عمر مختار: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
نوشین اکبری (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: برگردانده‌شده ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه وظیفه تازه‌وارد
خنثی‌سازی ویرایش 32414258 از نوشین اکبری (بحث)
برچسب: خنثی‌سازی
خط ۱۶: خط ۱۶:
|دین= [[اسلام]]، [[سنی]]
|دین= [[اسلام]]، [[سنی]]
|نهاد=
|نهاد=
|همسر=نوشین
|همسر=
|فرزندان=
|فرزندان=
|والدین=
|والدین=

نسخهٔ ‏۲۰ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۲۰:۳۷

عمر مختار
عمر مختار
زادهٔ۲۰ اوت ۱۸۵۸
روستای جنزور، نزدیکی طبرق
درگذشت۱۶ سپتامبر ۱۹۳۱ [۷۳ سال]
بنغازی
کارهای برجستهرهبر جنبش مقاومت مردم لیبی علیه اشغالگری نظامی ایتالیا

عُمر مُختار (نام کامل به عربی: عُمَر الْمُخْتَار مُحَمَّد بِن فَرْحَات الْمَنِفِی؛ ۲۰ اوت ۱۸۵۸ – ۱۶ سپتامبر ۱۹۳۱) فرمانده مبارزان مردمی لیبی در مقابل نیروهای ایتالیایی که پس از شکست در آخرین نبرد، در دادگاه نظامی ایتالیایی به دار آویخته شد. وی مدتی نیز رهبر طریقت سنوسیه بود.

در دهکده کوچک زانزور در نزدیکی طبرق در برقه شرقی، لیبی متولد شد. از سال ۱۹۱۲ او به مدت ۲۰ سال مقاومت ملی لیبیایی‌ها علیه استعمار گران ایتالیایی لیبی را سازمان‌دهی نمود. سرانجام او توسط نیروهای مسلح ایتالیایی دستگیر و به دار آویخته شد. از وی در لیبی به عنوان «قهرمان ملی» یاد می‌شود.[۱] در سال ۱۹۳۱، عمر مختار توسط ارتش ایتالیا دستگیر شد و در شهر سلوق در مقابل هوادارانش به دار آویخته‌شد.[۲]

عمر المختار پس از اعدام، تحسین و همدلی بسیاری از افراد را به خود جلب کرد و افراد بیشتری را به خود جلب کرد. خبر شیخ مسنی که برای کشور و دین خود می‌جنگد توجه بسیاری از مسلمانان و اعراب را جلب کرد که در آن زمان از یوغ اشغال اروپا رنج می‌بردند و مقاومت را به اقدام و پس از مرگ دعوت کردند. تصویر او بر روی چوبه دار همدلی افراد بیشتری را از جهان شرقی و غربی به خود جلب کرد، بنابراین برگزیدگان در ذهن مردم رشد کردند و به یک قهرمان شهید تبدیل شدند. تعدادی از شاعران منتخب پس از اعدام وی ابراز تاسف کردند و شخصیت وی در فیلمی به کارگردانی مصطفی عقاد از سال ۱۹۸۱ با عنوان «شیر صحرا» ظاهر شد که در آن آنتونی کوین، بازیگر مکزیکی-آمریکایی، بازیگر نقش عمر المختار بود.

اصل و نسب

او عمر مختار محمد فرحات ابریدان محمد مؤمن بوهدیمه عبدالله علم مناف بن محسن بن حسن بن عکرمه بن الوتاج بن سفیان بن خالد بن الجوشافی بن طاهر بن الارقع بن سعید بن عویده بن الجارح بن خافی (معروف به بالعروه) بن هاشم بن مناف بزرگ، از بزرگان قبایل قریش بود.

او از عشیره فرحات از قبیله بریدان بود که این قبیله عضوی از قبیله المنفه یا المنیف می‌باشد که به قبایل بنی مناف بن هلال بن عامر بازمی‌گردد که از اولین قبایل هلالی می‌باشد که وارد برقه شده؛ و مادر او نیز عائشه فرزند محارب بود.

پیدایش

عمر المختار در سال ۱۸۵۸ در البتانان در جبل الاخدار متولد شد. عمر المختار مدت زیادی با پدرش زندگی نکرد، زیرا اتفاق افتاد که پدرش در راه سفر به شهر مکه برای انجام حج تمتع درگذشت، بنابراین وی در حالی که بیمار بود به همدم خود احمد الغاریانی (برادر شیخ زویات جانزور) سپرد تا به برادرش اعلام کند که بزرگ کردن دو پسرش، عمر و محمد را به او سپرده‌است. احمد الغریانی پس از بازگشت از حج، بلافاصله نزد برادرش شیخ حسین رفت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده‌است و مختار بن عمر می‌خواهد امور دو پسرش را به دست بگیرد، پس بدون هیچ تأییدی موافقت کرد و از آنها مراقبت کرد، و آرزوی پدرشان را برآورده کرد، بنابراین آنها را به مدرسه قرآن کریم در زاویه آورد، سپس عمر المخار به مؤسسه الجاقبی پیوست و دانشجوی دانش اخوان و قبایل دیگر شد.

