کاربر:Behzad39
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست | هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود | |
صحنه پیوسته به جاست | خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد |
هر کاربری بعد از چندین سال فعالیت در دانشنامه تجربیاتی به دست میاره که خیلی ارزشمنده، شخصا چیزهای خیلی زیادی یاد گرفتم که هم در زندگی شخصی و هم در زندگی مجازی کمکم کرده، چند ماه پیش به دلیل مشغلههای فراوان تصمیم گرفتم که در دانشنامه اعلام بازنشستگی کنم اما اتفاقاتی افتاد که باعث شد منصرف بشم. اون چیزی که فکر میکردم یک اتفاق باشه و زود تموم میشه تبدیل شد به سلسه اتفاقاتی که هنوز ادامه داره، یک جایی باید تصمیم میگرفتم که آیا هنوز باید اعصابمو خرج ویکی بکنم یا نه، یا بهتر است این وقت رو جای دیگه خرج کنم. چند روز پیش دوباره فکر کردم و به این نتیجه رسیدم دانشنامه به حضور من نیاز نداره. تجربه خودمو مینویسم که هر کاربری بدونه کجا اومده و چه چیزهای مثبت یا منفی در انتظارشه
اینجا یک جامعه کوچک با آدمهای رنگارنگه، آدمهای سفید، سیاه، خاکستری و ...، اینجا دوستان خوبی پیدا کردم که به داشتنشون افتخار میکنم و قطعا اجازه نمیدم از دستشون بدم، با آدمهایی مواجه شدم که یک رنگ بودند، اما به مرور آدمهای دو رنگ و چند رنگ رو هم دیدم، بالاخره اینجا کوچک شده جامعه واقعی انسانها است و این طبیعیه
بودند کاربرانی که بدون هیچ چشمداشتی کنارشون بودم و تا ذره ذره پرورش پیدا کردند اما بعدش ....
اینجا جایی هست که کاربرانش به استدلال تو نگاه نمیکنند بلکه نگاه میکنند ببینند چه کسی داره نظر میده، اگر با شخصش موافق باشند با استدلالش هم موافق هستند و اگر با آن کاربر مخالف باشند با استدلالش هم مخالفند و این بدترین تجربه من از ویکیپدیای فارسی هست
حواستون باشه خاکستری باشید تا موفق باشید و بتونید بدون مشکل در دانشنامه فعالیت کنید، اگر سفید یا سیاه شدید، اون موقع شروع مشکلات شماست.
صمیمانه و از ته قلبم برای تک تک کاربران آرزوی سلامتی دارم و امیدوارم در زندگی مجازی و زندگی واقعی خودشون شاد باشند و موفق. :))
می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی | این گفت سحرگه گل بلبل تو چه میگویی | |
مسند به گلستان بر تا شاهد و ساقی را | لب گیری و رخ بوسی می نوشی و گل بویی | |
شمشاد خرامان کن و آهنگ گلستان کن | تا سرو بیاموزد از قد تو دلجویی | |
تا غنچه خندانت دولت به که خواهد داد | ای شاخ گل رعنا از بهر که میرویی | |
امروز که بازارت پرجوش خریدار است | دریاب و بنه گنجی از مایه نیکویی | |
چون شمع نکورویی در رهگذر باد است | طرف هنری بربند از شمع نکورویی | |
آن طره که هر جعدش صد نافه چین ارزد | خوش بودی اگر بودی بوییش ز خوش خویی | |
هر مرغ به دستانی در گلشن شاه آمد | بلبل به نواسازی حافظ به غزل گویی |
به احترام کاربرانی که به من رای دادند تا در هیات باشم، تا پایان هیات فعلی در پروندههای آن مشارکت خواهم داشت