سرگذشت ندیمه: تفاوت میان نسخهها
برچسب: تمام ردهها را حذف کرد(AF) |
Grim reaper (بحث | مشارکتها) جز ویرایش 81.85.243.70 (بحث) واگردانده شد به آخرین تغییری که Ebrambot انجام داده بود |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
{{پانویس}} |
{{پانویس}} |
||
== منبع == |
|||
جنازۀ محمد جواد ضحاک رئيس شوراى ولايتى باميان، توأم با انتقاد مردم از حکومت در جوار ميدان هوايى باميان بتاریخ 18/3/1390 به خاک سپرده شد. در تشييع جنازۀ رئيس شوراى ولايتى باميان، هزاران تن از مردم و مقامات دولتى، اعضاى ولسى جرگه و مشرانوجرگه شرکت داشتند. جنازۀ وى با سردادن تکبير و شعارهاى: "ضحاک راهت ادامه دارد! و مرگ بر طالبان!"بدرقه گرديد. پیامهای تسلیت استاد خلیلی معاون رئیس جمهور، استاد محقق رهبر حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان، الحاج سید منصور نادری، ستر جنرال عبدالرشید دوستم رهبر وبنیاگذار جنبیش ملی اسلامی افغانستان، داکتر صادق "مدبر" رئیس حزب انسجام ملی، جنرال مراد علی مراد، رئیس عمومی امنیت ملی افغانستان، تعدادی از مردم غور، تعدادی از باشندگان ولایت بغلان، تعدادی از باشندگان جاغوری، وچندین نهاد مدنی وسیاسی وشخصیت های ملی وهمچنان شهروندان ولایات کشور بخوانش گرفته شد در تمامی این پیام ها مرگ آقای ضحاک یک ضایعه عظیم بر مزدم افغانستان عنوان شده بود. احمد بهزاد معاون دوم ولسى جرگه، در مراسم جنازۀ رئيس شوراى ولايتی؛ با تقبيح قتل وى، از دولت انتقاد نمود و گفت که دولت، آدم کُشان را برادر خطاب ميکند، سياست هاى ناکام و ناسالم و سياست آلوده، باعث شده که روند اينطور به پيش برود. وى افزود: "اين آدم کشان، از يک طرف قاتلان ما هستند و از طرف ديگر برادران ما؛ ما پيام تسليت نمى خواهيم، ميخواهيم که عليه تروريزم مبارزه شود." بهزاد که بعد از قرائت پيام هاى تسليت احزاب سياسى، معاون دوم رياست جمهورى و دفتر يوناما، سخنرانى ميکرد، خطاب به مردم گفت که تسليت ها دردى را دوا نمى کند؛ بايد قاتلين رييس شوراى ولايتى دستگير و مجازات شوند. او درحاليکه ادعا کرد که تاحال هيچ تروريستى محاکمه و مجازات نشده است، کشته شدن رئيس شوراى ولايتى باميان را دنبالۀ قتل سران جهاد و مقاومت مانند جنرال داوود، والى و قوماندان امنيۀ کندز و کندهار عنوان کرد. بهزاد گفت: "ضحاک مظلومانه کشته شد و سلاح نداشت، به اسارت دشمنان رفت و ناجوانمردانه شهيد شد." |
|||
{{چپچین}} |
|||
* The Handmaid's Tale — Margaret Atwood ISBN 0-09-974091-5 |
|||
{{راستچین}} |
|||
[[رده:کتابهای علمی تخیلی]] |
|||
داکتر حبیبه سهرابی والی بامیان که در مراسم خاکسپاری محمد جواد ضحاک رئیس فقید شورا ولایتی بامیان صحبت میکرد، به شهادت رسانیدن وی را یک عمل بزدلانه خوانده وبه شدیدترین الفاظ محکوم نمود.والی بامیان افزود: دشمنان صلح وآرامش مرم افغانستان با هدف قرار دادن جان مردم ملکی نشان میدهند که دشمنان واقعی بشرهستند. |
