پیش‌نویس:رعنا (اشکور)

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرتره ای از رعنا و تصویر مزارش در لشکان

روایت می کنند سرگالشی به نام هادی در منطقه اشکورات بود که در فصل زمستان براحتی راه های کوهستانی صعب العبور اشکور را در سرمای شدید و طاقت فرسای آن پشت سر می گذاشت و در گیلان در زمینی که ملک اربابی بود سکونت داشت . کار اصلی وی دامداری بود . در ییلاق(اشکور) در مرتعی زیبا به نام لزر که در تصرف و مالکیت شخصی به نام مختار خان بود سکونت داشت ، همراه دام ها و کارگران ییلاق-قشلاق می کرد . مرتع لزر در روستای لشکان اشکور در کنار رودخانه پلورود واقع شده است . لشکان کدخدایی به نام کربلایی عاشور داشت و این کدخدا فرزندی پسر به نام نوروز داشت که رعنا شخصیت اصلی داستان همسر وی بوده است . سرگالش هادی در منزل کربلایی عاشور در هنگام کوچ تابستانه استراحت می کند . زیبایی رعنا که زبانزد خاص و عام بود و در منطقه تاکنون کسی به زیبایی او دیده نشده بود از معروفیت خاصی برخوردار بود . ماهی بود تابان و خورشیدی بود فروزان . تمامی حرکات و رفت و آمد های او و دیگران مورد توجه مردم بود و از طرفی حضور مداوم سرگالش هادی به خانه پدر رعناباعث ایجاد ظن جدیدی مبنی بر عاشقی سرگالش هادی و رعنا شد و سر انجام کربلایی عاشور و اقوام او سرگالش هادی را مورد ضرب و شتم شدید قرار دادند . ارباب سرگالش هادی از او می خواهد که نگران نباشد ، انتقام وی را از آنها می گیرد . بعد از ۴۰ روز استراحت و مداوا در منزل ارباب به گیلان عزیمت می کند و در آنجا با کرد آقاجان آشنا می شود . سرگالش هادی به اتفاق کرد آقاجان و چند تن دیگر به روستای کلورود اشکور می روند . و در کلورود با دو نفر به نام سلطان علی و علی آقا هم پیمان شده که انتقام سرگالش هادی را از کربلایی عاشور و اقوامش بگیرند .

کردآقاجان گندم ها و علوفه های اهالی لشکان را به آتش می کشد و سپس در غاری مخفی می شود . کربلایی عاشور که خود را عاجز از مبارزه با کردآقاجان و دار و دسته اش می بیند با همشتی اربابان معروف به قوای دولتی نامه می نویسد و خواستار دستگیری کرد آقاجان میشود . نائب علی خان به همراه قزاق ها به رحیم آباد آمده و منطقه را قرق می کند . نائب علی خان با ۱۵۰ نفر مجهز به سلاح سرد و گرم در روستایی به نام نیاسن نزدیک کلورود مستقر می شوند . از دو طرف به محل اختفای کرد آقاجان حمله می برند و کرد آقاجان را در روی تخته با تفنگ مجروح کرده و به قتل می رسانند . نائب علی خان علت مهاجرت کرد آقاجان را از منطقه رودبار به این منطقه جویا می شود و مردم سرگالش هادی را عامل این مهاجرت معرفی می کنند . آنها به دنبال سرگالش هادی به طرف لشکان حرکت می کنند . مردم لشکان که دل پری از سرگالش هادی داشتند او را با دسیسه به منزل رعیتی به نام عبدا… در محله سوگل سر می کشانند . و چون می دانستند از پس او نمی توانند بر بیایند با نیرنگ او را در درون خانه مورد حمله قرار داده و توسط کربلایی عاشور و پسرش به قتل می رسانند.

