خاطرات خونآشام: تفاوت میان نسخهها
جزبدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: نیازمند بازبینی افزودن پیوند بیرونی به جای ویکیپیوند (پخ) |
جز ویرایش Mmdsan (بحث) به آخرین تغییری که Alborz Fallah انجام داده بود واگردانده شد |
||
خط ۱۶۸: | خط ۱۶۸: | ||
| [[جوزف مورگان]] || مایکل مایکلسون|| قویترین خونآشام پس از پدرش (یکی از خونآشامهای اصیل) که پدرش را میکشد و بعد از شکستن طلسم به دورگهای بسیار قوی تبدیل میشود. |
| [[جوزف مورگان]] || مایکل مایکلسون|| قویترین خونآشام پس از پدرش (یکی از خونآشامهای اصیل) که پدرش را میکشد و بعد از شکستن طلسم به دورگهای بسیار قوی تبدیل میشود. |
||
|- |
|- |
||
| [[ |
| [[دنیل گلیبس]] || آلایجا مایکلسون || برادر کلاوس و ربکا که خونآشام خوبی است. |
||
|- |
|- |
||
|} |
|} |
نسخهٔ ۲۹ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۷:۲۴
خاطرات خونآشام | |
---|---|
ژانر | درام ترسناک |
توسعهدهنده | کوین ویلیامسون جولی پلک |
نویسنده | ال.جی. اسمیت |
بازیگران | نینا دوبرو پل ویسلی یان سامرهلدر استیون آر. مککوئین سارا کنینگ کاترینا گراهام کندیس آکولا زک روئریگ مایکل تروینو متیو دیویس جوزف مورگان |
کشور سازنده | ایالات متحده آمریکا |
زبان اصلی | انگلیسی |
شمار فصلها | ۵ |
شمار قسمتها | 111 قسمت |
تولید | |
تهیهکنندهٔ اجرایی | لزلی مورگستین |
تهیهکنندهها | باب لوی کوین ویلیامسون جولی پلک |
مکانهای تولید | آتلانتا، جورجیا کاوینتون، جورجیا ونکوور |
مدت | ۴۱ دقیقه |
پخش | |
شبکهٔ اصلی | سیدابلیو |
فرمت تصویر | ۱۰۸۰i (اچدی) |
انتشار اولیه | ۱۰ سپتامر ۲۰۰۹ – تا به حال |
پیوندهای بیرونی | |
cwtv.com |
خاطرات خونآشام (به انگلیسی: The Vampire Diaries) یک سریال آمریکایی محصول سال ۲۰۰۹ شبکهٔ تلویزیونی سیدابلیو است که هم اکنون نیز در حال پخش است و در حال حاضر محبوبترین سریال تلویزیونی برای رده سنی نوجوان (۱۴-۱۹) محسوب میشود.[نیازمند منبع] این داستان به شرح خاطرات و اتفاقاتی زندگی یک خونآشام به نام استفن سالواتوره و یک دختر به نام الینا گیلبرت میپردازد که هر دویشان در پایان هر روز به نوشتن خاطرات خود مشغول میشوند. به همین دلیل نام این سریال هم دارای یک ایهام است زیرا نام این مجموعه هم میتواند بیانگر «خاطرات خونآشام: یعنی خاطراتی باشد که استفن دربارهٔ خود مینویسد» و هم خاطراتی که دربارهٔ (توسط الینا) یک خونآشام نوشته میشود.
