نیکلاوس مایکلسون
![]() |
نیکلاوس مایکلسون | |
---|---|
شخصیت originals خاطرات خونآشام اصیلها | |
![]() | |
نخستین حضور |
|
آخرین حضور |
|
پدیدآور | ال. جی. اسمیت (رمانها) جولی پلک کوین ویلیامسون (سریال) |
ایفاگر | جوزف مورگان آیدن فلاورز (کودکی) |
اطلاعاتِ درونداستانی | |
گونه | خونآشام دورگه اصیل |
جنسیت | مرد |
خانواده | مایکل مایکلسون(پدرخوانده) انسل (پدر) استر مایلکسون (مادر) فریا مایلکسون (خواهر بزرگتر) فین مایلکسون (برادر بزرگتر) الایژا مایکلسون (برادر بزرگتر) ربکا مایکلسون (خواهر کوچکتر) کول مایلکسون (برادر کوچکتر) هنریک مایلکسون (برادر کوچکتر) |
فرزند | هوپ مایکلسون (دختر) مارسل جرارد (فرزند خوانده) |
خویشاوندان | هیلی مارشال (مادر فرزند) دالیا (خاله) |
نیکلاوس «کلاوس» مایکلسون (به انگلیسی: Niklaus Mikaelson) یک شخصیت داستانی در اصیلها و خاطرات خونآشام است.
او چهارمین فرزند خانواده مایکلسون، متولد قرن ۱۰ پس از میلاد، برادر کوچکتر فریا و فین و الایژا، برادر بزرگتر ربکا مایکلسون و کول و هنریک مایکلسون میباشد.
او تنها خونآشام دورگه اصیل و حاصل رابطه نامشروع مادر خود با گرگینهای به نام انسل است، کلاوس به خاطر قدرتش به عنوان پادشاه تمام خونآشامها شناخته میشود و به قولی قویترین موجود زندهٔ جهان میباشد که حتی برادران و خواهران اصیلش هم گاهی از او میترسند البته به جز آلایژا برادر بزرگترش که زندگی خود را وقف رستگاری کلاوس میکند ولی در عین حال کلاوس معمولاً با مشاهده کوچکترین مخالفت یا خیانت از جانب اعضای خانواده خود، با فرو بردن خنجر در قلبشان آنها را صدها سال به خواب فرو برده و درون تابوتی نگه میدارد.
در اوایل سال ۱۹۲۰ او و ربکا دوستی با استیفن سالواتوره برقرار میکند اما هنگامی که پدرشان مایکل، برای کشتن آنان وارد شهر میشود و کلاوس و ربکا مجبور به فرار میشوند، کلاوس همه خاطرات مربوط به ربکا و خودش را از حافظه استیفن پاک میکند
عشق حقیقی او "کمیل اوکانل" از شهر نیواورلینز بود.
نیمه گرگینهای[ویرایش]
پس از تبدیل شدن به خونآشام، نیکلاوس بیشتر از همه گرسنگی و خشم را احساس میکرد و هنگامی که او اولین انسان را کشت، نفرین او فعال و راز خیانت مادرش برملا شد.
مادر او، استر از خون همزادی به نام تاتیا استفاده کرده و طلسمی درست کرد که نیمه گرگینهای کلاوس را خاموش و پنهان میکرد. نیکلاوس که از خیانت مادرش خشمگین بود وی را کشت و تقصیر را بر گردن پدرشان انداخت.
پس از سالها تلاش برای یافتن جواب، در سال ۲۰۱۰ او بالاخره راهی برای شکستن طلسم مادرش پیدا کرده و طلسم را از بین میبرد.
او در این راه و برای اجرای مراسم به قربانی کردن یک خونآشام (جنا سامرز)، گرگینه (جولز)، همزاد (الینا گیلبرت) و سنگ ماه نیاز داشت. همچنین یک جادوگر (گرتا مارتین) تا طلسم را انجام دهد.
نخستین خونآشام تبدیل شده توسط کلاوس، لوشن کستل و نخستین دورگه موفقی که او توانست با خون خود بسازد، تایلر لاکوود است.
تجربه پدر شدن[ویرایش]
در سال ۲۰۱۳، وی هنگام مستی، با گرگینهای به نام هیلی مارشال رابطه برقرار میکند و پس از مدتی هیلی از او باردار میشود.
پس از پشت سر گذاشتن بسیاری از مشکلات و ماجراها، نیکلاوس و هیلی دارای یک دختر میشوند و نام آن را هوپ اندریا مایکلسون میگذارند (پس از تولد هیلی هم تبدیل به دورگه میشود و فرزندشان به سه رگه- خوناشام، گرگینه، جادوگر- تبدیل میشود).
هیلی و نیکلاوس، هوپ را برای در امان ماندن از شر دشمنان، به همراه عمهاش، ربکا به شهر دیگری میفرستند تا هنگامی که کلاوس از پس مشکلات و دشمنان برآمد به پیش والدین خود برگردد.
سرانجام کلاوس[ویرایش]
هنگامی که دخترش ۱۵ سال داشت و پس از مسائلی جادوی هالو او را فراگرفته بود که باعث مرگ او میشد، کلاوس به میستیک فالز رفته و با کمک دوقلوهای کرولاین و جو و الاریک جادو را در خود قرار میدهد و دخترش را نجات میدهد و قصد دارد با آخرین چوب بلوط سفید خود را بکشد و نفرین را نابود کند اما الایژا مانع او میشود. هوپ میداند که قرار است کلاوس خودش را بکشد اما آلایژا بدون گفتن این موضوع به هوپ چوب را به دو نصف کرده و در کنار یکدیگر پس از هزار سال میمیرند.