رستاخیز (رمان): تفاوت میان نسخهها
جز تمیزکاری یادکردها (وظیفه ۱۹) |
معرفی چند ترجمه فارسی اثر |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
در رستاخیز جوانی اصیلزاده و اشرافی، عاشق ندیمهٔ زیبا و جوان عمههایش میشود و دامن وی را لکهدار میکند.ندیمهٔ جوان به عالم فساد و فحشا سقوط میکند و سالهای متمادی برای تأمین معاش خود، به خودفروشی میپردازد تا اینکه قتلی صورت میگیرد و ندیمهٔ معصوم به عنوان متهم درجه اول در دادگاه حاضر میشود. جوان اصیلزاده که ده سال قبل دامن دختر جوان را لکهدار کرده است، جزو هیأت منصفه است. جوان اصیلزاده وقتی در دادگاه زن جوان را ملاقات کرده و از سرنوشت شوم و دردناک وی آگاه میشود، میفهمد که به دلیل یک لحظه کامجویی او چگونه دختر بیگناهی به مغاک انحطاط و تیرگی سقوط کرده است و در همین لحظه روح او دچار تحول و تغییر میشود و برای جبران گناه خود به پا میخیزد ولی آیا میتواند آب رفته را دوباره به جوی باز گرداند و سعادت ازدسترفتهٔ دختر جوان و نگونبخت را به او بازگرداند. او سرانجام دست به اصلاح خود می زند و تمام داراییهای خود را به فقرا میدهد، از نازو نعمت دست میکشد و به کمک به مردم روی میآورد. کارهایی که قبلاً با اشراف انجام میداده، دیگر هیچ ارزشی برایش ندارند. دوستان اشرافزادهاش به او می خندند و او را دیوانه قلمداد میکند. او تصمیم میگیرد که با ماسلوا ازدواج کند. |
در رستاخیز جوانی اصیلزاده و اشرافی، عاشق ندیمهٔ زیبا و جوان عمههایش میشود و دامن وی را لکهدار میکند.ندیمهٔ جوان به عالم فساد و فحشا سقوط میکند و سالهای متمادی برای تأمین معاش خود، به خودفروشی میپردازد تا اینکه قتلی صورت میگیرد و ندیمهٔ معصوم به عنوان متهم درجه اول در دادگاه حاضر میشود. جوان اصیلزاده که ده سال قبل دامن دختر جوان را لکهدار کرده است، جزو هیأت منصفه است. جوان اصیلزاده وقتی در دادگاه زن جوان را ملاقات کرده و از سرنوشت شوم و دردناک وی آگاه میشود، میفهمد که به دلیل یک لحظه کامجویی او چگونه دختر بیگناهی به مغاک انحطاط و تیرگی سقوط کرده است و در همین لحظه روح او دچار تحول و تغییر میشود و برای جبران گناه خود به پا میخیزد ولی آیا میتواند آب رفته را دوباره به جوی باز گرداند و سعادت ازدسترفتهٔ دختر جوان و نگونبخت را به او بازگرداند. او سرانجام دست به اصلاح خود می زند و تمام داراییهای خود را به فقرا میدهد، از نازو نعمت دست میکشد و به کمک به مردم روی میآورد. کارهایی که قبلاً با اشراف انجام میداده، دیگر هیچ ارزشی برایش ندارند. دوستان اشرافزادهاش به او می خندند و او را دیوانه قلمداد میکند. او تصمیم میگیرد که با ماسلوا ازدواج کند. |
||
تولستوی در این رمان تصویری غمانگیز از طبقات فقیر جامعه ارائه می دهد و بر ظلم و ستمی که اشراف بر این طبقه روا میدارند، تاکید میکند.<ref>{{پک|اختریان|۱۳۸۴|ک=اطلاعات عمومی پیام|ص=۳۴۷}}</ref> |
تولستوی در این رمان تصویری غمانگیز از طبقات فقیر جامعه ارائه می دهد و بر ظلم و ستمی که اشراف بر این طبقه روا میدارند، تاکید میکند.<ref>{{پک|اختریان|۱۳۸۴|ک=اطلاعات عمومی پیام|ص=۳۴۷}}</ref> |
||
== ترجمه های فارسی == |
|||
* رستاخیز؛ ترجمه علی اصغر حکمت؛ نشر نگاه <ref>[https://negahpub.com/%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DA%AF%D8%B4%D8%AA-%D9%BE%D9%86%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B4%DB%8C%D9%84%DB%8C-%DA%86%D8%B4%D9%85-%D9%88-%DA%86%D8%B1%D8%A7%D8%BA-102 انتشارات نگاه] </ref> |
|||
* رستاخیز؛ ترجمه اسکندر ذبیحیان؛ نشر توس |
|||
* رستاخیز؛ ترجمه محمد مجلسی؛ نشر دنیای نو |
|||
== پانویس == |
== پانویس == |
نسخهٔ ۱۹ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۰۴:۵۲
نویسنده(ها) | لئو تولستوی |
---|---|
زبان | روسی |
موضوع(ها) | ادبیات |
رستاخیز نام رمانی از لئو تولستوی (لف تالستوی)، نویسندهٔ اهل روسیه است. این کتاب یکی از آثار مشهور ادبیات جهان است.
