ویکیپدیا:درستنویسی
![]() | این رهنمود بخشی از شیوهنامهٔ ویکیپدیای فارسی است. مفاد و توصیههای این صفحه، نمایانگر آن دسته از استانداردهای مقالهنویسی/ویرایش است که بسیاری از ویراستاران، با اصول بنیادیِ آنها موافقند. با این که پیروی از مفاد این صفحه توصیه میشود، اما این مفاد جزو سیاستها نیستند. در ویرایش و بهروزرسانی این صفحه جسور باشید، ولی لطفاً پیش از انجام تغییرات عمده از صفحهٔ بحث برای مطرح کردن آن تغییرات و نظرخواهی دربارهٔ آنها استفاده کنید. |
مقالههای ویکیپدیا باید به شیوهای نوشته شوند که از یک دانشنامه انتظار میرود: با محتوای علمی و دقیق، و با پرهیز از اشتباههای املایی و انشایی. این صفحه شماری از رایجترین اشتباههای نگارشی را برمیشمرد تا کاربران ویکیپدیا از آنها پرهیز کنند. ابزار وپ:اشتباهیاب میتواند به شناسایی برخی از این موارد در متن مقالهها و اصلاحشان کمک کند.
واژههای اضافه و بینقش به کار نبریم
[ویرایش]از بهکار بردنِ واژههای زائد، بینقش و مترادف در جمله پرهیز کنیم. به جملههای بینقش «حشو» (بر وزن «خشم») میگویند. نمونههایی پرکاربرد از حشو عبارتند از: سیر گردش کار، سال عامالفیل، شب لیلةالقدر، فرشتهٔ ملکالموت، فینال آخر، اِستارتِ شروع، نیمرخ صورت، سوابق گذشته، حُسنِ خوب، درخت نخلِ خرما، دستبند دست، ریسکِ خطرناک، مدخلِ ورودی، پس در این صورت، پارسال گذشته، مسلّح به سلاح، بازنویسیِ دوباره، اوجِ قلّهٔ کوه، سنِ فلان سالگی، از قبل پیشبینی کردن، نزول به پایین، عروج به بالا، سقوط به پایین، ابر هوا، مرغک کوچک، عسل شیرین، تخممرغِ کبوتر، رایحهٔ بوی خوش، روغنِ چرب، مفیدِ فایده، مثمرِ ثمر، روزنامههای روزانه، متّحدشدن با هم، دوباره بازگشتن، احاطه از هر طرف، و دیشبِ گذشته.
جملههای روشن و گویا بنویسیم
[ویرایش]جملهها باید آنچنان روشن و گویا باشند که از آنها دو یا چند برداشت نشود.
نمونهٔ اشتباه | توضیحات |
---|---|
آنها هشت خواهر و برادرند. | آیا آنها هشت خواهر و هشت برادرند؟ یا جمعاً هشت خواهر و برادرند؟ |
سرقت خرگوشها از باغ وحش افزایش یافت. | آیا خرگوشهای سارق از باغ وحش دزدی کردند؟ یا خود خرگوشها مورد سرقت قرار گرفتند؟ |
حسین دوست بیست سالهٔ من است. | آیا حسین برای بیست سال با من دوست است؟ یا حسین دوست من است و بیست سال دارد؟ |
تعابیر درست و بیتکلف به کار بریم
[ویرایش]از کاربرد تعابیر نامناسب و تکلّفهای کلامی و الگوهای بیگانه پرهیز کنیم. نوشتهها و عبارتها باید گویا و قابل فهم باشند.
