فخرالملک واسطی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
MRG90 (بحث | مشارکت‌ها)
صفحه‌ای جدید حاوی «'''ابوغالب محمد بن علی بن خلف واسطی''' ملقب به '''فخرالملک''' (زادهٔ ۳۵۴ در واسط ...» ایجاد کرد
 
MRG90 (بحث | مشارکت‌ها)
ابرابزار افزودن الگوی در دست ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش ۲|ماه=مه|روز=۴|سال=۲۰۱۳|چند = 2}}
'''ابوغالب محمد بن علی بن خلف واسطی''' ملقب به '''فخرالملک''' (زادهٔ ۳۵۴ در [[واسط]] — درگذشتهٔ ۴۰۷ در [[اهواز]]) وزیر [[بهاءالدوله دیلمی|بهاءالدوله]] و [[سلطان‌الدوله دیلمی]] بود.<ref name="mosaheb">مدخل فخرالملک واسطی در [[دایرةالمعارف فارسی]]</ref>
'''ابوغالب محمد بن علی بن خلف واسطی''' ملقب به '''فخرالملک''' (زادهٔ ۳۵۴ در [[واسط]] — درگذشتهٔ ۴۰۷ در [[اهواز]]) وزیر [[بهاءالدوله دیلمی|بهاءالدوله]] و [[سلطان‌الدوله دیلمی]] بود.<ref name="mosaheb">مدخل فخرالملک واسطی در [[دایرةالمعارف فارسی]]</ref>


== زندگی ==
== زندگی ==


ابوغالب محمد بن علی بن خلف واسطی در سال ۳۵۴ هجری قمری در [[واسط]] به دنیا آمد. وی در سال ۳۹۰ با موفق وزیر در [[شیراز]] بود و نیابت او را بر عهده داشت. پس از گرفتاری موفق به مقام وزارت ارتقا یافت. در سال ۳۹۳ [[بهاءالدوله دیلمی|بهاءالدوله]] او را عزل و دستگیر کرد اما بار دیگر به مقام وزارت رسید. در سال ۴۰۱ هجری قمری بهاءالدوله وی را به دفع شهر [[هلال]] گمارد. فخرالملک بر هلال غالب شد و ذخایر قلاع کردستان را به دارالسلام [[بغداد]] تسلیم بهاءالدوله کرد. وی پس از آن در بغداد ریاست داشت و متولی کارهای عراق بود. پس از مرگ بهاءالدوله، پسرش [[سلطان‌الدوله دیلمی]] نیز همچنان به فخرالملک وزارت داد. عاقب سلطان‌الدوله از فخرالملک برنجید و وی به سال ۴۰۷ ه. ق. و به حکم سلطان‌الدوله در نزدیکی [[اهواز]] کشته شد.<ref name="dehkhoda">{{یادکرد وب |نام خانوادگی= |نام= |عنوان=مدخل ابوغالب در لغت‌نامه دهخدا |نشانی=http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-fb8fa0588e554525a637b2a2bb1b63a9-fa.html |بازبینی=۲۷ آوریل ۲۰۱۳ |اثر= |تاریخ= |ناشر=[[لغت‌نامه دهخدا|لغت‌نامه]] |نشانی بایگانی= |تاریخ بایگانی= |کد بان=}}</ref> <ref name="mosaheb"/>
ابوغالب محمد بن علی بن خلف واسطی در سال ۳۵۴ هجری قمری در [[واسط]] به دنیا آمد. وی در سال ۳۹۰ با موفق وزیر در [[شیراز]] بود و نیابت او را بر عهده داشت. پس از گرفتاری موفق به مقام وزارت ارتقا یافت. در سال ۳۹۳ [[بهاءالدوله دیلمی|بهاءالدوله]] او را عزل و دستگیر کرد اما بار دیگر به مقام وزارت رسید. در سال ۴۰۱ هجری قمری بهاءالدوله وی را به دفع شهر [[هلال]] گمارد. فخرالملک بر هلال غالب شد و ذخایر قلاع کردستان را به دارالسلام [[بغداد]] تسلیم بهاءالدوله کرد. وی پس از آن در بغداد ریاست داشت و متولی کارهای عراق بود. پس از مرگ بهاءالدوله، پسرش [[سلطان‌الدوله دیلمی]] نیز همچنان به فخرالملک وزارت داد. عاقب سلطان‌الدوله از فخرالملک برنجید و وی به سال ۴۰۷ ه. ق. و به حکم سلطان‌الدوله در نزدیکی [[اهواز]] کشته شد.<ref name="dehkhoda">{{یادکرد وب |نام خانوادگی= |نام= |عنوان=مدخل ابوغالب در لغت‌نامه دهخدا |نشانی=http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-fb8fa0588e554525a637b2a2bb1b63a9-fa.html |بازبینی=۲۷ آوریل ۲۰۱۳ |اثر= |تاریخ= |ناشر=[[لغت‌نامه دهخدا|لغت‌نامه]] |نشانی بایگانی= |تاریخ بایگانی= |کد بان=}}</ref><ref name="mosaheb"/>


