اومینکو وقتی که آنها گریه میکنند (ژاپنی: うみねこのなく頃に,هپبورن: Umineko no Naku Koro ni؟, انگلیسی: Umineko When They Cry ,ت.ت. "وقتی که مرغان دریایی گریه میکنند") یک مجموعه رمان تصویریدوجین سافت ژاپنی میباشد که توسط سونث اکسپنژن (07th Expansion) تولید شده است. اولین قسمت آن در اوت ۲۰۰۷ در همایش کمیکت ۷۲ برای ویندوز منتشر شد. داستان این رمان متمرکز بر ۱۸ نفر بر روی یک جزیرهٔ دورافتاده به مدت دو روز است و قتلهای اسرارآمیزی که در این دو روز بر آنها رخ میدهد. خوانندههای این رمان برای اینکه تشخیص دهند این قتلها توسط انسان انجام شده یا توسط موجودات فراطبیعی، و همچنین روشها و انگیزهٔ پشت آنها، به چالش کشیده میشوند. هشت قسمت اصلی این رمان به دو دستهٔ چهارتایی تقسیم شدهاند که به عنوان سومین و چهارمین سری در مجموعهٔ وقتی که آنها گریه میکنند شناخته میشوند. سری اول و دوم این مجموعه، رمان تصویری هیگوراشی وقتی که آنها گریه میکنند میباشد.
اومینکو وقتی که آنها گریه میکنند یک رمان تصویری معمایی جنایی است و از این رو داستان آن عمدتاً از طریق روایتها و دیالوگهای متنمحور بازگو میشود که با عناصر بصری و صوتی همانند تصاویر دو بعدی شخصیتها، موسیقی پسزمینه و جلوههای صوتی مکمل شده است. سونث اکسپنژن از این رمان به عنوان نوعی «رمان صوتی» یاد میکند؛ چرا که بیشتر تمرکز بازی مبتنی بر خلق جو و حالت محیط به وسیلهٔ عناصر صوتی میباشد تا جنبههای بصری. نسخهٔ اصلی رمان شامل هیچ صداگذاری برای شخصیتها نیست. اومینکو تقریباً سراسر داستانی خطی و غیر منشعب است و شامل هیچ تعاملی با بازی نمیشود (یعنی نمیتوان شخصیتها را کنترل کرد)؛ با این حال قسمت آخر این رمان، افول جادوگر طلایی از این قاعده مستثنی است و بخشهای کوچکی از آن نیاز به تعامل خواننده دارد. علاوه بر پیشروی در خواندن متن، خوانندگان میتوانند به بخش «نکات» بازی نیز دسترسی پیدا کنند. این بخش شامل اطلاعاتی تکمیلی دربارهٔ شخصیتها و داستان میباشد. هر قسمت همچنین شامل دو مؤخره میباشد که بهطور پشت سر هم قفلگشایی میشوند و ادامهٔ داستان اصلی میباشند که اغلب شامل نکات مهمی هستند.
اومینکو با وجود کمبود عناصر تعامل با بازی، همانند یک بازی میان نویسنده و خوانندهٔ آن توصیف شده، همراه با اینکه درجهٔ سختی برای هر قسمت، در بخش توضیحات آن آورده شده است. این درجه مربوط به میزان دشواری معماهای هر قسمت است که خواننده باید فعالانه تلاش کند این معماها را حل کند. چندی از عناصر داستانی در طول داستان معرفی میشوند تا به خوانندگان همراه با قهرمان داستان در حل معماها کمک کنند.
داستان در ۴ اکتبر ۱۹۸۶ و در جزیرهٔ خصوصی روکنجیما (六軒島,Rokkenjima؟)، یکی از جزایر ایزو و در نزدیکی نییجیما، شروع میشود؛ جایی که خانوادهٔ ثروتمند اوشیرومیا جمع شدهاند تا دربارهٔ تقسیم داراییهای متعلق به سرپرست بیمار خانواده، کینزو، صحبت کنند. نوهٔ کینزو، باتلر (Battler)، پس از شش سال غیبت دوباره با افسانهٔ «جادوگر طلایی» بئاتریچه آشنا میشود؛ جادوگری که ظاهراً ده تن طلا به کینزو داد تا او بتواند وضعیت مالی خانوادهاش را دوباره به وضع اولش برگرداند. در کنار پرترهٔ جادوگر، سنگ نبشتهای معما مانند وجود دارد که اعتقاد بر این است که با حل آن میتوان به ده تن طلای شایعه شده و سرپرستی خانواده رسید. تیفون جزیره را درمینوردد و ۱۸ نفر را در جزیره نگه میدارد و قتلهایی اسرارآمیز هماهنگ با سنگ نبشته رخ میدهد؛ اغلب به طوری که به نظر میرسد انجام این قتلها برای یک انسان ناممکن است.