نمونهٔ اشتباه | جایگزین درست |
---|---|
او میرود تا به نتایج عالی دست یابد. | او نزدیک است که به نتایج عالی دست یابد. |
خیابانها از کثیفی رنج میبرند. | خیابانها کثیف هستند. |
در راستای کاهش پیشرفت مطالعه و کتابخوانی | برای کند شدن پیشرفت مطالعه و کتابخوانی |
میتوانیم روی او حساب کنیم. | میتوانیم از او استفاده کنیم. (بهره بگیریم.) |
جوانان به فوتبال پر بها میدهند. | جوانان به فوتبال توجّه میکنند. |
اسرار به بیرون نشت کرد. | اسرار به بیرون راه یافت. |
امسال بهار خوبی را تجربه کردیم. | امسال بهار خوبی داشتیم. |
زلزلهٔ منجیل از تلفات زیادی برخوردار بود. | زلزلهٔ منجیل تلفات زیادی داشت. |
تکیهکلام در نوشتهها وارد نکنیم
[ویرایش]تکیهکلامهای گفتاری نباید در نوشته راه یابند.
نمونهٔ اشتباه | توضیحات |
---|---|
عرض کنم که کتاب عامل رشد و شکوفایی جامعه است. | «عرض کنم که» تکیهکلام است. |
گلستان سعدی به عنوان بزرگترین اثر منثور فارسی است. | «به عنوان» تکیهکلام است و در اینجا حشو نیز هست (وجودش تأثیری در معنای جمله ندارد). |
به قول معروف او دانشآموز زرنگی است. | «به قول معروف» در اینجا تکیهکلام است، چون آنچه در دنباله آمده یک ضربالمثل معروف نیست. |
برخی زبانشناسان معتقدند که اینگونه تکیهکلامها نوعی لکنتزبانِ فراگیرِ نحوی در میان مردم هستند.
جملههای کوتاه بنویسیم
[ویرایش]از جملههای دراز بپرهیزیم. اگر جملهای با کوتاهترین واژهها مفهوم میشود، آن را بیهوده بلند نکنیم.
نمونه | جایگزین بهتر |
---|---|
دانشجوی خوب تمام سعی و کوشش و همّ و غمّ خود را مصروف آن میسازد که برای کشوری که در آن زندگی میکند و همهٔ افراد جامعه و انسانها مثمر ثمر و مفید فایده باشد؛ چنانکه همه از او سود و فایده و بهره بگیرند. | دانشجوی خوب میکوشد برای جامعهٔ خود مفید باشد. |
چند جمله را به یک فعل حواله ندهیم
[ویرایش]سعی کنیم چند جمله را با یک فعل به هم عطف نکنیم. هرچه تعداد فعلها و تعداد جملهها بیشتر باشد، جملهها کوتاهتر و قابل دریافتتر میشوند.
نمونه | جایگزین بهتر |
---|---|
پدرش عبدالله از مردم بلخ در روزگار نوح پسر منصور سامانی که در آن عهد از شهرهای بزرگ بود، کار دیوانی در روستای خرمیشن در نزدیکی روستای افشنه پیشه و با دختری به نام ستاره ازدواج کرد. | پدرش عبدالله نام داشت. وی از مردم بلخ بود و در روزگار نوح پسر منصور سامانی میزیست. بلخ در آن عهد از شهرهای بزرگ بود. وی کار دیوانی را در روستای خرمیشن پیشه کرد. این روستا در نزدیکی افشنه بود. عبدالله در روستای افشنه با دختری به نام ستاره ازدواج کرد. |
از واژگان قلمبه سلمبه استفاده نکنیم
[ویرایش]از بهکار بردن واژههای دور از ذهن و عبارتهای متکلّفانه بپرهیزیم:
نمونهٔ قلمبه سلمبه | جایگزین بهتر |
---|---|
فیالواقع تأسّف زیادتر از این نمیشود که کسی سالهای متمادی وقت خود را صرف تتبّع دیوان شاعری مثل حافظ و مقابلهٔ آن با نسخ مختلف و مقایسهٔ آن با دیوان شعرای معاصر یا مقاربةالعصر و تصفّح در کتب تاریخ بنماید و سپس نتیجهٔ جمیع این زحمات با آن همه امکانات متنوّعه و در هم فشرده را بهطور فهرست گوشزد خوانندگان نماید و مابقی را به بهانهٔ این که افسانه است یا ظنیّات اِسقاط نماید. | بیگمان، تأسف زیادتر از این نمیشود که کسی سالیان دراز عمر خود را صرف پژوهش در دیوان حافظ و مقابلهٔ آن با نسخههای گوناگون و دیوانهای شاعران همزمان یا نزدیک به زمان او کرده، در کتابهای تاریخ تحقیق کند و سپس نتیجهٔ این کوششها را فشرده به خوانندگان گوشزد نماید و از بقیه به این بهانه که افسانهاند یا بر گمان استوارند، بگذرد. |
جمله را فدای کوتاه کردن آن نکنیم
[ویرایش]اگر چه نوشتن جملههای طولانی خوب نیست، اما کوتاه کردن جمله تا جایی که ساختمان صرفی و نحوی کلام آسیب ببیند نیز، جایز نیست.
