کریم خان بهادرالسلطنه بویراحمدی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز واگردانی خودکار خرابکاری بر پایه امتیاز خرابکاری. واگردانی اشتباه ربات را همراه با پیوند تفاوت در کاربر:Dexbot/گزارش اشتباه اعلام کنید. همچنین توصیه میشود حساب کاربری بسازید.
برچسب: واگردانی
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۵۹: خط ۵۹:


== حمله به بختیاری و ممسنی ==
== حمله به بختیاری و ممسنی ==
[[پرونده:Karimkhan_bahador_.png|بندانگشتی|وسط کریم خان بهادرالسلطنه بویراحمدی، نفر سمت راست او میرزا محمدرضا و نفر سمت چپ او کا دُهراب قایدگیوی]]
[[پرونده:Karimkhan_bahador_.png|بندانگشتی|وسط کریم خان بهادرالسلطنه بویراحمدی، نفر سمت راست او ملاحسینقلی خان و نفر سمت چپ او سرتیپ خان فرزند کریم خان]]
کریم خان بهادرالسلطنه بسیار مقتدر و خشن بود و محدود به جغرافیای [[چهاربنیچه|چهار بنیچه]] نبود. از طرفی کینه بازداشت خود را که عامل آن را بختیاری‌ها می‌دانست فراموش نکرده بود؛ بنابراین در سال ۱۳۲۴ قمری به [[زیدون بختیاری|زیدون]]، ملک خوانین بختیاری تاخت و ۳۰۰ خانوار بختیاری را غارت و ۲۰۰ هزار تومان به تاراج برد و افراد زیادی کشته و زخمی شدند.
کریم خان بهادرالسلطنه بسیار مقتدر و خشن بود و محدود به جغرافیای [[چهاربنیچه|چهار بنیچه]] نبود. از طرفی کینه بازداشت خود را که عامل آن را بختیاری‌ها می‌دانست فراموش نکرده بود؛ بنابراین در سال ۱۳۲۴ قمری به [[زیدون بختیاری|زیدون]]، ملک خوانین بختیاری تاخت و ۳۰۰ خانوار بختیاری را غارت و ۲۰۰ هزار تومان به تاراج برد و افراد زیادی کشته و زخمی شدند.



نسخهٔ ‏۲۵ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۲۱:۰۹

کریم خان بهادرالسلطنه بویراحمدی
زادهٔ۱۲۴۱ خورشیدی
درگذشت۱۲۸۵ خورشیدی
نعل اشکنان استان کهگیلویه
ملیتایرانی
دیگر نام‌هابهادر السلطنه
پیشهآخرین ایلخان بویراحمد
فرزندانغلامحسین خان سرتیپ خان بویراحمدی
والدینمحمدحسین خان

کریم خان بهادرالسلطنه بویراحمدی قدرتمندترین و تنها ایلخانی بود که توانست بر کل چهار بنیچه لرهای جنوب مسلط گردد.

زندگی‌نامه

ایلخان مسلط بر چهاربنیچه در دوران حکومت قاجار کریم خان بهادرالسلطنه بویراحمدی بود که زمام امور چهار ایل بویراحمد، چرام، دشمن زیاری و نویی را در دست داشت. به گواه تاریخ مقتدرترین ایلخان جنوب بود. کریم خان با حمایت طایفه‌های قاید گیوی، سی سختی،آغا و تامرادی علیه پدر بزرگ خود خداکرم خان قیام می‌کند و او را می‌کشد. ولی خان که کلانتر بعد خداکرم خان بود بدست برادرش هادی خان کور می‌شود. شاهین خان پسر ولی خان، عموی خود هادی خان را می‌کشد. شکرالله خان پسر هادی خان به انتقام خون پدر قیام می‌کند و شاهین خان را می‌کشد. کریم خان از فرصت استفاده کرده و رقبای خود را سرکوب و کلانتر می‌شود. با توجه به قدرت کریم‌خان و رفاقت و ارتباط صمیمی که با میرزا احمد خان علاءالدوله حاکم وقت شیراز داشت از جانب ایشان مورد تأیید و حمایت قرار گرفته‌است و قدرت بلامنازع تمام منطقه کهگیلویه و بویراحمد گردید.[۱][۲]

اصل و نسب

هادی خان نبیره کی ملک بود که در دوره زندیه ضابط بخش عمده کهگیلویه و بویراحمد شد. فرزندش محمد طاهر خان مورد بی مهری قاجار قرار گرفت. در سال ۱۲۱۷ پس از شکست از لشکر قاجار، توسط صادق خان آقای قاجار کور شد.[۳]

