لو بو
لو بو | |
---|---|
呂布 | |
سردار جناح چپ / سرداری که شرق را آرام میکند (左將軍 / 平東將軍) | |
دوره مسئولیت ۱۹۷ – ۱۹۹ | |
پادشاه | امپراتور شیان هان |
ژنرال قدرتمند (奮威將軍) | |
دوره مسئولیت ۱۹۲ – ۱۹۷ | |
پادشاه | امپراتور شیان هان |
اطلاعات شخصی | |
زاده | نامشخص |
درگذشته | ۷ فوریه ۱۹۹ |
ملیت | چین |
پیشه | جنگسالار، ارتشبد |
نام محترم | فنگژیان (奉先) |
لقب | «سردار پرنده» (飛將) |
مقام اشرافی | مرزبان ون (溫侯) |
لو بو ((نام محترم فنگژیان یک سیاستمدار و جنگ سالار ارتش چین بود که در اواخر سلسله هان شرقی در چین زندگی میکرد. او که در اصل تابع یک جنگ سالار کوچک، دینگیوان بود، به دینگ یوان خیانت کرد و به قتل رساند و به دونگ ژئو، فرمانده جنگی که دولت مرکزی هان را در اوایل دهه ۱۹۰ کنترل میکرد، متواری شد. در سال ۱۹۲، او به دونگ ژئو روی آورد و پس از تحریک وانگ یون و شیسون روئی او را کشت، اما بعداً توسط پیروان دونگ ژئو شکست خورد و رانده شد.
)درگذشته ۷ فوریه ۱۹۹) بااز سال ۱۹۲ تا اواسط سال ۱۹۵، لو بو در مرکز و شمال چین سرگردان بود و متوالی به دنبال سرپناهی برای جنگ سالارانی مانند یوان شو، یوان شائو و ژانگ یانگ بود. در سال ۱۹۴، او توانست کنترل استان یان را از جنگ سالار سائو سائو با کمک فراریان طرف سائو به دست بگیرد، اما سائو در عرض دو سال قلمروهای خود را پس گرفت. در سال ۱۹۶، لو بو علیه لیو بی، که به او پیشنهاد پناهندگی در استان ژو را داده بود، روی آورد و کنترل استان را از میزبان خود گرفت. اگرچه او قبلاً با یوان شو موافقت کرده بود، اما پس از اینکه یوان خود را امپراتور اعلام کرد - خیانت به امپراتور شیان هان - روابط خود را با او قطع کرد و به سائو و دیگران در حمله به مدعی پیوست. با این حال، در سال ۱۹۸، او دوباره با یوان شو طرف شد و مورد حمله نیروهای ترکیبی سائو و لیو قرار گرفت که نتیجه آن شکست او در نبرد شیاپی در سال ۱۹۹ بود. او سرانجام به دستور سائو سائو دستگیر و اعدام شد.
اگرچه لو بو در منابع تاریخی و داستانی بهعنوان یک جنگجوی فوقالعاده قدرتمند توصیف میشود، اما او همچنین به خاطر رفتار خلقیاش بدنام بود. او بهطور نامنظم بیعت خود را تغییر داد و آزادانه به متحدان خود خیانت کرد. او همیشه به دیگران مشکوک بود و نمیتوانست زیردستان خود را کنترل کند. همه این عوامل در نهایت منجر به سقوط او شد. در رمان تاریخی قرن چهاردهم، رمان سه پادشاهی، جزئیات زندگی او دراماتیزه میشود و برخی عناصر ساختگی - از جمله عاشقانه او با دوشیزه خیالی دیائوچان - اضافه میشود تا او را به عنوان یک جنگجو تقریباً بی چون و چرا نشان دهد که همچنین یک بیرحم بود و فاقد اخلاق.
منابع تاریخی در مورد زندگی لو بو
[ویرایش]دو بیوگرافی رسمی از لو بو وجود دارد. اولین مورد در سوابق سه پادشاهی (Sanguozhi) است که توسط چن شو در قرن سوم نوشته شدهاست.
در قرن پنجم، پی سونگجی با گنجاندن اطلاعاتی از منابع دیگر در اثر اصلی چن شو و افزودن تفسیر شخصی او، سانگوژی را حاشیه نویسی کرد. برخی از متنهای جایگزین مورد استفاده در حاشیهنویسی زندگینامه لو بو عبارتند از: Yingxiong Ji (تواریخ قهرمانان و قهرمانان)، نوشته وانگ کان. Xiandi Chunqiu (تواریخ امپراتور شیان)، توسط یوان وی. وی شی چونکیو (تواریخ خانواده حاکم وی)، نوشته سان شنگ. سائو من ژوان (بیوگرافی کاسو من)، توسط نویسنده ای ناشناس.
شرح حال دوم لو بو در کتاب هان متأخر (هوهانشو) است که توسط فن یه در قرن پنجم گردآوری شدهاست.
ظاهر فیزیکی
[ویرایش]هیچ توصیفی از ظاهر فیزیکی لو بو در اسناد تاریخی وجود ندارد. ذکر شد که او در تیراندازی با کمان و اسب سواری تخصص داشت و از قدرت بدنی بالایی برخوردار بود. او به دلیل مهارت رزمی خود به "ژنرال پرواز" (飛將) لقب گرفت. او همچنین صاحب اسب قدرتمندی به نام "خرگوش سرخ" بود. ضربالمثلی در آن زمان برای توصیف لو بو و خرگوش سرخ: "در میان مردان، لو بو؛ در میان اسبها، چی تو (خرگوش سرخ)".
لو بو در رمان تاریخی قرن چهاردهم رمان عاشقانه سه پادشاهی به شرح زیر است:
قیافه ای بلند و باوقار، یاتاقانی باشکوه و الهام بخش، دارای یک خارجی فنگتیان، موهای عقب کشیده و پوشیده شده با روسری طلایی، پوشیدن ردای رزمی با نقش و نگار گلدار، محصور در زره بدن مزین به تصاویر نی، کمربند گرانبهایی که به تصویر شیر مزین شدهاست،
خدمت تحت دینگ یوان و فرار به سوی دونگ ژئو
[ویرایش]لو بو از شهرستان جیویان (九原縣) فرماندهی وویوان (五原郡) بود که در نزدیکی بائوتو امروزی، مغولستان داخلی قرار دارد. او به خاطر شجاعت رزمی اش در استان بینگ شهرت داشت. هنگامی که دینگ یوان، بازرس (刺史) استان بینگ، توسط دولت مرکزی هان به عنوان فرمانده سواره نظام (騎都尉) منصوب شد و به فرماندهی هنی دستور داده شد، لو بو را به عنوان سردفتر (主簿) استخدام کرد و تحت درمان قرار گرفت. او را مهربانانه.