رده بندی سنی (PG-۱۴ Rated) این سریال، مشاهده این سریال بنا به تأیید بنیاد ردهبندی محتوای رسانه در آمریکا برای افراد زیر ۱۴ تنها در حضور والدین مورد تأیید است و در غیر این صورت توصیه نمیشود.[نیازمند منبع]
خلاصه داستان
فصل یکم (۲۰۰۹-۲۰۱۰)
خلاصه فصل یکم در قسمت اول این سریال استفن سالواتوره که یک خونآشام است به شهر جدیدی میرود و با دختری به نام الینا برخورد میکند و عاشقش میشود و برای نزدیکتر شدن به الینا در دبیرستان او ثبت نام میکند و کمکم رابطهای بین او و الینا شکل میگیرد اما پس از مدتی برادر استفن، دیمن وارد ماجرا میشود استیفن برای اینکه دیمن به الینا آسیب نزند به الینا گردن بند گل شاه پسند میدهد. (طبق افسانهها گل شاه پسند باعث میشود خونآشامها نتوانند فرد را هیپنوتیزم کنند) دیمن مشکلاتی به وجود میآورد که منجر به این میشود که الینا خون از آشام بودن استفن و دیمن باخبر شود ولی الینا با توجه به رفتارهای خوبی که از قبل از استفن دیدهاست سعی میکند با این قضیه کنار بیاید، استفن جریان تبدیل شدنش به خونآشام را در سال ۱۸۶۴ شرح میدهد که دختر خونآشامی به نام کاترین مسبب این جریان بودهاست، همچنین دیمن تلاشهایی برای بازگرداندن کاترین میکند چون او هم عاشق کاترین است با اشتباهی که دیمن انجام میدهد تعداد زیادی خونآشام دیگر هم به همراه کاترین آزاد میشوند و مشکلاتی به وجود میآیند، در قسمتهای میانی علت شباهت زیاد الینا به کاترین مشخص میشود و آن این بوده که ظاهراً الینا نوهٔ کاترین بوده و او فرزند ناتنی خانوادهٔ گیلبرت است، در پایان این فصل کاترین به شهر سابقش بازمیگردد.[۱]
فصل دوم (۲۰۱۰-۲۰۱۱)
پس از بازگشت کاترین او درصدد انتقام و اذیت و آزار برادران سالواتوره بر میآید. دیمن، استیفن و کارولاین (دوست الینا) که کاترین او را تبدیل به خونآشام کرده با هم نقشه میکشند که کاترین را بکشند اما علاقه دیمن به خاطر علاقهای که به کاترین دارد جلوی کشته شدن او را میگیرد. شخصیتهای جدیدی در این فصل به نام رزماری و آلایژا وارد داستان میشوند قرنها پیش سالواترهها با برادرانی به نامهای کلاوس و آلایژا دوست بودهاند. این دو برادر نخستین خونآشامهای تاریخ هستند. (کلاوس قویترین و اولین خونآشام تاریخ است) وقتی مشخص میشود که کاترین از ابتدا فقط استفن سالواتوره را دوست داشته و علاقهای به دیمن ندارد. دیمن با از فهمیدن این موضوع که بیهوده ۱۵۰ سال در پی یافتن کاترین بودهاست او را فراموش میکند و عاشق الینا میشود. الینا راجعبه کلاوس کنجکاو میشود و از دوستش کارولاین درخواست میکند که او را پیش کاترین ببرد (چون کاترین کلاوس را بهتر میشناسد) و درخواست میکند کارولاین به استیفن نگوید که الینا پیش کاترین رفته است سرانجام الینا پیش کاترین میرود و حقیقت را از دهن کاترین میشنود استیفن شک میکند که الینا پیش کاترین رفته است و به معبد میرود و الینا را در آنجا پیدا میکند.
