||||
| |||||||
طرفهای درگیر | |||||||
حمدانیان موصل | بریدیان از بصره | ||||||
فرماندهان و رهبران | |||||||
سیفالدوله حمدانی توزون خواجخاج | ابوالحسین البریدی | ||||||
تلفات و خسارات | |||||||
سنگین | سنگین |
نبرد مدائن نبردی بود میان حمدانیان و سلسلهٔ محلی بریدیانِ بصره بر سر کنترل شهر بغداد که با پیروزی حمدانیان به اتمام رسید. این نبرد در نزدیکی مدائن در مرکز عراق، طی یک درگیری شدید چهار روزه (۱۶–۱۹ اوت ۹۴۲)[یادداشت ۱] به وقوع پیوست که برای هر دو طرف تلفات زیادی را به همراه داشت؛ همین مسئله باعث شد تا سپاه شکستخورده بتواند از مهلکه عقبنشینی کند و سپاه پیروز قادر به تعقیب دشمن نباشد. سپاه بریدی ابتدا به واسط و سپس بصره عقبنشینی کردند.
در دههٔ ۹۳۰ میلادی، قدرت خلافت عباسی به حدی کاهش یافته بود که آنها حتی توانایی ادارهٔ ولایات نزدیک پایتخت را نیز نداشتند و هر ولایت خلافت، به دست یک خاندان محلی افتادهبود. حتی در خود سرزمین عراق نیز خاندانهای محلی سر برآوردهبودند. از طرف دیگر، از سال ۹۳۶ به بعد، صاحبان یک منصب نظامی موسوم به «أمیرالامرا» خلفا را از قدرت کنار گذاشتند. رقابت پیچیدهای میان این سلسلههای محلی و فرماندهان باقیمانده از ارتش عباسی بر سر کنترل بغداد و رسیدن به مقام «أمیرالامرا» درگرفته بود.
در این میان، بریدیان، یک خاندان محلی حاکم در بصره، قدرت خود را گسترش دادند و در سال ۹۴۱ برای مدت کوتاهی بغداد را تصرف کردند؛ گرچه در سال بعد با شورش مردم مواجه، و مجبور به خروج از شهر شدند. اما آنها مجدداً بازگشتند و نیروهای امیرالامرای وقت، ابن رائق، را شکست دادند. خلیفه بههمراه ابن رائق به موصل نزد حمدانیان گریخت و از آنها درخواست کمک کرد. رهبر حمدانیان، ناصرالدوله، ابن رائق را به قتل رساند و تا به مقام امیرالامرایی برسد. همچنین سرداران ترکمانی که پس از فرار خلیفه در بغداد ماندهبودند، به بریدیان خیانت کردند و به حمدانیان پناهنده شدند و آنها را به حمله تشویق کردند. سرانجام حمدانیان پذیرفتند به بغداد لشکر بکشند و درپی هجوم آنها، فرماندار بریدی از بغداد فرار کرد و حمدانیان با استقبال مردم بغداد را تصرف کردند؛ اما طولی نکشید که بریدیان به جنگ حمدانیان شتافتند.
نبردی چهارروزه در جنوب مدائن درگرفت که درآن حمدانیان پیروز شدند و چندین نفر از مقامات بریدی را به اسارت گرفتند؛ ولی هر دو طرف تلفات سنگین دادند. فرمانروای حمدانی، قصد ادامه دادن حملات را داشت ولی تدارکات کافی به وی نرسید و به بغداد بازگشت و پس از مدتی حمدانیان بدلایلی بغداد را رها کردند به موصل بازگشتند.
