۸۲
ویرایش
(ساختن میناس تیریث و نارگوتروند) |
(اصلاح متن) |
||
== زندگینامه ==
فینرود
مدتی پس از ورود به سرزمین میانی، فینرود به جزیره [[تول سیریون]] که در مسیر [[رود سیریون]] قرار داشت رفت و در آنجا قلعه [[میناس تیریث (دوره اول)|میناس تیریث]] را بنا کرد. در حالی که فینرود و
در جریان نبرد [[داگور براگولاخ]] [[باراهیر]] از [[خاندان بئور]] جان فینرود را نجات داد و فینرود انگشتر خود را به نشانه دوستی به باراهیر داد. این انگشتر بعداً به نام انگشتر باراهیر شهرت پیدا کرد و سرانجام بهدست [[آراگورن]] رسید. سالها پس از داگور براگولاخ پسر باراهیر به نام [[برن ارهامیون|برن]] بهدنبال کمک به نارگوتروند رفت. فینرود برای اینکه دین خود را ادا کند پادشاهی خودش را رها کرد و برن را برای پیدا کردن یکی از سیلماریلها همراهی کرد. کلهگورم و کوروفین که در آن زمان در نارگوتروند زندگی میکنند اهالی آنجا را متقاعد کردند که فینرود را همراهی نکنند. فقط ده جنگجو به
فینرود با استفاده از تواناییهایش ظاهر گروه را در مسیر سفر تغییر داده بود اما آنها بهوسیله [[سائورون]] دستگیر و به قلعه میناس تیریث که اکنون در اختیار سائورون بود و [[تول-این-گاوراس]] نامیده میشد برده شدند. در آنجا فینرود و سائورون با استفاده از آهنگهای قدرت با یکدیگر مبارزه کردند اما علیرغم تواناییهای فینرود سائورون پیروز شد. اما سائورون دقیقاً نمیدانست که افراد دستگیرشده چه کسانی هستند و هدفشان چه بوده است. سائورون برای کشف هویت و مقصود آنها را زندانی کرد. سائورون یک گرگینه را به زندان فرستاد تا آنها را به نوبت ببلعد تا مگر راز خودشان را آشکار کنند. اما هیچکدام صحبت نکردند. سائورون حدس زده بود که فینرود یکی از الفهای عالیمرتبه است و او را برای آخر نگه داشته بود. اما وقتی گرگ به برن حمله کرد فینرود زنجیرهایش را پاره کرد و گرگ را کشت اما خودش نیز
== شجرهنامه ==
|
ویرایش