ناقضین عهد و میثاق: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Soroush-e Doust (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
به نسخهٔ 33177736 از شاخه زيتون برگردانده شد: متن مقاله فعلي هيچ ربطي به عنوان آن ندارد. لحن و محتوا بدون توجه به عنوان مقاله تغيير يافته است. به صفحه بحث مراجعه كنيد لطفا (توینکل)
برچسب‌ها: خنثی‌سازی افزودن پیوند بیرونی به جای ویکی‌پیوند پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱: خط ۱:
ناقضین، عبارتی است که بهائیان به پیروی از عبدالبهاء دربارهٔ اشخاصی به‌کار می‌برند که به دلیل شکستن عهد خود نسبت به پایداری قوانین تشکیلات در آیین بهائی، از جامعه بهائی طرد و رانده شده‌اند.{{سخ}}
یکی از عناصر [[بهائیت|آئین بهائی]] عهد و میثاق است که توسط [[بهاءالله]]، پایه‌گذار این آئین، به صورت  یک حکم تعیین شده است. بهاءالله پیش از درگذشت خود بارها و بارها به صورت مکتوب پسر ارشدش، [[عبدالبهاء]] را که اغلب از او به عنوان «غصن» یا «غصن اعظم» یاد می‌کند، به عنوان تنها مبیّن منصوص آثارش (یعنی کسی که می‌تواند معنای مندرج در آثار او را به درستی توضیح، شرح و بسط دهد) یا مفسر رسمی تعالیم و مرکز امر خود انتخاب کرد و اعلام کرد که هرگونه توضیح یا تفسیر ارائه شده توسط وی دارای اعتبار برابر با گفته‌های خود بهاءالله است. بهاءالله همچنین معین کرد که [[بیت‌العدل اعظم]]، به عنوان شورایی بین‌المللی برای سرپرستی امور جامعه بهائی و هماهنگی کلیه فعّالیّت‌های آن، جلوگیری از تفرقه و انشعابات، توضیح موارد مبهم، و محافظت تعالیم از فساد و ارائه نادرست انتخاب شود. عبدالبهاء در وصیت خود محافظت و هدایت الهی این هیئت را تضمین کرد.<ref name="Lights3">Smith, Peter (2008)An introduction to the Baha'i faith. Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 110. ISBN 9780521862516</ref> چنین ساختاری در تاریخ مذاهب بی‌سابقه بوده است و منحصر به آئین بهائی است.<ref name=":1">Hatcher, W. & Martin, J.D. (1998). The Baháʼí Faith: The Emerging Global Religion. New York: Harper and Row. <nowiki>ISBN 0-87743-264-3</nowiki>.</ref><ref name=":2">Peter Smith (2008) An introduction to the Baha'i Faith.Cambridge University Press, P. 173</ref><ref name=":3">Adamson, Hugh C. (2009). The A to Z of the Baháʼí Faith. The A to Z Guide Series, No. 70. Plymouth, UK: Scarecrow Press. <nowiki>ISBN 978-0-8108-6853-3</nowiki>.</ref>
این نقض پیمان به معنای مخالفت فعال فرد با تشکیلات آیین بهائی مورد نظر عبدالبهاء است. بنابر قوانین بهائی فقط مقام ریاست آیین بهائی -که در سال‌های اخیر بیت العدل نقش آن را برعهده دارد- حق تعیین شخص به عنوان ناقض را دارد.<ref name=":0">https://en.wikipedia.org/wiki/Covenant-breaker</ref><ref name="Lights">{{یادکرد کتاب |نام خانوادگی= هورنبی|نام=هلن |کتاب= انوار هدایت (Lights of Guidance)| ناشر= بیت‌العدل|سال= |مکان= |شابک=| فصل=فصل دوازدهم | صفحه=صفحهٔ ۲۳۶| پیوند =}}</ref>
بنا بر دستور عبدالبهاء، زمانی که فردی به عنوان عهد شکن به بهائیان معرفی شود، از تمام اعضای بهائی انتظار می‌رود که از ارتباط با وی پرهیز کنند.<ref name="Lights2">{{یادکرد کتاب |نام خانوادگی= هورنبی|نام=هلن |کتاب= انوار هدایت (Lights of Guidance)| ناشر= بیت‌العدل|سال= |مکان= |شابک=| فصل=فصل دوازدهم | صفحه=صفحهٔ ۲۳۲ و ۲۲۹| پیوند =}}</ref>


عبدالبهاء در بیانیه‌ای هدف از طرد را محافظت [[امرالله]] دانست و به‌طور صریح بیان کرد که چنانچه مطلبی مضر و علیه مصالح امر بهائی توسط فردی مطرح شود، حتی اگر آن فرد فرزند عبدالبهاء باشد، باید او را طرد کرد.<ref name="Lights3">{{یادکرد کتاب |نام خانوادگی= هورنبی|نام=هلن |کتاب= انوار هدایت (Lights of Guidance)| ناشر= بیت‌العدل|سال= |مکان= |شابک=| فصل=فصل دوازدهم | صفحه=صفحهٔ ۲۲۹| پیوند =}}</ref>
به علاوه، بهاءالله صریحاً تفسیر تعالیم توسط کسی به غیر از مفسر رسمی را ممنوع کرد. عبدالبهاء در وصیت‌نامه خود، نوه‌اش، [[شوقی افندی]] را به ولایت این آئین منصوب کرد و اختیار تفسیر آثار و نوشته‌های خود و بهاءالله را به وی داد.<ref name="Iranica2">{{cite encyclopedia|author=A. Bausani, D. MacEoin|title=ABD-AL-BAHĀ|encyclopedia=Encyclopædia Iranica|page=|publisher=|location=|year=1982|url=http://www.iranicaonline.org/articles/abd-al-baha|accessdate=25 March 2016}}</ref> آثار بهاءالله، عبدالبهاء و شوقی افندی و تصمیمات بیت‌العدل اعظم منابعی هستند که همه مؤمنین به این آئین در صورت نیاز به راهنمایی به آن مراجعه کنند.<ref name=":1" /><ref name=":3" /><ref>Barrett, David (2001). The New Believers. London, UK: Cassell & Co. pp. 247–248. <nowiki>ISBN 0-304-35592-5</nowiki>.</ref>
با این حال اگر فرد خارج شده، به دلیل عدم توانایی در انجام قوانین و [[احکام]] و نه به دلیل دشمنی و عدم قبول دستورها، از آیین بهائیت خارج شده باشد، به عنوان ناقض مستحق طرد به‌شمار نمی‌آید. یعنی فقط کسانی که با دشمنان شناخته شده بهائی یا دیگر عهدشکنان، ضد بهائیت متحد می‌شوند، و کسانی که به روش دشمنان به آیین بهائی حمله می‌کنند، در زمره ناقضین و مطرودین قرار می‌گیرند.<ref name="Lights3"/>


بیت العدل اعظم مورّخ ۲۳ مارس ۱۹۷۵ به زبان انگلیسی خطاب به یکی از یاران، مرقومه‌ای را صادر کرد که ترجمه قسمتی از آن بدین شرح است:
این بدین معنا نیست که بهائیان نمی‌توانند فهم و درک شخصی خود از آموزه‌ها یا وحی الهی و نظرات شخصی خود را داشته باشند. اتفاقاً بر اساس آموزه‌های بهائی، اعضای این جامعه تشویق می‌شوند که خودشان جستجوی حقیقت کنند و در مورد آنچه که می‌خوانند فکر کنند و به جای اینکه کورکورانه از شخص خاصی پیروی کنند، به دنبال کشف حقیقت باشند. امّا زمانی که افراد تصمیم می‌گیرند که عضو جامعه بهائی باشند این پیش‌فرض وجود دارد که به یک درک کلی از مفاهیم این آیات رسیده‌اند و قبول کرده‌اند که در مواقعی که اختلاف نظری در مورد معانی آموزه‌ها یا وحی الهی پیش می‌آید آنها باید برای حفظ وحدت که هدف کلی این آئین است نظر شخصی خود را به بقیه اعضا تحمیل نکنند.<ref name="mcmullen">{{cite book|title=The Baha'i: The religious Construction of a Global Identity|year=2000|first=Michael|last=McMullen|publisher=Rutgers University Press|location=New Brunswick, N.J.|isbn=0-8135-2836-4|page=39|url=https://books.google.com/books?id=lF0UquZAZW8C}}</ref>
«وقتی شخصی ایمان خود به حضرت بهاءالله را به عنوان یک مظهر ظهور الهی اعلان می‌کند، او از متمسّکین به عهد و پیمان حضرت رحمن شده، جامعیّت و اصالت و تمامیّت ظهور مبارکش را قبول می‌کند؛ ولی اگر این شخص بعدها تغییر جهت و مقام حضرت بهاءالله یا مرجع مرکزی امرالله را مورد حمله قرار دهد، او نقض عهد کرده‌است. در چنین موقعیّتی هر کوششی به عمل می‌آید تا به او کمک شود که به غیر منطقی بودن و سهو و خطای عمل خود پی برد، امّا اگر او در رفتار خود پافشاری کند، باید طبق تعالیم نفس مقدّس حضرت بهاءالله، به عنوان ناقض عهد الهی از جامعهٔ بهائی [[طرد]] شود.»<ref name="qnv7m">{{یادکرد وب | عنوان=میسن ریمی و کسانی که او را دنبال کردند | وبگاه=نگاه | تاریخ=2016-04-04 | سال=2016 | پیوند=http://negah.org/1088 | کد زبان=fa | تاریخ بازبینی=2018-07-18}}</ref>


== ارتباط بهائیان با ناقضین ==
برای حفاظت از این آئین و حفظ وحدت که یکی از اصول آئین بهائی است، هیچ بهائی نمی‌تواند بر اساس تفسیر خاصی از آموزه‌ها یا درک خودش از وحی الهی، مکتب یا فرقه‌ای ایجاد کند. افرادی که این دستورات را نقض کنند «ناقض عهد و میثاق» تلقی می‌شود. بهائیان هیچ اجباری برای بهائی بودن ندارند و در صورت تمایل  می‌توانند از ایمان خود به آئین بهایی کناره‌گیری کنند و هیچ چیز نمی‌تواند مانع خروج آن‌ها از این دین شود. امّا تا زمانی که  خود را پیرو این آئین می‌دانند از آن‌ها انتظار می‌رود به این عهد و میثاق که جزئی از اصول اساسی دین‌شان است احترام بگذارند.<ref name="mcmullen2">{{cite book|title=The Baha'i: The religious Construction of a Global Identity|year=2000|first=Michael|last=McMullen|publisher=Rutgers University Press|location=New Brunswick, N.J.|isbn=0-8135-2836-4|page=39|url=https://books.google.com/books?id=lF0UquZAZW8C}}</ref>
به دستور بهاءالله و جانشینانش، ناقضین عهد و میثاق از طرف دیگر بهائیان طرد و منزوی می‌شوند زیرا این افراد، به دلیل خروج از آیین بهائی یا اعتراض به قوانین آن، حق معاشرت و ادامه ارتباط با دیگر بهائیان را ندارند.<ref name="sky">{{یادکرد کتاب |نام خانوادگی= خاوری|نام=اشراق |کتاب= مائده آسمانی| ناشر= مؤسسه ملی مطبوعات امری| جلد = ۸|سال= |مکان= |شابک=| فصل=مطلب ۵۳ و توقیعات شوقی | صفحه=صفحهٔ ۹۴| پیوند =}}</ref>
نقض عهد همچنین از سوی ولی امرالله (شوقی افندی) به عنوان یک بیماری روحانی معرفی شده‌است. او در این باره می‌گوید:
«... نقض عهد در حقیقت یک بیماری روحانی می‌باشد و کلیه نقطه نظرات و رفتار یک ناقض به حدی زهرآگین است که حضرت مولی الوری آن را با مرض [[جذام]] همانند دانسته‌اند و یاران را از معاشرت با چنین نفوسی تحذیر فرموده‌اند. نباید به ظاهر کلمات ناظر بود. وقتی که شما با چنین نفوسی معاشر شوید، ممکن است تحت تأثیر نفوذ افکار مهلکه آنان قرار گیرید.»<ref name="Lights3"/>