نمونهٔ اشتباه | جایگزین درست |
---|---|
از دقّت شما تشکر و استدعا دارد این کتاب را مطالعه و تصحیح و به موقع ارسال داشته، انشاءالله حقالزحمهٔ آن پرداخت میگردد. | حذفهای نابهجا در این جمله باعث شده است ساختمان جمله معیوب گردد. در اصل، جمله چنین است: از دقّت شما تشکر میکنم و استدعا دارم این کتاب را پس از مطالعه تصحیح کنید و آن را به موقع ارسال نمایید. انشاءالله حقالزحمهٔ آن پرداخت میگردد. |
از زبان گفتاری و واژگان عامیانه استفاده نکنیم
[ویرایش]جز در شرایط خاص، نباید از زبان گفتاری استفاده کنیم. مثلاً نباید به شیوهٔ گفتار شکستهنویسی کنیم:
نمونهٔ اشتباه | توضیحات |
---|---|
مهمترین بخش مقاله، متن اونه که به بررسی جوانب مختلف میپردازه و میکوشه که جوابی منطقی برا موضوع مقاله عرضه کنه. | مهمترین بخش مقاله، متن آن است که به بررسی جوانب مختلف میپردازد و میکوشد که جوابی منطقی برای موضوع مقاله عرضه کند. |
همچنین، از واژههایی که عامیانه پرهیز کنید. این هم شامل واژگانی میشود که در فحوای کلام به غلط تلفظ میشوند و هم شامل واژگانی که صحیح هستند اما به دلیل عامیانه بودن، مناسب دانشنامه نیستند.
نموهٔ اشتباه | جایگزین درست |
---|---|
عباس سرنزده وارد شد و پس از عرضخواهی گفت: علی استیفا داده است. | عباس سرنزده وارد شد و پس از عذرخواهی گفت: علی استعفا داده است. |
اکرم شنید که بیماری واگیردار مردم روستا را قتل و عام کرده است. | اکرم شنید که بیماری واگیر مردم روستا را قتلعام کرده است. |
در سخنوری نباید رودهدرازی کرد، زیرا پرچانگی باعث میشود خواننده چرت بزند. | در سخنوری نباید زیاده سخن گفت، زیرا زیادهگویی باعث میشود خواننده به خواب رود. |
جمله را به هم نریزیم
[ویرایش]تغییر جای هریک از اجزای جمله اگر به قصد تأکید یا ناشی از سبک نویسنده نباشد، جایز نیست.
نمونهٔ اشتباه | جایگزین درست |
---|---|
باید تن به سختیها داد | باید به سختیها تن داد |
باید از هرگونه ابهام دور باشد آنچه را که مینویسیم. | آنچه را که مینویسیم باید از هرگونه ابهام دور باشد. |
از فعلها درست و بهجا استفاده کنیم
[ویرایش]از فعلها در جای خود و به گونهٔ درست باید استفاده کرد.
