بحث:ور جمشید
افزودن مبحث![]() | رد کردن جدول تا شروع بحثها | ![]() |
اینجا یک صفحهٔ بحث برای گفتگو پیرامون بهبود مقاله ور جمشید است. اینجا انجمن نیست که راجع به موضوعهای عمومی پیرامون موضوع مقاله گفتگو کنید. |
سیاستهای مقاله
|
یافتن منابع: گوگل (کتابها · اخبار · روزنامهها · آکادمیک · تصاویر آزاد · ارجاعات وپ) · اخبار آزاد · جیاستور · نیویورک تایمز · کتابخانه وپ |
درباره چرایی
[ویرایش]- این مقاله در ویکی انگلیسی (یا سایر ویکیها) وجود ندارد. برای توضیحات به اینجا بروید. RousouR (بحث) ۲ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۶:۲۱ (UTC)
روایتها و بررسیهای تطبیقی
[ویرایش]شاهنامه
[ویرایش]روایت ت
[ویرایش]تصور کنید در نقطه عطفی از زندگی در جهانی که میشناختید هستید: دورهای پایان مییابد و دورهای دیگر آغاز میشود؛ جهانی که در آن بزرگ شدید-تاریخ، دین، حکومت، ساختار اجتماعی و حتی زبان آن- در حال محو شدن است و نوادگان شما هرگز این جهان را نخواهند شناخت. در قرن یازدهم دوران مشترک، شاعری فارسی به نام حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی تلاش کرد این شرایط را در شعر حماسی خود بازتاب دهد، این اثر به نام شاهنامه و بیشتر از آن به نام کتاب شاهان شناخته میشود. این شعر حماسی مشهورترین اثر ادبیات فارسی در جهان شده است. امروزه به شکل گستردهای به عنوان حماسه ملی جامعه فارسی زبان در نظر گرفته میشود.
فردوسی در خانواده اشرافی زمیندار در نزدیکی شهر طوس که اکنون در شمالشرقی ایران واقع است، به دنیا آمد. وی در زمانی به فارسی مینوشت که عربی در حال جایگزین شدن آن به عنوان زبان ترجیحی ادبی بود. فردوسی مسلمان بود و عربی میدانست ولی پیش و بیش از همه، بومی ایران بود و خانوادهاش با فرهنگ کلاسیک فارسی پیوند داشت. وی به هویت خانوادگی محلی خود و میراث فرهنگی فارسی افتخار میکرد و این موضوع در برگزیدن فارسی برای نوشتن شاهنامه روشن است. فردوسی نوشتن کتاب شاهانرا در ۹۷۷ دوران مشترک آغاز کرد.
افسانه میگوید که وی در سن ۳۶ سالگی برای تهیه جهیزیه دخترش این کار را آغاز کرد. بنا بر داستانی ساختگی وی برای مبلغ یک سکه طلا برای هر بیت استخدام شد. زمانی که شعر را آغاز کرد، منطقهای که در آن زندگی میکرد (شرق ایران) تحت تسلط گروهی بود که برای میراث فارسی خود ارزش قائل بود ولی هنگامی که ۳۳ سال پس از آن شعر را به پایان برد، شرق ایران در تسلط غزنویان بود (سلسله مسلمان قدرتمندی که در اصل ترک بوده و به تدریج بخش بزرگی از آسیای مرکزی و غربی را به دست آوردند).
نباید به شاهنامه به عنوان یک اثر تاریخی دقیق نگاه کرد. گرچه اشاراتی به شاهان تاریخی و شخصیتهای واقعی در تاریخ ایران دارد ولی پر است از موجودات اسطورهای و شخصیتهای اصلی معمولا قدرتی جادویی دارند. در نتیجه، بهتر است به شاهنامه به عنوان گزیدهای حماسهمانند از افسانههای شاهان و قهرمانان در تاریخ ایران نگاه کرد.
حماسه به سه بخش اصلی تقسیم میشود، روایت دوره اسطورهای، دوره قهرمانی و دوره تاریخی. در طی این سه بخش، فردوسی ۵۰ نسل از پادشاهان ایرانی را دنبال میکند، از آفرینش جهان تا مرگ آخرین فرمانروای ساسانی و پیروزی اعراب بر ایران در قرن هفتم دوران مشترک. مطالب اسطورهای، قهرمانی و تاریخی در هم آمیخته و شاهکار حماسی ادبی خلق کردهاند، حماسهای ملی که هم تاریخ و هم اسطوره را همزمان در بر میگیرد. فردوسی با مقدمهای در ستایش یزدان آغاز و آفرینش جهان را توصیف میکند اما اساس حماسه، روایت حکومت ۵۰ پادشاه به ترتیب زمانی است. درباره همه این شاهان یکسان برخورد نمیشود، برای مثال داستان کیکاووس که ۱۵۰ سال بر ایران حکومت میکند، سه جلد از نه جلد استاندارد را شامل میشود. این به خودی خود جالب است چون کیکاووس پادشاهی بد است و در واقع درس میدهد که چگونه پادشاهی نباید بود. علاوه بر این، کتاب زمان زیادی را صرف شخصیتهایی میکند که پادشاه نیستند و بیشتر قهرمان هستند، شاید درستتر این باشد که «کتاب شاهان و قهرمانان» نامیده شود. قهرمانان به همان برجستگی شاهان به تصویر کشیده میشوند و صادقانه اینکه ماجراهای آنها بسیار جالبتر است. زندگی شاهان و قهرمانان چنان در هم پیچیده که نمیشود یکی را از دیگری جدا کرد. در اینجا بر چند پادشاه و قهرمان تمرکز میکنیم. نخستین آنها رستم سیستان است که در بخش دوم اصلی شاهنامه در مرکز صحنه قرار میگیرد.
رستم سیستان
بیشتر شاهنامه درباره شخصیتهایی است که قهرمانند و نه پادشاه. در واقع بخش دوم بر دوره قهرمانان متمرکز است و داستانهایی را روایت میکند که درباره مردانیست که به مانند شخصیتهای اصلی تاریخ باستانی ایرانی دیده میشوند. یکی از این قهرمانان رستم سیستان است. این مطالب دو-سوم حماسه را در بر میگیرد. کتاب شاهان چهار سلسله را روایت میکند که از آفرینش جهان آغاز و به پیروزی مسلمانان ختم میشود. رستم در سپیدهدم سلسله دوم، کیانیان، به دنیا میآید.
