ویکی‌پدیا:نظرخواهی/استفاده از واژه درگذشت و مرگ در متن مقالات: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
4nn1l2 (بحث | مشارکت‌ها)
←‏نظرات: بررسی واژگان در فرهنگ سخن
خط ۴۴: خط ۴۴:
* '''مرده''' ({{کوته‌نوشت|صف‍.|صفت فاعلی}} از مردن، {{کوته‌نوشت|اِ.|اسم}}) '''۱'''. آن‌که یا آنچه جان در بدن ندارد؛ درگذشته؛ بی‌جان؛ میت {{کوته‌نوشت|مق‍ِ|مقابل}} زنده: دانه‌هایِ… برنج بی‌رمق ماننده موریانه‌های مرده سطح سفره را پوشانیده‌بود. (جمال‌زاده<sup>۱۶</sup> ۷۸) • تمام این اقدامات وزارت فرهنگ و هیاهوها نقش‌برآب و موعظه بر مرده است (اقبال<sup>۱</sup> ۳/۹/۹) • گفتم: آب ار به جوی بازآید / ماهی مرده را چه سود کند. (انوری<sup>۱</sup> ۶۲۲) • من دعا کردم هم زندگان را و هم مرده را (بیهقی<sup>۱</sup> ۸۰۰)
* '''مرده''' ({{کوته‌نوشت|صف‍.|صفت فاعلی}} از مردن، {{کوته‌نوشت|اِ.|اسم}}) '''۱'''. آن‌که یا آنچه جان در بدن ندارد؛ درگذشته؛ بی‌جان؛ میت {{کوته‌نوشت|مق‍ِ|مقابل}} زنده: دانه‌هایِ… برنج بی‌رمق ماننده موریانه‌های مرده سطح سفره را پوشانیده‌بود. (جمال‌زاده<sup>۱۶</sup> ۷۸) • تمام این اقدامات وزارت فرهنگ و هیاهوها نقش‌برآب و موعظه بر مرده است (اقبال<sup>۱</sup> ۳/۹/۹) • گفتم: آب ار به جوی بازآید / ماهی مرده را چه سود کند. (انوری<sup>۱</sup> ۶۲۲) • من دعا کردم هم زندگان را و هم مرده را (بیهقی<sup>۱</sup> ۸۰۰)
}}
}}

:{{پینگ|4nn1l2}} ممنون. اگر بناست که به منابع نگاه کنیم بهتر است که به بیش از یکی نگاه کنیم. فرهنگ‌های عمید و معین، و لغتنامه دهخدا بلافاصله به ذهن می‌رسند. دسترسی دارید؟ همچنین کتاب دیگری (به جز فرهنگ سخن) می‌شناسید که راجع به بار مثبت یا منفی واژگان هم توضیح داده باشد؟ — [[کاربر:Huji|حجت]]/[[بحث_کاربر:Huji|<sup>بحث</sup>]] ‏۴ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۷:۳۸ (UTC)

نسخهٔ ‏۴ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۷:۳۸

سلام خدمت دوستان و همکاران

تا به امروز یکی از مواردی که باعث اختلاف زیادی بین کاربران شده‌است اختلاف نظر برای رعایت رهنمود وپ:مرگ است. باید این موضوع یکبار برای همیشه تعیین تکلیف شود تا بتوانیم بر اساس آن رهنمود را اصلاح کنیم و اگر لازم شد مقالات هم در پی آن اصلاح شود.

طبق رهنمود وپ:مرگ تکلیف بسیاری از واژه‌ها به درستی مشخص و روشن است برای مثال: «به رحمت خدا رفت»، «به دیار باقی شتافت»، «دار فانی را وداع گفت»، «دعوت حق را لبیک گفت»عباراتی هستند که بی‌طرفی را تقض می‌کنند و در مقابل آن «به درک واصل شد»، «سَقط شد»، «به هلاکت رسید»، و «مُرد» هم شایسته استفاده در دانشنامه نیستند.

همکاران لطفاً نظر خود را در مورد استفاده از واژه درگذشت بیان کنند. فقط دقت داشته باشید برای جعبه اطلاعات که نیاز است علت مرگ توضیح داده شود عبارت علت مرگ باقی خواهد ماند. همچنین این نظرخواهی ارتباطی به عناوین مقالات نخواهد داشت

مثال‌ها:

  • اسم: تاریخ درگذشت خیام سال ۵۳۶ قمری ذکر شده‌است.
  • فعل: خیام در سال ۵۳۶ قمری درگذشت.