نمونهٔ اشتباه | جایگزین درست |
---|---|
دوچرخهای عابری را زیر گرفت و مُرد. | دوچرخهای عابری را زیر گرفت و کشت. |
اکنون این صحنه را داشته باشیم… | اکنون این صحنه را ببینید… |
او دیوارها را رنگ اما هنوز پردهها را نیاویخته است. | او دیوارها را رنگ کرده اما هنوز پردهها را نیاویخته است. |
خانهٔ ما کنار خیابان میباشد. | خانهٔ ما کنار خیابان است. |
بهتر است خود فعلها را صرف کنیم، تا اینکه تبدیل به اسم کنیم و با مصدرِ «کردن» یا «بودن» یا «دادن» یا «شدن» صرف کنیم:
نمونه | جایگزین بهتر |
---|---|
گریه کردن | گریستن |
ناله کردن | نالیدن |
مویه کردن | موییدن |
پرهیز کردن | پرهیزیدن / پرهیختن |
برازنده بودن | برازیدن |
نتیجهگیری کردن | نتیجه گرفتن |
کنارهگیری کردن | کناره گرفتن |
کاهش دادن | کاستن |
لم دادن | لمیدن |
خم شدن | خمیدن |
اما باید توجه کرد که اسمها را نمیشود تبدیل به فعل کرد و صرف کرد. مثلاً «تجویز کردن» به همین شکل درست است، و «تجویزیدن» نادرست است.
فعلهای زمان مختلف را با هم قاطی نکنیم
[ویرایش]در جملههای همپایه، زمان افعال باید مطابقت داشته باشد.
نمونهٔ اشتباه | جایگزین درست |
---|---|
دانشجوی پرتلاش بسیار مطالعه کرده و حاصل مطالعات خود را با یادداشتبرداری حفظ خواهد کرد. | دانشجوی پرتلاش بسیار مطالعه میکند و حاصل مطالعات خود را با یادداشتبرداری حفظ میکند. |
شیوهٔ دستور زبان تاریخی را به کار نبریم
[ویرایش]از واژگان (فعلها، اسمها، صفتها و …) نباید به شیوهٔ دستور زبانی که در متون تاریخی رایج بوده و منسوخ شده، استفاده کرد.
نمونهٔ اشتباه | جایگزین درست |
---|---|
او در این مسابقات حق خود را ادا تواند کرد. | او میتواند در این مسابقات حق خود را ادا کند. |
گفته آمد که زبان و تفکر ارتباط محکمی با هم دارند. | گفته شد که زبان و تفکر ارتباط محکمی با هم دارند. |
در زمانهای گذشته ارتباط مردم با یکدیگر اندک بوده بود. | در زمانهای گذشته ارتباط مردم با یکدیگر اندک بود. |
جمله را بیهوده مجهول نسازیم
[ویرایش]در صورت مشخص بودن فاعل از کاربرد فعل مجهول خودداری کنیم.
نمونهٔ اشتباه | جایگزین درست |
---|---|
این مدرسه توسط آقای خیرخواهی رایگان ساخته شد. | این مدرسه را آقای خیرخواهی به رایگان ساخت. |
این کتاب توسط جمالزاده نوشته شد. | این کتاب را جمالزاده نوشت. |
فارسی را با قواعد عربی جمع نبندیم
[ویرایش]واژههای فارسی را با نشانهها و قواعد جمعِ عربی جمع نبندیم.
نمونهٔ اشتباه | جایگزین درست | نمونهٔ اشتباه | جایگزین درست | نمونهٔ اشتباه | جایگزین درست |
---|---|---|---|---|---|
پروانهجات | پروانهها | دستهجات | دستهها | کارخانجات | کارخانهها |
آزمایشات | آزمایشها | باغات | باغها | دستورات | دستورها |
فرمایشات | فرمایشها | گرایشات | گرایشها | گزارشات | گزارشها |
داوطلبان | داوطلبان | بنادر | بندرها | میادین | میدانها |
اساتید | استادان | بساتین | بستانها |
صفت را به خاطر اسم مؤنث نکنیم
[ویرایش]در زبان فارسی صفتهایی که برای اسمهای مؤنث میآوریم، لازم نیست نشانهٔ تأنیث بگیرند.
