مستعصم

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
مستعصم
سی و هفتمین خلیفه عباسی
سلطنت۶۴۰–۶۵۶ قمری
پیشینالمستنصر بالله
جانشیناحمد مستنصر[۱]
زادهپنجشنبه ۱۱ شوال ۶۰۹ (قمری)
(۲۳ اسفند ۵۹۱)
بغداد
درگذشته۱۴ صفر ۶۵۶ (قمری)
(۹ اسفند ۶۳۶)
بغداد
نام کامل
أبو أحمد عبدالله بن منصور بن محمد

أبو أحمد عبدالله بن منصور بن محمد المستعصم بالله (۶۵۶–۶۰۹ قمری در بغداد) آخرین خلیفه عباسی در بغداد بود که از سال ۶۴۰ تا ۶۵۶ قمری(۱۲۵۸–۱۲۴۲م) خلافت را برعهده داشت. شکست او سقوط بغداد (۱۲۵۸) در ۶۵۶ق-۱۲۵۸ میلادی و نابودی دارالحکمه توسط مغولان بعنوان پایان دوران طلایی اسلام و پایان دوران علم و ترقی بشمار میآید و تاریخ مهمی در تاریخ تمدن اسلامی است.

زندگی‌نامه[ویرایش]

او پسر خلیفه عباسی المستنصر و مادرش هاجر بود. پس از مرگ پدرش، المستعصم در اواخر سال ۱۲۴۲ به سلطنت رسید.[۲] به دلیل مخالفتش با به قدرت رسیدن شجر الدرر به سلطنت مصر در طول جنگ صلیبی هفتم مشهور است. گفته شده او به مصر پیام فرستاد و گفت: اگر در آنجا مرد ندارید به ما بگویید تا بفرستیم.[۳]در سال ۱۲۵۵/۱۲۵۶ میلادی هولاکو خلیفه را مجبور کرد که نیروهای خود را برای لشکرکشی به الموت به او قرض دهند.

در 656ق-1258م هلاکو کسانی را به نزد خلیفه فرستاد و از او خواست که تسلیم شود، و خود یا وزیرش ابن علقمی به نزد او بیاید، ولی مستعصم اعتنا نکرد و هلاکو دستور محاصره بغداد داد. مغول‌ها با استفاده از ماشینهای دژ شکن و منجنیق تلاش کردند تا دیوارهای شهر را بشکنند و بخش قابل توجهی از دفاع را تصرف کردند. المستعصم که دید نیروهایش شانس کمی برای بازپس‌گیری دیوارها دارند، تلاش کرد تا مذاکره کند ولی هولاکو رد کرد. حدود ۳۰۰۰ نفر از سرشناسان بغداد سعی کردند با هولاکو مذاکره کنند اما همه به قتل رسیدند.[۴] پنج روز بعد، شهر تسلیم شد، اما مغول‌ها سه روز بعد وارد شهر شدند و یک هفته کشتار و ویرانی آغاز شد. خلیفه با نزدیکانش در یکشنبه ۴ صفر ۶۵۶ قمری (۲۹ بهمن ۶۳۶) تسلیم شدند. هلاکو از ریختن خون خلیفه بخاطر عقاید خود ترس داشت. برخی می‌گویند خلیفه را در قالی پیچیدند و تا حد مرگ زدند. برخی نیز می‌گویند خلیفه را در آب غرق کردند تا خونی نریزد.

اعدام معتصم

بر پایه سفرنامه مارکوپولو، هلاکو او را در اتاقی بدون آب و خوراک زندانی کرد و او را وادار به خوردن زرهایی کرد که انبار کرده بود. دیگر پسر وی در مغولستان به زندان فرستاده شدند و چنانچه مورخین نگاشته‌اند، در آن جا ازدواج کرد و فرزندانی داشت.[۵][۶]

روایت خیانت وزیر شیعی[ویرایش]

بعضی از مورخین شکست خلیفه را در اثر نقشه‌کشی و خیانت عمدی وزیر شیعه مذهب او دانسته‌اند. ابن کثیر می‌گوید ابن علقمی کوشش تمام بکار برد تا ارتش را خالی کند و اسم ارتشیان را از دیوان ارتش پاک نموده و آن‌ها را اخراج می‌نمود، تعداد ارتشیان در ایام المستنصر حدود صد هزار جنگجو بود که پیوسته آن‌ها را کم نموده تا این‌که بیش از ده هزار نفر باقی نگذاشت سپس با تاتار مراسله نموده و آن‌ها را برای حمله به کشور تشویق نمود و نقاط ضعف کشور را برایشان روشن نمود.[۷][۸][۹][۱۰][۱۱]

عاقبت[ویرایش]

هولاگو ۳۰۰۰ سرباز مغول را برای بازسازی بغداد جا گذاشت. مدت کوتاهی ابن علقمی و سپس عطاملک جوینی را به حکومت بغداد، بین‌النهرین سفلی و خوزستان منصوب کرد.[۱۲][۱۳]همسر مسیحی نسطوری هولاکو، دوغوز خاتون، شفاعت کرد تا جان ساکنان مسیحی بغداد را نجات دهد. هولاگو کاخ سلطنتی را به کاتولیکوس نسطوری مار مکیخا تقدیم کرد و دستور داد کلیسای جامعی برای او بسازند.[۱۴]