رستم به تاسیس سلسله کیانیان با بر تخت ایران نشاندن اولین پادشاه، کمک میکند و سپس در خدمت پسر و جانشین وی، کیکاووس، قرار میگیرد، فرمانروایی که مغرور، شتابزده و نادان است اما رستم به او وفادار است. به شکل تراژیکی وفاداری رستم به مرگ پسر خودش، سهراب، منجر میشود. این فرزند در خانواده مادرش به دنیا آمده و بزرگ شده است (رستم در یکی از سفرهایش دختر پادشاهی را باردار میکند اما با این زن ازدواج نمیکند و به جایش به سفر ادامه میدهد. در فرهنگهای گوناگون، این موضوع کاری غیرعادی نیست.) اما زمانی که مرد جوانی میشود، درمییابد پدرش رستم است و برای خلع پادشاه ایران، کیکاووس، به راه میافتد تا به جای وی، رستم را بر تخت بنشاند. افراسیاب سهراب را تشویق میکند تا به پادشاه ایران حمله کند ولی برنامههای خود را دارد.
Accept your subordinate status and so save your skin.
You know well enough that Iran is my land
and that the world trembles before my might.
No matter how brave a leopard may be, it dare
not confront the lion's claws.
رستم تنها با توسل به نیرنگ (حیله) میتواند سهراب را از پا درآورد.
شخصیت رستم هم درونی است و هم بیرونی. از خانوادهای میآید که مشاور شاهان بودهاند (بخشی از جهان شاهی است) ولی خودش شاه نیست و هیچ گاه نیز نخواهد بود. با سایر مردم عادی نیز متفاوت است. او و پدرش عمری به درازای ۵۰۰ سال دارند. از طرف مادر به دیوها میرسد پس خودش نیز تقریبا دیو محسوب میشود. قهرمانی کهنالگویی است. او از شاهانی که به آنان خدمت میکند برتر است. به هیچ عنوان انسان کاملی نیست، هیچ کدام از قهرمانان فردوسی چنین نیستند ولی الگویی برای خواننده میشود.
در بخش دیگری از حماسه رستم ماجراهای مشهور دیگری را آغاز میکند که با نام هفت خوان شناخته میشوند، به اهمیت این عنوان بازخواهیم گشت.
ماجرا با اسارت کیکاووس آغاز میشود. کیکاووس به مازندران حمله میکند که سرزمین دیوها است. پادشاه مازندران از دیو سپید کمک میخواهد و دیو سپید کیکاووس را به اسارت در میآورد. رستم به تنهایی برای نجات پادشاه به راه میافتد و تنها همراهش رخش، همراه وفادار او، است. رستم برای نجات پادشاه هفت ماجرا را از سر میگذراند.
- حمله شیر: زمانی که رستم در خواب است شیر بزرگی به او حمله میکند. رخش وارد میشود و شیر را میکشد. رستم که از خواب بیدار میشود ماجرا تمام شده است و رخش روایت را برای وی میگوید.
- آستانه مرگ از تشنگی: قهرمان در حال گذر از کویر به آستانه مرگ میافتد. قوچی پدیدار میشود و او را به واحهای راهنمایی میکند.
- حمله اژدها: اژدهایی که نگهبان واحهای است که قوچ او را به آن کشانده، به رستم حمله میکند. رخش دوبار تلاش میکند به رستم هشدار دهد ولی رستم به او میگوید بگذارد بخوابد. بالاخره رستم اژدها را میبیند و با شمشیر میکشدش.
- کشتن زنی زشت و دیو: رستم به چشمهای میرسد که خوانی بر آن گسترده شده است. رستم ماجراهای خود را به آواز میخواند و بر تنهایی خود افسوس میخورد. در حال آوازخوانی رستم زنی زیبا پدیدار میشود. رستم در توصیف زیبایی او آواز میخواند. به زن شراب میدهد ولی زمانی که نام خدا بر زبانش جاری میشود طبیعت حقیقی زن نمودار میشود، به زنی زشت و شیطانی تبدیل میشود و رستم او را میکشد. / بار دیگر، رستم در نقش قهرمانی مدرن نمینشیند. کشتن زنی که ناگهان زشت شده به نظر کمی خشن میآید ولی در شاهنامه همچون سایر اساطیر ظواهر فیزیکی با شخصیت آن شخص در ارتباط است. در قواعد حاکم بر اساطیر نمیشود به زنی اعتماد کرد که در ظاهر زیبا بوده و ناگهان موجودی زشت میشود، تصمیم رستم برای کشتن زن، در جهان خودش قابل درک است.
- اسارت نگاهبان زمین: رستم رخش را آزاد میگذارد تا بچرد، نگاهبان زمین شکایت میکند و رستم گوشهای مرد بیچاره را میکند، دوباره، از قهرمانان مدرن انتظار چنین چیزی را نداریم. نگاهبان به ارباب خود شکایت میکند که شماری را برای دسنگیری رستم میفرستد؛ رستم همه آنها را میکشد و ارباب را مجبور به افشای زندان کیکاووس میکند.
- نگاهبانان کیکاووس: سرانجام رستم به کیکاووس میرسد. نگاهبانانی که شاه را اسیر کردهاند، میکشد و نقشهای برای فرار میکشد.
- کشتن دیو سپید: در بخش آخر رستم دیو سپید را از پای در میآورد.
چند نکته درباره هفتخوان:
- رخش: ویژگیهای رخش شگفتآور است. رخش میتواند حرف بزند، میتواند بجنگد و در یک بخش مشهور ردپای مورچهای را بر پارچهای سیاه از دو لیگ آنسوتر میبیند. آنقدر عادت کردهایم در اساطیر موجودات شگفتانگیز ببینیم که دیگر چندان توجهی به آنان نمیکنیم. رخش، نماد جایگاه خاص رستم است. زمانی که رستم اسب جادویی را میخرد، صاحب آن به او میگوید که بر روی آن سرزمین ایران را درست خواهد کرد. سوار رخش که باشی، جهان را درست خواهی کرد. رستم و رخش به هم پیوستهاند، چنان که حتی زمانی که پسر رستم، سهراب اسبی برمیگزیند از پشت او برمیگزیند. like father, like son . هرچند که اسبی جادویی نیز جان سهراب را از دست رستم نجات نمیدهد.[به اینها میشود نقش رخش به هنگام مرگ رستم در چاه شغاد را اضافه کرد که پس از داستان رستم و اسفندیار روی میدهد: رخش از بوی خاک تازه احساس خطر میکند و پیش نمیرود، رستم به او تازیانه میزند و در چاه شغاد سرنگون میشود و هر دو میمیرند.]