|||
[[رده:کتابهای برنده جایزه آرتور سی کلارک]] |
|||
[[en:The Handmaid's Tale]] |
|||
داکتر حبیبه سهرابی در حضور شهروندان ومقامات دولت مرکزی عنوان داشت ما همین اکنون در محاصره قرار داریم وباید دولت مرکزی بالای مسئولین ولایات پروان، میدان وردک وبغلان فشار وارد نماید تا جلو فعالیت مخالفین مسلح را در مربوطات شان بگیرند. وی افزود: برای نجات جان آقای ضحاک با تمام توان کارکردیم ولی متاسفانه در این زمینه نتیجه مثبت بدست نیاوردیم ولی اطمینان داشته باشید که دشمنان صلح افغانستان پاسخ این عمل بزدلانه خویش را خواهند داد. قربانعلى عرفانى عضو ولسی جرگه ، نماینده مردم کابل و رهبرحزب وحدت اسلامی ملت افغانستان نیزگفت: "سياست جديدى را که دشمنان افغانستان در پیش گرفته اند، چهره هاى جهادى را يکى پى ديگر از بين ميبرند؛ بايد هوشيارانه در برابر آنها عمل نماییم ." وى افزود که دولت و مردم، بايد قاطع باشند و مبارزات خود را عليه تروريزم ادامه بدهند. فرشته ضحاک دختر رئيس شوراى ولايتى باميان، درحاليکه گريه ميکرد، گفت که قتل پدرش هيچ تاثيرى بر روحيۀ آنان ندارد؛ اما از مردم ميخواهد که اين حادثه را فراموش نکنند. او که متعلم صنف هشتم مکتب است، از دولت نيز خواست که عدالت را تامين کند و قاتلان پدرش را مجازات نمايد. در همین حال باز محمد جوهری معین وزارت دفاع افغانستان نیز تاکید میکند که مخالفین مسلح موجود دشمنان اصلی مردم افغانستان است وباید برای بیرون رفت از این بحران دولت وملت با هم همکاری نزدیک داشته باشند. اما جنرال بازمحمد جوهرى معين وزارت دفاع، به آژانس خبرى پژواک گفت که ارگانهاى امنيتى، در صدد تامين امنيت اند و براى دستگيرى و مجازات عاملان قتل اقای جواد ضحاک، پلان دارند وى در ادامه افزود که نيروهاى امنيتى، اين قضيه را جداً پيگيرى ميکنند. گفتنى است ديروز زمانى که جسد ضحاک از پروان به باميان توسط هليکوپتر انتقال داده ميشد، هزاران تن در ميدان هوايى انتظار او را داشتند و با شعارهای: "مرگ بر طالبان!"و درحاليکه بیرق های سیاه و عکس های ضحاک را حمل ميکردند، به سوی هلیکوپتر هجوم بردند. طالبان مسووليت قتل جواد ضحاک را بدوش گرفته وذبيح الله مجاهد سخنگوى آنها ميگويد که طالبان پس از آن تصميم به کشتن او گرفتند که نيروهاى امنيتى افغان و خارجى قصد عمليات بر محلى را که ضحاک تحت تحقيق قرار داشت، داشتند. مجاهد از ضحاک به حيث عضو مهم حکومت و کسى ياد کرده که در باميان بر ضد طالبان جنگیده بود یاد کرده است. |
نسخهٔ ۱۶ ژوئن ۲۰۱۱، ساعت ۲۰:۱۲
قصهٔ کُلفَت (The Handmaid's Tale) رُمانی پادآرمانی نوشتهٔ مارگارت اتوود و منتشر شده در سال ۱۹۸۵ است. این رمان در ژانر علمی تخیلی جا میگیرد، هرچند خود نویسنده، با این که کتابش برندهٔ جایزه آرتور سی کلارک که مخصوص کتابهای علمی تخیلی است شده، با این نظر موافق نیست.
