مایکل اسکافیلد
مایکل اسکوفیلد | |
---|---|
![]() | |
اولین حضور |
"پایلوت" |
ایفای نقش توسط |
ونتورت میلر دیلان مینت (اسکوفیلد جوان) |
نام مستعار |
ماهی (Fish) در فاکس ریور عمو مایک (توسط الجی) پاپی (توسط سوکره) مهندس خوشگل (توسط تیبگ) مایکل کرین مایکل آنجلو کانیل اوتیس سفید برفی |
تاریخ تولد | ۸ اکتبر ۱۹۷۴ | (۴۳ سال)
شغل | مهندس سازه |
همسر | سارا تانکردی |
فرزند | مایک اسکافیلد |
خویشاوند | لینکلن باروز |
مایکل اسکوفیلد (به انگلیسی: Michael Scofield) یکی از دو شخصیت اصلی سریال فرار از زندان میباشد که توسط ونتورث میلر ایفای نقش شدهاست.
محتویات
حضور[ویرایش]
قبل از سریال[ویرایش]
مایکل اسکوفیلد در دوران کودکی پدر و مادرش را از دست میدهد و برادر بزرگ او لینکلن باروز اسکوفیلد با سختی و مشقت فراوان او را سرپرستی میکند. طی این داستان لینکلن را به قتل برادر معاون رئیسجمهور متهم و لینکلن محکوم به اعدام میشود مایکل نیز متوجه میشود در واقع لینکلن دست به قتل نزده و برای او پاپوش درست کردهاند و از آنجا که مایکل مهندس سازه بوده و اتفاقاً در شرکتی کار میکرده که زندان فاکس ریور (همان زندانی که لینکلن در آن است) را ساختهاست، در نتیجه مایکل از طراحی زندان آگاهی یافته و نقشه زندان را روی بدن خود خالکوبی میکند و برای فراری دادن برادرش از زندان تلاش میکند
فصل اول[ویرایش]
در فصل اول سریال وقتی مایکل اسکافیلد به بی گناهی برادرش لینکلن باروز پی میبرد تلاش میکند او را از زندان فاکس ریور فراری دهد. او ابتدا نقشه کل زندان و نقشه فرار را بر روی بدنش خالکوبی میکند و به صور ت ساختگی دست به سرقت از بانک میزند و سریعاً خود را تسلیم میکند. به خاطر رفتار خوب او در دادگاه با درخواست خودش مبنی بررفتن او به فاکس ریور موافقت میشود. او پس از ورود به زندان نقشه خود را پیاده میکند در این راه مجبور میشود چند خلافکار را نیز همراه خود فراری دهد. او در طی مدتی که در زندان است عاشق دکتر زندان سارا تانکردی که دختر فرماندار ایالت است میشود. در جریان فصل اول لینکلن و مایکل به زنده بودن پدر خود نیز پی میبرند.
فصل دوم[ویرایش]
در فصل دوم مایکل به همراه برادرش لینکلن و سایر فراریان در حال فرار از زندان فاکس ریور هستند اما بعداً چون مایکل نقشه فرار بعد از زندان فقط برای خود و برادرش تنظیم کرده بود همه تصمیم میگیرند از هم جدا شوند و هرکس تلاش میکند تا به گنج چارلز وستمورلند که در آخرین لحظات فرار از زندان میمیرد و دم مرگ محل دفن گنجش را میگوید برسند و فرار خود را آسانتر کنند و پس از یافتن آن یکی یکی دستگیر میشوند و باز هم شرکتهای مافیایی تلاش میکنند لینکلن و مایکل را که توانسته بودند به پاناما برسند بکشند. هنگامی که یکی از مأموران این سازمان خواست لینکلن را بکشد سارا به او شلیک کرد و او را کشت ولی مایکل مسئولیت این شلیک را به عهده گرفت و بیگناه دستگیر شد و به زندان سونا در پاناما افتاد.