- شباهتهای بسیار جالبی بین رستم و قهرمانان دیگری در اساطیر باستان وجود دارد مانند قهرمانان یونانی آشیل و هرکول، رستم در انتخابِ زندگی طولانی بدون افتخار و یا زندگی کوتاه با افتخار و احترام قرار میگیرد و مانند آشیل و هرکول، رستم زندگی کوتاه ولی باافتخار را برمیگزیند.
رزم رستم و اسفندیار
اسفندیار پسر گشتاسپ و جانشین پادشاه ایران است. در شاهنامه، اسفندیار حامی زرتشت (۶۲۸ تا ۵۵۱ پیشا دوران مشترک) و دینی (زرتشتی) که او بنا کرد، است. فردوسی در تجلیل میراث ایرانی، از دین زرتشتی نیز تجلیل میکند. همانگونه که از واژگان پارسی به جای کلمات عربی، در جایی که میتواند، استفاده میکند، مفاهیم و ایدهآل های زرتشتی را نیز وارد شاهنامه میکند. در اسطوره، شخصیت اسفندیار طرفدار زرتشت است و نقش جنگجویی تقریبا شکستناپذیر مییابد. برخی معتقدند اسفندیار نماینده دین زرتشتی در حماسه است که توسط فردوسی خلق شده تا استعارهای از دیدگاه زرتشتی باشد.
داستان رستم و اسفندیار یکی از طولانیترین داستانهای حماسه است و یکی از مشهورترینشان. در افسانه، پدر اسفندیار، گشتاسپ شاه، به پسرش وعده تخت را میدهد اگر او بتواند حملهای را در نقطهای دور از پادشاهی، دفع کند. اسفندیار موفق میشود و برمیگردد تا تخت به او داده شود. پادشاه عجلهای برای این کار ندارد، به دنبال چاره برای از سر باز کردن پسرش است. این فقط یکی از بارهایی است که بین پدر و پسر بر سر جانشینی اختلاف وجود دارد. برای پرهیز از واگذاری تخت، گشتاسپ پسرش را به سفری دیگر میفرستد، برای سرکوب شورشی در نقطه دوری دیگر، باز هم اسفندیار موفق میشود. در پایان گشتاسپ پسرش را برای بار سوم به ماموریتی میفرستد. اینبار از پسرش میخواهد که رستم را در زنجیر کند و بیاورد، ادعا میکند رستم به شاه بیاحترامی کرده است و قدرت او را چالش کشانده است. چیزی که این درخواست را حقیقتا جالب میکند آن است که به گشتاسپ در غیبگویی هشدار داده شده رستم اسفندیار را خواهد کشت، اسفندیار کاملا از این موضوع بیخبر است. در ابتدا اسفندیار نمیپذیرد، میگوید تا جایی که او اطلاع دارد، رستم خادمی وفادار به پادشاهی بوده است ولی گشتاسپ نظرش عوض نمیشود و اسفندیار، پسر فرمانبردار، برای دستگیری رستم به راه میافتد.
زمانی که اسفندیار به منزل رستم میرسد از وی میخواهد تسلیم شود تا با زنجیر او را ببرند، طبیعتا رستم نافرمانی میکند و این به نبردی سهمگین بین دو جنگجو منجر میشود. در ابتدا رستم زخمی میشود و میخواهد که صحنه را ترک کند تا زخمهایش التیام یابند. در این زمان سیمرغ اساطیری به رستم مشورت میدهد. سیمرغ، موجودی بزرگ و بالدار است، معمولا مانند طاووسی تصویر میشود با سر سگ و چنگهای شیر. به رستم میگوید اسفندیار تنها با چوب یک درخت خاص است که از پای درمیآید. همین درخت است که زخمهای رستم را التیام میدهد. رستم شفا مییابد و تیری دو سر از درخت میسازد. پیش از بازگشت رستم به صحنه نبرد، پیچشی دیگر در داستان است.
سالها پیش، زرتشت پیامبر اعلام کرده است هر کس اسفندیار را بکشد برای بقیه عمرش نفرین خواهد شد و پس از مرگ، این شخص به دوزخ فرستاده خواهد شد. سیمرغ به رستم درباره سرنوشت کسی مه اسفندیار را بکشد، هشدار میدهد. رستم، نفرین را در نظر میگیرد ولی تصمیم میگیرد شرم تسلیم آنچنان بزرگ است که تن به آن نخواهد داد. رستم به صحنه نبرد برمیگردد، تیر را به چشمان اسفندیار میافکند و اسفندیار بر زمین میافتد، زخمی مرگبار برداشته است. اسفندیار در حال مرگ، به رستم اطمینان میدهد کسی که در واقع وی را کشته، سیمرغ است که تیر مرگآور را به او داده و پدر خودش، گشتاسپ شاه که وی را به نبرد فرستاده است.
گشتاسپ در حق پسرش تقصیر کرده است و برخلاف قولش، تخت را واگذار نکرده است. اسفندیار در نفس آخر، رستم را از مرگش تبرعه میکند. احترام اسفندیار حتی در مرگ نیز بر جا میماند. پشوتن (Bashuntan)، برادر اسفندیار، لشکر را به گشتاسپ برمیگرداند، اسب اسفندیار در پیش است، بیسوار، و با زینِ سرنگون و دم او چیده شده است. سلاح اسفندیار از کنار اسب آویزان است. بشوتن به نزد شاه میرسد و به بانگ بلند اعلام میکند:
Neither the Simurgh, nor Rostam, nor Zal have made an end of Esfandiyar, but you alone, for you alone have caused him to perish.
نه سیمرغ کشتش نه رستم نه زال
تو کشتی مر او را چو کشتی منال
ترا شرم بادا ز ریش سپید
که فرزند کشتی ز بهر امید
خیانت گشتاسپ به پسر خودش به آگاهی عمومی میرسد.
در اینجا بهتر است به نکتهای که قبلا اشاره کردم برگردیم. رستم و اسفندیار هر دو سنت هفت خوان را دارا هستند، روایت داستانی هفت ماجرا که به پایانی موفق میانجامد. رستم برای نجات پادشاهش از اسارت رفته و اسفندیار برای نجات خواهرانش که آنها نیز اسیر شدهاند. هفت خوان در واقع به معنی هفت سفره (ضیافت) است و پژوهش چندانی نیاز ندارد تا بدانیم این داستانها بخشی از سنت شفاهی بودند که نوازندگان دورهگرد [گوسان] برای مهمانان بر سر غذا میخواندند. هفت بخش در جستجوهای رستم و اسفندیار به موازات هفت وعده غذا در ضیافت (در ایران باستان) پیش میروند. داستانگو سفره هفت وعده حماسی را برای مخاطبان میگستراند تا بشنوند و آنان از داستان نیاکان اساطیری خود خوراک دریافت میکنند. گرچه رستم و سایر قهرمانان شاهنامه فراتر از سرگرمی در ضیافت هستند و مایه فرهنگ ایرانی هستند که آواز خوان چون خوراکی روحی برای آنان فراهم میکند تا به نسل پسین رسد.
