شکرالله پاکنژاد
![]() | لحن یا سبک این مقاله بازتابدهندهٔ لحن دانشنامهای استفادهشده در ویکیپدیا نیست. |
شکرالله پاکنژاد | |
---|---|
درگذشت | ۲۸ آذر ۱۳۶۰دسامبر ۱۹۸۱ زندان اوین، تهران |
علت مرگ | تیرباران شد |
آرامگاه | بهشت زهرا |
شهر خانگی | از بنیان گذاران جبهه دموکراتیک ملی ایران |
حزب سیاسی | گروه فلسطين |
مکتب | سوسیالیست |
شکرالله پاکنژاد، که دوستانش او را شُکری مینامیدند، زاده شهر دزفول بود. او از زندانیان سیاسی دوره محمد رضاشاه بود و دفاعیه او در دادگاه شاه شهرت جهانی دارد.
«تا زمانی که در روی زمین یک انسان زندانی، گرسنه، ستمکش، محروم و بی فرهنگ موجود باشد، آزادی یک کلمه پوچ و توخالی بیش نیست ...»
او پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران آزاد شد و به فعالیت سیاسی ادامه داد و از بنیانگذاران جبهه دموکراتیک ملی ایران بود. او را در اواخر آذر ماه سال ۱۳۶۰ در زندان اوین، تیرباران کردند. واکنش اسدالله لاجوردی بعد از تیرباران شکری اینگونه بود: «اون که شاه گفت نجس نژاده، ما کشتیم»
شکرالله پاکنژاد طی مقالهای نوشته بود:
«اگر در دوره شاه جریان وابستگی از نظر سیاسی خود را در حاکمیت دیکتاتوری نشان میداد، جریان استقلال در دوره انقلاب از نظر سیاسی میبایستی خود را در حاکمیت مردمسالاری نشان دهد، و نشان نداد. اینک زحمتکشان میهن ما دوسال پس از قیامی درخشان و یکپارچه، دست خود را خالی مییابند. بدون آن که درجبین حکومت، نور رستگاری ببینند آنان از قبل حاکمیت انحصار طلبان نه نان در سفره دارند، و نه امید دردل. به زبانی دیگر نه استقلال و نه آزادی ...»
محتویات
اولین تلاش برای سازماندهی مقاومت مسلحانه علیه رژیم شاه[ویرایش]
![]() | این بخش به هیچ منبع و مرجعی استناد نمیکند. |
شکرالله پاکنژاد فعالیتهای خود را از مبارزات ملی و دانشجوئی اواخر سالهای ۱۳۳۰ و اوایل ۱۳۴۰ خورشیدی شروع و در سال ۱۳۴۹ همراه رفقایش به نام گروه فلسطین روانهٔ زندان شد. مقاومت و مبارزات پاکنژاد در زندانهای ساواک، بحث و مبارزهٔ تئوریک و نظری با گروههای گوناگون در زندان و دفاعیات پرشور او در دادگاهای رژیم شاه جزء بخشهای درخشان جنبش خلقهای ایران برای آزادی و مردمسالاری و برابری است.
شکرالله پاکنژاد، با اعتقاد به مبارزه مسلحانه دست به ایجاد تشکل و هستهای برای آغاز مبارزه قهرآمیز با رژیم شاه زد. این هسته که به گروه فلسطین معروف شد یکی از نخستین تلاشها برای سازماندهی مقاومت مسلحانه علیه رژیم شاه بود. پاکنژاد در سال ۱۳۴۸ به هنگام خروج از ایران به منظور پیوستن به جنبش فلسطین توسط ساواک شاه دستگیر شد و تحت شکنجه قرار گرفت.
تفکر «جنبشی» و «جبهه»ای و اَن چه به نام «جنبش ملی» و «جبههٔ دمکراتیک» و ... طرح میشود پیش تر با تفاوت هائی با مضمون «مصدق»ی اش، از سوی شکرالله پاکنژاد طرح شد، که درراه تحقق آن نیز جان داد.
مصاحبه فردهالیدی با شکرالله پاکنژاد[ویرایش]
فرد هالیدی کتابی دارد به نام اعراب منهای سلاطین (Arabian without sultans) که در صفحات ۴۸۷، ۴۸۸ و۴۸۹ (متن انگلیسی) به گروه فلسطین و «شکرالله پاکنژاد» اشاره کردهاست.
آنچه در زیر آمده ترجمه متن مصاحبهای است که فرد هالیدی روزنامهنگار و نویسنده انگلیسی با شکرالله پاکنژاد در مرداد ۱۳۵۸ در تهران انجام داده است. هالیدی این مصاحبه را در شمارهٔ مارس – آوریل ۱۹۸۲، مریپ ریپورتز Merip Reports منتشر کردهاست و مقدمهای نیز در شرح زندگی و مبارزات پاکنژاد بر آن افزوده است.
