چنین گفت زرتشت: تفاوت میان نسخهها
Wikimortezaa (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات کتاب |
|||
⚫ | |||
| عنوان = چنین گفت زرتشت |
|||
| عنوان اصلی = |
|||
| برگرداننده = |
|||
⚫ | |||
| زیرنویس تصویر = |
|||
| نویسنده = [[فریدریش نیچه]] |
|||
| تصویرگر = |
|||
| طراح جلد = |
|||
| زبان = [[آلمانی]] |
|||
| مجموعه = |
|||
| موضوع = |
|||
| سبک = [[رمان فلسفی]] |
|||
| ناشر = ارنست اشمیتزنر |
|||
| ناشر فارسی = |
|||
| محل انتشارات = [[آلمان]] |
|||
| تاریخ_نشر = 1883-1885 |
|||
| تاریخ نشر فارسی = |
|||
| نوع رسانه = |
|||
| صفحه = |
|||
| شابک = |
|||
| پس از = |
|||
| پیش از = [[فراسوی نیک و بد]] |
|||
}} |
|||
'''چنین گفت زردشت''' {{آلمانی|Also sprach Zarathustra}} نام کتابی [[فلسفه|فلسفی]] و [[شعر|شاعرانه]] است که [[فریدریش نیچه]] فیلسوف و شاعر [[آلمان|آلمانی]] آن را طی سالهای [[۱۸۸۳ (میلادی)|۱۸۸۳]] تا [[۱۸۸۵ (میلادی)|۱۸۸۵]] نگاشتهاست. شخصیت اصلی این [[رمان فلسفی]] شخصی به نام «زرتشت» است که نامش از [[زرتشت]] پیامبر گرفته شدهاست.<ref >[http://ashouri.malakut.org/archives/upload/2006/09/nietzsche-and-persia-ashouri.pdf نیچه و پارسیان] {{نشان زبان|en|انگلیسی}}، [[داریوش آشوری]]. بازدید در ۲۹ ژوئن ۲۰۱۱.</ref>{{رچ}}<ref >[http://www.gatha.org/index.php?option=com_content&view=article&id=104%3A-neveshtarha-&catid=25&Itemid=68&lang= زرتشت و فردریک نیچه از دکتر خسرو خزاعی] {{نشان زبان|fa|فارسی}}، خسرو خزاعی، وبگاه ''کانون اروپایی برای آموزش جهانبینی زرتشت''. بازدید در ۲۹ ژوئن ۲۰۱۱.</ref>{{رچ}}<ref >[http://szf.se/farsi/index.php?option=com_content&task=view&id=246&Itemid=37 نیچه، زرتشت و ایران باستان] {{نشان زبان|fa|فارسی}}، کوروش محسنی، وبگاه ''انجمن زرتشتیان استکهلم''. بازدید در ۲۹ ژوئن ۲۰۱۱.</ref> نیچه در این کتاب عقاید خود را از زبان این شخصیت بیان داشتهاست. |
'''چنین گفت زردشت''' {{آلمانی|Also sprach Zarathustra}} نام کتابی [[فلسفه|فلسفی]] و [[شعر|شاعرانه]] است که [[فریدریش نیچه]] فیلسوف و شاعر [[آلمان|آلمانی]] آن را طی سالهای [[۱۸۸۳ (میلادی)|۱۸۸۳]] تا [[۱۸۸۵ (میلادی)|۱۸۸۵]] نگاشتهاست. شخصیت اصلی این [[رمان فلسفی]] شخصی به نام «زرتشت» است که نامش از [[زرتشت]] پیامبر گرفته شدهاست.<ref >[http://ashouri.malakut.org/archives/upload/2006/09/nietzsche-and-persia-ashouri.pdf نیچه و پارسیان] {{نشان زبان|en|انگلیسی}}، [[داریوش آشوری]]. بازدید در ۲۹ ژوئن ۲۰۱۱.</ref>{{رچ}}<ref >[http://www.gatha.org/index.php?option=com_content&view=article&id=104%3A-neveshtarha-&catid=25&Itemid=68&lang= زرتشت و فردریک نیچه از دکتر خسرو خزاعی] {{نشان زبان|fa|فارسی}}، خسرو خزاعی، وبگاه ''کانون اروپایی برای آموزش جهانبینی زرتشت''. بازدید در ۲۹ ژوئن ۲۰۱۱.</ref>{{رچ}}<ref >[http://szf.se/farsi/index.php?option=com_content&task=view&id=246&Itemid=37 نیچه، زرتشت و ایران باستان] {{نشان زبان|fa|فارسی}}، کوروش محسنی، وبگاه ''انجمن زرتشتیان استکهلم''. بازدید در ۲۹ ژوئن ۲۰۱۱.</ref> نیچه در این کتاب عقاید خود را از زبان این شخصیت بیان داشتهاست. |