معرفی کتاب رستاخیز
رستاخیز کتابی از نویسندهٔ روسی لئو تولستوی (لف تالستوی)است که در سال ۱۸۹۹ منتشر شده است و حول محور دو شخصیت به نامهای نخلدیف و ماسلوا است... همانطور که همسر تولستوی میگوید: رستاخیز حاصل زندگی و به عبارتی زندگینامهٔ تولستوی است. رستاخیز داستان شیرین و دلنشینی دارد و تولستوی آن را در میانسالی و دوران پختگی خود نوشته است. در رستاخیز جوانی اصیلزاده و اشرافی، عاشق ندیمهٔ زیبا و جوان عمههایش میشود و دامن وی را لکهدار میکند.ندیمهٔ جوان به عالم فساد و فحشا سقوط میکند و سالهای متمادی برای تأمین معاش خود، به خودفروشی میپردازد تا اینکه قتلی صورت میگیرد و ندیمهٔ معصوم به عنوان متهم درجه اول در دادگاه حاضر میشود. جوان اصیلزاده که ده سال قبل دامن دختر جوان را لکهدار کرده است، جزو هیأت منصفه است. جوان اصیلزاده وقتی در دادگاه زن جوان را ملاقات کرده و از سرنوشت شوم و دردناک وی آگاه میشود، میفهمد که به دلیل یک لحظه کامجویی او چگونه دختر بیگناهی به مغاک انحطاط و تیرگی سقوط کرده است و در همین لحظه روح او دچار تحول و تغییر میشود و برای جبران گناه خود به پا میخیزد ولی آیا میتواند آب رفته را دوباره به جوی باز گرداند و سعادت ازدسترفتهٔ دختر جوان و نگونبخت را به او بازگرداند. او سرانجام دست به اصلاح خود می زند و تمام داراییهای خود را به فقرا میدهد، از نازو نعمت دست میکشد و به کمک به مردم روی میآورد. کارهایی که قبلاً با اشراف انجام میداده، دیگر هیچ ارزشی برایش ندارند. دوستان اشرافزادهاش به او می خندند و او را دیوانه قلمداد میکند. او تصمیم میگیرد که با ماسلوا ازدواج کند. تولستوی در این رمان تصویری غمانگیز از طبقات فقیر جامعه ارائه می دهد و بر ظلم و ستمی که اشراف بر این طبقه روا میدارند، تاکید میکند.[۱]
ترجمه های فارسی
- رستاخیز؛ ترجمه علی اصغر حکمت؛ نشر نگاه [۲]
- رستاخیز؛ ترجمه اسکندر ذبیحیان؛ نشر توس
- رستاخیز؛ ترجمه محمد مجلسی؛ نشر دنیای نو
پانویس
منابع
- اختریان، محمود (۱۳۸۴)، اطلاعات عمومی پیام، عالمگیر، شابک ۹۶۴-۹۳۶۰۸-۰-۸