هالیدی در زمان انتشار خبر اعدام پاکنژاد نیز مقالهای در روزنامه گاردین (۱۸ ژانویه ۱۹۸۲ نوشت. هالیدی پاکنژاد را "یک سوسیالیست برجسته" و یک "مخالف سرشناس شاه و خمینی " معرفی میکند:
"مردی خنده رو و زنده دل که چهره اش، نشانههای دهسال زندان و شکنجههای مکرر پلیس شاه را بر خود دارد."
ما در میان کشاکش دو موج زندگی میکنیم[ویرایش]
شکرالله پاکنژاد یکی از برجستهترین و دور اندیشترین سوسیالیستهای ایران معاصر، در دسامبر ۱۹۸۱ در زندان اوین اعدام شد. گرچه مرگ او رسماً اعلام نشد اما مقامات زندان، شمارهٔ قبرش را در بهشت زهرا به خانواده اش دادند و در اوائل ماه بعد نیز خبر را تائید کردند ...
پاکنژاد که به هنگام مرگ، در اوایل سالهای چهل زندگی خود بود، اهل دزفول در جنوب غربی ایران و فرزند یکی از کارمندان دون پایه دولتی بود. وی برای تحصیل حقوق به تهران آمد و یکی از اعضای فعال "سازمان دانشجویان دانشگاه تهران" شد. این گروه به جبههٔ ملی وابسته بود و در اوایل دههٔ شصت بهطور علنی با رژیم شاه مخالفت میکرد. پاکنژاد در نتیجهٔ فعالیت سیاسی، از معافیت دانشجویی محروم شد و اجباراً به خدمت نظام فرستاده شد. پس از خدمت نظام، پاکنژاد به طرح ریزی عملیات چریکی علیه شاه پرداخت و هنگامی که عازم دیدن تعلیمات در خارج از کشور بود دستگیر شد ...
پاکنژاد غالباً توسط ساواک شکنجه میشد و وضعیت او توجه زیادی را به خود جلب کرد بهطوریکه حتی یکبار خود شاه ادعاهای "آقای پاکنژاد" که به نظر او نجس نژاد بود، رد کرد.
با آزاد شدن از زندان در آخرین روزهای رژیم سلطنتی، پاکنژاد با ائتلافی از عناصر سوسیالیست که همچون وی، نگرانی عمیقی دربارهٔ مقاصد رژیم خمینی داشتند، همکاری کرد. او که در زندان، آشنایی نزدیکی با دست راستیهای اسلامی پیدا کرده بود. نسبت به مقاصد آنها هوشیار بود به قول هدایت الله متین دفتری، نوهٔ مصدق و یکی از کسانی که به همراه پاکنژاد جبههٔ دموکراتیک ملی را بنیانگذاری کرد" تحلیل پاکنژاد ما را به ایجاد جبههٔ دموکراتیک ملی و همکاری با یکدیگر، رهنمون شد. او پیش از هر کس دیگری متوجه شد که برای متوقف کردن جریان وقایع میبایست کاری کرد."...
در اوت ۱۹۷۹، درست چند ساعت پیش از تظاهرات علیه سانسور و توقیف مطبوعات، تظاهراتی که منجر به زیر زمینی شدن جبههٔ دموکراتیک ملی شد، من با پاکنژاد مصاحبهٔ زیر را کردم. این مصاحبه بکی از معدود اظهارات مستقیم اوست و گواهی از یک زندگی سراسر مبارزهٔ بی امان و سرشار از تعهد. این نوشتهای است ناتمام که تنها وقتی به پایان میرسد که آرمانهایی که شکر الله پاکنژاد به خاطر آنها مبارزه کرد و جان باخت به تحقق پیوسته باشد.[۱]
هالیدی: جریان سوسیالیست مستقلی که در دههٔ شصت، شما در آن شرکت داشتید چه منشایی داشت؟
پاکنژاد: چپ مستقل جدید که در سالهای شصت به وجود آمد، انعکاس بن بستی بود در نیروهای اپوزیسیون سنتی داخل ایران- حزب توده و جبههٔ ملی – و نیز بی امیدی به چین و شوروی به دنبال مناقشات میان آنها. در ابتدا، بن بست و خصومت موجود در چپ نسبت به اتحاد شوروی، واکنشهایی موافق چین برانگیخت : سازمان انقلابی که از حزب توده بریده و طرفدار چین بود. اما مردم بزودی دیدند که چین چگونه عمل میکند: لاس زدن با آمریکا، اتخاذ مواضع ناسیونالیستی خاص خود در انقلاب فرهنگی، و گرفتن مواضعی علیه جنبش ضد امپریالیستی. ما همچنین میدانستیم که نظریهٔ چین مبارزه در کشور نیمه فئودال- نیمه مستعمره، قابل پیاده شدن در ایران نیست. مردم به دنبال یک مشی مستقل ایرانی بودند و مناقشات چین و شوروی، به همراه درک نقش چین، به پیدایی این خواست کمک کرد.
