ایران ورزشی: تفاوت میان نسخهها
یلدا محرمی (بحث | مشارکتها) اسامی افرادی که در ایران ورزشی فعالیت کرده اند. لطفا پاک نکنید چون بار قبل هم پاک شد. لطفا احترام بگذارید به افرادی که 10 سال در ایران ورزشی فعالیت کرده اند. |
جز اضافه کردن متن برچسبها: دارای ادبیات عامیانه افزودن نویسهٔ تکراری متن دارای ویکیمتن نامتناظر ویرایشگر دیداری |
||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
|وبگاه= [http://www.iran-varzeshi.com/ www.iran-varzeshi.com] |
|وبگاه= [http://www.iran-varzeshi.com/ www.iran-varzeshi.com] |
||
|}} |
|}} |
||
'''''ایران ورزشی''''' یک [[روزنامه ورزشی]] چاپ [[تهران]] به صاحب امتیازی [[مؤسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران]] است.<ref name="روزنامه ایران">{{یادکرد روزنامه |شماره=۳۹۹۷ |نشانی=http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1674034|عنوان=مؤسسه فرهنگی-مطبوعاتی ایران صاحبامتیاز نشریات خود شد| روزنامه =[[روزنامه ایران]]|تاریخ =۲۰ مرداد ۱۳۸۷|صفحه=۴}}</ref> |
'''''ایران ورزشی''''' یک [[روزنامه ورزشی]] چاپ [[تهران]] به صاحب امتیازی [[مؤسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران]] است.<ref name="روزنامه ایران">{{یادکرد روزنامه |شماره=۳۹۹۷ |نشانی=http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1674034|عنوان=مؤسسه فرهنگی-مطبوعاتی ایران صاحبامتیاز نشریات خود شد| روزنامه =[[روزنامه ایران]]|تاریخ =۲۰ مرداد ۱۳۸۷|صفحه=۴}}</ref> آنچه در این مدت طولانی گذشت و هر اتفاقی که در این سالها افتاد، نشانگر راهی است که باید طی سود تا سال جاری و ایام بعدی برای این نشریه پربارتر سپری شود و ایران ورزشی باز هم چراغی روشنگر فراروی ورزش باشد و ایرادها را بگوید و نکاتی را گوشزد کند که پرداختن به آن باعث پربارتر شدن ورزش کشور میگردد. |
||
در روز اول خرداد 1376 بود که «ایران ورزشی» برای نخستینبار روی دکههای مطبوعات خودنمایی کرد اما این روزنامه محصول کاری چند ساله بود و از درون روزنامه ایران که از اول بهمن ماه 1373 متولد شد، نشأت گرفته بود. بواقع سرویس ورزشی روزنامه ایران که هر روز دو صفحه را تولید و ارائه میکرد، با بسط یافتن و جذب هرچه بیشتر نیروهای حرفهای به خاستگاه اولیه ایران ورزشی تبدیل شد و در طول سال 1375 آنقدر نفر و نیرو جمع کرد تا برای تشکیل یک گروه تولید کننده روزنامهای ورزشی و بسیطتر و با حداقل 12 صفحه کفایت کنند و نه فقط انتشار حرف بلکه ارائه روزنامهای غنی و قوی و با کیفیت هدف مدیران مؤسسه ایران بود. این مدیران پس از شکوفایی «ایران» که به همه شئون کشور و رخدادهای جهان می پرداخت و همچنان میپردازد، به این نتیجه رسیدند که میتوان و باید روزنامهای مستقل و مختص ورزش داست که فقط به این مقوله انسان ساز بپردازد و رویدادهای این رشته را در ایران و جهان تعقیب و بهبهترین شکل بیانگر و تحلیلکننده آنها باشد. «ایرانورزشی» پس از ماههاکار و تلاش و انتشار شمارههایی امتحانی در این زمینه سرانجام در بهار 1376 به جمع مطبوعات کشور وارد شد و با این که در شروع کارش مشکلاتی داشت اما مثل هر روزنامه هدفمند دیگری که مقاصدی درازمدت داشته باشد، به تدریج جا افتاد و به مدارج و مراحل فعلی رسید. مدارجی که امیدواریم کافی و مفید بوده و مقبول طبع خوانندگان قرار گرفته و اثر و خاطرات نیکی را موجب شده باشد. |
|||
ایرانورزشی همواره و در تمامی اعصار خود و بهرغم تغییر نسلها و آمد و رفت مدیران و کارکنانی متعدد همواره کوشیده است در عین ادای وظایفش در زمینه خبررسانی یک تحلیلگر کامل هم باشد و از ریشههای کار و از چند و چون رویدادهای ورزش بگوید و برای هر یک استدلالی بیاورد و رازها را بگشاید و فتح باب کند و از مطالبی که صرفاً جنجالی و مختص نشریات زرد باشد دوری کند و فقط انتقاد نکند و راهکار بدهد و برسر آن بحث و اظهار نظر و ارائه طریق نماید. این خطمشی اینک در بهار سخت 1399 و اوضاع کرونا زده ورزش ایران هم برقرار استو گذشت سریع سالها چیزی را از منشور کاری و دستورالعملهای ایرانورزشی نکاشته ولی هر ساله و در هر موقع مقتضی چیزی را که براساس مصالح روز باشد، برآن افزوده است. اینها کمک کرده است تا «ایرانورزشی» در تمامی این مدت طولانی کمتر از جاده منطق خارج شود و بکوشد که عدالت را بهنحو احسن در نوشتههای خود رعایت و آن را متجلی کند و از پوچیها و جنجالها کمتر بگوید و بهجای آن به مسائل عمیقتر و با ارزشتر ورزش ورود کند. |
|||
ایرانورزشی به ورزش ایران هم اکتفا نکرده بلکه وصف ورزش جهان را هم آورده و توضیح داده که چرا در بسیاری از کشورها سیاستهای کارآمدتر سبب ساز موفقیتهای بزرگتر در ورزش شده و چه میتوان کرد تا ما نیز همان نگرهها و راههای موفقتر را در پیشبگیریم و بهجایی برسیم که ورزش ذاتاً پرقدرت ایران سزاوار آن است. |
|||
ورزش همواره مسألهای پر شور و رویدادی حیات ساز بوده و پرداختن به آن نه تنها جوامع را بهسوی سلامتی رهنمون کرده بلکه امید و روحیه و تحرک را به تمامی واحدها و گروههای شغلی و حتی بهوزارتخانهها و نهادهای تصمیمگیرنده تزریق کرده تا خط مشی مفیدتری را برای کشور پیریزند و همگی در یک روند پرشور بهسوی اینده به حرکت درآیند، میتوان صدها کلمه دیگر هم در این ارتباط نوشت و از خوبیهای ورزش گفت اما مهمتر و تأثیرگذارتر از آن تجدید عهد با خوانندگان در سالگرد تولد روزنامه است. عهدی که موجب شود ما در سالهای بعدی نیز هما» قدر تلاشگر و متعهد و منصف بمانیم که تا بهحال بودهایم و ورزش را چنان بکاویم که سایرین به سبب مشکلات مختلف و کمبود وقت از پرداختن به آنمحروم مانده باشند. این عهد ما با همه مردم و تمامی ورزشیها و دوستداران جذاب ترین پدیده جهان طی این سالها طولانی است و امیدوارمی مردم و همراهان همیشگی این نشریه همچنان در کنار ما بمانند و ما را بر این راه تقویت و بهسوی توفیقهای بیشتر رهنمون کنند[[پرونده:IRANVARZESHI-FirstPage-First Release.jpg|240x240px|بندانگشتی|صفحه نخست روزنامه ایران ورزشی از اولین شماره این روزنامه در تاریخ {{عدد به فارسی|۳۰}} اردیبهشت ماه {{عدد به فارسی|۱۳۷۵}}]] |
|||
== شعار روزنامه == |
== شعار روزنامه == |
||
«با ما بمانید، با ما بخوانید» |
«با ما بمانید، با ما بخوانید» |
||
خط ۲۱: | خط ۲۸: | ||
== تاریخچه == |
== تاریخچه == |
||
{{بخش بدون منبع|date=آوریل ۲۰۲۰}} |
{{بخش بدون منبع|date=آوریل ۲۰۲۰}} |
||
اوايل ارديبهشت سال 1373 يعني 26 سال و يك ماه پيشبود كه محمدرضا كردي با من تماس تلفني گرفت. او مدير سرويس ورزشي خبرگزاري جمهوري اسلامي (ايرنا) بود و چون مقرر شده بود كه «ايرنا» اقدام به تهيه و انتشار روزنامهاي جامع كند، از من براي صفحه ورزشي طلب كمك كرد. در آن زمان در روزنامه اطلاعات و مجله دنياي ورزش كار ميكردم و با چنين پيشزمينهاي قرار شد خردادماه ديداري با آقاي كردي در محل ساختمان روزنامه ايران كه در خيابان آپادانا واقع بود (و هنوز هم هست) داشته باشم و راجع به كليات كار صحبت كنيم. |