پس از مرگ امپراتور لینگ در سال ۱۸۹، دینگ یوان نیروهای خود را به پایتخت لوئوانگ هدایت کرد تا به ژنرال هی جین در از بین بردن جناح خواجه کمک کند. در نهایت هو جین توسط خواجهها ترور شد، پس از آن، دونگ ژئو، فرمانده جنگ، نیروهای خود را به لوئویانگ هدایت کرد و پایتخت را اشغال کرد. دونگ ژئو میخواست دینگ یوان را بکشد و کنترل نیروهای دینگ را در دست بگیرد، بنابراین لو بو را وادار کرد که به دینگ خیانت کند و به طرف او فرار کند. لو بو دینگ یوان را کشت، سرش را برید و به دونگ ژئو که تا آن زمان کنترل دولت مرکزی هان را به دست گرفته بود، ارائه کرد. دونگ ژئو لو بو را به عنوان فرمانده سواره نظام (騎都尉) منصوب کرد و به او ایمان و اعتماد زیادی داشت. او همچنین لو بو را به عنوان فرزندخوانده پذیرفت. لو بو بعداً از سمت فرمانده سواره نظام به ژنرال خانواده (中郎將) ارتقا یافت. او همچنین به عنوان مارکیز یک روستای بزرگ (都亭侯) انتخاب شد.
خدمات زیر نظر دونگ ژئو
[ویرایش]در سال ۱۹۰، ائتلافی از جنگسالاران به رهبری یوان شائو در پاسخ به ظلم دونگ ژو و انحصار دولت مرکزی، ائتلاف تنبیهی را علیه دونگ ژو به راه انداختند. دونگ ژو اوایل همان سال جانشین امپراتور لینگ، امپراتور شائو را برکنار کرده بود و امپراتور شیان را جایگزین او کرد، که در واقع یک حاکم دست نشانده تحت کنترل او بود. لو بو از دونگ ژئو دفاع کرد و در نبردها علیه ائتلاف جنگید. در یک نبرد در یانگرن (陽人؛ که تصور میشود در نزدیکی ونکوان، روژو، هنان امروزی باشد)، دونگ ژئو به لو بو و هو ژن دستور داد تا به سون جیان (یکی از اعضای ائتلاف) حمله کنند، اما لو بو و هو ژن میتوانند با یکدیگر کنار نمیآیند و در نتیجه در ارتش آنها بی نظمی ایجاد میشود. سون جیان از فرصت استفاده کرد و به آنها حمله کرد و آنها را مجبور به عقبنشینی کرد. دونگ ژئو شخصاً ارتشی را رهبری کرد تا با پیشتاز ائتلاف به رهبری سون جیان در منطقه ای که مقبره امپراتوران هان قرار داشت درگیر شود، اما شکست خورد و مجبور به عقبنشینی شد. سپس سون جیان از دروازه ژوان یانگ لوئویانگ (宣陽城門) گذشت، جایی که به لو بو حمله کرد و او را به عقب راند. در غرب. او نیروهای خود را برای غارت لوئویانگ فرستاد و ساکنان آن را مجبور کرد به چانگان نیز نقل مکان کنند و سپس لویانگ را در آتش نابود کرد. ائتلاف ضد دونگ ژئو را به چانگان تعقیب نکرد و در نهایت در سال بعد به تنهایی منحل شد.
از آنجایی که دونگ ژئو معمولاً در مقابل افراد دیگر رفتار گستاخانه ای داشت، از ترور میترسید، از این رو اغلب لو بو را به عنوان محافظ در کنار خود نگه میداشت. دونگ ژو نیز بدخلقی داشت و به راحتی آشفته میشد. در طول طغیانهایش، او جیهای کوتاهی را به سمت لو بو پرتاب کرد، اما لو بو سریع واکنش نشان داد و از سلاحها طفره رفت. بعد از آن عصبانیت دونگ ژوئو فروکش کرد. لو بو بسیار ناراضی بود و از پدر رضاعی خود کینه داشت. در همان زمان، لو بو وظیفه حفاظت از محل زندگی مرکزی دونگ ژوو را بر عهده داشت و او با یکی از خدمتکاران دونگ رابطه پنهانی برقرار کرد. او میترسید که دونگ ژئو متوجه این موضوع شود و از این بابت بسیار ناراحت بود.
پیش از این، لو بو مورد استقبال گرم وانگ یون، وزیر تودهها (司徒) قرار گرفته بود، بنابراین او به دیدن وانگ رفت و از اینکه دونگ ژئو نزدیک بود او را بکشد شکایت کرد. در آن زمان، وانگ یون و یکی دیگر از مقامات، شیسون روئی (士孫瑞)، در حال نقشه کشیدن برای خلاص شدن از شر دونگ ژو بودند، بنابراین آنها در مورد نقشه خود به لو بو گفتند و از او کمک خواستند. لو بو گفت: اما ما پدر و پسر هستیم! وانگ یون پاسخ داد، "نام خانوادگی شما لو است، بنابراین شما با او رابطه خونی ندارید. او در هنگام مرگ شما اصلا نگران شما نبود، پس پیوند پدر و پسر کجا بود؟" لو بو موافقت کرد که به آنها بپیوندد و بعداً شخصاً دونگ ژئو را کشت. پس از مرگ دونگ ژو، وانگ یون و لو بو مسئولیت دولت مرکزی را بر عهده گرفتند. لو بو به عنوان ژنرال قدرت قوی (奮威將軍) منصوب شد و افتخاراتی معادل افتخارات سه وزیر دوک - سه مقام عالیرتبه در دولت هان - دریافت کرد. امپراتور شیان نیز او را به عنوان مرزبان ون (溫侯) معرفی کرد.
اخراج از چانگان
[ویرایش]پس از مرگ دونگ ژو، پیروان او در استان لیانگ، به رهبری لی جوئه، گوئو سی و دیگران، ارتشی را برای حمله به چانگان تشکیل دادند، زمانی که وانگ یون از عفو آنها برای فعالیتهای گذشتهشان در زمان دونگ ژئو امتناع کرد. سی افراد خود را به سمت دروازه شمالی شهر هدایت کرد، جایی که لو بو را ملاقات کرد، که به او گفت: «بیایید سربازان خود را به نبرد نفرستیم. در عوض، بیایید با هم مبارزه کنیم.» لو بو سپس گوا سی را در یک دوئل درگیر کرد و او را مجروح کرد. مردان گوا سی مافوق خود را نجات دادند. هر دو طرف نیروهای خود را عقب کشیدند. لو بو نتوانست در برابر دشمن مقاومت کند، بنابراین در نهایت چانگان را رها کرد و فرار کرد. شکست او و پرواز متعاقب آن ۶۰ روز پس از مرگ دونگ ژوو اتفاق افتاد.
پی سونگجی اظهار داشت که ادعای «۶۰ روز» در متن اصلی سانگوژی اشتباه است. بر اساس منابع دیگر، لو بو دونگ ژئو را در بیست و سومین روز از ماه چهارم در سومین سال از دوران چوپینگ (۱۹۰–۱۹۳) در سلطنت امپراتور شیان کشت و او در روز اول ششم از چانگان گریخت. ماه هیچ تاریخ درون یابی در این بین وجود نداشت، بنابراین لو بو نمیتوانست ۶۰ روز را پس از مرگ دونگ ژئو در چانگان سپری کند.