عمر المختار در جوانی توجه بزرگان خود را به خود جلب کرد، زیرا او یتیمی است که مردم را به مهربانی تشویق می‌کرد و با تشویق قرآن آنها را از تلخی زندگی راحت می‌کرد؛ که بر تربیت، آموزش و آماده‌سازی کودکان برجسته مسلمان نظارت داشتند تا آنها را برای انتقال پیام اسلام آماده کنند، سپس آنها را پس از سالها دانش، دریافت و آموزش به شهروندان قبایل در لیبی و آفریقا می‌فرستند تا به مردم آموزش دهند و آنها را در اصول و آموزه‌های اسلام آموزش دهند. عمر المختار هشت سال در مؤسسه جاغبوب اقامت گزید، و از علوم مختلف شرعی مانند فقه، حدیث و تفسیر بهره گرفت و از مشهورترین شیوخ وی که نزد آنها تحصیل کرده بود، عبارتند از: و قدرت بشر، عشق به تماس، و او معمولاً مانند همکارانی که در ساعات خاصی علاوه بر جستجوی دانش کار مشابهی را انجام می‌دادند، به وظایف عملی خود عمل می‌کرد و در کار خود صادق بود و به اجرای آنچه مدیون بود اختصاص داشت و همکارانش از او نمی‌دانستند که کار خود را به فردا موکول می‌کند.

از این رو، وی به جدیت، صلابت، صداقت و صبرش شهرت داشت و شایستگی‌های وی در حالی که هنوز جوان بود مورد توجه معلمان و همکارانش قرار گرفت و اساتید اخبار دانشجویان و اخلاق هر یک از آنها را اطلاع می‌دادند، بنابراین آخرین مورد در دوران شهردار ویژگی‌ها و اخلاق والای وی بود. با گذشت زمان و پس از آنکه عمر المختار به اوج خود رسید، از علوم دینی و از علوم دنیوی چیزهای زیادی را که در دسترس او بود، به دست آورد. وی دانش خود را در مورد شجره نامه‌ها و ارتباطاتی که این قبایل را به یکدیگر ، سنت‌ها، آداب و رسوم و مکان‌های آنها متصل می‌کند، گسترش داد و از محیط خود آموخت که در آن ابزار حل و فصل اختلافات بادیه نشینی و نظرات و نظریه‌های مورد نیاز را توسعه داده و در مسیرهای صحرا و جاده‌هایی که برای عبور از سیرنایکا به مصر و سودان خبره می‌شد، متخصص شد. وی انواع گیاهان و خصوصیات آن را در انواع مختلف در انواع نرم می‌شناخت و با داروهایی که گاوها را به نرمی و آگاهی از روشهای درمانی در نتیجه تجارب موروثی بادیه نشینها که آزمایشی است که از طریق تجربه طولانی و مشاهده دقیق بدست آمده‌است، می‌دانست و از ویژگیهای هر یک آگاهی داشت. قبیله ای که صفاتی است که برای شفافیت مالکیت آنها نسبت به صاحبانشان بر شتر، گوسفند و گاو قرار می‌گیرد.

اوایل زندگی

عمر مختار در کیرنایکا (انگلیسی: Cyrenaica)، استان بطنان لیبی، در شرق طبرق در روستایی به نام جنزور به دنیا آمد. او زود یتیم شد، سرپرستی وی را شارف الغریانی، برادرزاده حسین غریانی، که رهبر سیاسی و مذهبی در کیرنایکا بود به عهده گرفت. او آموزش ابتدایی خود را در مسجدی محلی گذراند و سپس به مدت هشت سال اقدام به تحصیل در دانشگاه سنوسی (انگلیسی: Senussi) در الجغوب نمود، که مقر جنبش سنوسی بود. در سال ۱۸۹۹ وی با دیگر سنوسی‌ها برای کمک به ربیح الزبیر (انگلیسی: Rabih Az-Zubayre) در مقاومت در برابر فرانسوی‌ها به چاد فرستاده شد.

