عیاران سیستان

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

عیاران سیستان گروه اجتماعی متشکل از افرادی روستایی و شهری بودند که خصلت‌هایی چون شجاعت، ذکاوت و جوانمردی داشتند.[۱][۲][۳][۴]

درباره معنایی لغوی کلمه «عیار» ملک الشعرای بهار معتقد است که این کلمه صورت تغییریافته و ضبط غلط «ایار » فارسی است که امروزه «یار» گفته میشود و به معنی رفیق و دوست صمیمی است .[۵]کلمه عیار معنای جوانمرد را نیز می‌دهد، که سخن قابوسنامه، مکمل این سخن و بیانگر جوانمردی عیاران است:«....آن قوم عیاران که مردمی ایشان را نام، جوانمردی نهادند». عیاران در گروه‌های اجتماعی و سیاسی منظم و تعلیم یافته‌ای ، منشأ تغییراتی در تاریخ سیستان گشتند .[۶] آنان در مقابل ظلم و ستیز و تبعیضات نژادی امویان و عباسیان و حکام دست نشانده ی خلفا به پا خاستند و با دلیری و شجاعت خاص طبقه خود، ضمن مبارزه با حکام خلیفه، مدافع مردم بی‌گناه و بی‌پناه شدند. به طوری‌که «مرام عیاران حق خواهی بود و حق ستانی.»[۷][۸]

پوشش سواره‌نظام عیاران.

برخی از عیاران مشهور سیستان[ویرایش]

1- یعقوب لیث:

یعقوب لیث ، بنیان گذار حکومت صفاریان ، در زمره‌ی عیارانی بود که در سیستان گرد آمده‌بودند. وی در جوانی به درجه سرهنگی رسیده بود. یعقوب می گفت « من این پادشاهی و گنج و خواسته، از سر عیاری و شیرمردی به دست آورده‌ام، نه از میراث پدر»[۹]

2- امیر حمزه بن عبدالله آذرک:

وی به سال 181 ه. ق یعنی سال یازدهم خلافت هارون الرشید خروج کرده و بر سیستان و کرمان و خراسان مسلط شد .او که دهقانی سیستانی و مدعی رساندن نسب به پادشاهان کیان بوده از تاریخ ۱۸۱ه. ق تا ۲۱۳ه. ق که سال فوت اوست از کابل تا فارس و از خراسان تا دریای عمان را تحت امر داشت و تا حمزه زنده بود، دیناری از این نقاط خراج و مالیات به بغداد نمی‌رفت و خود او نیز به این عنوان از مردم هیچ نمی‌گرفت.

3- ابوالعریان:

وی یکی از پهلوانان معروف سیستان در سال ۲۰۰ ه. ق بوده که در عهد حمزه در سیستان قد علم کرده و ابوالعریان لقب داشته، از سرهنگان و سوغاغاهای سیستان به شمار می رفته است، به قول تاریخ سیستان گروهی غوغا با او بودند، او عامل خلیفه اشعث بن محمد را شکست داد.

4- احمد قولی:

یکی دیگر از عیاران این سرزمین است که، مردم سیستان اطراف او جمع شدند، همچنین صالح بن نصر و یعقوب لیث و دیگر عیاران سیستان وی را یاری کردند.

5- سرماتک:

بند انگشتی

سرماتک عیار یکی از عیاران مشهور و از یاران یعقوب بود، معنی تحت الفظی سرماتک ، سرشکن است، این شخص از بزرگان و فرماندهان عیاران بوده، زیرا در حوادث بعد با یعقوب و عیاران دیگر کارهای مهمی انجام داده و قیام‌های عظیمی برپا می‌کند.

6- محمد بن هرمز:

وی از عیاران معروف سیستان در سال 300 ه. ق بوده که به مولی سندلی شهرت داشته است. محمد بن هرمز در رأس عیاران سیستان قرار گرفت و توانست یکی از کودکان آل صفار به نام ابوحفض عمرو بن یعقوب بن محمد بن عمرو لیث را روی کار آورد، در این حادثه عیاران کار بزرگی انجام دادند.

7- زنگالود:

از مشاهیر عیاران سیستان است که در حدود ۳۰۱ ه.ق با عیاران دیگر که همواره منشأ هیاهو و نهضت و جنبش بودند و کانون آزادی خواهی را گرم داشتند، کشته‌شد.

