جماعت تصوری

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
(تغییرمسیر از جامعه خیالی)

جماعت تصوری (جماعتِ تصورشده) یا جماعت خیالی یا باهمستان پنداشتی مفهومی است که بندیکت اندرسون در سال ۱۹۸۳ در کتاب خود تحت‌عنوان جماعت‌های تصوری به‌منظور تجزیه و تحلیل ملی‌گرایی ساخت و پرداخت کرد. اندرسون ملت را یک جمع با برساختِ اجتماعی در نظر می‌گیرد که تنها در ذهن افرادی وجود دارد که خود را بخشی از آن گروه می‌دانند.[۱]: 6–7 

اندرسون بر روشی که رسانه‌ها «جماعت‌های تصوری» را می‌سازند توجه دارد؛ به‌ویژه قدرت رسانه‌های چاپی در شکل‌دهیِ روان اجتماعیِ افراد. اندرسون، کلام مکتوب را به مثابهٔ ابزارِ کلیساها، نویسندگان و شرکت‌های رسانه‌ای (به ویژه کتاب‌ها، روزنامه‌ها و مجلات) و دولت (نقشه، سرشماری و موزه) تجزیه و تحلیل می‌کند. همه این ابزارها برای هدف‌قراردادن و تعریفِ مخاطبانِ انبوه در حوزهٔ عمومی با تصاویر، مرامی‌ها و زبانِ مسلط ساخته شده‌اند. اندرسون به خاستگاه این اندیشه‌ها می‌پردازد.

توضیح ایدهٔ جماعت تصوری[ویرایش]

به گفتهٔ اندرسون، ایجاد جماعت‌های تصوری به خاطر «سرمایه‌داری چاپی» امکان‌پذیر شد. کارآفرینانِ سرمایه‌داری برای به حداکثر رساندنِ تیراژ، کتاب‌ها و رسانه‌های خود، آن‌ها را به زبان محلی (به‌جای زبان‌های سنتی انحصاری، مانند لاتین) چاپ می‌کردند. در نتیجه، خوانندگانی که به گویش‌ها و لهجه‌های گوناگون محلی صحبت می‌کردند توانستند یکدیگر را با گویش خود دریابند و گفتمان مشترکی پدید آمد. اندرسون استدلال می‌گوید که به این ترتیب، نخستین دولت‌های اروپایی حول «زبان‌های چاپی ملی» آن‌ها شکل گرفتند. اندرسون استدلال می‌کند که نخستین شکل سرمایه‌داری با فرایند چاپ کتاب و مواد مذهبی آغاز شد. فرایند چاپ متون به زبان‌های محلی درست پس از شروع چاپ کتاب‌ها به زبان‌های پُرپیشینه در سنتِ نوشتاری مانند لاتین که نخبگان را به خود جذب می‌کرد، آغاز شد. در حال حاضر هم تنها گروه کوچکی از مردم به آن سخن می‌گویند و بخشی از جامعهٔ آن دوزبانه است. در آغاز انقلاب فرهنگی و ملی در حدود سال ۱۵۱۷ بود که مارتین لوتر نظرات خود را پیرامون کتاب مقدس ارائه کرد که «مردم باید بتوانند آن را در خانه خود بخوانند.» در سال‌های بعد، از ۱۵۲۰ تا ۱۵۴۰، بیش از نیمی از کتاب‌هایی که با ترجمه آلمانی چاپ شده بودند، نام او را داشتند. افزون بر این، گفته می‌شود نخستین دولت‌های اروپایی که حول «زبان‌های ملی» خود شکل گرفته‌اند، در منطقه آنگلوساکسون، انگلستان امروزی، و در اطراف آلمان امروزی یافت می‌شوند. در اروپای غربی نیز فرایند ساخت یک ملت در حال ظهور بود. در چند قرن، بیشتر کشورهای اروپایی زبان‌های ملی خود را ایجاد کرده بودند، اما همچنان از زبان‌هایی مانند لاتین، فرانسوی یا آلمانی (عمدتاً فرانسوی و آلمانی) برای امور سیاسی استفاده می‌کردند.