||
نسخهٔ ۱۳ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۴:۲۲
نویسنده(ها) | فریدریش نیچه |
---|---|
کشور | آلمان |
زبان | آلمانی |
گونه(های) ادبی | رمان فلسفی |
ناشر | ارنست اشمیتزنر |
تاریخ نشر | 1883-1885 |
پیش از | فراسوی نیک و بد |
چنین گفت زردشت (به آلمانی: Also sprach Zarathustra) نام کتابی فلسفی و شاعرانه است که فریدریش نیچه فیلسوف و شاعر آلمانی آن را طی سالهای ۱۸۸۳ تا ۱۸۸۵ نگاشتهاست. شخصیت اصلی این رمان فلسفی شخصی به نام «زرتشت» است که نامش از زرتشت پیامبر گرفته شدهاست.[۱][۲][۳] نیچه در این کتاب عقاید خود را از زبان این شخصیت بیان داشتهاست.
درباره
این کتاب که مهمترین اثر نیچه میباشد حاوی نظریاتی چون «ابرمرد»، «مرگ خدا» و «بازگشت جاودانه» به کاملترین صورت و مثبتترین معنی خود است. زردشت پس از ده سال عزلت در کوههای آلپ احساس میکند که میخواهد شهد خرد خویش را به انسانها بچشاند، پس به شهر فرود میآید؛ اما مردم به صدای برخاسته از الهام گوش نمیدهند، زیرا جز به کف زدن برای بندبازیهای یک بندباز توجه ندارند و به سخنان او که آنها را نمیفهمند میخندند. پس زردشت باید حواریونی برای خود برگزیند که بتواند «گفتارهای» خویش را که تحقیر آرمانهای کهن است و به سبک کتابهای مقدس کهن چون اوستا و انجیل میباشد، خطاب به آنها بیان کند. نخستین گفتار تمثیلی است با عنوان «سه دگردیسی» که در آن میتوان چگونگی تحول روح انسانی را درک کرد، از اطاعت که با نماد شتر نشان داده میشود گرفته تا نفی شدید که با نماد شیر مجسم میشود، و تصدیق محض که کودک تجسم آن است. در گفتارهای بعدی به موضوعات بسیار متنوعی پرداخته میشود: نویسنده با ضعف نفس آدمهای کممایهای که به رخوت آرام اخلاق پناه میبرند؛ با متافیزیک، که جهان را با موعظه تجرید بیاعتبار میکند؛ با جمود کتابی فرهنگی که بیش از حد در خود فرورفته است؛ با ریاضتکشی که انسان را به فکر مرگ میاندازد؛ با کیش دولتپرستی که انسانها را با تبدیل آنها به بردگان دستگاهی غیرشخصی خفه میکند؛ و سرانجام با ابتذال اندیشه به مبارزه برمیخیزد. گفتارهای دیگر برعکس حاوی تصدیقاتی تهییجکنندهاست: یکی جنگ را به مثابه محرک انرژی انسانها میستاید؛ دیگری در دوگانگی شخصیت که ثمره عزلت و تأمل است زیباترین صورت دوستی را مشاهده میکند؛ دیگری در مقابل ارزشهای مجرد، ارزش زندگی را مینشاند که غایت خود را در خود دارد؛ و سرانجام در آخرین گفتار، آن سخاوتمندی وافر فضیلت سالم را که دوست دارد به خود ببخشد تعلیم میدهد.