به دنبال پناهگاه زیرنظر یوان شو
[ویرایش]پس از خروج از چانگان، لو بو با همراهی چند صد سوار و با سر دونگ ژئو که به زین او بسته شده بود، از گذرگاه وو عبور کرد و برای پیوستن به یوان شو در فرماندهی نانیانگ رفت. سانگوژی و هوانشو گزارشهای متفاوتی از نحوه رفتار یوان شو با لو بو ارائه میدهند. اولی ادعا کرد که لو بو انتظار داشت که به گرمی مورد استقبال قرار گیرد زیرا احساس میکرد که به یوان شو کمک کرده تا با کشتن دونگ ژئو انتقام بگیرد. با این حال، یوان شو از لو بو به دلیل دودلی اش متنفر بود، بنابراین از پذیرش او امتناع کرد. دومی اظهار داشت که یوان شو با لو بو سخاوتمندانه رفتار کرد، اما لو رفتار متکبرانه ای داشت زیرا احساس میکرد که او سزاوار رفتار بهتری است زیرا یوان را انجام دادهاست. لطف با کشتن دونگ ژئو. لو بو همچنین به افرادش اجازه داد تا منطقه را غارت کنند. یوان شو نگران شد که لو بو تهدیدی برای او باشد، و لو نیز پس از شنیدن اینکه یوان به او مشکوک است احساس ناراحتی کرد، بنابراین او را ترک کرد.
پیوستن به یوان شائو و ژانگ یانگ
[ویرایش]پس از ترک یوان شو، لو بو سپس به شمال چین رفت تا به یوان شائو، خویشاوند یوان شو بپیوندد. او به یوان شائو در حمله به ژانگ یان در چانگشان کمک کرد. ژانگ یان هزاران سرباز و سواره نظام زبده داشت. لو بو زیردستانش چنگ لیان (成廉) و وی یوئه (魏越) و دهها سوار را رهبری کرد تا به اردوگاه ژانگ یان یورش ببرند، چندین دشمن را کشتند و سپس با آنها مبارزه کردند. آنها این کار را هر روز سه تا چهار بار به مدت بیش از ده روز بهطور مداوم انجام دادند و در نهایت نیروهای ژانگ یان را شکست دادند.
لو بو در مقابل یوان شائو متکبرانه رفتار کرد زیرا دریافت که با کشتن دونگ ژئو به یوانها لطف کردهاست. او پیروان یوان را تحقیر کرد و با آنها با تحقیر رفتار کرد. او یک بار از یوان شائو سرباز بیشتری درخواست کرد اما رد شد و پس از آن او افراد خود را برای غارت مناطق یوان فرستاد. یوان شائو به شدت ناراضی بود و احساس میکرد که لو بو تهدیدی برای او بهشمار میرود. لو بو احساس کرد که یوان شائو به او مشکوک است بنابراین میخواست شمال چین را ترک کند و به لویانگ بازگردد. یوان شائو تظاهر به موافقت کرد و به لو بو توصیه کرد که انتصاب سرهنگ-مدیر نگهبانان (司隷校尉) را در حالی که مخفیانه برای کشتن او نقشه میکشید به عهده بگیرد.
در روز خروج لو بو، یوان شائو ۳۰ سرباز زرهی را برای اسکورت او فرستاد و شخصاً او را بدرقه کرد. در طول سفر، لو بو توقف کرد و در داخل چادرش استراحت کرد. در آن شب، سربازان یوان شائو به داخل چادر رفتند و فردی را که داخل چادر بود، که خود را با پتو پوشانده بود، کشتند و پس از آن گزارش دادند که لو بو مردهاست. روز بعد، یوان شائو خبری دریافت کرد که لو بو هنوز زنده است، بنابراین بلافاصله دروازههای شهر خود را بسته بود. در واقع، لو بو شب قبل بدون اینکه سربازان یوان شائو بدانند مخفیانه چادر خود را ترک کرده بود و به یکی از افرادش دستور داده بود که به عنوان طعمه در داخل خانه بماند.
لو بو به فرماندهی هنی گریخت تا پس از فرار به ژانگ یانگ بپیوندد. یوان شائو افراد خود را برای تعقیب لو بو فرستاد اما آنها از لو ترسیدند و جرات نزدیک شدن به او را نداشتند. وقتی لو بو این موضوع را شنید، به ژانگ یانگ گفت: «من از همان استانی هستم که تو هستم. اگر مرا بکشی، ضعیف تر میشوی. اگر مرا به خدمت بگیری، میتوانی افتخارات و عناوین مشابه لی جوئه را کسب کنی. و گوا سی.» ژانگ یانگ وانمود کرد که با کمک لی جوئه و گو سی در کشتن لو بو موافقت میکند، اما در عوض مخفیانه به لو پناه داد. وقتی لی جو و گو سی فهمیدند که ژانگ یانگ لو بو را پذیرفتهاست، نگران شدند، بنابراین فرمانی امپراتوری به نام امپراتور شیان به هنی فرستادند و لو بو را به عنوان مدیر (太守) فرماندهی یینگچوان منصوب کردند.
شرح ارتباط لو بو با ژانگ یانگ در سانگوژی با آنچه در هوهانشو ثبت شده بود تفاوت داشت. اولی اشاره کرد که لو بو پس از طرد شدن توسط یوان شائو به یوان شائو پیوست و پس از اینکه یوان شائو قاتلینی را برای کشتن او فرستاد زیر نظر ژانگ یانگ پناه گرفت. اما در هوهانشو گفته شد که لو بو پس از ترک یوان شو برای پیوستن به ژانگ یانگ رفت و او موفق شد ژانگ را متقاعد کند که اصرارهای لی جوئه و گوا سی برای کشتن او را نادیده بگیرد و در عوض به او پناه دهد. او بعداً ژانگ یانگ را ترک کرد و برای پیوستن به یوان شائو رفت، اما پس از زنده ماندن از سوء قصد دوباره به ژانگ بازگشت. لو بو در راه خود به هنی از کنار چنلیو (陳留؛ اطراف کایفنگ امروزی، هنان) گذشت، جایی که مدیر آن، ژانگ میائو، او را به گرمی پذیرفت. ژانگ میائو وقتی لو بو را از چنلیو بیرون کرد با او عهد دوستی بست.
نبرد استان یان
[ویرایش]یوان شائو وقتی شنید که ژانگ میائو - که با او اختلاف داشت - دوست لو بو شدهاست عصبانی شد. در آن زمان، یوان شائو هنوز متحد سائو سائو بود، بنابراین ژانگ میائو میترسید که سائو نیروها را با یوان ترکیب کند تا به او حمله کند. علاوه بر این، حوزه قضایی ژانگ میائو، چنلیو، در استان یان بود که تحت کنترل سائو سائو بود.
