تضاد

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه است که توسط جهان بینش140 (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۵ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۱۶:۵۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی داشته باشد.

در منطق، دو قضیه را متضاد گویند که صدق هر دو محال ولی کذب آن دو جایز باشد، و آن در صورتی است که موضوع و محمول دو قضیه یکی باشد و هر دو قضیه کلیه باشند، اما یکی موجبه کلیه باشد و دیگری سالبه کلیه .

در ادبیات

و اما در ادبیات؛ تضاد از آرایه‌های ادبی است و به معنی آوردن دو کلمه با معنی متضاد است در سخن برای روشنگری، زیبایی و لطافت آن است.[۱] از لحاظ دیگر میتوان گفت به آوردن دو کلمه ی مخالف هم از نظر معنی در یک بیت یا مصراع را تضاد میگویند . تضاد قدرت تداعی دارد و از این رو سبب تلاش ذهنی می‌شود. تضاد در شعر و نثر به کار می‌رود؛ و خاص ادبیات فارسی نیز نیست. با این حال نمونه‌هایی از تضاد در اشعار فارسی، به ویژه شعر صائب تبریزی و سعدی وجود دارد. بیت زیر از سعدی نمونه‌ای از تضاد در ادب فارسی است:

  • مثال
بگویم تا بداند دشمن و دوستکه من مستی و مستوری ندانم

در مثال بالا دشمن و دوست تضاد هستند .

  • مثال
محتسب است و شیخ و من صحبت عشق در میان از چه کنم مجابشان پخته یکی و خام دو

واژه‌های پخته و خام و یک و دو با هم متضادند.

  • مثال
در نومیدی بسی امید است پایان شب سیه سپید است

واژه‌های نومیدی با امید و همچنین واژگان سیه با سپید متضاد و مخالف هستند.

  • مثال
به هست و نیست مرنجان ضمیر و خوش میباش که نیستی ست سرانجام هر کمال که هست

واژه‌های هست و نیست با هم متضاد هستند.

  • مثال
ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا

واژه‌های دوست و دشمنان با هم متضاد هستند.

  • مثال
از رخ و زلفت ای صنم روز من است همچو شب وای به روزگار من روز یکی و شام دو

واژه‌های روز و شب، روز و شام و یک و دو با هم متضادند.

منابع

  1. ابراهیمی شهر آباد, رقیه; یوسفی, محمّدرضا (2012-10-22). "تضاد و انواع آن در زبان فارسی". فنون ادبی. 4 (2): 129–154.