شناخت‌گرایی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸: خط ۸:
روان شناسی شناختی نام خود را از کلمه لاتین Congnoscere گرفته شده است.
روان شناسی شناختی نام خود را از کلمه لاتین Congnoscere گرفته شده است.


این کلمه به دانستن و اطلاعات اشاره میکند پس روان شناسی شناختی یک روان شناسی پردازش اطلاعات است که تا حدی از سنت های قبلی تحقیق در مورد فکر و حل مسئله به دست آمده است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=Mandler, G. (2002). Origins of the cognitive (r)evolution. Journal of the History of the Behavioral Sciences, 38, 339-353}}</ref>
این کلمه به دانستن و اطلاعات اشاره میکند پس روان شناسی شناختی یک روان شناسی پردازش اطلاعات است که تا حدی از سنت های قبلی تحقیق در مورد فکر و حل مسئله به دست آمده است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=Mandler, G. (2002). Origins of the cognitive (r)evolution. Journal of the History of the Behavioral Sciences, 38, 339-353}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=Lilienfeld, S.; Lynn, S. J.; Namy, L.; Woolf, N. (2010), Psychology: A Framework for Everyday Thinking, Pearson, pp. 24–28, ISBN 978-0-205-65048-4}}</ref>


رفتارگرایان وجود تفکر را تصدیق کردند اما آن را به عنوان یک رفتار شناسایی کردند. شناخت شناسان استدلال کردند که طرز فکر افراد بر رفتار آن ها تاثیر می گذارد و بنابر این نمی تواند به خودی خود یک رفتار باشد. شناخت شناسان بعدا استدلال کردند که تفکر برای روانشناسی آنقدر ضروری است که مطالعه تفکر باید به حوزه خود تبدیل شود . با این حال ، شناخت گرایان نوعا شکل خاصی از فعالیت ذهنی را پیش فرض میگیرند ، از نوعی که توسط محاسبات گرایی پیشرفت کرده است. شناخت گرایی اخیرا توسط پساشناخت گرایی به چالش کشیده شده است.
رفتارگرایان وجود تفکر را تصدیق کردند اما آن را به عنوان یک رفتار شناسایی کردند. شناخت شناسان استدلال کردند که طرز فکر افراد بر رفتار آن ها تاثیر می گذارد و بنابر این نمی تواند به خودی خود یک رفتار باشد. شناخت شناسان بعدا استدلال کردند که تفکر برای روانشناسی آنقدر ضروری است که مطالعه تفکر باید به حوزه خود تبدیل شود . با این حال ، شناخت گرایان نوعا شکل خاصی از فعالیت ذهنی را پیش فرض میگیرند ، از نوعی که توسط محاسبات گرایی پیشرفت کرده است. شناخت گرایی اخیرا توسط پساشناخت گرایی به چالش کشیده شده است.
خط ۱۵: خط ۱۵:
'''<big>توسعه شناختی</big>'''
'''<big>توسعه شناختی</big>'''


فرآیند جذب و گسترش افق فکری ما را رشد شناختی می گویند . ما ساختار فیزیولوژی پیچیده ای داریم که محرک های مختلفی را از محیط جذب میکند، محرک ها تعاملاتی هستند که قادر به تولید دانش و مهارت هستند . والدین دانش را به طور غیر رسمی در خانه پردازش میکنند در حالی که معلمان دانش را به طور رسمی در مدرسه پردازش میکنند . دانش را باید با ذوق و شوق دنبال کرد . اگر نه ، یادگیری مانند حمل یک بار مشکل میشود.
فرآیند جذب و گسترش افق فکری ما را رشد شناختی می گویند . ما ساختار فیزیولوژی پیچیده ای داریم که محرک های مختلفی را از محیط جذب میکند، محرک ها تعاملاتی هستند که قادر به تولید دانش و مهارت هستند . والدین دانش را به طور غیر رسمی در خانه پردازش میکنند در حالی که معلمان دانش را به طور رسمی در مدرسه پردازش میکنند . دانش را باید با ذوق و شوق دنبال کرد . اگر نه ، یادگیری مانند حمل یک بار مشکل میشود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=General Psychology (First edition, 2004 ed.). Neelkamal. p. 60.}}</ref>