|||
روزنامه ایران ورزشی در آغاز انتشار در سال ۱۳۷۵ به سردبیری پرویز زاهدی آغاز به کار کرد. در سالهای گذشته روزنامهنگارانی مثل پژمان راهبر، شاهین رحمانی، علی قرخانلو، [[امیرمهدی ژوله]]، سعید زاهدیان، فرشاد کاس نژاد، حمیدرضا عرب، سینا حسینی، حامد مومنی، محمد قراگزلو، حسین حیدری، حسین جوادی، سیامک رحمانی، [[پیام یونسیپور|پیام یونسیپور]]،آزاده پیراکوه، مهری رنجر، جواد رستم زاده، حبیب چرندابی، سمیرا شیرمردی، فرهاد عشوندی، مصطفی شوقی، [[مهدی رستمپور]]، وصال روحانی، امیرحسین اعظمی، امیر اسدی، جعفر برزگر، مهدی دریابیگی، اشکان نعمت پور، آرمن ساروخانیان، بابک بزرگی، ناصرقراگزلو و...با ایران ورزشی همکاری کردهاند. |
|||
وقتي وارد ساختمان كه در آن زمان بالنسبه تازه ساخت بود، شدم محمد علمي مسئول انتظامات مؤسسه در پشت ميزكوچكي نشسته و اندك افراد مراجعه كنندهرا به محلهاي مورد نظرشان راهنمايي ميكرد. هنوز برخي كارهاي ساختماني و تعميري در قسمتهايي از مؤسسه جريان داشت و سنگ و آجرها در برخي قسمتها و بخصوص طبقه همكف روي هم چيده شده بود. |
|||
'''شروع با 50-50''' |
|||
در طبقه سوم مؤسسه كه مختص تحريريه و سرويسهاي مختلف آن بود (و هنوزهم هست) با آقاي كردي كه در انتظارم بود ديدار و حدود دو ساعت گفتوگو كرديم. بهمن گفت از افراد زيادي شنيده كه در كار روزنامهنگاري پيشينهاي دارم و به اين نتيجه رسيده كه ميتوانم كمكحال او و بواقع عصاي دست روزنامه باشم. در گفتوگوهاي سران ايرنا پيرامون نحوه شكلگيري روزنامه ايران مقرر شده بود كه براي هر يك از سرويسهاي روزنامه 50 درصد از نفرات ايرنا و 50 درصد هم از افراد بيروني و روزنامه»گاران مختص استفاده شود. بر همين اساس تصميمگرفته شد كه از جانب ايرنا رضا ميرزاييان (كه اينك بازنشسته شده است)، فاطمه جعفري و البته خسرو واليزاده به گروه ورزشي بپيوندند و خسروخان به سبب مهارت و سابقهاش معاون گروه ورزشي شد. براي سه عضو غير ايرنايي سرويس ورزشي روزنامه ايران هم روي جمشيد حميدي متخصص واليبال، صدرالدين كاظمي كارشناس كشتي و البته خودم به اجماع رسيديم. به اين ترتيب كار روزانه و توليد و نشر خبر و بستن صفحات امتحاني و انتشار شمارههاي موسوم به «صفر» (نسخههايي كه روزنامه انتشار ميدهند تا كيفيت كار خود را بسنجند اما روي دكهها نميرود) آغاز شد كه اواخر تابستان و طول پاييز 1373 را در بر رگفت. |
|||
'''شروع انتشار و رفت و آمدها''' |
|||
سرانجام در روز اول بهمن آن سال اولين شماره روزنامه ايران با شعار معروف «بخوان، ايران بخوان» روي دكه مطبوعات رفت و ديري نپاييد كه شانه به شانه «همشهري» اركان خبري شهرداري تهران كه از يكي دو سال قبل از «ايران» منتشر ميشد، ساييد و تبديل به يكي از قطبهاي جديد مطبوعات كشور شد، «ايران» داراي يك صفحه ورزشي خبري بود ولي در اكثر روزها در قسمت فيچر (لايي) هم سهمي يك صفحهاي بر ورزش و مطالب غير خبري و گزارشها و مصاحبههاي آن اختصاص مييافت. با اين حال در گروه اوليه تشكيل دهنده سرويس ورزشي تغييراتي حادث شد. واليزاده كه در برخي موضوعات با خطمشي سرويس و سياستهاي متخذ آن موافق نبود، پس از گذشت چند ماه از سرويس جدا شد و خانم جعفري ازدواج كرد و به همسرش كه ساكن كشوري ديگر بود، پيوست. صدرالدين كاظمي هم پيشنهاد هدايت سرويس ورزشي روزنامه «اخبار» را پذيرفت كه در مدت زماني كوتاه مستقل و تبديل به روزنامهاي چهار صفحهاي تحت عنوان «اخبار ورزشي» شد. |
|||
با وجود ايننيروهاي تازه چنداني به جمع ما ملحق نشدند و فقط حجت اكبرآبادي كه در سرويس آينه (بازتابي از مسائل اجتماعي) فعال بود، به جمع ما پيوست و سرويس ورزشي با همان بافت و با حضور كردي، ميرزاييان، حميدي، اكبر آبادي، بنده حقير و يك جوان تازه نفس بهنام حسن شجاعي بهكارش ادامه داد. شجاعي كه پيشينهاي در مطبوعات نداشت، با توجه به برخي معرفيها و اشناييها به جمع ما اضافه شد و تا يك دهه بعد هم در سرويس ورزشي ماند. |
|||
'''تولدهاي تازه''' |
|||
طي مدت مورد بحث و پيشاز آنكه روزنامه ايران به درجات بالاتري از تجربه و كارايي برسد، تحولات و اتفاقات تازهاي شكل گرفت. فريدون وردينژاد مديرعامل مؤسسه ايرنا كه خالق و باني روزنامه ايران بود و اين روزنامه با همت و پايمردي او شكل گرفت، در سال 1375 طرح تأسيس سهروزنامه جديد را كه از دل روزنامه ايران بيرون ميامدند و بهطور مستقل به عرصه حيات و فعاليت گام مينهادند، به تصويب رساند، يكي از آنها «ايران ديلي» بود كه بهزبان انگليسي منتشر ميشد و نسخهاي از «ايران» اما بهزبان انگليسي و با صفحات كمتر بود، ديگري «الوفاق» بود كه به زبان عربي منتشر ميشدو آن هم روزنامهاي جامع و در بر دارنده تمامي شئون اما به زبان مذكور بود و سوم ايران ورزشي كه روي مقوله ورزش تمركز ميكرد و به تمامي اخبار و رويدادهاي ورزش ايران و جهان ميپرداخت. |
|||
'''يارگيري مجدد''' |
|||
مقرر شد كه هر سه روزنامه از اوايل سال 1376 منتشر شوند اما كارهاي اجرايي و ساماندهي آنها و نفرگيريشان از نيمه دوم سال 1375 آغاز شد. يكبار ديگر من و محمدرضا كردي مشغول صحبت و مشورت براي تشكيل تيمي شديم كه بايد «ايرانورزشي» را منتشر ميكرد اما آن تيم بايد بسيار بسيطتر ميبود و از اعضا و افراد بيشتر شكل ميگرفت و طبعاً گستردگي كار بسيار بيشتر از چيزي بود كه براي سرويس ورزشي روزنامه در دستور كار ما قرار گرفت. با اين مقدماتنيروهاي زيادي در اواخر پاييز و در طول زمستان 1375 و اوايل بهار 1376 براي مذاكره و بررسي روال كار به مؤسسه ايران آمدند و شماري از آنها به توافق رسيدند و به جمع كاركنان ايرانورزشي پيوستند. از آن دست بودند پرويز زاهدي فوتبال نويس سابق كيهان ورزش و دنياي ورزش كه در پينگپنگ و واليبال هم سررشته داشت، فريدون شيباني و حسين خونساري فوتبال نويسان وقت كيهان ورزشي كه بدشان نميآمد در يك روزنامه ورزشي هم بخت آزمايي كنند، عزيزالله اطاتي داور بينالمللي كشتي و عضو گروه ورزشي ايرنا كه طبعاً در همين رشته ورزشي متخصص و صاحبنظر بود و ناصر انصافي مقدم ديگر كشتي نويس ايرنا كه دوسهبار به مؤسسه آمد و سپس رفت و اينك 5 سالي است كه از نو با ايرانورزشي همكاري مي:ند. درهمين ارتباط مرتضي شمس، عكاسي كه از فن نويسندگي نيز بهرهمند بود و بههمين سبب خبرنگار هم شد، به ايرانورزشي آمد و نسل جوانتر هم در قالب مهري رنجبر، ليلي خرسند و اميربهادرينژاد به جمع نفرات ايرانورزشي تزريق شدند. |
|||
'''كردي رفت، توكلي آمد''' |
|||
