احسان طبری: تفاوت میان نسخهها
خرابکاری |
|||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
احسان طبری، در شش سالگی به مکتب سید عبدالمجید رفت و قرآن را تعلیم گرفت و خواندن و نوشتن آموخت. در هفت سالگی به مدرسه احمدیه رفت و پس از پایان دوره ابتدایی به علت تبعید پدرش به تهران به اتفاق مادرش به آن شهر عزیمت کرد و دوره دبیرستان را هم به انجام رسانید، آنگاه به دانشکده حقوق راه یافت و فارغالتحصیل شد. در خلال تحصیل در دانشکده حقوق به فراگرفتن علوم ادبی و عربی پرداخت و در مدرسه سپهسالار نزد اساتید کسب دانش کرد و با فلسفه و علوم عقلی نیز آشنایی یافت. |
احسان طبری، در شش سالگی به مکتب سید عبدالمجید رفت و قرآن را تعلیم گرفت و خواندن و نوشتن آموخت. در هفت سالگی به مدرسه احمدیه رفت و پس از پایان دوره ابتدایی به علت تبعید پدرش به تهران به اتفاق مادرش به آن شهر عزیمت کرد و دوره دبیرستان را هم به انجام رسانید، آنگاه به دانشکده حقوق راه یافت و فارغالتحصیل شد. در خلال تحصیل در دانشکده حقوق به فراگرفتن علوم ادبی و عربی پرداخت و در مدرسه سپهسالار نزد اساتید کسب دانش کرد و با فلسفه و علوم عقلی نیز آشنایی یافت. |
||
در سنین جوانی به سبب آشنایی با [[تقی ارانی]] به [[مارکسیسم]] گروید. وی یکی از ۵۳ نفر بود که در سال [[۱۳۱۶]] در دوران [[رضاشاه]] به خاطر ارتباط با دکتر [[تقی ارانی]] دستگیر و زندانی گردید. پس از [[شهریور ۱۳۲۰]] مانند دیگر زندانیان سیاسی دوره رضاشاه آزاد شد و در تأسیس [[حزب توده ایران]] شرکت داشت. در سال ۱۳۲۵ در [[نخستین کنگره نویسندگان ایران]] در تهران شرکت کرد. در پس ترور نافرجام شاه در سال ۱۳۲۷ و اعلام غیر قانونی بودن حزب توده، در سال ۱۳۲۸ به اعدام محکوم شد، ناگزیر از ایران خارج شد و به [[شوروی]] گریخت و در آکادمی مسکو به تحصیل پرداخت و فارغالتحصیل گردید و به مقام استادی رسید. در این مدت وی در رادیو مسکو کار میکرد و سرانجام پس از نه سال فعالیت در این کشور به آلمان شرقی رفت و در شهر لایبزیک اقامت گزید. در برلین دوره آکادمی علوم اجتماعی را گذراندن و به دریافت مقام علمی «دکتر هانیل» در فلسفه دست یافت و سالها در دانشگاههای آلمان به تدریس اشتغال داشت. وی با زبانهای [[عربی]] و پهلوی و [[روسی]] و [[آلمانی]] و [[انگلیسی]] و [[فرانسوی]] و [[ترکی آذری]] و [[ |
در سنین جوانی به سبب آشنایی با [[تقی ارانی]] به [[مارکسیسم]] گروید. وی یکی از ۵۳ نفر بود که در سال [[۱۳۱۶]] در دوران [[رضاشاه]] به خاطر ارتباط با دکتر [[تقی ارانی]] دستگیر و زندانی گردید. پس از [[شهریور ۱۳۲۰]] مانند دیگر زندانیان سیاسی دوره رضاشاه آزاد شد و در تأسیس [[حزب توده ایران]] شرکت داشت. در سال ۱۳۲۵ در [[نخستین کنگره نویسندگان ایران]] در تهران شرکت کرد. در پس ترور نافرجام شاه در سال ۱۳۲۷ و اعلام غیر قانونی بودن حزب توده، در سال ۱۳۲۸ به اعدام محکوم شد، ناگزیر از ایران خارج شد و به [[شوروی]] گریخت و در آکادمی مسکو به تحصیل پرداخت و فارغالتحصیل گردید و به مقام استادی