بهاءالله و عبدالبهاء در موارد بسیاری معاشرت با ناقضان را به دلیل همین بیماری مسری نهی کرده و بنابر گفته‌های [[شوقی افندی]]، آنان این افراد را به مثابه عضوی سرطانی در بدن دانسته‌اند که باید برای حفظ دیگر اعضا قطع و خارج شوند.<ref name="Lights4">{{یادکرد کتاب |نام خانوادگی= هورنبی|نام=هلن |کتاب= انوار هدایت (Lights of Guidance)| ناشر= بیت‌العدل|سال= |مکان= |شابک=| فصل=فصل دوازدهم | صفحه=صفحهٔ ۲۳۰| پیوند =}}</ref>
=== نقض عهد و میثاق ===
زمانی که یک بهائی بر اساس تفسیر خاصی از آموزه‌ها یا وحی الهی بخواهد مکتب یا فرقه‌ای راه‌اندازی کند، یا از کسی به غیر از بهاءالله، عبدالبهاء، شوقی افندی و بیت‌العدل‌اعظم پیروی کند، و بر این تصمیم خود پافشاری کند، ناقض عهد و پیمانی است که بنیانگذار آئین بهائی با پیروان خود بسته است. بنابراین، این نقض پیمان به معنای مخالفت فعّال فرد با موسسات آیین بهائی به شمار می‌رود. بنابر احکام بهائی فقط رهبران آئین بهائی در هر زمان می‌توانند تصمیم بگیرد که فردی «ناقض» محسوب می‌شود یا خیر. در این برهه از زمان، بیت‌العدل اعظم مسئولیت این تصمیم را به عهده دارد.<ref name=":0">McMullen, Michael (2015). The Baha'is of America: The Growth of a Religious Movement. New York: New York University Press. p. 21. ISBN 978-1-4798-5152-2</ref> بنا بر دستور عبدالبهاء، زمانی که فردی به عنوان ناقض عهد و میثاق به بهائیان معرفی شود، از تمام اعضای جامعه‌ بهائی انتظار می‌رود که از ارتباط با وی پرهیز کنند.<ref name=":2" /><ref name="mcmullen3">{{cite book|title=The Baha'i: The religious Construction of a Global Identity|year=2000|first=Michael|last=McMullen|publisher=Rutgers University Press|location=New Brunswick, N.J.|isbn=0-8135-2836-4|page=39|url=https://books.google.com/books?id=lF0UquZAZW8C}}</ref>


[[بیت العدل]] نیز طی نامه‌ای در پاسخ به سؤال «آیا معاشرت احباء با غیربهائیانی که در ارتباط نزدیک با ناقضین عهد می‌باشند، منع شده‌است؟» چنین نوشته‌است: «اگر ارتباط با گروه غیربهائی سطحی و بی‌ضرر باشد یا استفاده و سودی برای جامعه بهائی داشته باشد، مجاز خواهد بود مانند استفاده از وکلا برای ارتباط با ناقضین عهد در موارد تجاری و شغلی؛ ولی اگر ناقضین عهد از فرد غیربهائی برای گسترش اهداف ضدبهائی خود در میان یاران بهره گیرند، باید موضوع به هیئت مشاوران قاره‌ای گزارش داده و ارتباط قطع شود…»<ref name="Lights4"/>
افرادی که به هر دلیلی به غیر از دشمنی با آئین بهائی از این دین خارج شده باشند ناقض محسوب نمی‌شوند. یعنی فقط کسانی که به ناقضین می‌پیوندند و کسانی که با دشمنی به آیین بهائی حمله می‌کنند، در زمره ناقضین و مطرودین قرار می‌گیرند. طرد اشخاص از جامعۀ بهائی آخرین گزینه است و بسیار به ندرت اتفاق میافتد یعنی قبل این مرحله نهائی، گفتگویی با این افراد صورت می‌گیرد و در طولانی مدّت تلاش می‌شود که آگاهی این افراد نسبت به اهمیت عهد و میثاق و وحدت در جامعه افزایش پیدا کند و از پیامدهای نامطلوب تفرقه‌افکنی در جامعه بهائی مطلع شوند. در صورت اصرار این افراد به ادامه عضویت در جامعه بهائی و در عین حال دنبال کردن اهداف تفرقه‌افکنانه‌شان درون جامعه‌ای که هدفش ایجاد وحدت است، نهایتاً این افراد به عنوان ناقض میثاق معرفی می‌شوند.<ref name=":2" /><ref name="mcmullen4">{{cite book|title=The Baha'i: The religious Construction of a Global Identity|year=2000|first=Michael|last=McMullen|publisher=Rutgers University Press|location=New Brunswick, N.J.|isbn=0-8135-2836-4|page=39|url=https://books.google.com/books?id=lF0UquZAZW8C}}</ref>


== گروه‌های مشمول طرد ==
=== نمونه‌هایی از نقض  عهد و میثاق در تاریخ بهائی ===
اکثریت ناقضان شامل گروه‌های تفرقه انداز هستند. به عنوان مثال یک بهائی که از اطاعت دستور رهبر در برخورد با پیمان شکنان سر باز می‌زند، خود نیز در معرض خطر قرار گرفتن در گروه ناقضین خواهد بود. در مقاله‌ای که برای دایرهٔ المعارف بهائی نوشته شده، به موضوع ناقضین پرداخته شده و با توجه به تاریخچه بهائیت، این افراد به چهار گروه تقسیم می‌شوند:<ref>https://en.wikipedia.org/wiki/Covenant-breaker#Categorization</ref>


'''* چالش با رهبری:'''
==== میرزا محمد علی، ناقض اکبر ====
شامل افرادی است که در قدرت و مشروعیت رهبران آیین بهائی اختلاف نظر و مشاجره داشته و برای خود یا دیگری در این مورد بنا بر دلایلی مدعی جانشینی رهبران قبلی آیین بوده‌اند. مثال این گونه افراد [[میرزا محمدعلی]] (صبح ازل) و [[چارلز میسون ریمی]] است.
[[پرونده:Mirza Muhammad-Ali.jpg|بندانگشتی|200px|[[میرزا محمد علی]] که توسط پدرش [[بهاءالله]]، [[غصن اکبر]] لقب گرفته بود، پس از مرگ پدر توسط برادر خود [[عباس افندی]]، ناقض اکبر نامیده شد.]]بهاءالله تا پایان عمرش در سال ۱۸۹۲ در عکا تحت حصر خانگی باقی ماند. بنا بر وصیت‌نامه بهاءالله، پسر بزرگش عباس که بعدها به عبدالبهاء ملقب گردید به عنوان جانشین او تعیین شد. بهائیان معتقدند این برای اوّلین بار در تاریخ ادیان است که پیامبر یک دین پس از خود به صورت کتبی و با خط خود جانشین خویش را انتخاب می‌کند و این موضوع به در امان ماندن  آئین بهائی از تفرقه و انشعاب کمک می‌کند.<ref>''Saiedi, Nader (2000). Logos and Civilization - Spirit, History, and Order in the Writings of Baháʼu'lláh. USA: University Press of Maryland. p.210. [[شماره استاندارد بین‌المللی کتاب|ISBN]] [[%D9%88%DB%8C%DA%98%D9%87:%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%A8%D8%B9%20%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8/1883053609|1883053609]]. [[کتابخانه باز|OL]] 8685020M.''</ref><ref>Stockman, Robert (2020). The Bahá'í Faith, Violence, and Non-Violence. Cambridge, New York: Cambridge University Press. p. 36. ISBN 9781108613446</ref><ref name=":1" />
عبدالبهاء برای مقابله بهائیان با این گروه گفته‌است: «اکنون برخی از ناکثین و ناقضین از طرق بسیار در طلب ریاست هستند. به منظور رسیدن به ریاست، در بین احباء شک و تردید رواج می‌دهند تا ایجاد اختلاف و تفرقه نمایند و در نتیجه آن افراد را به سوی خود جلب می‌کنند، ولی احبای الهی باید بیدار و هوشیار باشند و باید بدانند که هدف از انتشار چنین شک و تردیدهایی اغراض شخصی و رسیدن به ریاست است.»<ref name="Lights5">{{یادکرد کتاب |نام خانوادگی= هورنبی|نام=هلن |کتاب= انوار هدایت (Lights of Guidance)| ناشر= بیت‌العدل|سال= |مکان= |شابک=| فصل=فصل دوازدهم | صفحه=صفحهٔ ۲۳۱| پیوند =}}</ref>


'''* مخالفان:'''
به جانشینی عبدالبهاء به‌طور رسمی و مشخص در دو اثر بهاءالله اشاره شده است. یکی وصیتنامه بهاءالله به نام کتاب عهدی که به دست خط خود نوشته بود و دیگری کتاب اقدس که شامل قوانین فردی و اجتماعی می‌باشد. در این دو اثر، بهاءالله از بهائیان می‌خواهد که بعد از درگذشتش به عبدالبهاء روی بیاورند.<ref name=":1" /> پیش از این نیز بهاءالله در آثار دیگری مانند «سورة الغصن» که در دوران تبعیدش در ادرنه<ref>{{یادکرد کتاب|نشانی=https://d9263461.github.io/cl/Baha'i/Others/ROB/V2/p388-396Ch18.html|عنوان=The Revelation of Bahá'u'lláh: Adrianople, 1863-68|نام خانوادگی=Taherzadeh|نام=Adib|تاریخ=1987|ناشر=G. Ronald|سال=1987|شابک=978-0853980711|مکان=Oxford, UK|صفحات=338-396|زبان=English}}</ref> یا «لوح ارض باء» که در زندان عکا نوشته بود به مقام عبدالبهاء اشاره کرده بود.<ref>{{یادکرد کتاب|نشانی=https://d9263461.github.io/cl/Baha'i/Others/ROB/V4/p239-256Ch17.html#p240|عنوان=The Revelation of Baháʼuʼlláh|نام خانوادگی=Taherzadeh|نام=Adib|تاریخ=1976|ناشر=G. Ronald|سال=1976|شابک=9780853982708|مکان=|صفحات=240|زبان=English}}</ref>
که فعالانه مخالف سیاست‌ها و عملکرد رهبران بهائی هستند، بدون اینکه ادعایی برای جانشینی آن‌ها داشته باشند. این گروه بیشتر شامل مخالفان سیستم نظم اداری بهائی هستند مانند: روت وایت و میرزا احمد سهراب.<ref name="Lights5"/>


'''* مخالفان ولی امرالله:'''
این وصیت‌نامه اندک زمانی پس از درگذشت بهاءالله در جمع بزرگی خوانده شد.<ref name=":12">{{یادکرد کتاب|نشانی=https://d9263461.github.io/cl/Baha'i/Others/ROB/V4/p413-424Ch26.html|عنوان=The Revelation of Baháʼuʼlláh|نام خانوادگی=Taherzadeh|نام=Adib|تاریخ=1976|ناشر=G. Ronald|سال=1976|شابک=9780853982708|مکان=Oxford, UK|صفحات=419-420|زبان=English}}</ref> در این وصیتنامه همچنین ذکر شده بود که میرزا محمدعلی- پسر دوّم بهاءالله - در رتبهٔ دوم بعد از عبدالبهاء قرار دارد.<ref name=":122">{{یادکرد کتاب|نشانی=https://d9263461.github.io/cl/Baha'i/Others/ROB/V4/p413-424Ch26.html|عنوان=The Revelation of Baháʼuʼlláh|نام خانوادگی=Taherzadeh|نام=Adib|تاریخ=1976|ناشر=G. Ronald|سال=1976|شابک=9780853982708|مکان=Oxford, UK|صفحات=419-420|زبان=English}}</ref> اکثریت قریب به اتّفاق بهائیان مطابق کتاب عهدی، عبدالبهاء را به عنوان جانشین و مبیّن و مفسّر رسمی آثار بهاءالله، مرکز عهد و میثاق و سرمشقی از زندگی بهائی پذیرفتند.<ref name=":123">{{یادکرد کتاب|نشانی=https://d9263461.github.io/cl/Baha'i/Others/ROB/V4/p413-424Ch26.html|عنوان=The Revelation of Baháʼuʼlláh|نام خانوادگی=Taherzadeh|نام=Adib|تاریخ=1976|ناشر=G. Ronald|سال=1976|شابک=9780853982708|مکان=Oxford, UK|صفحات=419-420|زبان=English}}</ref><ref>Taherzadeh, Adib (2000). The Child of the Covenant. Oxford, UK: George Ronald. {{ISBN|0-85398-439-5|en}}. 265</ref>
کسانی که از دستور مستقیم ولی امرالله سرپیچی کرده و آن را اطاعت نمی‌کنند. اکثر اوقات این دستورها، شامل توقف معاشرت و ارتباط با ناقضین می‌شود. مثال این دسته بیشتر شامل فرزندان عبدالبهاء در زمان رهبری شوقی افندی است.<ref name="Lights5"/>