فصل سوم[ویرایش]
در فصل سوم مایکل در زندان سونا واقع در پاناما زندانی است در حالیکه برادرش لینکلن برای آزادی مایکل از راه قانونی تلاش میکند متوجه میشود که سازمان سارا معشوقه مایکل و ال جی باروز پسر لینکن را گروگان گرفتهاند و قصد دارند آنها را با یکی از افرادشان جیمز ویسلر که در همان زندان سونا است مبادله کنند و مایکل که تازه از فرار خسته شده بود برای فرار جدید نقشه میکشد و باز هم با چند نفر از زندانی که سابقه فرار از آن نبوده فرار میکنند و جیمز ویستلر را با پسر برادرش مبادله میکند ولی قبل از فرار متوجه شده بود که سازمان سارا را کشتهاست.
فصل چهارم[ویرایش]
در فصل چهارم مایکل به آمریکا برگشته و نقشه انتقام مرگ سارا را میکشد و متوجه مشود که سارا زنده است او با یک مأمور سازمان امنیت ملی (دانالد سلف) معامله میکند که در ازای آزادی مایکل و برادرش باید سازمان را نابود کنند آن هه در تلاشند تا لیست سیاه سازمان را به نام سیلا به دست آورند اما پس از به دست آوردن سیلا سلف به آنان کلک میزند و سیلا را میفروشد در این حال مایکل متوجه میشود سیلا اطلاعاتی در مورد انرژی است و افراد زیادی از جمله مادرش، که زنده است و عضوی از مافیاست، به دنبال آن هستند. در آخر مایکل سیلا را به دست میآورد ولی مجدداً سارا به گروگان میگیرند؛ و سپس سارا را آزاد میکند و سیلا را به افراد سازمان ملل میدهد و متوجه کارهای غیرقانونی کمپانی میشوند و تمام کمپانی را نابود میکنند و به مایکل و برادش و دوستانش که از زندان فرار کرده بودند آزادی بی قید شرط دادند مایکل که بیماری تومور مغزی داشت در پایان به دلیل فراری دادن سارا تانکردی و وصل کردن برق فشار قوی کشته میشود.
فصل پنجم[ویرایش]
در فصل پنجم وقتی تیبگ از زندان فاکسریور آزاد میشود متوجه عکسی از مایکل اسکافیلد میشود. او سریعاً سراغ لینکل میرود و جزئیات را به او نشان میدهد و میگوید "براردرت زندست" لینکل هم فکر میکند این یک نقشه است و به تیبگ میگوید "اگه دروغ بگی میکشمت"، سپس جزئیات را به سارا نیز نشان میدهد و تصمیم میگیرد به یمن برود، اما به کمک فرانکلین همزندانی سابق او در فاکسریور میرود که او آشنایی با یمن و مسلمانان دارد و زندگی فرانکلین کاملاً تغییر کردهاست، آنها میفهمند که مایکل در زندان اوگیجیا در یمن است. یمن در یک جنگ داخلی بزرگ است، آنها توسط یکی از آشنایان فرانکلین به زندان اوگیجیا راه پیدا میکنند اما مایکل آنها را نمیشناسد، او هویتش کاملاً تغییر کرده و به «کنیل اوتیس» مشهور شده. مایکل سعی دارد از زندان فرار کند و به خاموش شدن برق صنعا (پایتخت یمن) نیاز دارد. لینکل ویدیوئی از مایکل را برای سارا میفرستد و سارا به وزارت امورخارجه آمریکا میرود و ناگهان "پل کلرمن را میبیند و وی همهٔ جزئیات تغییر هویت مایکل را به او میگوید و کنیل اوتیس یا همان مایکل اسکافیلد را تروریست میخواند. به مرور هدف مایکل از حضورش در یمن مشخص میشود و لینکلن نیز سعی میکند به او در راه فرارش کمک کند. در پایان این فصل مایکل تبرئّه میشود و یک زندگی آرام را در کنار خانوادهاش آغاز میکند.
جستارهای وابسته[ویرایش]
منابع[ویرایش]
- مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «Michael Scofield». در دانشنامهٔ ویکیپدیای انگلیسی، بازبینیشده در ۲۰ نوامبر ۲۰۱۴.