با اين حال در اين حد فاصل زماني باز تغييراتي در كادر روزنامه صورت پذيرفت و كردي كه وصف وي رفت و از پايههاي اصلي كار و مؤسسه سرويس ورزشي و روزنامه ايران ورزشي بود، با خسته شدن از كار هر روزه و شاقي كه اين حرفه ميطلبد، يك سال بعد از به راه افتادن ايرانورزشي عطاي كار را به لقاي آن بخشيد و از سمت خود استعفا داد و رفت و سران مؤسسه ايران از احمدرضا توكلي يكي از اعضاي شوراي سردبيري روزنامه ايران كه از هيأت مؤسس اين روزنامه هم بود، خواستند بهجاي كردي مديرمسئول شود و او نيز پذيرفت. آمدن توكلي و تفكرات متفاوت او در قياس با كردي ايرانورزشي را وارد فاز تازهاي از حيات خود و طبايع و شكل و روش كار روزنامه را عوض كرد. و آن را قدري تجاريتر و مردمپسندتر و به تبع آن روي دكهها پرفروشتر كرد. كردي به پژوهشكده ورزش در سازمان تربيت بدني كه با ايدههاي عميقتر و آرامش روحي او همخواني بيشتري داشت و در تضاد با هياهوهاي ورزشي بود رفت و سالها بعد در همان جا بازنشسته شد و ايران ورزشي با توكلي وارد دهه 1380 هم شد و اين خط تا اواخر سال 1382 استمرار يافت. |
|||
'''دوران «رحماني» ها''' |
|||
در اين تارخي به صلاحديد سران وقت مؤسسه ايران توكلي كه گرفتاريهاي متعددي داشت و نشرياتي در بيرون مؤسسه هم وي را ميخواستند از سمت مديرمسئولي ايران ورزشي كناره گرفت و شاهين رحماني سكاندار اين روزنامه شد. اگر حقيقتاش را بخواهيد عبارت «دوران شاهينرحماني» براي توصيف وضعيت و ديدگاههاي ايران ورزشي در آن سالها عبارت مناسبي نيست و بهتر است از عبارت «برادران رحماني» براي توصيف كيفيت و بيان وضعيت اين روزنامه در آن ايام بهرهگيريم. سيامك رحماني برادر شاهين كه همراه با وي وارد ايران ورزشي شده بود، در ظاهر فقط دستيار اول او تلقي ميشد اما فراوان بودند كساني كه ميگفتند سيامك حيطه اختيار و قدرت عملي بهاندازه شاهين دارد و آنهايي كه واقعبينتر و مطلعتر بودند، ميگفتند اين بواقع سيامك است كه ايران ورزشي را ميچرخاند و حرف حرف اوست. وجهبرتري شاهين بر سيامك اشراف او بر زبان انگليسي بود و همين مسأله بهوي كمك كرد تا پساز جداشدن از ايران ورزشي در سال 1385 به AFC برود و مسئول بخش زبان فارسي سايت اين نهاد شود كه هنوز هم در همان جا و با همان سمت و مسئوليت مشغول كار است. برادران رحمان سبكي را كه شايد مدرنتر بود، بر روزنامه و روشهاي كاري آن حاك ساختند. روندي كه شايد مبين سواد بيشتري بوده باشد اما فروش روزنامه را چندان بالاتر نبرد. |
|||
در آن زمان «خبر ورزشي»، «هدف» و «ابرار ورزشي» هم منتشر ميشدند و «جهان فوتبال» در راه بود و مپيروزي» و آستقلال» اركانهاي خبري دو باشگاه بزرگ هم روي دكهها جايي داشتند و ايران ورزشي رقبايي بيشتر از امروز را مقابل خود ميديد. |
|||
'''دوران عطايي؛ ادغام دو ديدگاه''' |
|||
در پايان دوران برادران رحماني، «داود عطايي» در ايران ورزشي به ندرت رسيد و اين در سال 1386 و زماني رلوي داد كه كاوه اشتهاردي مديرمسئولي روزنامه ايران را برعهده داشت و وظايف مديرعاملي را نيز انجام ميداد. عطايي در يك سال نخست هيأت روزنامه ايران در سرويس «تاريخ» آن ار ميكرد اما گرايشهايش بيشتر ورزشي بود. به همين سبب بود كه پس از به راه افتادن روزنامه «جوان» پيشنهاد آن نشريه براي دبيري سرويس ورزشي را پذيرفته و به آن مؤسسه كوچ كرده بود، عطايي ديدگاهي به كلي متفاوت با برادران رحماني داشت. او بيشتر معتقد به چاپ روزنامهاي بود كه با گرايشهاي عادي طبقه ورزشدوست همخواني داشته باشد و در عين حال «دوز» كمي از روشنفكري و ديدن سطوحي بالاتر از سطوح عادي را هم بر صفحات روزنامه تزريق ميكرد، در دوران وي امثال محمد شهرابي و اميرحسين ناصري كه در دوران رحمانيها هم سري به ايران ورزشي زده بودند به اين روزنامه رجعت كردند ولي از پژمان راهبر كه فقط قدري كمتر از يك سال در ايران ورزشي كار كرد و امير عليزاده كه مسئول سرويس ورزش خارجي روزنامه در دوران رحمانيها بود خبري نشد و نيروهاي تازهتري بتدريج به بدنه روزنامه اضافه شدند. نفراتي كه اكثرشان همين امروز هم در روزنامه كار ميكننند و دائماً رشد كرده و بهتر شدهاند و ميتوان اين نسل را از بهترين نسلهايي دانست كه ايران ورزشي طي حيات خود كه از اول خرداد 1399 قدم ه سال بيست و چهارم خود ميگذارد از آن بهرهمند شده است. بهعنوان مثال ميتوان ه سعيد زاهديان، حميدرضا عرب، فرشاد كاسينژاد، امير اسدي، زهرا اسدي، جعفر برزگر، محمد قراگزلو، جواد حسيني، رضا عباسپور، محسن وظيفه، محسن آجرلو و البته آزاده پيراكوه اشاره كرد كه آخري درنهايت دبير گروه ورزشيها (منهاي فوتبال) شد. به آنها بيافزاييد، مهديه دريابيگي، اكبر منتشلو، بهناز ميرمطهريان، سميرا شيرمردي، آرمن ساروخانيان، اشكان نعمتپور و سيد علي بلندنظر را تا سياهه قطورتري از خبرنگاران مستعد مقابل چشمتان خودنمايي كند. علي رضايي هم حضور در ايران ورزشي را تجربه كرد ولي درنهايت بهسرويس ورزشي روزنامه ايران منتققل و همانجا ماندگار شد. در آن دوران مديرمسئولي روزنامه به حميد قاسمي تفويض شد اما اين عطايي بود كه تحت عنوان سردبير اداره امور را دردست داشت و تصميمها را او ميگرفت. ديري نپاييد كه افراد مورد وثوق وي صاحب منزلت بيشتري در روزنامه شدند كه البته حقشان هم بود و يكي از بارزترين آنها سعيد زاهديان بود كه بتدريج سردبيري را دردست گرفت و اين پس از جدايي عطايي از روزنامه شكل گرفت كه شايد حس ميكرد روحياتش در اوايل دهه 1390 براي ادامه دادن خط دلخواهش در روزنامه براساس آن چه در جامعه بهوجود آمده بود، مناسبت نداشت. |
|||
'''سرپرستيهاي كوتاه مدت''' |
|||
پس از كار رفتن عطايي، عزيزالله اطاعتي كه پيشتر هم از وي بهعنوان كشتينويس نشريه ياد كرديم و مصطفي شوقي هر يك براي مدتي كوتاه (حدود يك سال و نيم) سرپرستي روزنامه را در دست گرفتند و دوران حضورشان براي برعهده گرفتن رسمي عنوان مديرمسئولي كفايت نكرد. دوران فرهاد طلوع كيان هم كه مردي از جامعه زورخانهاي بود چندان بيشتر از دو سال طول نكشيد و پس از طلوع كيان، مهدي عباسي راد كه از كارمندان سابق ايرنا است، به مؤسسه آمد و برخلاف نامبردگان فرصت احراز پست مديرمسئولي را پيدا كرد و اين درحالي بود كه زاهديان سمت سردبيري را كه از دوران طلوع كيان رسماً عهدهدار شده بود، همچنان براي خود حفظ كرد. در مورد مشخصههاي هر يك از اين دورانهاي كوتاه گفتنيهايي وجود دارد. اطاعتي صفحات كشتي روزنامه را وسعت بخشيد و به همين سبب مجيد حاتمي را كه يك كشتينويس جوان وشاخص است به روزنامه آورد و بر كوتاهنويسي هم تأكيد داشت اما هيچگاه به كمال معبودي كه در ذهنش داشت نرسيد و شايد مثل دو دهه پيشتر كه كردي احساسي كرد اين روزنامه و نظاير آن ايدهآلهاي وي را برنميتابد، جدايي از روزنامه را كه البته خواسته مديران مؤسسه هم بود، ارجح دانست. شوقي معترف بود كه مديريت ايران ورزشي بالاتر از باورهاي او بوده و هرگز نميپنداشت حائز اين سمت شود و درنتيجه وقتي ادامه حضورش در اين سمت مستلزم برخورد با كساني شد كه وي محترم برميشمرد عرصه را خالي كرد و عباسي راد هم كه مردي قانع و با شخصيت است پس از سه سال و نيم سرپرستي روزنامه زماني مجبور به رفتن شد كه لزوم جوانگرايي و حاكميت ايدههاي نو به اصل حاكم در مؤسسه تبديل شد و عباسي راد كه به شصت سالگي رسيده دور از آن روند تلقي ميشد. |