8- احمدیا:

یکی از سرداران عیاران بوده که در سال ۳۰۱ ه. ق در فتنه ی سلیح نام اوقی که به سیستان لشکر کشیده بود، با عیارانش قیام کرد و او را کشت.

9- سرهنگان و سوغاغا ها که به سال ۳۰۶ ه. ق با عیاران دیگر به جنگ کثیر بن احمد، حکمران سیستان رفت و او را کشت.

10- امیر بوجعفر:

در محرم سال ۳۱۱ ه. ق امیر بوجعفر به سالاری عیاران و رهبری سیستان رسید و در جنگ با عزیز بن عبدالله پیروز شد.

عیاران سیستان[ویرایش]

در سیستان از اوایل قرن دوم گروهی به نام عیاران یا جوانمردان بودند که طبقه ای از طبقات اجتماعی و مردمی جلد و هوشیار از عوام الناس و آداب و رسوم خاصی داشتند. از تاریخ چنین برمی آید که این گروه در عهد بنی عباس در سیستان بسیار شدند. عیاران در تاریخ سیستان همواره موقعیتی شایسته داشتند، گرچه از اشخاص عادی بودند ولی کارهای مهمی می‌کردند . در تغییر زمامداران و حکومت‌ها نقش داشتند.[۱۰]

باید گفت که جوانمردی و فتوت بدوا مسلک اخلاقی بود ، بعد به یک روش سیاسی و انقلابی تغییر شکل یافت و سرهنگان و بزرگان این طایفه ، همواره بازیگر برجسته هنگامه ها و تحولات سیاسی بودند که به اصطلاح نویسنده ی تاریخ بیهقی ، آنان را سر غوغا می گفتند.تاریخ سیستان عده ای از سرهنگان آنان را نام می برد.از این رو می توان اهمیت اجتماعی و سیاسی آنان را برآورده کرد.[۱۱]

عیاران جوانمردان شبگرد[ویرایش]

در سیستان، عیاران که به چستی و چابکی معروف بودند، شهرت تمام یافتند، جوانان ورزشکار خصوصا به آنان پیوستند و چون مردمی رازدار، بافتوت ، پاک و درست کردار بودند ، جوانان به شرکت در مجامع آنان رغبت کردند و تا آنجا پیشرفت کردند که سر دسته‌های آنان مورد توجه حکام قرار گرفت و برای تأمین مخارج خود به راهداری پرداختند، یعنی عبور و مرور کالاهای بازرگانان را تحت حمایت قرار می‌دادند و مبلغی دریافت می‌کردند که تقریبا نوعی بیمه بود . اگر بازرگانی از ادای مقرری سربازی می‌زد ، نتیجه‌ی آن را می‌دید .[۱۲]

خدمت بهرنام نه از بهرنان[ویرایش]

بنای کار عیاران بر جوانمردی بود این گروه شبروی و شبگردی می‌کردند، کارشان تهدید ثروتمندان و حکام ظالم بود و بسیاری اوقات تحمل این خطرات و مصائب، برای انجام کار مردم بینوا و یا دفع ظلم از مظلوم بود.[۱۰]

جوانمرد ترین مردم به عقیده‌ی عیاران سیستان[ویرایش]

به عقیده آنان، جوانمرد ترین مردم آن است که دلیر، بردبار و شکیبا باشد، به وعده‌ی خود وفا کند، پاکدل و پاک چشم باشد، زیان کسی به سود خود نخواهد، ضعیف آزار نباشد، به اسیران تعدی نکند، بیچارگان را یاری کند، از ستم دیدگان دفاع کند، راست گوید، به صاحب سفره ای که نمک خورده است بدی نکند، در حیلت استاد باشد، نکته گوی و نکته سنج باشد، بر دیده و نادیده غیبت نکند، نان دادن و راز پوشیدن از کارهای آنان بود، حق نان و نمک را گرامی داشته و تلافی می‌کردند، گناه خود را به گردن دیگری نمی‌گذاشتند، محل تجمع آنان را یتیم خانه می‌گفتند و شاید به علت اینکه عیار بعد از ورود به جمع عیاران باید به خود متکی باشد نه پدر و مادر.[۱۰]

ایجاد نهضت عیاران در سیستان[ویرایش]

گرچه عیاران در بسیاری از شهرهای ایران ظاهر شدند ولی در هیچ قسمت نتوانستند تشکیلات منظم سیاسی برقرار کنند، مگر در سیستان.