'''* منتقدان خائن:'''
اندکی بعد امّا، میرزا محمدعلی، برادر ناتنی عبدالبهاء، بر خلاف این وصیت‌نامه عمل کرده، مرجعیّت عبدالبهاء را انکار کرد و در ابتدا به صورت پنهان و سپس آشکار به مخالفت با او پرداخت.<ref name="PSmith_fasting">{{cite encyclopedia|last=Smith|first=Peter|encyclopedia=A concise encyclopedia of the Bahá'í Faith|title=Bahai Administration|year=2000|publisher=Oneworld Publications|location=Oxford|isbn=1-85168-184-1|url=https://books.google.com/books?id=pYfrAQAAQBAJ|pages=15|date=2000}}</ref> اگرچه این مخالفت‌ها نتوانست در وفاداری تودهٔ بهائیان به عبدالبهاء خللی وارد کند، امّا باعث بروز مشکلات برای عبدالبهاء از جانب مقامات عثمانی شد.<ref>{{cite book|author=Taherzadeh|year=1992|title=The Covenant of Bahá'u'lláh|url=https://archive.org/details/covenantofbahaul0000tahe|publisher=George Ronald|location=Oxford, UK|isbn=0-85398-344-5|first=Adib|pages=[https://archive.org/details/covenantofbahaul0000tahe/page/227 227]-9}}</ref> همکاری میرزا محمدعلی و امپراتوری عثمانی به بازداشت و حصر مجدد عبدالبهاء در عکا انجامید و حکم تبعید او به صحراهای شمال آفریقا در دستور کار قرار گرفت. امّا با انقلاب جمعیت ترکان جوان، عبدالبهاء از خطر تبعید نجات یافت و مانند سایر زندانیان سیاسی امپراتوری عثمانی آزاد شد.<ref name=":32">{{یادکرد کتاب|نشانی=https://www.worldcat.org/title/introduction-to-the-bahai-faith/oclc/181072578|عنوان=An introduction to the Baha'i faith|نام خانوادگی=Smith|نام=Peter|تاریخ=2008|ناشر=Cambridge University Press|سال=|شابک=9780521862516|مکان=Cambridge; New York|صفحات=44|زبان=English}}</ref>
کسانی که به صورت مخربی به آیین بهائی انتقاد و حمله می‌کنند مانند عبدالحسین آیتی و نیکو.<ref name="Lights5"/>


== گروه‌های غیرمشمول طرد ==
پاسخ عبدالبهاء به میرزا محمد‌علی در طی سه مرحله متطّور شد.<ref name="Covenant">{{cite web|url=https://bahai-library.com/momen_encyclopedia_covenant|title=Covenant, The, and Covenant-breaker|last=Momen|first=Moojan|authorlink=|date=1995|website=Bahá'í Library Online|publisher=|access-date=December 22, 2016|quote=|accessdate=}}</ref> در ابتدا عبدالبهاء بدون علنی کردن مشکل سعی در مذاکره و مصالحه با میرزا محمدعلی و همراهانش  داشت.<ref name="Covenant2">{{cite web|url=https://bahai-library.com/momen_encyclopedia_covenant|title=Covenant, The, and Covenant-breaker|last=Momen|first=Moojan|authorlink=|date=1995|website=Bahá'í Library Online|publisher=|access-date=December 22, 2016|quote=|accessdate=}}</ref> سپس بعد از اطمینان از اینکه مصالحه راه به جایی نمی‌برد و خطر آسیب به جامعه وجود دارد، توّجه بهائیان را به اصل «عهد و میثاق» جلب نمود و به بهائیان دستور داد تا تمام روابط خود را با میرزا محمدعلی و همدستانش قطع کنند.<ref name="Covenant3">{{cite web|url=https://bahai-library.com/momen_encyclopedia_covenant|title=Covenant, The, and Covenant-breaker|last=Momen|first=Moojan|authorlink=|date=1995|website=Bahá'í Library Online|publisher=|access-date=December 22, 2016|quote=|accessdate=}}</ref> بر اساس اصل عهد و میثاق در هر زمان پیروی از آن مرجعی که برای ادارهٔ جامعه تعیین شده ضروری است و باعث حفظ اتحاد جامعهٔ بهائی می‌شود.<ref name="PSmith_fasting2">{{cite encyclopedia|last=Smith|first=Peter|encyclopedia=A concise encyclopedia of the Bahá'í Faith|title=Bahai Administration|year=2000|publisher=Oneworld Publications|location=Oxford|isbn=1-85168-184-1|url=https://books.google.com/books?id=pYfrAQAAQBAJ|pages=15|date=2000}}</ref> عبدالبهاء کسانی که این عهد و میثاق را زیر پا گذاشته بودند (مانند میرزا محمدعلی) «ناقض عهد و میثاق» (شکننده پیمان) اعلام کرد.<ref name=":34">{{یادکرد کتاب|نشانی=https://www.worldcat.org/title/introduction-to-the-bahai-faith/oclc/181072578|عنوان=An introduction to the Baha'i faith|نام خانوادگی=Smith|نام=Peter|تاریخ=2008|ناشر=Cambridge University Press|سال=|شابک=9780521862516|مکان=Cambridge; New York|صفحات=15|زبان=English}}</ref>
فراسوی تعریف فوق، ارتباط‌های مثبت و منفی دیگری در [[آیین بهائی]] وجود دارد. عهد شکنان در [[بهائیت]] بیشتر این ارتباطات را نمی‌پذیرند. علاوه بر این گروهی نیز ممکن است به‌طور نادرست به عنوان ناقضین عهد مطرود واقع شوند، درحالی که در منابع بهائی اینان جزو ناقضین عهد محسوب نمی‌شوند. در ذیل لیست تعدادی از افرادی که ممکن است به‌طور نادرست ناقض پیمان شناخته شوند، آورده شده‌است:
* اعضای دیگر مذاهب یا کسانی که [[مذهب]] خاصی ندارند، خواه ارتباط اساسی با بهائیت برقرار سازند و خواه ارتباط نداشته باشند.
* بهائیانی که به راحتی از آیین و عقیده خود دست برمی‌دارند و از بهائیت خارج می‌شوند.
* بهائیانی که با برآورد سرپرست آیین بهائی از همان ابتدا فهم کافی از مفهوم عهد بهائی را نداشته‌اند. این افراد گاه از مسیر بهائیت منحرف می‌شوند و با آنان مثل کسانی که هیچ‌گاه بهائی نبوده‌اند برخورد شده و از آیین بهائیت خارج می‌شوند.
* بابی‌ها نیز چون دارای مذهب و عقیده دیگری هستند و هیچگاه دیانت بهائی را نشناختند و به وفاداری با [[بهاءالله]] قسم نخوردند، جزو عهدشکنان و ناقضان محسوب نمی‌شوند. چراکه واژه ناقض به کسی اطلاق می‌شود که در ابتدا به پیمان و قوانینی پایبند باشد و سپس آن‌ها را زیر پا می‌گذارد.<ref name="en.wikipedia.org">https://en.wikipedia.org/wiki/Covenant-breaker#Excluded_categories_of_people</ref>


== نمونه‌هایی از ناقضین عهد و میثاق در تاریخ بهائی ==
با وجود اینکه در تاریخ ادیان اختلاف و شکاف‌های اعتقادی بعد از درگذشت پیامبر و مؤسس آئین جدید امری رایج  است امّا عبدالبهاء با وجود حملات جدّی از ناحیه برادر ناتنی‌‌ خود توانست وحدت جامعه بهائی را بعد از درگذشت پدرش حفظ نماید و از تفرقه و به‌وجود آمدن شکاف‌های عقیدتی و انشعاب در آن جلوگیری کند.<ref name=":33">{{یادکرد کتاب|نشانی=https://www.worldcat.org/title/introduction-to-the-bahai-faith/oclc/181072578|عنوان=An introduction to the Baha'i faith|نام خانوادگی=Smith|نام=Peter|تاریخ=2008|ناشر=Cambridge University Press|سال=|شابک=9780521862516|مکان=Cambridge; New York|صفحات=44-45|زبان=English}}</ref> عبدالبهاء در وصیت‌نامه خود که «الواح وصایا»‌ نامیده می‌شود شوقی افندی نوه ارشد خود را به عنوان جانشین برگزید و با تشریح فعالیت‌های میرزا محمدعلی او را ناقض عهد اعلام و از جامعه بهائی طرد کرد.<ref name="WarburgStudies2">{{Cite book|last=Warburg|first=Margit|title=Bahá'í: Studies in Contemporary Religion|year=2003|url=https://archive.org/details/bahai0000warb|publisher=Signature Books|page=[https://archive.org/details/bahai0000warb/page/64 64]|isbn=1-56085-169-4}}</ref>
'''میرزا محمد علی، ناقض اکبر'''
[[پرونده:Mirza Muhammad-Ali.jpg|بندانگشتی|200px|[[میرزا محمد علی]] که توسط پدرش [[بهاءالله]]، [[غصن اکبر]] لقب گرفته بود، پس از مرگ پدر توسط برادر خود[[عباس افندی]]، ناقض اکبر نامیده شد.]]


[[عباس افندی]] فرزند بزرگ بهاء همه کسانی را که بعد از پدر به او گرویدند «ثابت پیمان» خواند و بردار خود [[میرزا محمد علی]] را که به نص لوح وصیت بهاء مقام [[غصن اکبر]] داشت چون به طوری که دلخواه او بود پیروی نکرد و حاضر نشد او را مانند پدر خود یفعل ما یشاء بداند ناقض اکبر لقب داد.<ref name=ToolAutoGenRef1>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = ترابیان فردوسی| نام =محمد | پیوند نویسنده =محمد ترابیان فردوسی | عنوان = حالات و مقالات استاد شهاب فردوسی| سال =1383| ناشر = صحیفه خرد| مکان =ایران | زبان = پارسی| شابک =5-5-95414-946| صفحه = 442| صفحات =505}}</ref>
عبدالبهاء تأکید بسیاری بر رعایت عهد و میثاق داشت. شوقی افندی همانند عبدالبهاء، بر اهمیت عهد و میثاق تأکید می‌کرد. تاکید عبدالبهاء به پایداری در عهد و میثاق این موضوع را به جنبه‌ای مهم از اعتقاد بهائی تبدیل کرده بود و انتصاب شوقی افندی به عنوان ولی آئین بهائی بسیار صریح و بدون هیچ شک و ابهامی انجام شد. بنابراین، تنها چالش اوّلیّه‌ نسبت به جانشینی شوقی افندی از سوی برادر عبدالبهاء، میرزا محمدعلی، مطرح شد. محمدعلی هنوز اظهار می‌داشت که با توجّه به وصیت‌نامه بهاءالله، وی باید جانشین عبدالبهاء باشد، استدلالی که برای همه، به غیر از طرف‌داران خودش، غیرقابل قبول بود و هست.<ref name=":2" />
[[میرزا محمد علی]] یکی از پسران [[بهاءالله]] است. او فرزند ارشد فاطمه خانم همسر دوم بهاءالله است. {{مدرک}}
وی محمد علی را «''غصن اکبر''» به معنی شاخه بزرگتر نامید.<ref>Taherzadeh, Adib (2000). The Child of the Covenant. Oxford, UK: George Ronald. {{ISBN|0-85398-439-5|en}}. 265</ref>


شهاب فردوس در سلسله مقالاتی که در مجله آشفته، دوره نهم، سال ۱۳۳۴، شماره‌های هجده تا پنجاه درج شده می‌نویسد:<ref name=ToolAutoGenRef1/>
==== خانواده شوقی افندی ====
{{نقل قول| میرزا محمد علی از مادر با [[عباس افندی]] جدا بود و در عقاید خود خیلی راسخ زیرا او پدرش را بسیار بزرگ می‌شمرد و عقیده داشت که عباس افندی خلیفه پدر و خودش معاون و ولی عهد خلیفه پدر است و بنابراین عباس افندی را موظف می‌دانست که آراء و احکام و دستورها پدر را مطاع شمارد و در همه موارد با او که خلیفهٔ دوم و منصوص از طرف پدر بود مشورت کند و مقام او را محترم شمارد ولی عباس افندی می‌خواست میرزا محمد علی مانند دیگران مطیع صرف و منقاد محض باشد. نهایتاً کار دو برادر به جدال کشید تا آنکه عباس افندی به صراحت او را مردود و مطرود و مظهر ابلیس خواند و لقب ناقض اکبر به کسی داد که پدرش به امر و ارادهٔ خداوند او را در لوح وصیت غصن اکبر و دارای مقام عصمت که مخصوص اولیای حق است شمرده بود. این مبارزه خیلی آسان به نفع عباس افندی تمام شد.}}
دوران دشوارتر ولایت شوقی افندی در طی دهه ۱۹۴۰ اتّفاق افتاد زمانی که علی‌رغم دستورالعمل خاص عبدالبهاء، برخی اعضای فامیل به صورت پنهانی با میرزا محمدعلی و حامیانش، ارتباط داشتند. دشمنی میرزا محمدعلی با عبدالبهاء منجر به اخراج بسیاری از منسوبین بهاءالله از آئین بهائی شد. این منسوبین شامل یکی از دختران بهاءالله به نام فروغیه و همسرش علی افنان بود. با اینکه علی افنان بعداً از طرف شوقی افندی بخشیده شد، پسر علی افنان، حسین، و برادرانش، فیضی، حسن و نیّر ناقض امر شناخته شدند. پس از آن، نیّر موجب پیوند نواده‌های عبدالبهاء با پسران علی افنان شد. روح‌انگیز، خواهر بزرگ‌تر شوقی افندی با خود نیّر ازدواج کرده بود. ثریا، دختر عموی شوقی افندی، با فیضی و خواهر کوچک‌تر شوقی افندی با حسن ازدواج کردند. اعضای خانواده شوقی افندی از طریق چنین روابطی  با ناقضین بر علیه شوقی افندی قیام کردند.<ref>{{یادکرد وب|عنوان=Covenant, The, and Covenant-breaker|نشانی=https://bahai-library.com/momen_encyclopedia_covenant|وبگاه=bahai-library.com|بازبینی=2021-05-09|کد زبان=en-US}}</ref>