موافق: ویرایشگرانی که معتقد به بی‌طرفی و خنثی بودن آن هستند.

مخالف: ویرایشگرانی که معتقدند واژهٔ «درگذشت» بی‌طرفی مقالات را نقض می‌کنند.

موافق

  1. موافق قسمتی از متن فعلی وپ:مرگ تخصصی نوشته شده است: (««درگذشت» و «کشته شد» به‌عنوان فعل ماضی، و «مرگ» به‌عنوان اسم استفاده می‌شوند.») ، بهتر است رهنمودهایمان عامیانه باشد تا از مناقشات جلوگیری کند؛ همچنین درگذشت واژه‌ای بی‌طرفانه است و نباید از بکار گیری آن در متن مقالات یا الگوها جلوگیری کرد.-- SunfyreT ‏۴ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۳:۳۹ (UTC)[پاسخ]
  2. موافق با بی‌اشکال بودنِ درگذشت. تفسیر درگذشت، مته‌به‌خشخاش گذاشتن اساسی است.‌ مهرنگار (بحث) ‏۴ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۴:۰۳ (UTC)[پاسخ]
  3. موافق به نظر من «مرگ»، «مردن»، «درگذشت» (اسم و فعلی) و «درگذشتن» همگی خنثی و فاقد هر گونه بار معنایی خاص هستند. — حجت/بحث ‏۴ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۴:۳۹ (UTC)[پاسخ]
  4. موافق با استفادهٔ یکنواخت از کلمهٔ «درگذشت». کلمهٔ مودب‌تری هست. طاها (بحث) ‏۴ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۴:۵۰ (UTC)[پاسخ]
  5. موافق با استفاده از کلمهٔ «درگذشت». قارونی گفت‌وگو ‏۴ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۵:۰۶ (UTC)[پاسخ]
  6. موافق -- کامران اورفه (بحث) ‏۴ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۵:۱۲ (UTC)[پاسخ]
  7. موافق در متون پژوهشی تاریخی مکرراً «درگذشت» را در جایگاه اسم به کار می‌برند. به مثابه اسم، هم «مرگ» و هم «درگذشت» واژگان پذیرفته و خنثی‌ای اند. آرش ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۷/ ‏۴ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۵:۲۴ (UTC)[پاسخ]
  8. موافق با تشکر از جناب بهزاد که جلوی نابود شدن تاریخچۀ مقالات توسط مناقشات کودکانه را گرفتند. مهدی موسوی «بحث» ‏۴ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۵:۴۰ (UTC)[پاسخ]
  9. موافق در متون چاپی زندگینامه ای و تاریخی هم استفاده میشه. فرهنگ2016 (بحث) ‏۴ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۶:۱۲ (UTC)[پاسخ]
  10. موافق با حضور بلاتفسیر واژه درگذشت. یک‌دستی مقالات هم البته تصمیم غلطی نیست اما موضوع این نظرخواهی نیست. KOLI (بحث) ‏۴ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۷:۰۵ (UTC)[پاسخ]