کتاب شاهان داستانهای بسیار دیگری نیز دارد اما داستانهای رستم و اسفندیار دربرگیرنده جان حماسه است. سنتی است که تاریخ مردم را روایت میکند اما در همان زمان شعری درباره قهرمانان و افتخار است. فردوسی در این حماسه به دنبال فرهنگ باارزشی است که میشناخت، به شکلی که دوام بیاورد. در جایی میگوید:
The houses that are the dwelling of today will sink beneath shower and sunshine to decay but storm and rain shall never mar the palace that I have built with my poetry.
یک تفسیر این است که فردوسی در این حماسه در تلاش برای نگهداری دوران طلایی فرهنگ ایرانی است تا به نسل پس از خود برساند. البته دوران طلایی معمولا سخاوتمندانه به یاد آورده میشوند نه آنگونه که در حقیقت بودهاند و میدانیم که داستانهایی که فردوسی در حماسه آورده است، تاریخ نیستند. شاید دقیقتر این است که بگوییم فردوسی به دنبال الهام دادن به نسلی جدید بود و این کار را با استناد کردن به دوره بینقصی انجام داد که در واقع وجود نداشت ولی ارزش آن را دارد که به دنبالش باشند و البته شاهنامه در این موضوع تنها نیست. دیدهایم که سنتهای اساطیری، گذشته را دگرگونه جلوه میدهند. اساطیر هیچگاه تاریخ محض نیستند، قصدشان همیشه این است که لنزی تفسیری فراهم کنند تا مخاطب جهان را درک کند. اساطیر، معناساز هستند، ارزشساز هستند و بنا بر این معمولا حقایق را بنا به مقاصد تفسیری خود دگرگون میکنند.
به خاطر قلمرو گسترده و زبان فارسی کلاسیک، شاهنامه اثر ادبی بزرگ فرهنگ ایران باستان، اگر نگوئیم تنها اثر بزرگ ادبی فارسی، محسوب میشود و میتوان آن را با آثار شکسپیر مقایسه کرد. اما کتاب شاهان در زندگی روزانه فرهنگ ایرانی نیز بسیار تاثیرگذار است. پدران و مادران، فرزندان خود را به اسم شخصیتهای آن نامگذاری میکنند، پدربزرگها ومادربزرگها نوههای خود را با داستانهای آن سرگرم میکنند. از این جنبه مانند مهاباراتا در فرهنگ هند است. در مقدمه یک ترجمه انگلیسی، نویسنده و پژوهشگر ایرانی-آمریکایی، آذر نفیسی روایت میکند که چگونه پدرش با ماجراهای رستم و اسفندیار و سایر شخصیتها وی را بزرگ کرد. این چیزی بیش از سرگرمی است، پدرش میگفت فرهنگ زبان فارسی، وطنی در محیط جغرافیایی ندارد، شاهنامه خانه فارسی زبانان بوده است. هر وقت به فارسیزبانان حمله شده است و مجبور به جابهجایی شدهاند، شعر نگاهبان تاریخ، فرهنگ و زبان باستانی بوده و همگی را حفظ کرده است. «ما خانهای جز این نداریم. شاهنامه خانه ماست.» همین نویسنده میگوید در دوران جنگ ایران و عراق وی به صفحات این کتاب پناه میبرده، برای فارسی زبانها شاهنامه مانند ورق هویتشان است؛ زمانی که سرزمین را از دست میدهند شاهنامه گواهی وجود مردمی بزرگ است.
نکتهای پایانی درباره فردوسی: قبلا گفتم فردوسی شاهنامه را تا حدی برای به دست آوردن سرمایه انجام داد؛ هر بیت یک سکه طلا. سلطان محمود غزنوی حامی فردوسی بود، هنگامی که زمان پرداخت به فردوسی برایتکمیل اثرش رسید سلطان (بنا بر یک روایت) خواست فردوسی را فریب دهد و به جای طلا به او نقره دهد، آنچنان مبلغ کمی که فردوسی توهین بداندش. فردوسی به منطقهای دیگر میرود و حاکمی دیگر حامی او میشود. در اینجا گفته میشود که شاعر بیتهای زیر را میسراید و به سلطان نخست توهین میکند (بخشی از هجو محمود غزنوی).
در پایان فردوسی به شهر خودش، طوس برمیگردد تا سالهای آخر عمر را در آنجا بگذراند و در همانجا میمیرد. هزار سال پس از آن هنوز در یادها است و به خاطر اثرش به او ارج مینهند. مقبره و موزه طوس. ولی مهمترین یادبود ماندگارش، همان کتاب شاهان است. اینگونه پایان مییابد:
I've reached the end of this great history And all the land will fill with talk of me. I shall not die, these seeds I've sown will save My name and reputation from the grave, And men of sense and wisdom will proclaim, When I have gone, my praises and my fame.
چو این نامور نامه آمد به بن
ز من روی کشور شود پر سخن
از آن پس نمیرم که من زندهام
که تخم سخن من پراگندهام
هر آنکس که دارد هش و رای و دین
پس از مرگ بر من کند آفرین
همیشه این قطعه، تکانم میدهد زیرا نشان میدهد چگونه شاعر امیدوار بوده از طریق اثر قلمش جاودان بماند. شعر سالها پس از شاعر باقی خواهد ماند و پس از جهان فرهنگی شاعر. دیدیم که شاهنامه پادشاهان و قهرمانان ایرانی را ارج مینهد اما غیرمستقیم حود شاعر نیز را تجلیل میکند، شخصیتی که شاهان و قهرمانان را جاودان کرده است و نیز جهانی که در آن بودند و بر آن سروری داشتند. هزار سال پس از آنکه فردوسی نظارهگر تغییر جهانش بود، ما تصویری شاعرانه از آن به یادگار داریم.