محمد طاهر خان برای جلوگیری از اختلاف بین فرزندانش قسمت گرمسیر و سردسیر کهگیلویه و بویراحمد را جدا و به فرزندان خود علی محمد خان (بلادشاپورعبدالله خان و خداکرم خان (سردسیر) را داد. در سال ۱۲۶۶ خدا کرم خان در بویراحمد سردسیر قدرت یافت. خدا کرم خان در سال ۱۲۸۹ توسط فرزندانش محمد حسین خان و ولی خان طی جنگی شکست خورد و عزل شد. در ادامه با حمایت والی فارس فرهاد میرزا توانست فرزندانش را شکست بدهد.[۴][۵]

فرزند محمد حسین خان، کریم خان بهادر السلطنه بود که با تلاش توانست مقتدرترین کلانتر و ایلخان شود.[۶][۷]

دریافت لقب بهادرالسلطنه

کریم خان که در ابتدای ایلخانی خود رابطه خوبی با علاالدوله حاکم شیراز داشت، در سال ۱۳۱۵ قمری به لقب بهادرالسلطنه توسط حاکم فارس مفتخر می‌گردد.[۸]

قدرت کریم‌خان

کریم خان بهادر السلطنه با فرزندش سرتیپ خان

درسال ۱۳۲۰ قمری حکومت کهگیلویه به بختیاری‌ها سپرده شد و در اواخر سال ۱۳۲۰ قمری که کریم خان مراحل قدرت را از دهدشت و ضرغام آباد شروع و به سرعت قدرتمندتر می‌شد، آصف الدوله از حاکمیت فارس عزل و علاالدوله جایگزین او شد. کریم خان روابط خود را با علاالدوله بسیار حسنه کرد و قدرت خود را بیش از پیش تقویت کرد. از طرفی ایلخانی گری کریم خان مصادف با نهضت مشروطه بود و از ضعف حکومت استفاده کرد و خود را به حکومت نزدیک کرد. او بسیار بی باک و نترس و خشن بود و تمام رقیبان خود در منطقه را سرکوب و اختیارات حکومتی تمام ایلات کهگیلویه و بهبهان را در دست گرفت. چندین بار با قشون به شیراز مراجعت کرد و نزدیک مسجد سپهسالار و ارگ کریم‌خان که بیشه زارهای فراوان داشت اتراق می‌کرد. کریم خان باتوجه دیدگاه سنتی‌اش، نظارت فراوان بر قشون خود داشت و بر ارتباطات سربازان خود با توجه به حضور زنان روسپی در نزدیکی ارگ کریم‌خان، بسیار سخت گیر بود. حتی یکبار سربازان کریم خان که مدام در دهدشت مشغول خوش گذرانی و آزار کسبه بودند، به‌دستور کلانتر دهدشت میر عبدالرضا دهدشتی مورد مجازات قرار گرفتند. احضار کلانتر دهدشت توسط کریم خان که هرکس را بشدت سرکوب می‌کرد، همه فامیل کلانتر دهدشت را نگران از سرنوشت او کرد. ولی کریم خان با صحبت با او و فهمیدن قصور سربازانش از مجازات کلانتر سرباز زد.

نزدیکی خان به حکومت و قدرت او موجب نگرانی در ایل‌های بختیاری و قشقایی در فارس شد. تلاش‌های بختیاری‌ها از تهران و قدرت گرفتن این ایلخان در منطقه صعب العبور کهگیلویه و بویراحمد، باعث شد یکبار کریم خان بعد از مراجعت به شیراز بمدت چند هفته در محل نزدیک مسجد سپه سالار تحت الحفظ باشد. گرچه رابطه دوستی با علاالدله داشت ولی هدف زندانی و در نهایت اعدام کردنش بود و بنظر می‌آید دستور از تهران بود.

در این بین نزاعی در کهگیلویه سر می‌گیرد و 7 نفر به قتل می‌رسند. تنها مجتهد آن زمان کهگیلویه، آمیرمحمد لطیف[۹] که سابقه تحصیل و تدریس در بهبهان و شیراز و اصفهان و نجف را داشت، به بهبهان مراجعه و بعلت عدم دریافت نتیجه به حاکم فارس از بهبهان تلگراف می‌زند بدین مضمون

ملک کهگیلویه بدون حاکم ماند و نزاع بین ملت درگرفته و خون های زیادی به ناحق ریخته شد، شیرازه امور از هم گسیخته و احتمال گسترش ناآرامی و قتال بیشتر قریب و اصلاح ذات البین ناممکن. نیاز به رتق فتق امور توسط ایلخان است که وی هم به شیراز مراجعت کرده و تحت الحفظ می‌باشد. برای اصلاح امور ملت چاره ای بیاندیشید که حاکم بهبهان قدرت باز کردن دو شاخ ملخ را هم ندارد (استعاره از ناتوانی حاکم).