== در کتاب‌های گذشتگان ==
== در کتاب‌های گذشتگان ==
خط ۹: خط ۱۰:
فخرالملک به کفایت و دانایی موصوف بود و جمعی از نویسندگان در کتاب‌های خویش او را ستوده‌اند.<ref name="mosaheb"/>
فخرالملک به کفایت و دانایی موصوف بود و جمعی از نویسندگان در کتاب‌های خویش او را ستوده‌اند.<ref name="mosaheb"/>


[[غیاث‌الدین خواندمیر]] در [[حبیب‌السیر]] گوید: «او به وفور فضیلت و علو همت موصوف بود و در تربیت علما و فضلا مراسم اهتمام بجای می آورد و ابن جاماسب کتاب فخری را در جبر و مقابله به نام او تصنیف کرد و در تاریخ یافعی مسطور است که فخرالملک در سنهٔ سبع و اربع مائه (۴۰۷ ه. ق.) به اجل طبیعی درگذشت و در [[روضةالصفا]] آمده است که در آن وقت که [[مشرف‌الدوله دیلمی|مشرف‌الدوله]] در بغداد اظهار مخالفت برادر می کرد ابوغالب و جمعی از امرای دیلم که محبت سلطان‌الدوله در ضمیر داشتند از مشرف‌الدوله رخصت طلبیدند که به اهواز رفته متعلقان خود را به بغداد رسانند مشرف‌الدوله دستوری داد و ابوغالب را مصاحب ایشان گردانید که خلف وعد نکنند چون دیالمه به اهواز رسیدند در هواداری سلطان‌الدوله ظاهر گشته فخرالملک را بکشتند.»<ref name="dehkhoda"/>
[[غیاث‌الدین خواندمیر]] در [[حبیب‌السیر]] گوید: «او به وفور فضیلت و علو همت موصوف بود و در تربیت علما و فضلا مراسم اهتمام بجای می‌آورد و ابن جاماسب کتاب فخری را در جبر و مقابله به نام او تصنیف کرد و در تاریخ یافعی مسطور است که فخرالملک در سنهٔ سبع و اربع مائه (۴۰۷ ه. ق.) به اجل طبیعی درگذشت و در [[روضةالصفا]] آمده است که در آن وقت که [[مشرف‌الدوله دیلمی|مشرف‌الدوله]] در بغداد اظهار مخالفت برادر می‌کرد ابوغالب و جمعی از امرای دیلم که محبت سلطان‌الدوله در ضمیر داشتند از مشرف‌الدوله رخصت طلبیدند که به اهواز رفته متعلقان خود را به بغداد رسانند مشرف‌الدوله دستوری داد و ابوغالب را مصاحب ایشان گردانید که خلف وعد نکنند چون دیالمه به اهواز رسیدند در هواداری سلطان‌الدوله ظاهر گشته فخرالملک را بکشتند.»<ref name="dehkhoda"/>


