ویکیپدیا:نوشتار پیشنهادی/۲۰۲۴/۳۹
اخلاق کانتی یک نظریهٔ اخلاقیِ وظیفهگرا است که ایمانوئل کانت تدوین و معرّفیش کرده است. بر مبنای این نظریه، که در نتیجهٔ عقلگرایی عصر روشنگری پدید آمد، ارادهٔ نیک یگانه پدیدهٔ ذاتاً خوب است و عمل فقط هنگامی خوب تلقّی میشود که برآمده از احساسِ وظیفه نسبت به قانونِ اخلاقی باشد. محورِ اصلیِ دیدگاهِ کانت دربارهٔ قانونِ اخلاقی امرِ مطلق است که دربارهٔ همهٔ افراد، صرفِ نظر از منافع و خواستهایشان، صدق میکند. کانت امرِ مطلق را به شکلهای مختلف صورتبندی کرد. اصلِ جهانشمولیت از نظرِ کانت چنین اقتضا میکند که یک عمل برای آن که مجاز باشد، باید بتوان آن را بدون این که تناقضی پیش آید، دربارهٔ همهٔ افراد به کار برد. صورتبندیِ کانت از انسانیت در بخشِ دومِ امرِ مطلق متضمّنِ آن است که هرگز نباید با دیگران صرفاً بهعنوان وسیلهای برای رسیدن به یک هدف رفتار شود؛ بلکه انسانیت همیشه باید هدف باشد. از مفهومِ خودآیینی چنین برمیآید که عاملان عقلانی بر پایهٔ ارادهٔ خودشان به قانون اخلاقی پایبند هستند؛ در عین حال، لازمهٔ مفهوم ملکوتِ غایات، آن است که افراد به گونهای عمل کنند که گویی اصولِ حاکم بر اعمالشان شکلدهندهٔ قانونی برای ملکوتی فرضی است. کانت همچنین میان وظایفِ کامل و ناقص تمایز قائل میشود. وظیفهٔ کامل، مثل وظیفهٔ دروغ نگفتن، همواره صادق و الزامآور است؛ حالآنکه، وظیفهٔ ناقص مثل وظیفهٔ کمک به خیریه میتواند انعطافپذیر و منحصر به زمان و مکان خاص باشد. این نظریه در متفکران پس از کانت هوادارانی داشت که از آن جمله میتوان به یورگن هابرماس و ژاک لاکان اشاره کرد. همچنین نظریهٔ قرارداد اجتماعیِ جان رالز که در اثرش تحتعنوان نظریهٔ عدالت تدوین شد، تحت تأثیر اخلاقِ کانت است. اونرا اونیل، اخلاقپژوهِ کانتیِ معاصر، نظریهٔ عدالت خود را بر اساس این الگوی اخلاق کانتی تدوین کرده است. الگوهای اخلاق کانتی در حوزههای مختلفی از جمله اخلاقِ پزشکی و اخلاقِ جنسی مورد استفاده قرار گرفته است.