پساسکولاریسم
پست سکولاریسم یا پسا سکولاریسم، به طیف وسیعی از نظریات اشاره دارد که به استقامت ورزیدن در برابر مذهب یا تجدید حیات اعتقادات مذهبی یا آنچه شیوههای کنونی سکولاریسم است، میپردازد. پسا- در اینجا به معنای پس از پایان سکولاریسم یا آغاز سکولاریسم اشاره دارد.
موارد کاربرد
[ویرایش]اصطلاح پساسکولار در جامعهشناسی، نظریه سیاسی،[۱][۲] مطالعات مذهبی، مطالعات هنر،[۳] مطالعات ادبی،[۴][۵] آموزش و پرورش[۶] و سایر زمینهها به کار میرود.
یورگن هابرماس خالق این نظریه(فرضیه) به صورت عام بود [۷][۸] و بهطور گستردهای برای تبلیغ این اصطلاح فعالیت میکند. او با اشاره به دوران کنونی بشر، ایده مدرنیته را ناکام میداند و خصوصاً مدرنیته را به لحاظ اخلاقی ناموفق میپندارد و بیان میکند که به جای اینکه یک طبقهبندی یا جدایی میان انسانها بابت مذهب و سکولاریسم شکل بگیرد،[۹] باید به دنبال یادگیری صلح آمیز و همزیستی جدید متقابل بین حوزههای ایمان و عقل بود.[۱۰] در این مفهوم، هابرماس اصرار دارد که هیچیک از دو طیف مذهبی و سکولار نباید یکدیگر را نادیده بگیرند و ارتباط باهم محروم کنند، بلکه باید از یکدیگر بیاموزند و نسبت به هم تحمل و همزیستی داشته باشند.[۱۱][۱۲]
ماسیمو روساتی میگوید که در یک جامعه پساسکولار، دیدگاههای مذهبی و سکولار با هم برابر فرض میشوند و این بدان معناست که این دو اندیشه به لحاظ اهمیت و ارزش، یکسان فرض میشوند. بنابراین، آن دسته از جوامع مدرن که امروزه خود را بهطور کامل سکولار در نظر گرفتهاند، باید سیستمهای ارزش دهی خود را تغییر دهند تا بتوانند این همزیستی را متناسب و اجرایی کنند. [۱۳]
همچنین آنچه که چارلز تیلور به عنوان دوران جدید سکولاریسم در نظر دارد نیز بعضاً به عنوان توصیف پسا سکولاریسم مطرح میشود.[۱۴]
تعریف پساسکولاریسم
[ویرایش]معمولاً در مورد درک و تعریف هر نویسنده از واژه پساسکولاریسم و معنای اصلی آن، اختلاف نظر وجود دارد. به ویژه آنچه که بحث میشود این است که آیا پساسکولاریسم به یک پدیده جدید جامعه شناختی اشاره دارد یا به آگاهی جدیدی از یک پدیده موجود اشاره میکند؟
بدین معنا که آیا جامعه سکولار بوده و در حال تبدیل شدن به پدیدهٔ جدیدی به نام پسا سکولار است یا اینکه جامعه هرگز به سکولاریسم نرسیده و بدون گذر از آن میخواهد به پسا سکولاریسم برود. اگر چه که برخی افراد فکر میکنند که این حالت میتواند رخ دهد و تصور میکنند که بتوان بدون گذار از سکولاریسم به پساسکولاریسم در یک جامعه فرضی رسید.[۱۵][۱۶] همچنین، بسیاری از فلاسفه و جامعه شناسان میگویند که این واژه متناقض است و نمیتوان از آن به عنوان یک واژه علمی در معنای واحد و مشخص بهره گرفت ؛[۱۷] و البته بسیاری دیگر نیز میگویند که معنای واحد نداشتن این واژه، نشان از انعطافپذیری آن دارد و از نقاط قوت آن است.[۱۸]
برداشت اشتباه از پساسکولاریسم
[ویرایش]آنچه که مسلم است، پست سکولاریسم یا پسا سکولاریسم به معنای ضدیت با سکولاریسم نیست. بلکه نوعی عبور از سکولاریسم است ؛ و همچنین مطالعه روندی است که بتواند اشکالات دوران سکولار و روند سکولاریسم پیشین را اصلاح و بهبود بخشد و تعاملی سازنده ایجاد کند. بنابراین باید دانست که نسبت سکولاریسم با پسا سکولاریسم، همانند ارتباطی است که پست مدرنیسم با مدرنیسم دارد. و به هیچ وجه به معنای بازگشت مذهب خصوصاً در عرصه سیاست و اجتماع و بازگشت توتالیته مذهبی همانند آنچه در قرون وسطی و پیش از رونسانس و دوران خردگرایی رخ داده، نیست.