'''<big>توجه</big>'''
'''<big>توجه</big>'''


توجه اولین بخش رشد شناختی است . این به توانایی فرد برای تمرکز و حفظ تمرکز مربوط می شود. توجه همچنین میتواند میزان تمرکز یک فرد و تمرکز کامل او روی یک چیز باشد . از دیگر ویژگی های مزاجی مانند پایداری و حواس پرتی متمایز میشود ، به این معنا که دومی تعامل روزانه فرد با محیط را تعدیل میکند. از سوی دیگر توجه رفتار را در هنگام انجام وظایف خاص در بر میگیرد . به عنوان مثال یادگیری زمانی اتفاق می افتد که دانش آموز به معلم توجه کند . علاقه و تلاش ارتباط نزدیکی با توجه دارند . توجه یک فرایند فعال است که شامل محرک های خارجی متعددی است . توجه یک موجود زنده در هر نقطه از زمان شامل سه دایره با مرکز یکسان است. فراتر از آگاهی ، حاشیه و تمرکز . این نکته مهم هم قابل توجه است که افراد دارای ظرفیت ذهنی هستند و یک فرد میتواند در یک زمان روی موارد زیادی تمرکز کند.
توجه اولین بخش رشد شناختی است <ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=Siegel, L. S.; Morrison, F. J. (2012-12-06). Cognitive Development in Atypical Children: Progress in Cognitive Development Research. Springer Science & Business Media. ISBN 9781461250364.}}</ref>. این به توانایی فرد برای تمرکز و حفظ تمرکز مربوط می شود. توجه همچنین میتواند میزان تمرکز یک فرد و تمرکز کامل او روی یک چیز باشد . از دیگر ویژگی های مزاجی مانند پایداری و حواس پرتی متمایز میشود ، به این معنا که دومی تعامل روزانه فرد با محیط را تعدیل میکند<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=Friedrich, Frances (2019-06-28), "7.2 Attention", Introduction to Psychology, University of Saskatchewan Open Press, retrieved 2021-03-18}}</ref>. از سوی دیگر توجه رفتار را در هنگام انجام وظایف خاص در بر میگیرد . به عنوان مثال یادگیری زمانی اتفاق می افتد که دانش آموز به معلم توجه کند . علاقه و تلاش ارتباط نزدیکی با توجه دارند . توجه یک فرایند فعال است که شامل محرک های خارجی متعددی است . توجه یک موجود زنده در هر نقطه از زمان شامل سه دایره با مرکز یکسان است. فراتر از آگاهی ، حاشیه و تمرکز <ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=General Psychology (First edition, 2004 ed.). Neelkamal. p. 59.}}</ref>. این نکته مهم هم قابل توجه است که افراد دارای ظرفیت ذهنی هستند و یک فرد میتواند در یک زمان روی موارد زیادی تمرکز کند.

یک تئوری رشد شناختی ، به نام پردازش اطلاعات معتقد است که حافظه و توجه ، پایه و اساس شناخت هستند . پیشنهاد میشود توجه کودکان در ابتدا انتخابی باشد و بر اساس موقعیت هایی باشد که برای اهداف آنها مهم است <ref name=":0">{{یادکرد کتاب|عنوان=Pendergast, Donna; Main, Katherine (2019-01-07). Teaching Primary Years: Rethinking curriculum, pedagogy and assessment. Allen & Unwin. ISBN 9781760870362.}}</ref>. این ظرفیت با بزرگ تر شدن کودک افزایش می یابد ، زیرا آن ها توانایی بیشتری برای جذب محرک ها از وظایف پیدا میکنند .<ref name=":0" />  مفهوم سازی دیگری توجه را به توجه ذهنی و توجه ادراکی طبقه بندی کرد . اولی به عنوان "انرژی مغز" ، توجهی اجرایی محور توصیف می شود که فرایندهای مربوط به کار را در مغز فعال میکند درحالی که دومی توجه فوری یا خود به خودیست که توسط تجربیات ادراکی جدید هدایت می شود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=Barrouillet, Pierre; Gaillard, Vinciane (2010-12-21). Cognitive Development and Working Memory: A Dialogue between Neo-Piagetian Theories and Cognitive Approaches. Psychology Press. ISBN 9781136930058.}}</ref>