رفتار این دو برادر با یکدیگر عیناً همان رفتاری بود که بهاءالله با برادرش، میرزا [[یحیی صبح ازل]] که به نص صریح و متعدد سید باب، دارای شئون و مقامات بسیاری بود و «صراط حق عظیم» به گفتهٔ باب محسوب می‌شد را رد کرد و دجال خواند.<ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = ترابیان فردوسی| نام =محمد | پیوند نویسنده =محمد ترابیان فردوسی | عنوان = حالات و مقالات استاد شهاب فردوسی| سال =1383| ناشر = صحیفه خرد| مکان =ایران | زبان = پارسی| شابک =5-5-95414-946| صفحه = 432| صفحات =505}}</ref>
شوقی افندی بر خلاف بسیاری از نزدیکانش عقیده داشت دستورالعمل‌های عبدالبهاء در مورد قطع ارتباط با ناقضین باید بدون هیچ مصالحه‌ای دنبال شود و در نتیجه اکثر خویشاوندان نزدیکش که تحت تأثیر میرزا محمدعلی و حامیانش وصیتنامه عبدالبهاء را نادیده گرفتند و به مخالفت با ولایت امر شوقی افندی پرداختند به عنوان ناقض اعلام شدند.<ref name=":2" />


پس از بهاءالله، شوقی افندی نیز به بهائیان طی اطلاعیه‌ای اعلام کرد که آنان باید از تماس با نسل و دودمان او (صبح ازل) اجتناب کنند: «هیچ بهائی هوشیار و وفاداری نباید با نسل و فرزندان ازل که اندک انتقادی نسبت به ما دارد، در هیچ زمینه‌ای ارتباط داشته باشد. در حقیقت این افراد باید به دلیل بیماری ارثی خود که همان عهدشکنی است، به شدت طرد شوند.»<ref name="en.wikipedia.org"/>
==== میسون ریمی ====
شوقی افندی در سال ۱۹۵۷ درگذشت. او فرزندی نداشت و وصیت‌نامه‌ای از خود برجای نگذاشته بود که در آن فردی را به عنوان جانشین معرفی کرده باشد.<ref name=":4">Momen, Moojan & Smith, Peter (1989). "The Baha'i Faith 1957-1988: A Survey of Contemporary Developments". Religion. 19: 63. doi:10.1016/0048-721X(89)90077-8.</ref> از این رو، گروهی از بهائیان برجسته معروف به ایادی امرالله که قبل از مرگ شوقی افندی توسط خود او، برای انتشار تعالیم بهائی و حفظ همبستگی جامعه منصوب شده بودند، موقتاً به مدت ۵ سال (از سال ۱۳۳۶ شمسی تا سال ۱۳۴۲ شمسی)  رهبری جامعه بهائی را به دست گرفتند تا زمینه را برای تشکیل بیت‌العدل اعظم که بهاءالله در کتاب اقدس تصدی امور جامعه بهائی را در نهایت به آن شورا سپرده بود، فراهم کنند. شوقی افندی چند هفته قبل از درگذشت‌ش در پیامی که به عالم بهائی ارسال داشته بود ایادیان امرالله را با عنوان «حارسان اعظم جامعهٔ جنینی امر بهاءالله» معرفی کرده بود.<ref>Smith, Peter (1987) Babi & Baha'i Religions pg. 129 Cambridge University Press ISBN 0-521-30128-9</ref><ref>Saiedi, Nader (2000). Logos and Civilization – Spirit, History, and Order in the Writings of Bahá'u'lláh. USA: University Press of Maryland and Association for Baha'i Studies. pp. 276–277. ISBN 188305360</ref><ref>Hatcher and Martin] Hatcher, S. William and Martin, J. Douglass (1986) Baha’i Faith -- the emerging global religion, pg. 70, Publisher: Harper & Row <nowiki>ISBN 0-06-312078-X</nowiki></ref><ref name=":4" />


== عهدشکنی در خانواده نزدیک شوقی افندی ==
پس از درگذشت شوقی افندی، تصمیم ایادیان امرالله مبنی بر در دست گرفتن امور به‌طور موقت تا برگزاری انتخابات بیت العدل اعظم، به‌طور کلی با حمایت مشتاقانه جامعهٔ بهائی سراسر جهان پذیرفته شد. در ۱۹۵۹ میسون ریمی یکی از ایادیان امرالله که در زمان تشکیل شورای بین‌المللی بهائی به عنوان رئیس آن جمع تعیین شده بود ادعا کرد که وی به همین دلیل باید پس از شوقی افندی به عنوان ولی دوم امر در نظر گرفته شود. استدلال او با مخالفت سایر ایادیان امرالله مواجه شد زیرا هیچ وصیتنامه یا یادداشتی مبنی بر اینکه شوقی افندی ریمی را به عنوان جانشین خود انتخاب کرده باشد وجود نداشت. ریمی خود در سال ۱۹۵۷ به همراه سایر ایادیان امرالله بیانیه‌ای رسمی به امضا رسانده بود که شوقی افندی جانشینی برای خود تعیین نکرده‌است. به علاوه در آثار بهائی ذکر شده بود که ولی امر باید از نسل بهاءالله باشد و ریمی حائز این شرط نیز نبود. با ادامه اصرار ریمی بر ادعای خود در سال ۱۹۶۰ از سمت ایادی امرالله عزل و به عنوان ناقض عهد و میثاق معرفی شد. ریمی تنها موفق به جلب تعداد کمی طرفدار برای خود شد و همان‌طور که خود بعدها اظهار کرد تقریباً تمام جامعهٔ بهائی با ادعای او مخالفت کردند. برگزاری انتخابات و تشکیل بیت العدل اعظم در سال ۱۹۶۳ با شادی و شعف بهائیان همراه بود و ریمی و طرفدارانش به سرعت اهمیت خود را برای اکثر بهائیان از دست دادند.<ref>CEBF, ‘Remey, Charles Mason’, loc. Cit.; Harper, Lights of Fortitude, pp. 187-306</ref><ref name=":2" /><ref name=":4" />
پس از مرگ عبدالبهاء، با نفوذ بهیه خانم (بزرگ‌ترین دختر بهاءالله) تمام اهل خانه از همان ابتدا اطراف شوقی افندی را گرفتند. برادر شوقی (حسین) و بعضی پسرعموهایش نیز برای چند سال به عنوان دفتردار و منشی به خدمت او پرداختند. تنها جناح مخالف او میرزامحمدعلی و حامیانش بودند که توسط عبدالبهاء به عنوان عهدشکنان معرفی شده بودند. علی‌رغم دستورالعمل خاص عبدالبهاء، برخی اعضای فامیل به صورت پنهانی با این عهدشکنان ارتباط داشتند. بعد از فوت بهیه خانم در سال ۱۹۳۲، بزرگ‌ترین خواهر شوقی افندی (روح‌انگیز) با پسر سید علی افنان ازدواج کرد؛ لذا داماد بهاءالله در حقیقت، دشمن دیرینه عبدالبهاء بود (که او را قبلاً ناقض نامیده بود). با تلاش‌های روح‌انگیز، دیگر خواهر شوقی افندی و دختر عمویش ثریا نیز با پسران سیدعلی افنان ازدواج کردند. در واقع، این دخترعموها و عمه‌ها و عموها در انتخاب بین دو راه اطاعت از شوقی و به دنبال آن، طرد اعضای فامیل و راه دوم سرپیچی و قرارگرفتن در میان نافرمانان از دستور عبدالبهاء و شوقی، حالت دوم را برگزیدند.<ref name=":0"/>

'''روحی افنان'''

پس از سال‌ها سکوت در مورد این روابط، با پیام‌های شوقی افندی در دوم نوامبر ۱۹۴۱، زمینه برای گسترش این روابط در میان اعضای خانواده فراهم شد.
طوبی (دختر عبدالبهاء) در مورد روحی افنان (دخترعموی شوقی افندی) اعلام کرد:
«خواهر روحی، با یک پیمان‌شکن و مطرود شده به نام فایدی ازدواج کرد. کسی که مادرش به دشمن اصلی ما (محمدعلی) ملحق و از او حمایت نمود و پدرش به‌طور علنی با عبدالبهاء مخالفت و همین‌طور به‌طور مکرر با دشمن خونی عبدالبهاء یعنی خانواده روحی هم سخن بود. به تمام مؤمنین بهائی اطلاع دهید که هرگونه ارتباط با این خانواده مطرود شده، ممنوع شد.»
فایدی پسر فروغیه خانم، دختر بهاءالله از همسر سومش، جواهر بود. فروغیه و فرزندانش همگی از میرزامحمدعلی حمایت می‌کردند. فایدی دو برادر بزرگ‌تر هم داشت. حسین افندی افنان از اعضای کمپین کمک به فیصل دوم در عراق (معاون فیصل دوم در عراق) و نیر افندی افنان مأمور عالی‌رتبه دولت در امور پارک‌ها در قاهره مصر بودند؛ لذا کل خانواده، به دلیل ازدواج‌های غیرمجاز خود توسط شوقی افندی به‌عنوان عهد شکن معرفی شدند.<ref>Sohrab, Ahmad (1943). Abdul Baha's Grandson Story of a Twentieth Century Excommunication. Universal Publishing Company, New York. p. 166</ref>

سپس در بیانیه سال ۱۹۵۰ چنین آورده شد:
«به دوستان و احباء اطلاع دهید که روحی، مادرش و روحا، خاله‌اش و خانواده‌های‌شان، پشیمان از سال‌ها نافرمانی و هدایت نادرست خود هستند ولی اکنون در رسوایی و بدنامی آشکاری قرار گرفته‌اند.»<ref>Effendi, Shoghi (February 22, 2015). Citadel of Faith. CreateSpace Independent Publishing Platform. p. 87</ref>

و در سال ۱۹۵۳:
«روحی افنان خائن، به نافرمانی گذشته خود راضی نشد و با مطرود قدیمی، میرزا احمد سهراب، جهت روابط تجاری ارتباط برقرار کرد و با رضایت خود به ازدواج خواهرش با فرزند دشمن عبدالبهاء، اکنون به‌طور علنی برضد جنبش بهائی خطبه می‌خواند و ادعای نمایندگی آن را هم دارد و آموزه‌های بهائی را وارونه جلوه می‌دهد که در نتیجه باعث اشتباه و سوءتفاهم اذهان مقامات و محافل محلی می‌شود. مجامع بین‌المللی را آگاه کنید.»<ref name=":0"/><ref>دائره المعارف اشراق خاوری، ص ۱۸۱۳، قسمت منتسبین بیوفا</ref>

بعدها روحی در رونوشتی از کتاب سهراب، دربارهٔ طرد خود گفته‌است:
«... در شرایط عادی به مقام و مدارج بالا برده شد و به همین خاطر سپاسگزار از اینکه می‌دید همه کس خدماتش به رهبر و ولی امر را ثبت می‌کنند اما مراجعه به ولی امرالله و نظام اداری، روش او را به‌طور کامل عوض کرد. او نمی‌خواست کسی از او دفاع نماید. او احساس می‌کرد که باید در سکوت و تنهایی رنج بکشد و با آخرین خواسته و وصیت سرکار آقا (عبدالبهاء) صادق باشد. سپس روحی افندی به نزد احمد که به همان بلا و مصیبت گرفتار بود رفت، اما عکس العمل وی متفاوت بود. او این امر را تأسف‌انگیز می‌دانست.»<ref>https://reformbahai.org/images/Julie_Chanler_From_Gaslight_to_Dawn.pdf</ref><ref>From Gaslight to Dawn 10-19</ref>