مبارزه با ایتالیایی‌ها

در سال ۱۹۱۱، ایتالیا به امپراتوری عثمانی اعلان جنگ داد و از ۱۹ اکتبر مصادف با چهارم شوال سال ۱۳۲۹ هجری قمری، نیروهای خود را در شهر ساحلی بنغازی، شمال سورنائیکا آغاز کرد. در همین حال، عمر المختار در دیدار از سنوسی‌ها در شهر کوفر در قلب کویر بود، و هنگامی که از آنجا بازگشت در مسیر خود به واحه گالو منتقل شد و در آن خبر نزول ایتالیایی‌ها را فراگرفت، بنابراین او به سرعت به زاویات القصور بازگشت تا افراد خود را از قبایل ابائید و هزاره مقاومت کند با او. در ابتدا عمر المختار اردوگاه ویژه ای برای وی در منطقه الخاروبا تأسیس کرد، سپس از آنجا به الرجمه منتقل شد، جایی که او و مبارزانی که با او بودند به ارتش عثمانی پیوستند و سرانجام به بنینا، حدود ۲۰ کیلومتری جنوب بنغازی پیوستند و در آنجا به بسیاری از مبارزان دیگر پیوستند و اردوگاه به پایگاه خود برای ترک و تغییر مکان تبدیل شد. دائماً در نیروهای ایتالیایی. عمر المختار در این مرحله از زندگی خود با شیخ محمد الاخدار الیساوی همراه بود، وی روایت کرد که در طول جنگ السالوی در سال ۱۹۱۱، مبارزان لیبیایی - در حالی که با ایتالیایی‌ها می‌جنگیدند - به یک مزرعه کشاورزی رفتند تا در آن پنهان شوند، و به محض رسیدن آنها، سربازان ایتالیایی شروع به شلیک گلوله‌های سنگین در جهت کردند. میدان برای کشتن آنها بود، و در حالی که آنها در این شرایط بودند، گودالی کم در مزرعه پیدا کردند، و آنها به عمر المختار توصیه کردند که برای پوشاندن گلوله‌ها در آن وارد شود، اما او به شدت امتناع ورزید، بنابراین او را بر خلاف میل خود تحت فشار قرار دادند و داخل آن آوردند، و او در تمام مدت جنگ تلاش می‌کرد تا از آن خارج شود در حالی که آنها با زور مانع او شدند.

در سال ۱۹۱۲، جنگ‌های بالکان آغاز شد، امپراتوری عثمانی مجبور به انعقاد پیمان صلح با ایتالیا شد و آن را در ماه نوامبر در لوزان امضا کرد، و در نتیجه، فرمانده نیروهای عثمانی که با ایتالیایی‌ها می‌جنگیدند - عزیز بیگ الماسری - مجبور به عقب‌نشینی به آستانه شد و او ارتش عثمانی منظم را در سیرنائیکا با خود عقب کشید، ۴۰۰ سرباز این عقب‌نشینی - علی‌رغم ضرورت آن با توجه به شرایط صلح - خشم جنگجویان را برانگیخت، بنابراین آنها بر سربازان عثمانی اصرار داشتند که اسلحه‌های خود را به آنها بدهند (که با شرایط صلح مغایرت دارد)، بنابراین آنها نپذیرفتند، و هنگامی که جنگجویان ناامید شدند، آنها به سمت عثمانی تیراندازی کردند و جنگی درگرفت که در هر دو طرف کشته شد. اوضاع بدتر شد، عمر مختار برای حل و فصل درگیری اعزام شد، بنابراین او درگیر مبارزان شد و موفق شد آنها را ترغیب به بازگشت کند و ایده جنگ با عثمانی را کنار بگذارد. عمر المختار تا زمان ورود احمد الشریف سنوسی به درنا در ماه مه سال ۱۹۱۳ مطابق با جمادا الاخیرا در سال ۱۳۳۱ هجری قمری فرماندهی نبرد با ایتالیایی‌ها را به‌طور کامل در سورینایکا حفظ کرد، بنابراین وی فرماندهی را به دست گرفت و عمر المختار کمک بزرگی به او کرد. با این حال، احمد الشریف مهاجرت کرد و سیرنائیکا را ترک کرد و شاهزاده محمد ادریس ال سنوسی فرماندهی را از او گرفت.

این دوره شاهد خشن‌ترین مراحل مبارزه با ایتالیایی‌ها بود و حملات و حملات عمر المختار به منطقه درنا متمرکز بود. نمونه این حملات نبرد مهمی است که در روز جمعه ۱۶ مه ۱۹۱۳ رخ داد که به مدت دو روز ادامه داشت و با کشته شدن ۷۰ سرباز ایتالیایی و زخمی شدن حدود ۴۰۰ نفر دیگر به پایان رسید. در ۶ اکتبر همان سال، نبرد بو شمال در منطقه عین مارا و در فوریه ۱۹۱۴ نبردهای ام شاخناب، شالیتا و زوئیتینا رخ داد. عمر المختار در حملات خود به ایتالیایی‌ها بین مناطق زاویات القصور نقل مکان کرد و جارو برقی برداشت تا اینکه در سپتامبر ۱۹۱۳، هنگامی که به اردوگاه‌های جبل العبید نقل مکان می‌کرد، به دست ایتالیایی‌ها افتاد، زیرا به‌طور مکرر با قبایل منطقه دفنا ارتباط برقرار می‌کرد. در این دوره، مقاومت لیبی در نتیجه خشکسالی که این کشور را در طی سالهای ۱۹۱۳ تا ۱۹۱۵ گرفتار شد، کاهش یافت، سپس ایتالیایی‌ها در ژوئیه ۱۹۱۴ بیشتر مناطق حیاتی را در مرکز و شمال سورنائیکا تصرف کردند. المختار، و بعداً برای از سرگیری کمک به ادریس السنوسی در جنگ با ایتالیایی‌ها به لیبی بازگشت.