در سال ۱۹۴، زمانی که سائو سائو استان یان را ترک کرد تا به استان خو حمله کند، برادر کوچکتر ژانگ میائو، ژانگ چائو (張超)، همراه با زیردستان سائو چن گونگ، زو سی (許汜) و وانگ کای (王楷) شورش را آغاز کردند. چن گونگ ژانگ میائو را متقاعد کرد تا در استقبال از لو بو در استان یان به آنها بپیوندد. با کمک فراریان، لو بو کنترل پویانگ را به دست گرفت و خود را فرماندار (牧) استان یان اعلام کرد. فرماندهیها و شهرستانهای مختلف در استان یان به فراخوان لو بو پاسخ دادند و به طرف او فرار کردند، به جز شهرستانهای Juancheng, Dong'e و Fan که هنوز تحت کنترل سائو سائو باقی مانده بودند.
با دریافت خبر شورش و نفوذ لو بو، سائو سائو عملیات استان شو را متوقف کرد و نیروهای خود را به استان یان هدایت کرد. ارتش لو بو و سائو سائو در پویانگ با هم درگیر شدند، جایی که سائو نتوانست بر لو غلبه کند، بنابراین هر دو طرف برای بیش از ۱۰۰ روز در بنبست قرار گرفتند. در آن زمان، استان یان گرفتار ملخ و خشکسالی بود، بنابراین مردم از قحطی رنج میبردند و بسیاری برای زنده ماندن به آدمخواری متوسل شده بودند. لو بو پایگاه خود را از پویانگ به سمت شرق به شانیانگ منتقل کرد. ظرف دو سال، سائو سائو موفق شد تمام مناطق خود را در استان یان پس بگیرد و بعداً لو بو را در نبردی در شهرستان جویه شکست داد. لو بو از شرق به استان خو گریخت و تحت لیو بیپناه گرفت.
تصرف استان ژو از لیو بی
[ویرایش]لو بو در اولین ملاقات با لیو بی بسیار محترمانه رفتار کرد و گفت: «من و تو هر دو اهل مرزهای شمالی هستیم. وقتی دیدم ائتلاف گواندونگ علیه دونگ ژو قیام میکند، از قبل میخواستم به آنها کمک کنم تا او را از بین ببرند. پس از کشتن دونگ ژو و ترک چانگان، هیچیک از اعضای سابق ائتلاف حاضر به پذیرش من نشدند. آنها حتی سعی کردند من را بکشند.» سپس لیو بی را به اردوگاه خود آورد و از لیو خواست که روی تخت همسرش بنشیند و به همسرش دستور داد که به لیو احترام بگذارد. سپس برای لیو بی جشنی ترتیب داد و لیو را «برادر کوچکتر» خود خواند. لیو بی میدانست که لو بو غیرقابل پیشبینی و غیرقابل اعتماد است، اما سکوت کرد و وانمود کرد که با لو بو دوست است.
زمانی که لیو بی بر استان شو حکومت میکرد، در مرکز استان شیاپی مستقر بود و با یوان شو در نواحی اطراف رودخانه هوآی مرزهایی را ترسیم کرد. وقتی یوان شو فهمید که لو بو در استان شو است، میخواست لو بو را تحریک کند تا به او در برخورد با لیو بی کمک کند، بنابراین به لو بو نوشت: «در گذشته، دونگ ژوو قدرت دولتی را در انحصار خود درآورد، به خانواده امپراتوری آسیب رساند و خانواده ام را به قتل رساندم. من در کمپین علیه دونگ ژو شرکت کردم اما موفق به کشتن او نشدم. زمانی که جین یوانشیو (金元休) برای تصدی مسئولیت به استان یان میرفت، سائو سائو شکست داد و تقریباً او را تا مرز نابودی پیش برد. بعداً، شما به سائو سائو در استان یان حمله کردید و به من کمک کردید که شهرت خود را دوباره به دست بیاورم. دومین لطفی بود که به من کردی. در طول عمرم هیچوقت خبری از وجود لیو بی نشنیده بودم اما او با من جنگی را آغاز کرد. تو با روحیه قدرتمندت قادر به شکست لیو بی هستی و این سومین بار خواهد بود. به من لطف کن با این سه لطفی که به من کردی حاضرم امور زندگی را بسپارم و مرگ بر تو اگر چه من لایق نباشم. شما مدت زیادی است که در حال نبرد هستید و کمبود مواد غذایی دارید. بدینوسیله ۲۰۰۰۰۰ هو (斛) غله برای شما میفرستم و درهای خود را به روی شما باز میکنم. اگر آنها ناکافی باشند، من به ارائه یک جریان ثابت از منابع ادامه خواهم داد. اگر به سلاح و تجهیزات نظامی نیاز دارید، فقط بپرسید.» لو بو خوشحال شد و موافقت کرد که به یوان شو در حمله به شیاپی کمک کند. در مقایسه با آنچه در سانگوژی ثبت شدهاست.
لو بو نیروهای خود را به حدود ۴۰ لی در غرب شیاپی هدایت کرد. زو دان (許耽) که اهل دانیانگ (丹楊) بود و به عنوان ژنرال خانواده (中郎將) زیر نظر لیو بی خدمت میکرد، ژانگ کوانگ (章誑) را شبانه برای ملاقات با لو بو فرستاد. ژانگ کوانگ به لو بو گفت: «ژانگ ید با سائو ائو دعوا کرد و او را کشت. شهر اکنون در حالت هرج و مرج است. ۱۰۰۰ سرباز از دانیانگ در دروازه سفید غربی مستقر هستند. وقتی خبر ورود شما را شنیدند، به دنبال شما پریدند. شادی که انگار احیا شدهاند. سربازان دانیانگ وقتی به آنجا رسیدی دروازه غربی را به روی تو باز خواهند کرد.» لو بو در آن شب نیروهای خود را بسیج کرد و در سپیده دم به شیاپی رسید، جایی که سربازان دانیانگ دروازه غربی را به روی او گشودند. لو بو روی سکوی دید بالای دروازه نشست و به سربازانش دستور داد در شهر آتش بزنند. آنها ژانگ فی و مردانش را در نبرد شکست دادند و خانواده لیو بی، خانوادههای زیردستان لیو و تدارکات لیو را اسیر کردند.
پس از دریافت خبر نفوذ لو بو، لیو بی بلافاصله به سمت فرماندهی شیاپی بازگشت، اما بیشتر نیروهایش در طول راه پراکنده شدند. لیو بی با افراد باقیمانده خود به سمت شرق حرکت کرد تا فرماندهی گوانگلینگ را در جایی که نیروهای یوان شو او را شکست دادند، بگیرد. لیو بی سپس به شهرستان هایکسی عقبنشینی کرد (海西縣؛ جنوب شرقی شهرستان گوانان امروزی، جیانگ سو). این در حدود اوایل سال ۱۹۶ اتفاق افتاد. لو بو از اینکه هنوز منابع یوان شو به او نرسیده بود ناراضی بود، بنابراین او افرادش را به استقبال لیو بی هدایت کرد. او لیو بی را به عنوان بازرس (刺史) استان یو منصوب کرد و به او دستور داد تا در شیائوپی پادگان کند، در حالی که او خود را فرماندار استان خو اعلام کرد و در ژیاپی باقی ماند.