فاتحین عرب، مردم سیستان ر برای دریافت باج و خراج آزار می دادند و عیاران از این هرج ومرج‌ها به نفع خود و به ضرر حکومت مرکزی سود بردند، به یاری مظلومان برخاستند و ستمکاران و مالداران بی انصاف را گوشمالی میدادند. طبقه ی جوان نیز، چون جوانمردی و پاکی عیاران را دیدند، به سوی آنان شتافتند. نهضت عیاران از یک سوی ریشه‌ی طبقاتی و از سویی بنیادی ملی داشت و رفته رفته گسترش یافت تا اینکه با ماهیت مردمی و خصلت ضد استبدادی و ضد فئودالی شهرت یافت.[۱۰]

یعقوب و عیاران سیستان[ویرایش]

مورخان از ارتباط یعقوب با عیاران و شغل عیاری او ذکری به میان آورده‌اند. همت والا و اخلاق و رفتار او باعث شد که کم کم به مقام سرهنگی عیاران برسد و عیاران خود را برای راهنمایی کاروان‌ها و اخذ راهداری به اطراف بفرستد. زیرکی و هوشیاری یعقوب ، علاوه بر خصائل نیکوی دیگر، وی را در میان جوانان و عیاران بلند آوازه کرد. وی از دوران جوانی وارد گروه عیاران سیستان شده و به در جه سرهنگی رسیده بود.[۱۰]

جوانمردی شگفت آور یعقوب[ویرایش]

یعقوب لیث درجهت اهداف عالی که برای نجات سیستان و در نهایت ایران، از ظلم و ستم، داشت به کاخ ادهم بن نصر، فرمانروای ستمگر سیستان دستبرد زد و تمام اموال و جواهرات آن را با کمک عیاران سیستان جمع کرد، وقتی که می خواستند از کاخ خارج شوند، چشم یعقوب به چیز درخشنده ای که در تاریکی شب می درخشید افتاد، فکر کرد که آن شئی الماس باشد، وقتی نزدیک آورد و چشید، فهمید که نمک است ، فورا دستور داد، کلیه‌ی اموال و جواهرات را بگذارند و به پدرش لیث و دیگر عیاران که همراه آنان بودند گفت: پدر برادران و شما ای عیاران جوانمرد، من حالا نمک این مرد را چشیده‌ام و حق نمک خوردن کسی، نزد ما بسیار محترم و لازم الرعایه است، بلی وقتی ما نمک کسی را خوردیم دیگر حق دستبرد زدن به اموالش از ما سلب می شود، چون این عمل خلاف مروت و جوانمردی و انصاف است، که نزد ما همواره عزیز و فوق العاده گرانبهاست، این امر بزرگترین شعار ما زا تشکیل می‌دهد.[۱۰] لیث گفت فرزندم درست میگوید ، چون اون نمک ادهم را خورده ، بردن اموالش برما حرام است .سپس یعقوب لیث تمام اموال را گذاشت و در جهت آرمان عالیش، نقشه های دیگری کشید و این بار بدون درنگ به طرف تنگه های کوه اوشیدا که بهترین شرایط را برای بریدن راههای کاروان رو و قافله هایی که اموال گرانقیمت را برای خلفا حمل می کردند.، دارا بود، به راه افتادند.[۱۰]

نامردی در برابر جوانمردی عیاران[ویرایش]

یعقوب به دلیل اینکه نمک ادهم بن نصر حاکم ستمگر سیستان را ناخواسته چشیده بود، از بردن اموال نفیس و گرانبهای او صرف نظر کرد و صبح روز بعد که حاکم دید، اموال را جمع کرده اند ولی نبرده‌اند، در شگفت شد، گفت منادی کنید، هر کس بگوید که به چه دلیلی این‌کار جوانمردانه را انجام داده، در امان است و پیش من عزیز است. لیث پدر یعقوب با کمال غرور و مردانگی رفت و خودش را معرفی کرد و گفت علت اینکه اموال نفیس شما را نبرده‌ایم ، فقط یک قطعه نمک بوده است ، ولی حاکم برخلاف قولی که داده بود، به جای پرداخت مژدگانی، دستور داد، لیث سالخورده در میدان بزرگ شهر، در برابر دیدگان همگان گردن بزنند. متعاقب کشته شدن لیث به دستور حاکم سیستان ، مأموران به خانه‌ی وی یورش بردند تا فرزندان وی را دستگیر کنند ولی آنان قبلا آنجا را ترک کرده بودند و در کوه اوشیدا سرگرم ساختن قرارگاهها و کمین گاهها بودند.[۱۰]