اشکورات مزار رعنا

اربابان نیز با پرداخت رشوه ماجرای قتل سرگالش هادی را به نائب علی خان اطلاع داده و او را از تحقیقات بیشتر باز می دارند . ماجرای عاشقانه سرگالش هادی و رعنا و قتل دو شخصیت اصلی داستان که حقیقت دارد موجب پیدایش اشعار و ترانه های عاشقانه فراوانی شده است . ثمره ازدواج رعنا با نوروز دختری است به نام صغری که در روستای امیرگوابرِ دهستان طوللات در محلی به نام گوسفند گویه زندگی می کنند

اشعار مرتبط:

پوررضا خواننده آهنگ رعنا

و کاملترين شعري که از اين داستان گرد آوري کرده ام شعر زير است که اين روزها کمتر کسي آنرا بطور کامل مي داند:


رعنا گوني مو دليرم رعناي اشکور باج بگيرم رعناي رعنا تو که دوني مو گالشم رعناي از گالشي جي دس نکشم رعناي مختار خانکه سرگالشم رعناي سالي صد من روغن کشم رعناي جان من بگو مرگ من بگو رعناي پارسال بيچاره تره چي ببو رعناي رعناي مي شِي رعنا، سياه کيشميشه رعنا رعنا تي تومان گِله کِشه ،رعنا تي غصه آخر مَره کوشه ،رعنا ديل دَوَستي کُردآجانه،رعنا حنا بَنَي تي دَستانه،رعنا جان من بگو مرگ من بگو رعناي پارسال بيچاره تره چي ببو رعناي رعناي مي شِي رعنا، سياه کيشميشه رعنا آخه پارسال بوشوي امسال نِمَي ،رعنا تي بوشو راه واش دَر بِمَي، رعنا تي لِنگانِ خاش در بِمَي ،رعنا جان من بگو مرگ من بگو رعناي پارسال بيچاره تره چي ببو رعناي رعناي مي شِي رعنا، سياه کيشميشه رعنا راي اسپيلي سر به جيراي رعناي قزاق بماي دست به تيراي رعناي بزا آقا جونه چيپيراي رعناي کورد آق جوني ايمشو ميراي رعناي اوني هفتمه کي بگيراي رعناي جان من بگو مرگ من بگو رعناي پارسال بيچاره تره چي ببو رعناي رعناي مي شِي رعنا، سياه کيشميشه رعنا رعناي بوشو تا لنگرود رعناي خياط بِدِي هيشکي نُدوت ،رعناي خياط وَچَي تَر کُت بُدوت ،رعنا جان من بگو مرگ من بگو رعناي پارسال بيچاره تره چي ببو رعناي رعناي مي شِي رعنا، سياه کيشميشه رعنا ايمساله سال باروناي رعناي نامرد چقد فراووناي رعناي ايمساله ساله شيطوناي رعناي آدم کوشي چي آسوناي رعناي جان من بگو مرگ من بگو رعناي پارسال بيچاره تره چي ببو رعنای رعناي مي شِي رعنا، سياه کيشميشه رعنای گلونده رو اوخون دراي رعناي کوراب زرمخ اوخان دراي رعناي جنگل هني شيرون دراي رعنا مرداکونه ژيبير دراي رعناي جان من بگو مرگ من بگو رعناي پارسال بيچاره تره چي ببو رعناي

مهمترین چیزی که در داستان رعنا وجود دارد داستان عاشقانه‌ی او با فردی به نام هادی است که گویا این رابطه در نوجوانی شکل می‌گیرد و مهم‌تر از آن ترانه‌ی شوخ و شنگ رعناست که در واقع برای تمسخر رعنا و سرنوشت عشقی او سروده و خوانده می‌شود. حالا تصور کنید رعنای بخت برگشته و از عشق حقیقی رانده شده را که بر سر جنازه هادی، معشوق قدیمی و پنهانی‌اش زار می‌زند و اهالی لشکان به قصد تمسخر او چنین ترانه‌ای را با رقص و آواز می‌خوانند و او را به سمت منزل شوهر اجباری‌اش نوروز راهی می‌کنند.