'''منیب شهید'''

شوقی افندی، در مورد منیب شهید (پسرعمه شوقی افندی) از جانب روحا دختر عبدالبهاء، بیانیه زیر را به جامعه بهائی در سال ۱۹۴۴ ابلاغ کرد:
«منیب شهید، نوه عبدالبهاء و محبوب الشهداء، با دختر یک تبعیدی سیاسی که خواهرزاده (برادرزاده) مفتی اعظم اورشلیم بود، به راه و رسم مسلمانان ازدواج کرد. با این عمل خائنانه یعنی نکاح با دشمنان آیین، او استحقاق محکومیت خروج از جامعه بهائی را دارد.»<ref>"Messages from the Guardian". Bahá'í News (172). December 1944. Retrieved May 8, 2016.</ref>

'''حسینعلی'''

حسینعلی، برادر شوقی افندی بود. در آوریل ۱۹۴۵ شوقی افندی پیام زیر را خطاب به جامعه بهائی ابلاغ کرد:
«برادر بی ایمان من حسین، پس از یک دوره طولانی رفتار نادرست و بی‌شرمانه، از خانه سرکارآقا (عبدالبهاء) رانده شد تا همنشین خواهرش و بقیه مطرودین گردد.»<ref>Messages from the Guardian". Bahá'í News (174). April 1945. Retrieved May 8, 2016.</ref>

در مارس ۱۹۵۰ شوقی افندی پیام بعدی را صادر کرد: «حسین، برادر بی‌ایمان]من[، که قبل از این به دلیل رفتار ناشایست سال‌های گذشته تحقیر شده بود، به پیوند و ارتباط با عهدشکنان (مطرودین) در ارض اقدس و تلاش برای تضعیف موقعیت ولی امرالله ادامه داده بود، اخیراً با نکاح یک دختر بی اصل و نسب مسیحی در اروپا در یک شرایط مبهم خود را بیشتر خوار و بی‌ارزش نمود.»<ref>Faithless Brother". Bahá'í News (229). March 1950. Retrieved May 8, 2016.</ref>

البته شوقی افندی بعدها به دفاع از استعمال واژه «دختر بی ریشه مسیحی» در بیانیه خود پرداخت: «پیرو پیام با موضوع مربوط به حسین: برای او (شوقی) تعجب آور است که می‌بیند کلماتی چون دختر بی اصل و نسب مسیحی و نکاح شرم آور سؤال برانگیز باشد. به نظر می‌رسد که دوستان باید این را درک کنند که برای برادر ولی امرالله، نوه سرکار آقا، کسی که در وصیت‌نامه سرکارآقا افنان و اغصان نامیده شده و کسی که به دلیل رابطه خانوادگی با پیامبر (آیین) از او انتظار ویژه‌ای می‌رود، بنابر رسوم بهائی مناسب نیست که با دختری ناشناخته ازدواج کند که هیچ اعتقادی به دیانت بهائی ندارد.»<ref>"Hussein". Bahá'í News (236). October 1950. Retrieved May 8,2016.</ref>

'''ریاض'''

شوقی افندی پیام زیر را دربارهٔ برادر خود، ریاض، در دسامبر ۱۹۵۱ صادر کرد:
«با احساس عمیق نگرانی، غم و اندوه و خشم مجبورم جامعه بهائی را به ارتباط غیرقابل انکار مطرودین قدیمی و جدید خانواده سرپرست ارض اقدس آگاه کنم که نشانه خیانت دوچندان و غم‌انگیزی است که موقعیت روحانی و شخصیت نوادگان عبدالبهاء را کاسته‌است. رفتار و کردار شرم آور آنان ستایش بزرگان‌شان را برانگیخت. شواهد بیشتر، به خیانت دوچندان روحی، گواهی می‌دهد. چراکه تلاش اعمال شده خواهر ارشد من راه را برای نکاح چهارم هموار نمود که در آن نوه سیدعلی با پسر روحا ازدواج نمود و ارتباط شخصی اخیر برادر منفور و خائن من ریاض با مجدالدین، دشمن مخوف آئین، سمبل پیشین محمدعلی، ناقض اکبر عهد بهاءالله ایجاد شد. این اطلاعیه را به مجامع بین‌المللی اطلاع دهید.»<ref>Effendi, Shoghi (1999). Messages to the Bahá’í World: 1950–1957. Baha'i Publishing Trust. p. 16. ISBN 978-0-87743-250-0.</ref>

'''مهرانگیز'''

شوقی در دسامبر ۱۹۴۱ اطلاعیه‌ای در مورد خواهر کوچک‌ترش، مهرانگیز، ارسال کرد:
«خواهر مهرانگیز، راه خواهر روحی را دنبال کرد و به اقتضای عدالت، اخراج او به مؤمنین اعلام می‌شود.»<ref>Effendi, Shoghi (December 1981). The unfolding destiny of the British Baha'i community: Messages from the Guardian of the Baha'i Faith to the Baha'is of the British Isles. UK Bahá’í Publishing Trust. p. 149. ISBN 978-0-900125-43-0.</ref> دلیل این طرد این بود که او، مانند خواهرش روحی، بدون رضایت ولی امرالله با یکی از پسرعموهایش ازدواج کرد. مهرانگیز با حسن افنان، پسر فروغیه خانم (دختر بهاءالله از همسر سومش جواهر) ازدواج کرد.<ref>Sohrab, Ahmad (1943). Abdul Baha's Grandson Story of a Twentieth Century Excommunication. Universal Publishing Company, New York. p. 22.</ref>

== شاخه‌های بهائیت ==
بیشتر بهائیان علت انشعابات و شاخه‌های مختلف از آئین بهائی را، مربوط به ادعای [[چارلز میسون ریمی]] به ولایت امری در ۱۹۶۰ می‌دانند. طبق وصیتنامه عبدالبهاء، اولیای امر باید از نسل اجدادی (شجره خانوادگی) بهاءالله باشند و هر ولی امری باید جانشین خود را در زمان حیاتش معرفی کند. همچنین ۹ نفر ایادی امرالله (که میسون ریمی رئیس ایشان بود) باید به‌طور موقت در ارض اقدس جای بگیرند و با أخذ اکثریت آرا اعتبار کسب کنند. بهائیان این نسل اجدادی را به ارتباط فیزیکی خانوادگی با بهاءالله تفسیر می‌کنند، مسئله‌ای که میسون ریمی فاقد آن بود.

تقریباً تمام بهائیان تعیین ایادی امر الهی بعد از شوقی افندی را پذیرفتند ولی شوقی بدون اینکه جانشین خود را معرفی کند، از دنیا رفت و جامعه بهائی هیچ رهبری از نسل بهاءالله که واجد شرایط تعیین شده در وصیتنامه عبدالبهاء باشد، نداشت. بعدها بیت العدل، که به صورت اولیه در سال ۱۹۶۳ تأسیس شد، قانونی طرح و تصویب کرد که طبق آن انتخاب و انتصاب ولی امر را غیرممکن می‌کرد.

در سال ۱۹۶۰ ریمی که خود از ایادی امر بود، از موضع و ادعای قبلی خود دست کشید و ادعا کرد که به این کار مجبور شده‌است. او ادعا کرد که جانشینی شوقی افندی است. در نتیجه او و حامیانش که اندک بودند، توسط ایادی امر از جامعه بهائیت طرد شدند. ریمی، بنا بر قول نزدیکانش، در پایان عمر بسیار پیر و افتاده شد و به هنگام مرگ نیز رها شده و تنها بود و در آن حال بیشتر حامیان برجسته‌اش برای کسب مقام ریاست با هم در نزاع بودند.

بزرگ‌ترین گروه طرفداران ریمی، که بهائیان ارتدوکس نامیده می‌شوند، به رهبری شرعی ریمی و سپس [[جوئل مارانجلا]] بعد از شوقی افندی معتقدند؛ لذا بنا بر حکم بیت العدل در [[حیفا]]ی اسرائیل، این گروه، نامشروع و اعضا و حامیانش نیز مطرود شناخته شده‌اند.
نسل حاضر به جامانده از خانواده مطرود بهاءالله به عنوان خاص ناقض عهد به‌شمار نمی‌آیند، اگرچه آنان اکثراً رابطه‌ای با دیانت بهائی ندارند.
گروه کوچکی از بهائیان در شمال [[نیومکزیکو]] معتقدند که این نسل شایستگی لازم را دارند که به عنوان ولی امر انتخاب شوند و همواره منتظرند که فردی از این نسل به عنوان ولی امر حقیقی قیام کند.
همچنین گروه کوچکی از بهائیان در [[مونتانا]] وجود دارند که از تفکرات لیلاند جانسون- که ادعای داشتن مقامی بالاتر از ولایت امر را کرد- الهام گرفته‌اند. پیشگویی‌های نادرست او از آخرالزمان و تلاش‌های ناموفقش برای بازسازی مقام ولایت امری و رهبری جدید با مرگش در سال ۱۹۹۶ نمایان شد. اختلاف در میان حامیان جانسون در تعیین ولی امر نهایتاً، به اختلاف دیگری در سال ۲۰۰۱ انجامید.<ref name=":0"/>

== طرد شدن آگوست استن استرندز از جامعه بهایی ==
[[محمد عبدالله ال اهری]] در مقدمه کتاب THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN می‌نویسد:{{نقل قول| [[اگوست استن استرندز]] {{انگلیسی|August J. Stenstrand}} طی دهه بعد، توسط اولین مبلغ آئین بهایی در [[آمریکا]]، به نام ''دکتر ابراهیم خیراله'' با تعالیم مذهب بهایی مواجه شد. در ابتدا وی از ''ابراهیم خیراله'' در مجادله‌اش به نفع [[میرزا محمد علی]] یکی دیگر از پسران [[بهاءالله]] علیه [[عبدالبهاء]] حمایت کرد.
با این حال [[اگوست استن استرندز]] بعد از مطالعات شخصی بسیار، ادعاهای [[میرزا حسینعلی نوری]]، (متولد۱۸۹۲- وفات۱۸۱۷) را رها کرد. او اولین (و شاید تنها) طرفدار جنجالی [[باب]] و جانشین آشکار او یعنی ''میرزا یحیی'' [[صبح ازل]] (متولد۱۹۱۲- وفات۱۸۳۱) بود که در [[شیکاگو]] زندگی می‌کرد. به هر حال او درMay 1906 بخاطر ''دگراندیشی'' در تفکرات [[بابی]] – [[بهایی]]، از اولین انجمن بهائیان [[آمریکا]]، ''طرد'' شد.}}

=== ابلاغیه شوقی افندی دربارهٔ استن استرندز ===
در یادداشت‌های خانه بهایی شیکاگو به تاریخ ۱۳ آوریل ۱۹۰۷ آمده‌است:
{{نقل قول| رساله ''استن استرندز'' در مورد [[صبح ازل]] ملاحظه شد و تصمیم گرفته شد به آن توجهی نکنیم. یک نسخه از رساله بایگانی موجود است.<ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = Stenstrand'S| نام =August J | پیوند نویسنده =آگوست استنسترندز | نام خانوادگی۲ = Browne| نام۲ = Edward G| پیوند نویسنده۲ =ادوارد براون | نام ویراستار =Muhammad Abdullah | نام خانوادگی ویراستار = al-Ahari| پیوند ویراستار =محمدعبدالله الاهری | فصل = مقدمهBahi Reporting on Stenstrand| نویسندگان سایر بخش‌ها = Daltaban Peyrevi | عنوان = THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN| سال =۲۰۰۶| ناشر = Magribine Press| مکان =Chicago | زبان = en| شابک =1-56316-953-3| صفحه = ۹| صفحات =۲۰۰}}</ref>}}
توسط رهبری بهایی در جهان در مورد ''استن استرندز'' مطالب کمی نوشته یا منتشر شده‌است. به هر حال تحقیق اینترنتی، بخشی از مکاتبه به تاریخ ۱۸/۸/ ۱۹۲۷را نشان می‌دهد که طی آن [[شوقی افندی]] نوشته‌است:
{{نقل قول| همکاران عزیز و گرانقدرم:
دو نامه اخیر شما را در تاریخ ۵ ژوئن ۱۹۲۶ با دقت خوانده شد. سریعاً به اطلاع شما می‌رسانم که چون ''استن استرندز'' [[ازلی]] است و دوستان باید از وی دوری نموده و روی گردانند و به او بی‌توجهی کنند… ''برادر واقعی شما، شوقی''<ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = Stenstrand'S| نام =August J | پیوند نویسنده =آگوست استنسترندز | نام خانوادگی۲ = Browne| نام۲ = Edward G| پیوند نویسنده۲ =ادوارد براون | نام ویراستار =Muhammad Abdullah | نام خانوادگی ویراستار = al-Ahari| پیوند ویراستار =محمدعبدالله الاهری | فصل = مقدمهBahi Reporting on Stenstrand |نویسندگان سایر بخش‌ها = Daltaban Peyrevi | عنوان = THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN| سال =۲۰۰۶| ناشر = Magribine Press| مکان =Chicago | زبان = en| شابک =1-56316-953-3| صفحه = ۱۰| صفحات =۲۰۰}}</ref>}}