زردشت بار دیگر به عزلت کوهستان بازمیگردد؛ پس از «ماهها و سالها» وعظ خویش در مخالفت با «ایدئالیستها» را از سر میگیرد: زندگی باید پیروز شود و انسان با پیروزی بر خویش باید خود را از غریزه زیانبار اطاعت خلاص کند تا به تثبیت شادمانه اراده خویش برکشیده شود. پس مجادلات تازهای با کرنشگران ضعیف در مقابل ترس از خداوند، با نوعدوستان، کشیشان و پرهیزکاران، با کسانی که مساوات را موعظه میکنند، با دانشمندان، شاعرانی که خیالات واهی میآموزند و با سیاستمداران آغاز میشود. نیچه برخلاف این مجادلات، به صورت نوعی میانپرده، سه ترانه باشکوه از زردشت میسازد: «ترانه شبانه» که در آن سرشاری سعادت، که بیوقفه خواستار عطای آن است، ستایش میشود؛ «بالاد» که به ستایش زندگی در حالت طبیعی آن میپردازد؛ «ترانه سوگواری» که سرودی است در تعظیم قدرتطلبی. زردشت سرانجام پس از بزرگداشت خرد انسانی، به مثابه غفلت الاهی، و اعتماد به زندگی، یکبار دیگر دوستانش را ترک میکند.
زردشت پس از فهم آموزه «بازگشت جاودانی»، یعنی عالیترین صورت تصدیق، سومین بار خود را به انسانها مینمایاند و اینبار ناخودآگاهی خوشبختی را تمجید میکند؛ به ستایش قدرتهای طبیعی که طغیانشان شکل خشن و شگفتآوری از رضایت است میپردازد، پیروزی بر غم را میستاید و انسانها را دعوت میکند تا خود را از ثقل خویش رها سازند؛ زیرا در طریق خرد زردشت، باید «سبکپا» بود. سرانجام «الواح نوین» ارزشهای خود را تقریر میکند که به افتخار «بیاخلاقی» سازنده زندگی، مفاهیم کهن مبتنی بر اصل خیر و شر را زیر و زبر میکنند. اما زردشت اکنون دیگر به عزلت خویش بازگشتهاست. پس از سرگردانی دشوار در شک و تردید، به ستایش سرشاری روح خویش و زندگی میپردازد، و به نام شادی، ابدیت را فرامیخواند.
و سرانجام، آخرین بخش کتاب نوعی «وسوسه زردشت» است. او در عزلت از فریادخواهی اضطرابآمیزی شگفتزده میشود: پس از اینکه به جستجو برمیآید به هفت مخلوق، برخورد میکند که تجسم نمادین باقی ماندن ارزشهای کهن یا چهره مبدل ارزشهای نویناند: یک غیبگو که تجسم بیزاری از زندگی است؛ دو شاه دلزده از دروغین بودن قدرت؛ یک «روح وسواسی» مسموم از جهل خویش؛ یک جادوگر، برده خیالات تمامنشدنیاش؛ آخرین پاپ که از زمانی که «خدا مردهاست» بیهدف سرگردان است؛ زشتروترین مرد جهان که از سر بغض و کینه خدا را کشته است؛ فقیر ارادی در جستجوی سعادت زمینی. این انسانهای برتر به نزد زردشت پناه بردهاند. بدینگونه ضیافت به افتخار «ابرمرد» آغاز میشود؛ ابرمردی که از میان توده مردم سربرمیآورد و به این ترتیب به او توان تازهای میبخشد. اما همین که زردشت دور میشود میهمانان او خود را در چنگال نوعی اضطراب مبهم حس میکنند؛ آنها که نمیتوانند بدون خدا زندگی کنند خری میپرستند. اما زردشت غفلتاً بازمیگردد و این ننگ و رسوایی را پاک میکند و سپس «ترانه سرمستی» واپسین تصدیق ایمان به بازگشت ابدی را سرمیدهد. کتاب با «روندوی زردشت» که شعر فشرده و کوتاهی است پایان مییابد که در آن، همانند ترانه نیمه شب، از «ابدیت ژرفِ ژرف» طلب یاری میشود. بدینگونه سرگذشت زردشت در صبحگاه درخشان پایان میگیرد و به زودی نوبت به ظهور حواریون حقیقی او فرا خواهد رسید.
