شیخ صنعان

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
شیخ صنعان 
اثر عطار
زبانفارسی
گونهادبیات تعلیمی
قالبمثنوی
بحررمل مسدس محذوف
شمار ابیات یا خط‌ها۴۰۹
اندازه و وزنفاعلاتن فاعلاتن فاعلن

«شیخ صَنعان» یا سمعان[۱] عنوان داستانی از عطار نیشابوری است. «شیخ صنعان» طولانی‌ترین و شیرین‌ترین حکایت کتاب منطق الطیر است.[۲]

نگاره‌ای از داستان شیخ صنعان

داستان شیخ صنعان[ویرایش]

شیخ صنعان و دختر ترسا اثر محمدحسین مصورالملکی

صنعان، پیری صاحب کمال و پیشوای مردم زمانه خویش بود. او قریب پنجاه سال در کعبه اقامت داشت و هرکس به حلقهٔ ارادت او درمی‌آمد از ریاضت و عبادت نمی‌آسود. وی خود نیز هیچ سنّتی را فرونمی‌گذاشت و نماز و روزه بی‌حد به‌جا می‌آورد.

او حدود پنجاه بار حج کرده و در کشف اسرار معنوی به مقام کرامت رسیده بود.[۳] وی چند شب پیاپی خواب می‌بیند که مقیم روم شده و بر یک بت سجده می‌کند. او با مریدانش به روم سفر می‌کند و در آنجا دختری ترسایی (مسیحی) را می‌بیند و عاشق او می‌شود. وی بیش از یک ماه برای وصال دختر عجز و لابه می‌کند. دختر برای شیخ چهار شرط می‌گذارد:

سجده کردن بر بت، سوزاندن قرآن، نوشیدن خمر و دست شستن از ایمان[۴]

صنعان علاوه بر اجرای این شروط، یکسال نیز به جای کابین دختر برای او خوکبانی می‌کند. مریدان از بازگشت او ناامید می‌شوند و به دیار خود بازمی‌گردند. یکی از مریدان که در سفر با وی نبوده به امید بازگشت او به روم سفر می‌کند و در آنجا ۴۰ روز برای وی به دعا و تضرع می‌نشیند. سرانجام پیامبر اسلام را در خواب می‌بیند و مژده بازگشت او را می‌گیرد.

صنعان، سرانجام از قید عشق دختر آزاد می‌شود و این بار با خوابی که دختر می‌بیند؛ دختر، عاشق او می‌شود و با او به دیارش می‌رود و مسلمان می‌شود. دختر در خواب می‌بیند که آفتاب به کنارش افتاده و به او می‌گوید با شیخ روان شو.[۴]

دربارهٔ شعر[ویرایش]

عطار نیشابوری این داستان را در قالب مثنوی و در ۴۰۹ بیت سروده‌است. حکایت شیخ صنعان با این بیت‌ها آغاز می‌شود شیخ صنعان پیر عهد خویش بود/ در کمال از هر چه گویم بیش بود/ شیخ بود او در حرم پنجاه سال/ با مرید چارصد صاحب کمال/

نمونه‌ای از شعر[ویرایش]

مطلع شعر این‌گونه است:

هر مریدی کان او بود ای عجبمی‌نیاسود از ریاضت روز و شب
هم عمل هم علم با هم یار داشتهم عیان کشف هم اسرار داشت
قرب پنجه حج بجای آورده بودعمره عمری بود تا می‌کرده بود
خود صلوة وصوم بی‌حد داشت اوهیچ سنت را فرونگذاشت او
پیشوایانی که در عشق آمدندپیش او از خویش، بی‌خویش آمدند

پانویس[ویرایش]

  1. «پایگاه سخن».
  2. «تبیان».
  3. «تبیان».
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ «نامه فرهنگستان» (PDF). بایگانی‌شده از اصلی (PDF) در ۱۰ ژانویه ۲۰۱۷. دریافت‌شده در ۱۵ فوریه ۲۰۱۷.


برای مطالعهٔ بیشتر[ویرایش]