ژوزه مائورو ده واسکونسلوس: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Rezabot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ربات رده همسنگ: افزودن> رده:زادگان ۱۹۲۰ (میلادی)-رده:درگذشتگان ۱۹۸۴ (میلادی)-[[رده:نویسندگان اهل بر...
اصلاح ارقام
خط ۴۱: خط ۴۱:


'''ژوزه مائورو ده واسکونسلوس''' {{پرتغالی|José Mauro de Vasconcelos}}
'''ژوزه مائورو ده واسکونسلوس''' {{پرتغالی|José Mauro de Vasconcelos}}
، نویسنده [[برزیلی]]
، نویسنده و بازیگر [[برزیلی]] است.


== زندگی ==
== زندگی ==
ژوزه مائورو ده واسکونسلوس در [[۲۶ فوریه]] سال [[۱۹۲۰ (میلادی)|۱۹۲۰]] در [[بانگو]] از توابع [[ریودوژانیرو]] [[برزیل]] به دنیا آمد. او دورگه پرتغالی- سرخپوست بود.
ژوزه به سبب فقر شدید خانواده، خانه را در کودکی ترک کرد تا نزد اقوامش در [[ناتال]] زندگی کند. از ۱۰ تا ۱۵ سالگی در دبیرستان درس خواند و پس از دوران مدرسه مشاغل متعددی را تجربه کرد؛ از مربیگری کشتی گرفته تا ماهیگیری.


== نویسندگی ==
او در [[۲۶ فوریه]] سال [[۱۹۲۰ (میلادی)|۱۹۲۰]] در [[بانگو]] از توابع [[ریودوژانیرو]] [[برزیل]] به دنیا آمد. دوران کودکی را در [[ناتال]] گذراند، از ۱۰ تا ۱۵ سالگی در دبیرستان درس خواند.
واسکونسلوس ذاتاً داستانگو بود. حافظه قدرتمند و تخیل گسترده در نهایت او را به سوی نویسندگی سوق داد.
موفقیت بزرگ واسکونسلوس در عرصه ادبیات با انتشار [[روزینا، قایق من]] در ۱۹۶۲ آشکار شد. [[درخت زیبای من]] که در سال ۱۹۶۸ به چاپ رسید فقط حاصل دوازده روز کار بود، ولی این اعتراف را از نویسنده‌اش داریم که «این اثر بیست سال در اندرون من بوده». شاید موفقیت این اثر بود که واسکونسلوس را برانگیخت تا سالها بعد در (۱۹۷۴) سرگذشت قهرمانش را در نوجوانی در کتاب [[خورشید را بیدار کنیم]] دنبال کند.
نخستین رمان واسکونسلوس، [[موز وحشی]] {{به پرتغالی|Banana Brava}} در سال ۱۹۴۲ منتشر شد اما موفقیت بزرگ او در عرصه ادبیات با انتشار [[روزینا، قایق من]] {{به پرتغالی|Rosinha, Minha Canoa}}در ۱۹۶۲ آشکار شد.

واسکونسلوس سبک خاصی در نویسندگی داشت او ابتدا زمینه وقوع داستان را انتخاب میکرد و تمامی جزئیات آن را با بررسی های عمیق کشف میکرد. سپس تمامی وقایع داستان و حتی گفتگوها را تخیل می کرد و دست آخر هنگامی نوشتن را آغاز می کرد که داستان به تمامی در خیالش شکل گرفته باشد: «... فقط زمانی نوشتن را آغاز می کنم که احساس کنم رمان از تمام منفذهای بدنم به خارج می تراود. پس از آن بی وقفه می نویسم». به این ترتیب بود که رمان [[درخت زیبای من]] {{به پرتغالی|O Meu Pé de Laranja Lima}} شناخته شده ترین اثر واسکونسلوس تنها طی دوازده روز نوشته شد. هر چند که نویسنده اعتراف می کند که «... این اثر برای بیست سال در اندرون من بوده است».
== درخت زیبای من ==
رمان موفق درخت زیبای من در سال ۱۹۶۸ به چاپ رسید. این کتاب تا زمان مرگ واسکونسلوس به چاپ چهل و هفت رسیده بود. سی و دو ترجمه از این کتاب در نوزده کشور جهان منتشر شده است.<ref>Guia Folha - Folha Online</ref>

کتاب، ماجرای ژوزه واسکونسلوس، پسر آقای پائولو را روایت می کند. زه زه (مخفف ژوزه) تقریباً پنج ساله است اما نسبت به سنش پیش رس محسوب میشود. بارزترین وجه شخصیت این کودک شیطنت های باورنکردنی و قدرت تخیل بی پایان اوست. اما به نظر خودش اینها از این ناشی می شود که «شیطان توی جلدم رفته است.»