کلاوس در صدد شکستن طلسمی بر میآید که مدتها ذهن او را به خود مشغول کردهاست. او برای این کار به یک همزاد که خون انسان داشته باشد و یک خونآشام نیاز دارد و باید مراسم قربانی کردن را انجام دهد. اما دیمن به اجبار از خون خود به الینا میدهد تا خون او ناخالص شود. الینا از دست دیمن ناراحت و عصبانی میشود. در هر حال الینا تا پیش از مرگ انسان میماند پس کلاوس او و جنا (که توسط کلاوس تبدیل به یک خونآشام شده) و یک گرگینه را برای مراسم قربانی کردن انتخاب میکند. دیمن در جریان نجات جان مت و کارولاین توسط تایلر لاکوود که یک گرگینه است گاز گرفته میشود. جنا در مراسم قربانی کردن میمیرد اما جان (پدر واقعی الینا) با فدا کردن خود برای خونآشام نشدن الینا او را نجات میدهد. دیمن که گرگینه او را گاز گرفتهاست به زودی خواهد مرد. پس پیش الینا میرود تا از او طلب بخشش کند اما الینا به او میگوید که شاید به زمان زیادی نیاز داشته باشد تا او را ببخشد. دیمن به خانه میرود حلقهاش را در میآورد و به مقابل آفتاب میرود تا خودکشی کند. استفن به موقع سر میرسد و مانع میشود و با زندانی کردن دیمن در پی پیدا کردن راه درمان میگردد. راه درمان دیمن خون کلاوس است. جرمی گیلبرت که مدتی پیش مرده بود هم توسط بانی (دوست دختر جدیدش) که جادوگر است به دنیا باز میگردد. الینا متوجه زخمی شدن دیمن میشود و پشیمان و ناراحت از دیمن در حال مرگ مراقبت میکند. استیفن هم با کلاوس معامله میکند که در صورت دادن پادزهر به دیمن هرکاری او بخواهد انجام میدهد. کلاوس او را وادار به خوردن مقدار زیادی خون میکند و از او میخواهد که به دنبال او شهر را ترک کند. کاترین پادزهر را برای دیمن میبرد و جان او را نجات میدهد. جرمی هم با روح دو دوست دختر قبلی خود یعنی آنابل و ویکی روبه رو میشود.
فصل سوم (۲۰۱۱-۲۰۱۲)
کلاوس در تلاش برای ساختن ارتشی از دورگه از خونآشام و گرگینه است. اما دورگههایی که میسازد زنده نمیمانند. استفن که تبدیل به یک خونآشام وحشی شدهاست. از کمک به او دریغ نمیکند. الینا سعی میکند همراه دیمن و آلاریک با نقشهای استفن را نجات دهد. اما استفن به آنها میگوید که نمیخواهد نجات پیدا کند و برگردد و برای اثباتش دوست دیمن اندی را میکشد. کلاوس خواهرش ربکا را که مثل او یک خونآشام اصیل است زنده میکند و آنگاه به ذهن استفن نفوذ کرده و از او میخواهد که به یاد آورد. استفن به یاد میاورد که در سالها پیش کلاوس و خواهرش را دیده و ربکا عاشق او شدهاست. سپس کلاوس و ربکا که در حال فرار از دست فردی بودند مجبور به جابه جایی میشوند و کلاوس به ذهن استفن نفوذ کرده و از او میخواهد که او و ربکا را فراموش کند. ربکا که دوست دارد با استفن بماند در برابر فرار با کلاوس مقاومت میکند و کلاوس او را میکشد. کلاوس متوجهٔ رفتار عجیب استیفن میشود و همراه با ربکا او را به زور به میستیک فالز برمیگرداند. در آنجا کلاوس میفهمد که الینا زندهاست. وی بار دیگر به ذهن استفن نفوذ میکند و از او میخواهد که انسانیتش را خاموش کند. از اینجا به بعد استفن دیگر به چیزی اهمیت نمیدهد و فقط به هر چه کلاوس بگوید گوش میکند. کلاوس، تایلر را دورگه میسازد و راه درست کردن دورگهها را یاد میگیرد.
کلاوس میفهمد که خون الینا تنها راه زنده ماندن دورگههایش است، بنابراین نمیخواهد که الینا بمیرد. کاترین و جرمی، مایکل (پدر کلاوس) را پیدا میکنند. مایکل قصد کشتن کلاوس را دارد. الینا هم سال جدید تحصیلی را در حالی آغاز میکند که استفن دوباره شروع به خوردن خون انسان کرده و تایلر هم نوعی احساس نوکری نسبت به کلاوس پیدا کردهاست. الینا و آلاریک در جشن آغاز سال، سعی میکنند استیفن را با گل شاه پسند بیهوش کنند و او را در سلول قدیمی فوربس زندانی کنند تا مایکل، کلاوس را بکشد و استفن از سلطهٔ ذهنی کلاوس آزاد شود. اما موفق نمیشوند چون ویکی (خواهر مت) که الآن یک روح است، به دلایلی سد راه آنها میشود (قبلاً بانی برای نجات جان جرمی، طلسمی را شکست که دروازه بین این دنیا و دنیای ارواح باز شد و ارواح میتوانستند در این دنیا حضور یابند و ویکی برای اینکه بتواند برای همیشه در این دنیا بماند، باید الینا را بکشد. اما بانی موفق میشود برای همیشه دروازه را ببندد).