ملی‌گرایی و جماعت تصوری[ویرایش]

بر اساس نظریه جماعت‌های تصوری اندرسون، علت اصلی ملی‌گرایی، جنبش لغو اندیشه‌های حکومت توسط حق الهی و سلطنت موروثی است و نیاز به ظهور سرمایه‌داریِ چاپخانه و… همه از پدیده‌هایی هستند که با شروع انقلاب صنعتی رخ دادند. و این در هم‌گرایی سرمایه‌داری و فناوری چاپ، استانداردسازی تقویم‌ها و ساعت‌ها، زبان ملی در کتاب‌ها و انتشار روزنامه‌های روزانه تجسم یافت. از اینجا، اندرسون استدلال می‌کند که در حضور و توسعه فناوری، مردم میان آنچه خدا و الوهیت نامیده می‌شود با آنچه واقعاً تاریخ و سیاست است، تفاوت قائل شدند؛ چون در ابتدا، این مفاهیم مبتنی بر وجود دین مشترکی بودند که چونان چتری مایهٔ اتحادِ همهٔ مردم در سراسر اروپا بود. با ظهور چاپخانه و سرمایه‌داری، مردم نسبت به ارزش‌های مشترکی که افرادِ محیطِ کوچک‌ترِ خودشان را گرد هم می‌آورد، آگاهی ملی یافتند. جوامع تصوری با ایجاد زبان‌های چاپی کشور خود که هر فردی به آن صحبت می‌کرد آغازیدند. این به توسعه اولین اشکال دولت-ملت‌های شناخته‌شده یاری رساند که سپس خود را در هنر، رمان، انتشارات، رسانه‌های جمعی و ارتباطات ایجاد بروز داد.

اندرسون هنگام کوشش برای تعریفِ ملی‌گرایی، سه تناقض و کمبود نظری در ملی‌گرایی را به ظن خود گوشزد می‌کند:[۲]

  1. مدرنیتهٔ عینیِ ملت‌ها از نگاه تاریخ‌دانان در مقابل قدمتِ انتزاعیِ آن‌ها در نگاه ملی‌گراها
  2. پذیرش جهانی و رسمی ملیت به عنوان یک مفهوم اجتماعی-فرهنگی در عین حال که ملت‌ها متمایز دانسته می‌شوند.
  3. قدرت سیاسی این گونه ملی‌گرایی‌ها در مقابل فقرِ فلسفی و حتی منسجم‌نبودن آن‌ها

اندرسون از آرامگاه سربازان گمنام به عنوان نمونه‌ای از ملی‌گرایی معرفی می‌کند. آرامگاه سربازان گمنام یا خالی هستند یا بقایای ناشناسی در آن‌ها نگهداری می‌شود اما هر ملتی با این نوع یادبودها ادعا می‌کند که این سربازان متعلق به خودشان هستند. مهم نیست که منشأ واقعی سرباز گمنام چیست، این ملت‌ها آنها را در جماعت تصوری خود نهاده‌اند.[۳]

ملت به مثابهٔ یک جماعت تصوری[ویرایش]

او ملت را «جماعت سیاسی تصوری» می‌دانست. همان‌طور که اندرسون می‌گوید: «یک ملت تصور می‌شود(و عینی نیست) چون اعضایِ حتی کوچک‌ترین ملت‌ها هم هرگز اکثر هم‌وندان و اعضای جامعه خود را نمی‌شناسند، آنها را ملاقات نمی‌کنند، یا حتی درباره‌شان چیزی نمی‌شنوند؛ با این حال در ذهنِ هر یک از آنها تصویری از مشترک‌بودن با بقیه وجود دارد.» اعضای جماعت احتمالاً هرگز هر یک از اعضای دیگر را چهره به چهره نخواهند شناخت. با این حال، آنها ممکن است منافع مشابهی داشته‌باشند یا به عنوان بخشی از یک ملت شناخته شوند. اعضا در ذهن خود تصویری ذهنی از خویشاوندی خود دارند. برای مثال، وقتی «جماعت تصوریِ» شما در رویداد بزرگتری مانند بازی‌های المپیک شرکت می‌کند، ملیت پررنگ شده و بروز می‌یابد.

تأثیر و نگرش دیگران[ویرایش]

بندیکت اندرسون نظریهٔ خود را داد چون احساس می‌کرد که نه نظریهٔ مارکسیستی و نه نظریهٔ لیبرال به اندازه کافی ملی‌گرایی را توجیه نمی‌کنند.