آرزوی عیاران استقلال ایران[ویرایش]

در حدود دوقرن تمام ، حاکمان ظالم دمار از روزگار هر ایرانی برآوردند، ولی پروردگار توانا بیش از این صلاح ندید. دیگر باید طلایه ی استقلال طلبی نمودار گردد و این بار از سیستان، پرتو آوا فروزان شد و عطر استقلال بپراکند. جوانمردی به نام یعقوب با گروهی بسیار ورزیده و چابک برای برانداختن حکومت ستمگران از سرزمین سیستان قیام کرده است. مردم سیستان پی بردند که این سرزمین مرد خیز، هنوز روحیه ی سلحشوری خود را حفظ کرده و همگان دریافتند که اگر حاکمان، بیدادگری را از حد گذرانیده‌اند، برومند فرزند این آب و خاک دستهای خون آلود آنان را با شمشیر قطع خواهد کرد. گویی یعقوب لیث، آن رویگر زاده ی سیستانی علاوه بر میهن دوستی و آزاد منشی که داشته روانشناس هم بوده است، دریافت های خاص آواز روحیه ی اجتماعیش در نهایت دقت بوده و شاید اگر این تیز بینی و هوشیاری را نداشت ، چنین زبانزد قرن‌های دراز نمی شد و یادش چنین افتخار انگیز نبود.[۱۰]

مرام عیاران سیستان[ویرایش]

عیاران اصول زندگی و مبادی خاص مسلکی داشتند که عبارت بود از خرد، راستی و مردمی. جوانمرد را از سه چیز گریز نبود، راست بگوید، درکار شکیب کند و پاکدل باشد. بنابراین هر مرد عیار، دلیر و شکیبا، پاکدل و عفیف بود. عیاران مردمی بودند که نانی بیابند و بخورند و خدمت عیاران کنند و کار را برای نام کنند نه برای نان. از دروغ بیزار بودند و دروغگو را سخت مجازات می کردند و عقیده داشتند که خیانت کار باید به کیفر برسد.[۱۰]

مرام‌نامه عیاران سیستان[ویرایش]

لیث پدر یعقوب ، هفت اصل را به عنوان مرام‌نامه پایه و اصول عیاری وضع کرد که به شرح زیر است :[۱۰]

1- جوانمردی:

از دید جنبش عیاران افراد سه دسته‌اند: یک دسته آنان که حقوق هیچ کس را رعایت نمی کنند و حتی نیکی دیگران را با بد رفتای پاسخ می دهند. در نظر عیاران، این گروه بدترین مردمند که اصطلاحا به اینها در فرهنگ عیاری نامرد گفته می شود .

دسته دوم: آنان که در نیک رفتاری پیش قدم نمی‌شوند، ولی اگر خیری به آنها برسد آن را پاس می‌دارند که اصطلاحا به این گروه مرد گفته می شود.

دسته سوم: کسانی هستند که در کار خیر و رفتار نیک پیش قدمند و ابتدا اگر کسی در حق آنها بدکرد مقابله به مثل نمی‌کنند، اما چننچه خطای کسی را بخشیدند و او دگر باره ستم نمود، سزاوار کیفرش دانسته و بداندیش را مجازات می کنند، این دسته را اصطلاحا جوانمرد می نامند.

وظیفه ثانوی جوانمرد عیار ، حمایت از مظلوم و جدال بی امان با ستمگران است، حتی مجازند اگر راهی برای مبارزه ی آشکار میسر نبود از اموال ظالم بربایند و به مظلوم و درماندگان برسانند.

2- راستی :

پیر عیاران گفته است: جوانمرد عیار بدان که راه تاریک است و باریک، سویی آتش است و سویی دیگر آب، راستی چراغ است و دروغ طوفان، بی چراغ راه نتوان برد، پس چراغت را در آغوش طوفان میفکن.

3- ستاری (پرده پوشی)

میر عیاران حدود پرده پوشی را تعیین کرده است که خلاصه‌ی آنرا چنین است: در آن گناه که در وی حقوق ناس بود به هیچ وجه روا نیست غمض و ستاری

4- مروت:

مروت و جوانمردی را برسه اصول استوار می دانستند، اول اینکه آنچه گویی انجام دهی دوم راستی در قول و فعل، سوم شکیب در کارها.

