پیش‌نویس:بوگدان سالتانوف

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
بوگدان سالتانوف
Cross of Kiy Crucifix church در کرملین مسکو. دهه ۱۶۷۰
زادهٔدهه ۱۶۳۰
نو جلفا
درگذشت۱۷۰۳
مسکو
ملیتروسیه تزاری
شناخته‌شده برایتمثالها، حکاکیها، تزئینات داخلی
پشتیبان(ـان)الکسیس یکم

بوگدان سالتانوف (ارمنی: [] Error: {{Lang}}: فاقد متن (راهنما); روسی: Богдан Салтанов؛ زاده دهه ۱۶۳۰ – درگذشته ۱۷۰۳) نقاش ارمنی‌تبار اهل روسیه تزاری بود. وی بین سال‌های تا میلادی فعالیت می‌کرد.

هنرمندان ارمنی جلفای اصفهان از اوایل قرن هفدهم میلادی با هنر نقاشی دوره صفوی آشنا شدند. این موضوع هم‌زمان با نفوذ هنر نقاشی اروپایی به داخل ایران بود. در کاخ های صفویه، نقاشانی از اروپا مشغول به کار بودند و هنرمندان ارمنی، ضمن کار در این کاخ ها، با سبک نقاشی اروپایی آشنا می شدند. از سوی دیگر، هنرمندان اروپایی، به علت اینکه مسیحی بودند، در محله جلفای اصفهان اقامت و از کارگاه های هنرمندان ارمنی استفاده می کردند. این موضوع سبب ارتباط نزدیک تر آنان با یکدیگر و تبادل فرهنگی می شد. ‏در همین مقطع، بازرگانان ارمنی نیز در بازگشت از سفرهای اروپا پرده های نقاشی ای با موضوعات برگرفته از کتاب مقدس و به سبک اروپای قرن هفدهم با خود به اصفهان می آوردند و آنها را به کلیساهای این شهر اهدا می کردند. این نقاشی ها نیز الگویی جالب برای هنرمندان ارمنی بود. ‏یکی دیگر از عواملی که سبب آشنایی بیشتر هنرمندان جلفای اصفهان با هنر نقاشی و نگارگری اروپایی شد کتاب مقدس به زبان ارمنی بود. این نسخه ارمنی از کتاب مقدس را وسکان یروانتسی[۱](۱)، روحانی اهل جلفای اصفهان، در ۱۶۶۸م در آمستردام هلند چاپ کرد. حاشیه صفحات این کتاب به دست هنرمندان هلندی نقاشی شده بود. هنرمندان ارمنی از این راه ها با سبک نقاشی اروپایی آشنا شدند. آنان از تلفیق هنر ارمنی با هنر ایرانی و اروپایی سبکی را به وجود آوردند که خاص جلفای اصفهان است. نمونه های آن را امروزه می توان بر روی دیوارهای کلیساها و خانه های بازرگانان ارمنی این شهرمشاهده کرد. ‏

یکی از این هنرمندان، بوگدان سلطانف[۲](۲)، نقاش نامی است که در نیمه اول قرن هفدهم میلادی در یک خانواده ارمنی در محله جلفای اصفهان متولد شد‏.[۳](۳)

نام اصلی او، آسدواتزادور[۴](۴)، ‏ به معنی خداداد و نام پدرش خواجه سلطان بود. بوگدان سلطانف نامی است که پس از اقامت در روسیه به او دادند. در اسناد روسی، از او با نام ایوان لولویچ سلطانف[۵](۵)، با تلفظ زبان روسی سالطانف[۶](۶)، یاد شده. بوگدان ترجمه نام او به روسی و نام خانوادگی اش همان نام پدرش است. تاکنون، ‏اسناد و مدارک موجود دربارهٔ وی در بایگانی های روسیه به‌طور کامل بررسی نشده. پژوهش های محققان روس نیز با هدف معرفی او در مقام هنرمند معروف روس بوده. جالب اینکه او در زیر تمام نامه هایی که برای تزارهای روسیه نوشته نام خود را باکلمات ارمنی امضا کرده‌است. ‏

