فیلم مزبور که «بزرگترین فیلم بریتانیا در تمام دوران»[۲]توصیف شده، جزیرهای را در
اسکاتلند (سامر آیل) Summerisle، به تصویر میکشد که ساکنان آن به آئینی قبیلهای رو آورده و رفتار عجیب و غریبی دارند. در آن جزیره درخت سیب فراوان است و زمانی که محصول نمیدهد ساکنان در پی قربانی[۳]میگردند تا با سوزاندن وی خدای خورشید را خشنود سازند و محصولشان به ثمر بنشیند.
فیلم «مرد حصیری» (The Wicker Man) یک فیلم ترسناک و درام بریتانیایی-آمریکایی محصول سال ۱۹۷۳ به کارگردانی رابین هاردی است. داستان فیلم در جزیرهای در اسکاتلند روایت میشود که در آنجا یک پلیس به نام سر جان ادواردز (با بازی ادوارد وودوارد) به دنبال یافتن یک دختر گمشده به نام روبین هاوارد (با بازی بریجیت باردوت) است.[۴]
فیلم «مرد حصیری» به عنوان یکی از فیلمهای برتر سینمای ترسناک شناخته میشود و به دلیل داستان جذاب و نوآورانهاش، تأثیر بسیار زیادی بر فیلمهای بعدی این ژانر گذاشتهاست. همچنین فیلم به دلیل پایان غیرمنتظره و شگفتانگیزش، به عنوان یکی از پایانهای برجسته تاریخ سینما شناخته میشود.[۴]
فیلم «مرد حصیری» در سال ۱۹۷۳ به کارگردانی رابین هاردی ساخته شد. بازیگران اصلی این فیلم شامل سوفیا لورن، فرانکو نرو، پاسکال نوتا و نیکولا دی پراو میشوند.
دربارهٔ کارگردان این فیلم باید گفت که آندری تارکوفسکی یکی از برجستهترین کارگردانان سینمای جهان است که به دلیل طرحهای خلاقانه و بینش هنریاش، محبوبیت بسیار زیادی در میان علاقهمندان به سینما دارد. او در طول دوران حرفهای خود، فیلمهای بسیار زیادی را کارگردانی کردهاست که برخی از آنها شامل «آینه»، «نشانههای عشق» و «بازگشت به زندگی» هستند.[۴]
بازی سوفیا لورن در نقش «مارتینا» در این فیلم بسیار برجسته است. او با بازی زیبای خود، توانستهاست احساسات عمیقی را در بین تماشاگران به وجود آورد. همچنین، بازی فرانکو نرو در نقش «الکساندر» نیز بسیار قابل تحسین است. او با استفاده از هنر حصیربافی، توانستهاست اشیاء و موجودات را به صورت دقیق ترسیم کند.[۴]
موسیقی این فیلم نیز بسیار زیباست و توسط انیو موریکونه ساخته شدهاست. موریکونه یکی از برجستهترین آهنگسازان سینمای جهان است که با ساخت موسیقیهای زیبا و قابل تحسین، محبوبیت بسیار زیادی در میان علاقهمندان به سینما دارد.[۴]
در کل، فیلم «مرد حصیری» یک شاهکار سینمایی است که با کارگردانی برجسته، بازیگری عالی، موسیقی زیبا و داستان جذاب، توانستهاست به یکی از برجستهترین فیلمهای تاریخ سینما تبدیل شود. همچنان پس از سالها، این فیلم همچنان در بین علاقهمندان به سینما، محبوبیت خود را حفظ کردهاست.[۴]