سقوط بغداد برای کل جهان اسلام یک شوک بود. پس از سال‌ها ویرانی مطلق، این شهر به یک مرکز اقتصادی تبدیل شد که در آن تجارت بین‌المللی، ضرب سکه و امور مذهبی در زمان ایلخانان رونق گرفت.[۱۵]داروغه رئیس مغول پس از آن در شهر مستقر شد.[۱۶]

در ادبیات[ویرایش]

سعدی، شاعر ایرانی در رثای مستعصم چنین گفته‌است:

آسمان را حق بُوَد گر خون بگرید بر زمین بر زوال مُلک مستعصم امیرالمؤمنین
ای مُحمد گر قیامت می‌برآری سر ز خاک سربرآور وین قیامت در میان خلق بین
نازنینان حرم را خون خلق بی‌دریغ ز آستان بگذشت و ما را خون چشم از آستین
زینهار از دور گیتی و انقلاب روزگار در خیال کس نیامد کان چنان گردد چنین
دیده بردار ای که دیدی شوکت باب‌الحرم قیصران روم سر بر خاک و خاقانان چین
خون فرزندان عمِّ مصطفی شد ریخته هم بر آن خاکی که سلطانان نهادندی جبین
نوحه لایق نیست بر خاک شهیدان زان که هست کمترینِ دولت ایشان را بهشت برترین
لیکن از روی مسلمانی و کوی مرحمت مهربان را دل بسوزد بر فراق نازنین
بر زمین خاک قدمشان توتیای چشم بود روز محشر خونشان گلگونه حوران عین
قالب مجروح اگر در خاک و خون غلتد چه باک روح پاک اندر جوار لطف رب‌العالمین

منابع[ویرایش]

  • سبیب رحیم (۱۹۷۱اخبار الدوله العباسیه و فیه اخبار العباس و اولاده، ترجمهٔ عبدالعزیز دوری، به کوشش عبدالجبار مطلبی.، قاهره: دارالطلیعه، ص. ۲۶۵
  • محمد خضری (۱۴۱۹الدولة العباسیة، ترجمهٔ عبدالعزیز دوری، به کوشش محمد ضناری.، قاهره: دارالکتب العلمیه، ص. ۱۴۴
  • فاروق عمر (۱۴۲۱الخلافة العباسیه فی عصر الفوضی العسکریه ۲۴۷/۳۳۹ه - ۸۶۱/۹۴۶م: دراسة تاریخیة لبوادر التسلط العسکری علی الخلافة العباسیة، به کوشش سعید شورایی.، قاهره: دارالإحسان، ص. ۸۸
  • رسول جعفریان (۱۳۷۸تاریخ اسلام از پیدایش تا ایران اسلامی، به کوشش مرتضی رحیمی.، قم: انتشارات حوزه علمیه، ص. ۸۸
  1. اطلاعات جدول از: مدرس رضوی، محمدتقی، احوال و آثار خواجه نصیر طوسی، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۴. (صص ۱۲۹–۱۲۷)
  2. Rizvi, Sayyid Saeed Akhtar; Shou, Salman (2005). Utumwa: Mtazamo wa Kiislamu na wa Nchi za Magharibi. Al-Itrah Foundation. p. 64. ISBN 978-9987-9022-4-8.
  3. (al-Maqrizi 1997), p.464/vol1
  4. Fattah, Hala. A Brief History of Iraq. Checkmark Books. p. 101.
  5. Yule-Cordier Edition
  6. Ibn al-Furat; translated by le Strange, 1900, pp. 293–300
  7. البدایه و النهایه ج ۱۳ ص ۲۰۲
  8. اصول الشیعه از د. ناصر القفاری ص ۱۲۱۸
  9. یعقوبی، محمد طاهر. «ابن علقمی و سقوط بغداد». تاریخ اسلام (دانشگاه باقرالعلوم)» زمستان 1384 - شماره 24. دریافت‌شده در ۱۱ نوامبر ۲۰۱۱.[پیوند مرده]
  10. جعفریان، رسول. «نقش شیعیان در سقوط عباسیان». کیهان اندیشه» فروردین و اردیبهشت 1368 - شماره 23. دریافت‌شده در ۱۱ نوامبر ۲۰۱۱.[پیوند مرده]
  11. «تشیع و حکومت عباسیان». وبگاه نور پروتال. بایگانی‌شده از اصلی در ۱ دسامبر ۲۰۱۱. دریافت‌شده در ۱۱ نوامبر ۲۰۱۱.
  12. Maalouf, 243
  13. Runciman, 306
  14. Foltz, 123
  15. Coke, Richard (1927). Baghdad, the City of Peace. London: T. Butterworth. p. 169.
  16. Kolbas, Judith G. (2006). The Mongols in Iran: Chingiz Khan to Uljaytu, 1220–1309. London: Routledge. p. 156. ISBN 0-7007-0667-4.