خواجه سلطان، پدر آسدواتزادور، از بازرگانان معتمد شاه عباس بود چنان‌که شاه در اعیاد ارمنیان به منزل وی می رفت. همین موضوع نیز سبب شد تا خواجه سلطان جان خود را از دست بدهد. در یکی از اعیاد، شاه پس از خوردن ناهار در منزل خواجه سلطان بیمار و شایعه شد که او را مسموم کرده اند. خواجه سلطان نیز با شنیدن این خبر خودکشی کرد‏. ‏[۷](۷)

هرچند آسدواتزادور در نوجوانی سفرهای تجاری به هند، عثمانی و اروپا کرده بود با علاقه ای که به نقاشی داشت از دوران نوجوانی با استادانی چون میناس کار می کرد. اولین بار نام او در نقاشی اطراف پنجره محراب در کلیسای بِتقِهم مقدس[۸](۸) ‏جلفای اصفهان در کنار نام استادانی چون میناس، ماردیروس و آوِد آمده‏.[۹](۹) ذکر نام آسدواتزادور جوان در کنار نام استادان معروف بیانگر توانایی وی در هنر نقاشی است. ‏ اما دست سرنوشت اجازه نداد تا آسدواتزادور در جلفای اصفهان به خلق آثار خود بپردازد. او راهی مسکو شد تا در کاخ های تزارهای روس استعداد خود را به نمایش گذارد اما چگونه و چرا سر از مسکو درآورد؟

بازرگانان ارمنی، به ویژه بازرگانان اهل جلفا، واقع در کنار رود ارس، در انتقال کالاهای ایرانی و هندی به اروپا و بالعکس از راه قسطنطنیه نقشی مهم داشتند. با تصرف قسطنطنیه در ۱۴۵۳م به دست عثمانی ها ارتباط بین شرق و غرب قطع شد؛ بنابراین، بازرگانان ارمنی مسیر رود ولگا را در روسیه جایگزین کردند. به این ترتیب، مسکو ایستگاهی برای تبادل کالاهای آنان شد. پس از کوچ ارمنیان به ایران در ۱۶۰۴م به دستور شاه عباس و بنای محله جلفای نو در جنوب اصفهان، بازرگانان ارمنی به کار تجارت از راه روسیه ادامه دادند. آنان با حمایت شاه عباس تجارت ابریشم را از هند تا روسیه در انحصار خود درآوردند و رابط بین دربار ایران و روسیه شدند. بازرگانان ارمنی به غیر از کالاهای گوناگون ادویه و دارو نیز از هندوستان به روسیه می بردند. این بازرگانان آن قدر برای روسیه اهمیت داشتند که تزار در ۱۶۸۹م طی دستوری فقط به بازرگانان جلفای اصفهان اجازه ترانزیت کالا را از خاک روسیه داد. ‏

هرچند روسیه در همسایگی اروپا قرار دارد، در قرن هفدهم میلادی از نظر فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی بسیار عقب‌تر از اروپا بود. علت آن تسلط بلندمدت تاتارها بر این سرزمین بود که در نیمه قرن شانزدهم میلادی پایان یافت. در ۱۶۴۵م، آلکسی میخایلویچ رومانف[۱۰](۱۰)، سرسلسله خاندان رومانف، تزار روسیه شد. حکومت او سرآغازی برای شکوفایی اقتصاد و فرهنگ در کشور و توجه بیشتر به سیاست خارجی بود. روسیه، که تا آن زمان در دوران برده داری باقی مانده بود، با روی کار آمدن خاندان رومانف به سوی فئودالیسم گام برداشت. نخستین بار، در این دوره نمایش به سبک اروپایی در کاخ های تزاری اجرا شد و اشراف روس شروع به تزیین کاخ های خود با فرش های گران بها و اشیای زیبا کردند. غالباً، اعتقاد بر این است که پتر کبیر فرهنگ غربی را وارد روسیه کرد اما واقعیت این است که تزار میخایلویچ آغازگر این تحول بود. شاهد این مدعا حضور بیش از شصت هنرمند لهستانی و یونانی است که هم‌زمان با حضور بوگدان سلطانف در کاخ های مسکو به سر می بردند. ‏