توزون، سردار ترکمان که در نبرد با حمدانیان متحد بود و بعدتر به مقام امیرالامرا رسیدهبود، پس از خروج حمدانیان از بغداد، با بریدیان مصالحه کرد. خلیفه که این صلح را یک تهدید تلقی میکرد و سپس مجدداً به شمال نزد حمدانیان گریخت و درخواست کمک کرد. توزون خلیفه را تعقیب کرد و در دو نبرد حمدانیان را شکست سختی داد و موصل را تسخیر کرد. حمدانیان و توزون توافق کردند که حمدانیان از ادعای خود بر مناطق مرکز عراق دست بردارند و خراج بپردازند و درعوض توزون حکومت آنها در موصل را به رسمیت بشناسد. خلیفه نیز حاضر شد به بغداد بازگردد ولی از خلافت خلع، و کور شد و خلیفه جدید جایش گرفت. البته، پیروزیهای توزون چندان دوام نیاوردند؛ در سال ۹۴۵ توزون مُرد و در سال ۹۴۶، آل بویه با فتح بغداد، به این رقابتها پایان دادند.
پیشزمینه
در دهه ۹۳۰، در اثر یک رشته جنگهای داخلی که باعث تضعیف دولت مرکزی آن شد، خلافت عباسی منشعب شد و قدرت آن به قلمروهای اصلی خود محدود شد. کنترل مؤثر بر ولایات دورتر خلافت، از مدتها پیش از دست رفته بود؛ اما اکنون سلسلههای محلی خودمختار در نواحی اطراف خود عراق پدید آمدهبودند: مصر و سوریه تحت حاکمیت اخشیدیان قرار گرفتند، حمدانیان کنترل بر جزیره را به دست گرفتند، و در حالی که بیشتر مناطق ایران توسط دیالمه اداره میشد (که خاندان دیلمیِ آل بویه از میان باقی دیالمه اقتدار بیشتری داشتند[الف]).[۱] حتی در خود سرزمین عراق نیز اقتدار حکومت خلیفه به چالش کشیده میشد: در جنوب، در اطراف بصره، خاندان بریدی، تحت فرمان ابوعبدالله البریدی، حکومت خود را تأسیس کردند، که البته معمولاً از درآمدهای مالیاتی بغداد برای پر کردن خزانه خودشان استفاده نمیکردند.[۱][۲] این حاکمان خودمختار، بر سر کنترل بغداد، مرکز اداری عراق و مقر خلفای عباسی، با یکدیگر و با جنگسالاران[ب] باقیمانده از ارتش عباسی رقابت میکردند. از سال ۹۳۶ میلادی به بعد، خلفا توسط یک سری از دیکتاتورهای نظامی که خود را با عنوان أمیرالامرا خطاب میکردند، از قدرت کنار گذاشته شدند. مبارزه پیچیدهای برای تسلط بر منصب امیرالامرا و خلافتِ ظاهری همراه با آن، در میان حاکمان مختلف محلی و فرماندهان ترک سپاه درگرفت که بعدتر در سال ۹۴۶ با پیروزی آل بویه به پایان رسید.[۱]
در این آشوب، بریدیها موفق شدند مواضع خود را از بصره تا واسط پیش ببرند، حمایت دیلمیهای ارتش عباسی به دست آورند و برای اولین بار، بغداد را در ژوئن ۹۴۱ برای مدت کوتاهی تصرف کنند.[۲][۳][۴] اما حکومت آنها همچنان پایدار نبود؛ بریدیها در مارس ۹۴۲ با شورش سپاهیان و مردم بهناچار از پایتخت خارج شدند و بعدتر بار دیگر توانستند نیروهای أمیرالامرای وقت، ابن رائق، را شکست دهند و وارد پایتخت شوند.[۲][۳][۴] ابن رائق و خلیفهٔ وقت، متقی، به سمت شمال، یعنی موصل گریختند که توسط حمدانیان اداره میشد. رهبر حمدانیان، حسن، ابن رائق به قتل رساند و توسط خلیفه به مقام أمیرالامرا منصوب شد و لقب افتخاری «ناصرالدوله» (مدافع حکومت) را از خلیفه دریافت کرد.