User:تاورنیه

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری

شکسته قلب من؛ جانا به عهد خود وفا کن



ای ما و صد چو ما ز پی تو خراب و مستما بی‌تو خسته‌ایم تو بی‌ما چگونه‌ای


سخنی چند از ویکی و …!

آشنایی من با ویکی به سال ۲۰۱۲ بازمی‌گردد. شوق دانستن مرا به این‌جا کشاند و از آن هنگام تاکنون، یا خوانده‌ام و لذت بردم یا سعی کردم به سهم خود، اندکی به آن بیفزایم و از کژی و ددی و بدی، پیراسته سازمش. آن چنان‌که پیشتر، دیگرانی این نهال را کاشتند و از آن پاسداری کردند. آبش دادند و روزها و روزها در انتظار نشستند تا اکنون، شاهد یکی از بزرگ‌ترین دانشنامه‌های فارسی باشیم.
من از سال ۲۰۱۶ در ویکی‌پدیا حساب دارم و به ویرایش می‌پردازم. احتمالاً جوان‌ترین کاربر این‌جا نباشم اما فعلاً یکی از جوانترین‌ها هستم! جالب این جاست که شروع کار حرفه ای من در ویکی، نه با ویکی‌پدیا که با ویکی‌سفر رقم خورد. می‌پندارم محیط آرام و بی‌حاشیه آن جا، در کنار ظرفیت بالا برای کار، باعث شد تا محک خوبی برای من باشد و همزمان، اشتیاقم برای نوشتن را نیز بهبود بخشد.
در طی این هشت سال مطالعه، چهار سال نوشتن و هشت ماه کار فشرده در ویکی (از مارس تا دسامبر ۲۰۲۰)، به چند نکته برخوردم که مطرح کردنش قطعاً خالی از لطف نیست. سکناتی که بیش از ویکی و ویکی‌نویسی، درون خود ما نهفته‌اند و ممکن است شما را با خودتان روراست تر سازند! (آن چنان‌که من تجربه کردم):
۱. تازه‌واردها و آی پی‌ها: اغلب کژتابی‌هایی که در ویکی‌پدیا شاهدیم، از ویرایش‌های آی پی‌های گمنام و کاربران تازه‌وارد ناشی می‌شود. کاربرانی که گاه، حسن نیت دارند و می‌خواهند دانششان را با بقیه به اشتراک بگذارند. این کاربران، شش ماه، یک سال یا دو سال دیگر (در صورت فعالیت مستمر)، همان کاربران مؤلف، نگهبان و سختکوشی هستند که اکنون ویکی بر دوششان استوار است.
شوربختانه، گاه نیز کاربرانی هستند که هدفشان از ساخت حساب، تنها ترولینگ و خرابکاری است. خواه برای خنده و شوخی، خواه برای چند فالوور بیشتر و…. شاید به هدفشان برسند، چند نفری ویکی و ویکی نویسان را دست بیندازند و به ریش من و شمایی که نصف شب پشت این جعبه جادو، واگردانی و ترجمه می‌کنیم بخندند؛ اما جوش نزنید. تا بوده همین بوده :)
۲. حس مالکیت: در ابتدای کار، این خیلی جالب است که مثلا "من یکی از هفتصد و خرده ای هزار مقاله ویکی را ساختم". در حقیقت این حس "اون مقاله مال منه" بسیار جذاب است. من می‌انگارم به‌طور کلی انسان تمایل به مالکیت کمی دارد تا کیفی. مثالش به وضوح در کتاب "شازده کوچولو" آمده. حکایت تاجر و ستاره‌هایش :) :

تاجر: پانصد و یک میلیون و سیصد و بیست و دو هزار و هفتصد و سی و یک ستاره! من آدم دقیقی هستم

شازده کوچولو: باشد. با این همه ستاره چه می‌کنی؟
- هیچ کاری! من صاحب آن‌ها هستم.
- داشتن ستاره‌ها چه فایده ای برای تو دارد؟
- فایده اش این است که مرا ثروتمند می‌کند
- خوب. ثروتمند شدن چه فایده ای دارد؟
- فایده اش این است که اگر ستاره جدیدی کشف شود من می‌توانم آن را بخرم!
- چه طوری آدم می‌تواند صاحب ستاره‌ها بشود؟
- باید پیش از دیگران به فکر آن‌ها بیفتی!
- درست. اما تو با این ستاره‌ها چه می‌کنی؟
- آن‌ها را اداره می‌کنم. آن‌ها را می‌شمارم و می‌شمارم و دوباره می‌شمارم. کار سختی است.

- من یک گل دارم که هر روز آبش می‌دهم. سه تا آتشفشان دارم که هفته ای یک بار تمیزشان می‌کنم. من برای آتشفشان‌ها و گلم فایده ای دارم. اما تو برای ستاره‌ها هیچ فایده ای نداری! ...