در آغاز تابستان ۱۹۱۶، ادریس السنوسی - که از طرف احمد امور را در سورنائیکا عهده‌دار می‌شد - عمر مختار را مأمور کرد تا با خالد الحمری و ابراهیم المصراطی به ال باتان برود، برای دیدار با نوری پاشا (معاون احمد الشریف و نماینده دولت عثمانی در سورنائیک) و جلوگیری از ضرورت وی انگلیسی‌ها در مصر باید او را نیز تماشا می‌کردند تا اطمینان حاصل کنند که وی این دستورات را نقض نکرده‌است. این امر نوری پاشا را آزار داد، بنابراین او تصمیم گرفت با دستیاران ارشد خود مانند عبدالرحمن اعظم به اجدابیا برود تا با ادریس تفاهم کند، در حالی که عمر المختار با بقیه نمایندگان در اردوگاه البتنان در انتظار راهنمایی بود. در اجدابیا، ادریس علی‌رغم اصرار فراوان نوری پاشا، از تصمیم خود عقب‌نشینی کرد و در حالی که چنین بود، هیئتی از ایتالیایی‌ها و انگلیسی‌ها وارد شهر شدند و آنها با ادریس در منطقه زوئیتینا دیدار کردند و آنها مذاکره در مورد یک قرارداد صلح و توقف حملات مقاومت علیه انگلیسی‌ها در مصر از از یک طرف و ایتالیایی‌ها در سیرنائیکا از طرف دیگر. شیخ ادریس به صلح گرایش داشت، بنابراین با این پیشنهاد موافقت کرد و آن امضای پیمان زوئیتینا بود که اساساً تمام معاهدات بعدی در جنگ لیبی را تحت تأثیر قرار داد. عزیمت نوری پاشا به مصراته برای از سرگیری مقاومت و پراکندگی بیشتر افرادش در سراسر کشور، یکی از نتایج آن بود.

محمد ادریس نیز پس از سقوط پایتخت، طرابلس، به دست ایتالیایی‌ها مجبور شد در ژانویه ۱۹۲۳ به مصر مهاجرت کند و عمر المختار برای فرماندهی رزمندگان در سورنائیکا بازگشت. عمر المختار همچنان مردم کوه سبز را به جنگ فراخواند و آنها را علیه ایتالیایی‌ها بسیج کرد و درهای داوطلبانه را برای پیوستن به مبارزه با آنها باز کرد و کمیته ای با افراد برجسته از قبایل مختلف کوه همراه او قرار گرفت. او از روش حملات و جنگهای چریکی پیروی می‌کرد، در هر حمله ۱۰۰ تا ۳۰۰ نفر را با خود می‌برد، حمله می‌کند و سریعاً عقب می‌کشد، و هرگز از کل افراد خود در حدود ۱۰۰۰ نفر مسلح به اسلحه‌های سبک بیش از ۶۰۰۰ نفر فراتر نمی‌رود، و این آغاز جنگ وحشیانه بین عمر المختار و ایتالیایی‌ها بود، این جنگ که ۲۲ سال به طول انجامید و به جز با دستگیری و اعدام مختار پایان یافت.

چریک

عمر مختار خود را از معلم قرآن به مجاهدی بدل کرد که به خاطر دین و کشورش جنگید تا اشغالگری را علیه آن تحت فشار قرار دهد؛ و او هنگام جنگ با فرانسوی‌ها در چاد تجربه زیادی در روش‌ها و تاکتیک‌های جنگ‌های صحرا بدست آورده بود و قبلاً از جغرافیای صحرا، مسیرها، مسیرها و همه چیز مربوط به آن آگاهی داشت، بنابراین از این دانش و این تجربه استفاده می‌کرد تا همیشه هنگام مقابله با سربازان ایتالیایی که با جنگ‌های صحرا آشنا نبودند و به سختی آن عادت نداشتند، همیشه یک مزیت بدست آورد؛ و آنها را خشک کنید. مختار افراد خود را در لشکرکشی‌های سریع علیه گردانهای نظامی ایتالیا هدایت می‌کرد، آنها را با ضربات دردناک می‌زد، و سپس به سرعت به قلب صحرا عقب می‌رفت. مجاهدین لیبی برای حمله به پادگان نظامی در حومه کویر، قرار دادن کاروان در پشت کاروان در کمین و قطع مسیرهای حمل و نقل و حمل و نقل ارتش ایتالیا تلاش کردند و این حملات بیش از یک بار مقامات نظامی ایتالیا را مبهوت کرد و ارتش ایتالیا را در مقابل افکار عمومی در کشورش خجالت زده کرد وی موفق شد جنبش برخی از شورشیان بدآموز آموزش دیده را سرکوب کند.

در سال ۱۹۲۲، شیخ و رهبر جنبش سنوسی، ادریس ال سنوسی، با ایتالیا صلح کرد، و عمر مختار و بقیه شیوخ قبایل و رهبران جنبش از این که این را بدانند عصبانی شدند و سندی را به وی ارائه دادند که در آن با او به عنوان رهبر خود بیعت کنند، به شرطی که این فقط برای جهاد علیه ایتالیایی‌ها باشد. ادریس چاره ای جز پذیرش بیعت نداشت، جز اینکه فردای آن روز بلافاصله با ادعای بیماری و نیاز به معالجه به مصر سفر کرد و بعداً مشخص شد که عمر مختار در آنجا به ملاقات او آمد که حال وی خوب است. اما پس از عزیمت ادریس، و با شروع جنگ دوباره در منطقه، مسئولیت تمام رهبری بر دوش عمر مختار است، بنابراین وی با جمع‌آوری پول و اسلحه، تحریک قبایل و ریاست حملات و حملات علیه ایتالیایی‌ها در سیرنائیکا، رهبر جنبش جهاد در منطقه کوه سبز شد.