دیمن، آلاریک و الینا محل زندگی (یک غار قدیمی) مایکل و خانوادهاش را پیدا میکنند که داستان زندگی و چگونه تبدیل شدن مایکل و خانوادهاش به خونآشام در آنجا نقاشی شده. آلاریک، دیمن و الینا پس از جستجوی فراوان، داستان زندگی آنها را میفهمند. مایکل فرزندان خود را به خونآشام تبدیل کرد تا دیگر آسیب پذیر نباشند، اما کلاوس با کشتن مادرشان، باعث میشود که خانواده از هم فرو بپاشد. کشتن مادرشان را به گردن مایکل میاندازد و با این کار ربکا (خواهرش) و آلایژا (بزرگترین برادرش) را با خود متحد میکند.(بعدها به دلایلی آلایژا از کلاوس جدا میشود)
حالا که الینا تقریباً همه چیز را میداند، پیش ربکا میرود و داستان را از زبان او میشنود. اما کلاوس به ربکا در مورد کشتن مادرشان دروغ گفته بود و ربکا با شنیدن اینکه کلاوس، مادرشان را کشته خشمگین میشود. از طرفی مایکل (که توسط کاترین زنده شده) با استفن و دیمن آشنا میشود و همگی درصدد کشتن کلاوس هستند و ربکا هم با آنها متحد میشود و با نقشهای زیرکانه کلاوس را به شهر میستیک فالز برمیگردانند. مایکل سلاحی را که با آن میتوان کلاوس را کشت به دیمن داده بود تا دیمن او را بکشد، اما کاترین یک چیز خیلی خیلی مهم را میفهمد (که مایکل به دیمن نگفته بود) و آن را به استفن میگوید. اینکه اگر یک خون آشامِ عادی با آن سلاح یک خونآشام اصیل را بکشد، خود آن خونآشام هم کشته میشود. استفن وقتی این موضوع را میفهمد، جلوی دیمن را میگیرد (یعنی اینکه انسانیت استفن دوباره برگشته) و کلاوس هم از این موقعیت، استفاده کرده و مایکل را میکشد.
اما دیمن و الینا فکر میکنند که استفن برای آزادی ذهنی خود، جلوی کشتن کلاوس را گرفتهاست. حال که استفن آزادی خود را بهدست آورده، تمام خانوادهٔ کلاوس (که در تابوت هستند) را میدزدد و قصد انتقام از کلاوس را دارد. بعداً استیفن متوجه میشود که یکی از تابوتها افسون شده و در آن به هیچ وجه باز نمیشوند (مادر کلاوس است که از تابوت بیرون میآید و وانمود میکند کلاوس را هنوز دوست دارد ولی در اصل قصد کشتن او را دارد اما کلاوس متوجه میشود و مادرش فرار میکند) استیفن از کلاوس میخواهد که دورگههایش را از شهر خارج کند وگرنه الینا را به خونآشام تبدیل میکند. پس از تمام این اتفاقات استیفن آرام تر شده و رابطهاش با الینا هم خوب شده. در قسمت ۱۷ دیمن میفهمد به جز آن سلاحی که پدر کلاوس داشت (و نابود شد) سلاحی دیگر نیز وجود دارد که زیر پلِ شهر پنهان شده است؛ ولی ربکا قبل از دیمن جای آن را میفهمد و تمام آن سلاحها را نابود میکند اما دیمن متوجه میشود که چوپ تابلوهای قدیمی شهر نیز از این سلاح ساخته شده است. او پس از جمعآوری تابلوها آنها را نزد استیفن میبرد و قسمت ۱۷ با این جمله تمام میشود: بریم چند تا اصیل بکشیم.