|||
'''تاريخ قضاوت خواهد كرد''' |
|||
اين چنين بودكه علي عالي از آخرين روزهاي سال 1397 سكاندار ايران ورزشي شد. او جواني است با ايدههاي ويژه و بسيط خودش اما براي قضاوت اكمل درباره او و هر مدير و سردبير ديگري در تاريخ حيات يك ربع قرني ايران ورزشي، بايد حداقل يك ربع قرن ديگر صبر كرد زيرا فقط در كشاكش دورانهاي مختلف و با مشخص شدن ردپاي هر مسئولي و در قياس كار و عملكرد تمامي آنها با يكديگر ميتوان فهميد هر يك از آنها كدام توصيفها و كدامين ناكاميها را داشتهاند، اكنون براي چنين كارها و ارزشگذاريهايي بسيار زود است و تا روزنامهاي حداقل 50 ساله يا حتي 70 ساله نشود نميتوان نقش و نگار تاريخ را در آن با شفافيت رؤيت و بررسي و ارزشگذاري كرد و فقط در آن زمان است كه ميتوان فهميد كدامين راهبرها و خطمشيها چيزي بوده كه بايد ميبود و كدامين تصميمها نشريه را به سوي خسرانها سوق داده است. |
|||
'''جايگاه تلاشگران''' |
|||
وجه مشترك تمامي آدمهاي فوق تلاش براي ارتقاي هرچه بيشتر ايران ورزشي بوده و خبرنگاران روزنامه در اين راه كوششي بسيار بزرتر داشتهاند اما در دورانهاي مختلف با طبايعي كه از مديران مسئول و سرپرستان اين روزنامه به يادگار ماند، ايران ورزشي به جايگاهها و مسيرهاي متفاوتي كشيده و قطع آن چند بار كوچك و سپس دوباره بزرگ شد اما هرگز چيزي نشدكه خوانندگان آن را موجودي غريبه بشناسند و از آن دوري كنند. همسو با مديران متنوع و سنتي يا مدرني كه در رأس كار قرار گرفتند و از تماميشان ياد كرديم و كارمنداني كه آمند و رفتند و هر يك تكههايي از وجود و شرافت خود را براي اين روزنامه به وديعت نهادند، ايرلان ورزشي در جايگاهي مستقر شد كه فقط مستحق تلاشگران كم مزد و منت است. از ديروز تا امروز «ايران ورزشي» هرگز به غريبهها و خاك نخوردهها نباليده و بر خوديها و زحمتكشان تكيه كرده و مسئولانش را هم پاس داشته است و برخي مثل توكلي، قاسمي، شوتي و عباسي راد در دوره زمامداريشان فقط مديريت را متقبل شده و سردبيري را به افرادي ديگر (بهادرينژاد، عطايي و زاهديان) سپردند و بعضي مثل كردي، رحماني، شوقي و اطاعتي حائز هر دو سمت بودند اما تحت هر شرايطي كار تيمي و تلاش گروهي هرگز از ايران ورزشي رخت برنبسته و اين بهترين ميراث اين روزنامه طي 23 سال حياتش بوده است كه اينك سال بيست و چهارم خود را هم آغاز ميكند. سالي پر دغدغه و زحمت كه انشاءالله ادامه و پايان آن بيسيار شيرينتر از شروعش باشد كه بواسطه رواج كرونا طعمي تلخ داشته است. |
|||
'''اين «ايراني»هاي تأثيرگذار و پردوام''' |
|||
در مطلبي كه خوانديد در كنار نامهاي متعددي كه آمد، اسامي پرتعدادي هم جا ماند كه يك سبب اصلي آن فراموشكاري ذهنها است كه اجازه نميدهد هم نامها در ياد بماند و از اين بابت پوزش ميخواهم و معتقدم هر كسي كه پاي در اين راه سخت نهاد و عضو ولو كوتاه مدت روزنامه شد، ارجمند بوده و چژيزي بر آن افزوده و تأثيرگذار بوده است. نكات و اتفاقات ديگري هم بوده و هست كه پرتعداد و شرحشان طولاني است و ديدگاه بهتري را نسبت به يك ربع قرن سپري شده و روزنامه شما به دست ميدهد اما آنها را ننوشتم و از كنارشان عبور كردم تا همان تصويري ترسيم شود كه بايد بشود و برابر با حق و مصلحت است. |
|||
'''.... و بخش فني''' |
|||
امكان ندارد از «ايران ورزشي» بگويي و از قسمتهاي فني آنكه اگر وجود نداشته باشند. اين روزنامه هم به دت مردم نميرسد، ياد نكنيم. در اين قسمت هم طي 23 سال سپري شده افراد متعددي مشغول به كار بوده و زحمان فراواني را كشيدهاند تا روزنامه هرچه شفافتر و زيبندهتر روي دكهها خودنمايي كند و غناي مطالب خود را به نمايش بگذارد. آوردن نام تمام دوستان شاغل در اين قسمت در ازاي تاريخ حيات روزنامه تقريباً غيرممكن است و اصولاً در سالهاي نخسصت بخشي از كار فني شامل حروفچيني و صفحهبندي ايران ورزشي توسط كاركنان روزنامه ايران انجام ميشد. از موقعي كه پيكره كاري دو روزنامه باوجود استقرارشان در يك ساختمان به كلي از يكديگر جدا شد، كاركنان قسمتهاي فني ايران ورزشي هم وظايفي فزونتر و بهتبع آن جلوهگري بيشتري يافتند بويژه كه اين روزنامه در اكثر اوقات با قطع بزرگ منتشر ميشد و نه با قطع كوچكتر كه شامل «ايران» نيز ميشود و به همين سبب مطالب بيشتري داشت. با عذرخواهي از تمامي نسلهاي قبلي كه آوردن نامشان توماري سنگين را شامل ميشود، از نسل فعلي و بواقع مردان و زنان شاغل در قسمتهاي مختلف فني روزنامه طي 15 سال اخير ياد ميكنيم كه هدايتشان با فرشيد بهاري بوده و امثال محسن ذاكري، علي عباسي، حامد حسيني، نسرين كاظمي و اميد بحري در قسمت صفحهبندي و محمد محمدي، ميترا بلندقامتي و ليلا احمدنيا در بخش حروفچيني و مسعود قراگزولو، عليرضا عبدالوند، مهرداد افشار، فرشته معتمدي، معصومه مهدوي روشن، زهرا آرامي. انسيه جاويد، زهره صفاري و ليلا اميري در بخش تصحيح و ويرايش فعال بوده و كارهاي سخت و جانفرساي خود را به نحو احسن به انجام رساندهاند. به آنها بيافزاييد زهرا نيكبخت و سميه مهديپور را و پيش از آنها اكبر كرمي را كه هر يك مدتي پست «مسئولدفتر» روزنامه را عهده دار بوده و كارها و تماسهاي داخلي و بيروني روزنامه راهدايت ميكردهاند. در ميان آنها زهره صفاري بتدريج به خبرنگاري سرويس حوادث و گروه بينالملل روزنامه ايران نايل امدو همين حالا مسعود قراگزلو در عين كارهاي ويرايشاش يك فوتبال نويس شاخص است تا دريابد در اين جمع زحمتكش چه استعدادهاي بليغي وجود داشته و دارند. و برخي از آنها بهحق خود نرسيدهاند. |
|||
'''حرف آخر''' |
|||
از روز اول آمدنم به «ايران» كه 26 سال از آن بهسرعت برق و باد گذشته است، در شروع اين مطلب ياد كردم و نام «محمدعلمي» را آوردم. او هم هنوز مثل خودم در مؤسسه مشغول خدمت و همچنان صديق و وظيفهشناس و يك نمونه خوب از ايرانيهاي پر دوام و تلاشگر است. خدا او و همه «ايراني»هاي صداقت طلب را حفظ كند./ '''وصال روحانی''' |
|||
<br /> |
<br /> |
نسخهٔ ۲۱ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۴:۰۷
نوع | روزنامه |
---|---|
قطع | ورق بزرگ |
صاحب(ان) امتیاز | مؤسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران |
مدیر مسئول | علی عالی[۱] |
سردبیر | علی عالی[۱] |
زبان | فارسی |
ایران ورزشی یک روزنامه ورزشی چاپ تهران به صاحب امتیازی مؤسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران است.[۲] آنچه در این مدت طولانی گذشت و هر اتفاقی که در این سالها افتاد، نشانگر راهی است که باید طی سود تا سال جاری و ایام بعدی برای این نشریه پربارتر سپری شود و ایران ورزشی باز هم چراغی روشنگر فراروی ورزش باشد و ایرادها را بگوید و نکاتی را گوشزد کند که پرداختن به آن باعث پربارتر شدن ورزش کشور میگردد.