گروهبان نیل هووی با هواپیمای دریایی به جزیره دورافتاده سامراسل در هبرید سفر میکند تا دربارهٔ ناپدید شدن دختر جوانی به نام روآن موریسون که نامهای ناشناس در مورد او دریافت کردهاست تحقیق کند. هاوی، یک مسیحی مؤمن، وقتی متوجه میشود که جزیره نشینان به خدایان سلتیک بتپرست اجدادشان ادای احترام میکنند، آشفته میشود. آنها آشکارا در مزارع با هم جفت میشوند، به کودکان انجمن فالیک میپل را آموزش میدهند، و برای درمان گلودرد، وزغها را در دهانشان میگذارند. به نظر میرسد که ساکنان جزیره سعی دارند با این ادعا که روآن هرگز وجود نداشته، تحقیقات او را خنثی کنند.[۵]
هاوی در حین اقامت در مسافرخانه گرینمن متوجه مجموعهای از عکسها میشود که برداشت سالانه را جشن میگیرند، که هر کدام یک دختر جوان را به عنوان ملکه می نشان میدهند. عکس جدیدترین جشن گم شدهاست. صاحبخانه به او میگوید خراب است. در مدرسه محلی، هاوی از دانش آموزان در مورد روآن میپرسد، اما همه وجود او را انکار میکنند. او ثبت نام مدرسه را بررسی میکند و نام روآن را مییابد. او از معلم مدرسه سؤال میکند که او را به سمت قبر روون راهنمایی میکند.[۵]
هاوی با رهبر جزیره، لرد سامریزل، نوه یک کشاورز ویکتوریایی، ملاقات میکند تا اجازه نبش قبر را بگیرد. سامراسل توضیح میدهد که پدربزرگش گونههایی از درختان میوه ایجاد کرد که در آب و هوای اسکاتلند رونق میگرفت و این باور را تشویق کرد که خدایان قدیمی از گونههای جدید برای ایجاد رفاه در بین جمعیت بتپرست جزیره استفاده میکنند. به دلیل برداشتهای فراوان، دیگر ساکنان جزیره به تدریج بتپرستی را پذیرفتند.[۵]
هاوی با نبش قبر متوجه میشود که تابوت فقط لاشه یک خرگوش را در خود جای دادهاست. او همچنین عکس گمشده برداشت محصولات را پیدا میکند که روآن را نشان میدهد که در میان جعبههای خالی ایستادهاست. برداشت شکست خورده بود تحقیقات او نشان میدهد که در صورت شکست محصول، قربانی انسانی به خدایان تقدیم میشود. او نتیجه میگیرد که روون زنده است و به زودی قربانی خواهد شد تا برداشت محصول موفقی داشته باشد. هووی به دنبال کمک از سرزمین اصلی به هواپیمای دریایی خود بازمیگردد تا متوجه شود که دیگر کار نمیکند و رادیو آن آسیب دیدهاست. او نمیتواند ترک کند یا درخواست کمک کند. بعداً در همان روز در طول جشن اول ماه مه، هاوی صاحب مسافرخانه را تسلیم میکند و لباس و ماسک او (ماسک پانچ، احمق) را میدزدد تا به رژه نفوذ کند. روون در نهایت فاش میشود. هاوی او را آزاد میکند و با او به یک غار فرار میکند. با خروج از آن، آنها توسط جزیره نشینان رهگیری میشوند و روآن با خوشحالی به سوی آنها بازمیگردد.[۵]
مرد حصیری
سامراسل به هاوی میگوید که روآن هرگز قربانی مورد نظر نبودهاست. او با چهار شرط خدایان آنها مطابقت دارد - او به میل خود آمدهاست، «قدرت یک پادشاه» (با نمایندگی قانون)، باکره است و «احمق» است. هاوی به سامریسل و جزیره نشینان هشدار میدهد که محصولات به دلیل نامناسب بودن آب و هوا در حال شکست هستند و روستاییان تابستان سال آینده وقتی برداشت بعدی دوباره شکست خورد، سامراسل را روشن میکنند و او را قربانی میکنند، اما درخواستهای او نادیده گرفته میشود. روستاییان هاوی را به همراه حیوانات مختلف به داخل مجسمه مرد حصیری غول پیکر مجبور میکنند، آن را به آتش میکشند و اطراف آن را احاطه میکنند و آهنگ فولکلورانگلیسی میانه «Sumer Is Icumen In» را میخوانند. در درون مرد حصیری، هاوی مزمور ۲۳ را میخواند، با خدا دعا میکند و جزیره نشینان را نفرین میکند. هووی و حیوانات میسوزند و سر مرد حصیری در شعلههای آتش فرومیرود و غروب خورشید را آشکار میکند.[۵]