این داستان با نام سرگذشت ندیمه به دست سهیل سُمی به فارسی ترجمه ودر سال ۱۳۸۲ توسط انتشارات ققنوس چاپ شده است.
داستان کتاب
فضای داستان
داستان در شهر کمبریج در ماساچوست ایالات متحدهٔ آمریکا رخ میدهد. پس از ترور رئیس جمهور آمریکا با گلوله و به رگبار بستن همهٔ اعضای کنگره ایالات متحده، نسبت دادن آن به اسلامگرایان تندرو و اعلام وضعیت فوقالعاده، انقلابی در کشور رخ میدهد، قانون اساسی لغو شده و حکومتی تمامیتخواه مسیحی به نام جمهوری گیلاد تشکیل میشود. در این حکومت جدید آزادیهای فردی اکثر شهروندان پایمال میشود و همهٔ ادیان به جز دین رسمی کشور، ازدواج مجدد، طلاق، سقط جنین، همجنسگرایی غیرقانونی اعلام میشود. متخلفان مذهبی و سیاسی اگر بخت یارشان باشد به مناطق سمی و خطرناک که کولونی نامیده میشوند فرستاده میشوند، وگرنه در بیشتر موارد با طناب دار اعدام شده و به «دیوار» (ظاهراً دیوار دانشگاه کمبریج) آویخته میشوند تا مایهٔ عبرت بقیه باشند.
در سرزمین گیلاد بیشتر مردم به دلایلی که در مؤخزهٔ داستان میآید عقیم هستند، این مسئله بابت فجایع زیستمحیطی است که بعضی نواحی کشور را غیر قابل سکونت کرده و احتمالاً به حوادثی در نیروگاههای هستهای و پایگاههای دفع مواد سمی مرتبط است. به همین خاطر زنان بارور که ازدواج نکردهاند یا ازدواجشان مورد قبول حکومت نیست، به عنوان «کُلفَت» در اختیار خانوادههای تراز اول قرار میگیرند تا شاید برای آنها بچهای بیاورند. زنان مجرد عقیم تبعید میشوند. طبق تعبیر حکومت، عقیم بودن مردان ممکن نیست و این مشکل تنها از جانب زنان ممکن است پیش بیاید.
سرویس امنیتی مخوف
فضای جمهوری گیلاد رعبآور و پرتنش است، از آنجا که همه از مأموران مخفی حکومت در هراسند. هر لحظه ممکن است کسی نشانهای مبنی بر بیاعتقادی یکی از شهروندان به اصول و حقانیت حاکمیت گیلاد ببیند، و ـ از روی اعتقادات شخصی به این اصول و یا در اکثر موارد برای خوشخدمتی و به دست آوردن امتیازی که شاید آیندهٔ سیاه او را به تعویق بیندازد ـ به سرویس امنیتی-جاسوسی حکومت که چشمان خدا (Eyes of God) نام دارد گزارش کند. این سرویس امنیتی که گسترشی از سازمان سیا است تقریباً اجازهٔ انجام هر کاری را دارد، با اتوموبیلهای سیاهرنگ با شیشههای دودی و چراغ گردان هر کسی را که بخواهد بازداشت میکند و مورد شکنجه قرار میدهد. اعضای بلندپایهٔ حکومت هم با این که معمولاً خود یکی از این چشمان خدا هستند، از آسیب آنها مصون نیستند و نمیتوانند اعمال آنان را زیر سؤال ببرند.
طبقهبندی اجتماعی زنان
یکی از وجوه برجستهٔ حکومت جمهوری گیلاد، تبعیض جنسی شدید در مورد زنان است. حکومت گیلاد با تفسیر انجیل به نفع خود، نظامی تمامیتخواه ایجاد کرده که در آن زنان به این طبقات اجتماعی تقسیم میشوند:
- همسران (Wives): زنان فرماندهها هستند که طبقهٔ حاکم جمهوری گیلاد را تشکیل میدهند. لباس همسران آبی است.