نمونهٔ اشتباه | جایگزین درست |
---|---|
زنان شاعره | زنان شاعر |
متون قدیمه | متون قدیم |
این جانبه | این جانب |
البته کاربرد صفت مؤنث در برخی ترکیبهای عربی، صورت اصطلاحی یافته است، مانند: مکهٔ مکرّمه، مدینهٔ منوّره، قوّهٔ مجریه، قوّهٔ قضائیّه، عتبات عالیات، علمای اَعلام.
مصدر جعلی با «یّت» نسازیم
[ویرایش]«یّت» نشانهٔ مصدر عربی است و نباید با واژههای فارسی به کار رود.
نمونهٔ اشتباه | جایگزین درست |
---|---|
خوبیّت ندارد | خوب نیست |
دوئیّت | دوگانگی |
«ال» در فارسی به کار نمیرود
[ویرایش]«ال» نشانهٔ معرفهٔ عربی است. کاربرد آن همراه واژههای فارسی درست نیست.
نمونهٔ اشتباه | جایگزین درست |
---|---|
حسب الفرمان | حسب فرمان |
حسب السفارش | حسب سفارش |
حسب الدستور | حسب دستور |
بین نشانهٔ مفعولی «را» و مفعول فاصله نیندازیم
[ویرایش]«را» نشانهٔ مفعول است و باید بلافاصله پس از مفعول بیاید. آوردن آن دنبال فعل، متمّم یا هر دو جزء نادرست است.
نمونهٔ اشتباه | جایگزین درست |
---|---|
خانهای که اکنون در آن ساکن هستم را پس از مدتی خریدم. | خانهای را که اکنون در آن ساکن هستم، پس از مدتی خریدم. |
کتابی که به دوستم داده بودم را از او پس گرفتم. | کتابی را که به دوستم داده بودم، از او پس گرفتم. |
یک استثنای این قاعده زمانی است که مفعول به صورت نکره باشد، که در آن صورت نشانهٔ مفعولی «را» کلاً حذف میشود.
نمونهٔ اشتباه | جایگزین درست |
---|---|
بین کسی که فقط گله میکند و کسی که کاری را انجام میدهد، تفاوت زیادی وجود دارد. | بین کسی که فقط گله میکند و کسی که کاری انجام میدهد، تفاوت زیادی وجود دارد. |
از واژهٔ «یک» پیش از اسامی عام معرفه استفاده نکنیم
[ویرایش]در برخی جملهها، واژهٔ «یک» بدون آنکه نیاز باشد در ابتدای جمله میآید. این امر در متون ترجمه شده رایجتر است، چرا که در زبانهایی نظیر انگلیسی، جملههای مشابه معمولاً با حرف تعریف نکره (a یا an) آغاز میشوند، اما در فارسی، چنین روشی صحیح نیست.
نمونهٔ اشتباه | جایگزین درست |
---|---|
یک دانشجو هیچگاه از پژوهش بینیاز نیست | دانشجو هیچگاه از پژوهش بینیاز نیست. |
در این نمونه، واژهٔ «دانشجو» به یک فرد مشخص اشاره نمیکند بلکه به عموم دانشجویان اشاره میکند. اسامی عام نظیر این، معرفه هستند پس نباید نشانهٔ نکره برایشان به کار رود.
عبارت بالا در زبان انگلیسی به صورت «A student is never free from research» نوشته میشود، ولی در فارسی نباید از انگلیسی الگو گرفت.
توجه کنید که استفاده از واژهٔ «یک» پیش از اسامی نکره، مجاز است و در آن موارد فارسی با زبانهایی نظیر انگلیسی مشابهت دارد.
نمونهٔ فارسی | معادل انگلیسی |
---|---|
یک دانشجو وارد کلاس شد | A student entered the classroom |
در عبارت بالا، «دانشجو» نکره است (راجع به یک دانشجوی مشخص است که هنوز برای ما شناخته شده نیست) در نتیجه هم در انگلیسی و هم در فارسی علامت نکره برایش به کار رفته است؛ در فارسی «یک» پیش از «دانشجو» آن را نکره میکند، و در انگلیسی هم «a» پیش از «student» همین کار را انجام میدهد.