[۱][۳][۴] از طرفی حکومت بریدیان در بغداد، ظالمانه و پر از هرج و مرج بود، زیرا حکمرانان جدید پایتخت، فقط به دنبال کسب ثروت بیشتر بودند. بغداد مملو از قحطی، بیماری و بیقانونی شدهبود. بسیاری از نظامیان ترک، که سابقاً از افراد ابن رائق بودند و بعدتر به بریدیان پناهنده شدهبودند، مانند توزون، به فرماندار بریدیِ بغداد، برادر کوچکتر ابوعبدالله، ابوالحسین البریدی، خیانت کردند. پس از این خیانت، آنها با بسیاری از نیروهای خود به موصل گریختند و در آنجا خلیفه و حمدانیان را تشویق کردند تا به بغداد حمله شود.[۴][۳]
شرح نبرد
حمدانیان این پیشنهاد را پذیرفتند. با حرکت آنها به سوی بغداد، ابوالحسین شهر را رها کرد و نزد ابوعبدالله در واسط گریخت. حمدانیان در اواسط ژوئیه با استقبال مردم و بهصورت پیروزمندانه وارد شهر شدند.[۳][۴] با این حال، وضعیت همچنان در تعادل بود، زیرا ابوعبدالله نیروهای خود را در واسط جمع کرد و به سمت پایتخت حرکت کرد. با شنیدن این خبر نارضایتی عمومی در بغداد گسترش یافت و خلیفه حرمسرای خود را برای حفظ امنیت به منطقهٔ شمالیتر یعنی سامرا فرستاد.[۴] فرماندهی لشکر حمدانی برعهده برادر نصیرالدوله، برادر علی،[یادداشت ۲] و فرماندهی ترکان سپاه حمدانی برعهده توزون و خواجخاج گذاشته شد. فرماندهی سپاه بریدی نیز به ابوالحسین سپرده شدهبود.[۴]
سرانجام دو سپاه در روستایی موسوم به «گیل»،[پ] در ۱۲ فرسنگی جنوب مدائن با یکدیگر روبرو شدند؛[۴] که مدائن خود در ۲۲ کیلومتری جنوب بغداد قرار داشت.[۵] آنها در طی چهار روز، یعنی ۱۶ تا ۱۹ اوت،[یادداشت ۳] به مصاف یکدیگر رفتند. در ابتدا بریدیان دست برتر را داشتند و حمدانیان را شکست دادند؛ ولی ناصرالدوله توانست آنها را در مدائن جمع کند و بریدیان را شکست دهد.[۴] چند تن از مقامات و فرماندهان عالیرتبه بریدی، از جمله منشی[ت] ارتش آنها، اسیر شدند. برخی دیگر، مانند کل گروه دیلمی حاضر در ارتش بریدی، به حمدانیان پناهنده شدند.[ث][۶] از سوی دیگر، حمدانیان نیز چنان آسیبدیده و خسته بودند[ج] که قادر به تعقیب بریدیان نبودند. تنها یک هفته بعد، حمدانیان به واسط رفتند و در آنجا بریدیان را مشاهده کردند که به قلعه[چ] خود در بصره عقبنشینی میکردند.[۴][۳]
در ۲ سپتامبر (۱۲ ذیالحجه ۳۳۰)، ناصرالدوله با سرداران اسیر بریدی وارد بغداد شد و متقی (خلیفه وقت) لقب سیفالدوله (شمشیر سلسله) را به او اعطا کرد. سیفالدوله، بعدها به عنوان امیر حلب و قهرمان مسلمین در برابر بیزانسیان شهرت یافت.[۴][۷][۱] وقتی این دو لقب که به برادران حمدانی دادهشد، برای اولین بار بود که لقبی حاوی پسوند معتبر "الدوله" به هر کسی غیر از وزرای اعظم خلفا اعطا میشد.[۷]
عواقب و پیامدها
پیروزی پرهزینه در المدائن به زودی از بین رفت:[ح] در حالی که سیفالدوله میخواست به لشکرکشی علیه بریدیان ادامه دهد، برادرش (به گفته هارولد بوون:[خ] "چه از روی غرضورزی و چه از روی سهلانگاری") تدارکات را برای او نفرستاد. علاوه بر این، دو ژنرال ترکمان، توزون و خواجخاج، شروع به نشان دادن علائم نافرمانی کردند. غیرقابلاعتماد بودن سپاه سیفالدوله، او را مجبور کرد که کارزار[د] را رها کند و مخفیانه به بغداد بگریزد. ناصرالدوله که از این تحولات مأیوس شده بود و از پایگاه قدرت واقعی خود دور شدهبود،[ذ] تصمیم گرفت بغداد را رها کند و در ژوئن ۹۴۳ دو برادر به موصل بازگشتند.[۳] پس از رفتن سیفالدوله، توزون و خواجخاج برای تقسیم غنائم به توافق رسیدند: توزون امیرالامرا شد و خواجخاج، سمت فرماندهی کل قوا[ر] را دریافت کرد؛ اما طولی نکشید که توزون همکارش را کور، و از میدان سیاست به در کرد.[۴]