5- امانت داری:

امانت داری از اصول بلامعارض مرام‌نامه‌ی عیاری است و در همه جا و با همه کس لازم الاجراست. شگفت اینکه امانت داری را در اموال خلاصه نکرده‌اند، بلکه حفظ راز دیگران را هم شامل امانت داری دانسته و گفته‌اند:

رندانه سخن گوی که رندان نپسندند گر باز کنی پیش کسان راز کسی را

6- در باور عیاران، پیمان‌شکنی گناهی نابخشودنی است.

خلف پیمان مکن ای دوست که در مذهب ما هرکه پیمان شکنی کرد مسلمان نبود

7- حق نمک:

پایبندی به حق نمک جزو سنگین ترین وظیفه ی عیاران بوده است علاوه براین نمک بزرگترین سوگند عیاران نیز بوده است.

آنکس که نمک خورد و نمکدان بشکست در مذهب رندان جهان سگ به از اوست

اصول هفتگانه ی مرام‌نامه عیاران سیستان به شرحی که گذشت ، در روایات طوماری آمده است، احتمال دارد در مواد دیگری هم در مرام‌نامه عیاران وجود داشته باشد که در طول روزگاران از بین رفته‌است.

نقش بزرگ عیاران در احیای زبان فارسی[ویرایش]

بعد از فتح ایران، به دست اعراب، زبان عربی، زبان رسمی و دیوانی شناخته شد. یعقوب که امیر عیاران و جوانمردان سیستان بود، چون قسمتی از شرق ایران را به دست آورد و پس از فتح هرات،شعرا او را به زبان عربی مدح گفتند، به محمد بن وصیف، دبیر رسائل می‌گوید:«چیزی که اندر نیابم چرا باید گفت؟»

و شعرا را وادار ساخت که به زبان پارسی شعر گویند و این سرآغاز شکوفایی مجدد زبان پارسی شد و برای اولین بار شعر و زبان شیرین فارسی در زمان دولت او رسمیت یافت. هم چنین دستور داد تا از هندوستان نسخه ای از کتاب تاریخ پادشاهان قدیم ایران را که در آنجا بود بیاورند. که در نهایت، این نهضت در اوج خودش منجر به خلق بزرگترین شاهکارهای ادبی، چون شاهنامه فردوسی، دیوان حافظ، کلیات سعدی و مثنوی مولوی و... در عرصه ی ادبیات پارسی به جهانیان شد. لازم به ذکر است که فردوسی بزرگ ، در تنظیم شاهنامه از منابعی استفاده کرده که قبلاً توسط یعقوب لیث دستور جمع آوری آنها داده شده‌بود.[۱۰]

همانطور که ذکر شد، سرداری این نهضت و قیام ارزنده ملی را جوانمردی بزرگ و آهنین ارده به نام یعقوب لیث که وطن پرستی سرسخت و غیر قابل انعطاف بود، برعهده داشت.

به همین سبب ظهور این راد مرد بزرگ ایرانی در نزد عموم مردم وطن پرست ایران، همانند خورشیدی درخشان، در افق استقلال میهن به شمار می‌رفت.[۱۰]

مراسم ورود به دسته‌ی عیاران[ویرایش]

ورود عیاران مراسمی داشت و شرایط مخصوص را شامل می شد و تازه وارد باید الفاظی از سر صدق به زبان آورد و مراسم تحلیف به جا آورد: (سوگند به یزدان دادار کردگار، سوگند به مهر و نان و نمک مردان و شنیدن نصیحت جوانمردان و خیانت نکردن).[۱۰][۱۳]

در این مراسم، تازه وارد و کلیه‌ی عیاران بدون پوشاک فقط برای ستر عورت لنگ می بستند و در دایره ای گرداگرد میر عیار می ایستادند، سپس یعقوب که مقام میر عیاری یا سرهنگی داشته است ، مشتی نمک در قدح آب می ریخت و داوطلب آن را می نوشید و آنگاه سکوت محض برقرار می شد . ازهر پیر عیار، ضمن چرخیدن به گرد دایره ی عیاران وظایف خطیر و رئوس مرام‌نامه عیاری را با صوتی دلنشین بتازگو می کرد و داوطلب در حالی که دست راستش در دست یعقوب بود، دست چپ خود را در پایان هر اصل به عنوان اعلام قبول بالا میبرد و همچنین شعر زیر نیز زمزمه می شد:

چنین می گفت میر عیار تمامی اصول رادمردی را تمامی

که لنگ باشد از مردی نشانه که عریان گردی از حب زمانه

که حب مال دنیا گر به دل شد بر نامردمی باید خجل شد

تو اکنون چون جوانمردی و عیار نباید بندگی از بهر دینار

بدان که این برتری سوگند باشد که ما را با نمک پیوند باشد

بدان ای نوجوان تازه عیار که دارد این نمک سری ز اسرار

نخستین آنکه اندر علم ابجد شود نام پسر عم محمد (ص )

دوم رکنی زکابین بتول است مقدس دان که فرمان رسول است

سه دیگر این نمک از خاک ایران همانا بود و خوردید ای عزیزان

شمارا دین این کشور به گردن بود زین لحظه تا پایان مردن

نباید این نمکگ گردد فراموش که این بار گران داریم بردوش

نمک نامی زاسمای علی دان گرامی دار او را همچو قرآن

اگر خوردی نمک روزی زخوانی بباید حرمت او را بدانی

نمک خوردی مکن آهنگ پستی کنون مردی و خود مولا پرستی

عیان گفتم تو را ای رند باهوش نمک خوردی مکن شکرش فراموش

نخست از حق ، دوم از دست یاران سوم این را که بود از خاک ایران

نباید این نمک گردد فراموش که این بار گران داریم بردوش

خیانت گر کنی برملک و ملت مکافات عمل بینی بر مذلت

پس از پایان مراسم، داوطلب عیار، مردی رسمی شناخته می‌شد و به وسیله‌ی میر عیار از بین عیاران با سابقه یک نفر به عنوان استاد، برای شخص جدید الورود تعیین می‌گردید. استاد موظف بود فنون رزمی را به شاگرد خود بیاموزد و او را از هر حیث ورزیده و مجرب تربیت نماید. بعد از پایان دوره‌ی آموزش رزمی، او تحت آزمایش قرار می‌گرفت، به این صورت که یک مأموریت ویژه به او محول می‌کردند.[۱۰]

علل عملکرد برتر عیاران سیستان[ویرایش]

1- استخوان بندی عیاران دوره‌ی یعقوب را جوانان سیستانی تشکیل می‌دادند که در فرهنگ، عرف اجتماعی، آیین، منش و روش مشترک بوده‌اند، بویژه از دوران کودکی بافت فکری آن‌ها با داستان‌ها و دلاوری های قهرمانان سیستان پرورش یافته است.

2- وجود دلاور یکه تازی چون یعقوب در رأس آنها عامل بسیار مهمی بوده است.

3- فرهنگ اجتماعی – ملی مردم سیستان بیگانه پذیر اعم از مهاجر و مهاجم نبود، در سیستان حتی اعراب نتوانستند دوام بیاورند، گویی قهرمان شاهنامه در آنجا است و منش و روش آنها را زیر نظر دارد. مردم سیستان پشتیبان و مددکار عیاران بوده‌اند.[۱۰]

مرگ لیث صفاری و سازماندهی عیاران[ویرایش]

پس از مرگ جانگذار لیث صفاری، عیاران سیستان در کوه اوشیدا اجتماع می کنند تا یعقوب را به سرهنگی برگزینند، یعقوب می‌گوید چرا دیگری را انتخاب نکردید؟ عیاران می‌گویند تو در هر فن استاد تر هستی، یعقوب می‌گوید آنچه من تاکنون انجام داده‌ام، وظیفه یک عیار است، برای سرهنگی بیش از اینها لازم است، یاران می‌گویند راه انتخاب سرهنگ چیست؟ یعقوب می‌گوید: هریک از ما نامه‌ای به حاکم بنویسیم و از او پنج هزار دینار طلب کنیم، حاکم فرمان هر کس را اجابت کرد، او سرهنگ ما خواهد بود.[۱۰]