هرچند کلیسای ارتدوکس روسیه با نفوذ هنر اروپا، به ویژه به داخل کلیساها، به شدت مخالفت می کرد و خواستار حفظ سبک نقاشی های سده سیزدهم و چهاردهم میلادی بود، تزارخواهان آن بود و با گذشت زمان، سبک نقاشی اروپایی به داخل کلیساها نیز نفوذ کرد. ‏

تزار به خوبی به این واقعیت واقف بود که پیشرفت کشور چه از نظر فرهنگی و چه از نظر نظامی نیازمند منابع اقتصادی است؛ بنابراین، در ۱۶۵۳م قوانین تجاری جدید وضع کرد که رونق تجاری را به همراه آورد. در نتیجه، بازرگانان ارمنی جلفای اصفهان، قسطنطنیه و کریمه حضور گسترده‌تری در مسکو یافتند. [۱۱](۱۱)

از ۱۸۵۰م، محققان روسی شروع به بررسی اسناد موجود در بایگانی های کشور درخصوص فعالیت های بوگدان سلطانف کردند. این اسناد حاکی از آن است که شهرت نقاشان ارمنی جلفای اصفهان به گوش تزار نیز رسیده بود. در‏۱۶۶۰م، نه بازرگان اهل جلفای اصفهان به سرپرستی خواجه زاکار سرکرادیان در مقام سفیران شاه عباس به دربار تزار آلکسی میخایلویچ رفتند. در بین هدایای شاه عباس برای تزار روسیه، سینی کنده کاری شده ای با تصویر شام آخر حضرت مسیح و اثر هنرمندی از جلفای اصفهان بود. این هدیه بیش از دیگر هدایا توجه تزار را جلب کرد. او از خواجه زاکار خواست تا خالق اثر را برای نقاشی همان تصویر بر روی دیوار تالار اصلی کاخش در قلعه کرملین به مسکو بیاورد ‏. ‏

خواجه زاکار پس از بازگشت به اصفهان، آسدواتزادور را، که کنده کاری روی سینی کار او بود، راضی کرد تا برای طراحی شام آخر و آموزش شاگردانی برای کشیدن تصویر، مدت محدودی به مسکو برود و پس از انجام کار، به خانه بازگردد. قرار بر این شد که در صورت نیاز به جای او فرد دیگری برای خاتمه کار به مسکو بفرستند. آسدواتزادور به همراه برادرش با هزینه خواجه زاکار راهی مسکو شد. او زمانی پا به خاک روسیه گذاشت که این کشور در حال گذر از سنت های قرون وسطا و ورود به عصر جدید و دور شدن از تمدن شرق و نزدیکی به تمدن غرب بود. آسدواتزادور جوان نقش بزرگی در هنر این دوره روسیه ایفا کرد. ‏

آن دو پس از رسیدن به مسکو در۱۶۶۶م خانه ای اجاره کردند و برادرش به تجارت مشغول شد. ‏آسدواتزادور ابتدا زیر نظر نقاش روس، سیمون اوشاکف[۱۲](۱۲)، در کاخ تابستانی تزار شروع به کار کرد. چندی بعد، در ۱۵ ژوئیه ‏۱۶۶۷م تزار دستور داد تا زیر نظر ایوان بزمین[۱۳](۱۳)، نقاش روس، نقاشی شام آخر را بر روی دیوار کاخ شروع کند. کار کردن زیر نظر دو استاد معروف روس سبب آشنایی آسدواتزادور با هنر نقاشی روسیه شد. این دو هنرمند با اصلاحات تزار موافق بودند. آنان تنها هنرمندان روسی بودند که می خواستند هنر روسیه را از قید و بندهای سنت های قرن سیزدهمی برهانند. با ملحق شدن آسدواتزادور به آن دو، آنان توانستند تحولی بزرگ در هنر نقاشی و کنده کاری به وجود آورند چنان‌که پایه‌گذار سبکی جدید شدند و هنرمندان بعدی روس از آنان پیروی کردند. ‏

