قشر اوربیتوفرونتال

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

قشر اوربیتوفرونتال (به انگلیسی: Orbitofrontal cortex) یا ساده شده OFC, قسمتی از قشر پیش پیشانی مغز است که پروسه ذهنی تصمیم گیری را هدایت می‌کند و در پیش‌بینی نتایج تصمیمات گرفته شده و تطبیق رفتار با پیامد آن نقش ایفا می‌کند. در نخستی سانان نواحی ۱۱، ۱۲ و ۱۳ برودمن و در انسان نواحی برودمن ۱۱، ۱۰ و ۴۷ را به خود اختصاص میدهد. [۱]

کورتکس اوربیتوفرونتال
محل تقریبی OFC نشان داده شده در تصویربرداری MRI از زاویه ساژیتال
سطح قدامی OFC در نیمکره چپ مغز
جزئیات
بخشی ازلوب پیشانی
شناسه‌ها
لاتینcortex orbitofrontalis
نورونیمز91
شناسه
نورولکس
birnlex_1049
FMA242003

عملکرد[ویرایش]

این ناحیه در درک پاداش و تنبیه نقش ایفا می‌کند و مارا راهنمایی می‌کند تا رفتار خود را با نتایج گرفته شده بر اساس رفتارمان تطبیق بدهیم. [۲]برخی پژوهش ها نشان می‌دهد اوربیتوفرونتال در شکل گیری اخلاق و ارزش هایمان نقش داشته و در مجرمان خشن مبتلا به سایکوپاتی که همدلی کمتری دارند اندازه این قسمت مغز کوچکتر از افراد عادی جامعه میباشد.آسیب به این ناحیه مغزی موجب بروز رفتار بچه گانه و نامناسب اجتماعی (گرفتن چیزهایی که از دیگران می‌خواهند بدون اجازه آنها، بی مسئولیتی و رعایت نکردن صف اجتماعی) میشود. این افراد به سختی پیامد کارهایشان را پیش بینی می‌کنند و قضاوت ضعیفی دارند و از اشتباهات خود یاد نمی‌گیرند.[۳]

اهمیت بالینی[ویرایش]

وسواس اجباری

کورتکس اوربیتوفرونتال نقش ‌مهمی در نشان دادن میزان ارزش پاداش مرتبط با محرک و رفتار دارد. بنابراین اختلال در این ناحیه مغز می‌تواند باعث موازی شدن اشتباه برخی رفتار با دریافت پاداش می‌شود (مثال دست شستن) و این موضوع انعطاف پذیری ادراکی-ذهنی را کاهش داده که شخص احساس اجبار و اضطراب شدید برای انجام کار وسواسی خود می‌کند. این جفت شدن عمل همراه با پاداش ممکن است تقویت شده و جلوگیری از آن اجتناب ناپذیر می‌شود. در نتیجه این موازی شدن رفتار اجباری با پاداش و همچنین ناتوانی سایر نواحی لوب پیشانی برای مهار رفتار غیر عادی ایجاد شده توسط عقده های قاعده‌ای، این رفتار اجباری بارها و بارها تکرار میگردد. این جنبه های OCD ویژگی های مشترک با اعتیاد دارد.[۴]

منابع[ویرایش]

[۵] [۶]

Cognitive Neuroscience

Marie T. Banich and Rebecca J. Compton (۲۰۱۸). Cognitive Neuroscience. ج. ۴. Goldstein, R. Z., and Volkow، Dysfunction oftheprefrontal cortex in addiction (۲۰۱۱). Dysfunction of the prefrontal cortex in addiction:Neuroimaging findings and clinical implications. ج. ۱۲. Nature Reviews Neuroscience. ص. ۶۵۲-۶۶۹.

  1. Kringelbach M. L. (2005). "The orbitofrontal cortex: linking reward to hedonic experience". Nature Reviews Neuroscience. 6 (9): 691–702. doi:10.1038/nrn1747. PMID 16136173. S2CID 205500365.
  2. «The Neural Correlates of Positive Versus Negative Thought-action Fusion in Healthy Young Adults». ۲۰۲۱: ۶۲۸–۶۳۹. doi:https://doi.org/10.9758%2Fcpn.2021.19.4.628 مقدار |doi= را بررسی کنید (کمک).
  3. T. Banich and Compton (۲۰۱۸). Cognitive Neuroscience. doi:10.1017/9781316664018.
  4. Cavedini, P., Gorini, A and Bellodi, L. (۲۰۰۶). Understanding obsessive-compulsive disorder:Neuropsychology review. صص. ۳–۱۵. مقدار |نام خانوادگی1= در Authors list موجود نیست (کمک)
  5. Dysfunction of the prefrontal cortex in addiction: Nature Reviews Neuroscience. ج. ۱۲(۱۱). ۲۰۱۱. صص. ۶۵۲–۶۶۹.
  6. Cognitive Neuroscience. صص. ۱۳۴۲–۱۳۶۳.