مصعب بن زبیر: تفاوت میان نسخهها
وگ (خرابکاری) |
اصلاح برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''مُصعَب بن زُبِیر بن عَوام''' {{عربی|مصعب بن الزبير بن العوام}} فرزند [[زبیر بن عوام]] و برادر کوچکتر [[عبدالله بن زبیر]] بود. سقوط حکومت [[مختار ثقفی]] در عراق در سال ۶۷ هجری قمری به دست او صورت پذیرفت. |
'''مُصعَب بن زُبِیر بن عَوام''' {{عربی|مصعب بن الزبير بن العوام}} فرزند [[زبیر بن عوام]] و برادر کوچکتر [[عبدالله بن زبیر]] بود. سقوط حکومت [[مختار ثقفی]] در عراق در سال ۶۷ هجری قمری به دست او صورت پذیرفت. |
||
وی پس از غلبه بر مختار خونریزی زیادی کرد. ۷۰۰۰ نفر از یاران مختار که خود را بدون این که در رکاب مختار بجنگند، تسلیم او کردهبودند، به فرمان او به قتل رسیدند. مصعب در سال ۷۲ هجری قمری در جنگ با سپاه [[عبدالملک|عبدالملک بن مروان بن حکم اموی]] شکست |
وی پس از غلبه بر مختار خونریزی زیادی کرد. ۷۰۰۰ نفر از یاران مختار که خود را بدون این که در رکاب مختار بجنگند، تسلیم او کردهبودند، به فرمان او به قتل رسیدند. مصعب در سال ۷۲ هجری قمری در جنگ با سپاه [[عبدالملک|عبدالملک بن مروان بن حکم اموی]] شکست خورد و اسیر شد سپس چندین نفر به باسن او تجاز کردند و اورا کشتند و باسن پاره اورا بر سردر شهر اویختند تادعبرتی باشد برای دیگران که دیگر اسیر کشی نکنند. |
||
== منابع == |
== منابع == |
نسخهٔ ۲۹ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۵۲
مُصعَب بن زُبِیر بن عَوام (به عربی: مصعب بن الزبير بن العوام) فرزند زبیر بن عوام و برادر کوچکتر عبدالله بن زبیر بود. سقوط حکومت مختار ثقفی در عراق در سال ۶۷ هجری قمری به دست او صورت پذیرفت.
وی پس از غلبه بر مختار خونریزی زیادی کرد. ۷۰۰۰ نفر از یاران مختار که خود را بدون این که در رکاب مختار بجنگند، تسلیم او کردهبودند، به فرمان او به قتل رسیدند. مصعب در سال ۷۲ هجری قمری در جنگ با سپاه عبدالملک بن مروان بن حکم اموی شکست خورد و اسیر شد سپس چندین نفر به باسن او تجاز کردند و اورا کشتند و باسن پاره اورا بر سردر شهر اویختند تادعبرتی باشد برای دیگران که دیگر اسیر کشی نکنند.
منابع
۱- از تاریخ یعقوبی، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ج ۲، ص ۲۶۵ و ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج ۳، ص۲۹۷
۲- ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۳، ص۲۹۸
۳- تاریخ ایران نوشته رسول جعفریان
۴- البدایة والنهایة (ابن کثیر)، ج ۸، ص ۳۴۷ و ص ۳۵۳؛ وقایع الایام (شیخ عباس قمی)، ص ۲۴۶