آسدواتزادور تا پایان نقاشی شام آخر، که احتمالاً حدود چهارده ماه طول کشید، در مسکو ماند. پس از پایان کار، در ۲۴ نوامبر ۱۶۶۸م به دستور تزار نقاشی دیگری در کاخ به او سفارش داده شد. به این ترتیب، او هرگز به وطن بازنگشت. ‏تا پایان عمر، به مدت ۳۷ سال، در مسکو ماند و مشغول خلق آثار هنری شد. آسدواتزادور پس از آلکسی میخایلویچ شاهد به حکومت رسیدن سه تزار دیگر نیز بود‏.[۱۴](۱۴) او طی این ۳۷ سال دست به خلق آثار بسیار زد و نه تنها دیوار کاخ های کرملین بلکه نقوش چندین کتاب، چهره خاندان حکومتی، تصاویر تمام قد تزارها و چهره بسیاری از قدیسان را نیز نقاشی کرد. همچنین، پیش طرح های بسیاری برای ساخت اسباب بازی، به ویژه برای پتر[۱۵](۱۵)و نیز ساخت اثاثیه چوبی کشیده‌است. ظروف فلزی کنده کاری شده ای نیز از وی برجای مانده. او تحول دیگری هم در هنر نقاشی روسیه به وجود آورد. تا دهه هفتاد قرن هفدهم میلادی نقاشی بر روی چوب کشیده می شد. آسدواتزادور اولین هنرمند در روسیه بود که بر روی پارچه کتانی نقاشی کرد. آنچه از آثار او برجای مانده اکنون در موزه تاریخ و بایگانی و کتابخانه ملی مسکو نگهداری می شود. آثاری از او نیز در کلیسای مصلوب شدن حضرت مسیح به همان وضعیت اولیه حفظ شده‌است. ‏

طبق اسناد موجود در بایگانی های روسیه او در مدت اقامت خود در این کشور بیش از سیصد اثر خلق کرده که تعداد اندکی از آنها باقی مانده‌است. آثار اولیه او، که نقاشی هایی بر روی چوب و صفحه برنزی بوده و همچنین، نقاشی های دیواری کاخ ها همگی در آتش‌سوزی بزرگ مسکو در۱۷۳۷م و ۱۸۱۲م و جنگ جهانی دوم نابود شده‌است. در حال حاضر، تعدادی نقاشی از قرن هفدهم میلادی در موزه های مختلف مسکو وجود دارد که به سبک آسدواتزادور است اما از آنجایی که هیچ علامت مشخصه یا امضایی از وی بر روی آنها وجود ندارد کارشناسان فرهنگستان هنر روسیه آنها را از کارهای سیمون اوشاکف و ایوان بزمین می دانند. ‏

در۱۶۷۲م، به سفارش تزار نگارش کتاب سیبیلا [۱۶](۱۶)به ایوان ورشچاگین[۱۷](۱۷) و نقاشی آن به آسدواتزادور، که او را با نام بوگدان سلطانف می شناختند، سپرده شد. آماده کردن کتاب بیش از یک سال طول کشید. این کتاب دست‌نویس دارای دوازده بخش است. در ابتدای هر بخش، نقاشی ای از بوگدان قرار دارد که با رنگ روغن بر روی پارچه کتانی کشیده شده. طبق سنت آن دوران، ‏تمامی دوازده نقاشی کتاب سیبیلا تصویر نیم تنه زنانی از روبه روست که مشغول کاری هستند. از آنجایی که هنرمندان روس در نقاشی چهره از یک سبک مشترک استفاده می کردند بوگدان نیز ناچار شد برای کشیدن چهره از روش آنان پیروی کند. با این حال، چهره ها را طوری به تصویر کشید که گویی یک لحظه کار خود را متوقف ساخته اند و به بیننده نگاه می کنند. ‏