حاکم سرانجام فرمان یعقوب را اجابت می کند ، و عیاران پای‌کوبان یعقوب را به سرهنگی بر می گزینند. آن جوانمرد بلند همت تمام سکه ها را به طور مساوی بین کلیه ی عیاران تقسیم می کند ، ازهر پیر عیار می گوید چرا برای خود دیناری برنداشتی ؟ یعقوب می گوید سهم من باشد در آینده از خلیفه بغداد می ستانم ، ازهر شیرین گفتار به مزاح می گوید: ای رند کامل، جوجه مرغ را بین ما تقسیم کردی که شکار بزرگ برای خودت بماند. یعقوب می‌گوید: آنچه که از خلیفه بستانم پیش کش مردم وطنم می‌کنم.[۱۰]

عیاران در زمان آخرین بازمانده‌ی دودمان یعقوب[ویرایش]

پس از دستگیری عمرو لیث که به جنگ با سامانیان رفته بود و پیروزی سامانیان، عیار مردان به خود آمده و در احیای جنبش و پرورش جوانان برومند مستعد همت گماشتند. بااینکه امرای سامانی بارها برای فتح سیستان لشکر می‌کشند، به‌خاطر سعی و جهد عیاران ، موفق به فتح سیستان نشدند، و هر بار پس از تلفات سنگین به مقر خود بازگشتند. مطالب مذکور خلاصه متن تاریخ است.

ابونصر سامانی به عزم فتح آخرین سنگر صفاریان، لشکری به فرماندهی غلامان ترک روانه‌ی سیستان می کند و جنگ سختی بین قوای سیستان و نیروی ابونصر در می‌گیرد. شاهین، پیر عیار، دروازه‌ی شهر را می‌گشاید تعداد زیادی از لشکر ابونصر وارد شهر سیستان می‌شوند، بعد دستور می‌دهد که دروازه بسته شود، خلف بن احمد صفاری آخرین امیر صفاری که خود سمت میر عیاری نیز داشته است، با کمک عیاران دلاور سیستان همه‌ی آنان را از پای در می‌آورد. سپس خطاب به لشکر مغلوب می گوید:

شما را آزاد می گذارم به شهر و دیار خود برگردید ، ولی در رکابی شمشیر بزنید که فرمانبر خلفای بیگانه نباشید. امیران شما دسترنج ملت ایران را جمع‌آوری و به بغداد می‌فرستند. اگر بار دیگر به این سرزمین حمله کنید، سرنوشتی بدتر ازاین در انتظارتان خواهد بود.

عیاران در زمان سلطان محمود غزنوی[ویرایش]

وجود حکومت سیستان و شهرت دلاوری عیاران ، پایگاه انقلاب خیزی بود که می‌توانست در آینده برای محمود گرفتاری ایجاد کند. از این روی با سپاهی بزرگ و تجهیزات کامل به سیستان حمله کرد و خلف بن احمد آخرین امیر صفاری را دستگیر و به خراسان تبعید نمود و سلسله صفاری در سال 393 هجری منقرض شد. سلطان محمود غزنوی ناجوانمردانه و با حیله در میان عیاران سیستان به صورت ناشناس نفوذ می‌کرد و آنها را شناسایی می نمود و بدین وسیله بسیاری از این شیر مردان مدافع ایران عزیز را از بین برد.

شعار و صفات عیاران سیستان[ویرایش]

شعار عیاران[ویرایش]

«تا دشمن در این سرزمین لانه دارد: شمشیر دلاوران به نیام نیارامد»

صفات عیاران سیستان[ویرایش]

صفات عیاران، دلیری، شجاعت، صبوری، راستی، یاری به درماندگان، تحمل سختی‌ها، عفت، فداکاری، بی‌نیازی، بخشندگی، وفای به‌عهد و سرانجام دوستی با دوستان و دشمنی با دشمنان بود. عیار می‌بایست عمل و گفتارش یکی باشد، شرط عیاری فقط داشتن زور بازو نبود، بلکه عیار، در پیکارها از ذکاوت و هوشیاری مدد می‌گرفت.

