رخداد لکستان
رخداد لکستان به درگیری اسماعیل سیمیتقو در منطقهٔ لکستان در آذربایجان غربی اشاره دارد. لکستان بخشی ترک نشین از اطراف سلماس است که دارای نه پارچه آبادی میباشد.[۱] اهالی آنجا عموماً دامدار و ایلات و به شجاعت و سلحشوری مشهور بودند.[۲]
پس از پایان جنگ بینالملل اول و رفتن قشون عثمانی از ایران، سیمیتقو که رئیس ایل کرد شکاک بود، در غرب آذربایجان طغیان نمود و حمله به مناطق مجاور را آغاز کرد و برای کردستان استقلال میخواست. این گونه سلماس و ارومیه دوباره گرفتار ناامنی شدند و و هر روز تلگرافهای ناله و فریاد از مردم میرسید. در این بین ترک های لکستان متّحد شده و به اکراد راه نمیدادند ولی هر روز بیم حمله میرفت و پیاپی به تبریز نامه نوشته و چاره میطلبیدند.[۳]
ترک های لکستان به دلیری مشهور بودند و سیمکو از حمله به آنجا خودداری میکرد، ولی فشار آورده پول میخواست. چنانکه یک بار پنج هزار تومان طلبید، و بعداً پانزده هزار فشنگ میخواست. مردم لکستان به تهران و تبریز تلگراف فرستاده دادخواهی مینمودند، ولی پاسخی نمیشنیدند.[۱]
حملهٔ سیمیتقو به لکستان
[ویرایش]وضعیت و کمّ و کیف مدافعان
[ویرایش]از نیمههای آذرماه اسماعیل آقا برای حمله به لکستان نیرو جمع میکرد و به میان کردان آواز انداخته آنان را به همدستی فرا میخواند. لکستانیان چون این را شنیدند آماده جنگ و مقاومت شدند؛ از نه آبادی در دو جا که یکی «سلطان احمد» و دیگری «قرهقشلاق» بود گرد آمدند و زنان و فرزندان خود را نیز همراه آوردند. روی هم رفته هشت هزار و هفتصد نفر بودند ولی بیش از سیصد و چهل نفر اسلحه نداشتند. با این نیروی کم دل به پافشاری و ایستادگی نهادند.[۱] رهبر مدافعان مسعود دیوان و برادرش صادقخان بودند. از بزرگان لکستان تیمور یاور حبشی و حاجیرضا قرهقشلاقی و کربلائی ابراهیمخان قزلجه و پسر حاج قهرمان سلطان احمدی نیز جزو یاران مسعود دیوان و رؤسای تفنگداران لکستان بودند. قبل از شروع حملهٔ کردها، کاظم خان نیز با پنجاه نفر از یاران خود به کمک مردم لکستان آمده بود.[۲]
حملهٔ سیمیتقو به روستای سلطان احمد
[ویرایش]سیمکو گذشته از سپاهیان عثمانی و توپخانه و افراد خود، نزدیک به چهار هزار نفر از کردان را نیز فراهم کرد، و با آن دستههای انبوه رو به لکستان آورد. روز جمعه بیست و هفتم آذرماه بود که اینان به حوالی «سلطان احمد» رسیدند و در آنجا جنگ سختی درگرفت. مردم لکستان دلیرانه جنگیدند، ولی بیش از دو ساعت نتوانستند مقاومت کنند. کردان از هر سو بهآبادی ریختند و دست به تاراج و کشتار گشادند. بسیاری از مردان کشته و زنان و فرزندان اسیر شدند. آنان که فرار کردند خود را به «قره قشلاق» رساندند. بعضی از اینان نیز در میان دو روستا کشته شدند.[۴]
درگیری قرهقشلاق
[ویرایش]سیمکو از سلطان احمد رو به قره قشلاق آورد. در اینجا جنگ سختتر و خونریزتر گردید. در این روستا سه برادر به نامهای صادق خان و مسعود خان و ابراهیم خان که مردانی جنگدیده و دلیر بودند، مقاومت میکردند و به مردم قوّت قلب میدادند. در نتیجه دلیریها و کاردانیهای اینان جنگ یازده ساعت (تا هشت ساعت از شب گذشته) طول کشید. در پایان جنگ مسعود دیوان کشته شد و از آن سو کردان در سایه فزونی شماره و برتری اسلحه خود را به کوچههای آبادی رساندند، اینها مایه ناامیدی مردم گردید و کسانی که زنده مانده بودند به فکر نجات زنان و فرزندان خود افتادند. در آن نیمهشب در سرمای سخت زمستان، زنان و بچگان پراکنده و پریشان رو به بیابان نهادند. آنان که در روستا ماندند به دست کردان اسیر شده و دچار صد رنج و رسوایی شدند. از این گریختگان هم گروه انبوهی از ترس پیشآمد یا از آسیب برف و سرما جان سپردند. آنان که زنده ماندند پس از دو روز رنج و سختی خود را به شرفخانه رساندند.[۵]
نتیجه و تلفات جنگ
[ویرایش]در تلگرافی که نجات یافتگان لکستان به تبریز فرستاده بودند چنین گفته میشد که دو هزار تن از مرد و زن در جنگ کشته شده و هزار و پانصد تن در راه از آسیب ترس و سرما مردهاند. این خبر در تبریز تکان سختی پدیدآورد. مردم سخت بشوریدند و از بیپروایی دولت رنجیدگی نشان دادند. این داستان پرده از روی کار سیمکو برداشته میرسانید که میخواهد هرروز به جایی بتازد که هم کشتار و تاراج کند و هم میدان حکمرانی خود را پهناورتر گرداند. داستان شیخ عبیداللّه و شورش او در زمان ناصرالدین شاه و خونریزیهایی که کرده بود به یادها میفتاد پس از این واقعه نایبالایالهٔ آذربایجان برای جنگ با سیمیتقو لشکر فرستاد و سلماس آزاد شد و سیمیتقو راضی به مذاکره گردید ولی همین که سپاهیان بازگشتند سیمکو دوباره به کار آغاز کرد و باز کردان در آبادیهای نزدیک به دستدرازی پرداختند.[۶]
منابع
[ویرایش]- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ کسروی، احمد، «تاریخ هیجده ساله آذربایجان: بازمانده تاریخ مشروطه ایران»، ص 851.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ انزلی، حسن، «اورمیه در گذر زمان»، ص 234.
- ↑ کسروی، احمد، «تاریخ هیجده ساله آذربایجان: بازمانده تاریخ مشروطه ایران»، صص 829 - 832.
- ↑ کسروی، احمد، «تاریخ هیجده ساله آذربایجان: بازمانده تاریخ مشروطه ایران»، صص 851 - 852.
- ↑ کسروی، احمد، «تاریخ هیجده ساله آذربایجان: بازمانده تاریخ مشروطه ایران»، ص 852.
- ↑ کسروی، احمد، «تاریخ هیجده ساله آذربایجان: بازمانده تاریخ مشروطه ایران»، صص 852 - 857.