یک تئوری رشد شناختی ، به نام پردازش اطلاعات معتقد است که حافظه و توجه ، پایه و اساس شناخت هستند . پیشنهاد میشود توجه کودکان در ابتدا انتخابی باشد و بر اساس موقعیت هایی باشد که برای اهداف آنها مهم است . این ظرفیت با بزرگ تر شدن کودک افزایش می یابد ، زیرا آن ها توانایی بیشتری برای جذب محرک ها از وظایف پیدا میکنند .  مفهوم سازی دیگری توجه را به توجه ذهنی و توجه ادراکی طبقه بندی کرد . اولی به عنوان "انرژی مغز" ، توجهی اجرایی محور توصیف می شود که فرایندهای مربوط به کار را در مغز فعال میکند درحالی که دومی توجه فوری یا خود به خودیست که توسط تجربیات ادراکی جدید هدایت می شود.




'''<big>یادگیری چگونه رخ میدهد ؟</big>'''
'''<big>یادگیری چگونه رخ میدهد ؟</big>'''


نظریه شناختی عمدتا بر کسب دانش و رشد ساختار ذهنی تاکید دارد . نظریه شناختی تمایل دارد بر ساخت مفهوم برای فرآیند یادگیری دانش آموز تمرکز کند : نحوه دریافت اطلاعات . نحوه پردازش و سازمان دهی اطلاعات در طرحواره موجود ؛ نحوه بازیابی اطلاعات پس از یادآوری. به عبارت دیگر ، نظریه شناختی به دنبال تبیین فرآیند کسب دانش و تاثیرات بعدی بر ساختارهای ذهنی درون ذهن است. یادگیری به مکانیزم کاری که یک یادگیرنده انجام میدهد نیست ، بلکه یک فرآیند بسته به آنچه یادگیرنده از قبل میداند(اطلاعات موجود) و روش کسب دانش جدید (نحوه ترکیب اطلاعات جدید در طرحواره موجود) بستگی دارد . کسب دانش فعالیتی است که شامل کدگذاری درونی ساختارهای ذهنی در ذهن دانش آموز است . در ذات این نظریه ، دانش آموز باید در فرایند یادگیری خود مشارکت فعال داشته باشد . رویکردهای شناختی عمدتا بر فعالیت های ذهنی یادگیرنده مانند برنامه ریزی ذهنی ، تعیین هدف و استراتژی های سازمانی متمرکز هستند(شل،1980). در نظریه های شناختی نه تنها عوامل محیطی و مؤلفه های آموزشی نقش مهمی در یادگیری دارند ، عناصر کلیدی دیگری مانند یادگیری کدنویسی ، تبدیل، تمرین و ذخیره و بازیابی اطلاعات تاثیرگذارند . فرآیند یادگیری شامل افکار ، باورها و ارزش های نگرش یادگیرنده است (وینا ، 1988 ).
نظریه شناختی عمدتا بر کسب دانش و رشد ساختار ذهنی تاکید دارد . نظریه شناختی تمایل دارد بر ساخت مفهوم برای فرآیند یادگیری دانش آموز تمرکز کند : نحوه دریافت اطلاعات . نحوه پردازش و سازمان دهی اطلاعات در طرحواره موجود ؛ نحوه بازیابی اطلاعات پس از یادآوری. به عبارت دیگر ، نظریه شناختی به دنبال تبیین فرآیند کسب دانش و تاثیرات بعدی بر ساختارهای ذهنی درون ذهن است. یادگیری به مکانیزم کاری که یک یادگیرنده انجام میدهد نیست ، بلکه یک فرآیند بسته به آنچه یادگیرنده از قبل میداند(اطلاعات موجود) و روش کسب دانش جدید (نحوه ترکیب اطلاعات جدید در طرحواره موجود) بستگی دارد . کسب دانش فعالیتی است که شامل کدگذاری درونی ساختارهای ذهنی در ذهن دانش آموز است . در ذات این نظریه ، دانش آموز باید در فرایند یادگیری خود مشارکت فعال داشته باشد . رویکردهای شناختی عمدتا بر فعالیت های ذهنی یادگیرنده مانند برنامه ریزی ذهنی ، تعیین هدف و استراتژی های سازمانی متمرکز هستند(شل،1980). در نظریه های شناختی نه تنها عوامل محیطی و مؤلفه های آموزشی نقش مهمی در یادگیری دارند ، عناصر کلیدی دیگری مانند یادگیری کدنویسی ، تبدیل، تمرین و ذخیره و بازیابی اطلاعات تاثیرگذارند . فرآیند یادگیری شامل افکار ، باورها و ارزش های نگرش یادگیرنده است (وینا ، 1988 ).<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=Barrouillet, Pierre; Gaillard, Vinciane (2010-12-21). Cognitive Development and Working Memory: A Dialogue between Neo-Piagetian Theories and Cognitive Approaches. Psychology Press. ISBN 9781136930058.}}</ref>