=== پوشش خبری انتشارات ضد بهایی ===
''استن استرندز'' چندین تجلیل مهم در آثار ''ضد بهائیت'' دریافت کرد. در ''کتاب بهائیت و ادعاهای آن'' نوشته ویلسون (۱۹۱۵، صفحه ۲۶۸) می‌خوانیم:
{{نقل قول| رویداد عجیبی در 6/ May /۱۹۰۶ اتفاق افتاد. آقای ''آگوست جی. استن استرندز'' از اولین کلیسای مرکزی ظهور برکنار شد، چرا که او [[بهاالله]] را رد کرد و [[صبح ازل]] را قبول کرد. او با تحقیق روی تاریخ ترجمه شده توسط پروفسور [[ادوارد براون]] به این مرحله رهنمون شد، او متعاقباً سه رساله منتشر کرد؛ ''فراخوان بهائیان'' (۱۹۱۳ / ۱۹۱۰/۱۹۰۷) در توضیح بیانات [[صبح ازل]]. من با او مصاحبه‌های جالبی در ۱۹۱۴ داشتم.<ref name="AutoAX-5">{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = Stenstrand'S| نام =August J | پیوند نویسنده =آگوست استنسترندز | نام خانوادگی۲ = Browne| نام۲ = Edward G| پیوند نویسنده۲ =ادوارد براون | نام ویراستار =Muhammad Abdullah | نام خانوادگی ویراستار = al-Ahari| پیوند ویراستار =محمدعبدالله الاهری | فصل = مقدمهCoverge in anti-Baha'i Publications| نویسندگان سایر بخش‌ها = Daltaban Peyrevi | عنوان = THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN| سال =۲۰۰۶| ناشر = Magribine Press| مکان =Chicago | زبان = en| شابک =1-56316-953-3| صفحه = ۱۱| صفحات =۲۰۰}}</ref>}}

ویلسون همچنین (در صفحه ۱۸۵) اشاره کرد که وی مطالب زیر را دریافت کرده بود:
{{نقل قول| «... رساله‌ای توسط ''ای. جی. استن استرندز''، از [[شیکاگو]]، بنام سومین دعوت بهائیان». او در صفحه ۲۷ می‌نویسد، تاریخچه '''بابی''' بعلاوه دستنویس‌های مقدسشان ثابت می‌کند یک ''دستکاری وحشتناک''، تغییر و پس و پیش کردن معانی، ''توسط بهائیان'' انجام شده‌است. بار دیگر (در صفحه ۲۸) مدارک فراوانی داریم که دستکاری، پس و پیش کردن، تغییر، تحریف و دزدی از دستنویس‌های مقدس ''مذهب بابی'' را بدست ''بهائیان'' نشان می‌دهد.<ref name="AutoAX-5"/>}}


== منابع ==
== منابع ==
خط ۴۳: خط ۱۳۳:


[[رده:بهائیت]]
[[رده:بهائیت]]
[[رده:شاخه‌های بهائیت]]

نسخهٔ ‏۲۱ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۱۷

ناقضین، عبارتی است که بهائیان به پیروی از عبدالبهاء دربارهٔ اشخاصی به‌کار می‌برند که به دلیل شکستن عهد خود نسبت به پایداری قوانین تشکیلات در آیین بهائی، از جامعه بهائی طرد و رانده شده‌اند.
این نقض پیمان به معنای مخالفت فعال فرد با تشکیلات آیین بهائی مورد نظر عبدالبهاء است. بنابر قوانین بهائی فقط مقام ریاست آیین بهائی -که در سال‌های اخیر بیت العدل نقش آن را برعهده دارد- حق تعیین شخص به عنوان ناقض را دارد.[۱][۲] بنا بر دستور عبدالبهاء، زمانی که فردی به عنوان عهد شکن به بهائیان معرفی شود، از تمام اعضای بهائی انتظار می‌رود که از ارتباط با وی پرهیز کنند.[۳]

عبدالبهاء در بیانیه‌ای هدف از طرد را محافظت امرالله دانست و به‌طور صریح بیان کرد که چنانچه مطلبی مضر و علیه مصالح امر بهائی توسط فردی مطرح شود، حتی اگر آن فرد فرزند عبدالبهاء باشد، باید او را طرد کرد.[۴] با این حال اگر فرد خارج شده، به دلیل عدم توانایی در انجام قوانین و احکام و نه به دلیل دشمنی و عدم قبول دستورها، از آیین بهائیت خارج شده باشد، به عنوان ناقض مستحق طرد به‌شمار نمی‌آید. یعنی فقط کسانی که با دشمنان شناخته شده بهائی یا دیگر عهدشکنان، ضد بهائیت متحد می‌شوند، و کسانی که به روش دشمنان به آیین بهائی حمله می‌کنند، در زمره ناقضین و مطرودین قرار می‌گیرند.[۴]

بیت العدل اعظم مورّخ ۲۳ مارس ۱۹۷۵ به زبان انگلیسی خطاب به یکی از یاران، مرقومه‌ای را صادر کرد که ترجمه قسمتی از آن بدین شرح است: «وقتی شخصی ایمان خود به حضرت بهاءالله را به عنوان یک مظهر ظهور الهی اعلان می‌کند، او از متمسّکین به عهد و پیمان حضرت رحمن شده، جامعیّت و اصالت و تمامیّت ظهور مبارکش را قبول می‌کند؛ ولی اگر این شخص بعدها تغییر جهت و مقام حضرت بهاءالله یا مرجع مرکزی امرالله را مورد حمله قرار دهد، او نقض عهد کرده‌است. در چنین موقعیّتی هر کوششی به عمل می‌آید تا به او کمک شود که به غیر منطقی بودن و سهو و خطای عمل خود پی برد، امّا اگر او در رفتار خود پافشاری کند، باید طبق تعالیم نفس مقدّس حضرت بهاءالله، به عنوان ناقض عهد الهی از جامعهٔ بهائی طرد شود.»[۵]

ارتباط بهائیان با ناقضین

به دستور بهاءالله و جانشینانش، ناقضین عهد و میثاق از طرف دیگر بهائیان طرد و منزوی می‌شوند زیرا این افراد، به دلیل خروج از آیین بهائی یا اعتراض به قوانین آن، حق معاشرت و ادامه ارتباط با دیگر بهائیان را ندارند.[۶] نقض عهد همچنین از سوی ولی امرالله (شوقی افندی) به عنوان یک بیماری روحانی معرفی شده‌است. او در این باره می‌گوید: «... نقض عهد در حقیقت یک بیماری روحانی می‌باشد و کلیه نقطه نظرات و رفتار یک ناقض به حدی زهرآگین است که حضرت مولی الوری آن را با مرض جذام همانند دانسته‌اند و یاران را از معاشرت با چنین نفوسی تحذیر فرموده‌اند. نباید به ظاهر کلمات ناظر بود. وقتی که شما با چنین نفوسی معاشر شوید، ممکن است تحت تأثیر نفوذ افکار مهلکه آنان قرار گیرید.»[۴]

بهاءالله و عبدالبهاء در موارد بسیاری معاشرت با ناقضان را به دلیل همین بیماری مسری نهی کرده و بنابر گفته‌های شوقی افندی، آنان این افراد را به مثابه عضوی سرطانی در بدن دانسته‌اند که باید برای حفظ دیگر اعضا قطع و خارج شوند.[۷]

بیت العدل نیز طی نامه‌ای در پاسخ به سؤال «آیا معاشرت احباء با غیربهائیانی که در ارتباط نزدیک با ناقضین عهد می‌باشند، منع شده‌است؟» چنین نوشته‌است: «اگر ارتباط با گروه غیربهائی سطحی و بی‌ضرر باشد یا استفاده و سودی برای جامعه بهائی داشته باشد، مجاز خواهد بود مانند استفاده از وکلا برای ارتباط با ناقضین عهد در موارد تجاری و شغلی؛ ولی اگر ناقضین عهد از فرد غیربهائی برای گسترش اهداف ضدبهائی خود در میان یاران بهره گیرند، باید موضوع به هیئت مشاوران قاره‌ای گزارش داده و ارتباط قطع شود…»[۷]

گروه‌های مشمول طرد

اکثریت ناقضان شامل گروه‌های تفرقه انداز هستند. به عنوان مثال یک بهائی که از اطاعت دستور رهبر در برخورد با پیمان شکنان سر باز می‌زند، خود نیز در معرض خطر قرار گرفتن در گروه ناقضین خواهد بود. در مقاله‌ای که برای دایرهٔ المعارف بهائی نوشته شده، به موضوع ناقضین پرداخته شده و با توجه به تاریخچه بهائیت، این افراد به چهار گروه تقسیم می‌شوند:[۸]

* چالش با رهبری: شامل افرادی است که در قدرت و مشروعیت رهبران آیین بهائی اختلاف نظر و مشاجره داشته و برای خود یا دیگری در این مورد بنا بر دلایلی مدعی جانشینی رهبران قبلی آیین بوده‌اند. مثال این گونه افراد میرزا محمدعلی (صبح ازل) و چارلز میسون ریمی است. عبدالبهاء برای مقابله بهائیان با این گروه گفته‌است: «اکنون برخی از ناکثین و ناقضین از طرق بسیار در طلب ریاست هستند. به منظور رسیدن به ریاست، در بین احباء شک و تردید رواج می‌دهند تا ایجاد اختلاف و تفرقه نمایند و در نتیجه آن افراد را به سوی خود جلب می‌کنند، ولی احبای الهی باید بیدار و هوشیار باشند و باید بدانند که هدف از انتشار چنین شک و تردیدهایی اغراض شخصی و رسیدن به ریاست است.»[۹]

* مخالفان: که فعالانه مخالف سیاست‌ها و عملکرد رهبران بهائی هستند، بدون اینکه ادعایی برای جانشینی آن‌ها داشته باشند. این گروه بیشتر شامل مخالفان سیستم نظم اداری بهائی هستند مانند: روت وایت و میرزا احمد سهراب.[۹]

* مخالفان ولی امرالله: کسانی که از دستور مستقیم ولی امرالله سرپیچی کرده و آن را اطاعت نمی‌کنند. اکثر اوقات این دستورها، شامل توقف معاشرت و ارتباط با ناقضین می‌شود. مثال این دسته بیشتر شامل فرزندان عبدالبهاء در زمان رهبری شوقی افندی است.[۹]

* منتقدان خائن: کسانی که به صورت مخربی به آیین بهائی انتقاد و حمله می‌کنند مانند عبدالحسین آیتی و نیکو.[۹]

گروه‌های غیرمشمول طرد

فراسوی تعریف فوق، ارتباط‌های مثبت و منفی دیگری در آیین بهائی وجود دارد. عهد شکنان در بهائیت بیشتر این ارتباطات را نمی‌پذیرند. علاوه بر این گروهی نیز ممکن است به‌طور نادرست به عنوان ناقضین عهد مطرود واقع شوند، درحالی که در منابع بهائی اینان جزو ناقضین عهد محسوب نمی‌شوند. در ذیل لیست تعدادی از افرادی که ممکن است به‌طور نادرست ناقض پیمان شناخته شوند، آورده شده‌است:

  • اعضای دیگر مذاهب یا کسانی که مذهب خاصی ندارند، خواه ارتباط اساسی با بهائیت برقرار سازند و خواه ارتباط نداشته باشند.
  • بهائیانی که به راحتی از آیین و عقیده خود دست برمی‌دارند و از بهائیت خارج می‌شوند.
  • بهائیانی که با برآورد سرپرست آیین بهائی از همان ابتدا فهم کافی از مفهوم عهد بهائی را نداشته‌اند. این افراد گاه از مسیر بهائیت منحرف می‌شوند و با آنان مثل کسانی که هیچ‌گاه بهائی نبوده‌اند برخورد شده و از آیین بهائیت خارج می‌شوند.
  • بابی‌ها نیز چون دارای مذهب و عقیده دیگری هستند و هیچگاه دیانت بهائی را نشناختند و به وفاداری با بهاءالله قسم نخوردند، جزو عهدشکنان و ناقضان محسوب نمی‌شوند. چراکه واژه ناقض به کسی اطلاق می‌شود که در ابتدا به پیمان و قوانینی پایبند باشد و سپس آن‌ها را زیر پا می‌گذارد.[۱۰]

نمونه‌هایی از ناقضین عهد و میثاق در تاریخ بهائی

میرزا محمد علی، ناقض اکبر

میرزا محمد علی که توسط پدرش بهاءالله، غصن اکبر لقب گرفته بود، پس از مرگ پدر توسط برادر خودعباس افندی، ناقض اکبر نامیده شد.