توزون پس از اینکه بر بغداد تسلط یافت، درصدد برآمد تا با بریدیهای بصره مصالحه کند؛ که این پیمان با یک ازدواج میان طرفین تأیید میشد.[ز][۳][۴] اتحاد بین توزون و بریدیان، از سوی خلیفه متقی و مشاورانش یک تهدید تلقی میشد؛ در سپتامبر ۹۴۳، در حالی که توزون هنوز در واسط بود، خلیفه بار دیگر از حمدانیان درخواست کمک کرد و حسین، پسر عموی ناصرالدوله، با سپاهی به بغداد شتافت. خلیفه پایتخت را به سمت شمال ترک کرد و در تکریت با ناصرالدوله ملاقات کرد.[۳][۴] توزون فیالفور واسط را رها کرده و به تعقیب خلیفه در شمال پرداخت. توزون در دو نبرد در نزدیکی تکریت، شکست سختی به سیفالدوله داد حتی موصل را تسخیر کرد. پس از آن، قراردادی میان توزون و حمدانیان در ۲۶ مه ۹۴۴ منعقد شد که به موجب آن ناصرالدوله از ادعای خود در مورد اراضی اصلی خلافت در مرکز عراق صرف نظر کرد و در ازای آن، کنترل وی بر بر بینالنهرین علیا و ادعاهایش بر سوریه را به رسمیت شناختهشد و همچنین مقرر گشت که سالانه ۳٫۶ میلیون درهم خراج بپردازد.[۱][۴]
پیروزی توزون زمانی تکمیل شد[ژ] که خلیفه (متقی) متقاعد شد به پایتخت بازگردد، اما از خلافت خلع و سپس کور شد و خلیفه جدید، مستکفی جانشینش شد؛ البته همین واقعه باعث تضعیف توزون شد.[۳][۱] اقتدار وی نیز زیاد به طول نیانجامید، زیرا تقریباً بلافاصله باید با حملات آل بویه روبرو میشد. هنگامی که توزون در سال ۹۴۵ درگذشت، منشی[س] او، «محمد بن شیرزاد» تلاش کرد حمایت[ش] حمدانیان را جلب کند، اما تلاشش بیفایده بود. در ۱۶ ژانویه ۹۴۶، آل بویه بغداد را تسخیر کردند و این آغازی بود بر ۱۰۰ سال حکومت این سلسله بر بغداد.[۱] در این زمان، بریدیان نیز با چالشهای فزایندهای مواجه بودند: آنها باید از بصره در برابر حاکم عمان دفاع میکردند، و چون تدارکتشان درطی کشمکشهای طولانی برای فتح بغداد، به اتمام رسیدهبود، اکنون به یکدیگر متوسل میشدند.[ص] کوچکترین برادر بریدی، ابویوسف، توسط برادر بزرگتر، ابوعبدالله ترور شد که در ژوئن ۹۴۴ درگذشت. پس از او پسرش ابوالقاسم، به عنوان حاکم بصره باقی ماند اما درپی سقوط بغداد، بوییان او را در سال ۹۴۷ اخراج کردند.[۲][۳]
واژهنامه
- ↑ among whom the Buyids became prominent
- ↑ Warlords
- ↑ Gil
- ↑ secretary
- ↑ defected to the Hamdanids
- ↑ Were exhausted
- ↑ Stronghold
- ↑ Was undone
- ↑ Harold Bowen
- ↑ Campaign
- ↑ exposed far from his real power-base
- ↑ Commander in-chief
- ↑ sealed with a marriage alliance
- ↑ Was concluded
- ↑ secretary
- ↑ secretary
- ↑ they now turned on one another
جستارهای وابسته
- نبرد بغداد: نبردی میان حمدانیان و بوییان برای کنترل بغداد، چهار سال پس از نبرد مدائن.