نسخهٔ ‏۲۷ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۵۰

در روان شناسی ، شناخت گرایی چارچوبی نظری برای درک ذهن است که در سال 1950 اعبار پیدا کرد. این جنبش پاسخی به رفتارگرایی بود ، به گفته شناخت گرایان از توضیح شناخت غافل شدند.

روان شناسی شناختی نام خود را از کلمه لاتین Congnoscere گرفته شده است.

این کلمه به دانستن و اطلاعات اشاره میکند پس روان شناسی شناختی یک روان شناسی پردازش اطلاعات است که تا حدی از سنت های قبلی تحقیق در مورد فکر و حل مسئله به دست آمده است.[۱][۲]

رفتارگرایان وجود تفکر را تصدیق کردند اما آن را به عنوان یک رفتار شناسایی کردند. شناخت شناسان استدلال کردند که طرز فکر افراد بر رفتار آن ها تاثیر می گذارد و بنابر این نمی تواند به خودی خود یک رفتار باشد. شناخت شناسان بعدا استدلال کردند که تفکر برای روانشناسی آنقدر ضروری است که مطالعه تفکر باید به حوزه خود تبدیل شود . با این حال ، شناخت گرایان نوعا شکل خاصی از فعالیت ذهنی را پیش فرض میگیرند ، از نوعی که توسط محاسبات گرایی پیشرفت کرده است. شناخت گرایی اخیرا توسط پساشناخت گرایی به چالش کشیده شده است.


توسعه شناختی

فرآیند جذب و گسترش افق فکری ما را رشد شناختی می گویند . ما ساختار فیزیولوژی پیچیده ای داریم که محرک های مختلفی را از محیط جذب میکند، محرک ها تعاملاتی هستند که قادر به تولید دانش و مهارت هستند . والدین دانش را به طور غیر رسمی در خانه پردازش میکنند در حالی که معلمان دانش را به طور رسمی در مدرسه پردازش میکنند . دانش را باید با ذوق و شوق دنبال کرد . اگر نه ، یادگیری مانند حمل یک بار مشکل میشود.[۳]


توجه

توجه اولین بخش رشد شناختی است [۴]. این به توانایی فرد برای تمرکز و حفظ تمرکز مربوط می شود. توجه همچنین میتواند میزان تمرکز یک فرد و تمرکز کامل او روی یک چیز باشد . از دیگر ویژگی های مزاجی مانند پایداری و حواس پرتی متمایز میشود ، به این معنا که دومی تعامل روزانه فرد با محیط را تعدیل میکند[۵]. از سوی دیگر توجه رفتار را در هنگام انجام وظایف خاص در بر میگیرد . به عنوان مثال یادگیری زمانی اتفاق می افتد که دانش آموز به معلم توجه کند . علاقه و تلاش ارتباط نزدیکی با توجه دارند . توجه یک فرایند فعال است که شامل محرک های خارجی متعددی است . توجه یک موجود زنده در هر نقطه از زمان شامل سه دایره با مرکز یکسان است. فراتر از آگاهی ، حاشیه و تمرکز [۶]. این نکته مهم هم قابل توجه است که افراد دارای ظرفیت ذهنی هستند و یک فرد میتواند در یک زمان روی موارد زیادی تمرکز کند.