با این تلگراف علالدوله از فرصت استفاده و وساطت می‌کند تا سرانجام کریم‌خان از مهلکه جان بدر برد. پس از تلگراف فوق کریم‌خان با دادن تعهد بر دادن مالیات و تمکین از حکومت مرکزی آزاد شد تا به اوضاع تنش داخلی کهگیلویه رسیدگی کند.

آمیر محمدلطیف رضاتوفیقی

علاالدوله با توجه به دوستی خود با کریم‌خان برای دلجویی به او برای گرفتن مالیات توپخانه داد که قلعه‌های خوانین که مالیات نمی‌دادند را در هم بکوبد. شعاع‌السلطنه از ۱۳۲۲ تا ۱۳۲۳ قمری بجای علاالدوله حاکم فارس شد و همین سیاست را در مورد کریم خان گرفت. درسال ۱۳۲۳ قمری در دوره مظفرالدین شاه، شعاع‌السلطنه جای خود را بعلت نارضایتی مردم غلامحسین غفاری (صاحب اختیار) داد. در همین گیر و دار در سال ۱۳۲۴ قمری فرمان مشروطیت صادر شد. کریم خان بهادر اعتقادی به جنبش مشروطه نداشت و بیشتر تابع حکومت مرکزی بود و کینه بازداشت‌اش در شیراز را به دل داشت و این نکات باعث اختلاف با سردار اسعد بختیاری بود که در انتها هم باعث غارت ایل لرکی بختیاری توسط کریم خان شد. حاکم‌های بختیاری و قشقایی از قدرت کریم خان هراس داشتند، بخصوص ایل بختیاری برای تأمین امنیت مناطق نفتی و جاده لینچ و تحکیم قدرت خود، بدست گرفتن حکومت کهگیلویه و بویراحمد را برای خود امری ضروری و حیاتی می‌دانستند. علت مسامحه دولت مشروطه با کریم خان هم ناشی از قدرت و سیاست کریم خان درمدیریت کل چهار بنیچه و پشتیبانی کل طوایف از او بود و هم ناشی از ضعف دولت و نبود قدرت نظامی لازم برای سرکوبی کریم خان بود. برخی مورخان نیز اعتقاد دارند حاکمان فارس به دستور کارگزاران قاجار، به خاطر اینکه آشوب براه بیندازند و حکومت نوپای مشروطه را تضعیف کنند دست کریم خان بویراحمدی را در جنوب آزاد گذاشته بودن. ولی خشونت و جاه طلبی و بی باکی او مزید بر علت بود چنانچه هنوز از قدرت و جسارت او با وحشت یاد می‌گردد.

کریم خان بویراحمدی، ایل لرکی بختیاری و رستم ممسنی و باوی و حتی مناطق مختلف بویراحمد را هم همچون، دیل و زیر سلطه خود برد و در مدح کریم خان بیت معروف لری زیر را سرودند:

پازَن تنگِ چَویل بز دیل اِسپَر

زِرِ بیل مارگون با هم ایخرن بَر

پازن بمعنای بز نر از تنگ چویل با بز دیل اسپر زیر آبشار مارگون (سه منطقه مهم کهگیلویه و گچساران و بویراحمد) باهم حرکت می‌کنند. این بیت استعاره از تسلط کامل خان بر کل استان کهگیلویه و بویراحمد داشت. ناگفته نماند که در تقسیمات کشوری آن دوران کهگیلویه جزو خوزستان و بویراحمد جزو فارس بود و هنوز استان کهگیلویه و بویراحمد تشکیل نشده بود.[۱۰][۱۱][۱۲][۱۳][۱۴][۱۵]

حمله به بختیاری و ممسنی

وسط کریم خان بهادرالسلطنه بویراحمدی، نفر سمت راست او ملاحسینقلی خان و نفر سمت چپ او سرتیپ خان فرزند کریم خان

کریم خان بهادرالسلطنه بسیار مقتدر و خشن بود و محدود به جغرافیای چهار بنیچه نبود. از طرفی کینه بازداشت خود را که عامل آن را بختیاری‌ها می‌دانست فراموش نکرده بود؛ بنابراین در سال ۱۳۲۴ قمری به زیدون، ملک خوانین بختیاری تاخت و ۳۰۰ خانوار بختیاری را غارت و ۲۰۰ هزار تومان به تاراج برد و افراد زیادی کشته و زخمی شدند.

