آتش کاروان: تفاوت میان نسخهها
1montajabi (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
1montajabi (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
== متن شعر== |
== متن شعر== |
||
آتشی ز کاروان جدا مانده |
|||
این نشان ز کاروان |
آتشی ز کاروان جدا مانده این نشان ز کاروان بهجا مانده |
||
یک جهان شرار تنها |
|||
مانده در میان صحرا |
یک جهان، شرار تنها مانده در میان صحرا به درد خود سوزد، به سوز خود سازد |
||
به درد خود سوزد |
|||
سوزد از جفای دوران فتنه و بلای طوفان فنای او خواهد، به سوی او تازد |
|||
به سوز خود سازد |
|||
سوزد از جفای دوران |
|||
⚫ | |||
فتنه و بلای طوفان |
|||
فنای او خواهد |
|||
⚫ | |||
به سوی او تازد |
|||
⚫ | |||
با این جان لرزان، با این پای لغزان ره به کجا ز بلا ببرم؟ |
|||
آتشی بودم برجا ماندم |
|||
⚫ | |||
میسوزم گرچه با بی پروایی میلرزم بر خود از این تنهایی |
|||
این غم خود به کجا ببرم؟ |
|||
با این جان لرزان |
|||
من همه یاران تنها ماندم آتشی بودم بر جا ماندم |
|||
با این پای لغزان |
|||
ره به کجا ز بلا ببرم؟ |
|||
⚫ | |||
می سوزم با بی پروایی |
|||
می لرزم بر خود از این تنهایی |
|||
بی پناهی محو یاران، بی نصیبی تیر روزم |
|||
آتشی خو هستی سوزم |
|||
⚫ | |||
من همه یاران تنها ماندم آتشی بودم بر جا ماندم |
|||
بی پناهی محفل آرا |
|||
بی نصیبی تیره روزم |
|||
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش |
|||
کی روی؟ره ز که پرسی؟چه کنی؟چون باشی |
|||
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن |
|||
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی |
|||
== جستارهای وابسته== |
== جستارهای وابسته== |
نسخهٔ ۱۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۱۶
«آتش کاروان» | |
---|---|
ترانه دلکش | |
فرمت | موسیقی دستگاهی |
ژانر | دستگاه شور موسیقی سنتی |
زمان | ۷:۱۵ دقیقه |
آهنگساز(ها) | علی تجویدی |
ترانهسرا(ها) | بیژن ترقی |
آتش کاروان یکی از قطعات مشهور موسیقی ایرانی ترانهای است با شعری تمثیلی از بیژن ترقی و آهنگ علی تجویدی.[۱] دلکش این ترانه را نخستین بار، در دهه ۳۰ خورشیدی خواند. این کار در دستگاه شور است. [۲]
متن شعر
آتشی ز کاروان جدا مانده این نشان ز کاروان بهجا مانده
یک جهان، شرار تنها مانده در میان صحرا به درد خود سوزد، به سوز خود سازد
سوزد از جفای دوران فتنه و بلای طوفان فنای او خواهد، به سوی او تازد
من همه یاران تنها ماندم آتشی بودم بر جا ماندم
با این گرمی جان در ره مانده حیران این، غم خود، به کجا ببرم؟
با این جان لرزان، با این پای لغزان ره به کجا ز بلا ببرم؟
میسوزم گرچه با بی پروایی میلرزم بر خود از این تنهایی
من همه یاران تنها ماندم آتشی بودم بر جا ماندم
آتشین خو هستی سوزم شعله جانی بزم افروزم
بی پناهی محو یاران، بی نصیبی تیر روزم
من همه یاران تنها ماندم آتشی بودم بر جا ماندم