در ژوئیه یا اوت ۱۹۶، زیردست لو بو، هائو منگ، علیه او شورش کرد و به دفتر او در شیاپی حمله کرد. ژنرال لو بو گائو شون شورش را با کمک سائو زینگ - زیردست هائو منگ که از خیانت به لو بو امتناع کرد - سرکوب کرد و هائو منگ را کشت. و ژنرال یوان شو جی لینگ از برگزاری. او یک جی را در دروازه اردوگاه نصب کرد و پیشنهاد کرد: "آقایان، تماشا کنید که من یک تیر به سمت پایین تیغه خمیده روی جی شلیک میکنم. اگر من آن را در یک شلیک زدم، همه شما باید نیروهای خود را خارج کنید. و اگر من این کار را نکنم، شما میتوانید اینجا بمانید و برای نبرد آماده شوید.» سپس کمان خود را بلند کرد و یک تیر به سمت جی شلیک کرد و دقیقاً به قسمت پایینی تیغه منحنی برخورد کرد. همه حاضران در صحنه شوکه شده بودند. گفتند: ژنرال، تو قدرت بهشت را داری! روز بعد، آنها گروه دیگری را به راه انداختند و سپس نیروهای خود را خارج کردند.
اتحاد با سائو سائو در برابر یوان شو
[ویرایش]در اوایل سال ۱۹۷، یوان شو خود را امپراتور در شوچون، مرکز اداری قلمروهایش، اعلام کرد و سلسله ژونگ (仲) را تأسیس کرد. این یک عمل خیانت به امپراتور سلطنتی شیان از سلسله هان تلقی شد، بنابراین یوان شو به زودی خود را هدف حملات سائو سائو و دیگر جنگ سالاران که از دربار امپراتوری هان برای از بین بردن مدعی دریافت کرده بودند، یافت.
در اوایل، یوان شو میخواست با لو بو اتحاد برقرار کند، بنابراین پیشنهاد ازدواج بین پسرش و دختر لو بو را داد. لو بو در ابتدا موافقت کرد. یوان شو پس از اعلام خود به عنوان امپراتور، زیردست خود هان یین (韓胤) را برای ملاقات با لو بو فرستاد و دختر لو بو را برای ازدواج به قلمرو خود همراهی کرد. با این حال، لو بو پس از اینکه چن گوی او را متقاعد کرد که این کار را انجام دهد، و پس از اینکه به یاد آورد که یوان شو چگونه او را رد کرد، زمانی که برای اولین بار به دنبال سرپناهی بود، نظر خود را تغییر داد. او سپس افراد خود را فرستاد تا کاروان هان یین را که در راه بازگشت به شوچون بودند تعقیب کنند و دخترش را پس بگیرند. او همچنین هان یین را اسیر کرد و به عنوان زندانی به شو فرستاد، جایی که هان یین در آنجا اعدام شد.
هنگامی که امپراتور شیان در هدونگ بود، یک بار دستور کتبی به لو بو فرستاد و به لو بو دستور داد تا افرادش را به هدونگ هدایت کند تا او را همراهی کنند. از آنجایی که ارتش او در آن زمان فاقد آذوقه بود، لو بو شخصاً به هدونگ سفر نکرد، اما او یک پیام آور فرستاد تا یادبودی را به امپراتور برساند. دربار امپراتوری هان بعداً لو بو را به عنوان ژنرالی که شرق را آرام میکند (平東將軍) منصوب کرد و لقب "مارکیز پینگتائو" (平陶侯) را به او اعطا کرد. با این حال، فرستادهای که وظیفه داشت مهر رسمی را به لو بو بیاورد، مهر را در شانیانگ از دست داد. سائو سائو شخصاً به لو بو نوشت تا او را دلداری دهد و او همچنین به خواستههای خود برای دفاع از امپراتور، آرام کردن امپراتوری و کمک به امپراتور برای از بین بردن گونگسون زان، یوان شو، هان شیان، یانگ فنگ و دیگران اشاره کرد. لو بو بسیار خوشحال شد و یادبود دیگری برای امپراتور شیان نوشت: "من باید برای دفاع از اعلیحضرت میآمدم، اما شنیدم که سائو سائو وفادار و پسر است و اعلیحضرت را به سلامت تا پایتخت جدید شو همراهی کردهاست. من با سائو سائو جنگیدم و اکنون او برای دفاع از اعلیحضرت آمدهاست. من یک ژنرال خارج از دولت مرکزی هستم، بنابراین میترسیدم که اگر نیروهایم را همراه خود بیاورم و برای اسکورت اعلیحضرت سائو سائو را دنبال کنم، ممکن است دیگران در نیت من شک کنند. به این ترتیب، ترجیح دادم در استان خو بمانم و منتظر باشم تا اعلیحضرت مرا به خاطر سرپیچی از دستور شما مجازات کند. لو بو همچنین در پاسخ نامه ای به سائو سائو نوشت: "من گناهکارم (به دلیل سرپیچی از دستور امپراتور) و مستحق مجازات هستم. با این حال، شما مرا دلداری دادید و تشویقم کردید. هنگامی که فرمان امپراتور برای حذف یوان را دریافت کردم. شو و دیگران، من با جانم به اعلیحضرت در اجرای دستوراتش کمک خواهم کرد.» سپس سائو سائو وانگ زه (王則)، یک فرمانده تجهیزات را فرستاد(奉車都尉)، به عنوان فرستادهای برای آوردن فرمان امپراتور شیان به استان شو و اعطای مهر رسمی ژنرال که شرق را آرام میکند به لو بو. سائو سائو همچنین نامه ای شخصی به لو بو نوشت: "مقامات در شانیانگ پیشنهاد جایگزینی برای مهر رسمی شما دادند که در آنجا گم شده بود. با این حال، خزانه امپراتوری فاقد ذخایر طلا (برای ساخت مهر شما) است، بنابراین من از شخصی خود گرفتم. فروشگاهها. خزانه امپراتوری نیز فاقد ابریشم بنفش است، بنابراین من دوباره از فروشگاههای خود برداشتم. به شما اعتماد دارد، به همین دلیل بود که آنها مایل بودند دوباره کمیسیون شما را برای شما بفرستند. شما باید وفاداری خود را به امپراتور ثابت کنید." لو بو چن دنگ (پسر چن گی) را به عنوان یک پیام آور نزد خو فرستاد تا از امپراتور شیان تشکر کند و یک طناب ابریشمی خوب به سائو سائو بدهد تا از او تشکر کند.