ارتباط زه زه با اعضای خانواده (شامل پدری بیکار، مادری سرخپوست، سه خواهر و یک برادر بزرگتر و یک برادر کوچکتر) بخش مهمی از داستان است. مادر و لالا کارگری می کنند. گلوریا او را دوست دارد و ژاندیرا او را کتک می زند. آنتونیو (توتوکا) ترسو است اما گاهی پشتیبان زه زه است و خیلی اوقات پشتش به اوست. اما لوئیس، لوئیس شاه اوست. زه زه در مدرسه متفاوت است، خانم معلم این شاگرد سر به راه، باهوش و ساعی را دوست دارد و حواسش هست که زه زه زنگ های تفریح چیزی برای خوردن داشته باشد. زه زه سینما را هم دوست دارد. فیلم های وسترن به گسترش دنیای او کمک فراوانی می کند؛ [[فرد تامپسون]]، [[کن مینارد]] و [[بیوک جونز]] دوستان او هستند و گاهی به زه زه تفنگ و اسب و شلاق قرض می دهند. اما سنگ صبور زه زه و گوش شنوای همه ماجراهای او درخت پرتغالش مینگینهو است. زندگی زه زه از زمانی که او با [[مانوئل والادارس]] آشنا میشود، تغییر می کند. مردی که ماشین قشنگی دارد و دیگران پرتغالی صدایش می کنند.
شاید موفقیت این اثر بود که واسکونسلوس را برانگیخت تا سالها بعد در (۱۹۷۴) سرگذشت قهرمانش را در نوجوانی در کتاب [[خورشید را بیدار کنیم]] دنبال کند.
قلب واسکونسلوس، نویسنده آثاری که به سبب سادگی خود و احساس همدردی و گرایش مهرآمیز خود به فرودستان و ستمدیدگان محبوبیت عام یافته بود، در ۲۴ ژوئیه ۱۹۸۴ از تپیدن بازماند.<ref>مقدمه کتاب [[خورشید را بیدار کنیم]]، نشر راه مانا، ترجمه قاسم صنعوی</ref>
قلب واسکونسلوس، نویسنده آثاری که به سبب سادگی خود و احساس همدردی و گرایش مهرآمیز خود به فرودستان و ستمدیدگان محبوبیت عام یافته بود، در ۲۴ ژوئیه ۱۹۸۴ از تپیدن بازماند.<ref>مقدمه کتاب [[خورشید را بیدار کنیم]]، نشر راه مانا، ترجمه قاسم صنعوی</ref>



نسخهٔ ‏۲۹ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۳۰

ژوزه مائورو ده واسکونسلوس
زادهٔ۲۶ فوریه ۱۹۲۰ 
بانگو از توابع ریودوژانیرو
برزیل برزیل
درگذشت۲۴ ژوئیه ۱۹۸۴
سائوپائولو, سائوپائولو
برزیل برزیل
ملیتبرزیلی
پیشهنویسنده



ژوزه مائورو ده واسکونسلوس (به پرتغالی: José Mauro de Vasconcelos) ، نویسنده و بازیگر برزیلی است.

زندگی

ژوزه مائورو ده واسکونسلوس در ۲۶ فوریه سال ۱۹۲۰ در بانگو از توابع ریودوژانیرو برزیل به دنیا آمد. او دورگه پرتغالی- سرخپوست بود. ژوزه به سبب فقر شدید خانواده، خانه را در کودکی ترک کرد تا نزد اقوامش در ناتال زندگی کند. از ۱۰ تا ۱۵ سالگی در دبیرستان درس خواند و پس از دوران مدرسه مشاغل متعددی را تجربه کرد؛ از مربیگری کشتی گرفته تا ماهیگیری.

