بحث:تعریف
افزودن مبحثرد کردن جدول تا شروع بحثها |
اینجا یک صفحهٔ بحث برای گفتگو پیرامون بهبود مقاله تعریف است. اینجا انجمن نیست که راجع به موضوعهای عمومی پیرامون موضوع مقاله گفتگو کنید. |
سیاستهای مقاله
|
یافتن منابع: گوگل (کتابها · اخبار · روزنامهها · آکادمیک · تصاویر آزاد · ارجاعات وپ) · اخبار آزاد · جیاستور · نیویورک تایمز · کتابخانه وپ |
این مقاله با درجه کیفیت ابتدائی و اهمیت متوسط دارای امتیاز ۱٬۳۴۲ در ویکیپروژه نسخهٔ آفلاین است.
جزئیات بیشتر
|
این مقاله عضو ویکیپروژههای زیر است: | ||||||||||||||||||||||||||||
|
با توجه به اینکه کتابهای فلسفی پیچیده هستند و حجم کتاب که به عنوان منبع استفاده شده بزرگ است میخواستم بپرسم که چگونه میتوان/باید صفحهٔ مورد نظر برای جملهٔ آورده شده را ذکر کرد؟ مثلا : تعریف واژه به ما میگوید که یک چیز باید چه ویژگیهایی (مشخصههایی کیفیاتی، خواصی) داشته باشد تا آن واژه بر آن اطلاق شود. در صفحهٔ ۴۹ این کتاب است. Amidelalune (بحث) ۹ نوامبر ۲۰۱۰، ساعت ۰۸:۱۲ (UTC)
این قسمت به دلیل پیچیدگی ،روشن نبودن و نبود منبع واضح به صفحهٔ بحث منتقل کردم تا بعدا در صورت روشن شدن به صفحهٔ مقاله منتقل شود:
جز منطق، در دیگر حوزهها تعریف در عین جنبه نظری آن، جنبه علمی و کاربردی به خود میگیرد. علوم حقیقی و اعتباری با روش و شیوههای مخصوص، درباره موضوعات به بحث میپردازند. با این حال بیشتر علوم با یک سلسله تعاریف آغاز میشوند که اصطلاحاً مبادی تصوری یا اصول موضوعه نامیده میشوند. به این ترتیب دانشمندان سعی دارند پیش از ورود به مسائل هر علم، تصور روشن و مشخصی از موضوعات مورد بحث ارائه نمایند تا مبانی آن علم دقیقاً معلوم شود.
انواع تعریف
اصلیترین انواع تعریف عبارتاند از تعریف لفظی و تعریف حقیقی. هدف تعریف حقیقی، شناخت دقیق شیء است و هدف از تعریف لفظی، ایجاد رابطه بین لفظ و مفهوم است. هرگاه تأسیس رابطه میان یک لفظ با مفهوم آن صورت گیرد، آن را تعریف وضعی مینامند. گزارش از یک معنای موجود را تعریف گزارشی مینامند. دیگر انواع تعریف عبارتند از: تعریف تدقیقی، تعریف اقناعی، تعریف نظری.
[ویرایش] تعریف منطقی
تعریف منطقی به دو نوع است؛ تعریف به حد و یا تعریف به رسم. حد قسمتی از معرِّف است که موجب شناسایی تصور مجهول بشود. تعریف به حد میتواند تام یا ناقص باشد.
حد تام: تمام ذاتیات معرَّف را در بر دارد و دال بر تمام حقیقت ماهیت است. این تعریف از جنس قریب و فصل قریب به دست میآید؛ مانند تعریف انسان به «حیوان ناطق».
حد ناقص: تعریفی است که از جنس بعید و فصل قریب فراهم میآید؛ و شناخت به تمام اجزای ذات را به همراه ندارد؛ مانند تعریف انسان به «جسم نامی ناطق»
رسم تعریفی است که به وسیلهٔ شناختن آثار عرضی ایجاد شود. رسم، افراد یک ماهیت را از افراد ماهیتهای دیگر جدا میکند و سبب شناسایی آن افراد میشود اما ممیزات ذاتی را بیان نمیکند. رسم نیز بر دو نوع تام و ناقص است.
رسم تام: از افزودن جنس قریب به عرض خاص حاصل میشود؛ مانند تعریف انسان به «حیوان کاتب» و...