حدود ۲۰ تلگراف از سران ایل بختیاری (سردار ظفر و سردار اسعد بختیاری) چند تلگراف از صولت الدوله به شیراز و تهران مخابره شد که نشانه ناتوانی ایل بختیاری و ایل قشقایی در برابر سیاست و قدرت کریم خان بهادر السلطنه بود. سپس به رستم ممسنی تاخت و آنجا را هم غارت کرد و ۴۰ نفر در آن درگیری کشته شدند و عبدالرضاخان را به اسیری برد. شکرالله خان بویراحمدی که به قدرت کریم خان پی برده بود از بویراحمد گریخت و به خوانین بختیاری پناهنده شد.[۱۶] خوانین بختیاری که از قدرت کریم خان شدیداً نگران بودند، او را پذیرفتند که شاید بتوانند در آینده از او استفاده کنند. در هر صورت موضوع غارت ایل لرکی بختیاری به نوشته کتاب نهضت مشروطه خواهی مردم فارس در انقلاب مشروطیت با وساطت حاکمان فارس پایان یافت.[۱۷][۱۸][۱۹][۲۰]

تبعات بعد از این حملات وتلاش بختیاریهابرای سرکوبی کریم خان بویراحمدی

بالغ بر ۲۰ مکاتبه و تلگرافه از بختیاری، فارس، سردار مکرم حاکم خورستان، تهران و صولت‌الدوله قشقایی بعد از حملات کریم خان نگاشته شد. همه اینها نشان از ناتوانی این افراد در سرکوبی کریم خان و درخواست کمک از دولت مرکزی بود. بعلت انبوه نامه‌ها فقط عین متن برخی از تلگراف‌ها و نامه‌ها با منبع ارائه می‌گردد.

تلگراف سردار اسعد بختیاری به صاحب اختیار:

یقین به عرض رسیده که کریم خان بویراحمدی سیصد از خانوار ایل بختیاری را غارت کرده از اموال منهوبه اغراق می‌گویند. بنده بعد از رسیدگی عرض می‌کند. یقین است خاطر مبارک از شرارت‌های بی حد و اندازهٔ کریم خان مسبوق است. محض رضای خدا دفع این دزد شریر را همت کنید. چاکر متعهد است به محض رسیدن حکم، او را مغلولاً به شیراز بفرستد. بنده قدیمی علی قلی بختیاری.[۲۱]

صولت الدوله قشقایی هم هماهنگ با بختیاری‌ها نه برای کمک به تحقق خواسته‌های آنها در ۱۵ محرم تلگرافی به شرح زیر از رامهرمز برای صاحب اختیار مخابره کرد:

دستخط مطاع مبارک تلگرافی در اظهار چاکر نوازی و مرحمت دربارهٔ جناب اجل سالار ارفع در رامهرمز زیارت شد و علنی به نظرشان رسانید فوق آنچه عرض نمایند در تمام مجلس تشکرات الطاف مبذوله را دربارهٔ خود و خانزاد دارد و در چاکری آستان مبارک بی‌اندازه ساعی و در جلوگیری بختیاری اهتمام نموده و می‌نماید و آنچه باید به چاکر امیدواری بدهد داده. محرمان به عرض می‌رساند برای حکومت بهبهان ۵۰۰۰ علاوه بر مأخذ مالیه تقدیم می‌نماید و همه وقت با تمام ایل در بهبهان و کهگیلویه برای جان‌نثاری و هر نوع رجوع اوامر مقدسه مطلع حاضرند. حضرت اشرف مدظله مسبوق هستند غیر از اینها کسی نمی‌تواند بهبهان را منظم و مالیات را تا دینار آخر وصول نماید. هر گاه اجازه می‌فرمایید اگر ممکن شود چیزی اضافه نموده ختم عمل را به عرض برساند. چاکر اسمعیل[۲۲]

تلگراف بعدی صولت الدوله ۱۶ محرم بود.[۲۳] سردار مکرم حاکم خوزستان هم در ۱۶ محرم تلگرافی به تهران جهت سرکوب کریم خان می‌زند.