سفر به مصر

عمر مختار در مارس ۱۹۲۳ به همراه علی پاشا العبیدی به مصر سفر کرد تا نتیجه کار خود را به شاهزاده محمد ادریس ارائه دهد و دستورات لازم را از وی دریافت کند. وی از مرزهای مصر عبور کرد و توانست با شاهزاده ادریس در هلیوپولیس ملاقات کند. در مصر، گروهی از قبیله منفه، که قبیله ای است که او به او تعلق دارد، نزد او آمدند و آنها به منظور استقبال از وی در مصر اقامت داشتند. این مختار مانع انجام این وظیفه شد. مختار از ملاقات با آنها امتناع ورزید و گفت که با افرادی که شیخ وی را که حامی وی و عامل نیکویی است را ترک کرده و آنها را تهدید به تحریم کرد، ملاقات نخواهد کرد. به محض اطلاع شاهزاده ادریس از آنچه عمر مختار با کسانی از قبیله خود که به نزد وی آمدند اطلاع یافت، دستور ملاقات آنها را صادر کرد و مختار دستور وی را اجرا کرد. ایتالیا از طریق مأموران خود در مصر سعی در برقراری ارتباط با عمر مختار داشت و به وی پیشنهاد داد در صورت تعهد برای اقامت در شهر بنغازی یا المرج و همراهی خانه خود تحت مراقبت و همدردی ایتالیا به وی کمک خواهد کرد و دولت رم آماده است تا عمر مختار را به عنوان اولین شخص در تمام لیبی و مفقود شدن خود معرفی کند. شخصیت‌های بزرگی که از جایگاه خود در ایتالیا در طرابلس غربی و بنغازی لذت می‌برند، و اگر او می‌خواهد در مصر بماند، فقط باید متعهد شود که پناهنده شود و رابطه خود را با ادریس ال سنوسی قطع کند، و در این مورد دولت رم متعهد می‌شود که حقوق زیادی را برای او فراهم کند که بتواند زندگی راحتی داشته باشد و او آماده است اینکه این توافق‌نامه مخفیانه باشد و تضمین‌هایی برای عمر مختار باشد، و همه کارها بدون سر و صدا انجام می‌شود، تا به عمر مختار اطمینان خاطر بدهیم، و من از او خواستم که به مردم توصیه کند ایده ایستادن در برابر ایتالیا را کنار بگذارند. ایتالیایی‌ها پیشنهاد خود را به عمر مختار چندین بار تکرار کردند، حتی پس از عزیمت وی از مصر و بازگشت او به سورنائیکا، اما هر بار او حاضر نشد و بر جهاد و جنگ با اشغالگر خارجی اصرار ورزید. مختار هنگامی که شاهزاده ادریس در مصر بود با جزئیات برنامه ای که مجاهدین باید در جنگ با ایتالیایی‌ها بر اساس تشکیل اردوها ، انتخاب رهبری مناسب برای این نقش‌ها و رهبری عالی در دست خود عمر مختار باقی بمانند، توافق کرده بود و امیر کتابی را به این معنی در اختیار او قرار داد، توافق شد که امیر برای انجام کارهای سیاسی، رسیدگی به امور مهاجران و تحت فشار قرار دادن دولت مصر و انگلیس در مصر باقی بماند و اجازه دهد مجاهدین به مصر پناهنده شوند، و وی با تأمین همه کمک‌های احتمالی مصر بر تأمین مجاهدین نظارت کند و دستورالعمل‌ها و دستورالعمل‌های لازم را برای عمر مختار در کوه ارسال کند. التواتی البراسی، پیوند میان امیر و رهبر جهاد، و پس از آن توافق، عمر مختار قاهره را به مقصد سلوم در برکا ترک کرد.

نبرد بئر الغبی

ایتالیایی‌ها حرکات عمر مختار را ردیابی می‌کردند و منتظر اولین فرصت برای حذف وی و فروپاشی انقلاب بودند. در بازگشت از مصر به سیرنائیکا، او و همراهانش از مکانی به نام چاه احمقها گذشتند و هفت دستگاه خودروی زرهی ایتالیایی به آنها حمله‌ور شدند و آنها را محاصره کردند، بنابراین مختار و کسانی که همراه او بودند آنها را هدف شلیک قرار دادند و آنها کمی به یک استراحتگاه نزدیک عقب‌نشینی کردند و سپس سریع با حمل پشم بازگشتند؛ و آنها برای محافظت از خود در برابر گلوله‌ها، پشم گوسفندان را در جلوی خود قرار دادند، بنابراین مجاهدین دوباره شلیک کردند تا این که بخشی از آنها فرار کرد و دیگری کشته شد، و تمام وسایل نقلیه زرهی سوزانده شد به جز شخصی که موفق به فرار شد.