او هم‌زمان با انجام سفارش تزار برای ملکه نیز کمدی با دوازده کشو با کنده کاری های زیبا ساخت. ملکه کار او را بسیار پسندید و به او پاداش خوبی داد. ‏

بلافاصله پس از پایان کتاب سیبیلا، نقاشی کتاب دست‌نویس دیگری با نام واسیلیولوگیون[۱۸](۱۸) به او سپرده شد. او طی یک سال ۲۶ نقاشی در این کتاب کشید. در کتاب واسیلیولوگیون داستان زندگی و عملکرد هجده پادشاه از یونان باستان تا پیشینیان تزار میخایلویچ آورده شده‌است. در این کتاب، بوگدان دیگر برای نقاشی چهره پادشاهان آزادی عمل نداشت زیرا می بایست از نقاشی ها و مجسمه هایی استفاده می کرد که از این افراد موجود بود. ‏

او در۱۶۷۴م مذهب ارتدوکس را پذیرفت و در کلیسای روسیه، غسل تعمید شد. ‏در۲۴ نوامبر همان سال، تزار طی فرمانی به او لقبی اشرافی با نام ایوان لولویچ سلطانف داد. بوگدان تنها هنرمند این دوره از تاریخ روسیه است که به مقام اشرافی در دربار روسیه دست یافت. با دریافت این مقام وضعیت او از فردی خارجی به فردی خودی تغییر کرد که باعث آزادی عمل در خلق آثارش شد. او اجازه یافت تا دیوار کلیساها را نقاشی کند و در این کار دست به نوآوری زد. بنا بر تجربه ای که از جلفای اصفهان داشت ابتدا دیوار کلیساها را با ملاطی بسیار نازک می پوشاند. سپس، با رنگ روغن روی آن نقاشی می کرد که روشی جدید در روسیه بود. او در تهیه رنگ استادی ماهر بود و رنگ هایی زیبا و با دوام برای رنگ آمیزی دیوارها می ساخت. ‏

در۱۶۶۷م، طراحی و ساخت کاخ کولومنسکی[۱۹](۱۹) در حومه شهر مسکو به سیمون اوشاکف و بوگدان سپرده شد. بنای کاخ با۲۷۰ اتاق و سه هزار پنجره در۱۶۷۱م پایان یافت. این کاخ در ۱۷۶۸م ویران شد. ‏

در ۱۶۷۷م، نقاشی صلیبی برای کلیسای صلیب مقدس، در قلعه کرملین، به او سفارش داده شد. او این نقاشی را، که یکی از شاهکارهایش است، بر روی پارچه کتانی کشید. در وسط نقاشی، تصویر صلیب کلیسای ارتدوکس روسیه قرار دارد. در دو طرف صلیب و پایین‌تر از بازوهای افقی، تصویر کنستانتین کبیر[۲۰](۲۰) و مادرش، سِنت هلن کشیده شده. پایین‌تر از کنستانتین، تصویر آلکسی میخایلویچ و پایین‌تر از او، تصویر پاتریارک نیکون[۲۱](۲۱) قرار دارد. در سمت دیگر صلیب، پایین‌تر از تصویر سِنت هلن، تصویر همسر اول تزار، ماریا میلوسلاوسکایا[۲۲](۲۲)، کشیده شده. در دست هریک از آنان لوحه ای قرار دارد که بر روی آن دعاهای مختلف نوشته شده‌است. نام هر یک از شخصیت ها در کنار تصویر او قید شده. دور سر کنستانتین و سِنت هلن، هاله نوری با آب طلا نقش بسته. چهره و چشمان آن دو طوری کشیده شده که هم‌زمان به صلیب و بیننده نگاه می کنند، این روش برای نقاشی چهره و چشم اولین بار در این اثر نقاشی روسی به کار گرفته شد. سبک این نقاشی الگویی برای هنرمندان بعدی شد و بارها، از آن در نقاشی های خود استفاده کردند. ‏