مظفرالدین شاه به صدراعظم دستور داد کریم خان را دستگیر کند. عین الدوله در ۷ صفر ۱۳۲۴ قمری به صاحب اختیار تلگراف می‌زند:

از قرار راپورت تگلرافی که از کازرون به عرض خاکپای جواهر آسای مبارک اقدس ملوکانه روحنا فداه رسیده و تلگراف دیگر که که به توسط معاون اتجار ملاحظه شد، شب ۱۹ محرم کریم خان بویراحمد و اسدخان باوی با جمعیت زیاد به رستم که جزو ممسنی است ریخته، چهل نفر از اهالی رستم را کشته وجمعی را زخمدار کرده و عبدالرضاخان مباشر آنجا را گرفته و برده مقدار کل اموال آنها را غارت کرده، قلعه و برجهایی که محل مستحفظ بوده‌است تصرف کرده‌اند. وقوع این قضیه در خاک پای جواهر آسای مبارک محل تعجب گردید. مقرر فرمودند چندی قبل هم کریمخان مرتکب این حرکات شده و محل رستم را غارت کرده و چند نفر را هم به قتل رسانده بود که مقرر گردید حتماً او را دستگیر کرده و بسزا برسانند. حال هم این راپورت و تلگراف‌ها رسیده‌است. چه اقدامی در این باب کرده‌اید؟ البته سریعاً مأمورین مخصوص فرستاده اقدامات سریع عمل آورده حتماً و بلاعذر کریم خان را دستگیر کرده و آنچه را که از محل رستم به غارت برده تمام و کمال گرفته رد کرده و در خصوص مقتولین هم خون بست نموده دیه خراجات را گرفته رد کرده طایفه بویراحمد را از خاک رستم و محل مستحفظین خارج نموده عبدالرضا خان مباشر را که گرفته برده‌اند مستخلص ساخته تقویت لازم را در حفظ ممسنی با مشارٌ‌الیه فرموده مستحفظی که برای آنجا معمول و مرسوم است معین کرده و دستگیری کریم خان سعی وجهد بلیغ نموده نتیجه اقدامات را زود اطلاع دهید به عرض برسد. سلطان عبدالمجید[۲۴]

صاحب اختیار علاوه بر تلگراف‌های فوق در نامه‌هایی به عین الدوله، به صراحت از تحریک کریم خان به دست علاء الدوله سخن می‌گوید و در همین نامه‌ها به صدراعظم یادآوری می‌کند که دولت امکانات و توانایی نظامی لازم را برای مقابله با کریم خان ندارد و بنابراین باید از یک سو، برای تقویت وضعیت نظامی تلاش کنند و سوی دیگر با کریم خان به مذاکره بنشینند حتی الامکان از طریق مسالمت آمیز قضیه را پایان دهد:

محرمانه عرض می‌کنم کریم خان باسابقه اطمینانی که از او داشتم و تعهداتی که در بدو ورود کتبی و تلگرافی با فدوی کرده بود، بدون تحریک این کار را که غارت کردن و چاپیدن ایل لرکی است در خیال بودم چگونه کرده‌است. پس از قراری که تحقیقا معلوم شد این مسئله به اغوا و تحریک جناب علا الدوله است. اگرچه به خواست خدا و توجهات مخصوصه، اقدام‌های لازم را کرده و طوری می‌کند که اسباب آسایش خیال مقدس باشد. استرداد غارتی که کرده‌است فراهم کرده و تنبیه لازم را از او خواهد کرد که بعد از این مرتکب این گونه حرکات نشود. ولی همین قدر عرض می‌کنند که خاطر مقدس مسبوق باشد. این نکته را هم عرض بکنم درصورتی که به خوشی و خوبی این اموال را رد نکند و جبران این حرکت جسورانه را ننماید، به واسطه تنبیه سایرین و خود او که خیلی از (یک کلمه نامفهوم) اطاعت منحرف خواهد شد در تنبیه او ناچارم و باید تنبیه شود اگرچه آن وقت هم بدون استیذان و اجازه اقدامی نخواهم کرد.[۲۵]

او در نامهٔ دیگر به عین الدوله می‌نویسد:

کار کریم خان معلوم شد به واسطه تحریکات طهران است که عرض کرده‌ام ولی انشاالله به خوبی و خوشی انجام می‌شود و اگر نشد ناچار به‌طور صحیح باید تنبیه سخت شود ولو به عدم او هم باشد. کریم خان معرف حضور مبارک است. از اشرار و یاغی‌ها است که مالیات خود را به زحمت می‌دهد و همیشه مشغول این کارها بوده‌است اگر انشاالله به‌طور خوب و خوش اصلاح کار را نمود که خودش مطیع شود چه بهتر، والا اقداماتی که در مایهٔ او باید بشود، به عرض می‌رسانم، هر دستورالعمل مرحمت شود اطلاعات می‌کنم.[۲۶]

صاحب اختیار در نامه مفصل دیگری به صدر اعظم، مسائل مهمی را در مورد نحوه برخورد با کریم خان مطرح می‌کند که نظر اهمیت مفاد آن به نقل آن می‌پردازیم:

قربان حضور مبارک شوم، ظهر روز شنبه و مشغول عرایض پستی بودم به زیارت دست خط رمز تلگرافی در مسئله کریم خان بویر احمدی نائل گردید. جوابی تلگرافی به عرض رساندم و لازم دید ترتیب کار او را مشروحی عرضه دارم. کریم خان بویراحمدی از اشرار یاغی معروف شیراز است که پیش هیچ حاکم حتی حاکم بهبهان که جز اوست نیامده، مگر در حکومت جناب علاالدوله که به شیراز آمده و فوق‌العاده طرف توجه ایشان بوده که اغلب با هم بازی تخته می‌کردند. بعد از عزل ایشان که رفته، همین‌طور در قلعه خود که بسیار محکم است منزل کرده و بیشتر اوقات مشغول غارت و این نوع شرارت‌ها بوده. در اول ورود فدوی که تفصیل حال او را به فدوی احضار کردند، درجواب تلگراف تبریک ورود فارس او اظهار مهربانی کردم و نوشتم زودتر مالیات خود را پرداخته و خودت بیا شیراز که دربارهٔ تو کمال مهربانی را دارم. جواب خوبی هم داده بود که با کمال اطاعت حاضر و مالیات خود خود را هم با آدم مخصوص می‌فرستم و خودم هم می‌آیم که تلگراف او حاضر است.[۲۷]

وزیر مخصوص که پست والی شیراز خود را در خطر دید، طی تلگرافی بدین مظمون به سپهدار ضمن اشاره به حوادث نوشت:

از حضرتعالی محترمانه استدعا دارم اگر حاکم دیگری معین شده به بنده محرمانه بفرمایید که دست و پای خود را جمع کنم وبیش از این مفتضح و آلوده نشوم. آدم بنده الان در بویراحمد با کریم خان مشغول سؤال و جواب و تسویه غارت لرکی بختیاری و ممسنی است.[۲۸]

آنچه که از این تلگراف ها و سرنوشت کریم خان بهادر السلطنه برمی‌آید نشان از ضعف همه در مقابل خان داشت و نقشه از میان برداشتن وی در فرصت مناسب بدون جنگ، بین خوانین فوق و مقامات دولتی در فرصت مناسب مورد توافق بود.

عدم تمکین کدخدای سی‌سخت

ملاقباد کدخدای سی‌سخت باتوجه به اینکه پسرخاله کریم خان بود از دادن خراج شانه خالی می‌کرد. کریم خان پس از چند بار پیغام عدم اجرای آن اقدام به حمله و غارت کل سی سخت کرد. ملاقباد که یارای مقابله با غارت سی سخت را نداشت از سی سخت گریخت ولی در راه در منطقه صعب العبور کمین کرده و جنگ بین دو طرف راه می‌افتد. پس از چند ساعت درگیری سرانجام با وساطتت حاج قوام فلاردی غایله تمام می‌شود. با توجه به نسبت فامیل دو طرف توافق می‌شود که پسر ملاقباد، ملاامیر قلی به همراه تعدادی از محترمین سی‌سخت با کریم خان بعنوان تضمین به تل خسرو محل استقرار کریم خان اعزام شوند و ملاقباد هرسال خراج را پرداخت کند. کریم خان پس از مراجعت سر ملا امیر قلی را می‌تراشد و در شهر برای عبرت دیگر کدخدایان ایل، سوار بر گاو می‌چرخاند. سپس او وهمراهانش را زندانی می‌کند و این امر باعث سرخوردگی شدید ملاقباد می‌شود و این قضیه به گوش خوانین بختیاری می‌رسد. بعد از مدتی ضیغم الدوله قشقایی به همراه سواران بطور ناگهانی برای دیدار کریم خان و گذران اوقات فراغت از بهبهان وارد قلعه تل خسرو می‌شود. پس از چند روز میهمانی کریم خان قصد می‌کند میهمان مخصوص خود را به قلعه چنار ببرد.[۲۹]