رسم ناقص: از افزودن جنس بعید به عرض خاص به دست میآید؛ مانند «جسم کاتب» در تعریف انسان. رسم ناقص تعریف به امور عرضی است و موجب تمایز شیء از امور دیگر میشود.
[ویرایش] شرایط تعریف
تعریف منطقی باید شرایط زیر را داشته باشد:
معرِّف نباید اعم از معرَّف باشد؛ یعنی مصادیق معرِّف نباید بیشتر از مصادیق معرَّف باشد. مثلاً اگر در تعریف «انسان» بگوییم «حیوان دوپا»، این تعریف اگر چه جامع افراد انسان است، اما «مانع اغیار» نیست؛ یعنی شامل برخی از حیوانات نظیر پرندگان که از دایرهٔ انسان خارجاند نیز میشود. چنین تعریفی به دلیل نداشتن شرط «مانعیت» جایز نیست.
معرِّف نباید اخصّ از معرَّّف باشد: یعنی نباید مصادیق معرِّف کمتر از مصادیق معرَّف باشد؛ مثلاً جایز نیست شیعه را چنین تعریف کنیم: «مسلمانی که دوازده امام را به امامت پذیرفته باشد»، زیرا این تعریف تنها شیعیان دوازدهامامی را در برمیگیرد، اما دیگر فرقههای شیعه مانند زیدیه و اسماعیلیه را فرانمیگیرد. چنین تعریفی «جامع افراد» نیست.
معرِّف نباید مباین با معرَّّف باشد: تعریف به مباین، در واقع تعریف چیز دیگری است؛ این در حالی است که در تعریف میبایست معرَّف شناسانده شود. تعریف چیزی به امری مباین با آن، کمتر رخ میدهد؛ با این حال چنین تعریفی نادرست و معیوب است. در تباین معرِّف با معرَّف، هیچ یک از افراد معرَّف داخل در دایره تعریف نیستند. مانند تعریف خداوند به « جسمی که در آسمانها زندگی میکند».
معرِّف باید اجلی از معرَّف باشد: به عبارت دیگر، تعریف باید روشن باشد و ابهام در آن دیده نشود. در تعریف نباید از الفاظ نامأنوس و بیگانه استفاده کرد. مثلاً اگر در تعریف منطق بگوییم « قسطاس ادراکی موزن افکار» یا در تعریف آتش بگوییم « عنصری همچون نفس انسان»، الفاظ غریبی را به کار بردهایم و تعریف صحیح نیست.
شناخت معرِّف و معرَّف نباید موقوف به یکدیگر باشد: در چنین مواردی دور پیش میآید. مثلاً اگر در تعریف زوج بگوییم « آن است که فرد نباشد» و در تعریف فرد بگوییم « آن است که زوج نباشد» تعریف دوری کردهایم. همچنین تعریف چیزی به خود آن باطل است؛ مثلاً بگوییم « حرکت یعنی انتقال» و «انتقال یعنی حرکت».
میتوان میان تعریف گزارشی و تعریف اصلاح گرایانه تمایز نهاد،تعریف گزارشی صرفاً در پی توضیح معنا یا معانی یک اصطلاح در زبان متداول است.این تعریف آنچه را عموماً معنای یک مفهوم میدانند گزارش میدهد.اما تعریف اصلاح گرایانه تعریف یا تعاریف موجود را جرح وتعدیل میکند تا تبیین بهتری از مفهوم واژه ارائه دهد.اوج این عمل در رسالههای افلاطون دیده میشود.
پیوندهای خارجی اصلاح شدند (اکتبر ۲۰۱۹)
[ویرایش]سلام همکاران ویرایشگر.
من بهتازگی ۱ پیوند خارجی موجود در تعریف را اصلاح کردم. لطفاً ویرایشم را بازبینی کنید. اگر پرسشی دارید یا میخواهید ربات پیوندها یا چند صفحه را نادیده بگیرد، لطفاً این راهنمای ساده را برای دریافت اطلاعات بیشتر ببینید. من تغییرات زیر را انجام دادم:
- بایگانی https://web.archive.org/web/20150927163840/http://riffwiki.com/Galaxy-like_and_gradual_correspondence_theory به http://riffwiki.com/Galaxy-like_and_gradual_correspondence_theory افزوده شد.
لطفاً برای اصلاح خطاهای ربات به راهنما مراجعه کنید.
با احترام.—InternetArchiveBot (گزارش اشکال) ۱۶ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۴:۴۴ (UTC)