مفتون همدانی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
سنگ قبر این شاعر در جوار آرامگاه باباطاهر عریان

مفتون همدانی یا سید میرآقا کبریائی از شاعران قرن چهاردهم است. وی متولد ۱۲۶۸ هجری شمسی در همدان و متوفی به سال ۱۳۳۰ هجری شمسی است. سیدمیرآقا در سرودن شعر از سرآمدان معاصر بود و تخلص خود را مفتون انتخاب کرد. از دیوانی حجیم به نام دیوان مفتون به یادگار مانده‌است که سعید نفیسی مقدمه‌ای بر آن نوشته‌است. مفتون از دراویش گنابادی بوده و به حاج ملّا علی بیدختی نورعلیشاه ثانی و جانشینان او ارادت می‌ورزیده است.

شور ورزش[ویرایش]

عشق سرشار و علاقهٔ مفرط وی به ورزش باستانی و جسم نیرومند و پرتحرک او باعث شد که در عنفوان جوانی در ردیف پهلوانان نامی این رشته قرار گیرد. مفتون شیفتهٔ ورزش بود و ورزشکاران بسیار را تربیت کرد. او طبع شعر خود را در این زمینه نیز آزموده‌است و شاید تنها شاعری است که در اشعارش فنون و اصطلاحات ورزش باستانی و کشتی را که بالغ بر شصت فن است نام برده و در ترجیح‌بندی بالغ بر ۲۶ بند گنجانده‌است.[۱] دیوانش به همّت فرزندش سیّد رضا مفتون «پیمان» چاپ شده‌است.

تقابل مفتون و شهریار[ویرایش]

در شهریور ماه ۱۳۹۲ شمسی این بحث توسط جواد محقق مطرح شد که محمدحسین شهریار شعر معروف «علی ای همای رحمت» خود را از یکی از اشعار مفتون با مطلع «علی ای همای وحدت» اخذ کرده‌است. محمد طاهری خسروشاهی و جمشید علیزاده از پژوهشگران تبریزی به شبهه‌های محقق پاسخ دادند.

متن شعر علی ای همای وحدت:[۲]

علی ای همای وحدت تو چه مظهری خدا راکه خدا نمود زینت به تو تخت انما را
علی ای محیط وحدت تو چه آیتی خدا راکه محاط توست کثرت چه نهان چه آشکارا
علی ای سوار قدرت تو چه قدرتی خدا راکه کشید دست و تیغ تو کمان لافتی را
علی ای که بامحمد به دوچشم رفته یک روحصلوات ختم بنما بنگر یکی دو تا را
علی ای سمای وحدت تو چه پرتوی خدا راکه به نه سپهر دادی تو علو و ارتقا را
تو به آسمان وحدت چه مهی چه آفتابیکه گرفته نور روی تو ز ارض تا سما را
به تو گر قوام هستی ز ازل خدا نبستیبه تمام ملک هستی به که کردی این عطا را
علی ای که داد احمد به کفت لوای حمدشکه علم کند یدالله به دو عالم آن لوا را
اگر آفتاب روی تو نبود قصد یزداننه ز شمس نام بردی به قسم نه والضحی را
چه تو مظهر العجایب چه تو مظهر الغرایبکه شود به نفس غالب که بود به دهر یارا
تو به تارک از تبارک ز ازل چو تاج هشتیفتبارک الله ایزد بسرود و مرحبا را
علی ای که در شجاعت به قدر تو قدر داریکه قدر به دست گیرد سر رشته قضا را
نبود بجز تو حیدر نبود بجز تو صفدربه کسی نداده داور به جز از تو این قوا را
به کدام دهر و حینی تو حدوث گشته بودیکه نمود حق نثار قدم تو هل اتی را
به نبوت ولایت بکشاندی از بدایتتو تمام انبیا را تو تمام اولیا را
علی ای که کس به جز تو به خدا نمی‌تواندکه بقا دهد فنا را که فنا دهد بقا را
به کدام چشم بیند به تو آنکه خود نبودهکه ز ابتدا تو بودی و تو هستی انتها را
علی ای که حب و بغض تو بهشت گشت و دوزخکه میان این دو برزخ کند امتحان ما را
تو به توبه و انابه لب بوالبشر گشودیپسری قبول توبه ز پدر نمود یارا
دم عیسوی ز لعل تو نمود مرده احیاکه به دست پورعمران تونهادی آن عصا را
چو عروج کرد احمد که به جز تو بود آنجاکه به جلوه وا نماید پس پرده عما را
علی ای که در سخاوت به هزارها چه حاتمز کرم تو یاد دادی ره بخشش و سخا را
به عناصر و به ارکان چه به امهات و آباتو مهندس ار نبودی که نهادی این بنا را
چه سکندری سکندر، ز توخورد، ریخت آبشچو به خضر وا سپردی سر چشمه بقا را
تو اگر ز کعبه بتها به زمین نمی فکندیبه خدا کسی به عالم نشناختی خدا را
علی ای که بو علی‌ها ز تو رسم کرده قانونکه نوشت حکمت او ز شفای تو شفا را
ز عقب که می‌تواند چه تو بشکند جلو راز جلو که می‌تواند چه تو بشگرد قفا را
اگر عمرو یا که عنتر چه به نهروان چه خیبرکه نکرد کم ز بیم تو به جنگ دست و پا را
به یراق عرش دل دل مکن و بگوی دلدلبشناس راهرو را بستای رهنما را
تو به منکر خدا گو نکند به هیچ سو روبه رخ علی ببیند بشر خدا نما را
به علی مکن برابر به خیال خود کسی راکه به آفتاب نسبت ندهد کسی سها را
به همای اوج عزت مده نسبت مگس راکه به فر و شوکت خود نشناختی هما را
به جز از علی چه گویی به کسی خلیفه اللهز خدای زهد و تقوی بده فرق اشقیا را
علی ای که با نگاهی کنی عالمی تو احیاچه شود که وانوازی به نگاهی آشنا را
نجف تو عرش دیگر بود و مقام دیگرکه به عرش کرده زینت نجف تو کربلا را
به عطای پادشاهی بودش امید مفتونکه غلام قنبر خود بشمارداین گدا را