غافلگیری و قتل کریم خان با طرح بختیاری ها،برچیده شدن حکومت کریم خان بهادرالسلطنه

حمله کریم خان به قلمروه بختیاری وغارت ایل لرکی موجبات وحشت مدام بختیاری ها از همچین قدرتی در کنار خودشان بود. شکرالله خان و ملا محمدعلی تامرادی همچنان از ترس کریم خان به بختیاری پناهنده بودند. خوانین بختیاری هم که از همچین قدرت بزرگی در کنار خود چندان راضی نبودند و برای اینکه قلمروه بختیاری بار دیگر از خطرحمله کریم خان درامان بماند با هماهنگی حاکم بهبهان و شیراز که از عدم اطاعت کریم خان از مشروطه و ندادن مالیات ناراضی بودند تصمیم گرفتند کریم خان را توسط مخالفان داخلی اش از بین ببرند و به نوعی ترور کنند، که اگر نقشه موفقیت آمیز نبود مانند حادثه ایل لرکی دوباره خطری متوجه ایل بختیاری نباشد. بختیاری ها که اوضاع داخلی منطقه حکومت کریم خان را بشدت رصد می‌کردند پس از اختلافات داخلی در بین کدخدایانی مثل ملاقباد با کریم خان، باطرحی هوشمندانه و با هماهنگی حاکم بهبهان و شیراز این دو رقیب ضعیف کریم خان را تحریک و راهی سی‌سخت کردند.[۳۰]

شکرالله خان و ملامحمدعلی تامرادی وارد پادنا شده و به همراه میرزا اسدالله میرزایی مخفیانه وارد سی سخت شده و با ملاقباد که از عملکرد کریم خان بسیار سرخورده بود توافق می‌کنند و در سی سخت مخفی می‌شوند.[۳۱]

در این احوال نامه ای از کریم خان به ملاقباد می‌رسد: فردا با ضیغم الدوله نماینده حکومت بهبهان به قلعه چنار می‌روم. لازم است شما (ملاقباد) وجوهات مالیاتی منطقه سی‌سخت را به قلعه چنار بیاورین.[۳۲] آمدن‌ همزمان ضیغم الدوله از طرف دولت و شکرالله خان و ملامحمدعلی این شائبه طرح نقشه قتل خان را تقویت می کند.

مخالفان کریم خان از فرصت استفاده و قشون خود را جمع کردند و در مسیر حرکت خان در منطقه کوهستانی دلی کالوس و در تنگ نعل اشکنان کمین می‌کنند. کریم خان با تعدادی سوار قصد شکار و سپس حرکت بسمت قلعه چنار می‌کند. با رسیدن کریم خان و همراهان قشون کمین کرده که مشرف به کوه‌های اطراف بودند حمله می‌کنند و کریم خان و مهمان‌هایش غافلگیر شدند. در نهایت پس از درگیری کریم خان از پشت هدف تیر قرار می‌گیرد و کشته می‌شود. سپس ضیغم الدوله و همراهان توسط ضاربان آزاد شدند. پس از قتل خان ملا امیر قلی پسر ملاقباد نیز که در زندان کریم خان بود توسط طرفداران کریم خان کشته شد. گرچه برخی مورخین علت قتل خان را مسایل درون ایلی می‌دانند، ولی شواهد زیادی وجود دارد که مرگ او را با دخالت ایل بختیاری تقویت می‌کند. برخی مورخین اعتقاد دارن حرکت همزمان شکرالله خان از ایل بختیاری به سرکردگی سردار اسعد بختیاری به سمت سی‌سخت برای کمین در راه و حرکت ضیغم الدوله از بهبهان بعنوان مهمانِ کریم خان تصادفی نبود. از پشت تیر خوردن خان و آسیب ندیدن ضیغم الدوله و سوران همراهش و آزاد شدن فوری آنها، نشانه طرحی از پیش تعیین شده و همدستی بختیاری‌ها و حکومت بهبهان برای از میان برداشتن او بود.[۳۳][۳۴]

پس از قتل کریم خان در سال ۱۳۲۵ قمری، هیچ خانی دیگری نتوانست قدرت نظامی او را پیدا کند و بر چهار بنیچه مسلط گردد و او مقتدرترین ایلخان در طول تاریخ کهگیلویه و بویراحمد بود.[۳۵]