رسید. در این مدت وی در رادیو مسکو کار میکرد و سرانجام پس از نه سال فعالیت در این کشور به آلمان شرقی رفت و در شهر لایبزیک اقامت گزید. در برلین دوره آکادمی علوم اجتماعی را گذراندن و به دریافت مقام علمی «دکتر هانیل» در فلسفه دست یافت و سالها در دانشگاههای آلمان به تدریس اشتغال داشت. وی با زبانهای [[عربی]] و پهلوی و [[روسی]] و [[آلمانی]] و [[انگلیسی]] و [[فرانسوی]] و [[ترکی آذری]] و [[ترکی اسلامبولی]] آشنایی داشت و در تخصش در زمینه [[تاریخ فلسفه]] و [[ادبیات]] بود. |
||
همچنین [[عبدالله شهبازی]] بر اساس بازجوییهای طبری در [[زندان اوین]] کتابی نوشت به نام «شناخت و سنجش مارکسیسم» که در صفحه اول کتاب، دست نوشته بازجوییهای طبری کپی شده است. در صفحه اول آن بازجوییها، طبری آشکار میکند که به اجباراً مینویسد:<ref>[http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2012/02/120209_nk_toudeh_party_afghanistan.shtml حزب توده ایران؛ تأثیرات فرهنگی و بازتابهای منطقهای]، بیبیسی فارسی</ref> |
|||
اکنون که با راهنمایی بازجوی عزیزم! به دین اسلام گرویدهام... !<ref> عبدالله شهبازی. شناخت و سنجش مارکسیسم. تهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۸، ص. ۱</ref> |
|||
طبری، پس از سالها زندان انفرادی و [[شکنجه]]، در زندان انفرادی وزارت اطلاعات به دور از همسر و خانوادهاش درگذشت.<ref>[http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2012/02/120117_l44_party_tudeh_assault.shtml 'یورش' اول به حزب توده در سال ۶۱]، بیبیسی فارسی</ref> [[عبدالله شهبازی]] نویسنده ایرانی و همکار دستگاه امنیتی رژیم ولایت فقیه مینویسد: وقتی طبری مرد، فقط من و حسین آقای شریعتمداری بالای سرش بودیم، در لحظات آخر که جان میداد دستش در دست من بود! صورتش نورانی شده بود.{{نیازمند منبع}} |
|||
== مناظرههای تلویزیونی == |
== مناظرههای تلویزیونی == |
||
خط ۱۰۵: | خط ۱۱۱: | ||
=== مجموعهٔ شعر === |
=== مجموعهٔ شعر === |
||
* ترانه خوابگونه |
* [[ترانه خوابگونه]] |
||
* از میان ریگها و الماسها |
* [[از میان ریگها و الماسها]] |
||
* با پچپچه پاییز، نثر شاعرانه در چهارده بند |
* [[با پچپچه پاییز، نثر شاعرانه در چهارده بند]] |
||
=== ترجمه === |
=== ترجمه === |
نسخهٔ ۲۵ آوریل ۲۰۱۵، ساعت ۱۵:۲۹
این مقاله نیازمند ویکیسازی است. لطفاً با توجه به راهنمای ویرایش و شیوهنامه، محتوای آن را بهبود بخشید. |
احسان طبری | |
---|---|
زادهٔ | ۱۲۹۵ ساری |
درگذشت | ۱۳۶۸ (۷۳ سال) تهران |
مدفن | «قطعه ۱۱۰ - ردیف ۳۳ - شماره ۲۶» بهشت زهرا |
محل زندگی | ساری، مسکو، لایپزیگ، تهران |
ملیت | ایرانی |
دیگر نامها | رفیق طبری دکتر احسان طبری |
تحصیلات | «دکترای فلسفه، علوم اجتماعی و تاریخ»[۱] |
پیشه | نویسنده، شاعر و نظریهپرداز مارکسیست |
سالهای فعالیت | نخستین سالهای دهه سی خورشیدی تا سال ۱۳۶۲ |
کارهای برجسته | ایدئولوگ و عضو کمیته مرکزی حزب توده ایران |
مکتب | مارکسیسم، مارکسیسم-لنینیسم |
