عبدالاله رستاخیز
عبدالاله رستاخیز | |
---|---|
زادهٔ | ۱۳۲۶ خورشیدی |
درگذشت | ۱۳۵۸ |
ملیت | افغان |
پیشه(ها) | معلم، شاعر، نویسنده و یکی از چهرههای معروف جنبش «شعله جاوید» |
مکتب | مارکسیسم - لنینیسم - اندیشه مائو |
وبگاه |
عبدالاله رستاخیز (۱۳۲۶–۱۳۵۸) یکی از شاعران اهل افغانستان بود.
زندگینامه
[ویرایش]عبدالاله رستاخیز در ۲۹ حوت ۱۳۲۶ در هرات چشم به جهان گشود. پدرش عبدالرحیم جگرن نظامی ارتش شاهی بود و زندگی متوسطی داشت. وی لیسه عبدالرحمن جامی هرات را با درجه عالی به پایان رسانید و وارد فاکولته ادبیات و علوم بشری پوهنتون کابل شد. عبدالاله از جمله شاعران تاریخ معاصر جنبش دموکراتیک افغانستان بود.[۱]
دهه چهل را میتوان اوج خیزشهای مردمسالار و نزول نظامهای استبدادی در منطقه و جهان محسوب کرد. دولت مستبد و سرکوبگر ظاهرشاهی نیز متأثر از جو حاکم جهانی و بیداری جنبش روشنفکری، برای ادامه حیاتش تن به یک سلسله آزادیهای ظاهری داد که زمینه نفس کشیدن و تحرک جنبش جوان روشنفکری را تا حدی مساعد ساخت.[۲]
فقر ملت و بیکفایتی دولت در ابعاد گوناگون همه را به ستوه آورده بود و از جهت دیگر دموکراسی نیمبند شاهی پیش درآمدی بود برای تبارز نفرت بیپایان مردم نسبت به حکام و فضای بسته افغانستان. میدان عمل زمینه آزمایش برای گروههای مختلف سیاسی را مهیا نمود. درین وقت بود که خط فاصل بین روشنفکران واقعی و وطن دوست و روشنفکران دروغین ایجاد کرد.[۳]
عبدالاله رستاخیز هنگامی که محصل بود به یکی از چهرههای درخشان جنبش دموکراتیک نوین افغانستان مبدل شد و فعالیتهای مبارزاتیاش را در چوکات «سازمان جوانان مترقی» با نشریه «شعله جاوید» رونق بخشید.[۴]
رستاخیز با روحیه عالی انسانی، بیتفاوتی در برابر ستم و سکوت در مقابل جنایت را خیانت نابخشیدنی میشمرد و بدین سبب اندیشههایش را با نظم، نثر و گامهای استوار در محلات کارگری، پوهنتونها، جادهها و زندانها بیباکانه فریاد زد. زیرا اعتقاد داشت که روشنفکر باید متعهد به جامعه و مردمش باشد و به گوشه امن پناه نبرد.[۵]
«محفل هرات» جهت سر و سامان بخشیدن مبارزات حقجویانهٔ مردم به ابتکار عبدالاله بنیاد نهاده شد که به اعتقاد بعضی از آگاهان و فعالان سیاسی، ماهیت دولت شاهی و نفوذ و توطئههای روشنفکران تسلیمطلب دولت را برملا ساخت. همین محفل طی سالهای قحطی و تنگ دستی با بسیج تودهها دولت را جبرا وادار ساخت تا گندم انباشته شده را به مناطق آسیب دیده برساند.[۶] وسعت و محبوبیت مردمی «محفل هرات» که با نام رستاخیز گره ناگسستنی خورده هنوز در خاطرههای هراتیان زنده است.[۷]
در سال ۱۳۴۷ استبداد شاهی بار دیگر اوج گرفت و موج سرکوب خیزشهای مردمگرا شدت یافت. درست در اول می (روز جهانی کارگر) همین سال رستاخیز و یارانش که نقش کلیدی در بسیج کارگران و محصلان این مظاهره گسترده داشتند دستگیر و به زندان رفتند. دولت مستبد برای هر کدام از ۶ تا ۱۳سال حبس تعیین نمود. رستاخیز که هنوز محصل بود همراه با همقطارانش سالهای جوانی و پرکاری شان را در قفس شاهی در اسارت سپری کردند ولی در آنجا به بلوغ سیاسی رسیدند. رستاخیز، در زندان نیز رستاخیز نمود و تسلیم نشد. او همچون روشنفکران متردد به محافل میان تهی ادبی دل نباخت و رابطهاش را با ملتش از طریق شعر، داستان، نامهها و رهنمودهای انقلابی ادامه داد. چنانچه در سال ۱۳۴۸ هنگامیکه اعتراضات عدالتخواهانه و ضد دولتی دوباره در هرات شکل گرفت و رستاخیز در زندان بود با سرودن شعری به همین مناسبت سهمش را چنین ادا کرد:[۸]
اینک اینک باز اندرصبحگاهی
این چنین روشن
خلق تاریخ آفرینش
انقلابی تودهٔ شاهین مزاج تیز بینش
مست و توفانخیز میآید به پیش
میزداید از رخ او گرد حرمان
باز میجوشد هریوا
باز میجنبد هریوا
باز میجوشد هریوا
رستاخیز شاعر بود و به رسالت شعر کاملاً آگاه. او به این گفته احمد شاملو که «شعر رهائیست، نجات است و آزادی؛ و گلولهای که به انجام کار شلیک میشود.» اعتقاد راسخ داشت و شعر را همچون حربهای بسوی ارتجاع و استبداد «شلیک» میکرد. اشعار وی از سن و سالش پختهتر به نظر میرسند که تجلی از آگاهی و استعداد سرشارش دارد. در سراسر اشعار بجا مانده از وی صلابت، ظرافت و کوبندگی بیهمتا در برابر ساطور استخوان شکن دشمنان آزادی و سعادت وطن برق میزند، به همین سبب در اعتراضات و اعتصابات آن زمان اشعارش بر زبان همگان جاری بود و همگام با راهپیمایان طنینانداز جادهها و کوی و برزن میگشت. او شاعران عقیم و مردمگریز را هنگامیکه ۲۳ سال داشت به درستی تشخیص داده و خطاب به آنان سرود:[۹]
"پیغمبران شعر!