منابع

  1. رجال بویر احمد، تألیف: سید حامد اکبری صفحه ۴۰ تا ۴۶.
  2. عشایر مرکزی ایران، جواد صفی‌نژاد.
  3. فارس نامه ناصری ج دوم۲ص۱۴۸۲ میرزا حسن فسایی تألیف: سال ۱۳۱۱ قمری تصحیح دکتر منصور رستگار فسایی.
  4. «دانشنامه جهان اسلام».
  5. فارس نامه ناصری ج دوم۲ص۱۴۸۲ میرزا حسن فسایی تألیف: سال ۱۳۱۱ قمری تصحیح دکتر منصور رستگار فسایی.
  6. «دانشنامه جهان اسلام».
  7. کهگیلویه و ایلات آن محمود یاور ص139.
  8. رجال بویر احمد، تألیف: سید حامد اکبری صفحه ۴۰ تا ۴۶.
  9. «ویکی فقه».
  10. جغرافیا طبیعی و تاریخی کهگیلویه و بویراحمد، نورمحمد مجیدی کرایی ص ۳۱۱.
  11. تاریخ سیاسی کهگیلویه، نویسنده: سید مصطفی تقوی مقدم ص ۲۲۷.
  12. تاریخ سیاسی کهگیلویه، نویسنده: سید مصطفی تقوی مقدم ص ۲۲۶.
  13. تاریخ سیاسی کهگیلویه، نویسنده: سید مصطفی تقوی مقدم ص ۲۴۳.
  14. کتاب والیان استانداران فارس بین دو انقلاب، صفحه ۲۴۳، پروین دخت تدین.
  15. شرحال آیت الله آقا میرمحمد لطیف ص104_105.
  16. رجال بویر احمد، تألیف: سید حامد اکبری صفحه ۴۰ تا ۴۶.
  17. جغرافیا طبیعی و تاریخی کهگیلویه و بویراحمد، نورمحمد مجیدی کرایی ص ۳۱۵.
  18. رجال بویر احمد، تألیف: سید حامد اکبری صفحه ۴۰ تا ۴۶.
  19. تاریخ سیاسی کهگیلویه و بویراحمد ص ۲۳۱.
  20. تاریخ سیاسی کهگیلویه و بویراحمد ص ۲۳۱.
  21. تاریخ سیاسی کهگیلویه، نویسنده: سید مصطفی تقوی مقدم ص ۲۳۷.
  22. تاریخ سیاسی کهگیلویه، نویسنده: سید مصطفی تقوی مقدم ص ۲۳۴.
  23. تاریخ سیاسی کهگیلویه، نویسنده: سید مصطفی تقوی مقدم ص ۲۳۴.
  24. تاریخ سیاسی کهگیلویه، نویسنده: سید مصطفی تقوی مقدم ص ۲۳۷ تا ۲۳۸.
  25. تاریخ سیاسی کهگیلویه، نویسنده: سید مصطفی تقوی مقدم ص ۲۴۰.
  26. تاریخ سیاسی کهگیلویه، نویسنده: سید مصطفی تقوی مقدم ص ۲۴۱.
  27. تاریخ سیاسی کهگیلویه، نویسنده: سید مصطفی تقوی مقدم ص ۲۴۱.
  28. تاریخ سیاسی کهگیلویه، نویسنده: سید مصطفی تقوی مقدم ص ۲۴۰.
  29. رجال بویر احمد، تألیف: سید حامد اکبری صفحه ۴۰ تا ۴۶.
  30. جغرافیا طبیعی و تاریخی کهگیلویه و بویراحمد، نورمحمد مجیدی کرایی ص ۳۱۶.
  31. رجال بویر احمد، تألیف: سید حامد اکبری صفحه ۴۰ تا ۴۶.
  32. جغرافیا طبیعی و تاریخی کهگیلویه و بویراحمد، نورمحمد مجیدی کرایی ص ۳۱۶.
  33. رجال بویر احمد، تألیف: سید حامد اکبری صفحه ۴۰ تا ۴۶.
  34. جغرافیا طبیعی و تاریخی کهگیلویه و بویراحمد، نورمحمد مجیدی کرایی ص ۳۱۶.
  35. جغرافیا طبیعی و تاریخی کهگیلویه و بویراحمد، نورمحمد مجیدی کرایی ص ۳۱۱ تا ۳۱۷.
  • فارس نامه ناصری جلد دوم۲ میرزا حسن فسایی تألیف: سال ۱۳۱۱ قمری تصحیح دکتر منصور رستگار فسایی
  • کتاب تاریخ سیاسی کهگیلویه، نویسنده: سید مصطفی تقوی مقدم
  • کتاب جغرافیا طبیعی و تاریخی کهگیلویه و بویراحمد، نورمحمد مجیدی کرایی
  • کتاب عشایر مرکزی ایران، جواد صفی‌نژاد
  • کتاب رجال بویر احمد، تألیف: سید حامد اکبری
  • کتاب دائرةالمعارف عمومی با تکیه بر کهگیلویه و بویراحمد، مؤلف اسفندیار رشیدی
  • کتاب کهگیلویه و ایلات آن تالیف؛ محمود یاور سال تألیف: ۱۳۲۴
  • کتاب والیان استانداران فارس بین دو انقلاب، پروین دخت تدین
  • کهگیلویه از ستم تا کرم، تألیف سید کرامت الله کشاورز