مخالف

  1. مخالف استفاده از درگذشت. درگذشت به وضوح بار مودبانه دارد و بی طرف نیست. مثلا کسی نخواهد گفت:درگذشت اصغر قاتل چون مودبانه است و فقط برای کسانی که نویسندگان برایشان احترام قائل اند استفاده خواهد شد.Puuya (بحث) ‏۴ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۵:۲۰ (UTC)[پاسخ]
    مگر قرار است در ویکی بی‌ادبی کنیم که می‌فرمایید درگذشت مودبانه است؟ مهم این است که بارِ معنایی خاصی جز مرگ نداشته باشد؛ مثل: دعوت حق را لبیک گفت. ضمنا مرگ، امروزه به عنوان فحش نیز کاربرد دارد. از همه این‌ها گذشته، گفتید: 《کسی نخواهد گفت:درگذشت اصغر قاتل من خواهم گفت. مهرنگار (بحث) ‏۴ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۵:۳۵ (UTC)[پاسخ]
    باید طبق عادت خودم در این نظرسنجی هم شرکت نمی کردم. هر طور نظر جمع است، عمل خواهم کرد.Puuya (بحث) ‏۴ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۶:۲۵ (UTC)[پاسخ]
    درگذشت بار مؤدبانه ندارد، بار رسمی دارد. وقتی از کسی راجع به مردن قاتلِ فرزندش بپرسید، احساسی می‌شود و غیر رسمی صحبت می‌کند و در نتیجه شفاهاً نمی‌گوید «درگذشت قاتل فرزندم». اما معیار ما «گفتن» نیست، «نوشتن رسمی» است. یک آدم بی‌طرف در یک متن رسمی می‌تواند راجع به «تاریخ درگذشت قاتل فلان شخص» (مثلاً فلان شاه، یا رئیس جمهور، یا عالم مذهبی) بنویسد و این به هیچ وجه جنبهٔ القای احترام به آن قاتل نخواهد داشت. روی سنگ قبر آن قاتل هم می‌شود بنویسند «تولد: فلان تاریخ، درگذشت: بهمان تاریخ».
    آن واژه که بار مودبانه (یا دقیق‌تر بگوییم، بار القای احترام) دارد (و آن هم فقط تا حدی) «وفات» و «فوت» است. مثلاً من به یاد ندارم در متون فارسی دیده باشم که «تاریخ وفات ابن ملجم مرادی» یا «تاریخ فوت اسکندر مقدونی» ذکر شده باشد (البته مطالعات تاریخی من بسیار کم است) در نتیجه این فرض برای من ایجاد شده که «وفات» را فقط برای کسی به کار می‌بریم که می‌خواهیم برایش احترام قائل بشویم و برای شخصی که بسیاری وی را قاتل یا خونریز یا سمتگر می‌دانند حاضر به استفاده از «فوت» و «وفات» نیستیم.
    اما همین هم به نظرم زیادی مته به خشخاش گذاشتن است. اگر به من بود، می‌گفتم که استفاده از «فوت» و «وفات» هم از جهت خنثی‌بودن مشکلی ندارد؛ اما حدس می‌زنم که اجتماع ویکی‌پدیای فارسی که به واژگان فارسی سره علاقهٔ بیشتری دارد، «درگذشت» و «مرگ» را به «فوت» و «وفات» ترجیح بدهد. — حجت/بحث ‏۴ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۶:۳۱ (UTC)[پاسخ]

نظرات

 نظر: آیا درست متوجه اصل موضوع شده‌ام که از ما خواسته شده بین واژهٔ «مرگ» و «درگذشت» یکی را انتخاب کنیم؟ یعنی در تمام مقالات باید یکی از این واژگان را انتخاب کنیم و استفاده نماییم؟ -- کامران اورفه (بحث) ‏۴ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۴:۴۹ (UTC)[پاسخ]

چنین نیست، وپ:مرگ کنونی برای استفاده از درگذشت محدودیتی قائل شده است، قرار است آزاد شود؛ هرچند یکدستی متن مقاله بهتر است رعایت شود.--SunfyreT ‏۴ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۴:۵۳ (UTC)[پاسخ]
جناب آرمان، حقیقت اینکه اگر این موضوع تنها برای جعبه بود که مشکل خاصی نداشت اما اعمال آن در انشای مقالات (آن هم مقالات گسترش یافته) مثل یک فاجعه می‌ماند و نثر را زیر و زِبَر می‌کند. مثل این می‌ماند که به کسی در انگلیسی بگویند مقاله‌ای بنویس اما از دو واژهٔ «die» و «death» تنها یکی را انتخاب کن!. با درگذشت و کشته شد و مرگ موافق هستم همانطور که در وپ:مرگ، کاملاً شفاف و روشن بیان گردیده و اصولاً نمی‌دانم چه مشکلی داشتند که این نظرسنجی به خاطر آن ایجاد گردید. -- کامران اورفه (بحث) ‏۴ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۵:۰۳ (UTC)[پاسخ]
به نظرم قصد این نظرخواهی انحصار یکی از این دو نباشد. رفع محدودیت استفاده از واژه درگذشت است.--SunfyreT ‏۴ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۵:۰۹ (UTC)[پاسخ]
درود. اتفاقا این نظرخواهی برای جلوگیری از زیروزِبَر کردنِ مقالات ایجاد شده‌است.‌ مهرنگار (بحث) ‏۴ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۵:۱۴ (UTC)[پاسخ]
بله؛ در حال حاضر برخی معتقدند که استفاده از «درگذشت» باید محدود باشد؛ این نظرخواهی صرفاً این محدودیت را بر می‌دارد. به خودی خود منجر به هیچ تغییر گسترده‌ای در حجم بالایی از مقاله‌ها نخواهد شد، فقط دست ویرایشگران را بازتر خواهد گذاشت. — حجت/بحث ‏۴ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۶:۳۵ (UTC)[پاسخ]


