فائق خاصه
فائق خاصه | |
---|---|
درگذشته | ۹۹۹میلادی |
فائق خاصه سردار سرشناس و سپهسالار نيرومند دهههای پایانی فرمانروایی سامانیان بود که در رخدادهای آن دوره نقش بهسزایی داشت. او مانند بسياری از لشگریان آن دوره در جایگاه برده به دستگاه سامانی در آمد ولی دربارهٔ ریشه و زادگاه او با نگرش به آنچه در نوشتارها آمده ، دوگانگی دیده میشود. برخی بنمایهها او را اندلسی و برخی دیگر ریشه او را رومی دانستهاند. ولی چنین مینماید که دیدگاه اندلسی بودن او درستتر باشد. گویا بردهفروشان او را از اندلس راست به فرارود آوردند و در بازار بردگان، دستاندرکاران امیر سامانی خریداریاش کردهاند. گردیزی تبار او را ترکی می داند[۱]
کارهای فائق[ویرایش]
سال ۹۷۶ در داستان پیوستن قابوس زیاری و فخرالدوله دیلمی به سپهسالار سامانی حسامالدین تاش با اینکه فرمان امیر پشتیبانی از این دو بود. ولی فائق گویا برای ناکام گذاردن حسامالدینتاش از پهنهٔ نبرد گریخت.
هنگامی که امیر نوح دوم از زیر سایهٔ مادرش بیرون آمد و خواست عبدالله جیهانی را برکنار و ابوالحسین عتبی را بجایش بنشاند با دیدگاه ناسازگار ابوالحسن سیمجور رویارو شد. عتبی هم پس از رسیدن به كرسی وزیری سپهسالار ابوالحسن سیمجور را برکنار کرد. از این رو نامهنگاریهای ابوالحسن سیمجور و فائق آغاز شد و سرانجام فائق به دست غلامان، عتبی را کشت.
با اینکه دوستیای میان فائق و ابوالحسن سیمجور روان بوده ولی پس از درگذشت ابوالحسن سیمجور در سال ۹۸۸ ، فائق نپذیرفت که جایگاه او به ابوعلی سیمجور برسد و اینگونه این دو تن در میان هرات و پوشنگ در برابر هم جنگیدند که فائق شکست خورد و گریخت.
هنگام تاختن بغرا خان به بخارا در ۹۹۲ امیر نوح دوم پس از ناکامی حاجباینانج در رویاروئی با بغرا خان فائق را برای جنگیدن با بغرا خان فرستاد. ولی فائق که پنهانی با بغرا خان همدستی داشت پس از چند نبرد کوچک در هرتنگ در برابر بغرا خان شكست خورد[۲] و برای امیر نوح دوم هم چارهای جز گریز نگذاشت.
بغرا خان اندکی در بخارا ماند ولی پس از بیماری ناچار شد به پایتختش برگردد. اینگونه شد که امیر نوح دوم به بخارا برگشت ولی فائق هم برای به دست آوردن بخارا دندان تیز کرد که نافرجام ماند چون نیروهای امیر در برابرش ایستادند و شکستش دادند و او به مرو که در دست ابوعلی سیمجور بود گریخت.
سال ۹۹۴ بود كه ابوعلی و فائق ناسازگاریهای گذشته را کنار گذاشتند و برای نابودی سامانیان همپیمان شدند. در برابر، امیر از سبکتگین یاری خواست و چون فائق و ابوعلی از همکاری سبکتگین آگاهی یافتند از فخرالدوله دیلمی کمک خواستند. ابوعلی و فائق نزدیک بود جنگ را ببرند ولی در میانهٔ نبرد دارا بن قابوس به امیر نوح دوم پیوست و ورق برگشت و امیر پیروز گشت و ابوعلی و فائق به فخرالدوله پيوسته به گرگان گريختند. سپس امیر به بخارا و سبکتگین به هرات رفت و محمود تنها در خراسان (نیشابور) ماند.
در سال ۹۹۵ ابوعلی سیمجور و فائق با نیروهای تازه بازگشتند و محمود را در درگیریای به نام نبرد رخنه از نیشابور بیرون کردند. سبُکتگین با پسرش محمود دیدار کرد و با هم شورشیان را در نزدیکی توس در جنگی به نام نبرد توس شکست دادند. ابوعلی و فائق به سوی شمال گریختند. فائق به قراخانیان پناه برد. ولی نوح ، بوعلی را بخشید و او را به خوارزم فرستاد. خوارزمشاه که جنوب خوارزم را در جايگاه دستنشاندهٔ سامانیان در دست داشت، بوعلی را به زندان انداخت. هر دوی آنها با تاختن فرماندار سامانی شمال خوارزم که از گرگانج آغاز شدهبود اسیر شدند. فرماندار سامانی شمال خوارزم ، خوارزم جنوبی را پیوستِ فرمانداری خود کرد و بوعلی را نزد نوح بازگرداند.
بنمايه[ویرایش]
- فائق خاصه سردار سامانی و مناسبات وی با آل سیمجور نویسنده: راه پیما سروستانی، راضیه ؛ فصلنامهٔ رشد آموزش تاریخ - تابستان ۳۹۲ - شماره ۵۱ پيوند