نویسندگی

واسکونسلوس ذاتاً داستانگو بود. حافظه قدرتمند و تخیل گسترده در نهایت او را به سوی نویسندگی سوق داد. نخستین رمان واسکونسلوس، موز وحشی (به پرتغالی: Banana Brava) در سال ۱۹۴۲ منتشر شد اما موفقیت بزرگ او در عرصه ادبیات با انتشار روزینا، قایق من (به پرتغالی: Rosinha, Minha Canoa)در ۱۹۶۲ آشکار شد.

واسکونسلوس سبک خاصی در نویسندگی داشت او ابتدا زمینه وقوع داستان را انتخاب میکرد و تمامی جزئیات آن را با بررسی های عمیق کشف میکرد. سپس تمامی وقایع داستان و حتی گفتگوها را تخیل می کرد و دست آخر هنگامی نوشتن را آغاز می کرد که داستان به تمامی در خیالش شکل گرفته باشد: «... فقط زمانی نوشتن را آغاز می کنم که احساس کنم رمان از تمام منفذهای بدنم به خارج می تراود. پس از آن بی وقفه می نویسم». به این ترتیب بود که رمان درخت زیبای من (به پرتغالی: O Meu Pé de Laranja Lima) شناخته شده ترین اثر واسکونسلوس تنها طی دوازده روز نوشته شد. هر چند که نویسنده اعتراف می کند که «... این اثر برای بیست سال در اندرون من بوده است».

درخت زیبای من

رمان موفق درخت زیبای من در سال ۱۹۶۸ به چاپ رسید. این کتاب تا زمان مرگ واسکونسلوس به چاپ چهل و هفت رسیده بود. سی و دو ترجمه از این کتاب در نوزده کشور جهان منتشر شده است.[۱]

کتاب، ماجرای ژوزه واسکونسلوس، پسر آقای پائولو را روایت می کند. زه زه (مخفف ژوزه) تقریباً پنج ساله است اما نسبت به سنش پیش رس محسوب میشود. بارزترین وجه شخصیت این کودک شیطنت های باورنکردنی و قدرت تخیل بی پایان اوست. اما به نظر خودش اینها از این ناشی می شود که «شیطان توی جلدم رفته است.»

ارتباط زه زه با اعضای خانواده (شامل پدری بیکار، مادری سرخپوست، سه خواهر و یک برادر بزرگتر و یک برادر کوچکتر) بخش مهمی از داستان است. مادر و لالا کارگری می کنند. گلوریا او را دوست دارد و ژاندیرا او را کتک می زند. آنتونیو (توتوکا) ترسو است اما گاهی پشتیبان زه زه است و خیلی اوقات پشتش به اوست. اما لوئیس، لوئیس شاه اوست. زه زه در مدرسه متفاوت است، خانم معلم این شاگرد سر به راه، باهوش و ساعی را دوست دارد و حواسش هست که زه زه زنگ های تفریح چیزی برای خوردن داشته باشد. زه زه سینما را هم دوست دارد. فیلم های وسترن به گسترش دنیای او کمک فراوانی می کند؛ فرد تامپسون، کن مینارد و بیوک جونز دوستان او هستند و گاهی به زه زه تفنگ و اسب و شلاق قرض می دهند. اما سنگ صبور زه زه و گوش شنوای همه ماجراهای او درخت پرتغالش مینگینهو است. زندگی زه زه از زمانی که او با مانوئل والادارس آشنا میشود، تغییر می کند. مردی که ماشین قشنگی دارد و دیگران پرتغالی صدایش می کنند. شاید موفقیت این اثر بود که واسکونسلوس را برانگیخت تا سالها بعد در (۱۹۷۴) سرگذشت قهرمانش را در نوجوانی در کتاب خورشید را بیدار کنیم دنبال کند. قلب واسکونسلوس، نویسنده آثاری که به سبب سادگی خود و احساس همدردی و گرایش مهرآمیز خود به فرودستان و ستمدیدگان محبوبیت عام یافته بود، در ۲۴ ژوئیه ۱۹۸۴ از تپیدن بازماند.[۲]

گزیده آثار

منابع

  1. Guia Folha - Folha Online
  2. مقدمه کتاب خورشید را بیدار کنیم، نشر راه مانا، ترجمه قاسم صنعوی