مرحله مذاکره

در سپتامبر ۱۹۲۷، جمعیت به الزاویه، مارسا برگا، گالو و اوجلا حمله کردند و ایتالیایی‌ها را متحمل شد و مقاومت مجاهدین در جبل الاخضار با وجود اشغال اقیانوس‌ها از واحه‌های مهم و مراکز سنوسی شدت گرفت، و در اواخر ژانویه ۱۹۲۸ دو نیروی ایتالیایی به رهبری گرازیانی به سمت فزان حرکت کردند. بر روی آنچه از آنها باقی مانده بود، وقتی این خبر به گوش عمر مختار رسید، وی با مردان خود برخاست و خود را در مکانی بین دو کوه معروف به کوه‌های سیاه مستقر کرد. پشت سر آنها بسیاری از غنائم و غارتها. دیگر برای ایتالیایی‌ها تجدیدنظر در برنامه‌های خود اجتناب ناپذیر بود که منجر به بحران بزرگی در رم شد و دولت شروع به بحث و گفتگو در مورد راه‌های سرکوب مقاومت و تهیه نقشه‌های سیاسی جدیدی کرد که ضروری می‌داند آنها را هم در سیرنائیکا و هم در طرابلس در غرب رعایت کند. اقدامات نظامی در باقیمانده سال ۱۹۲۸ متوقف شد، پس از آنکه دولت فهمید ادامه عملیات نظامی علیه مجاهدین هیچ معنایی ندارد. جنگ برای مدت طولانی ادامه خواهد داشت. "

در طی ماه دسامبر سال ۱۹۲۸، فدرزونی، وزیر استعمار ایتالیا، دبونو، فرماندار طرابلس غربی، و ترروزی، فرماندار سیرنائیکا استعفا دادند. دیبونو به عنوان وزیر مستعمرات منصوب شد، موسولینی اتحاد دولت در دو کشور لیبی را اعلام کرد، و مارشال بادوگلیو به عنوان فرماندار طرابلس، غرب و سیرنائیکا منصوب شد. بدوگلیو در آغاز ژانویه ۱۹۲۹ وظایف خود را به عهده گرفت و برای تقویت مراکز اشغالی و از بین بردن مقاومت لیبی ابتدا بر اساس کسب وقت و سپس کار آهسته برنامه ای را دنبال کرد، بنابراین ارتش را به اندازه کافی برای انجام جنگ‌های چریکی کاهش داد و سعی کرد با هزینه‌های خود وجهه دولت را حفظ کند. بودجه موجود برای تخمگذار جاده‌ها در کوه سبز، تسهیل حرکت نظامی برای وی، در تدارک حمله گسترده و گسترده به مجاهدین که آنها را از بین می‌برد. فقط مورد نیاز است.

میراث

از عمرمختار در لیبی به عنوان «قهرمان ملی» یاد می‌شود.[۳] در سال ۱۹۳۱، هنگامی‌که اولین جرقه‌های انقلاب لیبی در ۱۷ فوریه زده شد، انقلابیون لیبی در تظاهرات‌های خیابانی خود تصاویر عمر مختار را با خود حمل می‌کردند.[۴]

مذاکرات صلح در سیدی ارحومة

در اواسط فوریه سال ۱۹۲۹، نیروهای مجاهدین از کوه هاروج فرود آمدند تا از یک طرف به نوفلیه و از طرف دیگر به اژدابیا حمله کنند، بنابراین آنها ملاقات کردند و سپس سه لشکر را تقسیم کردند، یکی از آنها در نبرد در قاره سوئد در ۵ مارس با ایتالیایی‌ها پیوست و دسته دوم در یک نبرد بزرگ در نوفالیه در آنها با آنها درگیر شد. ۱۴ مارس، و سومین در ۲۳ مارس به طرف العقیله حرکت کردند، و مجاهدین در جبل سلطان مستقر شدند، اما اگر مجبور به عقب‌نشینی در مقابل نیروهای بزرگ ایتالیایی به سمت وادی الفارق شوند، مدت زیادی نمی‌ماند. این اقدامات بیشترین تأثیر را در متقاعد کردن Badoglio به ضرورت کار فوری داشت تا مجاهدین را در مذاکره وادار کند، اگر می‌خواست برنامه گسترده خود را عملی کند. وی از یکی از رهبران نظامی، سرهنگ باریلا، خواست که عمر مختار را از ملاقات با وی برای مذاکره در مورد صلح مطلع کند. یک تاریخ برای جلسه بدون انتظار برای پاسخ مختار، زیرا او می‌خواست از اطمینان مجاهدین برای نزدیک شدن به آغاز مذاکرات و مشغله آنها با عید سعید فطر استفاده کند، بنابراین ایتالیایی‌ها هنگام انجام نماز عید فریاد می‌زدند، اما مختار و افرادش دوباره از جواب ایتالیایی‌ها به دروغ گفتند. در مواجهه با این واقعیت، بادوگلیو مدیر منطقه درنا به نام «دودیاچی» را موظف کرد مذاکرات با عمر مختار و همراهانش را آماده کند. وی با مجاهدین تماس گرفت و به مختار پیشنهاد داد که جلسه در تاریخ ۲ مارس در خانه علی پاشا العبیدی برگزار شود تا در مورد مسئله آشتی گفتگو کند، اما جلسه تا ۲۰ مارس ادامه داشت. همان‌طور که مختار شرط کرده بود که دولت ایتالیا باید نیت خیر خود را نشان دهد، با آزادی آقای محمد الرضا و بازگرداندن وی به آرامی از تبعید، و او ملاقات با هیچ مقام ایتالیایی را قبل از آن نمی‌پذیرفت.