یک تئوری رشد شناختی ، به نام پردازش اطلاعات معتقد است که حافظه و توجه ، پایه و اساس شناخت هستند . پیشنهاد میشود توجه کودکان در ابتدا انتخابی باشد و بر اساس موقعیت هایی باشد که برای اهداف آنها مهم است [۷]. این ظرفیت با بزرگ تر شدن کودک افزایش می یابد ، زیرا آن ها توانایی بیشتری برای جذب محرک ها از وظایف پیدا میکنند .[۷]  مفهوم سازی دیگری توجه را به توجه ذهنی و توجه ادراکی طبقه بندی کرد . اولی به عنوان "انرژی مغز" ، توجهی اجرایی محور توصیف می شود که فرایندهای مربوط به کار را در مغز فعال میکند درحالی که دومی توجه فوری یا خود به خودیست که توسط تجربیات ادراکی جدید هدایت می شود.[۸]


یادگیری چگونه رخ میدهد ؟

نظریه شناختی عمدتا بر کسب دانش و رشد ساختار ذهنی تاکید دارد . نظریه شناختی تمایل دارد بر ساخت مفهوم برای فرآیند یادگیری دانش آموز تمرکز کند : نحوه دریافت اطلاعات . نحوه پردازش و سازمان دهی اطلاعات در طرحواره موجود ؛ نحوه بازیابی اطلاعات پس از یادآوری. به عبارت دیگر ، نظریه شناختی به دنبال تبیین فرآیند کسب دانش و تاثیرات بعدی بر ساختارهای ذهنی درون ذهن است. یادگیری به مکانیزم کاری که یک یادگیرنده انجام میدهد نیست ، بلکه یک فرآیند بسته به آنچه یادگیرنده از قبل میداند(اطلاعات موجود) و روش کسب دانش جدید (نحوه ترکیب اطلاعات جدید در طرحواره موجود) بستگی دارد . کسب دانش فعالیتی است که شامل کدگذاری درونی ساختارهای ذهنی در ذهن دانش آموز است . در ذات این نظریه ، دانش آموز باید در فرایند یادگیری خود مشارکت فعال داشته باشد . رویکردهای شناختی عمدتا بر فعالیت های ذهنی یادگیرنده مانند برنامه ریزی ذهنی ، تعیین هدف و استراتژی های سازمانی متمرکز هستند(شل،1980). در نظریه های شناختی نه تنها عوامل محیطی و مؤلفه های آموزشی نقش مهمی در یادگیری دارند ، عناصر کلیدی دیگری مانند یادگیری کدنویسی ، تبدیل، تمرین و ذخیره و بازیابی اطلاعات تاثیرگذارند . فرآیند یادگیری شامل افکار ، باورها و ارزش های نگرش یادگیرنده است (وینا ، 1988 ).[۹]



نقش حافظه چیست؟

حافظه نقش مهمی در فرآیند یادگیری دارد. اطلاعات به شیوه ای سازمان یافته و معنی دار در حافظه ذخیره می شود . در اینجا معلم و طراحان نقش های متفاوتی در فرایند یادگیری دارند . معلمان یادگیری و سازماندهی اطلاعات را به روشی بهینه تسهیل میکنند . در حالی که طراحان از تکنیک های پیشرفته (مانند قیاس ها و روابط سلسله مراتبی ) برای کمک به یادگیرندگان برای کسب اطلاعات جدید برای افزودن به دانش قبلی خود استفاده میکنند . فراموشی به عنوان ناتوانی در بازیابی اطلاعات از حافظه توصیف میشود . از دست دادن حافظه ممکن است مکانیزمی باشد برای دور انداختن اطلاعات نامرتبط با اطلاعات جدید ارزیابی شده .


چگونه انتقال اتفاق می افتد؟

بر اساس نظریه شناختی ، اگر یادگیرنده بداند که چگونه دانش را در زمینه ها و شرایط مختلف پیاده سازی کند ، می توان گفت که انتقال اتفاق افتاده است . (شانک ، 1991 ) . درک متشکل از دانش است- به شکل قوانین ، مفاهیم و تبعیض (دافی و جوناسن ، 1991 ) . دانش ذخیره شده در حافظه مهم است ، اما استفاده از چنین دانشی هم مهم است . دانش قبلی برای شناسایی شباهت ها و تفاوت های بین خود و اطلاعات جدید استفاده خواهد شد .