یادداشتها
- ↑ ۲۵ تا ۲۸ ذیالقعده ۳۳۰ هجری قمری
- ↑ علی همان سیفالدوله حمدانی است که پس از پیروزی در این نبرد، ازسوی خلیفه به «سیفالدوله» ملقب شد.
- ↑ ۲۵ تا ۲۸ ذیالقعده ۳۳۰ هجری قمری
پانویس
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ۱٫۵ ۱٫۶ ۱٫۷ Kennedy 2004.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ Sourdel 1960.
- ↑ ۳٫۰۰ ۳٫۰۱ ۳٫۰۲ ۳٫۰۳ ۳٫۰۴ ۳٫۰۵ ۳٫۰۶ ۳٫۰۷ ۳٫۰۸ ۳٫۰۹ ۳٫۱۰ Bowen 1928.
- ↑ ۴٫۰۰ ۴٫۰۱ ۴٫۰۲ ۴٫۰۳ ۴٫۰۴ ۴٫۰۵ ۴٫۰۶ ۴٫۰۷ ۴٫۰۸ ۴٫۰۹ ۴٫۱۰ ۴٫۱۱ ۴٫۱۲ ۴٫۱۳ ۴٫۱۴ Amedroz & Margoliouth 1921.
- ↑ Potts & Canepa 2018.
- ↑ Amedroz & Margoliouth 1921, p. 31.
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ Bianquis 1997.
منابع
- Amedroz, Henry F.; Margoliouth, David S., eds. (1921). The Eclipse of the 'Abbasid Caliphate. Original Chronicles of the Fourth Islamic Century, Vol. V: The concluding portion of The Experiences of Nations by Miskawaihi, Vol. II: Reigns of Muttaqi, Mustakfi, Muzi and Ta'i. Oxford: Basil Blackwell. OCLC 13341177.
- Bianquis (1997). "Sayf al-Dawla". In Bosworth, C. E.; van Donzel, E.; Heinrichs, W. P. & Lecomte, G. (eds.). The Encyclopaedia of Islam, New Edition, Volume IX: San–Sze. Leiden: E. J. Brill. pp. 103–110. ISBN 978-90-04-10422-8.
- Bowen, Harold (1928). The Life and Times of ʿAlí Ibn ʿÍsà: The Good Vizier. Cambridge: Cambridge University Press. OCLC 386849.
- Kennedy, Hugh (2004). The Prophet and the Age of the Caliphates: The Islamic Near East from the 6th to the 11th Century (Second ed.). Harlow: Longman. ISBN 978-0-582-40525-7.
- Potts, D. T.; Canepa, Matthew P. (2018). "Ctesiphon". In Nicholson, Oliver (ed.). The Oxford Dictionary of Late Antiquity. Oxford: Oxford University Press. p. 436. ISBN 978-0-19-866277-8.
- Sourdel, Dominique (1960). "al-Barīdī". In Gibb, H. A. R.; Kramers, J. H.; Lévi-Provençal, E.; Schacht, J.; Lewis, B. & Pellat, Ch. (eds.). The Encyclopaedia of Islam, New Edition, Volume I: A–B. Leiden: E. J. Brill. pp. 1046–1047. OCLC 495469456.