شیخ صنعان
شیخ صنعان یا سمعان[۱] عنوان داستانی از عطار نیشابوری است. «شیخ صنعان» طولانیترین و شیرین ترین حکایت کتاب منطق الطیر است.[۲]
داستان شیخ صنعان[ویرایش]

صنعان، پیری صاحب کمال و پیشوای مردم زمانه خویش بود. او قریب پنجاه سال در کعبه اقامت داشت و هرکس به حلقهٔ ارادت او درمیآمد از ریاضت و عبادت نمیآسود. وی خود نیز هیچ سنّتی را فرونمیگذاشت و نماز و روزه بیحد بهجا میآورد.
او حدود پنجاه بار حج کرده و در کشف اسرار معنوی به مقام کرامت رسیده بود.[۳] وی چند شب پیاپی خواب میبیند که مقیم روم شده و بر یک بت سجده میکند. او با مریدانش به روم سفر میکند و در آنجا دختری ترسایی (مسیحی) را میبیند و عاشق او میشود. وی بیش از یک ماه برای وصال دختر عجز و لابه میکند. دختر برای شیخ چهار شرط میگذارد:
سجده کردن بر بت، سوزاندن قرآن، نوشیدن خمر و دست شستن از ایمان[۴]
صنعان علاوه بر اجرای این شروط، یکسال نیز به جای کابین دختر برای او خوکبانی میکند. مریدان از بازگشت او ناامید میشوند و به دیار خود بازمیگردند. یکی از مریدان که در سفر با وی نبوده به امید بازگشت او به روم سفر میکند و در آنجا ۴۰ روز برای وی به دعا و تضرع مینشیند. سرانجام پیامبر اسلام را در خواب میبیند و مژده بازگشت او را میگیرد.
صنعان، سرانجام از قید عشق دختر آزاد میشود و این بار با خوابی که دختر میبیند؛ دختر، عاشق او میشود و با او به دیارش میرود و مسلمان میشود. دختر در خواب میبیند که آفتاب به کنارش افتاده و به او میگوید با شیخ روان شو.[۴]
دربارهٔ شعر[ویرایش]
عطار نیشابوری این داستان را در قالب مثنوی و در 409 بیت سروده است.حکایت شیخ صنعان با این بیت ها آغاز می شود شیخ صنعان پیر عهد خویش بود/ در کمال از هر چه گویم بیش بود/ شیخ بود او در حرم پنجاه سال/ با مرید چارصد صاحب کمال/
نمونهای از شعر[ویرایش]
مطلع شعر اینگونه است:
هر مریدی کان او بود ای عجب مینیاسود از ریاضت روز و شب هم عمل هم علم با هم یار داشت هم عیان کشف هم اسرار داشت قرب پنجه حج بجای آورده بود عمره عمری بود تا میکرده بود خود صلوة وصوم بیحد داشت او هیچ سنت را فرونگذاشت او پیشوایانی که در عشق آمدند پیش او از خویش، بیخویش آمدند
منابع[ویرایش]
- ↑ «پایگاه سخن».
- ↑ «تبیان».
- ↑ «تبیان».
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ «نامه فرهنگستان» (PDF). بایگانیشده از اصلی (PDF) در ۱۰ ژانویه ۲۰۱۷. دریافتشده در ۱۵ فوریه ۲۰۱۷.