صفت تفضیلی عربی را با صفت فارسی اشتباه نکنیم
[ویرایش]واژههای عربی که بر وزن افعلِ تفضیل هستند و در فارسی معنی صفت تفضیلی و عالی میدهند، درست نیست با پسوندهای «تر» و «ترین» به کار روند.
نمونهٔ اشتباه | جایگزین درست |
---|---|
اعلمتر | اعلم |
افضلتر | افضل |
حرف ربط را بیش از اندازه استفاده نکنیم
[ویرایش]حرف ربطِ وابستهساز نوعی از حرف ربط است که وابستگی بین جملههای پایه و پیرو را نشان میدهد. آوردن دو حرف ربط وابستگی در یک جملهٔ مرکب درست نیست.
نمونهٔ اشتباه | جایگزین درست |
---|---|
اگرچه او انسان خوبی است ولی این عیب را هم دارد. | اگرچه انسان خوبی است، این عیب را هم دارد. |
هرچند او را نمیشناختم اما قبول کردم کارم را به او بسپارم. | هرچند او را نمیشناختم، قبول کردم کارم را به او بسپارم. |
قید فارسی را با دستور عربی نسازیم
[ویرایش]در عربی از تنوین برای ساختن قید استفاده میشود. ساختن قید در زبان فارسی با علامت تنوین عربی نادرست است.
نمونهٔ اشتباه | جایگزین درست |
---|---|
ناچاراً | بهناچار |
جاناً | جانی |
گاهاً | گاهگاه |
تلفناً | تلفنی |
ضمیر را با مرجعش در یک جا نیاوریم
[ویرایش]ضمیر و مرجع آن یک جا به کار نمیروند.
نمونهٔ اشتباه | جایگزین درست |
---|---|
اگر انسانی کار خوبی از او سر بزند. | اگر کار خوبی از انسانی سر زند. |
فارسی را پاس بداریم
[ویرایش]سعی کنیم به جای واژگان بیگانه از برابرهای مناسب فارسی استفاده کنیم.
نمونهٔ اشتباه | جایگزین درست |
---|---|
سیستم | نظام (سامانه) |
کامپیوتر | رایانه |
امتلا | انباشتگی |
فولتایم | تماموقت |
علیکلّ حال | در هر صورت |
جمهور ناس | تمام مردم |
اما مراقب باشیم که در این راه، دچار سرهنویسی افراطی نشویم!
دو واژهٔ پرسشی به جای یکی نیاوریم
[ویرایش]در جمله از دو واژهٔ پرسشی استفاده نکنیم.
نمونهٔ اشتباه | جایگزین درست |
---|---|
آیا چگونه میتوان این مقدار را محاسبه کرد؟ | چگونه میتوان این مقدار را محاسبه کرد؟ |
برای آرمان مهم بود که بداند آیا چطور مریم توانسته بود اینقدر موفق باشد. | برای آرمان مهم بود که بداند چطور مریم توانسته بود اینقدر موفق باشد. |
حروف اضافه را درست استفاده کنیم
[ویرایش]برخی از فعلها حرف اضافهٔ ویژهٔ خود دارند؛ در کاربرد فعل با حرف اضافهٔ خاصّ آن دقت کنیم.
نمونهٔ اشتباه | جایگزین درست |
---|---|
او به شنیدن این سخن عصبانی شد. | او از شنیدن این سخن عصبانی شد. |
تیم آمریکا از ایران باخت. | تیم آمریکا به ایران باخت. |
منابع
[ویرایش]- ذوالفقاری، حسن، و دیگران. زبان و ادبیّات فارسی عمومی، چاپ پانزدهم. تهران: نشر چشمه، ۱۳۸۱ شابک ۹۶۴-۶۱۹۴-۱۴-۱.