سه شاهزاده سرندیپ: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خط ۹: خط ۹:
اولی پرسيد: «مگر بار شتر تو روغن و شهد نبود»؟ گفت: «چرا». دومی سؤال كرد: «مگر زنی هم بر روي شتر سوار نبود»؟ ساربان با خوشحالي گفت: «آري چنين است». سومی گفت: «به گمان من آن زن باردار هم بود، اين طورنيست؟» ساربان با تعجب جواب داد: «اتفاقا همين طور است پس در اين صورت براي من ترديدي باقي نمانده كه شتر مرا شما ديديد»
اولی پرسيد: «مگر بار شتر تو روغن و شهد نبود»؟ گفت: «چرا». دومی سؤال كرد: «مگر زنی هم بر روي شتر سوار نبود»؟ ساربان با خوشحالي گفت: «آري چنين است». سومی گفت: «به گمان من آن زن باردار هم بود، اين طورنيست؟» ساربان با تعجب جواب داد: «اتفاقا همين طور است پس در اين صورت براي من ترديدي باقي نمانده كه شتر مرا شما ديديد»
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|ساربان زان همه نشان درست|گَََََرد شك را زپيش خاطر شُست}}
{{ب|ساربان زان همه نشان درست|گرد شك را زپيش خاطر شست}}
{{ب|آگهي چون نداشت از فنّشان|چنگ در زد سبك به دامنشان}}
{{ب|آگهي چون نداشت از فن شان|چنگ در زد سبك به دامنشان}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
هر چه برادران سوگند خوردند كه ما شتررا نديده ايم وازروي تیزبینی و دقت نظر آن علامت ها و نشاني ها را گفتيم سودي نبخشيد و ساربان از آنها نزد حاكم شكايت برد.
هر چه برادران سوگند خوردند كه ما شتررا نديده ايم وازروي تیزبینی و دقت نظر آن علامت ها و نشاني ها را گفتيم سودي نبخشيد و ساربان از آنها نزد حاكم شكايت برد.
خط ۲۰: خط ۲۰:
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|ديدم آنجا كه نقش پايش بست|گشته پيدا بخاك نقش دو دست}}
{{ب|ديدم آنجا كه نقش پايش بست|گشته پيدا بخاك نقش دو دست}}
{{ب|گفتم آن حامل و گرانبارست|كز زمين خاستنش دشوارست}}
{{ب|گفتم آن حامل و گران بارست|كز زمين خاستنش دشوارست}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
تشريح و توصيف اين علائم و امارات، بهت و حيرت حاكم را دو چندان كرد و به تعظيم و بزرگی آنان كوشيد.<ref>http://saanei.org/index.php?view=01,02,48,595,0</ref>
تشريح و توصيف اين علائم و امارات، بهت و حيرت حاكم را دو چندان كرد و به تعظيم و بزرگی آنان كوشيد.<ref>http://saanei.org/index.php?view=01,02,48,595,0</ref>

نسخهٔ ‏۲۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۱۱:۵۸

سه شاهزاده سرندیپ (انگلیسی: The Three Princes of Serendip)ترجمه داستانی است که مایکل ترامزینو آن را به ایتالیایی در سال 1557 در ونیز نوشته است. ترامزینو به گفته خودش این داستان ایرانی را از شخص دیگری که آن را از کتاب هشت بهشت امیر خسرو دهلوی ترجمه کرده، شنیده است. این داستان ابتدا از زبان فرانسوی به زبان انگلیسی راه یافته و اکنون ترجمه های متعددی از آن موجود است. "سرندیپ" نام فارسی یا اردوی سری لانکا است که از واژه سوارنادویپا در زبان سانسکریت و در اصل از زبان تامیل به فارسی راه یافته و به معنی جزیره طلایی است. ریشه احتمالی دیگر این واژه ممکن است به واژه سیمهالادویپا بازگردد که به معنی سرزمین سیمهالیهاست. این داستان در کشورهای انگلیسی زبان به عنوان منشاء واژه سرندیپیتی انگلیسی: Serenipity که به معنای "شانس در کشف چیزی غیرمنتظره" است، شهرت دارد. هوریس والپول این واژه را از "داستانی عامیانه" که در آن سه شاهزاده از روی "تصادف و تخیل" مشخصات شتر گمشده ای را حدس زدند، برساخت. همچنین این داستان در سال 1747 با سرگذشت متفاوتی توسط ولتر در کتاب زادیگ ذکر شده و از آن طریق به ادبیات پلیسی راه یافت و نیز به شناخت روش علمی یاری رساند.