بررسی واژگان در فرهنگ سخن

  • درگذشتن (مص‍.ل‍.) ۱. (احترام‌آمیز) (مجاز) فوت کردن؛ مردن: استاد… در غربت دور از کسان و دوستان درگذشت. (علوی۱ ۶) • بنفشه‌زار شود تربتم چو درگذرم (حافظ۱ ۲۲۷)
  • درگذشت (بماِ. درگذشتن. اِمص‍.) (احترام‌آمیز) (مجاز) مرگ؛ فوت: درگذشتِ مادرتان را تسلیت می‌گویم.
  • درگذشته (صف‍.) (احترام‌آمیز) آن‌که از دنیا رفته‌است؛ مرده: رسم بانک این بود که… کارمندان همه قسمت‌ها… را به مجالس ختم درگذشتگان دعوت می‌کرد. (آل‌احمد۴ ۱۵۸)
  • مردن (مص‍.ل‍.، بم‍.: میر) ۱. (پزشکی) از بین رفتن آثار حیاتی در موجود زنده که در جانوران عالی به دنبال توقف قلب و وقفه در غمل تنفس صورت می‌گیرد؛ درگذشتن؛ وفات کردن: هر جنبده‌ای… زمانی که مُرد، دنیای او با خودش می‌میرد. (هدایت۹ ۲۰) • پدرم مرد ز بی‌دارویی / واندراین کوی، سه داروگر هست. (پروین‌اعتصامی ۹۹) • گواه باشید که وی به مرگ خود مرده‌است. (بحرالفوائد ۳۹۲) • بمیرد کسی کو ز مادر بزاد / … . (فردوسی۳ ۲۴۷۹)
  • مرگ (اِمص‍.، اِ.) ۱. توقف کامل و پای‌دار فعالیت‌های زیستی؛ مردن؛ موت؛ درگذشت؛ فوت: از مرگ هراسی نداشت، زیراکه از زندگی هرگز دهان او شیرین نشده‌بود. (نفیسی ۳۷۹) • جهان خوردم و کارها راندم و عاقبت کار آدمی مرگ است. (بیهقی۱ ۲۳۰) • مهتران جهان همه مردند / مرگ را سر همه فروکردند (رودکی۱ ۴۹۸)
  • مرده (صف‍. از مردن، اِ.) ۱. آن‌که یا آنچه جان در بدن ندارد؛ درگذشته؛ بی‌جان؛ میت مق‍ِ زنده: دانه‌هایِ… برنج بی‌رمق ماننده موریانه‌های مرده سطح سفره را پوشانیده‌بود. (جمال‌زاده۱۶ ۷۸) • تمام این اقدامات وزارت فرهنگ و هیاهوها نقش‌برآب و موعظه بر مرده است (اقبال۱ ۳/۹/۹) • گفتم: آب ار به جوی بازآید / ماهی مرده را چه سود کند. (انوری۱ ۶۲۲) • من دعا کردم هم زندگان را و هم مرده را (بیهقی۱ ۸۰۰)
@4nn1l2: ممنون. اگر بناست که به منابع نگاه کنیم بهتر است که به بیش از یکی نگاه کنیم. فرهنگ‌های عمید و معین، و لغتنامه دهخدا بلافاصله به ذهن می‌رسند. دسترسی دارید؟ همچنین کتاب دیگری (به جز فرهنگ سخن) می‌شناسید که راجع به بار مثبت یا منفی واژگان هم توضیح داده باشد؟ — حجت/بحث ‏۴ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۷:۳۸ (UTC)[پاسخ]