پس از آن، جنگ ۱۹۶۷، اعراب و اسرائیل پیش آمد که تأثیر عظیمی بر نسل ما گذاشت اوجگیری جنبش فلسطین، در ایران حال و هوا را به کلی تغییر داد. این تأثیر آنقدرها به خاطر یافتن الگویی در خارج از کشور نبود بلکه بیشتر به خاطر یافتن پشتیبان و پایگاههایی بود مستقل از رهبری مذهبی که خود نیز در خارج قرار داشت، مبارزه فلسطینیها هم یک مبنای نظری قابل اعمال در ایران به دست میداد و هم یک منبع کمک مادی. جنبش ایران، شهدای جنبش فلسطین را شهدای خود میدانست: این شهدا شور و هیجان نیرومندی بر میانگیختند. وضع چنین بود زیرا که مردم احساس میکردند که در کودتای ۱۹۵۳، کمونیستها قهرمانانه رفتار نکردند و تسلیم شدند.
هالیدی: شما از چه زمانی به طرح ریزی عملیات چریکی پرداختید و با چه کسانی همکاری کردید؟
پاکنژاد: در ابتدا، همگی از جبههٔ ملی بودیم و یکدیگر را در جریان جنبش سالهای نخست دههٔ شصت شناخته بودیم. من با بیژن جزنی و مسعود احمد زاده، یکی دیگر از رهبران فدائی، آشنا بودم. من با گروهی از ایرانیان که با فلسطینیها کار میکردند و نیز با گروهی که در فوریه ۱۹۷۱ به پاسگاه سیاهکل حمله کرد، در ارتباط بودیم. من سعی کردم برای دیدن تعلیمات از کشور خارج شوم اما در حدود دویست متری مرز، نزدیک شط العرب، دستگیر شدم. یکی از دستگیر شدگان در زیر شکنجه اعترافاتی کرده بود که منجر به دستگیری عدهٔ بیشتری شد اما برخی از افراد ما هم موفق به فرار شدند. بعضی از آنها، بعداً" در برنامهای که رادیو بغداد برای ایران پخش میکرد کار میکردند. بعضی دیگر هم به ایران بازگشته و دستگیر شدند. تعدادی نیز برای مبارزه به چریکهای ظفار پیوستند.
هالیدی: شرایط زندان در رژیم شاه چگونه بود؟
پاکنژاد: مرا معمولاً" تابستانها، به زندان بندر عباس در جنوب، و زمستانها به زندانهایی در شمال یا به زندان قزل قلعهٔ تهران میفرستادند. من هم قبل و هم بعد از دادگاه شکنجه شدم. آنها تلاش میکردند مرا وادار کنند بگویم "اشتباه کرده ام" بگویم "شاه خوب است"، بگویم "من کمونیست نیستم". اما امتیازی که من داشتم این بود که همه از وضعم اطلاع داشتند. کسانی که نامشان برای مردم شناخته نبود حتی بیشتر هم شکنجه میشدند. بسیاری سعی میکردند خودکشی کنند. به خاطر دارم که مرد جوانی را آوردند که پاهایش رعشه شدید داشت. وی باانداختن خود از پنجره، دست به خودکشی زده بود اما فقط ستون فقرانش آسیب دیده بود. من "دوزخ" دانته را میخوانم و نیروی جملهای را که او بر بالای دروازههای دوزخ نقش کرده بود حس میکردم: "ای کسانی که به اینجا وارد میشوید، امید را رها کنید." تا سال ۱۹۷۷، ما در واقع هیچ نوع تماسی با دنیای خارج نداشتیم. از اواسط سال ۱۹۷۳، من به مدت ۸ ماه در انفرادی بودم و فقط بعدها بود که شنیدم میان اعراب و اسرائیل در اکتبر ۱۹۷۳ جنگی در گرفته است. پس از این تاریخ (۱۹۷۷)، مقامات به صلیب سرخ اجازهٔ آمدن دادند. زمین زندان را با قالی فرش کردند و به ما اجازه دادند تا با نمایندگان صلیب سرخ تا حدود زیادی آزادانه صحبت کنیم. بعد هم توانستیم مقداری مواد خواندنی به دست بیاوریم. با پرداخت دو هزار تومان رشوه، به یک نگهبان زندان، موفق شدیم یک نسخه از کتاب "عربستان بدون سلاطین" را به دست آوریم.