با رسیدن به توافق، عمر مختار با نماینده دولت، دودیاچی، در خانه علی العبیدی دیدار کرد و تعداد زیادی از شیوخ و افراد برجسته کشور حضور داشتند، سپس مذاکره به هفته بعد موکول شد و جلسه دیگری در صنیعت القباب برگزار شد و مذاکره کنندگان نتوانستند به نتیجه مطلوبی برسند. مختار برگشت و در ۶ آوریل در جبل الاخدار در شیلیونی با باریلا ملاقات کرد و مذاکره کنندگان به نتیجه ای نرسیدند و در ۲۰ آوریل گفتگوها با حضور تعدادی از بزرگان و بزرگان به چاه غار در دره قصور بازگشتند و در طی آن عمر مختار کمیسار دولت ایتالیا انتخاب دو گزینه را برای انتخاب دو گزینه انتخاب کرد: یا به مصر یا ماندن در Cyrenaica. اگر او از ماندن در Cyrenaica راضی باشد، دولت به او حقوق زیادی پرداخت می‌کند و با احترام با او رفتار می‌کند، اما مختار قاطعانه این شرایط را رد می‌کند. مذاکرات این بار در محلی به نام کندولا در حوالی سیدی روئفا از سر گرفته شد و در این جلسه تعدادی از افسران ارشد شرکت داشتند که مصمم بودند در این حادثه مختار و خانواده وی را به دام بیندازند، اما آنها به امور رسیدگی کرده بودند و این جلسه نتیجه ای نداشت. در تاریخ ۲۶ مه، مذاکرات دوباره آغاز شد و مختار به مکانی نزدیک به قباقاب آمد. در این جلسه، هیئت ایتالیایی فرمولی قابل گزارش برای شرایط ایتالیا ارائه کرد که مهمترین آنها تحویل نیمی از سلاح‌هایشان برای مجاهدین در ازای دریافت هزار پوند برای تفنگ بود و نیمی دیگر از مجاهدین که سلاح‌های خود را نگه داشتند برای مدت زمانی در سازمان‌های ایجاد شده توسط دولت قرار گرفتند تا توافق شود تا مکان مناسب برای محل سکونت ، تأمین و کنترل آنها آماده شود. این شرایط برای لیبیایی‌ها هرگونه حق سیاسی است و مختار آنها را به شدت رد کرد. وی همچنین با ایده خلع سلاح مجاهدین مخالفت کرد. جلسه سوم با حضور تعدادی از رهبران مقاومت و تعدادی از افراد برجسته و شیخ در کاندولا برگزار شد. در این جلسه، مختار تردیدهای خود را در مورد اهداف ایتالیا پنهان نکرد، بنابراین او خواستار حضور ناظران از مصر و تونس شد تا شاهد توافق حاصل شود، و ده شرط مصالحه با ایتالیا را از در میان آنها - و برابری بین لیبیایی‌ها و شهرک نشینان ایتالیایی، علاوه بر حضور ناظران - تضمین حقوق دینی و فرهنگی را با اجازه دادن به آموزش اسلام، زبان عربی و حقوق سیاسی با اجازه دادن به مردم برای انتخاب دولت علاوه بر گذاشتن سلاح در دست شهروندان لیبیایی. شاهدان عینی می‌گویند که این جلسه با صدای بلند بود و اتهامات رد و بدل شد، اما توافق شد که عمر مختار با سرلشکر سیشلیانی، معاون فرماندار در سورنائیکا دیدار کند، و این جلسه در ۳ ژوئن ۱۹۲۹ برگزار شد. به نظر می‌رسد اولین تیم سیسیلی مختار را متقاعد کرد که دیدار وی با فیلد مارشال بادوگیو ممکن است مفید و مثمر ثمر باشد، و توافق شد که این دیدار در سیدی ارهوما در نزدیکی از چمنزار ۱۹ ژوئن.