با این حال، متن اصلی سانگوژی اشاره کرد که دربار امپراتوری هان، لو بو را بهعنوان ژنرال چپ (左將軍) به جای ژنرال که شرق را آرام میکند (همانطور که در Yingxiong Ji گفته شد) منصوب کرد. با این وجود، لو بو به چن دنگ اجازه داد تا به عنوان نماینده خود نزد خو برود تا از دربار امپراتوری تشکر کند. در شو، چن دنگ از سائو سائو خواست تا از شر لو بو خلاص شود و موافقت کرد که به عنوان خال در استان شو خدمت کند. به سائو سائو کمک کنید تا لو بو را از بین ببرد. چن دنگ همچنین ترفیع گرفت در حالی که پدرش چن گوی افزایش حقوق دریافت کرد.
هنگامی که چن دنگ به استان شو بازگشت، لو بو عصبانی با او روبرو شد، جی خود را به او زد و گفت: "پدرت به من توصیه کرد که طرف سائو سائو باشم و پیشنهاد یوان شو را رد کنم. اکنون (پس از پیروی از توصیه او) چیزی به دست نیاوردی، در حالی که تو و پدرت ترفیع گرفتند و پاداش گرفتند. حتماً مرا فریب دادی! چن دنگ خونسردی خود را حفظ کرد و با خونسردی پاسخ داد: "وقتی سائو سائو را دیدم، به او گفتم، "با ژنرال (لو بو) همان طور رفتار کنید که یک ببر را بزرگ میکنید. با گوشت خوب به آن غذا دهید. اگر خوب نیست. تغذیه، به مردم حمله خواهد کرد. سائو سائو پاسخ داد: "تو اشتباه میکنی. او مانند شاهین است. اگر گرسنه باشد، برای تو شکار میکند. اگر خوب تغذیه شود، پرواز میکند." این چیزی بود که در مورد آن صحبت کردیم." خشم لو بو فروکش کرد.
جنگ علیه یوان شو
[ویرایش]یوان شو از اینکه لو بو از قول خود سرپیچی کرد عصبانی بود، بنابراین با هان شیان و یانگ فنگ متحد شد و ژنرال خود ژانگ ژون (張勳) را برای حمله به لو بو فرستاد. لو بو از چن گی پرسید: "یوان شو نیروهایش را برای حمله به من میفرستد زیرا من به پیشنهاد شما عمل کردم. حالا باید چه کار کنم؟" چن گی پاسخ داد: "اتحاد بین هان شیان، یانگ فنگ و یوان شو با تجمع آزادانه نیروهای آنها شکل گرفتهاست. آنها در مورد یک برنامه مشترک تصمیم نگرفتهاند بنابراین مدت زیادی دوام نمیآورند. آنها مانند جوجههایی هستند که به هم گره خوردهاند و آنها نمیتواند پشت سر هم حرکت کند. پسرم، دنگ، برنامه ای دارد که آنها را از هم جدا کند."
لو بو به توصیه چن گوی توجه کرد و نامه ای به هان شیان و یانگ فنگ فرستاد: «شما دو ژنرال امپراتور را در لوئویانگ اسکورت کردید، در حالی که من شخصاً دونگ ژوئو را کشتم. همه ما کارهایی انجام دادهایم که در خور ستایش است. یوان شو مرتکب خیانت شدهاست، بنابراین. همه باید به او حمله کنند. چرا در عوض طرف خائن میشوید و در حمله به من به او میپیوندید؟ ما باید نیروها را برای شکست یوان شو ترکیب کنیم، به امپراتور کمک کنیم تا این خائن را از بین ببرد و به افتخار دست یابیم. اکنون نباید این فرصت را از دست بدهیم.» او همچنین قول داد که غنائم جنگی را با آنها تقسیم کند. هان شیان و یانگ فنگ خوشحال شدند و موافقت کردند که به لو بو کمک کنند. آنها ژانگ سون را در شیاپی شکست دادند و کیائو روئی (橋蕤)، یکی از افسران یوان شو را دستگیر کردند. نیروهای یوان شو متحمل تلفات سنگین شدند و بسیاری از سربازان او در رودخانه افتادند و غرق شدند.
لو بو، هان شیان و یانگ فنگ بعداً نیروهای خود را رهبری کردند تا به شوچون، پایتخت قلمروهای یوان شو حمله کنند و در خشکی و آبی سفر کنند. آنها در طول سفر خود زمینها را غارت کردند. زمانی که به ژونگلی (鍾離؛ در اطراف چوژو، آنهویی کنونی) رسیدند، دستاوردهای زیادی به دست آوردند، بنابراین عقبنشینی کردند. لو بو قبل از عبور از رودخانه هوآی به سمت شمال، نامه ای از یوان شو گذاشت: «شما فکر میکنید که ارتش شما قدرتمند است و همیشه به داشتن جنگجویان قدرتمند تحت فرمان خود میبالید. میخواستید من را نابود کنید، اما چرا خود را تغییر دادید. هر بار تصمیم بگیرم شاید شجاع نباشم، اما بر منطقه هوآینان مسلط شدهام. در مدت کوتاهی مثل موش شدهای که برای پناه گرفتن در شوچون میدود و نمیتوانی دوباره بیرون بیایی. جنگجویان توانا کجا هستند؟ لذت میبری دروغ گفتن به همه، اما شما نمیتوانید کاری کنید که همه شما را باور کنند. از زمانهای قدیم، مردم از تکنیک کاشتن نارضایتی بین دشمنان خود برای غلبه بر آنها استفاده میکردند. من اولین کسی نیستم که از این استراتژی استفاده میکنم. من هنوز در نزدیکی هستم تا بتوانم منتظر پاسخ شما باشید.» پس از عبور Lü Bu از رودخانه Huai، یوان شو شخصاً ۵۰۰۰ سرباز را به سمت ساحل رودخانه هدایت کرد. نیروهای لو بو که در طرف مقابل قرار داشتند، به دشمن خود خندیدند و عقبنشینی کردند.
درگیری با زنگ با
[ویرایش]در آن زمان، شیائو جیان (蕭建) به عنوان صدراعظم (相) ایالت لانگیا خدمت کرد و در شهرستان جو مستقر بود. شیائو جیان، یک مرد محافظه کار، هیچ تماسی با لو بو نداشت. لو بو به شیائو جیان نوشت: "در ابتدا، همه در سرتاسر امپراتوری برای از بین بردن دونگ ژوو اسلحه به دست گرفتند. من دونگ ژوو را کشتم و به سمت شرق حرکت کردم، جایی که امیدوار بودم بتوانم سربازان قرض بگیرم و برای دفاع از امپراتور به غرب برگردم. پایتخت لوئویانگ را بازگردانید. با این حال، جنگ سالاران بین خودشان میجنگیدند و هیچیک از آنها نگران ایالت نبودند. من اهل وویوان (五原) هستم که بیش از ۵۰۰۰ لیوان دورتر از استان شو قرار دارد و جایی در مرز شمال غربی است. در حال حاضر، من به اینجا آمدهام تا برای سرزمینهای جنوب شرقی جنگ نکنم. جو و شیاپی از یکدیگر دور نیستند، بنابراین برقراری ارتباط بین آنها آسان است. شما طوری رفتار میکنید که یک امپراتور در یک فرماندهی و یک پادشاه در یک فرماندهی هستید. شهرستان! در گذشته، زمانی که یو یی به ایالت چی حمله کرد، بیش از ۷۰ شهر را در چی فتح کرد، به جز جو و جیمو به خاطر تیان دان. من یو یی نیستم و شما نیز تیان دان نیستید. از خردمندان در این نامه.» پس از دریافت نامه لو بو، شیائو جیان به جی جیان (齎牋) دستور داد تا پنج اسب خوب را به عنوان هدیه به لو بو تقدیم کند.