در پایان بازی اول، جادوگر ظاهراً همه را میکشد و زنده میکند. باتلر که از تصدیق وجود جادو امتناع میکند، ظاهراً به برزخ فرستاده میشود، که از آنجا اتفاقات روکنجیما میتواند دیده شود. او در قسمتهای بعدی و در بازیهای منطق و استدلال با بئاتریچه رقابت میکند. در هر قسمت، قتلها به شیوههای مختلفی انجام میشوند و باتلر باید این قتلها را با ترفندهای انسانی توضیح دهد. در طول داستان باتلر به تدریج میفهمد که جادو تزئین واقعیت با فانتزی است که توسط بعضی افراد به عنوان مکانیسم مقابله با شرایط دشوار زندگی استفاده میشود و اینکه چطور این به بئاتریچه مربوط است.
در نسخهٔ اصلی رمان تصویری، به این خاطر که خواننده باید شخصاً اسرار قتلها را بیابد و اهمیت اینکه حقیقت در روایت داستان درون جعبهٔ گربه گنجانده شده، راه حل و چگونگی انجام قتلها هرگز کاملاً واضح بیان نمیشود. با این حال در دو قسمت آخر اقتباس مانگا، هویت واقعی بئاتریچه فاش میشود. بئاتریچه در واقع فرزند نامشروع کینزو، سایو یاسودا است که نقش دو تا از خدمتکاران خانواده را نیز بازی میکند: کانون و شانون. سایو در نه سالگی به عنوان یک خدمتکار برای خانوادهٔ اوشیرومیا، کارش را شروع میکند؛ با این حال توسط خدمتکاران بزرگتر طرد میشود و به همین خاطر با استفاده از «جادو» برای خودش دوستان خیالی خلق میکند. سایو همچنین به دلیل عدم موفقیت در ایجاد خصوصیات جنسی معمول زنانه در دوران بلوغ، دچار آشفتگی جنسیتی شدید میشود. سایو همچنین در کودکی با باتلر دوست صمیمی شده و به او علاقهمند میشود؛ اما احساساتش را در دوران غیبت باتلر سرکوب میکند و سرانجام به عنوان شانون با پسرعمهٔ او، جورج، وارد رابطه میشود. دخترعموی باتلر، جسیکا، نیز به کانون علاقهمند میشود که سایو تا اندازهای میخواست مقابله به مثل کند.
با کمک و راهنمایی گِنجی، سرخدمتکار خانواده، سایو معمای سنگ نبشته را حل میکند و به ده تن طلای افسانهای و مقادیر عظیمی از مواد منفجرهٔ زیر جزیره دسترسی پیدا میکند. هم طلا و هم مواد منفجره باقیماندههای یک پایگاه نظامی قدیمی مربوط به دوران جنگ جهانی دوم بودند. این پایگاه در ارتباط با ایتالیاییها بود. سایو همچنین ارتباط خودش را با کینزو میفهمد و از این طریق پی میبرد که رابطه با باتلر، جسیکا یا جورج، زنا با محارم خواهد بود. سایو در حالی که به ناامیدی رانده و از گناهان خانوادهٔ اوشیرومیا بیزار میشود، او شروع به برنامهریزی برای اجرای خود-دیگرکشی عظیم با استفاده از منابعی که در اختیار دارد میکند. چند سناریوی احتمالی به عنوان نامهٔ داخل بطری به دریا انداخته میشود با این امید که شاید کسی در آینده بتواند حقیقت را بفهمد، که پایه و اساس دو قسمت اول این بازی را تشکیل میدهد. برنامههای سایو سرانجام با انفجار مواد منفجره به پایان میرسد که باعث میشود تمام مدارک و شواهد از بین بروند و فقط قصههای ساختگی آنها برجای بماند. در همین حال، سایو قادر به پذیرش این روش عمل نیست و این امکان را برای شخصی دیگر، به دلخواه خودش باتلر، به وجود میآورد تا معمای سنگ نبشته را حل کرده و او را متوقف کند.