از صفات بارز عیاران رازداری بود، به‌طوری که اسرار مردمان ظاهر نکند «عمرو وراق» در شعری آنان را حریص در جنگاوری، فرمانبردار، شیرانی مهاجم، جوشن به تن و نیزه به کف توصیف می‌نماید.[۱۰]

عیاران در اسب سواری، تیراندازی، کمندافکنی ، زنجیر گسلی، نقیب‌زنی ماهر بودند.[۱۰]

از سخنان یعقوب لیث به عیاران سیستان[ویرایش]

«ما نمی‌خواهیم و نباید بخواهیم مثل حکمرانان و کارگزاران ظالم زر و سیم بیندوزیم، اگر کسی چنین اندیشه ای در سر دارد سخت در اشتباه است ، هدف ما بیرون راندن ظالمان ازاین آب و خاک است ، برای رسیدن به این هدف تا پای جان ایستاده ایم ، این سرزمین باید از چنگال بیگانه رهایی یابد، تا ما زنده‌ایم برای عملی ساختن این منظور از هیچ کوشش دریغ نخواهیم کرد. پس از ما هم تکلیف بر عهده‌ی آنهایی است که احساس زنده بودن دارد». و پس از ادای نماز دو دست را بالا گرفته و با صدایی موج‌دار و گریه آلود فریاد زد:

«ای‌خدای بزرگ ای‌خالق زمین و آسمان ما را یاری ده تا این سرزمین مقدس را از شر ستمگران پاک نگه داریم».[۱۰]


سخن آخر[ویرایش]

درباره‌ی اهمیت قیام‌های عیاران سیستان و سلحشوری های بی‌مانند آنها همین کافی است که بگوییم؛ اینان تنها عیاران ایران هستند که موفق شدند اشغال‌گران ایران را تا آن سوی مرزهای کشور برانند و با تشکیل نخستین حکومت مستقل ایران، استقلال کشور را پس از اشغال آن به وسیله‌ی تازیان بازیابند.[۱۴][۱۵]

جستار های وابسته[ویرایش]

پیوند به بیرون[ویرایش]

آیین عیاری به صورت فایل متنی

منابع[ویرایش]

  1. صمصامی، محمد (۱۳۵۷). عیاران سیستان. انتشارات ثقفی.
  2. مجدم، محمدحسین (۱۳۸۹). سرزمین عیاران گزیده تاریخ سیستان. موسسه فرهنگی هنری جهان کتاب. شابک ۹۷۸۹۶۴۲۵۳۳۵۵۸.
  3. سرابندی، امین‌الله. سیستان، یعقوب لیث و امپراتوری عیاران. انتشارات نوروزی. شابک ۹۷۸۶۰۰۴۴۹۷۵۷۲.
  4. هادی پور برزگر، علیرضا (۱۳۸۹). کتاب گنجینه تاریخ ایران پادشاهان و پهلوانان سیستان (پیدایش عیاران). پل، خلاق. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۲۳۳-۰۶۱-۴.
  5. چهل کلام و سی پیام، دکتر جواد نوربخش، چاپ دوم، تهران ۱۳۸۱، ص ۱۱، شابک: ۸-۲۶-۵۷۴۵-۹۶۴
  6. زرین کوب، عبدالحسین. جستجو در تصوف ایران. امیرکبیر.
  7. تاریخ دوم راهنمایی، شرکت چاپ و نشر کتاب‌های درسی ایران، ۱۳۸۱، صفحهٔ ۲۳.
  8. دهمرده، برات، عیاران سیستان به روایت تاریخ سیستان
  9. یغمایی، تاریخ دولت صفاریان، ۹۰–۹۱.
  10. ۱۰٫۰۰ ۱۰٫۰۱ ۱۰٫۰۲ ۱۰٫۰۳ ۱۰٫۰۴ ۱۰٫۰۵ ۱۰٫۰۶ ۱۰٫۰۷ ۱۰٫۰۸ ۱۰٫۰۹ ۱۰٫۱۰ ۱۰٫۱۱ ۱۰٫۱۲ ۱۰٫۱۳ ۱۰٫۱۴ ۱۰٫۱۵ ۱۰٫۱۶ ۱۰٫۱۷ ۱۰٫۱۸ ۱۰٫۱۹ ۱۰٫۲۰ تاریخ سیستان به تصحیح ملک الشعرای بهار ،خاور ،تهران ۱۳۱۴
  11. چهل کلام و سی پیام، دکتر جواد نوربخش، چاپ دوم، تهران ۱۳۸۱، ص ۱۱، شابک: ۸-۲۶-۵۷۴۵-۹۶۴
  12. زرین کوب، عبدالحسین. جستجو در تصوف ایران. امیرکبیر.
  13. در سار، معصومه. بررسی زمینه های ظهور و فعالیت عیاران در قرن دوم هجری.
  14. صمصامی، سید محمد (۱۳۵۷). عیاران سیستان.
  15. دهمرده، برات، عیاران سیستان به روایت تاریخ سیستان