داگلاس (نمایشنامه)

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرتره هنری ارسکین جانستون (۱۷۷۷–۱۸۳۰؟)، بازیگر اسکاتلندی، در نقش اصلی داگلاس

داگلاس یک تراژدی به سبک شعر سپید نوشته جان هوم است که نخستین بار در سال ۱۷۵۶ در ادینبرا به اجرا درآمد.

این نمایش برای چندین دهه در اسکاتلند و انگلیس موفقیت بزرگی محسوب می‌شد و بسیاری از بازیگران برجستهٔ آن دوره، مانند ادموند کین، که اولین بازی خود را در آن انجام داد را جذب خود کرد.[۱] پِگ وافینگتون در نقش بانو راندولف به بازیگری پرداخت، بخشی که بعداً در سارا سیدونز به ایفای نقش پرداخت.

خطوط آغازین پرده دوم احتمالاً معروف‌ترین خطوط هستند:

اسم من نوروال است. پدر من در تپه‌های گرامپیان گله‌های خود را می‌چراند. یک جوان روستایی صرفه جو، مراقبت‌های مداوم او باعث افزایش ذخیره اش شد؛ و تنها پسرش، خودم، را در خانه نگه دارد.

_(داگلاس، دوم، من)

طرح داستان[ویرایش]

خانوم راندولف نمایشنامه را در غم از دست دادن برادرش آغاز کرد. اندکی پس از آن، او برای کنیزش فاش کرد که با پسر دشمن پدرش ازدواج کرده‌است. او قادر به اعتراف به ازدواج یا اعتراف به پسری که به دنیا آورده، نبوده‌است. او کنیزش را به همراه پسرش به خانه خواهر کنیز فرستاد. آنها در طوفان گم شده بودند و دیگر خبری از آنها نشده بود.

قهرمان جوان، نوروال، مدت کوتاهی پس از تولدش در خارج از خانه رها شد تا در اثر در معرض دید قرار گرفتن، بمیرد. با این وجود، کودک توسط یک چوپان نجات پیدا کرد -الد نوروال[۲] - و بنابراین نام خود را بازمی‌یابد. او در واقع پسر لیدی راندولف (دختر سر مالکوم)، توسط داگلاس است و مدت کوتاهی دوباره با او متحد می‌شود.

سر مالکوم کودک را در معرض دید قرار می‌دهد، اما به بانگ نوروال یک مأموریت در ارتش داده می‌شود.[۲]

هنگامی که او زندگی لرد راندولف را نجات می‌دهد، ارباب مدیون او می‌شود و بدین ترتیب یانگ نوروال از طرف گلنالون را که وارث ارباب است مورد حسادت قرار می‌گیرد.

همان‌طور که در مکتب هنری رومانتیک متداول بود، در این داستان نیز بسیاری از شخصیتهای اصلی به استثنای لرد راندولف می‌میرند. بانوی راندولف، پس از شنیدن خبر مرگ یانگ نوروال که توسط لرد راندولف که او نیز توسط گلنالون فریب خورده بود، کشته شده بود، جان خودش را گرفت. به نحوی، بانگ نوروال گلنالون را کشته بود، زیرا گلنالون دربارهٔ او دروغ منتشر می‌کرد.

مضمون و بازخورد[ویرایش]

دیوید گریک بازیگر و کارگردان ساکن لندن کسی که در ابتدا نمایشنامه را رد کرد

مضمون این نمایشنامه با شنیدن تصنیف «گیل موریس» یا «چایلد موریس» از بانویی به فکرش خطور کرد (FJ Child , Popular Ballads , ii. 263). تصنیف طرح کلی ساده و برجسته داستان او را فراهم کرد. بعد از آگیس، این دومین شعر درام

خانگی بود.[۳]

پس از پنج سال، او نمایشنامه اش را به پایان رساند و آن را برای نظر خواهی کردن از دیوید گاریک به لندن برد. آن هم مثل اگیس رد شد،[۳] اما در بازگشتش به ادینبورگ دوستانش تصمیم گرفتند که نمایشنامه باید در آنجا ساخته شود. این در ۱۴ دسامبر ۱۷۵۶، علی‌رغم مخالفت رئیس دانشگاه، که الکساندر کارلایل را احضار کرد تا پاسخگوی دلیل حضور در نمایندگی آن باشد، موفقیت چشمگیری بدست آورد. هوم پس از دیدار از لندن، جایی که داگلاس را در ۱۴ مارس در کاونت گاردن بیرون آوردند، عاقلانه از مدیریت خود استعفا داد.

دیوید هیوم تحسینش از داگلاس را خلاصه کرد و گفت که دوستش «نبوغ نمایشی واقعی شکسپیر و اوتوی را دارد که از وحشیگری ناخوشایند یکی و هرزگی دیگری پاک شده‌است». گری، در نامه ای به هوراس والپول (اوت ۱۷۵۷)، گفت که نویسنده «به نظر می‌رسید زبان واقعی صحنه را بازسازی کرده، که طی صد سال اخیر از دست رفته‌است»، اما ساموئل جانسون از اشتیاق عمومی خودداری کرد و به‌طور قطع اظهار کرد که در کل نمایشنامه ده خط خوب هم وجود نداشت (Boswell, Life , ed. کرکر، ۱۳۴۸، ص. ۳۰۰)