همسر(ها) | آذر بینیاز[۲] |
والدین | پدر: فخرالعارفین[۳] |
خویشاوندان | پدربزرگ: شیخ علیاکبر مجتهد طبری ساروی[۴] |
احسان طبری (۱۹ بهمن ۱۲۹۵ در ساری - ۹ اردیبهشت ۱۳۶۸ در تهران) نویسنده، شاعر، نظریهپرداز برجسته مارکسیسم-لنینیسم، ایدئولوگ ارشد و عضو کمیته مرکزی حزب توده ایران در سالهای انقلاب ایران بود.[۶] وی از نخستین سالهای دهه سی خورشیدی تا سال ۱۳۶۲ که به زندانهای حکومت جمهوری اسلامی ایران افتاد، «معروفترین و برجستهترین چهره نظری حزب توده ایران» شناخته میشد.[۷] وی در دوران سلطنت محمدرضا پهلوی در دادگاهی نظامی به صورت غیابی محکوم به دو بار اعدام شده بود. پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ همراه با دیگر رهبران حزب توده به ایران بازگشت و به ادامه فعالیتهای سیاسی به نفع حزب توده پرداخت. با شروع سرکوب حزب توده در بهار سال ۶۲ و در یورش دوم، او نیز دستگیر و زندانی شد.[۸] پس از مدتی مانند بسیاری از دیگر رهبران حزب توده ایران در مصاحبههای تلویزیونی که دستگاههای اطلاعاتی جمهوری اسلامی ترتیب داده بودند، شرکت کرد و از کارها و عقاید گذشته خود ظاهراً ابراز ندامت و خود را نفی کرد.
احسان طبری، پس از سالها تحمل زندان و شکنجه، به دور از همسر و خانوادهاش، بیرون از زندان و به مرگ طبیعی درگذشت.[۹]
کودکی و خانواده
احسان طبری، در شش سالگی به مکتب سید عبدالمجید رفت و قرآن را تعلیم گرفت و خواندن و نوشتن آموخت. در هفت سالگی به مدرسه احمدیه رفت و پس از پایان دوره ابتدایی به علت تبعید پدرش به تهران به اتفاق مادرش به آن شهر عزیمت کرد و دوره دبیرستان را هم به انجام رسانید، آنگاه به دانشکده حقوق راه یافت و فارغالتحصیل شد. در خلال تحصیل در دانشکده حقوق به فراگرفتن علوم ادبی و عربی پرداخت و در مدرسه سپهسالار نزد اساتید کسب دانش کرد و با فلسفه و علوم عقلی نیز آشنایی یافت.
در سنین جوانی به سبب آشنایی با تقی ارانی به مارکسیسم گروید. وی یکی از ۵۳ نفر بود که در سال ۱۳۱۶ در دوران رضاشاه به خاطر ارتباط با دکتر تقی ارانی دستگیر و زندانی گردید. پس از شهریور ۱۳۲۰ مانند دیگر زندانیان سیاسی دوره رضاشاه آزاد شد و در تأسیس حزب توده ایران شرکت داشت. در سال ۱۳۲۵ در نخستین کنگره نویسندگان ایران در تهران شرکت کرد. در پس ترور نافرجام شاه در سال ۱۳۲۷ و اعلام غیر قانونی بودن حزب توده، در سال ۱۳۲۸ به اعدام محکوم شد، ناگزیر از ایران خارج شد و به شوروی گریخت و در آکادمی مسکو به تحصیل پرداخت و فارغالتحصیل گردید و به مقام استادی رسید. در این مدت وی در رادیو مسکو کار میکرد و سرانجام پس از نه سال فعالیت در این کشور به آلمان شرقی رفت و در شهر لایبزیک اقامت گزید. در برلین دوره آکادمی علوم اجتماعی را گذراندن و به دریافت مقام علمی «دکتر هانیل» در فلسفه دست یافت و سالها در دانشگاههای آلمان به تدریس اشتغال داشت. وی با زبانهای عربی و پهلوی و روسی و آلمانی و انگلیسی و فرانسوی و ترکی آذری و ترکی اسلامبولی آشنایی داشت و در تخصش در زمینه تاریخ فلسفه و ادبیات بود.