RousouR (بحث) ۱۶ مه ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۱۸ (UTC)
RousouR (بحث) ۲۵ مه ۲۰۲۲، ساعت ۱۹:۱۴ (UTC)
RousouR (بحث) ۲۶ مه ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۱۶ (UTC)
روایت ضیا موحد
[ویرایش]شعر و شناخت
[ویرایش]صدق در شعر (ص ۱۲ تا ۵۰): در ابتدا دو گفته درباره شعر در کنار هم قرار میگیرند:
تو این را دروغ و فسانه مدان
بهیکسان روش در زمانه مدان
از او هر چه اندر خورد با خرد
وگر بر ره رمز معنی برد
فردوسی
در شعر مپیچ و در فن او
چون اکذب اوست احسن او
پس از بیان و بررسی «نظریه مطابقت صدق» و «نظریه هماهنگی صدق» و نقد دومی، به سراغ داستان «رستم و سهراب» میرود برای روشن کردن نکتههایی که تا آنجا بیاش شده و یادآوری میکند در این بررسی همیشه باید این پرسش را نو به نو مطرح کرد که آیا صدق جملهها تنها به اعتبار متناقض نبودن آنها با یکدیگر است یا به اعتبار صادق ماندن به طبیعت بشری.
و در پایان بررسی داستان دوباره همان پرسش را اینگونه پاسخ میدهد: اگر پدر و پسر همدیگر را شناخته بودند آیا راه بر فاجعه پایان بسته میشد؟ آرزوهای خام و محال سهراب و آن سنگدلی که در کشتار سپاه ایران از خود نشان میدهداز یکسو و روحیه تاج و تخت گریز رستم و وظیفهای که در دفاع از ایران به عهده دارد از سوی دیگر، فاجعه پایان را به نظر گریزناپذیر میکند.
RousouR (بحث) ۱۸ مه ۲۰۲۲، ساعت ۱۶:۲۰ (UTC)
روایت اسلامی ندوشن
[ویرایش]زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه
[ویرایش]- قسمت اول - شناخت فردوسی
- شناخت فردوسی
- چرا فردوسی بفکر سرودن شاهنامه افتاد؟
- مدح و ذم محمود
- چرا محمود قدر فردوسی را نشناخت؟
- فردوسی چگونه کسی است؟
- حقیقت افسانهها
- چرا فردوسی شاعر بزرگی است؟
- بیاعتباری جهان و اغتنام وقت در شاهنامه
- مردان و زنان شاهنامه
- قسمت دوم - پهلوانان شاهنامه
- ضحاک ماردوش
- فریدون فرخ
- سیاوش
- فرود
- پیران سپهدار
- رستم، جهان پهلوان
- بهرام چوبینه
RousouR (بحث) ۲۳ مه ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۱۴ (UTC)
روایت فضلالله رضا
[ویرایش]پژوهشی در اندیشههای فردوسی (جلد اول)
[ویرایش]- پیشگفتار
- دفتر اول: از کیومرث تا کاوه
- پادشاهی کیومرث
- پادشاهی هوشنگ
- پادشاهی طهمورث
- پادشاهی جمشید
- پیدایش ضحاک
- ماردوش
- کابوس ضحاک
- مادر فداکار
- نخستین انقلاب اساطیری
- نبرد ستمدیدگان و ستمگران
- کندرو، نخستوزیر
- حکمت رستاخیز
- دفتر دوم: فریدون و ایرج
- آغاز شهریاری فریدون
- پریچهرگان یمن
- پدر دادگر
- برادرکشان
- مرگ ایرج
- یعقوب کینخواه
- تدبیر نابکار
- کینخواهی خون ایرج
- فرجام کار فریدون
- دفتر سوم: رودابه و زال
- غوغای رنگ موی - دوران کودکی زال
- بازگشت
- آغاز آشنائی
- مشکلات راه عشق
- صنعت دلاله
- همنشینی و وصال
- ستایش زناشوئی - پروانه عروسی
- پیامرسان
- گزارش به دربار منوچهر
- یک نامه کمنظیر
- سفر پرتدبیر
- در بارگاه منوچهر
- انجمن آزمایش
- کام دل
RousouR (بحث) ۲۳ مه ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۳۷ (UTC)
دفتر اول:
که: ((چون کاوه آمد ز درگه پدید
دو گوش من آواز او را شنید
میان من و او ز ایوان درست
تو گفتی یکی کوه آهن برست))
RousouR (بحث) ۲۳ مه ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۴۵ (UTC)
دفتر دوم:
که ((پیوند کس را نیاراستم
مگر کس به از خویشتن خواستم))
((سپهر بلند ار کشد زین تو
سرانجام خشت است بالین تو))
دفتر سوم:
(( بدانگه که لوح آفرید و قلم
بزد بر همه بودنیها رقم
جهان را فزایش زجفت آورید
که از یک فزونی نیاید پدید
زمانه به مردم شد آراسته
وزو ارج گیرد همی خواسته
RousouR (بحث) ۲۳ مه ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۵۷ (UTC)
پژوهشی در اندیشههای فردوسی (جلد دوم)
[ویرایش]- دفتر چهارم: رستم به دنیا میآید
- رستم به دنیا میآید
- پرورش بچهشیر
- پایان کودکی رستم
- درس تدبیر
- مرگ منوچهر و پادشاهی نوذر
- پورپشنگ
- تمهید مهراب
- کینهجوی خونریز
- پادشاهی زو
- پادشاهی گرشاسپ
- در جستجوی شاه نو-درسی در سیاست
- پادشاهی کیقباد
- دفتر پنجم: دلیر تاجبخش و شهریار آزمند؛ گرفتاریهای کاووس و یاوریهای رستم
- مازندرانی سرود
- خاموشی نابجا
- نیکاندیش ولی محافظهکار
- جنگ شیمیائی
- پناهگاه شهریار
- خوان اول: جنگ رخش با شیر
- خوان دوم: نهیب تشنگی
- خوان سوم: نراژدها
- خوان چهارم: زن جادو
- خوان پنجم: اولاد
- خوان ششم: ارژنگدیو
- خوان هفتم: دیو سپید
- سفیران کاووس
- پیکار با شاه مازندران
- کاووس و شاه هاماوران-سودای جهانگیر
- دختر شاه هاماوران
- دام پدر ناخشنود
- رستم، رهاننده کیکاووس
- کیکاووس فضانورد، پرواز عقابان
- شکارگاه
- دفتر ششم: رستم و سهراب
- نارسیده ترنج
- رخش دربند
- شاه سمنگان
- تهمینه
- پرورش سهراب
- نیرنگ افراسیاب
- هجیر-نگهبان دژ
- گردآفرید
- گزارش گژدهم به کیکاووس
- نامه کاووس به رستم
- پرخاش کاووس و درشتی رستم
- آشتی شاه و جهان پهلوان
- زند رزم
- سهراب در جستجوی پدر
- بیم کاووس و گردان ایران از سهراب
- پدر و پسر رویاروی
- تخستین نبرد رستم و سهراب
- شب میان دو جنگ
- شکست جهان پهلوان
- شکست سهراب
- نوشدارو پس از مرگ
- پایان کار
کزین سرو سیمینبر ماهروی
یکی نره شیر آید و نامجوی
که خاک پی او ببوسد هزبر
نیارد گذشتن به سربرش ابر
دفتر پنجم:
خروشیدن رخشم آمد به گوش
روان و دلم تازه شد زان خروش
دفتر ششم:
دم مرگ چون آتش هولناک
ندارد ز برنا و فرتوت باک
جوانی و پیری به نزدیک مرگ
یکی دان چو ایدر بدن نیست برگ
بکوشیم و فرجام کار آن بود
که فرمان و رای جهانبان بود
RousouR (بحث) ۲۵ مه ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۴۳ (UTC)
روایت مهرداد بهار
[ویرایش]جستاری چند در فرهنگ ایران
[ویرایش]...