منابع
[ویرایش]- ↑ Kyrlezhev, Aleksandr. “The Postsecular Age: Religion and Culture Today. ” Trans. Joera Mulders and Philip Walters. Religion, State and Society 36.1 (2008): 21-31. Print.
- ↑ McLennan, Gregor. “The Postsecular Turn. ” Theory, Culture & Society 27.4 (2010): 3-20. Print.
- ↑ King, Mike. “Art and the Postsecular.” Journal of Visual Art Practice 4.1 (2005): 3-17. Print.
- ↑ Kaufmann, Michael. “Locating the Postsecular.” Religion & Literature 41.3 (2009): 67-73. Print.
- ↑ Mohamed, Feisal G. Milton and the Post-Secular Present: Ethics, Politics, Terrorism. Stanford, CA: Stanford UP, 2011. Print.
- ↑ Lewin, David (2016). Educational Philosophy for a Post-secular Age. London: Routledge. ISBN 9781138923669.
- ↑ Habermas, Jürgen. "Secularism's Crisis of Faith: Notes on Post-Secular Society". New perspectives quarterly. vol. 25 (2008) p. 17-29.
- ↑ Reder, Michael and Josef Schmidt. “Habermas and Religion.” An Awareness of What Is Missing: Faith and Reason in a Post-Secular Age. Jürgen Habermas, et al. Trans. Ciaran Cronin. Cambridge, UK: Polity, 2010. 1-14. Print.
- ↑ The title of a very recent book of Jean-Marc-Ferry is La Raison et la foi
- ↑ Buston, Fernando del. 2014. [«El Estado debe proteger a la religión»]. El Comercio. Date access: January 10, 2015: "Jürgen Habermas ha acuñado el término de postsecularidad. Se da por fallida la idea central de la modernidad de que la religión iba a desaparecer y se establece una nueva relación entre razón y religión. Habermas plantea que es necesario emprender un aprendizaje mutuo entre las sociedades modernas y las creencias, o entre razón secular y fe. Se inicia una nueva época de mutuas tolerancias. La razón no puede echar por la borda el potencial de sentido de las religiones y éstas deben traducir sus contenidos racionalmente."
- ↑ A “post-secular” society – what does that mean? بایگانیشده در ۲۹ مارس ۲۰۰۹ توسط Wayback Machine by Jurgen Habermas June 2008.
- ↑ Javier Espinosa. The religion in the public sphere. Habermas, Toland and Spinoza بایگانیشده در ۸ ژانویه ۲۰۱۶ توسط Wayback Machine. Universidad de Castilla-La Mancha
- ↑ Rosati, Massimo (2015). The Making of a Postsecular Society: A Durkheimian Approach to Memory, Pluralism and Religion in Turkey (Classical and Contemporary Social Theory). Ashgate Publishing Company. p. 83. ISBN 978-1472423122.
- ↑ Smith, James K. A. “Secular Liturgies and the Prospects for a ‘Post-Secular’ Sociology of Religion.” The Post-Secular in Question: Religion in Contemporary Society. Ed. Philip S. Gorski, et al. New York, NY: New York UP 2012. 159-184. Print.
- ↑ Jacobsen, Rhonda Hustedt, and Douglas G. Jacobsen. “Postsecular America: A New Context for Higher Education.” The American University in a Postsecular Age. Ed. Rhonda Hustedt Jacobsen and Douglas G. Jacobsen. Oxford: Oxford UP, 2008. 3-16. Print.
- ↑ Hadden, Jeffrey K. “Toward Desacralizing Secularization Theory.” Social Forces 65.3 (1987): 587-611. Print.
- ↑ Beckford, James A. “Public Religions and the Postsecular: Critical Reflections.” Journal for the Scientific Study of Religion. 51.1 (2012): 1-19. Print.
- ↑ Dunn, Allen. “The Precarious Integrity of the Postsecular.” Boundary 2: An International Journal of Literature and Culture 37.3 (2010): 91-99. Print.