همچنین عبدالله شهبازی بر اساس بازجوییهای طبری در زندان اوین کتابی نوشت به نام «شناخت و سنجش مارکسیسم» که در صفحه اول کتاب، دست نوشته بازجوییهای طبری کپی شده است. در صفحه اول آن بازجوییها، طبری آشکار میکند که به اجباراً مینویسد:[۱۰]
اکنون که با راهنمایی بازجوی عزیزم! به دین اسلام گرویدهام... ![۱۱]
طبری، پس از سالها زندان انفرادی و شکنجه، در زندان انفرادی وزارت اطلاعات به دور از همسر و خانوادهاش درگذشت.[۱۲] عبدالله شهبازی نویسنده ایرانی و همکار دستگاه امنیتی رژیم ولایت فقیه مینویسد: وقتی طبری مرد، فقط من و حسین آقای شریعتمداری بالای سرش بودیم، در لحظات آخر که جان میداد دستش در دست من بود! صورتش نورانی شده بود.[نیازمند منبع]
مناظرههای تلویزیونی
روحانیت که به جذابیت حزب توده برای طبقه تحصیلکرده و نیز قدرت بسیجگری این حزب در قبال عامه مردم غبطه میخورد، رقیب را در مبارزهای برابر از میدان به در نکرد. برای استقرار حکومت روحانیان پس از انقلاب ۵۷ نخست لازم بود از فضای ملتهب آن سالها برای محبوبیتزدایی از حزب توده بهره گرفته شود. مناظرههای تلویزیونی میان رهبران حزب توده و ایدئولوگهای جمهوری اسلامی یکی از ابزارها برای تبدیل جنگ سیاسی به جدال میان کفر و ایمان بود.[۱۳]
مناظرههای تلویزیونی میان رهبران حزب توده مانند احسان طبری و نورالدین کیانوری و ایدئولوگهای جمهوری اسلامی، یکی از ابزارها برای تبدیل جنگ سیاسی به جدال میان کفر و ایمان بود. روحانیان دریافته بودند که برای سرکوب سیاسی حزب توده باید نخست سویه الحادی آن را برجسته کنند. چندی بعد بازداشت سران و اعضای حزب توده آغاز شد.[۱۴]
احسان طبری در شب ۶ به ۷ اردیبهشت ۱۳۶۲ دستگیر و در زندانهای حکومت جمهوری اسلامی بازجویی، شکنجه و مجبور به اقرار تلویزیونی شد.[۱۵]
شکست رقیب با زور
از نظر روحانیان آنچه زنگ پایان حزب توده را به صدا درآورد اعترافات تلویزیونی و مکتوب احسان طبری بود. پس از تقی ارانی، احسان طبری، پیامبر ایدئولوژیک حزب توده قلمداد میشد که نوشتههایش را روحانیان درگیر با حزب توده با دقت میخواندند. شکست چهره او با ادعای گرویدن به مسلمانی و باور به حقانیت جمهوری اسلامی، ابهت چند دهه حزب توده را فروریخت.[۱۶]
شاید اگر حزب توده در مقام سازمانی مخالف اما قانونی به حیات خود ادامه میداد با فروپاشی شوروی خود به خود به حاشیه رانده میشد و اهمیت خود را از دست میداد. اما روحانیتِ تازه به قدرت رسیده کینهای دیرینه از این حزب داشت و آنقدر سراسیمه بود که نمیتوانست اجازه دهد حزب توده به مرگی طبیعی چشم از جهان سیاست فروبندد.[۱۷]
زندگی سیاسی