چه نوع یادگیری با این موقعیت با جزئیات کامل توضیح داده میشود؟

نظریه شناختی بیشتر اشکال پیچیده یادگیری را از نظر استدلال ، حل مسئله و پردازش اطلاعات توضیح می دهد ( شانک ،1991 ). باید بر این نکته تاکید شود که هدف همه دیدگاه های فوق یکسان تلقی می شود – انتقال دانش به دانش آموز به کار آمدترین و موثرترین شکل ممکن ( بدنار و همکاران ، 1991).

ساده سازی و استاندارد سازی دو تکنیکی هستند که برای افزایش اثربخشی و کارایی انتقال دانش مورد استفاده قرار می گیرند. دانش را می توان تجزیه و تحلیل ، تجزیه و به بلوک های ساختاری اساسی ساده کرد . با مدل رفتارگرایانه محیط انتقال دانش همبستگی وجود دارد . شناخت شناسان بر اهمیت استراتژی های پردازش کارآمد تاکید دارند.


اصول اساسی نظریه شناختی چیست؟ اینها چگونه با طراحی آموزشی مرتبط هستند؟

یک رفتارگرا از بازخورد(تقویت) برای تغییر رفتار در جهت دلخواه استفاده میکند ، در حالی که شناخت گرا از بازخورد برای هدایت و حمایت از ارتباطات ذهنی دقیق استفاده میکند(تامسون ، سایمون سون و هارگریو، 1992). به دلایل مختلف ، تحلیلگرهای تکلیف یادگیرندگان هم برای شناخت شناسان و هم برای رفتارگرایان حیاتی هستند. شناخت شناسان به استعداد یادگیرنده برای یادگیری نگاه میکنند(چگونه یادگیرنده یادگیری خود را فعال ، حفظ و هدایت میکند). به علاوه ، شناخت گرایان آموزش «چگونگی طراحی» یادگیرنده را بررسی میکنند که میتوان آن را جذب کرد.(به عنوان مثال ، در مورد ساختارهای ذهنی موجود یادگیرندگان چطور؟)در مقابل ، رفتارگرایان به یادگیرندگان نگاه میکنند که چگونه تعیین کنند که درس باید از کجا شروع شود(یعنی در چه سطحی یادگیرندگان موفق عمل میکنند؟) و موثرترین تقویت ها کدامند.  (یعنی ، چه پیامدهایی مورد نظر فراگیر است؟).

برخی مفروضات یا اصول خاصی وجود دارند که طاحی آموزشی را هدایت میکنند : مشارکت فعال یادگیرنده در فرایند یادگیری ، کنترل یادگیرنده ، آموزش فراشناختی (مانند خود برنامه ریزی ، نظارت و تکنیکهای تجدید نظر).استفاده از تحلیل های سلسله مراتبی برای شناسایی و نشان دادن روابط پیش نیاز(رویه تحلیل تکلیف شناختی)، تسهیل پردازش بهینه ساختار ، سازمان دهی و توالی اطلاعات(استفاده از راهبردهای شناختی مانند طرح کلی ، خلاصه ها ، ترکیب کننده ها ، سازمان دهندکان پیشرفته و غیره ) ،تشویق دانش آموزان ، ایجاد ارتباط با مطالبی که قبلا آموخته شده و ایجاد محیط های یادگیری (یادآوری مهارت های پیش نیاز ، استفاده از مثال های مرتبط ، قیاس ها).


آموزش چگونه باید ساختار یابد؟

نظریه های شناختی عمدتا بر بامعنی ساختن دانش و کمک به یادگیرندگان برای سازماندهی ارتباط اطلاعات جدید با دانش موجود در حافظه تاکید دارند . آموزش باید بر اساس طرحواره یا ساختارهای ذهنی موجود دانش آموزان باشد تا موثر باشد . سازمان دهی اطلاعات باید به نحوی معنادار با دانش موجود مرتبط باشد . نمونه های استراتژی شناختی استعاره های قیاس هستند . راهبردهای شناختی دیگر شامل استفاده از چارچوب بندی ، ترسیم مفاهیم یادگیری، نقشه برداری مفهومی ، سازمان دهندگان پیشرو و غیره است (وست ، فارمر و ولف ،1991 ) . نظریه شناختی عمدتا بر وظایف اصلی معلم یا طراح تاکید دارد و شامل تجزیه و تحلیل تجربیات یادگیری مختلف در موقعیت یادگیری است که می تواند بر نتایج یادگیری افراد مختلف تاثیر بگذارد. سازماندهی و ساختاردهی اطلاعات جدید برای ایجاد ارتباط بین دانش آموزان با توانایی ها و تجربیات قبلی اطلاعات جدید به طور موثر و کار آمدی در ساختار شناختی یادگیرندگان جذب یا تطبیق میشوند . (استپیچ و نیوبی ، 1988 ).