زانگ با بعداً شیائو جیان را شکست داد و منابع او را تصرف کرد. وقتی لو بو این را شنید، میخواست نیروهایش را برای حمله به زانگ با در شهرستان جو هدایت کند، اما گائو شون به او توصیه کرد که از این کار جلوگیری کند، "ژنرال، شما به خاطر کشتن دونگ ژوو به شهرت گستردهای دست پیدا کردید. حتی اگر در وضعیت فعلی خود باقی بمانید. در موقعیت، دور و نزدیکان همچنان از شما میترسند. شما نباید آنقدر بی پروا باشید که شخصاً افراد خود را به جنگ هدایت کنید. اگر شکست بخورید، آسیب به شهرت شما کم نخواهد بود. لو بو او را نادیده گرفت. زنگ با از شیوههای خشونتآمیز و غارتگر لو بو شنید، بنابراین در شهرستان جو ماند و دفاعی محکم در برابر لو بو انجام داد. لو بو نتوانست شهرستان جو را فتح کند، بنابراین نیروهای خود را عقب کشید و به شیاپی بازگشت. زنگ با بعدها با لو بو صلح کرد.
نبرد شیاپی
[ویرایش]در طول سال ۱۹۷، یانگ فنگ و هان شیان دزدانی بودند که به منطقه بین استانهای یانگ و شو یورش بردند و لو بو به آنها دستور داد تا نیروهای خود را برای حمله به تدارکات لیو بی رهبری کنند. با این حال، لیو بی با موفقیت آنها را به دام انداخت. یانگ فنگ در حالی کشته شد که هان شیان موفق به فرار شد.
در اواخر سال ۱۹۷ یا اوایل سال ۱۹۸، لو بو در کنار یوان شو قرار گرفت. لو بو همچنین به سربازان خود دستور داد تا طلا و پول جمعآوری کنند تا مقداری حفاری نظامی بخرند، اما در طول مسیر لیو بی سربازان خود را رهبری کرد و توانست طلا و پول را تصرف کند. در پاسخ، لو بو گائو شون و ژانگ لیائو را برای حمله به لیو بی در پیچنگ فرستاد. سائو سائو شیاهو دان را برای حمایت از لیو بی فرستاد اما گائو شون لیو بی را شکست داد و همچنین نیروهای تقویتی که سائو سائو برای کمک به او فرستاده بود. لو بو و شیاپی را محاصره کردند. او نامه ای به لو بو نوشت و فواید تسلیم شدن و عواقب مقاومت را توضیح داد. لو بو میخواست تسلیم شود، اما چن گونگ و دیگران میدانستند که قبلاً به سائو سائو توهین کرده بودند (زمانی که قبلاً به او خیانت کردند)، بنابراین از لو بو خواستند تصمیم خود را تغییر دهد.
هنگامی که ارتش سائو سائو به پنگ چنگ رسید، چن گونگ به لو بو گفت: "ما باید اکنون به دشمن حمله کنیم، زیرا نیروهای ما در حالی که دشمن خسته است استراحت کردهاند. ما مطمئن هستیم که پیروز خواهیم شد." لو بو پاسخ داد: "چرا ما منتظر حمله آنها نباشیم؟ پس از آن ما آنها را در رودخانه سی نابود خواهیم کرد." هنگامی که حملات سائو سائو شدت گرفت، لو بو از برج دروازه سفید (白門樓؛ سکوی دید بالای دروازه اصلی در جنوب شیاپی بالا رفت و به مردانش گفت: «سائو سائو دارد من قصد ندارم با تو مشکل پیدا کنم، باید تسلیم پروردگار دانا باشم. چن گونگ گفت: "سائو سائو خیانتکار ارباب عاقل نیست! تسلیم شدن در برابر او مانند برخورد با یک تخم مرغ به سنگ است! چگونه میتوان انتظار داشت که (بعد از تسلیم شدن) زندگی کنی؟"
لو بو زو سی (許汜) و وانگ کای (王楷) را برای درخواست کمک فوری از یوان شو فرستاد. یوان شو گفت: "لو بو حاضر نشد دخترش را به اینجا بفرستد، بنابراین انتظار میرود که او به عذاب خود برسد. چرا او دوباره از من کمک میخواهد؟" خو سی و وانگ کای پاسخ دادند، "اگر اعلیحضرت لو بو را نجات ندهید، شما به عذاب خود میپردازید. اگر لو بو نابود شود، اعلیحضرت نفر بعدی خواهد بود." یوان شو سپس نیروهای خود را آماده کرد و ادعا کرد که نیروهای کمکی را برای لو بو میفرستد. در این بین، لو بو فکر کرد که یوان شو تمایلی به کمک به او ندارد زیرا دخترش را به یوان شو نفرستادهاست، بنابراین یک شب دخترش را به خودش بست و سعی کرد از محاصره خارج شود. با این حال، آنها با سربازان سائو سائو مواجه شدند که تیرهایی به سمت آنها شلیک کردند، بنابراین چارهای جز بازگشت به شیاپی نداشتند. او به سمت شیاپی عقبنشینی کرد و جرات بیرون رفتن را نداشت.
لو بو به چن گونگ و گائو شون دستور داد تا از شیاپی دفاع کنند، در حالی که او شخصاً برخی از سوارکاران را هدایت کرد تا به مسیرهای تدارکاتی سائو سائو حمله کنند. با این حال، قبل از رفتن، همسرش به او گفت: «ژنرال، من میدانم که میخواهید به خطوط تدارکاتی سائو سائو حمله کنید، اما چن گونگ و گائو شون نمیتوانند با یکدیگر کنار بیایند. اگر ترک کنید، ممکن است با هم خوب کار نکنند. در دفاع از شهر. اگر اتفاق ناگواری بیفتد، چه بلایی سر شما میآید، ژنرال؟ امیدوارم این موضوع را با دقت در نظر بگیرید و توسط چن گونگ و دیگران گمراه نشوید. اما من توانستم نزد تو برگردم زیرا پانگ شو (龐舒) مخفیانه از من محافظت میکرد و من را در کنار خود نگه میداشت. شما اکنون لازم نیست نگران من باشید.» لو بو پس از گوش دادن به همسرش احساس غمگینی میکرد و نمیتوانست تصمیم بگیرد که چه کاری انجام دهد.