در واقعیت، در روز کنفرانس خانوادگی اکتبر ۱۹۸۶، معمای سنگ نبشته توسط بزرگسالان خانواده حل میشود و به این ترتیب، برنامهٔ سایو به انجام نمیرسد. با این حال، بحثی بر سر مالکیت ده تن طلا پیش میآید و پدر و مادر باتلر، ردولف و کیریه، خانوادهٔ اوشیرومیا را قتلعام میکنند. عمهٔ باتلر، اِوا، پس از کشتن ردولف و کیریه در دفاع از خود، زنده میماند. سایو و باتلر نیز زنده میمانند؛ اما سایو با غرق کردن خود در دریا خودکشی میکند. باتلر در تلاش برای نجات سایو، خود دچار آسیب مغزی شده و هویتش را فراموش میکند؛ اما خاطرات تکهتکه شدهاش را نگه میدارد. او هویت جدیدی به نام تویا هاچیجو میگیرد و تلاشهایش برای به هم پیوستن حقیقت آن حادثه، او را به نوشتن داستانهای بازیهای بعدی سوق میدهد، که به صورت نبردهای او با بئاتریچه در برزخ نشان داده میشود.
اومینکو وقتی که آنها گریه میکنند (うみねこのなく頃に؟, ت.ت. وقتی که مرغان دریایی گریه میکنند) متشکل از چهار قسمت اول مجموعه است. این چهار قسمت به «آرکهای سؤال» معروفند و جو داستان و معماهای آن را معرفی میکنند. هر یک از این آرکها، آرکهای قبلی را نیز دربردارد.
قسمت ۱: افسانهٔ جادوگر طلایی (Legend of the Golden Witch) (۲۰۰۷)
این قسمت بازیکن را با صحنهها و عناصر اصلی داستان آشنا میکند؛ در همین حین نشان میدهد که اعضای خانوادهٔ اوشیرومیا دارند برای گرد هم آمدن در کنفرانس سالانهٔ خانوادگیشان به روکنجیما میروند. بازیکن با هریک از ۱۸ نفری که بر روی جزیره هستند (ازجمله خانوادهٔ اوشیرومیا و خدمتکاران عمارت) و همچنین افسانهٔ جادوگر طلایی، بئاتریچه، آشنا میشود. همچنانکه داستان ادامه مییابد، ساکنان جزیره به قتل میرسند و اعضای خانواده توسط نامههایی که ادعا شده از جانب جادوگر بئاتریچه است، مورد تمسخر و طعنه قرار میگیرند. در این نامهها بئاتریچه مسئولیت قتلها را بر عهده میگیرد و اعلام میکند که قصد دارد همه چیز خانوادهٔ اوشیرومیا را باز پس بگیرد.
قسمت ۲: نوبت جادوگر طلایی (Turn of the Golden Witch) (۲۰۰۷)
این قسمت «جهان ماوراء» (meta-world) را معرفی میکند؛ جایی که باتلر زندانی شده تا طی نبردی با استفاده از استدلال پیچیده با جادوگر بئاتریچه مبارزه کند. در این قسمت، قتلها به شیوههای دیگری تکرار میشود و بئاتریچه به عنوان فرد نوزدهم به جزیره میآید. این قسمت عناصر خیالی داستان را نیز معرفی کرده و بر روابط جورج و جسیکا با خدمتکاران عمارت، کانون و شانون متمرکز میشود.
قسمت ۳: ضیافت جادوگر طلایی (Banquet of the Golden Witch) (۲۰۰۸)
قسمت سوم قتلها را دوباره تکرار میکند، ولی با تمرکزی ویژه بر اِوا اوشیرومیا، اولین دختر کینزو. برخلاف دو قسمت قبل، بزرگسالان بهطور جدی تلاش میکنند تا معمای سنگ نبشته را حل کنند. اِوا در این کار موفق میشود و ده تن طلای مخفی را پیدا میکند؛ اما شخصیت جادوگر او با نام بئاتریچه قتلها را ادامه میدهد.