مقالات زیادی از او در نشریه مردم ارگان حزب توده ایران منتشر شد. در سال ۱۳۲۵ در نخستین کنگره نویسندگان ایران شرکت کرد. در سال ۱۳۲۵ خورشیدی و در اوج سیاستهای فرقه دمکرات آذربایجان و دخالتهای ارتش سرخ که در آن زمان در ایران مستقر بود، دولت وقت اتحاد جماهیر شوروی کافتارادزه را برای جلب نظر دولت ایران در زمینه «انعقاد قرارداد امتیاز نفت شمال ایران» به آن کشور فرستاد. حزب توده ایران تظاهراتی را در پشتیبانی از سیاست اتحاد شوروری برگزار کرد. در چنین اوضاع و احوالی بود که احسان طبری با نوشتن مقالهای، این موضوع را مطرح کرد که: «اگر دولت ایران برای شرکت نفت ایران و انگلیس در جنوب ایران امتیازی قائل است، به یقین درست خواهد بود که برای همسایه شمالی -شوروی- هم در شمال کشور چنین امتیازی را در نظر بگیرد و این کار، حفظ موازنه منفی است». این سیاست همسازی و همراهی با سیاست شوروی که نفی منافع و مصالح ملی ایران را هدف قرار داده بود، عدهای از کادرهای برجسته حزب توده از جمله اپریم اسحاق و خلیل ملکی را به عصیان واداشت و در نتیجه انشعاب اول حزب شکل گرفت.[۱۸] دفتر مرکزی حزب پس از استعفای اپریم اسحاق، در بیانیهای او را «جاسوس انگلیس» معرفی کرد و احسان طبری، خلیل ملکی را «خائن و جاسوسی خواند که سرانجام به زبالهدان تاریخ افتاد».[۱۹]
در سال ۱۳۲۷ پس از سوءقصدی که به شاه شد، حزب توده ایران منحل اعلام شد و اعضا و هوادارانش تحت تعقیب قرار گرفتند. عدهای از رهبران حزب از جمله طبری غیاباً محاکمه و محکوم به اعدام شدند. او در سال ۱۳۲۸ بنا به تصمیم حزب ناگزیر از ایران خارج شد.
نویسندگی
احسان طبری از جوانی در رشتههای مختلف شعر، قصه، نقد هنری، بررسیهای فلسفی و تاریخی و زبانی، آثاری ایجاد کرده و در دوران طولانی مهاجرت این تلاش را ادامه داده و در هر زمینه آثاری متعددی نگاشتهاست. احسان طبری تحصیلات خود را در آکادمی علوم اجتماعی مسکو انجام داده و به دریافت مقام علمی نامزد علوم فلسفی موفق شده سپس آن را در آکادمی علوم اجتماعی برلین ادامه و به دریافت مقام علمی (دکتر هابیل در فلسفه) رسید. در همین دوران برجسته ترین اثر [۲۰] وی به نام: (برخی بررسیها در باره جهانبینیها و بینشهای اجتماعی در ایران) منتشر شد. طبری به هفت زبان مختلف آشنایی کامل داشت.[۲۱]
پس از انقلاب
پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ همراه با دیگر رهبران حزب به ایران بازگشت و در حزب توده ایران فعالیت میکرد. با شروع سرکوبی حزب، در یورش دوم، او نیز دستگیر و در زندان اوین زندانی شد. پس از مدتی مانند بسیاری از دیگر رهبران حزب توده ایران در مصاحبههای تلویزیونی که دستگاههای اطلاعاتی جمهوری اسلامی ترتیب داده بودند، شرکت کرد و از کارها و عقاید گذشته خود ظاهراً ابراز ندامت و خود را نفی کرد.