- پیشگفتار
- دربارهی اساطیر ایران
- کنگدژ و سیاوش گرد
- سخنی چند دربارهی شاهنامه
- شاهنامه، از اسطوره تا حماسه
- عمر کارکردهای شاهنامه به سر رسیده است
- ورزش باستانی ایران و ریشههای تاریخی آن
- ریشههای نخستین
- اسطوره: بیان فلسفی با استدلال تمثیلی
- نوروز، زمان مقدس
- نوروز جشنی آریایی نیست
- دربارهی جشن سده
- دردگاههای تازه دربارهی مزدک
- زندیق
- شعری چند به گویش همدانی از بابا طاهر
- زندگی محمدتقی بهار
- دربارهی قیام ژاندارمری خراسان به رهبری کلنل محمد تقی خان پسیان
RousouR (بحث) ۲۳ مه ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۱۳ (UTC)
از اسطوره تا تاریخ
[ویرایش]- بخش نخست: جستارها
- جغرافیای اساطیری جهان در ادبیات پهلوی
- آیین مهر و ورزش باستانی ایران
- درخت مقدس
- بررسی شیوه تولید آسیایی و تاثیر آن بر تاریخ ایران باستان
- اشکانیان
- تختجمشید: باغی مقدس با درختان سنگی
- اشعار مانوی
- بخش دوم: سخنرانیها و مصاحبهها
- تاثیر حکومت کوشانها در تشکیل حماسه ملی ایران
- خطوط باستانی از آغاز تا خط کوفی
- اسطورهها، راز و رمزها و شگفتیهای کویر
- نوروز، جشن باززایی
- افسانهها و زندگی مردم
- اساطیر ایرانی در پهنه تلفیق فرهنگی آریایی-بومی
- بخش سوم: نقدها و نظرها
- سوگ سیاوش
- درباره افسانههای شاهنامه و مشابه چینی آنها
- آیینها و افسانههای ایران و چین باستان
- تاریخ جهان باستان
- تاریخ ماد
- پاسخ به چند پرسش در زمینه تاریخ و ادبیات
- استاد من هنینگ
- یادی و یادگاری (درباره اخوان ثالث)
- نکتهای چند درباره «چهل و چند سال با امید»
- بهار، خانه و خانواده
- کبوترها (خاطرهای از ملکالشعرا بهار)
- سفر عیلامی
- تیشتر: فرشته پرشکوه بارانآور
RousouR (بحث) ۲۳ مه ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۳۳ (UTC)
دین
[ویرایش]زرتشتی
[ویرایش]روایت جیم-یک
[ویرایش]درباره متون مقدس سنتهای مذهبی اصلی، به ترتیب زمانی حرف میزنیم: نخست هندوئیسم، سپس یهودیت، بودیسم و .... در پایان بحث هر یک از ادیان اصلی، به متون مقدس یک سنت کوچکتر و مرتبط میپردازیم. در اکثر موارد، آنها شامل اعتقادات پسین هستند مانند سیکیسم، مورمونیسم و بهائیت. در ادامه یهودیت نگاه کوتاهی به دین زرتشتی خواهیم انداخت که متون مقدسی تقریبا به قدمت ودارها دارد. گرچه امروز نسبتا زرتشتیان کمی وجود دارند (کمتر از صد و پنجاه هزار نفر)، این دین دارای تاریخی طولانی و غنی است که ارتباطهای مهمی با یهودیت دارد.
آیین زرتشت، دین باستانی ایران است، گرچه نمیتوانیم قدمت آن را دقیق بدانیم. نخستین منابع ادبی از یونانیها و پارسیها به دست ما رسیده (قرن پنجم پیشا دوران مشترک). این نوشتهها ریشه اعتقاد را به روحانیای با نام زرتشت (Zoroaster) بازمیگردانند (حرفنویسی یونانیِ Zarathustra) و اکثر محققان و و معتقدان (هر دو) برای مدت طولانی چنین گمان میکردند که در حدود قرن ششم پیشا دوران مشترک زندگی میکرده است.
تقریبا هر آنچه درباره زندگی زرتشت میدانیم از ۱۷ سرودی است که او نوشته و در اوستا (مهمترین متن مقدس دین) باز مانده است. (مردم ایران باستان (یا ancient persia) با آریاییها ارتباط نزدیکی داشتند، آریایان به هند مهاجرت کردند و وداها را نوشتند و زبان اوستای باستان به زبان سانسکریت وداها شبیه است که میتوان از آن نتیجه گرفت که زرتشت احتمالا در سالهای ۱۵۰۰ تا ۱۲۰۰ پیشا دوران مشترک زندگی میکرده است، احتمالا در همان حدود زمان موسی (تقریبا هزار سال زودتر از آنچه محققان تصور میکردند).
در مقام یک روحانی، زرتشت مراسمی که برای خدایان گوناگون اجرا میشد را فراگرفت ولی در سن ۳۰ سالگی در عالم رویا اهورا مزدا (سرور دانا، خداوندگار آگاه (Wise Lord)) را دید که از دیدگاه وی خالق، قدرتمندترین خدا و تنها وجود قابل پرستش است؛ به آیین زرتشت، مزداییسم (اهورا مزدا) نیز گفته میشود. هر آنچه خوب است از اهورا مزدا پدید آمده و هر آنچه بد است به انگرَمَینیو (اهریمن؛ خدای شرارت (گناه)) مربوط است. به نظر میرسد آیین زرتشت نخستین دینی است که جهان را با واژگان دوآلیسم تفسیر میکند که در آن انسانها در یک درگیری کیهانی بین نیروهای خوب و بد گیرافتادهاند.