در روز اول خرداد 1376 بود که «ایران ورزشی» برای نخستینبار روی دکههای مطبوعات خودنمایی کرد اما این روزنامه محصول کاری چند ساله بود و از درون روزنامه ایران که از اول بهمن ماه 1373 متولد شد، نشأت گرفته بود. بواقع سرویس ورزشی روزنامه ایران که هر روز دو صفحه را تولید و ارائه میکرد، با بسط یافتن و جذب هرچه بیشتر نیروهای حرفهای به خاستگاه اولیه ایران ورزشی تبدیل شد و در طول سال 1375 آنقدر نفر و نیرو جمع کرد تا برای تشکیل یک گروه تولید کننده روزنامهای ورزشی و بسیطتر و با حداقل 12 صفحه کفایت کنند و نه فقط انتشار حرف بلکه ارائه روزنامهای غنی و قوی و با کیفیت هدف مدیران مؤسسه ایران بود. این مدیران پس از شکوفایی «ایران» که به همه شئون کشور و رخدادهای جهان می پرداخت و همچنان میپردازد، به این نتیجه رسیدند که میتوان و باید روزنامهای مستقل و مختص ورزش داست که فقط به این مقوله انسان ساز بپردازد و رویدادهای این رشته را در ایران و جهان تعقیب و بهبهترین شکل بیانگر و تحلیلکننده آنها باشد. «ایرانورزشی» پس از ماههاکار و تلاش و انتشار شمارههایی امتحانی در این زمینه سرانجام در بهار 1376 به جمع مطبوعات کشور وارد شد و با این که در شروع کارش مشکلاتی داشت اما مثل هر روزنامه هدفمند دیگری که مقاصدی درازمدت داشته باشد، به تدریج جا افتاد و به مدارج و مراحل فعلی رسید. مدارجی که امیدواریم کافی و مفید بوده و مقبول طبع خوانندگان قرار گرفته و اثر و خاطرات نیکی را موجب شده باشد.
ایرانورزشی همواره و در تمامی اعصار خود و بهرغم تغییر نسلها و آمد و رفت مدیران و کارکنانی متعدد همواره کوشیده است در عین ادای وظایفش در زمینه خبررسانی یک تحلیلگر کامل هم باشد و از ریشههای کار و از چند و چون رویدادهای ورزش بگوید و برای هر یک استدلالی بیاورد و رازها را بگشاید و فتح باب کند و از مطالبی که صرفاً جنجالی و مختص نشریات زرد باشد دوری کند و فقط انتقاد نکند و راهکار بدهد و برسر آن بحث و اظهار نظر و ارائه طریق نماید. این خطمشی اینک در بهار سخت 1399 و اوضاع کرونا زده ورزش ایران هم برقرار استو گذشت سریع سالها چیزی را از منشور کاری و دستورالعملهای ایرانورزشی نکاشته ولی هر ساله و در هر موقع مقتضی چیزی را که براساس مصالح روز باشد، برآن افزوده است. اینها کمک کرده است تا «ایرانورزشی» در تمامی این مدت طولانی کمتر از جاده منطق خارج شود و بکوشد که عدالت را بهنحو احسن در نوشتههای خود رعایت و آن را متجلی کند و از پوچیها و جنجالها کمتر بگوید و بهجای آن به مسائل عمیقتر و با ارزشتر ورزش ورود کند.
ایرانورزشی به ورزش ایران هم اکتفا نکرده بلکه وصف ورزش جهان را هم آورده و توضیح داده که چرا در بسیاری از کشورها سیاستهای کارآمدتر سبب ساز موفقیتهای بزرگتر در ورزش شده و چه میتوان کرد تا ما نیز همان نگرهها و راههای موفقتر را در پیشبگیریم و بهجایی برسیم که ورزش ذاتاً پرقدرت ایران سزاوار آن است.
ورزش همواره مسألهای پر شور و رویدادی حیات ساز بوده و پرداختن به آن نه تنها جوامع را بهسوی سلامتی رهنمون کرده بلکه امید و روحیه و تحرک را به تمامی واحدها و گروههای شغلی و حتی بهوزارتخانهها و نهادهای تصمیمگیرنده تزریق کرده تا خط مشی مفیدتری را برای کشور پیریزند و همگی در یک روند پرشور بهسوی اینده به حرکت درآیند، میتوان صدها کلمه دیگر هم در این ارتباط نوشت و از خوبیهای ورزش گفت اما مهمتر و تأثیرگذارتر از آن تجدید عهد با خوانندگان در سالگرد تولد روزنامه است. عهدی که موجب شود ما در سالهای بعدی نیز هما» قدر تلاشگر و متعهد و منصف بمانیم که تا بهحال بودهایم و ورزش را چنان بکاویم که سایرین به سبب مشکلات مختلف و کمبود وقت از پرداختن به آنمحروم مانده باشند. این عهد ما با همه مردم و تمامی ورزشیها و دوستداران جذاب ترین پدیده جهان طی این سالها طولانی است و امیدوارمی مردم و همراهان همیشگی این نشریه همچنان در کنار ما بمانند و ما را بر این راه تقویت و بهسوی توفیقهای بیشتر رهنمون کنند
شعار روزنامه
«با ما بمانید، با ما بخوانید»
تاریخچه
اوايل ارديبهشت سال 1373 يعني 26 سال و يك ماه پيشبود كه محمدرضا كردي با من تماس تلفني گرفت. او مدير سرويس ورزشي خبرگزاري جمهوري اسلامي (ايرنا) بود و چون مقرر شده بود كه «ايرنا» اقدام به تهيه و انتشار روزنامهاي جامع كند، از من براي صفحه ورزشي طلب كمك كرد. در آن زمان در روزنامه اطلاعات و مجله دنياي ورزش كار ميكردم و با چنين پيشزمينهاي قرار شد خردادماه ديداري با آقاي كردي در محل ساختمان روزنامه ايران كه در خيابان آپادانا واقع بود (و هنوز هم هست) داشته باشم و راجع به كليات كار صحبت كنيم.