بله! این خیلی باحال است که مثلاً ۳۰۰ مقاله فسقلی با ابزار "به ویکی فا یا "به ویکی فا انبوه" بسازیم و بعد هم احساس کنیم که چقدر خفنیم! اما با ارضا شدن این حس مالکیت در خود، بسیاری از افراد به سوی دیگری از ویکی می‌روند. هرچند من بیشتر کار محتوایی ام به سبک همان تاجر بوده، اما این روش را پیشنهاد نمی‌کنم. یک شادباش خوبیدگی می‌ارزد به صد تا مقاله نصفه نیمه :) اگر می‌خواهید فله ای مقاله بسازید، در کنارش یکی دو تا محتوای برگزیده هم در نظر داشته باشید.
۳. زاپاس‌ها، زاپاس بازها و ترول‌ها: ویکی فا همیشه درگیر زاپاس بازی بوده. کاربران زاپاس باز خودشان به چند دسته تقسیم می‌شوند:

  • کاربران مفیدی داشتیم که رویه ای ناصواب در پیش گرفتند. یا بسته شدند، یا به کلی طرد گشتند. برخی از این‌ها زاپاس می‌سازند و ویرایش مفید می‌کنند. اما در کنارش باز هم اخلالگری دارند (آدمی است دیگر! رفتارش تا نخواهد تغییری نمی‌کند.) گروهی نیز هستند که پس از اخراج از ویکی، مدام حساب می‌سازند، اخلال ایجاد می‌کنند، به فحاشی می‌پردازند و خرابکاری می‌کنند. روند گروه دوم غم‌انگیز تر است.
  • کاربرانی هم داریم که روزی، با هدفی نادرست و نیتی بد، به ویکی آمده‌اند و پاسخ بدی هم شنیده‌اند. این افراد هم سعی می‌کنند به هر طریق که شده، حقشان را از ویکی بگیرند (!) (ویرایش در این‌جا، حق نیست و امتیاز است). گاه زاپاس‌هایی می‌بینم که رفتارشان تمام و کمال با کاربر اصلی فرق دارد. این مرا شگفت زده می‌کند.

نتیجه آن که خیلی از ما، توانایی شنیدن "نه" را نداریم. حتی اگر سی و چند تا آدم عاقل (هرچند نابالغ!) این "نه" را توی صورت ما بکوبند. مدام لج می‌کنیم و توانایی برخورد با حقیقت را نداریم. این، باعث می‌شود چند اختلال روحی دیگر نیز پیدا کنیم. زاپاس‌های دو شخصیتی، از کاربران دو شخصیتی ناشی می‌شوند. این موضوع، نیاز شدید جامعه ما را به یک روانکاوی عمده نشان می‌دهد.
۴. گرایش سیاسی و خط فکری: قطعاً هر کدام از ما، یک خط مشی عقلی منسجم برای خود در نظر داریم. گرایش سیاسی، باورهای دینی و…، زیرمجموعه همین خط مشی هستند. گرچه ممکن است کاربران، گاهی از خط فکری خود دفاع کنند و دیگری را بکوبند یا عقاید هم را دستمایه شوخی و طنز قرار دهند، اما این را به حساب کل ویکی نگذارید. بسیار دیده‌ام گفته اند "فلان مدیر فلان طور و خارج نشین است و از بهمان دولت دستمزد می‌گیرد" و همچنین نوشته‌اند "فلان مدیر جاسوس است و برای فلان حکومت کار می‌کند" و قس باقی علی هذا!
این حرف‌ها، فقط مسخره کردن هدف اصلی ویکی‌پدیا - گردآوری دیدگاه‌های بی‌طرف - است. کما این که حیدری‌ها، ویکی‌پدیا را متهم می‌کنند که طرفدار نعمتی هاست و نعمتی‌ها، پافشاری می‌کنند که نه! حیدری‌ها ویکی را قبضه کرده‌اند! اگر کاربری بخواهد سانسور کند یا مطالب را به میل خودش تغییر دهد، قطعاً بایکوت خواهد شد. چه حیدری باشد چه نعمتی!
۵. ویکی را جدی نگیرید! این‌جا، آن قدر مهم نیست که بخواهید در برنامه تان، ساعت مشخصی برایش در نظر بگیرید. این‌جا، یکی از کوچه‌های خیابان وب است. همان خیابان که کوچه اینستاگرام و تلگرام و توییتر دارد. کل این ویرانهٔ آباد، ارزش غم و غصه شما را ندارد :) آمده‌ایم تا بخوانیم، بنویسیم، از عشق و محبت، از راستی و درستی بگوییم و جهان زیباتری بسازیم.
روزگارتان سبز و خورشید بختتان فروزان :)