قسمت ۴: اتحاد جادوگر طلایی (Alliance of the Golden Witch) (۲۰۰۸)
این قسمت خواهر باتلر، اِنجه، را به عنوان قهرمان دوم داستان معرفی میکند؛ کسی که به خاطر بیماری نتوانست در کنفرانس خانوادگی شرکت کند و از فاجعهٔ کشتار روکنجیما در امان ماند و توسط تنها بازماندهٔ فاجعه، اوا، به فرزند خواندگی پذیرفته شد. این قسمت متمرکز بر زندگی اِنجه در پسایند حادثه و رابطهٔ او با ماریا و جادو از طریق دفتر خاطرات ماریا میباشد. انجهٔ سال ۱۹۹۸، تصمیم میگیرد به مسافرتی برود تا حقیقت روکنجیما را کشف کند؛ همچنانکه اتفاقات گیم بورد بئاتریچه برای بار چهارم تکرار میشود.
اومینکو وقتی که آنها گریه میکنند، چیرو (Umineko no Naku Koro ni Chiru うみねこのなく頃に散؟, ت.ت. وقتی که مرغان دریایی گریه میکنند، پراکندگی) نیمهٔ دوم داستان را روایت و عمیقتر هستهٔ معما را کاوش میکند؛ در همین حال سرنخهای بیشتری راجع به حقیقت روکنجیما را در اختیار بازیکن میگذارد. چیرو شامل چهار قسمت بعدی بوده و این قسمتها به «آرکهای پاسخ» معروفند. هر آرک در این مجموعه، شامل تمام آرکهای قبلی چیرو میباشد.
قسمت ۵: سرانجام جادوگر طلایی (End of the Golden Witch) (۲۰۰۹)
این قسمت ارباب جدید بازی را معرفی میکند: جادوگر لامبدادلتا. جادوگری دیگر، به نام برنکاستل کنترل اصلی انسانها را در بازی به دست میگیرد. او مهمان جدیدی برای جزیره را معرفی میکند: اریکا فورودو در شکل کارآگاه، که قتلها را از دید «معما» مشاهده میکند، برخلاف باتلر که دیدگاه «ضد فانتزی» داشت. این قسمت همچنین توجه ویژهای بر ناتسوهی دارد که تماسهای تلفنی تهدید کنندهای از طرف «مردی از ۱۹ سال پیش» دریافت میکند.
قسمت ۶: طلوع جادوگر طلایی (Dawn of the Golden Witch) (۲۰۰۹)
باتلر اوشیرومیا که ارباب جدید بازی شده، در این قسمت موظف شده که گیم بورد خودش را بسازد تا درک خود را از بازیهای بئاتریچه نشان بدهد. همانند قسمت دوم، برنامهٔ جادوگر طلایی، این قسمت نیز بر روابط میان زوجهای عاشق متمرکز میشود و همچنین بئاتریچهٔ دوباره متولد شدهای را معرفی میکند که در تلاش است تا بفهمد او قبلاً چه کسی بوده است.
قسمت ۷: مرثیهٔ جادوگر طلایی (Requiem of the Golden Witch) (۲۰۱۰)
این قسمت یک واقعیت موازی را نشان میدهد که در آن باتلر به کنفرانس خانوادگی سال ۱۹۸۶ نمیآید، جادوگر طلایی وجود ندارد، و یک بچهٔ اسرارآمیز سرپرست از قبل تعیین شدهٔ خانوادهٔ اوشیرومیا میباشد. قهرمان اصلی این قسمت، ویلیارد اچ. رایت (Williard H. Wright) است؛ کسی که از طرف برنکاستل موظف شده حقیقت پشت بئاتریچه را برملا کند. این قسمت دربارهٔ گذشتهٔ بعضی از شخصیتها از جمله کینزو و کسی که میبایست بئاتریچه باشد، کاوش میکند.
قسمت ۸: افول جادوگر طلایی (Twilight of the Golden Witch) (۲۰۱۰)
آخرین قسمت بر اِنجه اوشیرومیا متمرکز میشود. اِنجه که در تلاش برای کشف حقیقت حادثهٔ روکنجیما است، این شانس را دارد که به عنوان یک بچهٔ شش ساله همراه با باتلر به روکنجیما برود. برخلاف قسمتهای قبلی، این قسمت مستلزم تعامل مستقیم از طرف بازیکن است که به بازیکن اجازه میدهد صحنههای اضافی را قفل گشایی کند یا بین دو پایان داستان، یکی را انتخاب کند.