وقتي وارد ساختمان كه در آن زمان بالنسبه تازه ساخت بود، شدم محمد علمي مسئول انتظامات مؤسسه در پشت ميزكوچكي نشسته و اندك افراد مراجعه كنندهرا به محلهاي مورد نظرشان راهنمايي ميكرد. هنوز برخي كارهاي ساختماني و تعميري در قسمتهايي از مؤسسه جريان داشت و سنگ و آجرها در برخي قسمتها و بخصوص طبقه همكف روي هم چيده شده بود.
شروع با 50-50
در طبقه سوم مؤسسه كه مختص تحريريه و سرويسهاي مختلف آن بود (و هنوزهم هست) با آقاي كردي كه در انتظارم بود ديدار و حدود دو ساعت گفتوگو كرديم. بهمن گفت از افراد زيادي شنيده كه در كار روزنامهنگاري پيشينهاي دارم و به اين نتيجه رسيده كه ميتوانم كمكحال او و بواقع عصاي دست روزنامه باشم. در گفتوگوهاي سران ايرنا پيرامون نحوه شكلگيري روزنامه ايران مقرر شده بود كه براي هر يك از سرويسهاي روزنامه 50 درصد از نفرات ايرنا و 50 درصد هم از افراد بيروني و روزنامه»گاران مختص استفاده شود. بر همين اساس تصميمگرفته شد كه از جانب ايرنا رضا ميرزاييان (كه اينك بازنشسته شده است)، فاطمه جعفري و البته خسرو واليزاده به گروه ورزشي بپيوندند و خسروخان به سبب مهارت و سابقهاش معاون گروه ورزشي شد. براي سه عضو غير ايرنايي سرويس ورزشي روزنامه ايران هم روي جمشيد حميدي متخصص واليبال، صدرالدين كاظمي كارشناس كشتي و البته خودم به اجماع رسيديم. به اين ترتيب كار روزانه و توليد و نشر خبر و بستن صفحات امتحاني و انتشار شمارههاي موسوم به «صفر» (نسخههايي كه روزنامه انتشار ميدهند تا كيفيت كار خود را بسنجند اما روي دكهها نميرود) آغاز شد كه اواخر تابستان و طول پاييز 1373 را در بر رگفت.
شروع انتشار و رفت و آمدها
سرانجام در روز اول بهمن آن سال اولين شماره روزنامه ايران با شعار معروف «بخوان، ايران بخوان» روي دكه مطبوعات رفت و ديري نپاييد كه شانه به شانه «همشهري» اركان خبري شهرداري تهران كه از يكي دو سال قبل از «ايران» منتشر ميشد، ساييد و تبديل به يكي از قطبهاي جديد مطبوعات كشور شد، «ايران» داراي يك صفحه ورزشي خبري بود ولي در اكثر روزها در قسمت فيچر (لايي) هم سهمي يك صفحهاي بر ورزش و مطالب غير خبري و گزارشها و مصاحبههاي آن اختصاص مييافت. با اين حال در گروه اوليه تشكيل دهنده سرويس ورزشي تغييراتي حادث شد. واليزاده كه در برخي موضوعات با خطمشي سرويس و سياستهاي متخذ آن موافق نبود، پس از گذشت چند ماه از سرويس جدا شد و خانم جعفري ازدواج كرد و به همسرش كه ساكن كشوري ديگر بود، پيوست. صدرالدين كاظمي هم پيشنهاد هدايت سرويس ورزشي روزنامه «اخبار» را پذيرفت كه در مدت زماني كوتاه مستقل و تبديل به روزنامهاي چهار صفحهاي تحت عنوان «اخبار ورزشي» شد.
با وجود ايننيروهاي تازه چنداني به جمع ما ملحق نشدند و فقط حجت اكبرآبادي كه در سرويس آينه (بازتابي از مسائل اجتماعي) فعال بود، به جمع ما پيوست و سرويس ورزشي با همان بافت و با حضور كردي، ميرزاييان، حميدي، اكبر آبادي، بنده حقير و يك جوان تازه نفس بهنام حسن شجاعي بهكارش ادامه داد. شجاعي كه پيشينهاي در مطبوعات نداشت، با توجه به برخي معرفيها و اشناييها به جمع ما اضافه شد و تا يك دهه بعد هم در سرويس ورزشي ماند.
تولدهاي تازه
طي مدت مورد بحث و پيشاز آنكه روزنامه ايران به درجات بالاتري از تجربه و كارايي برسد، تحولات و اتفاقات تازهاي شكل گرفت. فريدون وردينژاد مديرعامل مؤسسه ايرنا كه خالق و باني روزنامه ايران بود و اين روزنامه با همت و پايمردي او شكل گرفت، در سال 1375 طرح تأسيس سهروزنامه جديد را كه از دل روزنامه ايران بيرون ميامدند و بهطور مستقل به عرصه حيات و فعاليت گام مينهادند، به تصويب رساند، يكي از آنها «ايران ديلي» بود كه بهزبان انگليسي منتشر ميشد و نسخهاي از «ايران» اما بهزبان انگليسي و با صفحات كمتر بود، ديگري «الوفاق» بود كه به زبان عربي منتشر ميشدو آن هم روزنامهاي جامع و در بر دارنده تمامي شئون اما به زبان مذكور بود و سوم ايران ورزشي كه روي مقوله ورزش تمركز ميكرد و به تمامي اخبار و رويدادهاي ورزش ايران و جهان ميپرداخت.
يارگيري مجدد
مقرر شد كه هر سه روزنامه از اوايل سال 1376 منتشر شوند اما كارهاي اجرايي و ساماندهي آنها و نفرگيريشان از نيمه دوم سال 1375 آغاز شد. يكبار ديگر من و محمدرضا كردي مشغول صحبت و مشورت براي تشكيل تيمي شديم كه بايد «ايرانورزشي» را منتشر ميكرد اما آن تيم بايد بسيار بسيطتر ميبود و از اعضا و افراد بيشتر شكل ميگرفت و طبعاً گستردگي كار بسيار بيشتر از چيزي بود كه براي سرويس ورزشي روزنامه در دستور كار ما قرار گرفت. با اين مقدماتنيروهاي زيادي در اواخر پاييز و در طول زمستان 1375 و اوايل بهار 1376 براي مذاكره و بررسي روال كار به مؤسسه ايران آمدند و شماري از آنها به توافق رسيدند و به جمع كاركنان ايرانورزشي پيوستند. از آن دست بودند پرويز زاهدي فوتبال نويس سابق كيهان ورزش و دنياي ورزش كه در پينگپنگ و واليبال هم سررشته داشت، فريدون شيباني و حسين خونساري فوتبال نويسان وقت كيهان ورزشي كه بدشان نميآمد در يك روزنامه ورزشي هم بخت آزمايي كنند، عزيزالله اطاتي داور بينالمللي كشتي و عضو گروه ورزشي ايرنا كه طبعاً در همين رشته ورزشي متخصص و صاحبنظر بود و ناصر انصافي مقدم ديگر كشتي نويس ايرنا كه دوسهبار به مؤسسه آمد و سپس رفت و اينك 5 سالي است كه از نو با ايرانورزشي همكاري مي:ند. درهمين ارتباط مرتضي شمس، عكاسي كه از فن نويسندگي نيز بهرهمند بود و بههمين سبب خبرنگار هم شد، به ايرانورزشي آمد و نسل جوانتر هم در قالب مهري رنجبر، ليلي خرسند و اميربهادرينژاد به جمع نفرات ايرانورزشي تزريق شدند.
كردي رفت، توكلي آمد
با اين حال در اين حد فاصل زماني باز تغييراتي در كادر روزنامه صورت پذيرفت و كردي كه وصف وي رفت و از پايههاي اصلي كار و مؤسسه سرويس ورزشي و روزنامه ايران ورزشي بود، با خسته شدن از كار هر روزه و شاقي كه اين حرفه ميطلبد، يك سال بعد از به راه افتادن ايرانورزشي عطاي كار را به لقاي آن بخشيد و از سمت خود استعفا داد و رفت و سران مؤسسه ايران از احمدرضا توكلي يكي از اعضاي شوراي سردبيري روزنامه ايران كه از هيأت مؤسس اين روزنامه هم بود، خواستند بهجاي كردي مديرمسئول شود و او نيز پذيرفت. آمدن توكلي و تفكرات متفاوت او در قياس با كردي ايرانورزشي را وارد فاز تازهاي از حيات خود و طبايع و شكل و روش كار روزنامه را عوض كرد. و آن را قدري تجاريتر و مردمپسندتر و به تبع آن روي دكهها پرفروشتر كرد. كردي به پژوهشكده ورزش در سازمان تربيت بدني كه با ايدههاي عميقتر و آرامش روحي او همخواني بيشتري داشت و در تضاد با هياهوهاي ورزشي بود رفت و سالها بعد در همان جا بازنشسته شد و ايران ورزشي با توكلي وارد دهه 1380 هم شد و اين خط تا اواخر سال 1382 استمرار يافت.