اعترافات تلویزیونی
در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۶۲ احسان طبری در حالی که کمتر از ده روز از دستگیریاش میگذشت در اعترافاتی تلویزیونی ادعا کرد که «در اثر مطالعه کتابهای علامه طباطبایی و مرتضی مطهری به اسلام گرویده است.[۲۲]
در همین دوران کتابی بهنام «کژراهه» به نام او منتشر شد. احسان طبری همچنین کتابی به نام «شناخت و سنجش مارکسیسم» را نوشت در صفحه اول آن با اشاره به نقش «بازجو»، آشکار میکند که اجباراً مینویسد:[۲۳] «اکنون که با راهنمایی بازجوی عزیزم! به دین اسلام گرویدهام.»[۲۴]
روحانیت شیعه، معتقد است شکست چهره او با ادعای «گرویدن به اسلام» و «باور به حقانیت حکومت جمهوری اسلامی»، ابهت چند دهه حزب توده ایران را فروریخت.[۲۵]
مرگ
احسان طبری، پس از سالها تحمل زندان انفرادی و شکنجه، به دور از همسر و خانوادهاش، بیرون از زندان و به مرگ طبیعی درگذشت.[۲۶]
در پی مرگ او هوشنگ ابتهاج شعر مثنوی مرثیه، بخشی از مثنوی بلند «بانگ نی» را سرود. با توجه به نکات مطرح شده در این شعر و فرجام تلخ احسان طبری میتوان این شعر را مرثیهای فراتر از یک سوگنامهٔ ساده برای مرگ یک دوست قلمداد کرد. این مثنوی مرثیهای است برای بر باد دادن یک عمر مبارزه و تلاش توسط احسان طبری.[۲۷]
کتابها
- فروپاشی نظام سنتی و زایش سرمایهداری
- شناخت و سنجش مارکسیسم
- خانواده برومند
- روشنفکر مأیوس
- زایش و تکامل تئوری انقلابی
- راندهٔ ستم
- دهه نخستین
- کژراهه
- حماسه گئومات
- شکنجه و امید
- در دوزخ
- رؤیای چینی
- برخی بررسیها درباره جهانبینیها و بینشهای اجتماعی در ایران
- درباره اسلوب هیوریستک (دانش کشف) و برخی مسائل تئوری احتمالات
- درباره سیبرنتیک یا دانش گردانش
- درباره «منطق عمل»
مجموعهٔ شعر
ترجمه
- آنتی دورینگ
پانویس
- ↑ نبرد روحانیت و حزب بر سر توده مردم، بیبیسی فارسی
- ↑ کاوه دهگان: سرگذشت او، جلد یازدهم «ده رمان بزرگ جهان» بود!، راه توده
- ↑ فراز و نشیب حزب توده ایران در دهه ۶۰؛ از کامروایی تا اعدام، بیبیسی فارسی
- ↑ فراز و نشیب حزب توده ایران در دهه ۶۰؛ از کامروایی تا اعدام، بیبیسی فارسی
- ↑ احسان طبری. شناخت و سنجش مارکسیسم. ص. ۱، ۱۳۶۶
- ↑ داستان بازگشت طبری به ایران پس از سی سال، بیبیسی فارسی
- ↑ نبرد روحانیت و حزب بر سر توده مردم، بیبیسی فارسی
- ↑ اعتراف: «جایی که بازجو خداست»، دویچه وله فارسی
- ↑ 'یورش' اول به حزب توده در سال ۶۱، بیبیسی فارسی
- ↑ حزب توده ایران؛ تأثیرات فرهنگی و بازتابهای منطقهای، بیبیسی فارسی
- ↑ عبدالله شهبازی. شناخت و سنجش مارکسیسم. تهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۸، ص. ۱
- ↑ 'یورش' اول به حزب توده در سال ۶۱، بیبیسی فارسی
- ↑ نبرد روحانیت و حزب بر سر توده مردم، بیبیسی فارسی
- ↑ نبرد روحانیت و حزب بر سر توده مردم، بیبیسی فارسی
- ↑ 'یورش' اول به حزب توده در سال ۶۱، بیبیسی فارسی
- ↑ نبرد روحانیت و حزب بر سر توده مردم، بیبیسی فارسی
- ↑ نبرد روحانیت و حزب بر سر توده مردم، بیبیسی فارسی
- ↑ انشعابهای حزب توده، بیبیسی فارسی
- ↑ آداب نقد ایرانی، میراث ماندگارحزب توده، بیبیسی فارسی
- ↑ [۱]
- ↑ DEATHS ELSEWHERE, The Washington Post (pre-۱۹۹۷ Fulltext) - Washington, D. (Archive Search)
- ↑ فراز و نشیب حزب توده ایران در دهه ۶۰؛ از کامروایی تا اعدام، بیبیسی فارسی
- ↑ حزب توده ایران؛ تأثیرات فرهنگی و بازتابهای منطقهای، بیبیسی فارسی
- ↑ احسان طبری. شناخت و سنجش مارکسیسم. ص. ۱، ۱۳۶۶
- ↑ نبرد روحانیت و حزب بر سر توده مردم، بیبیسی فارسی
- ↑ 'یورش' اول به حزب توده در سال ۶۱، بیبیسی فارسی
- ↑ http://tarabestan.com/?p=1505
- راسخون، زندگینامهٔ احسان طبری.