داستان شتر گمشده

پادشاهی سه پسر داشت كه هر كدام در هوش و فراست و تیزبینی يگانه زمان بوده اند. باريك بيني اين سه برادر در درك و تشخيص مطلب تا به حدي بود كه كه هر چيزي از نظر تيزبين آنان مي گذشت از اثر، پي به مؤثر مي بردند و علل و جهات وجودي آن چيز را استنباط مي كردند. پادشاه پسران را برای کسب تجربه بیشتر به سفر فرستاد. در میانۀ سفر به سارباني برخوردند كه دنبال شتر گمشده اش مي گشت و از آنان نيز پرس وجو كرد، که آیا شترش را در مسیر خود دیده اند یا نه؟ اولی گفت: «مثل اين كه شترتوازيك چشم كور بود». ساربان جواب داد: «بلي يك چشمش كور است». دومی گفت: «به نظر مي رسد كه يكي ازدندانهايش هم شكسته باشد». ساربان تصديق كرد. سومی گفت: «ظاهرا يك پايش هم لنگ بوده است». ساربان پاسخ داد: «آري همين طور است». به ساربان گفتند: «از همين راهي كه ما آمده ايم برو تا به مقصود برسي و شتر را پیدا کنی» ساربان با آن ها خداحافظي كرد و از راهی كه آن ها نشان دادند به دنبال شتر گمشده رفت ولي هر چه بيشتر رفت بيشتر مأيوس شد و اثري از شتر نيافت. ناگزير پس از طي مسافتي بازگشت و دوباره از آن سه برادر نشاني را خواست: اولی پرسيد: «مگر بار شتر تو روغن و شهد نبود»؟ گفت: «چرا». دومی سؤال كرد: «مگر زنی هم بر روي شتر سوار نبود»؟ ساربان با خوشحالي گفت: «آري چنين است». سومی گفت: «به گمان من آن زن باردار هم بود، اين طورنيست؟» ساربان با تعجب جواب داد: «اتفاقا همين طور است پس در اين صورت براي من ترديدي باقي نمانده كه شتر مرا شما ديديد»

ساربان زان همه نشان درستگرد شك را زپيش خاطر شست
آگهي چون نداشت از فن شانچنگ در زد سبك به دامنشان

هر چه برادران سوگند خوردند كه ما شتررا نديده ايم وازروي تیزبینی و دقت نظر آن علامت ها و نشاني ها را گفتيم سودي نبخشيد و ساربان از آنها نزد حاكم شكايت برد. حاكم راجع به نشاني هائي كه از شتر ناديده داده بودند از آنان توضیح خواست که شما چگونه آن همه علامت و نشانی داده اید در حالی که شتر را اصلاً ندیده اید؟ اولی گفت: «حقیقت این است که از راهي كه آمده بوديم علف هاي طرف راست جاده چريده شده بود ولي علف هاي جانب چپ جاده دست نخورده و برپاي ايستاده بود لاجرم چنين دانستم كه شتر را يك چشم كور بود كه جانب چپ جاده را نديده علف ها سالم مانده است». دومی گفت: «شتر را عادت براينست كه بوتۀ علف را با دندان هايش يك جا از بيخ برمي كند و مي خورد ولي چون در بوته هاي علف كنار جاده نقصان دندان در علف خوردن ظاهر بود پنداشتم كه يكي از دندانهاي شتر بايد شكسته باشد». برادر کوچک تر گفت: «درمسير راه جاي دو دست و يك پاي شتر در حين راه رفتن عمق و فرورفتگي داشت ولي يكي از پاها را به زمين مي كشيد. از آن كشش معلومم شد يك پاي شتر لنگ است.» بار ديگر برادر بزرگتر گفت: «ازهجوم مگس به وجود شهد پی بردم واز تراكم مورچه ها دانستم كه يك لنگه ديگر از بار شتر روغن بوده است». دومی گفت: «اين كه تشخيص دادم زنی برشتر سوار است از آن جهت بود كه در مسير راه كه ساربان شتر را خوابانيده بود اثر بول ديدم و از فاصله ی ناچیز بول بر روی زمین استنباط شد كه آن اثر از زن است نه مرد. برادر كوچك تر، كه بر حمل و بارداري زن تشخیص داده بود اظهار داشت: «معمولاً آدمي وقتي كه از زمين برمي خيزد به حكم ضرورت برای حفظ تعادل بدن فقط يك دست را بر زمين می گذارد و بلند مي شود ولي چون در آن محل كه ساربان شتر را خوابانيده بود اثر كف دو دست ديده شده است لذا استنباط كردم كه آن زن بايد باردار بوده باشد»:

ديدم آنجا كه نقش پايش بستگشته پيدا بخاك نقش دو دست
گفتم آن حامل و گران بارستكز زمين خاستنش دشوارست

تشريح و توصيف اين علائم و امارات، بهت و حيرت حاكم را دو چندان كرد و به تعظيم و بزرگی آنان كوشيد.[۱]

منابع