هالیدی: شما به محض رهایی از زندان، دوباره فعالیت سیاسی را از سر گرفتید. وضعیت کنونی ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟"
پاکنژاد: در این انقلاب نوعی تداوم هست: ما در میان کشاکش دو موج زندگی میکنیم و همه چیز در آینده تغییر خواهد کرد. اگر ملاها به صورت طبقه حاکم در آیند، مردم از آنها روی گردان خواهند شد. و این روانه ایست که هم اکنون آغاز شده است: مردم نسبت به ابتدای کار کمتر از مذهب حمایت میکنند. یک هفته پس از خروج از زندان، از من سؤال شد که آیا از فکر یک "جمهوری اسلامی" جانبداری میکنم و من پاسخ منفی دادم و اگر یک چنین جمهوری، مترقی بود من آن را قبول میکردم. حال ما شاهد آنیم که خرده بورژوازی که از انقلاب حمایت کرد و با شاه جنگید، در حال تجزیه است و به طرف چپ گرایش پیدا میکند. رژیم تلاش میکند ما را به درگیری بکشاند اما وضع ما، مثل یک گاو باز است که در درجه اول باید از درگیری پرهیز کند. مسئله اساسی ما اینست که از رو در رویی اجتناب کنیم: راست خیلی سریع جنبیده است و خطر اصلی برای ما نه از جانب ارتش، که از طرف گروههای دست راستی "فالانژ" است. اگر بتوانیم تا چند ماه دیگر دوام بیاوریم ممکن است بتوانیم دیگر نیروهای دموکراتیک، به ویژه اقلیتها را متحد کنیم. اما ما بیشتر به تجزیه در راست امید بسته ایم تا به اتحاد چپ.[۲]
دفاعیات پرشور شکرالله پاکنژاد[ویرایش]
دفاعیات شکرالله پاکنژاد سند دادخواهی مردمی بود که به آنها عشق میورزید. این دفاعیه شورانگیز نام پاکنژاد را در سراسر ایران بر سر زبان مردم انداخت.
ژان پل سارتر نویسنده ترقیخواه فرانسوی متن کامل دفاعیات شکرالله پاکنژاد را بهطور کامل در مجله خود به نام عصر جدید چاپ کرد. او را بخاطر همین دفاعیات، ابتدا به اعدام محکوم گردند اما رژیم شاه، تحت فشارهای بینالمللی مجبور شد حکم اعدامش را به حبس ابد تبدیل کند. با اوجگیری مبارزه مردم علیه نظام سلطنتی، شکری نیز از زندان آزاد شد. او ۹ سال در زندان شاه بود. آیه الله منتظری و آیه الله طالقانی از او به نیکی یاد میکردند. پاکنژاد پس از پیروزی قیام ضدسلطنتی از مؤسسین جبهه دمکراتیک ملی ایران بود، وی در مرداد سال ۶۰، بار دیگر به اسارت درآمد و در اواخر ماه آذر همان سال تیرباران شد.
دفاعیه پاکنژاد چگونه به دست مردم رسید ؟[ویرایش]
![]() |
متن مربوطه در ویکینبشته: دفاعیات شکرالله پاکنژاد |
کرامت الله دانشیان دوست نزدیکی داشت به نام یوسف آلیاری. یوسف آلیاری دانشجوی دانشگاه ملی بود. او بعد از انقلاب با اسیرکُشیهای سال ۶۷ اعدام شد، یوسف در زندان شاه تمام دفاعیه پاکنژاد را ریزنویسی کرد و در پلاستیک کوچکی گذاشت، سپس قورت داد و از زندان بیرون آورد.
کرامت الله دانشیان مثل بسیاری از زندانیان، تحت تأثیر مقاومت پاکنژاد بود. یکبار درسلول شماره ۱۶ زندان اوین بهکمک ُمرس با وی حرف میزند و از جمله مینویسد:
هوا دلپذیر شد گل از خاک بر دمید، پرستو به بازگشت بزد نغمه امید. به جوش آمده ست خون درون رگ گیاه...
شکرالله پاکنژاد در نوشتهای با عنوان «دفاع از مردم در برابر دیکتاتور»، که اوایل انقلاب در مجموعهای با عنوان «فرهنگ نوین» چاپ شده به این موضوع اشاره کردهاست.
پانویس[ویرایش]
منابع[ویرایش]
- آقای شکر الله پاک نژاد - یادبود حقوق بشر
- زندگی شکرالله پاکنژاد: دفترهای آزادی دفتر اول دیماه ۱۳۶۳
- در باره پاکنژاد
- گفتگوی عاطفه گرگین با شکرالله پاکنژاد
- ویژه نامه پاکنژاد
- همنشین بهار: غبارزدایی از آینهها. دفاعیات پرشور شکرالله پاکنژاد
- 28آذرماه سال ۱۳۶۰ شهادت شکرالله پاکنژاد | سازمان مجاهدین خلق ایران |
- http://xalvat.org/Digaran/Siassi/Siassi2/PakNejad/PakNejad.htm