طبق اسناد، بوگدان به دستور تزار این نقاشی را برای کلیسای اورشلیم مقدس مسکو نیز کشید. او این بار تصویر صلیب را بر روی چوب نقاشی کرد. امروزه، اثری از این نقاشی برجای نمانده‌است. ‏

بخشی از آثار وی، که تا به امروز باقی مانده، در کلیسای مصلوب شدن حضرت مسیح در قلعه کرملین قرار دارد که مربوط به ۱۶۷۹م است. در گوشه ای از کلیسا، مجسمه حضرت مسیح قرار دارد که بر روی صلیب کلیسای ارتدوکس روسیه به صلیب کشیده شده‌است. بوگدان مجسمه را از چوب تراشیده. در دو طرف مجسمه، بر روی دیوار کلیسا هفت نقاشی از او به چشم می خورد. نقاشی ها موضوعاتی از کتاب مقدس را نشان می دهد که شامل تصاویر یوحنای مقدس و مریم مقدس، صحنه پایین آوردن حضرت مسیح از صلیب، عروج حضرت مسیح، روز رستاخیز، روز قیامت و تصویر حضرت مریم به همراه دو فرشته است. ‏

کارشناسان، نقاشی مریم مقدس به همراه دو فرشته را بهترین اثر از بین این هفت نقاشی می دانند. در این نقاشی، تصویر حضرت مریم به صورت تمام قد در بین دو فرشته کشیده شده که تاجی بر سر دارد. دور سر هر سه آنان، هاله نوری از جنس طلا به چشم می خورد. برای تزیین تاج از سنگ های قیمتی استفاده کرده اند که خود بوگدان آنها را تراشیده است. ‏او به این هنر نیز تسلط کامـل داشت. نقاشی کف اتاق از نوآوری های بوگدان است. در این قسمت، مربع های زرد و سبز کشیده که به تصویر عمق داده اند. ‏

او با هنر کشیدن تک چهره پیش تر، در زمان اقامت در جلفای اصفهان آشنا شده بود. میناس از سرآمدان این هنر بود. احتمالاً، آسدواتزادور جوان نیز این هنر را نزد وی آموخته بود. در روسیه آن دوره تنها اجازه به تصویر کشیدن چهره قدیسان وجود داشت آن هم فقط به دست افراد مورد تأیید کلیسا. این نوع نقاشی را ایکون[۲۳](۲۳) می نامیدند. پس از قبول مذهب ارتدوکس دست بوگدان برای ورود به این رشته هنری باز شد. او با کمک دو هنرمند دیگر روس، یعنی اوشاکف و بزمین، شروع به نقاشی چهره افراد عادی کرد. آنان پایه‌گذار سبکی در نقاشی شدند که در روسیه به آن پارسون[۲۴](۲۴) می گویند. پارسون در واقع گذری بود از سبک ایکون به کشیدن تک چهره از افراد عادی. ‏

در۱۶۸۲م، سه تصویر از آلکسی میخایلویچ به دست سیمون اوشاکف، ایوان بزمین و بوگدان نقاشی شد. این تصاویر آخرین بار در۱۸۷۰م در سن پترزبورگ در نمایشگاه آثار هنرمندان سده های شانزدهم و هفدهم میلادی روسیه به نمایش درآمد. کارشناسان روس معتقدند تشخیص اینکه هریک از این هنرمندان کدام بخش از این پرده ها را نقاشی کرده اند دشوار است. ‏

پس از اینکه بوگدان سلطانف در ۱۶۸۵م مسئول هنرمندان و صنعتگران کاخ تزار شد، دربار مقرری ثابتی برای او تعیین کرد. کاخی نیز در شهر آستاراخان به او دادند. دو سال بعد، همسر جوانش، که اصلیت وی مشخص نیست، درگذشت. پس از مدتی، با یک دختر روس از خانواده اشرافی زلوبین ازدواج کرد و صاحب یک فرزند شد. ‏