[[ابن خلکان]] گوید: «ابوغالب محمدبن علی بن خلف ملقب به فخرالملک وزیر بهاءالدوله ابی نصر بن [[عضدالدوله]] و پس از وفات بهاءالدوله وزیر پسر او سلطان‌الدوله ابی شجاع فناخسرو بود و او علی الاطلاق پس از [[ابن عمید (پسر)|ابی الفضل محمدبن العمید]] و [[صاحب بن عباد]] از بزرگترین وزراء [[آل بویه]] است و اصل او از واسط است و پدر او صیرفی بود. و ابوغالب وزیری فراخ کندوری و بلند همت و بسیار فضائل و افضال و بزرگ عطا و نوال بود و جماعتی از اعیان و شعرای عصر بر او گرد آمدند و مدح او کردند و بگزیده‌ترین قصاید خویش با تقریظ وی پرداختند و از آن جمله است ابونصر عبدالعزیز بن نباته شاعر که در مدیح فخرالملک قصیده‌های غرا دارد و از آن قصائد است نونیهٔ او و دو بیت ذیل از آن است:
[[ابن خلکان]] گوید: «ابوغالب محمدبن علی بن خلف ملقب به فخرالملک وزیر بهاءالدوله ابی نصر بن [[عضدالدوله]] و پس از وفات بهاءالدوله وزیر پسر او سلطان‌الدوله ابی شجاع فناخسرو بود و او علی الاطلاق پس از [[ابن عمید (پسر)|ابی الفضل محمدبن العمید]] و [[صاحب بن عباد]] از بزرگترین وزراء [[آل بویه]] است و اصل او از واسط است و پدر او صیرفی بود. و ابوغالب وزیری فراخ کندوری و بلند همت و بسیار فضائل و افضال و بزرگ عطا و نوال بود و جماعتی از اعیان و شعرای عصر بر او گرد آمدند و مدح او کردند و بگزیده‌ترین قصاید خویش با تقریظ وی پرداختند و از آن جمله است ابونصر عبدالعزیز بن نباته شاعر که در مدیح فخرالملک قصیده‌های غرا دارد و از آن قصائد است نونیهٔ او و دو بیت ذیل از آن است:
خط ۱۶: خط ۱۷:
لکل فتی قرین حین یسمو
لکل فتی قرین حین یسمو


و فخرالملک لیس له قرین
و فخرالملک لیس له قرین


انخ بجنابه و احکم علیه
انخ بجنابه و احکم علیه


بما امّلته و انا الضمین
بما امّلته و انا الضمین
خط ۳۴: خط ۳۵:
[[القادسی]] در [[اخبارالوزراء]] گوید: «فخرالملک وزیر چون در پاره‌ای از واجبات اهمال کرد بزودی دچار معاقبهٔ آن گشت و آن این بود که یکی از خاصان وی مردی را به ستم بکشت و زوجهٔ مقتول از فخرالملک داد خواست و وی التفاتی بدان زن نکرد. یکشب که فخرالملک به زیارت مشهد باب التین شده بود زن بدانجا بود گفت ای فخرالملک قصه‌ها و شکوی نامه‌ها که به تو رفع کردم و تو در آن ننگریستی و توقیع و پاسخ نکردی اکنون همان‌ها به خدای برداشته‌ام و در انتظار برآمدن توقیع و صدور پاسخ آنم چون فخرالملک را بگرفتند گفت بی‌گمان پاسخ قصهٔ آن زن صدور یافته است. نخست او را به لشگرگاه سلطان‌الدوله خواندند و دستگیر کردند از آنجا وی را به جرگاه بردند و اموال و خزائن و کرائم و اولاد و اصحاب او را تحت نظر گرفتند و به تاریخ مذکور بکشتند. به روایتی از اموال او ششصد و سی و چند هزار دینار و به قولی هزارهزار و دویست هزار دینار منطبعه حاصل آمد و ابن خلکان گوید: [[سید رضی]] او را به ابیاتی رثا گفت و [[هلال بن صابی]] اخبار او را در تاریخ خویش به تفصیل نگاشته است.»<ref name="dehkhoda"/>
[[القادسی]] در [[اخبارالوزراء]] گوید: «فخرالملک وزیر چون در پاره‌ای از واجبات اهمال کرد بزودی دچار معاقبهٔ آن گشت و آن این بود که یکی از خاصان وی مردی را به ستم بکشت و زوجهٔ مقتول از فخرالملک داد خواست و وی التفاتی بدان زن نکرد. یکشب که فخرالملک به زیارت مشهد باب التین شده بود زن بدانجا بود گفت ای فخرالملک قصه‌ها و شکوی نامه‌ها که به تو رفع کردم و تو در آن ننگریستی و توقیع و پاسخ نکردی اکنون همان‌ها به خدای برداشته‌ام و در انتظار برآمدن توقیع و صدور پاسخ آنم چون فخرالملک را بگرفتند گفت بی‌گمان پاسخ قصهٔ آن زن صدور یافته است. نخست او را به لشگرگاه سلطان‌الدوله خواندند و دستگیر کردند از آنجا وی را به جرگاه بردند و اموال و خزائن و کرائم و اولاد و اصحاب او را تحت نظر گرفتند و به تاریخ مذکور بکشتند. به روایتی از اموال او ششصد و سی و چند هزار دینار و به قولی هزارهزار و دویست هزار دینار منطبعه حاصل آمد و ابن خلکان گوید: [[سید رضی]] او را به ابیاتی رثا گفت و [[هلال بن صابی]] اخبار او را در تاریخ خویش به تفصیل نگاشته است.»<ref name="dehkhoda"/>