- دختران (Daughters): دختران طبیعی یا به فرزندی پذیرفته شدهٔ فرماندهان هستند. تا زمان ازدواج (که خیلی زود و حدود ۱۴ سالگی صورت میگیرد) لباس سفید میپوشند.
- خالهها (Aunts): مسئول آموزش و نظارت بر کلفتها هستند، و نسبت به بقیه زنان کمی اختیار عمل دارند. لباس آنها قهوهای است.
- کلفتها (Handmaids): زنان باروری هستند که وظیفهشان تولید بچه برای همسران است. نقش کلفتها بر اساس داستان زنان یعقوب در سفر پیدایش است که چون خود نمیتوانستند برای او فرزندی بیاورند، کلفتهایشان را وادار کردند با شوهرشان نزدیکی کند و از هنگام زایمان بچهٔ آنها را تصاحب کرده و فرزند خود خواندند.[۱] این زنان به هر فرماندهای که تعلق میگیرند، نام ااو به آنها تعلق میگیرد. مثلاً اگر نام فرمانده «وارِن» (Warren) باشد، نام کلفت او «اُفوارن» (Ofwarren) خواهد بود. رنگ لباس کلفتها قرمز است.
- مارتاها (Marthas): زنان نابارور مسنتری هستند که انجام کارهای خانگی طبقهٔ حاکم را به عهده دارند لباس مارتاها سبز است.
- همسران ارزان (Econowives): زنانی هستند که با مردانی از طبقهٔ نازلتر ازدواج کردهاند و وظایف مختلف زنان یعنی همسری، انجام وظایف خانهداری و آوردن بچه را به عهده دارند. لباس آنها هم راهراه آبی، قرمز و سبز است.
خلاصهٔ ماجرا
داستان از زبان زنی از طبقهٔ کلفتها روایت میشود که نام واقعی او را هرگز نمیفهمیم، ولی لقب او از آنجا که نام فرماندهاش «فرد» است، «اُفرد» (Offrefd) است. اُفرد پیش از انقلاب گیلاد همسر و یک دختر کوچک داشته است. از آنجا که شوهرش پیش از او با زن دیگری ازدواج کرده بوده ازدواج آنها توسط حکومت جدید غیرقانونی اعلام میشود و پس از فراری ناموفق، زن دستگیر میشود و (چون بچه داشته و باروری خود را ثابت کرده است) به مرکز سرخ که مرکز آموزش کلفتهاست منتقل میشود، و دخترش به خانوادهٔ یک فرماندهٔ بیفرزند داده میشود. اُفرد از سرنوشت دختر و شوهرش اطلاعی ندارد. او در خلال ماجراهای روزانهٔ خود، خاطرات قدیمیاش را نیز بازگو میکند که فضای خفقانآور جمهوری گیلاد را برای خواننده ترسیم میکند.
وظایف خانگی اُفرد از این قرار است که خرید روزانه را برای مارتاهای خانه انجام میدهد، و در بعضی شبهای هر ماه که احتمال حاملهشدن بیشتر است، در «مراسم» شرکت میکند: در این شبها فرمانده در حضور همسرش و در تختخواب او، با اُفرد نزدیکی میکند. به غیر از این هر شب همهٔ اعضای خانه جمع میشوند و فرمانده قسمتی از انجیل را برایشان میخواند. از آنجا که بیشتر افراد اجازهٔ خواندن ندارند، حتی مطمئن نیستند که انجیل تحریف نشده باشد.