در قسمت ۱۸ آلاریک، الینا، دیمن و استفن مشغول ساختن اسلحههای از چوب درخت بلوط سفید برای کشتن اصیلها هستند و اکنون الینا، آلاریک، استفن، دیمن، کارولین و مت هر کدام یک سلاح برای کشتن اصیلها دارند. کلاوس برادرش فین را مجبور میکند تا با او به مستیک فالز بیاید تا یک جادوگر (مادر بانی) و جرمی رو تهدید کند تا بانی افسون اِستر که آنها را به هم متصل کرده است باطل کند و ربکا در این کار به کلاوس کمک میکند. دیمن، استفن، الینا، کارولین و مت نقشهای برای کشتن کلاوس دارند. فین حاضر به همکاری با کلاوس نمیشد ولی کلاوس از طریق سیج (معشوق فین) او را راضی به همکاری کرد. ربکا برای انتقام از دیمن به خاطر کاری که با او کرد او را شکنجه میدهد. الینا از حضور فین و سیج در مستیک فالز باخبر میشود. طبق نقشه اگر یکی از اصیلها بمیرد بقیه هم میمیرند ولی بانی طلسم را قبل از اینکه استفن و مت و الینا فین رو بکشند شکست. بانی، دیمن را در حال شکنجه میبیند ولی حاضر به نجات دادن او نمیشود و موضوع را به الینا میگوید. سیج برای انتقامِ فین به سراغ استیفن میرود ولی چون نسل خونآشامی به فین متصل بوده (یعنی فین او را به خونآشام تبدیل کرده بود) میمیرد و آنها از اینجا میفهمند که اگر کلاوس را بکشند تمام نسل خونآشامی او هم میمیرند. اما آنها نمیدانستند نسل خونی استیفن، دیمن و کارولین به کدام خونآشام اصیل متصل میشود. استیفن پیش کلاوس میرود و چوبها را با دیمن معامله میکند ولی دو تا از چوبها سر جایشان نبودند و یکی از آنها را ضمیر ناخود آگاه آلاریک پنهان کرده بوده است برای همین استیفن آلاریک را زندانی میکند تا جای چوبها را پیدا کند او از الینا و دیمن میخواهد برای تشخیص نسل خونآشامیشان پیش جیمی بروند چون دیمن و استیفن را کاترین تبدیل کرده بود و کاترین را هم رز تبدیل کرده بود. دیمن و النا پیش جیمی میروند و از او میخواهند که با رز ارتباط برقرار کند تا بفهمند چه کسی رز را تبدیل کرده است اما کال کسی که رز را تبدیل کرده میکشد. الینا میفهمد به دیمن علاقه دارد. استر مادر کلاوس خون الینا را به آلاریک متصل و او را تبدیل به خونآشام میکند وقتی کلاوس میفهمد که با کشتن الینا میتواند آلاریک را بکشد الینا را زندانی میکند و دیمن و استیفن توسط بانی، کلاوس را خشک میکنند و الینا را نجات میدهند اما بر اثر درگیری سر الینا به میز میخورد. دیمن بدن کلاوس را پنهان میکند. آلاریک برای کشتن تمامی خونآشامها اقدام میکند و به انجمن شهر لیست تمات خونآشامها را میدهد. الینا را بر اثر ضربه مغزی به بیمارستان میبرند و دکتر از خون دیمن به الینا میدهد. مت میخواهد الینا را از شهر خارج کند ولی الینا در بین راه میفهمد که آلاریک کلاوس را کشته بنابراین باید برای بودن در آخرین لحظات زندگی بین دیمن و استیفن، یکی را انتخاب کند که استیفن را انتخاب میکند و تلفنی به دیمن میگوید اگر ما اول همدیگر را دیده بودیم شاید الان با هم بودیم. دیمن نشان میدهد که اولین بار قبل از استفن همدیگر را دیده بودند و دیمن کاری کرده بود که الینا این دیدار را فراموش کند. الینا و مت در حال بازگشت هستند که ربکا برای اینکه آلاریک را بکشد ماشین الینا را از روی پل منحرف میکند و ماشین داخل رودخانه میافتد و آلاریک بر میگردد تا دیمن را بکشد. استیفن برای کمک به الینا به زیر آب میرود و الینا میخواهد که مت را نجات دهد. الینا میمیرد. با مردن الینا آلاریک هم میمیرد و دیمن این را میفهمد و سریع بر میگردد. دکتر خون دیمن را به الینا تزریق کرده ولی نسل خونی کلاوس یعنی (استیفن، دیمن، کرولاین) هنوز زنده هستند چون بانی کلاوس را در بدن تایلر قرار داده است.
