فتح تبریز
فتح تبریز | |||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
نگاره تخیلی «ورود شاه اسماعیل به تبریز» اثر چنگیز محبالیف | |||||||||
| |||||||||
طرفهای درگیر | |||||||||
طریقت صفویه | آققویونلوها | ||||||||
فرماندهان و رهبران | |||||||||
شاه اسماعیل یکم | سلطان الوند |
فتح تبریز به شکست سپاه سلطان الوند آققویونلو و گشودن شهر تبریز به دست اسماعیل میرزا در سال ۱۵۰۱ میلادی اشاره دارد. پس از آن که اسماعیل توانست در نبرد شرور سپاه سلطان الوند آققویونلو را در هم بشکند، با لشکر قزلباشان به سوی تبریز تاخت و پایتخت آنان را فتح کرد. او در تبریز شیعه دوازدهامامی را دین رسمی دولتش قرار داد، خود را «پادشاه ایران» خواند و با عنوان شاه اسماعیل یکم، دولت صفویه را بنیان گذاشت.
شاه اسماعیل پس از تسلط بر تبریز، فرمان داد تا استخوانهای عاملان کشته شدن شیخ حیدر از گور بیرون آورده شده و در ملأ عام در کنار سرهای بریده شدهٔ دزدان و روسپیان سوزانیده شوند. در همین راستا، قبر سلطان یعقوب آققویونلو در «باغ قیصریه» (امامزاده چهارمنار[۱] در بازار تبریز امروزی) نبش شده و استخوانهایش سوزانیده شد و... این اقدامات به شورش مردم تبریز منجر شد و بیش از ۲۰ هزار نفر از اهالی شهر در این قضایا کشته شدند. نهایتاً مردم تبریز لباس قرمزرنگی را که شعار شاه اسماعیل بود به تن کردند و مردم پایتخت و دیگر شهرها به اطاعت او درآمدند.[۲]
لرد استنلی در کتاب سفرنامههای ونیزیان در ایران دربارهٔ این رویداد چنین نوشتهاست:
شاه اسماعیل پس از شکست سپاهیان الوند، رو به تبریز نهاد. با آن که تبریزیان هیچ مقاومتی نکردند، بسیاری از مردم شهر را قتلعام کرد. حتی سربازانش زنان آبستن را با جنینهایی که در شکم داشتند کشتند. گور سلطان یعقوب و بسیاری از امیرانی را که در نبرد دربند شرکت جسته بودند، نبش کردند و استخوانهایشان را سوزاندند. سیصد تن از زنان روسپی را به صف درآوردند و هر یک را دو نیمه کردند. سپس هشتصد تن از بلازی را که در دستگاه الوند پرورش یافته بودند، سر بریدند. حتی همهٔ سگان تبریز را کشتار کردند و مرتکب بسیاری فجایع دیگر شدند. سپس اسماعیل مادر خود را فراخواند که از جهتی با سلطان یعقوب خویشاوندی داشت… چون معلوم شد که به عقد یکی از امیران حاضر در نبرد دربند درآمده بودهاست، پس از طعن و لعن وی، فرمان داد تا او را در برابرش سر بریدند. گمان نمیکنم از زمان «نرون» تاکنون چنین ستمکارهٔ خونآشامی به جهان آمده باشد.[۳][۴]
پانویس
[ویرایش]- ↑ اسرار تبریزی، منظر الأولیاء، ۱۸۴ و ۲۰۶–۲۰۸.
- ↑ راوندی، تاریخ اجتماعی ایران، جلد دوم: ۳۸۳.
- ↑ استانلی، سفرنامه ونیزیان در ایران، ۲۵۱ و ۴۰۸ به بعد.
- ↑ راوندی، تاریخ اجتماعی ایران، جلد دوم: ۳۸۱.
منابع
[ویرایش]- استانلی، لرد (۱۳۴۹). سفرنامههای ونیزیان در ایران. ترجمهٔ منوچهر امیری. تهران: انتشارات خوارزمی.
- راوندی، مرتضی (۱۳۵۴). تاریخ اجتماعی ایران. ج. دوم. تهران: انتشارات امیرکبیر.
- اسرار تبریزی، محمد کاظم بن محمد (۱۳۸۸). منظر الأولیاء. ج. دوم. به کوشش هاشم محدث. تهران: مجلس شورای اسلامی، کتابخانه موزه و مرکز اسناد.