اندرسون به همراه ارنست گلنر و اریک هابسبام برای بررسی ملی‌گرایی در مکتب «تاریخ‌گرایی» یا «نوگرایی» قرار می‌گیرد چون باور دارد که ملت‌ها و ناسیونالیسم محصول مدرنیته هستند و به‌عنوان ابزاری برای اهداف سیاسی و اقتصادی ایجاد شده‌اند. این مکتب مخالف با تزهای اولیه اس که معتقدند ملت‌ها، اگر نگوییم ناسیونالیسم، از تاریخ اولیهٔ بشر وجود داشته‌اند. جوامع تصوری را می‌توان به‌عنوان شکلی از ساخت‌گرایی اجتماعی همتراز با مفهوم ادوارد سعید از جغرافیاهای تصوری دانست.

برخلاف گلنر و هابسبام، اندرسون با ایدهٔ ملی‌گرایی دشمنی ندارد و همچنین فکر نمی‌کند که ملی‌گرایی در جهانی در حال جهانی‌شدن منسوخ شده‌است. اندرسون برای عنصر آرمان‌شهرخواهانه در ناسیونالیسم ارزش قائل است.[۴]

به گفته هارالد بادر، مفهوم جماعت‌های تصوری با زمینه‌های معاصری مانند اینکه چگونه دولت-ملت‌ها هویت خود را در مورد سیاست داخلی و خارجی، مانند سیاست‌ها در قبال مهاجران و مهاجرت، تنظیم و فرموله می‌کنند بسیار مرتبط است.[۵] به گفته یوان هیگ: «مفهوم اندرسون از ملت‌ها به عنوان جماعت‌های تصوری در کتاب‌هایی که تفکر جغرافیایی را مرور می‌کنند نهادینه شده‌است.»[۶]

اگرچه این اصطلاح به‌طور ویژه برای توصیف ملی‌گرایی ابداع شد، اما اکنون به‌طور گسترده‌تری به کار می‌رود و تقریباً به هر جامعه‌ای که فرد خود را متعلق به آن می‌داند گفته می‌شود؛ مثلاً می‌توان از آن برای اشاره به یک جامعه مبتنی بر گرایش جنسی[۷] یا مبتنی برخواسته‌های جلوگیرانه از خطرات جهانی استفاده کرد.[۸]

این اصطلاح را متفکران دیگری هم وام گرفته‌اند. مارک لیندلی‌هایفیلد، انسان‌شناس بریتانیایی ایده‌هایی مانند «غرب» را هم با این اصطلاح می‌شناساند. ایده‌هایی که به آنها به اندازه‌ای وضعیت عاملی داده می‌شود که گویی چیزهای واقعی و همگن هستند و ارزش‌ها نمادینی بر تمامیت آنان برچسب زده می‌شود؛ حال آنکه شاید افرادی در آن، متفاوت باشند.[۹] این با کار اندرسون متفاوت است، زیرا کاربرد این اصطلاح در اینجا در حیطه دیگری است و بر تضاد ذاتی بین هویت‌های متفاوتِ مفاهیمِ موجود و افراد تمرکز دارد.

منابع[ویرایش]

  1. Anderson, Benedict R. O'G. (1991). Imagined communities: reflections on the origin and spread of nationalism (Revised and extended. ed.). London: Verso. pp. 6–7. ISBN 978-0-86091-546-1. Retrieved 5 September 2010.
  2. https://archive.org/details/imaginedcommunit0000ande_f5f1
  3. https://archive.org/details/imaginedcommunit0000ande_f5f1
  4. Interview with Benedict Anderson by Lorenz Khazaleh, University of Oslo website
  5. Bauder, H. (2011) Immigration Dialectic: Imagining Community, Economy, and Nation. Toronto: University of Toronto Press. [کدام صفحه؟]
  6. "Benedict Anderson" (PDF). Retrieved 15 December 2015.
  7. Ross, Charlotte (November 2012). "Imagined communities: initiatives around LGBTQ ageing in Italy". Modern Italy. 17 (4): 449–464. doi:10.1080/13532944.2012.706997. S2CID 143891820.
  8. Beck, Ulrich (October 2011). "Cosmopolitanism as Imagined Communities of Global Risk". American Behavioral Scientist. 55 (10): 1346–1361. doi:10.1177/0002764211409739. S2CID 144304661.
  9. Lindley-Highfield of Ballumbie Castle, M. (2015) The Politics of Religious Conversion: an exploration of conversion to Islam and Anglican Christianity in Mexico, Dundee: Academic Publishing, p.102