از کارهای برجای مانده از او تصویر تزار فئودور آلکسیویچ است که آن را در ۱۶۸۵م به صورت تمام قد بر روی چوب، در ابعاد ۱۱۹× ‏۲۴۴ سانتـی متر، کشیده‌است. او در این نقاشی از آب طلا نیز استفاده کرده. تزار در این پرده با لباس و تاج سنتی روسی به تصویر کشیده شده و عصای مخصوص پادشاهی را در دست دارد. در چهار طرف تصویر تزار، لوحه هایی قرار دارد، ‏که بر روی آنها شرح زندگی و عملکرد تزار نوشته شده. ‏

پس از پیروزی پتر کبیر در جنگ آزوف با عثمانی، در۱۶۹۶م، از بوگدان خواسته شد در مسکو طاق پیروزی بسازد تا سپاه پیروز روسیه، مانند سپاه روم، با غنائم و اسیران از زیرآن عبور کند. تزار تا پایان ساخت طاق پیروزی، که یک ماه به طول انجامید، منتظر ماند و سپس، وارد مسکو شد. بنابر اسناد موجود، طاق پیروزی در ابتدای پل واقع بر رودخانه مسکو و منتهی به دروازه قلعه کرملین، به سبک روم باستان ساخته شده بود. پهنای طاق ۱۶متر و ارتفاع آن ۱۰ متر بود. در یک سمت آن، مجسمه مارس و در زیر پای او، مجسمه فرمانده تاتارها به همراه دو سرباز اسیر تاتار قرار داشت و در سمت دیگر، مجسمه هرکول و در زیر پای او مجسمه پاشای قلعه آزوف به همراه دو سرباز اسیر عثمانی واقع شده بود. در بالای طاق، مجسمه عقاب دو سر قرار داشت که نماد روسیه است. در زیر آن، جمله معروف ژولیوس سزار، امپراتور روم، حک شده بود: «آمدم، دیدم و فتح کردم». پس از طاق پیروزی، در دو طرف پل ۲۳ نقاشی از نقاشان مختلف از جمله بوگدان با موضوع جنگ آزوف قرار داشت. قرار دادن پرده های نقاشی در دو طرف پل از نوآوری های بوگدان بود. این اولین باری بود که مردم عادی تصاویر نقاشی شده را خارج از کلیسا و کاخ مشاهده می کردند. این کار در آن دوره رویدادی بزرگ بود. ‏

پتر کبیر آن قدر از تصاویر جنگ آزوف، که متأسفانه هیچ‌یک از آنها باقی نمانده، خوشش آمد که به بوگدان دستور داد صحنه های جنگ دریایی آزوف را نیز بکشد. بوگدان هشت پرده دیگر نقاشی کرد که از آنها نیز چیزی باقی نمانده‌است. ‏

پتر کبیر، که قصد داشت روسیه را در همه زمینه ها از جمله فرهنگ و هنر به سطح کشورهای اروپای غربی برساند، کلیه کارهای هنری را در کاخ های روسیه از هنرمندان روس گرفت و به هنرمندان اروپایی سپرد. در این میان، بوگدان تنها فرد از هنرمندان قدیمی بود که به کار خود ادامه داد. ‏

در اول فوریه ۱۷۰۲م، بوگدان به دستور تزار مشغول نصب تزیینات دیوارهای ساختمان انبار مهمات قلعه کرملین شد که معماری لهستانی آن را ساخته بود. بخش عمده کار به پایان رسیده بود که ساختمان چوبی انبار در ۱۹ ‏ژوئن در اثر آتش‌سوزی فروریخت. ‏