کلفتها حق ندارند تنها به خیابان بروند، به همین خاطر کار خرید را دو نفر دو نفر با هم انجام میدهند. شریک خرید اُفرد، که همیشه یک نفر است، زنی به نام اُفوارن است. آنها هر روز پس از انجام خرید از مغازههایی که دیگر نام ندارند و تنها شکلی بر تابلوی آنها کشیده شده است (قرار نیست کلفتها اجازه یا توانایی خواندن داشته باشند)، پای دیوار میروند و جنازههای آویخته شده بر دیوار را تماشا میکنند. این دو به تدریج با هم ارتباط برقرار میکنند و اُفرد میفهمد یک گروه مقاومت زیرزمینی وجود دارد که در حال کسب اطلاعات و فعالیت بر ضد حکومت است. اُفوارن به اُفرد میگوید فرماندهاش از اعضای بلندپایهٔ حکومت است و از او میخواهد اطلاعاتی در مورد فرماندهاش کسب کند.
فرمانده رانندهاش «نیک» را مأمور میکند که به اُفرد بگوید بعضی عصرها به دفتر کار او برود. این کار از لحاظ حکومت غیرقانونی است، ولی اُفرد با این وجود به دفتر فرمانده میرود و با او یک بازی با واژگان به نام اسکرابل (Scrabble) بازی میکند. فرمانده به اُفرد میگوید شبهای دیگری هم پیش او برود و اُفرد هم به این کار ادامه میدهد. نیک رانندهٔ فرمانده نقش پیغامرسان این ملاقاتهای پنهانی را به عهده دارد. افرد متوجه میشود فرمانده رابطهٔ چندانی با همسرش ندارد و جویای کسی است که بتواند با او صحبت کند. فرمانده در این ملاقاتها به اُفرد اجازه میدهد کتاب بخواند. دامنهٔ این رابطه کم کم گسترش پیدا میکند و یک شب فرمانده به اُفرد لوازم آرایش و (برای عبور از ایستگاههای بازرسی) یک شنل آبی متعلق به همسرش را میدهد، و او را با خود به محلی میبرد که فرماندگان برای تفریح و رابطهٔ نامشروع با زنان به آنجا میروند. اُفرد متوجه میشود زنی که قبل از او کلفت این خانه بوده، رابطهٔ مشابهی با فرمانده داشته و پس از آن که همسر فرمانده به این رابطه پی برده با دار زدن خودش را در اتاقش کشته است.
پس از شرکت در مراسم زایمان کلفت یکی دیگر از فرماندههای منطقه، خانم خانه به اُفرد پیشنهاد میکند که با نیک رانندهٔ فرمانده بخوابد تا شاید حامله شود. این مسأله به نفع همه، از جمله خود همسر فرمانده و اُفرد خواهد بود که در صورت عدم موفقیت به کولونیها فرستاده خواهد شد. او در ازای این کار برای لحظاتی عکسی از دختر اُفرد را به او نشان میدهد. اُفرد پس از یک بار خوابیدن با نیک، باز هم به دیدن او ادامه میدهد و رابطهای عاشقانه بین این دو شکل میگیرد.
یک روز شریک خرید اُفرد عوض میشود و او میفهمد که نیروهای امنیتی برای دستگیر کردنش آمدهاند و او خودش را کشته است. خیلی زود همسر فرمانده هم با دیدن لکهٔ مواد آرایشی روی شنل خود به گستردگی رابطهٔ شوهرش با اُفرد پی میبرد و در مشاجرهای این مسأله را به اُفرد اعلام میکند. در حالی که اُفرد در آستانهٔ کشتن خودش است، مأموران امنیتی دنبال او میآیند و او را با خود میبرند. این افراد از اعضای گروه مقاومت و تحت فرمان نیک هستند، و اُفرد را به محل امنی میبرند که او آنجا میتواند خاطرات خود را در سی نوار مغناطیسی ضبط کند...
مؤخرهٔ داستان حدود دویست سال پس از این ماجراها رخ میدهد، و در آن یک محقق چگونگی کشف خاطرات اُفرد و شرایط جمهوری گیلاد را شرح میدهد.
یادداشتها
- ↑ سفر پیدایش، ۳۰:۱-۳
منبع
- The Handmaid's Tale — Margaret Atwood ISBN 0-09-974091-5