فصل چهارم (۲۰۱۲-۲۰۱۳)
الینا در حال تغییر است و برای اینکه تبدیل شود باید خون بخورد و دیمن از این موضوع که استیفن جون الینا را نجات نداده ناراحت است. استیفن از بانی میخواهد الینا را با جادو دوباره انسان کند بنابراین تا پایان روز برای خون دادن به الینا صبر میکنند انجمن شهر مادر تایلر و کارولاین را به خاطر حمایت از خونآشامها برکنار و دستگیر میکنند. کشیش شهر که الان رییس انجمن هم هست دستور دستگیری خونآشامها را صادر میکند و ربکا و کارولاین دستگیر میشوند و در حال منتقل شدن هستند که تایلر یا همان کلاوس وقتی متوجه میشود که کارولاین را دستگیر کردهاند برای نجات او به خودروها حمله و فقط کارولاین را نجات میدهد. برای دستگیری استیفن به خانه الینا آمده و الینا را هم دستگیر میکنند. خاطراتی که خونآشامها وقتی الینا انسان بود از حافظهاش پاک کرده بودند از جمله خاطرات دیمن همه را به یاد میآورد. کشیش متوجه حرکات الینا میشود و میفهمد الینا هم خونآشام است و او را هم زندانی میکنند. دیمن از موضوع باخبر میشود و همراه مت به سراغ مزرعهای که استیفن و بقیه در آن زندانی هستند میروند. بانی جادویی انجام میدهد اما مادربزرگش به او هشدار میدهد که الینا را برنگرداند بنابراین موفق نمیشود که الینا را دوباره انسان کند. استیفن با کمک ربکا به الینا خون میرساند و الینا خونآشام میشود. بانی، کلاوس را به بدنش بر میگرداند و استیفن و دیگران متوجه میشوند که یک شکارچی خونآشام به شهر آمده و خالکوبیی روی دستش دارد که فقط جیمی آن را میبیند. استفن از طریق کلاوس متوجه میشود دارویی برای انسان شدن وجود دارد و برای این کار باید خالکوبی شکارچی خونآشام تکمیل و یک ساحره به قدرت زیادی برسد. پروفسور شین به شهر آمده و به بانی کمک میکند او از مکان دارو اطلاع دارد اما دارو پیش یکی از خطرناکترین خونآشامها به نام سایلس است که سالهاست خشک شده است. الینا به خاطر دیمن با استیفن به هم میزند و عاشق دیمن میشود اما کارولاین متوجه میشود که الینا بندهٔ دیمن شده و هر کاری دیمن بگوید انجام میدهد. الینا شکارچی را میکشد و با کشتن شکارچی جیمی به شکارچی خونآشام تبدیل میشود. جیمی با کشتن کال که یک اصیل است خالکوبی را تکمیل میکند و دکتر شین و بقیه به جزیرهای که سایلس و دارو در آنجاست میروند و کاترین دارو را دزدیده و با کشتن جیمی فرار میکند. دیمن الینا را برای فراموش کردن مرگ جیمی و عذاب مجبور به خاموش کردن احساساتش میکند و الینا خیلی تغییر میکند. همه به دنبال کاترین هستند تا درمان را به دست بیاورند به جز الینا که الان یک خونآشام درنده است. کلاوس به شهر دیگری میرود و متوجه میشود که هیلی از او باردار است. دیمن و استفن با کمک مت احساسات الینا را روشن میکنند و بانی به علت درخواست سایلس مجبور میشود دروازه بین برزخ ماورایی و این دنیا را از بین ببرد و تمام مردهها برمیگردند و بانی سایلس را خشک میکند و برای برگرداندن جیمی به این دنیا طلسمی انجام میدهد که باعث کشته شدنش میشود و جیمی بر میگردد. الینا بنده دیمن نیست و هنوز عاشق دیمن است بنابراین استیفن تصمیم به رفتن میگیرد و در بین راه میخواهد بدن سایلس را به دریاچهای دور افتاده بیندازند. کاترین به الینا حمله میکند و الینا که دارو را دارد به خورد کاترین میدهد و استیفن متوجه میشود سایلس زنده است سایلس استیفن را داخل یک گاو صندوق به دریاچه میاندازد و سایلس چهره واقعیاش را نشان میدهد. او همزاد استیفن است.