- و هر یک از ما در این میان گیر کردهایم و باید یکی را برای پیروی انتخاب کنیم. در پایان از سر گرفتنی (رستاخیزی) خواهد بود و روز داوری که پس از آن هر فرد یا به عقوبت همیشگی محکوم میشود و یا پاداش جاودان، بهشت و جهنم؛ بر اساس هر آنچه در طول زندگی انتخاب کرده است. اگر این سناریوی پایهای مذهبی به نظرتان شبیه به یهودیت، مسیحیت و یا اسلام میرسد، تنها نیستید. بسیاری از محققان میگویند دین زرتشتی بر ادیان تکخداپرست (ادیان ابراهیمی) تاثیر زیادی داشته است و در واقع در قرن نونزدهم مشاهدهگران غربی چنین فکر میکردند که خود دین زرتشتی نیز یکتاپرست بوده است و تنها به یک خدا اعتقاد داشته است. با همه اینها به نظر میرسد باورهای زرتشت دقیقتر توصیف میشوند اگر آنها دوآلیسم بدانیم. در مسیحیت و اسلام شیطان با خدا برابر نیست، گرچه نقشی خصمانه دارد؛ توسط خدای یگانه خلق شده و به شکلی تابع او است. برخلاف این، در دین زرتشتی اهورا مزدا و انگرمینیو وجودهایی مستقل و با جایگاهی برابر هستند؛ هر چند زرتشت پیشگویی میکند در پایان اهورا مزدا پیروز خواهد بود. این روایتی ساده شده از یک الهیات پیچیده است.
RousouR (بحث) ۱۰ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۱۹ (UTC)
منابع
- Boyce, Mary, ed. and trans. Textual Sources for the Study of Zoroastrianism. Chicago: University of Chicago Press, 1990.
- ---, Zoroastrians: Their Religious Beliefs and Practices. London: Routledge, 2001.
- Darmsteter, James, trans. The Zend-Avesta. 3 vols. Oxford: Oxford University Press, 2009.
- Duchesne-Guillemin, Jacques, trans. The Hymns of Zarathustra. Translated by M. Henning, Boston: Beacon Hill, 1952.
- Rose, Jenny. Zoroastrianism: An Introduction. London: I. B. Tauris, 2011.
- Skjaervo, Prods Octor, trans. and ed. The Spirit of Zoroastrianism. New Haven: Yale University Press, 2011.
- Stausberg, Michael. Zarathustra and Zoroastrianism: A Short Introduction. Translated by Margaret Preisler-Weller. London: Equinox, 2008.
- West, E. W., trans. Pahlavi Texts. 5 vols. Oxford: Oxford University Press, 1880-1897.
RousouR (بحث) ۹ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۵۱ (UTC)
مانوی
[ویرایش]روایت جیم-دو
[ویرایش]منابع مرتبط فارسی
- بهار، مهرداد؛ اسماعیلپور، ابوالقاسم (۱۳۹۳). ادبیات مانوی. تهران: نشر کارنامه.
- اسماعیلپور، ابوالقاسم (۱۳۷۵، چاپ اول). اسطوره آفرینش در آیین مانی. تهران: فکر روز.
- وامقی، ایرج (۱۳۷۸، چاپ اول). نوشتههای مانی و مانویان. تهران:پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی.
RousouR (بحث) ۱۰ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۰۸ (UTC)
تفسیر
[ویرایش]جیم-سه
[ویرایش]تاریخ
[ویرایش]باستان
[ویرایش]ایران باستان
[ویرایش]روایت صاد-یک
[ویرایش]= نگاهی دوباره به امپراتوری ایران =
[ویرایش]روایت صاد-دو
[ویرایش]= اولین برخورد =
[ویرایش]جهان باستان
[ویرایش]پسین
[ویرایش]روایت ح-یک
[ویرایش]دوران طلایی
[ویرایش]روایت ح-دو
[ویرایش]نقطههای اوج
[ویرایش]تفسیر
[ویرایش]روایت نون
[ویرایش]نگاهی گسترده
[ویرایش]روایت ف
[ویرایش]تاریخ همچون پرسش دوم
[ویرایش]روایت قاف
[ویرایش]ریشههای تمدنهای باستانی بزرگ
[ویرایش]زبانهای باستانی
[ویرایش]روایت ر-یک
[ویرایش]عبری کتاب مقدس
[ویرایش]روایت ر-دو
[ویرایش]یونانی
[ویرایش]روایت ر-سه
[ویرایش]لاتین
[ویرایش]روایت ر-چهار
[ویرایش]اوستایی، فارسی باستان، پهلوی، پارتی (کمی عیلامی) + سومری و اکدی
[ویرایش]روایت ر-پنج
[ویرایش]رمزگشایی هیروگلیف
[ویرایش]زبان
[ویرایش]روایت کاف-یک
[ویرایش]زبان چیست
[ویرایش]روایت کاف-دو
[ویرایش]چرا این همه زبان وجود دارد
[ویرایش]روایت لام
[ویرایش]روایت میم
[ویرایش]تفسیری دوباره
[ویرایش]روایت واو
[ویرایش]سوی دیگر تاریخ
[ویرایش]RousouR (بحث) ۱۰ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۴۰ (UTC) RousouR (بحث) ۱۲ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۱۶ (UTC)
کتابهای مرتبط فارسی
[ویرایش]بهار
[ویرایش]- بهار، مهرداد (چاپ اول ۱۳۶۹).بندهش. تهران:توس.
- --- (چاپ ششم پاییز ۱۳۹۷) ---
- --- (تابستان ۱۳۵۱). واژهنامه گزیدههای زاداسپرم. تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
- --- (چاپ اول (ویراست دوم پاره نخست) بهار ۱۳۷۵- چاپ دوم پاییز ۱۳۷۶). پژوهشی در اساطیر ایران. تهران: آگه.
- --- (چاپ اول بهار ۱۳۷۵، چاپ دوم تابستان ۱۳۷۵). ادیان آسیایی. تهران: چشمه.
- گفتگوی هوشنگ گلشیری با مهرداد بهار (چاپ اول: مهر ۱۳۹۷ - چاپ دوم: آبان ۱۳۹۷). ما و جهان اساطیری. تهران: نیلوفر.
- صدیقیان، مهیندخت (۱۳۷۵). فرهنگ اساطیری-حماسی ایران - به روایت منابع بعد از اسلام - جلد اول: پیشدادیان. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
- تحریر سیروش شمیسا (چاپ اول زمستان ۱۳۸۸). نگاهی به تاریخ و اساطیر ایران باستان. تهران: علم.