هنرمندان سنت گرای روس چه در زمان حیات بوگدان و چه سال ها پس از درگذشت وی از سبک نقاشی های او انتقاد می کردند. ‏هرچند بسیاری از آنان به این موضوع معترف بودند که بوگدان در نقاشی هایش به کالبدشناسی بدن انسان اهمیتی خاص می دهد، ویژگی ای که در کار دیگر نقاشان هم دوره او مشاهده نمی شود، زیرا کشیدن تصویر گناهکاران را با ظرافت و زیبایی در نقاشی های با مضامین دینی گناه می دانستند. همچنین، بر این باور بودند که کشیدن چهره قدیسان، بدون نشان دادن غم در آن، بیانگر چهره واقعی آنان نیست. ‏از دیگر انتقادات آنان به آن دسته از نقاشی های دینی بوگدان استفاده از رنگ های روشن برای لباس قدیسان بود که سنت نقاشی کلیسای روسیه را نقض می کرد. ‏

بوگدان ۲۳ شاگرد داشت که یکی از آنان به نام قازار از ارمنیان جلفای اصفهان بود. او نیز همچون بوگدان در روسیه ماندگار شد و به کار نقاشی پرداخت. فرزندانش نیز کار او را ادامه دادند. آنان در روسیه به نام خانواده هنرمند بلسکی[۲۵](۲۵)معروف اند. بوگدان بر خلاف شاگردانش آثار خود را امضا نمی کرد. به همین دلیل، در اصالت بعضی از آثار شاگردانش تردید وجود دارد. برخی از کارشناسان معتقدند که پس از درگذشت بوگدان شاگردان وی شماری از آثار او را به نام خود امضا کرده اند. ‏

دربارهٔ بوگدان سلطانف اسناد و مدارک بسیار اندکی از بایگانی های روسیه منتشر شده. آنچه انتشار یافته نیز به زبان روسی است. به همین دلیل، نگارنده موفق نشد اطلاعاتی بیش از آنچه در این مقاله آمده گرد آورد. آثاری که بوگدان در مسکو خلق کرد متأثر از هنر جلفای اصفهان بود که خود تلفیقی از هنر ارمنی و ایرانی دوره صفویه است و تا کنون این تأثیر در آثار وی توسط کارشناسان مورد بررسی قرار نگرفته‏.

در۱۷۰۳م، پایتخت روسیه از مسکو به سن پترزبورگ منتقل شد و بوگدان سلطانف نیز در همین سال درگذشت. با انتقال پایتخت و مرگ سلطانف خلق آثار هنری در کاخ‌های مسکو متوقف شد. پتر کبیر به احترام بوگدان، که از کودکی علاقه ای خاص به او داشت، دستور داد تا همسرش مقرری ماهانه او را دریافت کند. جز این، اطلاعات دیگری از سرنوشت همسر و فرزند بوگدان در دست نیست. ‏

جستارهای وابسته[ویرایش]

منابع[ویرایش]

  • بایگانی‌شده در ۶ مارس ۲۰۱۶ توسط Wayback Machine [۱] at Avproduction.am
  • Armenian Soviet Encyclopedia. Yerevan.
  1. یادکرد خالی (کمک)
  2. یادکرد خالی (کمک)
  3. یادکرد خالی (کمک)
  4. یادکرد خالی (کمک)
  5. یادکرد خالی (کمک)
  6. یادکرد خالی (کمک)
  7. یادکرد خالی (کمک)
  8. یادکرد خالی (کمک)
  9. یادکرد خالی (کمک)
  10. یادکرد خالی (کمک)
  11. یادکرد خالی (کمک)
  12. یادکرد خالی (کمک)
  13. یادکرد خالی (کمک)
  14. یادکرد خالی (کمک)
  15. یادکرد خالی (کمک)
  16. یادکرد خالی (کمک)
  17. یادکرد خالی (کمک)
  18. یادکرد خالی (کمک)
  19. یادکرد خالی (کمک)
  20. یادکرد خالی (کمک)
  21. یادکرد خالی (کمک)
  22. یادکرد خالی (کمک)
  23. یادکرد خالی (کمک)
  24. یادکرد خالی (کمک)
  25. یادکرد خالی (کمک)

منابع[ویرایش]

  • Աճառյան, Հրաչյա (1942). Հայոց անձնանունների բառարան. Vol. 5. Երևան. p. 80.


پیوند به بیرون[ویرایش]