عباس افندی فرزند بزرگ بهاء همه کسانی را که بعد از پدر به او گرویدند «ثابت پیمان» خواند و بردار خود میرزا محمد علی را که به نص لوح وصیت بهاء مقام غصن اکبر داشت چون به طوری که دلخواه او بود پیروی نکرد و حاضر نشد او را مانند پدر خود یفعل ما یشاء بداند ناقض اکبر لقب داد.[۱۱] میرزا محمد علی یکی از پسران بهاءالله است. او فرزند ارشد فاطمه خانم همسر دوم بهاءالله است. [نیازمند منبع] وی محمد علی را «غصن اکبر» به معنی شاخه بزرگتر نامید.[۱۲]

شهاب فردوس در سلسله مقالاتی که در مجله آشفته، دوره نهم، سال ۱۳۳۴، شماره‌های هجده تا پنجاه درج شده می‌نویسد:[۱۱]

میرزا محمد علی از مادر با عباس افندی جدا بود و در عقاید خود خیلی راسخ زیرا او پدرش را بسیار بزرگ می‌شمرد و عقیده داشت که عباس افندی خلیفه پدر و خودش معاون و ولی عهد خلیفه پدر است و بنابراین عباس افندی را موظف می‌دانست که آراء و احکام و دستورها پدر را مطاع شمارد و در همه موارد با او که خلیفهٔ دوم و منصوص از طرف پدر بود مشورت کند و مقام او را محترم شمارد ولی عباس افندی می‌خواست میرزا محمد علی مانند دیگران مطیع صرف و منقاد محض باشد. نهایتاً کار دو برادر به جدال کشید تا آنکه عباس افندی به صراحت او را مردود و مطرود و مظهر ابلیس خواند و لقب ناقض اکبر به کسی داد که پدرش به امر و ارادهٔ خداوند او را در لوح وصیت غصن اکبر و دارای مقام عصمت که مخصوص اولیای حق است شمرده بود. این مبارزه خیلی آسان به نفع عباس افندی تمام شد.

رفتار این دو برادر با یکدیگر عیناً همان رفتاری بود که بهاءالله با برادرش، میرزا یحیی صبح ازل که به نص صریح و متعدد سید باب، دارای شئون و مقامات بسیاری بود و «صراط حق عظیم» به گفتهٔ باب محسوب می‌شد را رد کرد و دجال خواند.[۱۳]

پس از بهاءالله، شوقی افندی نیز به بهائیان طی اطلاعیه‌ای اعلام کرد که آنان باید از تماس با نسل و دودمان او (صبح ازل) اجتناب کنند: «هیچ بهائی هوشیار و وفاداری نباید با نسل و فرزندان ازل که اندک انتقادی نسبت به ما دارد، در هیچ زمینه‌ای ارتباط داشته باشد. در حقیقت این افراد باید به دلیل بیماری ارثی خود که همان عهدشکنی است، به شدت طرد شوند.»[۱۰]

عهدشکنی در خانواده نزدیک شوقی افندی

پس از مرگ عبدالبهاء، با نفوذ بهیه خانم (بزرگ‌ترین دختر بهاءالله) تمام اهل خانه از همان ابتدا اطراف شوقی افندی را گرفتند. برادر شوقی (حسین) و بعضی پسرعموهایش نیز برای چند سال به عنوان دفتردار و منشی به خدمت او پرداختند. تنها جناح مخالف او میرزامحمدعلی و حامیانش بودند که توسط عبدالبهاء به عنوان عهدشکنان معرفی شده بودند. علی‌رغم دستورالعمل خاص عبدالبهاء، برخی اعضای فامیل به صورت پنهانی با این عهدشکنان ارتباط داشتند. بعد از فوت بهیه خانم در سال ۱۹۳۲، بزرگ‌ترین خواهر شوقی افندی (روح‌انگیز) با پسر سید علی افنان ازدواج کرد؛ لذا داماد بهاءالله در حقیقت، دشمن دیرینه عبدالبهاء بود (که او را قبلاً ناقض نامیده بود). با تلاش‌های روح‌انگیز، دیگر خواهر شوقی افندی و دختر عمویش ثریا نیز با پسران سیدعلی افنان ازدواج کردند. در واقع، این دخترعموها و عمه‌ها و عموها در انتخاب بین دو راه اطاعت از شوقی و به دنبال آن، طرد اعضای فامیل و راه دوم سرپیچی و قرارگرفتن در میان نافرمانان از دستور عبدالبهاء و شوقی، حالت دوم را برگزیدند.[۱]

روحی افنان

پس از سال‌ها سکوت در مورد این روابط، با پیام‌های شوقی افندی در دوم نوامبر ۱۹۴۱، زمینه برای گسترش این روابط در میان اعضای خانواده فراهم شد. طوبی (دختر عبدالبهاء) در مورد روحی افنان (دخترعموی شوقی افندی) اعلام کرد: «خواهر روحی، با یک پیمان‌شکن و مطرود شده به نام فایدی ازدواج کرد. کسی که مادرش به دشمن اصلی ما (محمدعلی) ملحق و از او حمایت نمود و پدرش به‌طور علنی با عبدالبهاء مخالفت و همین‌طور به‌طور مکرر با دشمن خونی عبدالبهاء یعنی خانواده روحی هم سخن بود. به تمام مؤمنین بهائی اطلاع دهید که هرگونه ارتباط با این خانواده مطرود شده، ممنوع شد.» فایدی پسر فروغیه خانم، دختر بهاءالله از همسر سومش، جواهر بود. فروغیه و فرزندانش همگی از میرزامحمدعلی حمایت می‌کردند. فایدی دو برادر بزرگ‌تر هم داشت. حسین افندی افنان از اعضای کمپین کمک به فیصل دوم در عراق (معاون فیصل دوم در عراق) و نیر افندی افنان مأمور عالی‌رتبه دولت در امور پارک‌ها در قاهره مصر بودند؛ لذا کل خانواده، به دلیل ازدواج‌های غیرمجاز خود توسط شوقی افندی به‌عنوان عهد شکن معرفی شدند.[۱۴]

سپس در بیانیه سال ۱۹۵۰ چنین آورده شد: «به دوستان و احباء اطلاع دهید که روحی، مادرش و روحا، خاله‌اش و خانواده‌های‌شان، پشیمان از سال‌ها نافرمانی و هدایت نادرست خود هستند ولی اکنون در رسوایی و بدنامی آشکاری قرار گرفته‌اند.»[۱۵]

و در سال ۱۹۵۳: «روحی افنان خائن، به نافرمانی گذشته خود راضی نشد و با مطرود قدیمی، میرزا احمد سهراب، جهت روابط تجاری ارتباط برقرار کرد و با رضایت خود به ازدواج خواهرش با فرزند دشمن عبدالبهاء، اکنون به‌طور علنی برضد جنبش بهائی خطبه می‌خواند و ادعای نمایندگی آن را هم دارد و آموزه‌های بهائی را وارونه جلوه می‌دهد که در نتیجه باعث اشتباه و سوءتفاهم اذهان مقامات و محافل محلی می‌شود. مجامع بین‌المللی را آگاه کنید.»[۱][۱۶]

بعدها روحی در رونوشتی از کتاب سهراب، دربارهٔ طرد خود گفته‌است: «... در شرایط عادی به مقام و مدارج بالا برده شد و به همین خاطر سپاسگزار از اینکه می‌دید همه کس خدماتش به رهبر و ولی امر را ثبت می‌کنند اما مراجعه به ولی امرالله و نظام اداری، روش او را به‌طور کامل عوض کرد. او نمی‌خواست کسی از او دفاع نماید. او احساس می‌کرد که باید در سکوت و تنهایی رنج بکشد و با آخرین خواسته و وصیت سرکار آقا (عبدالبهاء) صادق باشد. سپس روحی افندی به نزد احمد که به همان بلا و مصیبت گرفتار بود رفت، اما عکس العمل وی متفاوت بود. او این امر را تأسف‌انگیز می‌دانست.»[۱۷][۱۸]

منیب شهید

شوقی افندی، در مورد منیب شهید (پسرعمه شوقی افندی) از جانب روحا دختر عبدالبهاء، بیانیه زیر را به جامعه بهائی در سال ۱۹۴۴ ابلاغ کرد: «منیب شهید، نوه عبدالبهاء و محبوب الشهداء، با دختر یک تبعیدی سیاسی که خواهرزاده (برادرزاده) مفتی اعظم اورشلیم بود، به راه و رسم مسلمانان ازدواج کرد. با این عمل خائنانه یعنی نکاح با دشمنان آیین، او استحقاق محکومیت خروج از جامعه بهائی را دارد.»[۱۹]

حسینعلی

حسینعلی، برادر شوقی افندی بود. در آوریل ۱۹۴۵ شوقی افندی پیام زیر را خطاب به جامعه بهائی ابلاغ کرد: «برادر بی ایمان من حسین، پس از یک دوره طولانی رفتار نادرست و بی‌شرمانه، از خانه سرکارآقا (عبدالبهاء) رانده شد تا همنشین خواهرش و بقیه مطرودین گردد.»[۲۰]

در مارس ۱۹۵۰ شوقی افندی پیام بعدی را صادر کرد: «حسین، برادر بی‌ایمان]من[، که قبل از این به دلیل رفتار ناشایست سال‌های گذشته تحقیر شده بود، به پیوند و ارتباط با عهدشکنان (مطرودین) در ارض اقدس و تلاش برای تضعیف موقعیت ولی امرالله ادامه داده بود، اخیراً با نکاح یک دختر بی اصل و نسب مسیحی در اروپا در یک شرایط مبهم خود را بیشتر خوار و بی‌ارزش نمود.»[۲۱]

البته شوقی افندی بعدها به دفاع از استعمال واژه «دختر بی ریشه مسیحی» در بیانیه خود پرداخت: «پیرو پیام با موضوع مربوط به حسین: برای او (شوقی) تعجب آور است که می‌بیند کلماتی چون دختر بی اصل و نسب مسیحی و نکاح شرم آور سؤال برانگیز باشد. به نظر می‌رسد که دوستان باید این را درک کنند که برای برادر ولی امرالله، نوه سرکار آقا، کسی که در وصیت‌نامه سرکارآقا افنان و اغصان نامیده شده و کسی که به دلیل رابطه خانوادگی با پیامبر (آیین) از او انتظار ویژه‌ای می‌رود، بنابر رسوم بهائی مناسب نیست که با دختری ناشناخته ازدواج کند که هیچ اعتقادی به دیانت بهائی ندارد.»[۲۲]

ریاض

شوقی افندی پیام زیر را دربارهٔ برادر خود، ریاض، در دسامبر ۱۹۵۱ صادر کرد: «با احساس عمیق نگرانی، غم و اندوه و خشم مجبورم جامعه بهائی را به ارتباط غیرقابل انکار مطرودین قدیمی و جدید خانواده سرپرست ارض اقدس آگاه کنم که نشانه خیانت دوچندان و غم‌انگیزی است که موقعیت روحانی و شخصیت نوادگان عبدالبهاء را کاسته‌است. رفتار و کردار شرم آور آنان ستایش بزرگان‌شان را برانگیخت. شواهد بیشتر، به خیانت دوچندان روحی، گواهی می‌دهد. چراکه تلاش اعمال شده خواهر ارشد من راه را برای نکاح چهارم هموار نمود که در آن نوه سیدعلی با پسر روحا ازدواج نمود و ارتباط شخصی اخیر برادر منفور و خائن من ریاض با مجدالدین، دشمن مخوف آئین، سمبل پیشین محمدعلی، ناقض اکبر عهد بهاءالله ایجاد شد. این اطلاعیه را به مجامع بین‌المللی اطلاع دهید.»[۲۳]

مهرانگیز

شوقی در دسامبر ۱۹۴۱ اطلاعیه‌ای در مورد خواهر کوچک‌ترش، مهرانگیز، ارسال کرد: «خواهر مهرانگیز، راه خواهر روحی را دنبال کرد و به اقتضای عدالت، اخراج او به مؤمنین اعلام می‌شود.»[۲۴] دلیل این طرد این بود که او، مانند خواهرش روحی، بدون رضایت ولی امرالله با یکی از پسرعموهایش ازدواج کرد. مهرانگیز با حسن افنان، پسر فروغیه خانم (دختر بهاءالله از همسر سومش جواهر) ازدواج کرد.[۲۵]

شاخه‌های بهائیت

بیشتر بهائیان علت انشعابات و شاخه‌های مختلف از آئین بهائی را، مربوط به ادعای چارلز میسون ریمی به ولایت امری در ۱۹۶۰ می‌دانند. طبق وصیتنامه عبدالبهاء، اولیای امر باید از نسل اجدادی (شجره خانوادگی) بهاءالله باشند و هر ولی امری باید جانشین خود را در زمان حیاتش معرفی کند. همچنین ۹ نفر ایادی امرالله (که میسون ریمی رئیس ایشان بود) باید به‌طور موقت در ارض اقدس جای بگیرند و با أخذ اکثریت آرا اعتبار کسب کنند. بهائیان این نسل اجدادی را به ارتباط فیزیکی خانوادگی با بهاءالله تفسیر می‌کنند، مسئله‌ای که میسون ریمی فاقد آن بود.