دوران «رحماني» ها
در اين تارخي به صلاحديد سران وقت مؤسسه ايران توكلي كه گرفتاريهاي متعددي داشت و نشرياتي در بيرون مؤسسه هم وي را ميخواستند از سمت مديرمسئولي ايران ورزشي كناره گرفت و شاهين رحماني سكاندار اين روزنامه شد. اگر حقيقتاش را بخواهيد عبارت «دوران شاهينرحماني» براي توصيف وضعيت و ديدگاههاي ايران ورزشي در آن سالها عبارت مناسبي نيست و بهتر است از عبارت «برادران رحماني» براي توصيف كيفيت و بيان وضعيت اين روزنامه در آن ايام بهرهگيريم. سيامك رحماني برادر شاهين كه همراه با وي وارد ايران ورزشي شده بود، در ظاهر فقط دستيار اول او تلقي ميشد اما فراوان بودند كساني كه ميگفتند سيامك حيطه اختيار و قدرت عملي بهاندازه شاهين دارد و آنهايي كه واقعبينتر و مطلعتر بودند، ميگفتند اين بواقع سيامك است كه ايران ورزشي را ميچرخاند و حرف حرف اوست. وجهبرتري شاهين بر سيامك اشراف او بر زبان انگليسي بود و همين مسأله بهوي كمك كرد تا پساز جداشدن از ايران ورزشي در سال 1385 به AFC برود و مسئول بخش زبان فارسي سايت اين نهاد شود كه هنوز هم در همان جا و با همان سمت و مسئوليت مشغول كار است. برادران رحمان سبكي را كه شايد مدرنتر بود، بر روزنامه و روشهاي كاري آن حاك ساختند. روندي كه شايد مبين سواد بيشتري بوده باشد اما فروش روزنامه را چندان بالاتر نبرد.
در آن زمان «خبر ورزشي»، «هدف» و «ابرار ورزشي» هم منتشر ميشدند و «جهان فوتبال» در راه بود و مپيروزي» و آستقلال» اركانهاي خبري دو باشگاه بزرگ هم روي دكهها جايي داشتند و ايران ورزشي رقبايي بيشتر از امروز را مقابل خود ميديد.
دوران عطايي؛ ادغام دو ديدگاه
در پايان دوران برادران رحماني، «داود عطايي» در ايران ورزشي به ندرت رسيد و اين در سال 1386 و زماني رلوي داد كه كاوه اشتهاردي مديرمسئولي روزنامه ايران را برعهده داشت و وظايف مديرعاملي را نيز انجام ميداد. عطايي در يك سال نخست هيأت روزنامه ايران در سرويس «تاريخ» آن ار ميكرد اما گرايشهايش بيشتر ورزشي بود. به همين سبب بود كه پس از به راه افتادن روزنامه «جوان» پيشنهاد آن نشريه براي دبيري سرويس ورزشي را پذيرفته و به آن مؤسسه كوچ كرده بود، عطايي ديدگاهي به كلي متفاوت با برادران رحماني داشت. او بيشتر معتقد به چاپ روزنامهاي بود كه با گرايشهاي عادي طبقه ورزشدوست همخواني داشته باشد و در عين حال «دوز» كمي از روشنفكري و ديدن سطوحي بالاتر از سطوح عادي را هم بر صفحات روزنامه تزريق ميكرد، در دوران وي امثال محمد شهرابي و اميرحسين ناصري كه در دوران رحمانيها هم سري به ايران ورزشي زده بودند به اين روزنامه رجعت كردند ولي از پژمان راهبر كه فقط قدري كمتر از يك سال در ايران ورزشي كار كرد و امير عليزاده كه مسئول سرويس ورزش خارجي روزنامه در دوران رحمانيها بود خبري نشد و نيروهاي تازهتري بتدريج به بدنه روزنامه اضافه شدند. نفراتي كه اكثرشان همين امروز هم در روزنامه كار ميكننند و دائماً رشد كرده و بهتر شدهاند و ميتوان اين نسل را از بهترين نسلهايي دانست كه ايران ورزشي طي حيات خود كه از اول خرداد 1399 قدم ه سال بيست و چهارم خود ميگذارد از آن بهرهمند شده است. بهعنوان مثال ميتوان ه سعيد زاهديان، حميدرضا عرب، فرشاد كاسينژاد، امير اسدي، زهرا اسدي، جعفر برزگر، محمد قراگزلو، جواد حسيني، رضا عباسپور، محسن وظيفه، محسن آجرلو و البته آزاده پيراكوه اشاره كرد كه آخري درنهايت دبير گروه ورزشيها (منهاي فوتبال) شد. به آنها بيافزاييد، مهديه دريابيگي، اكبر منتشلو، بهناز ميرمطهريان، سميرا شيرمردي، آرمن ساروخانيان، اشكان نعمتپور و سيد علي بلندنظر را تا سياهه قطورتري از خبرنگاران مستعد مقابل چشمتان خودنمايي كند. علي رضايي هم حضور در ايران ورزشي را تجربه كرد ولي درنهايت بهسرويس ورزشي روزنامه ايران منتققل و همانجا ماندگار شد. در آن دوران مديرمسئولي روزنامه به حميد قاسمي تفويض شد اما اين عطايي بود كه تحت عنوان سردبير اداره امور را دردست داشت و تصميمها را او ميگرفت. ديري نپاييد كه افراد مورد وثوق وي صاحب منزلت بيشتري در روزنامه شدند كه البته حقشان هم بود و يكي از بارزترين آنها سعيد زاهديان بود كه بتدريج سردبيري را دردست گرفت و اين پس از جدايي عطايي از روزنامه شكل گرفت كه شايد حس ميكرد روحياتش در اوايل دهه 1390 براي ادامه دادن خط دلخواهش در روزنامه براساس آن چه در جامعه بهوجود آمده بود، مناسبت نداشت.
سرپرستيهاي كوتاه مدت
پس از كار رفتن عطايي، عزيزالله اطاعتي كه پيشتر هم از وي بهعنوان كشتينويس نشريه ياد كرديم و مصطفي شوقي هر يك براي مدتي كوتاه (حدود يك سال و نيم) سرپرستي روزنامه را در دست گرفتند و دوران حضورشان براي برعهده گرفتن رسمي عنوان مديرمسئولي كفايت نكرد. دوران فرهاد طلوع كيان هم كه مردي از جامعه زورخانهاي بود چندان بيشتر از دو سال طول نكشيد و پس از طلوع كيان، مهدي عباسي راد كه از كارمندان سابق ايرنا است، به مؤسسه آمد و برخلاف نامبردگان فرصت احراز پست مديرمسئولي را پيدا كرد و اين درحالي بود كه زاهديان سمت سردبيري را كه از دوران طلوع كيان رسماً عهدهدار شده بود، همچنان براي خود حفظ كرد. در مورد مشخصههاي هر يك از اين دورانهاي كوتاه گفتنيهايي وجود دارد. اطاعتي صفحات كشتي روزنامه را وسعت بخشيد و به همين سبب مجيد حاتمي را كه يك كشتينويس جوان وشاخص است به روزنامه آورد و بر كوتاهنويسي هم تأكيد داشت اما هيچگاه به كمال معبودي كه در ذهنش داشت نرسيد و شايد مثل دو دهه پيشتر كه كردي احساسي كرد اين روزنامه و نظاير آن ايدهآلهاي وي را برنميتابد، جدايي از روزنامه را كه البته خواسته مديران مؤسسه هم بود، ارجح دانست. شوقي معترف بود كه مديريت ايران ورزشي بالاتر از باورهاي او بوده و هرگز نميپنداشت حائز اين سمت شود و درنتيجه وقتي ادامه حضورش در اين سمت مستلزم برخورد با كساني شد كه وي محترم برميشمرد عرصه را خالي كرد و عباسي راد هم كه مردي قانع و با شخصيت است پس از سه سال و نيم سرپرستي روزنامه زماني مجبور به رفتن شد كه لزوم جوانگرايي و حاكميت ايدههاي نو به اصل حاكم در مؤسسه تبديل شد و عباسي راد كه به شصت سالگي رسيده دور از آن روند تلقي ميشد.