- --- (چاپ نخست: بهار ۱۳۹۴). --- . تهران: میترا.
آموزگار و تفضلی
[ویرایش]- آموزگار، ژاله؛ تفضلی، احمد (۱۳۷۵). زبان پهلوی - ادبیات و دستور آن. تهران: معین.
- --- (چاپ چهارم ۱۳۸۲). ---
- --- (۱۳۸۲). اسطوره زندگی زردتشت. تهران: چشمه.
- --- (چاپ سوم با تجدید نظر ۱۳۷۳). شناخت اساطیر ایران. تهران: چشمه و آویشن.
- --- (چاپ اول ۱۳۸۶). کتاب پنجم دینکرد. تهران: معین.
- --- (۱۳۸۳). نمونههای نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانهای ایرانیان. تهران: چشمه.
- تفضلی، احمد (۱۳۷۶). تاریخ ادبیات ایران - پیش از اسلام. تهران: سخن.
- --- (۱۳۷۹). مینوی خرد. تهران: توس.
- --- (چاپ اول ۱۳۸۵). جامعه ساسانی. تهران: نی.
- --- (چاپ دوم تابستان ۱۳۹۸). مقالات احمد تفضلی. تهران: توس.
- --- (۱۳۷۹). یادنامه دکتر احمد تفضلی. تهران: سخن.
- آموزگار، ژاله (۱۳۷۲). ارداویرافنامه. تهران: معین و انجمن ایرانشناسی فرانسه.
- --- (چاپ دوم ۱۳۸۲). ---
- --- (۱۳۸۵). تاریخ اساطیری ایران. تهران: سمت.
- --- (۱۳۸۶). زبان، فرهنگ و اسطوره. تهران: معین.
RousouR (بحث) ۱۲ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۶:۰۲ (UTC)
قریب
[ویرایش]پژوهشهای ایرانی باستان و میانه
[ویرایش]قریب، بدرالزمان (۱۳۸۶). پژوهشهای ایرانی باستان و میانه. تهران: طهوری.
- مقالات فارسی
- فارسی باستان و میانه
- کتیبه جدید خشایارشا
- کتیبه تازهیافته خط میخی منسوب به خشایارشا
- ماهیار نوابی و سنگنبشته بغستان (بیستون)
- آپادانی: ایوان
- کتیبهای به خط پهلوی در چین
- دستور تاریخی و گویش
- تاثیر قانون بارتلمه بر ساختار فعلهای زبان فارسی
- تحول وجه تمنایی به ماضی استمراری در زبانهای ایرانی
- تاریخچه گویششناسی در ایران
- مانویت
- سخنی درباره منوهمد روشن (بهمن روشن)
- هفته در ایران قدیم. پژوهشی در هفتپیکر نظامی و نوشتههای مانوی
- خدای دین مزدیسنان در یک متن مانوی
- عدد پنج در اسطوره مانی
- به بهانه جشن و سفر
- نوروز؛ جشن بازگشت به زندگی، جشن آفرینش و چشن تجلی عناصر فرهنگ مدنی
- سفر علمی سنپترزبورگ
- فارسی باستان و میانه
- English Articles
- Old Persian
- A Newly Found Old Persian Inscription
- Manichaeism
- The Importance of the Numbers in Manichaean Mythology
- Old Persian
مطالعات سغدی
[ویرایش]قریب، بدرالزمان (۱۳۸۶). مطالعات سغدی. تهران: طهوری.
- مقالات فارسی
- تاریخ و فرهنگ
- سغدیها: آسیای میانه و جاده ابریشم
- سغدیها و گسترش فرهنگ ایرانی
- زبان: دستور و ریشهشناسی
- دستگاه صوتی زبان سغدی
- نظام فعل در زبان سغدی
- صرف اسم در زبان سغدی
- قانون هموزنی مصوتها در زبان سغدی
- گذشته نقلی و بعید متعدی در سغدی و شباهت آنها با برخی از گویشهای ایرانینو
- واژه فارسی کشاورز
- دین و اساطیر
- رستم در روایات سغدی
- پژوهشی پیرامون روایت سغدی داستان رستم
- بهشت نور بر چرم سفید
- رفع ابهام از دو واژه در نسخه سغدی بهشت روشنایی یا اقلیم روشنایی
- طلسم باران از یک متن سغدی
- خفتگان اِفِسوس (اصحاب کهف) به روایت سغدی
- روزه در متون سغدی
- تاریخ و فرهنگ
- English Articles
- Language: Materials, Ethymology and Grammar
- Source Materials on Sogdiana
- Old Iranian Roots gauz- and gaud- in Sogdian
- Sogdian Negative and Privative Prefixes
- Language: Materials, Ethymology and Grammar
RousouR (بحث) ۱۳ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۳۰ (UTC)
سایر
[ویرایش]- گزیده
- زبان
- برجیان، حبیب (۱۳۷۹). کتابت زبانهای ایرانی. تهران: سروش. (جمعوجور ولی سراسری)
- بخش اول - فرضیههای پیدایش و انتشار خط از سومر و فنیقیه تا ایران (میخی (سومری، اکدی، فارسی باستان)، الفبایی (فنیقی، آرامی، پهلوی))
- بخش دوم - خط زبانهای ایرانی (فارسی باستان، منشعب از آرامی (پهلوی، اوستایی، خوارزمی، سغدی بودایی، سغدی مسیحی، مانوی، برهمایی، عبری، عربی، فهلوی)، منشعب از خط یونانی)
- همراه با دو پیوست
- مبدا نشانههای خطی دیندبیره
- درآمدی بر خوشنویسی در ایران باستان
- برجیان، حبیب (۱۳۷۹). کتابت زبانهای ایرانی. تهران: سروش. (جمعوجور ولی سراسری)
- زبان
- متن
- سیار، پیروز (۱۳۸۷). عهد جدید - بر اساس کتاب مقدس اورشلیم. تهران: نی.
- سیار، پیروز (۱۳۸۰). کتابهایی از عهد عتیق - کتابهای قانونی ثانی - بر اساس کتاب مقدس اورشلیم. تهران: نی.
- متن
- پراکنده
- مجیدزاده، یوسف (۱۳۸۶). تاریخ و تمدن ایلام. تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
- تاریخ سیاسی ایلام
- مذهب ایلام
- هنر ایلام
- غروب تمدن ایلام
- مجیدزاده، یوسف (۱۳۸۶). تاریخ و تمدن ایلام. تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
- پراکنده