پرش به محتوا

سلطان مار

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

«سلطان مار» یک داستانِ عامیانهٔ ایرانی از گروهِ قصّه‌های «جانور همچون داماد» است که به نام‌های دیگری چون «ملک شه‌مار» (در کاشمر) و «کیارستم و بی‌بی مریم خاتون» (در شهمیرزاد) و «حیدر مار و بی‌بی نگار» (در نیشابور) و «هفت جفت کفش آهنی، هفت تا عصای آهنی» (در افسانه‌های آذربایجان) هم شناخته می‌شود.

ضبطِ مکتوب

[ویرایش]

امیلی لوریمر و همسرش این داستان را در اوایلِ قرنِ بیستمِ میلادی ثبت کرده بودند. روایتی آذربايجانی از آن را صمد بهرنگی و بهروز دهقانی در افسانه‌های آذربایجان آوردند. روایتی بجنوردی از این داستان را ابوالقاسم انجوی شیرازی به سالِ ۱۳۵۲ در جلدِ یکُمِ قصّه‌های ایرانی منتشر کرد.[۱] روایتی دامنجانی را هم حمیدرضا خزاعی ثبت کرده است.[۲] روایتِ ساده‌تری را هم هادی غلام‌دوست در افسانه‌های گیلان (۱۳۹۱) آورده و روایتِ بسیار متفاوتی را هم آزاده پشوتنی‌زاده به سالِ ۱۳۹۹ ضبط کرده است.[۳]

در ادبیات و هنرِ نوین

[ویرایش]

سُلطان مارِ بهرام بیضایی اقتباسی از این داستان است.

منابع

[ویرایش]
  1. انجوی شیرازی، سیّد ابوالقاسم (۱۳۵۲). قصّه‌های ایرانی. تهران: موسسه انتشارات امیرکبیر.
  2. خزاعی، حمیدرضا. افسانه‌های خراسان. جلد ۱: نیشابور. مشهد: انتشارات ماه جان. ۱۳۷۸.
  3. پشوتنی‌زاده، آزاده. «هنر نساجی سنتی «کار و چاله» و روایتگری داستان‌های «سلطانِ مار» توسط بانوان زرتشتی ایران». دانش‌های بومی ایران. شمارهٔ ۱۳.