تاريخ قضاوت خواهد كرد
اين چنين بودكه علي عالي از آخرين روزهاي سال 1397 سكاندار ايران ورزشي شد. او جواني است با ايدههاي ويژه و بسيط خودش اما براي قضاوت اكمل درباره او و هر مدير و سردبير ديگري در تاريخ حيات يك ربع قرني ايران ورزشي، بايد حداقل يك ربع قرن ديگر صبر كرد زيرا فقط در كشاكش دورانهاي مختلف و با مشخص شدن ردپاي هر مسئولي و در قياس كار و عملكرد تمامي آنها با يكديگر ميتوان فهميد هر يك از آنها كدام توصيفها و كدامين ناكاميها را داشتهاند، اكنون براي چنين كارها و ارزشگذاريهايي بسيار زود است و تا روزنامهاي حداقل 50 ساله يا حتي 70 ساله نشود نميتوان نقش و نگار تاريخ را در آن با شفافيت رؤيت و بررسي و ارزشگذاري كرد و فقط در آن زمان است كه ميتوان فهميد كدامين راهبرها و خطمشيها چيزي بوده كه بايد ميبود و كدامين تصميمها نشريه را به سوي خسرانها سوق داده است.
جايگاه تلاشگران
وجه مشترك تمامي آدمهاي فوق تلاش براي ارتقاي هرچه بيشتر ايران ورزشي بوده و خبرنگاران روزنامه در اين راه كوششي بسيار بزرتر داشتهاند اما در دورانهاي مختلف با طبايعي كه از مديران مسئول و سرپرستان اين روزنامه به يادگار ماند، ايران ورزشي به جايگاهها و مسيرهاي متفاوتي كشيده و قطع آن چند بار كوچك و سپس دوباره بزرگ شد اما هرگز چيزي نشدكه خوانندگان آن را موجودي غريبه بشناسند و از آن دوري كنند. همسو با مديران متنوع و سنتي يا مدرني كه در رأس كار قرار گرفتند و از تماميشان ياد كرديم و كارمنداني كه آمند و رفتند و هر يك تكههايي از وجود و شرافت خود را براي اين روزنامه به وديعت نهادند، ايرلان ورزشي در جايگاهي مستقر شد كه فقط مستحق تلاشگران كم مزد و منت است. از ديروز تا امروز «ايران ورزشي» هرگز به غريبهها و خاك نخوردهها نباليده و بر خوديها و زحمتكشان تكيه كرده و مسئولانش را هم پاس داشته است و برخي مثل توكلي، قاسمي، شوتي و عباسي راد در دوره زمامداريشان فقط مديريت را متقبل شده و سردبيري را به افرادي ديگر (بهادرينژاد، عطايي و زاهديان) سپردند و بعضي مثل كردي، رحماني، شوقي و اطاعتي حائز هر دو سمت بودند اما تحت هر شرايطي كار تيمي و تلاش گروهي هرگز از ايران ورزشي رخت برنبسته و اين بهترين ميراث اين روزنامه طي 23 سال حياتش بوده است كه اينك سال بيست و چهارم خود را هم آغاز ميكند. سالي پر دغدغه و زحمت كه انشاءالله ادامه و پايان آن بيسيار شيرينتر از شروعش باشد كه بواسطه رواج كرونا طعمي تلخ داشته است.
اين «ايراني»هاي تأثيرگذار و پردوام
در مطلبي كه خوانديد در كنار نامهاي متعددي كه آمد، اسامي پرتعدادي هم جا ماند كه يك سبب اصلي آن فراموشكاري ذهنها است كه اجازه نميدهد هم نامها در ياد بماند و از اين بابت پوزش ميخواهم و معتقدم هر كسي كه پاي در اين راه سخت نهاد و عضو ولو كوتاه مدت روزنامه شد، ارجمند بوده و چژيزي بر آن افزوده و تأثيرگذار بوده است. نكات و اتفاقات ديگري هم بوده و هست كه پرتعداد و شرحشان طولاني است و ديدگاه بهتري را نسبت به يك ربع قرن سپري شده و روزنامه شما به دست ميدهد اما آنها را ننوشتم و از كنارشان عبور كردم تا همان تصويري ترسيم شود كه بايد بشود و برابر با حق و مصلحت است.
.... و بخش فني
امكان ندارد از «ايران ورزشي» بگويي و از قسمتهاي فني آنكه اگر وجود نداشته باشند. اين روزنامه هم به دت مردم نميرسد، ياد نكنيم. در اين قسمت هم طي 23 سال سپري شده افراد متعددي مشغول به كار بوده و زحمان فراواني را كشيدهاند تا روزنامه هرچه شفافتر و زيبندهتر روي دكهها خودنمايي كند و غناي مطالب خود را به نمايش بگذارد. آوردن نام تمام دوستان شاغل در اين قسمت در ازاي تاريخ حيات روزنامه تقريباً غيرممكن است و اصولاً در سالهاي نخسصت بخشي از كار فني شامل حروفچيني و صفحهبندي ايران ورزشي توسط كاركنان روزنامه ايران انجام ميشد. از موقعي كه پيكره كاري دو روزنامه باوجود استقرارشان در يك ساختمان به كلي از يكديگر جدا شد، كاركنان قسمتهاي فني ايران ورزشي هم وظايفي فزونتر و بهتبع آن جلوهگري بيشتري يافتند بويژه كه اين روزنامه در اكثر اوقات با قطع بزرگ منتشر ميشد و نه با قطع كوچكتر كه شامل «ايران» نيز ميشود و به همين سبب مطالب بيشتري داشت. با عذرخواهي از تمامي نسلهاي قبلي كه آوردن نامشان توماري سنگين را شامل ميشود، از نسل فعلي و بواقع مردان و زنان شاغل در قسمتهاي مختلف فني روزنامه طي 15 سال اخير ياد ميكنيم كه هدايتشان با فرشيد بهاري بوده و امثال محسن ذاكري، علي عباسي، حامد حسيني، نسرين كاظمي و اميد بحري در قسمت صفحهبندي و محمد محمدي، ميترا بلندقامتي و ليلا احمدنيا در بخش حروفچيني و مسعود قراگزولو، عليرضا عبدالوند، مهرداد افشار، فرشته معتمدي، معصومه مهدوي روشن، زهرا آرامي. انسيه جاويد، زهره صفاري و ليلا اميري در بخش تصحيح و ويرايش فعال بوده و كارهاي سخت و جانفرساي خود را به نحو احسن به انجام رساندهاند. به آنها بيافزاييد زهرا نيكبخت و سميه مهديپور را و پيش از آنها اكبر كرمي را كه هر يك مدتي پست «مسئولدفتر» روزنامه را عهده دار بوده و كارها و تماسهاي داخلي و بيروني روزنامه راهدايت ميكردهاند. در ميان آنها زهره صفاري بتدريج به خبرنگاري سرويس حوادث و گروه بينالملل روزنامه ايران نايل امدو همين حالا مسعود قراگزلو در عين كارهاي ويرايشاش يك فوتبال نويس شاخص است تا دريابد در اين جمع زحمتكش چه استعدادهاي بليغي وجود داشته و دارند. و برخي از آنها بهحق خود نرسيدهاند.
حرف آخر
از روز اول آمدنم به «ايران» كه 26 سال از آن بهسرعت برق و باد گذشته است، در شروع اين مطلب ياد كردم و نام «محمدعلمي» را آوردم. او هم هنوز مثل خودم در مؤسسه مشغول خدمت و همچنان صديق و وظيفهشناس و يك نمونه خوب از ايرانيهاي پر دوام و تلاشگر است. خدا او و همه «ايراني»هاي صداقت طلب را حفظ كند./ وصال روحانی
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ «دربارهٔ ما». ایران ورزشی. دریافتشده در ۹ دی ماه ۱۳۹۵. تاریخ وارد شده در
|تاریخ بازبینی=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ «مؤسسه فرهنگی-مطبوعاتی ایران صاحبامتیاز نشریات خود شد». روزنامه ایران (۳۹۹۷): ۴. ۲۰ مرداد ۱۳۸۷.