== جستار‌های وابسته ==
== جستارهای وابسته ==


* [[آل بویه]]
* [[آل بویه]]

نسخهٔ ‏۴ مهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۴:۵۴

ابوغالب محمد بن علی بن خلف واسطی ملقب به فخرالملک (زادهٔ ۳۵۴ در واسط — درگذشتهٔ ۴۰۷ در اهواز) وزیر بهاءالدوله و سلطان‌الدوله دیلمی بود.[۱]

زندگی

ابوغالب محمد بن علی بن خلف واسطی در سال ۳۵۴ هجری قمری در واسط به دنیا آمد. وی در سال ۳۹۰ با موفق وزیر در شیراز بود و نیابت او را بر عهده داشت. پس از گرفتاری موفق به مقام وزارت ارتقا یافت. در سال ۳۹۳ بهاءالدوله او را عزل و دستگیر کرد اما بار دیگر به مقام وزارت رسید. در سال ۴۰۱ هجری قمری بهاءالدوله وی را به دفع شهر هلال گمارد. فخرالملک بر هلال غالب شد و ذخایر قلاع کردستان را به دارالسلام بغداد تسلیم بهاءالدوله کرد. وی پس از آن در بغداد ریاست داشت و متولی کارهای عراق بود. پس از مرگ بهاءالدوله، پسرش سلطان‌الدوله دیلمی نیز همچنان به فخرالملک وزارت داد. عاقب سلطان‌الدوله از فخرالملک برنجید و وی به سال ۴۰۷ ه. ق. و به حکم سلطان‌الدوله در نزدیکی اهواز کشته شد.[۲][۱]

در کتاب‌های گذشتگان

فخرالملک به کفایت و دانایی موصوف بود و جمعی از نویسندگان در کتاب‌های خویش او را ستوده‌اند.[۱]

غیاث‌الدین خواندمیر در حبیب‌السیر گوید: «او به وفور فضیلت و علو همت موصوف بود و در تربیت علما و فضلا مراسم اهتمام بجای می‌آورد و ابن جاماسب کتاب فخری را در جبر و مقابله به نام او تصنیف کرد و در تاریخ یافعی مسطور است که فخرالملک در سنهٔ سبع و اربع مائه (۴۰۷ ه. ق.) به اجل طبیعی درگذشت و در روضةالصفا آمده است که در آن وقت که مشرف‌الدوله در بغداد اظهار مخالفت برادر می‌کرد ابوغالب و جمعی از امرای دیلم که محبت سلطان‌الدوله در ضمیر داشتند از مشرف‌الدوله رخصت طلبیدند که به اهواز رفته متعلقان خود را به بغداد رسانند مشرف‌الدوله دستوری داد و ابوغالب را مصاحب ایشان گردانید که خلف وعد نکنند چون دیالمه به اهواز رسیدند در هواداری سلطان‌الدوله ظاهر گشته فخرالملک را بکشتند.»[۲]

ابن خلکان گوید: «ابوغالب محمدبن علی بن خلف ملقب به فخرالملک وزیر بهاءالدوله ابی نصر بن عضدالدوله و پس از وفات بهاءالدوله وزیر پسر او سلطان‌الدوله ابی شجاع فناخسرو بود و او علی الاطلاق پس از ابی الفضل محمدبن العمید و صاحب بن عباد از بزرگترین وزراء آل بویه است و اصل او از واسط است و پدر او صیرفی بود. و ابوغالب وزیری فراخ کندوری و بلند همت و بسیار فضائل و افضال و بزرگ عطا و نوال بود و جماعتی از اعیان و شعرای عصر بر او گرد آمدند و مدح او کردند و بگزیده‌ترین قصاید خویش با تقریظ وی پرداختند و از آن جمله است ابونصر عبدالعزیز بن نباته شاعر که در مدیح فخرالملک قصیده‌های غرا دارد و از آن قصائد است نونیهٔ او و دو بیت ذیل از آن است:

لکل فتی قرین حین یسمو

و فخرالملک لیس له قرین

انخ بجنابه و احکم علیه

بما امّلته و انا الضمین

و معنی شعر این است: هر آنکس که به مقامی بلند رسد او را همالی است و فخرالملک را همال و همانندی نیست. بدو فرودآی و هر حکم که خواهی بر وی بران و من به برآمدن همهٔ آن‌ها پذیرفتارم.»

ابن خلکان گوید: «بعض علمای ادب مرا حکایت کرد که شاعری پس از قصیدهٔ نونیه فوق قصیده‌ای در مدح فخرالملک بگفت و او وی را صلتی داد که شاعر را پسند نیفتاد و شعر خویش به ابن نباته فرستاد و گفت تو مرا فریفتی و من به پذیرفتاری تو این مدیحه بگفتم و ضمان جایزه و صلت آن بر توست ابن نباته تا آنجا که شاعر راضی شد مالی به وی داد و این خبر به فخرالملک برداشتند و او مالی گزاف به ابن نباته فرستاد. و دیگر از مداحان فخرالملک مهیار مرزویه کاتب و شاعر مشهور است و از جملهٔ مدایح او قصیده رائیه‌ای است که دو بیت آن این است:

اری کبدی و قد بردت غلیلاامات الهم ام عاش السرور
ام الأیام خافتنی لأنیبفخرالملک عنها استجیر

و ابوبکر محمدبن حسن حاسب کرجی کتاب الفخری را در جبر و مقابله و کتاب الکافی را در حساب بنام او کرد و در بعض مجموعه‌ها خواندم که پیری بدو رقعتی فرستاد و در آن در هلاک شخصی سخت کوشیده بود چون فخرالملک نامه بخواند ورق بگردانید و بر پشت آن نوشت: السعایة قبیحة و ان کانت صحیحة فان کنت اجریتها مجری النصح فخسرانک فیها اکثر من الربح و معاذاﷲ ان نقبل من مهتوک فی مستور و لولا انّک فی خفارة من شیبک لقابلناک بمایشبه مقالک و نردع به امثالک فاکتم هذاالعیب و اتق من یعلم الغیب. والسلام.»[۲]

القادسی در اخبارالوزراء گوید: «فخرالملک وزیر چون در پاره‌ای از واجبات اهمال کرد بزودی دچار معاقبهٔ آن گشت و آن این بود که یکی از خاصان وی مردی را به ستم بکشت و زوجهٔ مقتول از فخرالملک داد خواست و وی التفاتی بدان زن نکرد. یکشب که فخرالملک به زیارت مشهد باب التین شده بود زن بدانجا بود گفت ای فخرالملک قصه‌ها و شکوی نامه‌ها که به تو رفع کردم و تو در آن ننگریستی و توقیع و پاسخ نکردی اکنون همان‌ها به خدای برداشته‌ام و در انتظار برآمدن توقیع و صدور پاسخ آنم چون فخرالملک را بگرفتند گفت بی‌گمان پاسخ قصهٔ آن زن صدور یافته است. نخست او را به لشگرگاه سلطان‌الدوله خواندند و دستگیر کردند از آنجا وی را به جرگاه بردند و اموال و خزائن و کرائم و اولاد و اصحاب او را تحت نظر گرفتند و به تاریخ مذکور بکشتند. به روایتی از اموال او ششصد و سی و چند هزار دینار و به قولی هزارهزار و دویست هزار دینار منطبعه حاصل آمد و ابن خلکان گوید: سید رضی او را به ابیاتی رثا گفت و هلال بن صابی اخبار او را در تاریخ خویش به تفصیل نگاشته است.»[۲]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ مدخل فخرالملک واسطی در دایرةالمعارف فارسی
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ «مدخل ابوغالب در لغت‌نامه دهخدا». لغت‌نامه. دریافت‌شده در ۲۷ آوریل ۲۰۱۳.