تاکی درون ظلمت شبها گریستن؟
یا در پناه پردهٔ پندارهای پوچ
برآستان عشق و هوس دیده دوختن؟"
رستاخیز پس از رهایی از زندان به ادامه تحصیل پرداخت و یکی از نمایندگان اتحادیه محصلان کابل شد. بعد از اخذ لیسانس بلاوقفه به شغل معلمی شتافت و سالها کار و فعالیت مبارزاتیاش را هم در همین قالب مناسب تدریس، تنظیم نمود. سلحشوری در برابر بیعدالتیها، برخورد سازنده، شخصیت متوازن، آگاهی، هنر تدریس، زبان شیوا و آگاهی دهی سالم، رستاخیز را در هر کجایی که گام مینهاد، متبارز میساخت به همین علل دشمنان ترقی افغانستان که از محبوبیت روزافزون مردمی او سخت در هراس بودند و در صدد گرفتن جانش برآمدند.[۱۰]
سرانجام با کودتای ۷ ثور ۱۳۵۷، عبدالاله رستاخیز همانند صدها مبارز ضد دولت به دور دستترین منطقه افغانستان (غور) تبعید شد ولی سران خلقی و پرچمی که عناصر آگاه و مبارزی چون او را مانعیای در برابر ادامه حاکمیت شان میدانستند، به غور نارسیده او را دستگیر و ولچک پیچ به زندان پلچرخی منتقل نمودند. رستاخیز شکنجه و اذیت و آزارهای چندین ماهه را تحمل نمود اما تسلیم نشد، تا اینکه در یکی از روزهای خزانی ۱۳۵۸، رستاخیز را به پولیگون مرگآور سپردند.[۱۱]
از اینجا از دل تاریک این زندان دردانگیز
شکستم این سکوت تلخ
تا بار دگر خوانم
که مرگ ما پر قو نیست
کوه است و گرانسنگ است.
عبدالاله رستاخیز تا پای جان رزمید و با نفرت عمیق به دشمنان انسانیت راه عدالتخواهی و مردمگرایی را با نثار جانش به درگاه تاریخ روزگار حک کرد. اگرچه نوشتهها و اشعار او تا اکنون به چاپ نرسیدهاند اما تاریخ آزادیخواهی افغانستان نقش برازنده و انقلابی رستاخیز را هم در عرصه شعر مقاومت و هم مبارزاتش را در کنار سایر جانباختگان راه آزادی محفوظ خواهد داشت.[۱۲]
منابع
[ویرایش]- ↑ «شماره مسلسل 45». پیام زن.
- ↑ «خورشید انقلاب». سازمان کارگران افغانستان. بایگانیشده از اصلی در ۳ سپتامبر ۲۰۱۴. دریافتشده در ۲۹ اوت ۲۰۱۴.
- ↑ «ادبیات و مسخ اندیشه در سیماها». کابل پرس.
- ↑ «محفل شماره اول». شعله جاوید.
- ↑ «صحنه هائی از جنگ مقاومت ضد روسی» (PDF). افغانستان آزاد.
- ↑ «عبدالاله رستاخیز، مرد شعر و ستیز». «همبستگی».
- ↑ . آریائی http://www.ariaye.com/dari2/ejtemai/pazhman.html. پارامتر
|عنوان= یا |title=
ناموجود یا خالی (کمک) - ↑ . گفتمان https://web.archive.org/web/20160304203951/http://www.goftaman.com/daten/fa/articles/part1/article112.htm. بایگانیشده از اصلی در ۴ مارس ۲۰۱۶. دریافتشده در ۲۹ اوت ۲۰۱۴. پارامتر
|عنوان= یا |title=
ناموجود یا خالی (کمک) - ↑ «عبدالاله رستاخیز». رزمندگان. بایگانیشده از اصلی در ۱۴ اوت ۲۰۱۴. دریافتشده در ۲۹ اوت ۲۰۱۴.
- ↑ ««نوشتهٔ بر دیوار»». پیام زن.
- ↑ «رمز تحول». پیام زن.
- ↑ «"درود به زنجیر شکن"». اشعار دشنه گون. بایگانیشده از اصلی در ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۵. دریافتشده در ۲۹ اوت ۲۰۱۴.