تقریباً تمام بهائیان تعیین ایادی امر الهی بعد از شوقی افندی را پذیرفتند ولی شوقی بدون اینکه جانشین خود را معرفی کند، از دنیا رفت و جامعه بهائی هیچ رهبری از نسل بهاءالله که واجد شرایط تعیین شده در وصیتنامه عبدالبهاء باشد، نداشت. بعدها بیت العدل، که به صورت اولیه در سال ۱۹۶۳ تأسیس شد، قانونی طرح و تصویب کرد که طبق آن انتخاب و انتصاب ولی امر را غیرممکن می‌کرد.

در سال ۱۹۶۰ ریمی که خود از ایادی امر بود، از موضع و ادعای قبلی خود دست کشید و ادعا کرد که به این کار مجبور شده‌است. او ادعا کرد که جانشینی شوقی افندی است. در نتیجه او و حامیانش که اندک بودند، توسط ایادی امر از جامعه بهائیت طرد شدند. ریمی، بنا بر قول نزدیکانش، در پایان عمر بسیار پیر و افتاده شد و به هنگام مرگ نیز رها شده و تنها بود و در آن حال بیشتر حامیان برجسته‌اش برای کسب مقام ریاست با هم در نزاع بودند.

بزرگ‌ترین گروه طرفداران ریمی، که بهائیان ارتدوکس نامیده می‌شوند، به رهبری شرعی ریمی و سپس جوئل مارانجلا بعد از شوقی افندی معتقدند؛ لذا بنا بر حکم بیت العدل در حیفای اسرائیل، این گروه، نامشروع و اعضا و حامیانش نیز مطرود شناخته شده‌اند. نسل حاضر به جامانده از خانواده مطرود بهاءالله به عنوان خاص ناقض عهد به‌شمار نمی‌آیند، اگرچه آنان اکثراً رابطه‌ای با دیانت بهائی ندارند. گروه کوچکی از بهائیان در شمال نیومکزیکو معتقدند که این نسل شایستگی لازم را دارند که به عنوان ولی امر انتخاب شوند و همواره منتظرند که فردی از این نسل به عنوان ولی امر حقیقی قیام کند. همچنین گروه کوچکی از بهائیان در مونتانا وجود دارند که از تفکرات لیلاند جانسون- که ادعای داشتن مقامی بالاتر از ولایت امر را کرد- الهام گرفته‌اند. پیشگویی‌های نادرست او از آخرالزمان و تلاش‌های ناموفقش برای بازسازی مقام ولایت امری و رهبری جدید با مرگش در سال ۱۹۹۶ نمایان شد. اختلاف در میان حامیان جانسون در تعیین ولی امر نهایتاً، به اختلاف دیگری در سال ۲۰۰۱ انجامید.[۱]

طرد شدن آگوست استن استرندز از جامعه بهایی

محمد عبدالله ال اهری در مقدمه کتاب THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN می‌نویسد:

اگوست استن استرندز (به انگلیسی: August J. Stenstrand) طی دهه بعد، توسط اولین مبلغ آئین بهایی در آمریکا، به نام دکتر ابراهیم خیراله با تعالیم مذهب بهایی مواجه شد. در ابتدا وی از ابراهیم خیراله در مجادله‌اش به نفع میرزا محمد علی یکی دیگر از پسران بهاءالله علیه عبدالبهاء حمایت کرد. با این حال اگوست استن استرندز بعد از مطالعات شخصی بسیار، ادعاهای میرزا حسینعلی نوری، (متولد۱۸۹۲- وفات۱۸۱۷) را رها کرد. او اولین (و شاید تنها) طرفدار جنجالی باب و جانشین آشکار او یعنی میرزا یحیی صبح ازل (متولد۱۹۱۲- وفات۱۸۳۱) بود که در شیکاگو زندگی می‌کرد. به هر حال او درMay 1906 بخاطر دگراندیشی در تفکرات بابیبهایی، از اولین انجمن بهائیان آمریکا، طرد شد.

ابلاغیه شوقی افندی دربارهٔ استن استرندز

در یادداشت‌های خانه بهایی شیکاگو به تاریخ ۱۳ آوریل ۱۹۰۷ آمده‌است:

رساله استن استرندز در مورد صبح ازل ملاحظه شد و تصمیم گرفته شد به آن توجهی نکنیم. یک نسخه از رساله بایگانی موجود است.[۲۶]

توسط رهبری بهایی در جهان در مورد استن استرندز مطالب کمی نوشته یا منتشر شده‌است. به هر حال تحقیق اینترنتی، بخشی از مکاتبه به تاریخ ۱۸/۸/ ۱۹۲۷را نشان می‌دهد که طی آن شوقی افندی نوشته‌است:

همکاران عزیز و گرانقدرم: دو نامه اخیر شما را در تاریخ ۵ ژوئن ۱۹۲۶ با دقت خوانده شد. سریعاً به اطلاع شما می‌رسانم که چون استن استرندز ازلی است و دوستان باید از وی دوری نموده و روی گردانند و به او بی‌توجهی کنند… برادر واقعی شما، شوقی[۲۷]

پوشش خبری انتشارات ضد بهایی

استن استرندز چندین تجلیل مهم در آثار ضد بهائیت دریافت کرد. در کتاب بهائیت و ادعاهای آن نوشته ویلسون (۱۹۱۵، صفحه ۲۶۸) می‌خوانیم:

رویداد عجیبی در 6/ May /۱۹۰۶ اتفاق افتاد. آقای آگوست جی. استن استرندز از اولین کلیسای مرکزی ظهور برکنار شد، چرا که او بهاالله را رد کرد و صبح ازل را قبول کرد. او با تحقیق روی تاریخ ترجمه شده توسط پروفسور ادوارد براون به این مرحله رهنمون شد، او متعاقباً سه رساله منتشر کرد؛ فراخوان بهائیان (۱۹۱۳ / ۱۹۱۰/۱۹۰۷) در توضیح بیانات صبح ازل. من با او مصاحبه‌های جالبی در ۱۹۱۴ داشتم.[۲۸]

ویلسون همچنین (در صفحه ۱۸۵) اشاره کرد که وی مطالب زیر را دریافت کرده بود:

«... رساله‌ای توسط ای. جی. استن استرندز، از شیکاگو، بنام سومین دعوت بهائیان». او در صفحه ۲۷ می‌نویسد، تاریخچه بابی بعلاوه دستنویس‌های مقدسشان ثابت می‌کند یک دستکاری وحشتناک، تغییر و پس و پیش کردن معانی، توسط بهائیان انجام شده‌است. بار دیگر (در صفحه ۲۸) مدارک فراوانی داریم که دستکاری، پس و پیش کردن، تغییر، تحریف و دزدی از دستنویس‌های مقدس مذهب بابی را بدست بهائیان نشان می‌دهد.[۲۸]

منابع

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ https://en.wikipedia.org/wiki/Covenant-breaker
  2. هورنبی، هلن. «فصل دوازدهم». انوار هدایت (Lights of Guidance). بیت‌العدل. ص. صفحهٔ ۲۳۶.
  3. هورنبی، هلن. «فصل دوازدهم». انوار هدایت (Lights of Guidance). بیت‌العدل. ص. صفحهٔ ۲۳۲ و ۲۲۹.
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ هورنبی، هلن. «فصل دوازدهم». انوار هدایت (Lights of Guidance). بیت‌العدل. ص. صفحهٔ ۲۲۹.
  5. «میسن ریمی و کسانی که او را دنبال کردند». نگاه. ۲۰۱۶-۰۴-۰۴. دریافت‌شده در ۲۰۱۸-۰۷-۱۸.
  6. خاوری، اشراق. «مطلب ۵۳ و توقیعات شوقی». مائده آسمانی. ج. ۸. مؤسسه ملی مطبوعات امری. ص. صفحهٔ ۹۴.
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ هورنبی، هلن. «فصل دوازدهم». انوار هدایت (Lights of Guidance). بیت‌العدل. ص. صفحهٔ ۲۳۰.
  8. https://en.wikipedia.org/wiki/Covenant-breaker#Categorization
  9. ۹٫۰ ۹٫۱ ۹٫۲ ۹٫۳ هورنبی، هلن. «فصل دوازدهم». انوار هدایت (Lights of Guidance). بیت‌العدل. ص. صفحهٔ ۲۳۱.
  10. ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ https://en.wikipedia.org/wiki/Covenant-breaker#Excluded_categories_of_people
  11. ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ ترابیان فردوسی، محمد (۱۳۸۳). حالات و مقالات استاد شهاب فردوسی (به پارسی). ایران: صحیفه خرد. ص. ۴۴۲. شابک ۵-۵-۹۵۴۱۴-۹۴۶ مقدار |شابک= را بررسی کنید: checksum (کمک).
  12. Taherzadeh, Adib (2000). The Child of the Covenant. Oxford, UK: George Ronald. ISBN 0-85398-439-5. 265
  13. ترابیان فردوسی، محمد (۱۳۸۳). حالات و مقالات استاد شهاب فردوسی (به پارسی). ایران: صحیفه خرد. ص. ۴۳۲. شابک ۵-۵-۹۵۴۱۴-۹۴۶ مقدار |شابک= را بررسی کنید: checksum (کمک).
  14. Sohrab, Ahmad (1943). Abdul Baha's Grandson Story of a Twentieth Century Excommunication. Universal Publishing Company, New York. p. 166
  15. Effendi, Shoghi (February 22, 2015). Citadel of Faith. CreateSpace Independent Publishing Platform. p. 87
  16. دائره المعارف اشراق خاوری، ص ۱۸۱۳، قسمت منتسبین بیوفا
  17. https://reformbahai.org/images/Julie_Chanler_From_Gaslight_to_Dawn.pdf
  18. From Gaslight to Dawn 10-19
  19. "Messages from the Guardian". Bahá'í News (172). December 1944. Retrieved May 8, 2016.
  20. Messages from the Guardian". Bahá'í News (174). April 1945. Retrieved May 8, 2016.
  21. Faithless Brother". Bahá'í News (229). March 1950. Retrieved May 8, 2016.
  22. "Hussein". Bahá'í News (236). October 1950. Retrieved May 8,2016.
  23. Effendi, Shoghi (1999). Messages to the Bahá’í World: 1950–1957. Baha'i Publishing Trust. p. 16. ISBN 978-0-87743-250-0.
  24. Effendi, Shoghi (December 1981). The unfolding destiny of the British Baha'i community: Messages from the Guardian of the Baha'i Faith to the Baha'is of the British Isles. UK Bahá’í Publishing Trust. p. 149. ISBN 978-0-900125-43-0.
  25. Sohrab, Ahmad (1943). Abdul Baha's Grandson Story of a Twentieth Century Excommunication. Universal Publishing Company, New York. p. 22.
  26. Stenstrand'S, August J; Browne, Edward G (2006). "مقدمهBahi Reporting on Stenstrand". In al-Ahari, Muhammad Abdullah (ed.). THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN (به انگلیسی). Daltaban Peyrevi. Chicago: Magribine Press. p. ۹.
  27. Stenstrand'S, August J; Browne, Edward G (2006). "مقدمهBahi Reporting on Stenstrand". In al-Ahari, Muhammad Abdullah (ed.). THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN (به انگلیسی). Daltaban Peyrevi. Chicago: Magribine Press. p. ۱۰.
  28. ۲۸٫۰ ۲۸٫۱ Stenstrand'S, August J; Browne, Edward G (2006). "مقدمهCoverge in anti-Baha'i Publications". In al-Ahari, Muhammad Abdullah (ed.). THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN (به انگلیسی). Daltaban Peyrevi. Chicago: Magribine Press. p. ۱۱.