فصل پنجم (۲۰۱۳)
قسمت اول
الینا بعد از گذراندن تابستانی احساسی با دیمن و مطمئن شدن از زندگی جرمی بعد از آنکه از مرگ برگشته، و رفتن به کالج ویت مور و هم اتاقی جدیدش (کارولاین) بسیار هیجان زده است! او همچنان فکر میکند که بانی همهٔ تابستان را در سفر گذرانده و به زودی به آنها میپیوندد. کارولاین و الینا از دیدن دانشآموزی به نام مگان که قراره با اونها هم اتاقی بشه تعجب میکنند. کاترین به طور غیر منتظرهای در خانه سالواتورهها ظاهر میشود و برای در امان ماندن از دشمنانش آن هم در حالی که انسان است از دیمن درخواست کمک میکند. مت و ربکا بعد از گذراندن تابستان خودشون در سفر هیجان انگیز به اروپا به میستیک فالز برمی گردند. الینا نمیتواند از فکر اینکه چیزهایی راجعبه استیفن عجیب است بیرون بیاید! و سایلس در جشن آخر تابستان که در میدان شهر برگزار میشود به ذهن تمام مردم شهر نفوذ کرده و به همه میگوید که اگر کاترین را دیدند به او خبر بدهند.
قسمت دوم
دروغگوهای واقعی
بدون آنکه الینا از گم شدن استیفن خبردار شود، دیمن از کلانتر فوربز برای پیدا کردن برادرش کمک میخواهد. الینا و کرولاین سعی میکنند بفهمند چه کسی پشت قتل یکی از دانشجوها پنهان شده است و یک دانشجو به نام جسی اطلاعات جالبی را در مورد پروفسور وِس مکس فیلد به الینا میدهد. هنگامی که جرمی در حال تلاش برای بازگشت به زندگی قدیمیاش است، اما او نمیتواند بانی را متقاعد کند که الان زمان مناسبی برای گفتن این حقیقت به دیگران است که بانی خودش را برای او قربانی کرده! بعد از فهمیدن آنکه سایلس دنبال کاترین میگردد، دیمن به مت و جرمی میگوید که کاترین را از چشم سایلس دور نگه دارند اما وضعیت به مارپیچی خارج از کنترل تبدیل میشود.
قسمت سوم
رازهای گذشته
استیفن از گاوصندوقی که توی اون زندانی بود فرار میکنه. زمانی که الینا و کاترین دو خواب مشابه دربارهٔ استیفن که در خطر افتاده و به کمک نیاز دارد دیدند، دیمن را متقاعد کردند که استیفن را پیدا کند اما نقشههای آنها به خاطر زنی مرموز به نام تسا (بازیگر میهمان) خنثی شد. به نظر میآید که تسا همه چیز را دربارهٔ گذشته استیفن میداند. در فلش بکی به زمانهای دور، تسا راز تکان دهندهای را در گذشتهٔ خودش و همچنین نقشهای که در آینده دارد را نشان میدهد او همچنین پیامی نگران کننده برای آیندهٔ دیمن دارد. سایلس با همدستهایی که برای پیدا کردن کاترین به او کمک میکنند روبرو شد که زندگی مت را در وضعیت خطرناک و تهدیدآمیزی قرار میدهد. بالاخره سایلس دلیل مصمم بودنش را برای پیدا کردن کاترین روشن میکند. دیمن و الینا با وضعیت نگران کنندهای روبرو خواهند شد. در همین حین مشخص میشود بهخاطر افسونی که تسا (کتسیا) برای از بین بردن نفوذِ ذهنی سایلس روی استیفن انجام داده حافظه استیفن به کل پاک شده و هیچ چیز را به خاطر نمیآورد حتی برادرش دیمن را!