ماجرای شعر مفتون و خبرگزاری فارس[ویرایش]

همچنین در سال ۱۳۹۲، خبرگزاری فارس، شعری از مفتون همدانی با مطلع زیر منتشر کرد که تا سال ۱۳۹۳ بحثی رسانه‌ای را در پی داشت:

آه از دمی که حلقه وافور ما شکستکروبیان به عرش گزیدند، پشت دست

خبرگزاری فارس پس از ۸ ماه از انتشار شعر، آن را از روی خروجی خود حذف کرد و دو ساعت بعد، آن را با کمی ویرایش و حذف منتشر کرد.[۳]
متن کامل شعر:

آه از دمی که حلقه وافور ما شکستکروبیان به عرش گزیدند، پشت دست
آدم کشید یک دو سه بستی چو در بهشتشد توبه‌اش قبول ز عصیان خویش رست
نوح نبی اگر دو سه بستی نمی‌کشیدبرکشتی نجات، ز طوفان نمی‌گذشت
زردشت داشت نام و نشان از پیمبرانزیرا که داشت آتش وافور روی دست
چوب صلیب به دسته وافور اگر نبودعیسی بر آن ز چرخ چهارم نمی‌گذشت
احمد کشید یک دو سه بستی به عرش رفتبا دست دوست در شب معراج عهد بست
در جنگ بدر یک دو سه بستی علی کشیدآن شد سبب که پشت همه کافران شکست
در کربلا حسین علی داد نشئه دادچسباند و هی کشید و بزد بست روی بست
مقصود جذبه احدیت بود از اینمفتون نه این عصاره مفلوک زشت و پست[۴]

آثار مفتون[ویرایش]

منابع[ویرایش]

  1. مفتون، رضا (فروردین ۱۳۸۷)، «مفتون همدانی و ترجیح بند»، فرهنگ مردم، ویژهٔ همدان، ش. ۲۶، ص. ۲۴۳
  2. منشأ شعر «علی ای همای رحمت» شهریار پیدا شد + عکس، ایسنا ۳ مهر ۱۳۹۲
  3. «از کیهان و فارس تا آرمان». پایگاه تحلیلی خبر پویش (جبههٔ اصلاحات). ۹ مرداد ۱۳۹۳. دریافت‌شده در ۳۱ جولای ۲۰۱۴.
  4. دیوان مفتون، صفحهٔ 315
  5. مهدی. «Pdf دیوان مفتون».

پیوند به بیرون[ویرایش]