چن گونگ به لو بو گفت: "سائو سائو راه درازی را پیمودهاست و او نمیتواند زیاد دوام بیاورد. ژنرال، شما میتوانید تعدادی نیرو با خود بیاورید و اردوگاهی را در خارج از شهر برپا کنید، در حالی که من و دیگران باقی خواهیم ماند. پشت سر برای دفاع از شهر اگر دشمن به شما حمله کند من سربازان شهر را هدایت میکنم تا از پشت به آنها حمله کنند اگر به شهر حمله کنند میتوانید شهر را از بیرون تقویت کنید ظرف ده روز ذخایر دشمن تمام میشود و ما میتوانیم آنها را به راحتی شکست دهیم." لو بو با ایده چن گونگ موافق بود. با این حال، همسر لو بو گفت: "در گذشته، سائوها با گونگتای (چن گونگ) مانند یک کودک تازه متولد شده رفتار میکردند، اما او هنوز هم علیه آنها مخالفت کرد و به شما پیوست. اکنون، رفتار شما با گونگتای کمتر از رفتار سائو سائو نیست. و تو قصد داری تمام شهر را به همراه خانواده ات به او بسپاری، در حالی که تنها میروی؟ اگر اتفاقی بیفتد، من دیگر همسرت نمیشوم! لو بو سپس نظر خود را تغییر داد.
یوان شو نتوانست به کمک لو بو بیاید. سائو سائو علیرغم حملات شدید به شهر نتوانست شیاپی را فتح کند و مردانش خسته شده بودند. او میخواست کمپین را لغو کند و به شو بازگردد، اما مشاورانش گو جیا و ژون یو از او خواستند که ادامه دهد. سپس به سربازانش دستور داد که آب رودخانههای یی (沂) و سی (泗) را به سمت سیل زیاپی هدایت کنند. پس از یک محاصره سهماهه، روحیه نیروهای لو بو به شدت سقوط کرد و افرادش به تدریج او را از خود دور کردند. و وی زو (魏續) چن گونگ و گائو شون را اسیر کردند و سپس نیروهای خود را به تسلیم شدن به سائو سائو هدایت کردند.
لو بو و زیردستان باقی مانده اش از برج دروازه سفید بالا رفتند و وقتی دیدند که آنها را محاصره کردهاند تسلیم شدند. هوهانشو ثبت کرد که قبل از اینکه تسلیم شود، لو بو از افرادش خواست او را بکشند و سرش را به سائو بیاورند. سائو اما آنها نپذیرفتند.
سقوط و مرگ
[ویرایش]لو بو را بستند و به حضور سائو سائو آوردند. گفت: من را خیلی محکم میبندند، میتوانی بندها را شل کنی؟ سائو سائو پاسخ داد: "ببر باید محکم مهار شود." لو بو سپس گفت: "پروردگار من، تو فقط از من میترسی، اما اکنون، چون من قبلاً به تو تسلیم شدهام، دیگر نگران نباشی. سرورم، چرا به من رحم نمیکنی و اجازه نمیدهی کمکت کنم. نیروهای خود را رهبری کنید؟ به این ترتیب، نیازی نیست نگران این باشید که نتوانید امپراتوری را آرام کنید." وقتی سائو سائو نشانههایی از تجدید نظر را نشان داد، لیو بی مداخله کرد: "پروردگار من، آیا ندیدهای که لو بو با دینگ جیانیانگ و گراند پرسپتور دونگ چه کرد؟" سائو سائو چانه اش را مالید. لو بو بر سر لیو بی فریاد زد، "تو غیرقابل اعتمادترین فرد هستی!"
جزئیات بیشتر در مورد مکالمه بین لو بو و سائو سائو در متون دیگری ثبت شد و بعداً توسط پی سونگجی به عنوان حاشیه نویسی به اضافه شد.
جزئیات بیشتر در مورد مکالمه بین لو بو و سائو سائو در متون دیگری ثبت شد و بعداً توسط پی سونگجی به عنوان حاشیه نویسی به سانگوژی اضافه شد.
Yingxiong Ji ضبط کرد:
لو بو به سائو سائو گفت: "من با زیردستانم سخاوتمندانه رفتار کردم، اما وقتی در مشکل بودم آنها به من خیانت کردند." سائو سائو پاسخ داد: "شما همسرتان را رها کردید و روی همسران مردان خود طرحهایی میکشید. شما به این میگویید "سخاوتمندانه با آنها رفتار کنید"؟ لو بو ساکت ماند.
Xiandi Chunqiu ضبط کرد:
لو بو از سائو سائو پرسید: "سرور من، وزن کم کردی. چرا؟" سائو سائو از او پرسید: "چگونه مرا شناختی؟" لو بو پاسخ داد: "وقتی در لویانگ بودم، تو را در باغ خانواده ون (溫氏園) دیدم." سائو سائو گفت: "بله، فراموش کردم. وزنم را کاهش دادم زیرا از اینکه تو را زودتر به خدمت نگرفتم، افسرده شدم." لو بو گفت: "در گذشته، دوک هوان چی گوان ژونگ را به خاطر مجروح کردن او زودتر بخشید و حتی گوان را به عنوان صدراعظم خود منصوب کرد. اکنون، آیا ممکن است به من اجازه دهید تا تمام تلاشم را برای خدمت به شما انجام دهم؟" از آنجایی که لو بو به شدت مهار شده بود، رو به لیو بی کرد و گفت: "ژوانده، تو اینجا مهمان هستی. من زندانی هستم که در بند هستم. چرا چیزی برای کمک به من نمیگویی؟" سائو سائو خندید و گفت: "چرا به جای اینکه مستقیم با من صحبت کنی به او روی میآوری؟" سائو سائو قصد داشت از لو بو دریغ کند، بنابراین به افرادش دستور داد که پیوندهای لو را باز کنند. با این حال، وانگ بی (王必)، مسئول ثبت احوال (主簿) زیر نظر سائو سائو، حرفش را قطع کرد و گفت: "لو بو دشمن قدرتمندی است و متحدانش در این نزدیکی هستند. نباید از او در امان بود." سپس سائو سائو به لو بو گفت: "من میخواستم جان تو را ببخشم، اما مسئول ثبت احوال من میگوید نه. پس، چه کار کنم؟"
سائو سائو لو بو را به همراه چن گونگ، گائو شون و دیگران به دار آویخت. اجساد مردگان آنها بعداً سر بریده شد و سرهای آنها به پایتخت خو فرستاده شد و سپس به خاک سپرده شد.
لحظات پایانی لو بو که در هوهانشو ضبط شدهاند کمی با آنچه در سانگوژی ثبت شده متفاوت است، زیرا هوهانشو بخشهایی از متن اصلی در سانگوژی را با حاشیه نویسی Xiandi Chunqiu ترکیب میکند، اما این دو روایت بهطور کلی شبیه به هم هستند.