قسمت چهارم
روز یادآوری
هنگامی که میستیک فالز به یاد درگذشتگانش جشنی سنتی برگزار میکند، دیمن و الینا دارند به استیفن درباره موضوعاتی که او را گیچ کرده کمک میکنند و ماموریتی که سفر طولانی و احساسی الینا را در خودش تمام میکند، مت که بسیار نگران شده است در تلاش است تا درباره اتفاقاتی که قبلاً افتاده چیزی کشف کند. کرولاین در تلاش است تا جسی را بهتر بشناسد. اعتراف تکان دهندهای که جرمی میکند ضربهٔ شدیدی به دیمن میزند. بالاخره دکتر مکسفیلد نقشهاش را هدایت میکند که همه چیز را تغییر میدهد.
قسمت پنجم
جشن رقص هیولاها
دکتر مکسفیلد مشغول مطالعه بر روی خونآشام هاست. دیمن و جرمی میخواهند با استفاده از سایلس بانی را دوباره زنده کنند. سایلس برای اینکه بتواند دوباره قدرت نفوذ ذهنیاش را بهدست بیاورد دیمن را راضی میکند تا استیفن را بکشد. اون به ذهن تسا نفوذ میکند و رازهای جالبی را در میآبد. تایلر برای همیشه با کارولاین به هم میزند. کمکم حقایق جالبی راجع به دکتر مکسفیلد مشخص میشود. تسا سایلس را خشک میکند. مشخص میشود دخترِ کاترین زنده است و به یک خونآشام تبدیل شده. دیمن تمام خون کاترین را به سایلس میدهد و کاترین نمیمیرد اما دارو از بدنش خارج میشود.
فصل ششم (۲۰۱۴-۲۰۱۵)
فصل ۶ این سریال از شبکهٔ ۲۰۰۹ شبکهٔ تلویزیونی سیدابلیو و از تاریخ 2014 October ۲ {پنج شنبه، ۱۰ مهر ۱۳۹۳} شروع به پخش کرده است
فصلها و قسمتها
فصل | قسمت | آغاز ساخت | پایان ساخت | تماشاچیان(در میلیون) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
فصل ۱ | ۲۲ | ۱۰ سپتامبر ۲۰۰۹[۲] | ۱۳ مه ۲۰۱۰[۳] | ۳٬۶۶[۴] | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فصل ۲ | ۲۲ | ۹ سپتامبر ۲۰۱۰[۵] | ۱۲ مه ۲۰۱۱[۶] | ۳٬۱۷ | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فصل ۳ | ۲۲ | ۱۵ سپتامبر ۲۰۱۱ | ۱۰ مه ۲۰۱۲ | ۲،۸۱ | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فصل ۴ | ۲۳ | ۱۱ اکتبر ۲۰۱۲ | ۱۶ می ۲۰۱۳ | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فصل ۵ | ۲۲ | اکتبر ۲۰۱۳ | May 15, 2014
بازیگران اصلی
پانویس
منابع
|
- خاطرات خونآشام
- برنامههای تلویزیونی بر پایه رمانها
- برنامههای تلویزیونی واقعشده در ویرجینیا
- خونآشامها در تلویزیون
- خونآشامها در فیلم و تلویزیون
- درامهای نوجوانان
- سحر در تلویزیون
- سریالهای شبکه سیدابلیو
- مجموعههای تلویزیونی آمریکایی آغاز شده در سال ۲۰۰۹
- مجموعههای تلویزیونی آمریکایی در دهه ۲۰۰۰ (میلادی)
- مجموعههای تلویزیونی آمریکایی دهه ۲۰۱۰ (میلادی)
- مجموعههای تلویزیونی انگلیسیزبان
- مجموعههای تلویزیونی برادران وارنر
- مجموعههای تلویزیونی در ایالات متحده آمریکا
- مجموعههای تلویزیونی درام آمریکایی
- مجموعههای تلویزیونی سیبیاس
- مجموعههای تلویزیونی شبکه سیدابلیو