داگلاس نیز از تعجب تماشاگران ادینبورگ چنین استنباط کرد که، "Yer Wullie Shakespeare Noo Whaur's" اظهارنظری دال بر برتری اسکاتلندی‌ها نسبت به نمایشنامه نویس مشهور انگلیسی است. این نمایشنامه همچنین موضوع شماری از هر دو رسالهٔ حمایتی و خصومت آمیز بود. همچنین تقریباً مجموعه داستان‌های اوسیان جیمز مک فرسون را تحت تأثیر قرار داد.[۳][۴]

از آنجا که هوم توسط داگلاس توسط مقامات کلیسا تحت تعقیب قرار گرفته بود، در سال ۱۷۵۸ از سمت وزارت استعفا کرد[۳] و یک شخص عامی شد. شاید این آزار و شکنجه بوده‌است که موجب شده هوم علاوه بر موفقیت داگلاس در آنجا، برای صحنه لندن هم بنویسد و او را از تأسیس تئاتر ملی جدید اسکاتلند که برخی امیدوار بودند داشته باشد، بازدارد.

منابع ادبی[ویرایش]

سارا سیدونز، یکی از مشهورترین بازیگران نقش لیدی راندولف در داگلاس

پارک منسفیلد اثر جین آستین (۱۸۱۴) و آسیاب روی طناب باریک (۱۸۶۰) اثر جورج الیوت هر دو اشاره ای به خط «نام من نوروال است» دارد.[۵]

یانگ جورج آزبورن آن را با صدای موزون خواند، استخراج اشک از عمه خود، در Vanity Fair تاکری (از ۱۸۴۷–۱۸۴۸)، ص. ۵۰۴

هری والمرز در «چکمه‌های مسافرخانه درخت مقدس چارلز دیکنز» نیز به آن اشاره کرده‌است:

در نتیجه، اگرچه او یک پسر خوب و زیبا را با خود همراه کرد و از اینکه دید او بسیار علاقه‌مند به خواندن کتابهای افسانه ای اش است بسیار خوشحال شد و هرگز از شنیدن صدایش که می‌گفت نام من نوروال است یا از شنیدن آوازهای او در مورد جوان خسته ته نمی‌شد. ماه می در حال پرتو افشانی عشق است، و هنگامی که او تو را دوست می‌دارد تنها نام را ترک نکرده‌است، و آن؛ هنوز او فرمان را بر کودک نگه داشت، و کودک یک کودک بود، و باید آرزو کرد که بیشتر از آن باشد

همچنین در نیکلاس نیکلبی اشاره دیگری به نوروال شده‌است، هنگامی که اسکیرز واکفورد، در حالی که در بازداشت به سر می‌برد، از پسر خود به عنوان «یک یانگ نوروال» نام می‌برد، ظاهراً عزیزترین شهر.

جورج بی. چیور، کشیش و برانداز آمریکایی، در سال ۱۸۵۷ در کتاب خداوند در مقابل بردگی به آن اشاره کرده‌است. او مراسم افتتاحیه معروف دومین پرده را، هنگامی که پسر بود، به یاد می‌آورد. سپس چطور نوروال پیر را که فقط به دنبال افزایش گله خود بود و خودخواهانه داگلاس را برای انجام این کار در خانه توقیف کرده بود، با آن تاجران مدرنی که سعی در جلوگیری از جنبش ضد برده داری داشتند مقایسه می‌کند زیرا لغو برده داری به تجارت ضرر می‌رساند (چیور در زمان خود بسیار شناخته شده بود، و ادگار آلن پو از او به عنوان یکی از «ادیبان شهر نیویورک» در مجموعه مقالات معروف خود به همین نام در سال ۱۸۴۶ نام برد).

هیو مک دیارمید، که پیشگام قرن بیستم رنسانس اسکاتلند است خطوط زیر را در کتاب «مرد مست به بوتهٔ خار نگاه می‌کند» (۱۹۲۲) گنجانیده‌است:

اسم من نوروال است که در تپه‌های گرامپیان فراموش شده‌است و این فراموشی شایستهٔ آن است.[۶]

بعلاوه در نمایشنامهٔ «هرگز نمی‌توانید بگویید» اثر جورج بی شاو به وسیلهٔ دوقلوها، فیلیپ و دالی به آن اشاره شده‌است.

جستارهای وابسته[ویرایش]

  • ویلیام وارن (بازیگر بزرگ)

منابع[ویرایش]

این مقاله گرفته شده از نوشتهٔ هم جان است که در سال ۱۹۱۱ منتشر شد. دانشگاه کمبریج. ص. ۶۲۶

  • Ousby (ed) Cambridge Companion to ادبیات به انگلیسی (۱۹۹۳)
  • Drabble، مارگارت (ویراستار)) همراه آکسفورد با ادبیات انگلیسی (چاپ پنجم) ۱۹۸۵)
  1. "Edmund Kean". Arthurlloyd.co.uk. Retrieved 2012-08-13.
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ Drabble, Margaret (ed.) The Oxford Companion to English Literature (fifth edition) 1985)
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ Keay, J. & Keay, J. (1994). Collins Encyclopaedia of Scotland. London. HarperCollins.
  4. "Whaur's yer Wullie noo?"
  5. Price, Leah, The Anthology and the Rise of the Novel: From Richardson to George Eliot (2003), Cambridge University Press, pp 79, 80

پیوند به بیرون[ویرایش]