دیدار تاریخی بین حاکم کل لیبی و رهبر انقلاب در بارقه در مکان و زمان مشخص برای مذاکره برای صلح در مناطق لیبی انجام شد و عمر مختار در راس چهارصد رزمنده ای که منطقه را محاصره کرده بودند به سیدی آرهوما رسید و اقدامات احتیاطی امنیتی را برای حفظ رهبر خود انجام داد و بادوگیلو و همرزمانش با چهار ماشین وارد شدند. آنها با انبوهی از افسران ارشد، ارتش، پلیس و کارمندان دولت همراه هستند. در این جلسه، مجاهدین شرایط خود را که بادوگلیو دریافت کرد قرائت کرد و قول داد آنها را به مافوق خود تحویل دهد. بحث در مورد صلح و امتیازاتی بود که توسط هر یک از دو طرف انجام شد. فیلد مارشال بادوگیلو پیشنهاد آتش‌بس برای مدت دو ماه را داد که در آن همه عملیات‌های نظامی متوقف می‌شود زیرا ممکن است مذاکرات مدتی طول بکشد و باید در یک فضای آرام انجام شود و مختار موافقت کرد. بر روی آن. این دیدار به روشی دوستانه به پایان رسید و دو طرف هدیه رد و بدل کردند. بادوگلیو ساعت‌های طلایی را به دستیاران عمر مختار توزیع کرد و دومی یک اسب اصیل عربی به بادوگلیو داد و عکسهای یادبود مذاکره کنندگان در وسط عمر مختار و بادوگیو گرفته شد. ملاقات عمر مختار با بادوگیلو نظیر به نظیر بود. کانیگاری، نویسنده ایتالیایی، جلسه را توصیف کرد و گفت: «عمر مختار محاصره شوالیه‌هایش شد، همان‌طور که پیروزی که می‌آید شرایط خود را برای شکست خورده‌ها حکم کند، می‌رسد.»

توافق شد که جلسه جدیدی در تاریخ ۲۶ ژوئیه در سیدی رویفا بین عمر مختار و سیسیلی برگزار شود، بنابراین عمر مختار قول تالیان را مبنی بر توافق با ده شرط وی به وی یادآوری کرد، اما سیچلیانی اظهار داشت که توافق فقط در بنغازی منعقد می‌شود و عمر مختار موافقت کرد. المخار الحسن بن ریدا سنوسی معاون خود را فرستاد، بنابراین الحسن به مدت ۱۵ روز در بنغازی ماند و پس از امضای پیمان نامه ای که کاملاً متفاوت از شرایطی بود که مختار در ابتدا با ایتالیایی‌ها توافق کرده بود، از جمله اعطای اختیارات به دولت ایتالیا برای قرار دادن افراد عمر مختار در یک اردوگاه ویژه، به وی بازگشت. آنها آنها را هر زمان و هر طور که بخواهند جابجا می‌کنند و اسلحه‌های خود را هر طور که بخواهند تغییر می‌دهند و تحت فرماندهی یک افسر ایتالیایی قرار می‌دهند و حقوق ماهانه آنها را می‌پردازند، و حتی می‌تواند آنها را در صورت لزوم آزاد کند، و همچنین دولت حقوق ماهانه مختار و حسن را با محل اقامت پرداخت می‌کند. عمر مختار این شرایط را به‌طور کامل رد کرد، و به الحسن گفت: «پسرم، من تو را با لذتهای فانی دنیا فریب داده‌ام.» سپس او به حاضران گفت، «من از این شرایط راضی نیستم، و ترجیح می‌دهم از گرسنگی و تشنگی بمیرم، و خودم و برادرانم را به دست ایتالیایی‌ها نمی‌اندازم که به خواست خودمان رفتار می‌کنند.» و او حاضر نشد بقیه حاضران شرایط را داشتند، سپس حسن عصبانی شد، و او از کسانی که او را پشتیبانی می‌کردند خواست تا در کنار او بایستند، بنابراین ۳۰۰ مرد در کنار او ماندند، و به نزد ایتالیایی‌ها در بنغازی رفتند و از آن زمان روابط عمر مختار با حسن بن ریدا قطع شد.

Badoglio از سیدی ارهوما به بنغازی بازگشت و همه را متحیر کرد، زیرا او با اتصال به رم اعلام کرد که عمر مختار و افرادش تسلیم شده‌اند بدون اینکه شرایط تسلیم را ذکر کنند. بر اساس فشار مردان وی که از جنگ، محرومیت و سختی‌ها خسته شده بودند و مردم لیبی از این خبر متعجب شده بودند و عمر مختار از همه بیشتر مبهوت بود. آنها در انتظار ادامه پاسخ ایتالیا در مورد ادامه مذاکرات هستند، اما ایتالیایی‌ها Badoglio را باور کردند و با تسلیم شدن و انتظار طولانی خود منتظر رسیدن عمر مختار به بنغازی بودند و مجاهدین حتی یک اسلحه تحویل ندادند.

فیلم‌های مرتبط

مصطفی عقاد کارگردان هالیوودی با الهام از زندگی و مبارزات ضد استعماری عمر مختار، فیلم شیر صحرا را در سال ۱۹۸۱ با هنرپیشگی آنتونی کوئین ساخت.

منابع

  1. لیبی جنگ‌زده و طرابلس پس از قذافی، بی‌بی‌سی فارسی
  2. History through Libyan eyesBBC News
  3. لیبی جنگ‌زده و طرابلس پس از قذافی، بی‌بی‌سی فارسی
  4. ««عمر مختار»، شیر صحرای لیبی- اخبار بین‌الملل تسنیم | Tasnim». خبرگزاری تسنیم | Tasnim. دریافت‌شده در ۲۰۲۱-۰۴-۲۳.