رویکرد نظری

شناخت گرایی دو مولفه اصلی دارد ، یکی روش شناختی و دیگری نظری . از نظر روش شناختی ، شناخت گرایی رویکردی پازیتیویستی دارد و میگوید که روان شناسی را میتوان (در اصل ) با استفاده از روش علمی به طور کامل توضیح داد ، در مورد اینکه آیا این درست است یا نه ، حدس و گمان وجود دارد . این نیز عمدتا یک هدف تقلیل گرایانه است ، با این باور که اجزای فردی عملکرد ذهنی («معماری شناختی») را میتوان شناسایی و به طور معناداری درک کرد . دومی میگوید که شناخت شامل حالات ذهنی گسسته و درونی (نماینده ها یا نمادها ) است که میتوان آن ها را با استفاده از قوانین یا الگوریتم ها تغییر داد .

شناخت گرایی در اواخر قرن بیستم به نیروی غالب در روانشناسی تبدیل شد و جایگزین رفتارگرایی به عنوان محبوب ترین پارادایم برای درک عملکرد ذهنی شد . روانشناسی شناختی رد کلی رفتارگرایی نیست ، بلکه بسطی است که وجود حالات ذهنی را میپذیرد. این به دلیل انتقاد فزاینده در اواخر دهه 1950 از مدل های یادگیری ساده بود . یکی از قابل توجه ترین انتقادها ، استدلال نوام چامسکی بود مبنی بر اینکه زبان را نمی توان صرفا از طریق شرطی سازی بدست اورد ، و حدقال باید تا حدی با وجود حالات ذهنی درونی توضیح داده شود .

موضوعات اصلی مورد توجه روان شناسان روان شناختی مکانیسم های درونی تفکر انسان و فرآیندهای شناخت است . روانشناسان شناختی تلاش کرده اند تا برخی از ساختارهای ذهنی ادعایی را که در یک رابطه علی با اعمال فیزیکی ما قرار دارند ، روشن کنند .



ترجمه شده توسط سید مجتبی محمدی نیاکی

منابع

  1. Mandler, G. (2002). Origins of the cognitive (r)evolution. Journal of the History of the Behavioral Sciences, 38, 339-353.
  2. Lilienfeld, S.; Lynn, S. J.; Namy, L.; Woolf, N. (2010), Psychology: A Framework for Everyday Thinking, Pearson, pp. 24–28, ISBN 978-0-205-65048-4.
  3. General Psychology (First edition, 2004 ed.). Neelkamal. p. 60.
  4. Siegel, L. S.; Morrison, F. J. (2012-12-06). Cognitive Development in Atypical Children: Progress in Cognitive Development Research. Springer Science & Business Media. ISBN 9781461250364.
  5. Friedrich, Frances (2019-06-28), "7.2 Attention", Introduction to Psychology, University of Saskatchewan Open Press, retrieved 2021-03-18.
  6. General Psychology (First edition, 2004 ed.). Neelkamal. p. 59.
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ Pendergast, Donna; Main, Katherine (2019-01-07). Teaching Primary Years: Rethinking curriculum, pedagogy and assessment. Allen & Unwin. ISBN 9781760870362.
  8. Barrouillet, Pierre; Gaillard, Vinciane (2010-12-21). Cognitive Development and Working Memory: A Dialogue between Neo-Piagetian Theories and Cognitive Approaches. Psychology Press. ISBN 9781136930058.
  9. Barrouillet, Pierre; Gaillard, Vinciane (2010-12-21). Cognitive Development and Working Memory: A Dialogue between Neo-Piagetian Theories and Cognitive Approaches. Psychology Press. ISBN 9781136930058.