پرش به محتوا

عبیدالله احرار

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

خواجه ناصرالدین عبیدالله(۸۰۶-۸۹۵ (قمری)) نام‌دار به عبیدالله احرار و خواجه احرار ولی، عارف نامی طریقت نقشبندیه در فرارود (ماوراءالنهر) است.

زندگی‌نامه

[ویرایش]

احرار در رمضان سال ۸۰۶ق در روستای باغستان تاشکند چشم به جهان گشود. پدرش خواجه محمود و جدش خواجه شهاب الدین در شمار اهل علم و عرفان بودند؛ و مادرش از نوادگان شیخ عمر باغستانی بوده و نسبش به عبدالله عمر می‌رسیده‌است.[۱] او دانش‌های ابتدایی در تاشکند فرا گرفت و در ۸۲۸ برای تکمیل تحصیلات و معلومات خود به همراه دایی اش خواجه ابراهیم به سمرقند، هرات و دیگر شهرهای ماوراءالنهر مسافرت کرد، در این سفرها با شماری از مشایخ صوفیه چون بهاءالدین عمر، حسام الدین پارسا، زین الدین خوافی، سعدالدین کاشغری، علاءالدین غجدوانی، قاسم انوار و نظام الدین خاموشی ملاقات کرد.[۲] ولی گرایش احرار به عرفان مانع آموختن بیشتر او شد. چندی در شهرهای ترکستان و خراسان به سفر پرداخت و در ۸۳۲ به هلغتو رفت و به مولانا یعقوب چرخی(۸۵۱)، از پیروان شیخ بهاءالدین محمد نقشبند دست ارادت داد و به طریقت نقشبندیه پیوست. سپس خود به تبلیغ و ارشاد پرداخت و بسیاری از مردم منطقه و سرزمین‌های همجوار پیرو او گشتند.

طریقت نقشبندیه به سبب نام خواجه عبیدالله، چندی احراریه نامیده می‌شد.[۳] وی در سال ۸۳۵ق به موطن خویش بازگشت و پیشه پدر و جدش یعنی زراعت را در پیش گرفت.[۴]

نفوذ روحانی و ثروت بسیارش سبب نفوذ فراوان او بر دولت‌مردان روزگارش شد و درباریان تیموری مخصوصاً سلطان ابوسعید گورکانی او را به دیده احترام مینگریستندو با جلب توجه وی کوشیدند تا از مقام عرفانی و نفوذ اجتماعی و سیاسی او بهره‌مند شوند[۵] تا جایی که سلطان ابوسعید گرکانی امور مملکت را بدون مشورت با او انجام نمی‌داد. در بعضی از منابع گزارشهایی به چشم می‌خورد حاکی از آنکه میانداری و وساطت عبیدالله احرار از بروز جنگ میان بعضی از امرا جلوگیری کرد.[۶] مکاتبات او با امیر شیر علی نوایی و دیگر صاحب منصبان نفوذ وی را در میان امیران و منتقدان دستگاه تیموری نشان می‌دهد. البته ثروت اندوزی و معاشرت با درباریان موجب شد بعضی از مشایخ و اهل علم بر او خرده بگیرند و حتی برای وی گرفتاریهایی به وجود آوردند. در هر حال او ساده و بی پیرایه زیست و اموال خود را در راه کمک به مستمندان صرف کرد. وی اعتقاد داشت اهل علم باید در دستگاه سلاطین و امرا حضور یابند و آنان را به دادگری و التفات به احوال ستمدیدگان هدایت کنند.[۷]

عبیدالله در ۸۹ سالگی در سال ۸۹۵ق در قریه کمانگران سمرقنددرگذشت و سلطان احمد میرزا جنازه او را به سمرقند منتقل کرد و در محله خواجه کفشیر به خاک سپرد.[۸]

مشرب عرفانی

[ویرایش]

مشرب عرفانی خواجه عبیدالله در شمار طریقه‌های سنت اول عرفانی است. آثار و تعالیم او از اهتمام احرار در ترویج و نشر مبانی این سنت و خاصه تعالیم خواجگان نقشبند حکایت می‌کند.[۹]

آثار

[ویرایش]

آثار او بر این پایه‌اند:

  • فقرات
  • حورائیه
  • والدیه
  • رقعات
  • مکتوبات
  • رشحات عین‌الحیات
  • پاس انفاس
  • ملفوظات (مناقب خواجه احرار)
  • وصیت‌نامه

جستارهای وابسته

[ویرایش]

منابع

[ویرایش]
  1. سلسلة العارفین. صص. ۱۰۱ و ۱۰۵ و ۱۱۴.
  2. رشحات. صص. ۳۸۲ و ۴۱۲-۴۲۸.
  3. سلسلة العارفین. صص. ۱۲۷.
  4. رشحات. صص. ۴۰۴ و ۴۱۶.
  5. حبیب السیر. ج. ۴. صص. ۱۰۹.
  6. رشحات. صص. ۵۲۵–۵۳۱.
  7. دایرة المعارف بزرگ اسلامی. صص. ذیل احرار.
  8. سلسلة العارفین. صص. ۱۰۵.
  9. تاریخ تصوف. ج. ۲. صص. ۲۱۶.
  • انوشه، حسن (به سرپرستی) (۱۳۸۰دانشنامه ادب فارسی: ادب فارسی در آسیای میانه، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، شابک ۹۶۴-۴۲۲-۴۱۷-۵