نیچه در افسانه خود قانون «قصاص» را به کار بردهاست، زیرا میخواهد همان زردشتی که «توهم یک نظام اخلاقی در عالم را به وجود آورد» به انسانها بیاموزد که خود را از اخلاقگرایی رهایی بخشند. درباره اسطوره «ابرمرد» هم باید گفت که این اسطوره از پاکترین اعماق اندیشه نیچه برآمده است؛ در عین حال این نامی که نویسنده مدعی است از «خیابان جمع کردهاست» از گوته به او رسیدهاست. (فاوست، اول، ۱، و منظومه مرسوم به «اهدانامه» اشعار). با همه این اوصاف ارزش هنری زردشت در همهجای آن یکسان نیست.
اثر از نوعی نمادگرایی سنگین خالی نیست؛ بازی با کلمات که تا سرحد جناسهای مبهم پیش میرود و فصاحتی بیش از حد دریافت مخاطب در آن دیده میشود. معهذا به همین صورت نیز نوعی شاهکار شعری است و علیرغم تنوع منابع (که از انجیل تا اشعار گوته و از لوتر تا کلمات قصار اخلاقیون فرانسوی را در برمیگیرد) اصالتی تام را حفظ میکند. نیچه توانست به حق نزد دوست خود روده (۲) به خود ببالد از اینکه با چنین گفت زردشت، زبان آلمانی را به سرحد کمال خود رساندهاست.
این اثر نیچه مستقیماً الهام بخش ریشارد اشتراوس (۳) (۱۹۴۹-۱۸۶۴)، موسیقیدان آلمانی، گردید که در ۱۸۹۶ «پوئم سمفونیک»ی به نام چنین گفت زردشت (اپرای ۳۰) ساخت که از درخشانترین آثار این نوع است.
جستارهای وابسته
منابع
- ↑ نیچه و پارسیان (انگلیسی)، داریوش آشوری. بازدید در ۲۹ ژوئن ۲۰۱۱.
- ↑ زرتشت و فردریک نیچه از دکتر خسرو خزاعی (فارسی)، خسرو خزاعی، وبگاه کانون اروپایی برای آموزش جهانبینی زرتشت. بازدید در ۲۹ ژوئن ۲۰۱۱.
- ↑ نیچه، زرتشت و ایران باستان (فارسی)، کوروش محسنی، وبگاه انجمن زرتشتیان استکهلم. بازدید در ۲۹ ژوئن ۲۰۱۱.
فردریش ویلهلم نیچه (بهار ۱۳۸۴)، چنین گفت زرتشت، ترجمهٔ داریوش آشوری، تهران: انتشارات آگاه، شابک ISBN ۹۶۴-۳۲۹-۰۱۵-۸ مقدار |شابک=
را بررسی کنید: invalid character (کمک) پارامتر |چاپ=
اضافه است (کمک)
عبدالکریم رشیدیان، فرهنگ آثار، انتشارات سروش
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ چنین گفت زرتشت موجود است. |
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به چنین گفت زرتشت در ویکیگفتاورد موجود است. |