موسیقی متن فیلم اغلب جزء اصلی روایت را تشکیل میدهد، درست مانند دیگر فیلمهای هنری مهم آن دوره مانند دونالد کمل و اجرای نیکلاس روگ. آهنگها صحنههای مهم بسیاری را همراهی میکنند، مانند ورود هواپیما، رقص بید، رقص میله، پریدن دختران از میان آتش، جستجوی خانهها، صفوف و صحنهٔ آخر سوختن. در واقع، طبق گفته سیموس فلانری در مستند بعدی، کارگردان رابین هاردی با اعلام ناگهانی بازیگران در میانه راه فیلمبرداری که در حال ساخت یک «موزیکال» هستند، بازیگران را شگفت زده کرد.[۶]
آهنگسازی، تنظیم و ضبط توسط پل جیووانی و اجرای مگنت (در برخی از نسخههای فیلم با عنوان "لودستون")، موسیقی متن شامل ۱۳ آهنگ فولکلور است که توسط شخصیتهای فیلم اجرا شدهاست. شامل آهنگهای سنتی، آهنگهای اصلی جیووانی، و حتی یک قافیه مهد کودک، "Baa, Baa, Black Sheep" است. آهنگ Willow's Song توسط گروههای مختلف موسیقی راک کاور شده یا نمونهبرداری شدهاست. این اولین بار توسط یک پروژه موسیقی انگلیسی معروف به Nature and Organization در سال ۱۹۹۴ در نسخه Beauty Reaps the Blood of Solitude پوشش داده شد.[۶]
آهنگهای موجود در موسیقی متن توسط جیووانی به سرپرستی هاردی و شفر ساخته یا تنظیم شدهاست. تحقیقات او در مورد سنت عامیانه شفاهی در انگلستان و اسکاتلند عمدتاً بر اساس کار سیسیل شارپ، «پدر بنیانگذار» جنبش احیای عامیانه در اوایل قرن بیستم بود.
شفر با استفاده از مجموعههای شارپ به عنوان یک الگو، به جیووانی اشاره کرد که کدام صحنهها باید موسیقی داشته باشند، و در برخی موارد اشعاری ارائه میکرد که مناسب جشنهای بتپرستی بهاری بود. دیگر آهنگهای موجود در موسیقی متن از یک سنت عامیانه متأخر میآیند. به عنوان مثال، "Corn Riggs" اثر ملی پوش اسکاتلندی، رابرت برنز، ورود هاوی به سامراسل را همراهی میکند. متن این آهنگ مستقیماً از آهنگ برنز "The Rigs of Barley" گرفته شدهاست، اما جیووانی از آهنگ بسیار متفاوتی استفاده کردهاست. آهنگ برنز بر اساس "Corn Riggs و برای مطابقت با اشعار او تغییر یافتهاست. ترانهای که توسط فرقههای سامراسل در پایان فیلم خوانده میشود، "Sumer Is Icumen In"، یک آهنگ اواسط قرن سیزدهم در مورد طبیعت در بهار است.[۶]
↑در گذشتههای دور قربانیان شامل حیوانات و زندانیان میشدند و اولین مورد ثبت شده از قربانی کردن انسان توسط سزار از کاهنان در جنگهای فرانسه نقل شدهاست. سزار آئینی را شرح میدهد که طی آن یک تمثال حصیری بزرگ با فضاهای مجزا از گندم، حیوانات کوچک و حتی بردهها پر شده و به منظور قربانی کردن به آتش کشیده میشود.